۱٬۲۹۷
ویرایش
جز (added Category:مقاله های پیشنهادی using HotCat) |
|||
خط ۸: | خط ۸: | ||
استادم گفت: بلی! گفتم: خلیفه میدانست او زنی راستگوست؟ | استادم گفت: بلی! گفتم: خلیفه میدانست او زنی راستگوست؟ | ||
گفت: بلی! گفتم: پس چرا خلیفه حق مسلّم او را در اختیارش نگذاشت؟ در این موقع، استاد لبخندی زد و با کمال وقار گفت: اگر آن روز سخن او را میپذیرفت، و روی این جهت که او یک زن راستگو [و معصومه] بود، بدون در خواست شاهد، فدک را به وی بازمیگردانید، فردا او از این موقعیّت به سود شوهر خود علی استفاده میکرد و میگفت: خلافت مربوط به شوهرم علی است، و او در این موقع، ناچار بود خلافت را به علی تفویض کند؛ زیرا او را (با این اقدام خود) راستگو دانسته بود، ولی خلیفه برای اینکه باب تقاضا و مناظرات بسته شود، او را از حق مسلّم خود ممنوع [و محروم] ساخت.<ref>شرح نهج البلاغه، | گفت: بلی! گفتم: پس چرا خلیفه حق مسلّم او را در اختیارش نگذاشت؟ در این موقع، استاد لبخندی زد و با کمال وقار گفت: اگر آن روز سخن او را میپذیرفت، و روی این جهت که او یک زن راستگو [و معصومه] بود، بدون در خواست شاهد، فدک را به وی بازمیگردانید، فردا او از این موقعیّت به سود شوهر خود علی استفاده میکرد و میگفت: خلافت مربوط به شوهرم علی است، و او در این موقع، ناچار بود خلافت را به علی تفویض کند؛ زیرا او را (با این اقدام خود) راستگو دانسته بود، ولی خلیفه برای اینکه باب تقاضا و مناظرات بسته شود، او را از حق مسلّم خود ممنوع [و محروم] ساخت.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۸۴؛ ر.ک: پژوهشی عمیق پیرامون زندگی علی علیهالسلام، ص ۳۱۳–۳۱۴.</ref> | ||
همین قصه درباره امامت تکرار شد؛ از اوّل زیر بار «الف» امامت نرفتند تا از «با» و «تا» و… نیز شانه خالی کنند. | همین قصه درباره امامت تکرار شد؛ از اوّل زیر بار «الف» امامت نرفتند تا از «با» و «تا» و… نیز شانه خالی کنند. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
۲. خوارزمی از سلمان نقل میکند: به حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآله شرفیاب شدیم که حسین علیهالسلام در آغوش او بود. چشمان او را بوسید و فرمود: | ۲. خوارزمی از سلمان نقل میکند: به حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآله شرفیاب شدیم که حسین علیهالسلام در آغوش او بود. چشمان او را بوسید و فرمود: | ||
{{متن عربی|اِنَّك سَيدٌ اَبُو سادَةٍ، اِنَّك اِمامٌ ابْنُ اِمامٍ اِنَّك حُجّةٌ ابْنُ حُجَّةٍ اَبُو حُجَجٍ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِكَ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ}}؛<ref>مقتل الحسین علیهالسلام، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref> به راستی تو سید و پدر سادات هستی، تو خود امام و فرزند امام هستی، تو خود حجت و فرزند حجت [خدایی] و پدر | {{متن عربی|اِنَّك سَيدٌ اَبُو سادَةٍ، اِنَّك اِمامٌ ابْنُ اِمامٍ اِنَّك حُجّةٌ ابْنُ حُجَّةٍ اَبُو حُجَجٍ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِكَ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ}}؛<ref>مقتل الحسین علیهالسلام، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref> به راستی تو سید و پدر سادات هستی، تو خود امام و فرزند امام هستی، تو خود حجت و فرزند حجت [خدایی] و پدر نُه حجت از نسل خود هستی که نهمین آنها قائم آنهاست.» | ||
هر چند با تأسف باید گفت که عدهای از راویان و مورخان اهل سنت برای سرپوش گذاشتن بر واقعیات از نقل این گونه روایات فرار کردهاند، و برخی از آنهایی هم که نقل کردهاند، توجیهات غیرقابل قبولی برای آن ارائه نمودهاند؛ در حالی که احادیث فوق و مشابه آن جز با عقائد شیعه اثناعشری با هیچ عقیده و مذهبی سازگاری ندارد. | هر چند با تأسف باید گفت که عدهای از راویان و مورخان اهل سنت برای سرپوش گذاشتن بر واقعیات از نقل این گونه روایات فرار کردهاند، و برخی از آنهایی هم که نقل کردهاند، توجیهات غیرقابل قبولی برای آن ارائه نمودهاند؛ در حالی که احادیث فوق و مشابه آن جز با عقائد شیعه اثناعشری با هیچ عقیده و مذهبی سازگاری ندارد. |
ویرایش