آيه ۷۱ زخرف و غدیر
پس از اعتراض حارث فهرى در غدير و نزول سنگ آسمانى بر او پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به جمعيت فرمود: آيا با چشم خود ديديد؟ گفتند: آرى. فرمود: آيا با گوش خود شنيديد؟ گفتند: آرى. فرمود: «خوشا به حال كسى كه على را دوست بدارد، و واى به حال كسى كه با او دشمنى كند. گويا على و شيعيانش را مى بينم كه در روز قيامت سوار بر شترانى به طرف باغ هاى بهشت برده مى شوند، در حالى كه چهره هايشان جوان و تاج بر سر و سرمه كشيده اند».
مشخصات آیه | |
---|---|
سوره | سوره زخرف (۴۳) |
آیه | ۷۱ |
جزء | ۲۵ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مکه |
موضوع | توصیف نعمت های بهشتی |
حضرت در ادامه سخنانش پس از اشاره به آيه ۴۹ سوره اعراف و آيه ۷۲ سوره توبه، آيه ۷۱ سوره زخرف را قرائت فرمود: فيها ما تَشْتَهيهِ الاَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الاَعْيُنُ اشاره كرده فرمود[۱]:
«بهشتى كه آنچه دل طلب كند و چشم لذت ببرد در آن آماده است، و در آنجا هميشگى خواهند بود».[۲]
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ مَعَ هَذَا {عَذَابِ الْقَبْرِ وَ عَذَابِ النَّارِ} رَحْمَهًَْ اللَّهِ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ لَا تَعْجِزُ عَنِ الْعِبَادِ جَنَّهًٌْ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ خَیْرٌ لَا یَکُونُ بَعْدَهُ شَرٌّ أَبَداً وَ شَهْوَهًٌْ لَا تَنْفَدُ أَبَداً وَ لَذَّهًٌْ لَا تَفْنَی أَبَداً وَ مَجْمَعٌ لَا یَتَفَرَّقُ أَبَداً قَوْمٌ قَدْ جَاوَرُوا الرَّحْمَنَ وَ قَامَ بَیْنَ أَیْدِیهِمُ الْغِلْمَانُ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ فِیهَا الْفَاکِهَهًُْ وَ الرَّیْحَان.»:
بندگان خدا! بدانید که در کنار این همه عذاب، رحمت خدا قرار دارد که از دسترس بندگان دور نیست، بهشتی که فضای آن بهاندازهی پهنای آسمان و زمین است که برای پرهیزکاران فراهم آمده است، آن خیری است که ابدا شرّی با آن نمیباشد، لذّتهایش ملال نمیآورد، و گردهمآیی آن به جدایی نمیانجامد، ساکنان آن در همسایگی خدای رحمان به سر میبرند، و پسران زیباروی سینیهایی از زر که پر از میوه و سبزیجات خوشبوست بدست دارند و به خدمت آنان کمر میبندند.[۳]
زراره گوید: شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمود: ... چون رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجۀالوداع عزم مکّه کرد و پس از انجام مناسک از آن خارج گشت ... به مردم فرمود: «شتر مرا بخوابانید که به خدا سوگند تا پیام و رسالت پروردگارم را ابلاغ نکنم، این مکان را ترک نخواهم کرد»
سپس فرمود: «أَلَا مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه ...»: «بدانید و آگاه باشید که هرکس من مولای او بودم، اینک علی مولای اوست ...». چون سه روز گذشت و پیامبر صلی الله علیه و آله برای پاسخگویی به پرسش مردم نشست، مردی از بنی مخزوم که عمربن عتبه نامیده می شد و در روایتی دیگر حارث بن نعمان فهری نزد وی آمده و گفت:
«ای محمّد! سه مسأله از شما می پرسم»! فرمود: «هرچه می خواهی بپرس». پس گفت: ... پس مرا خبر کن از این مرد (منظورش علیبنأبیطالب علیه السلام بود) و اینکه دربارهی وی گفته ای: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه ...» آیا از خودتان است یا از جانب پروردگارتان»؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «وحی به سوی من از جانب خداست و آورندهی آن جبرئیل است و رساننده من هستم و هرگز بی اجازه پروردگارم چیزی نگفته ام». پس آن مرد مخزومی سرش را به آسمان بلند کرده و گفت: «خدایا! اگر محمّد در آنچه میگوید، صادق است، شعله ای از آتش سوزان به سوی من بفرست». و در خبر دیگر در التّفسیر آمده: پس گفت: «خداوندا، اگر این حق از جانب تو باشد، از آسمان سنگ بر ما ببار»! و رفت. به خدا سوگند هنوز مسافت زیادی دور نشده بود که ابری سیاه بر وی سایه افکند و رعد و برقی و صاعقه ای به راه انداخته و آن صاعقه به وی اصابت نموده، آتش او را سوزاند.
سپس جبرئیل نازل گشته درحالیکه می گفت: «بخوان ای محمّد! تقاضاکنندهای تقاضای عذابی کرد که واقع شد! این عذاب مخصوص کافران است، و هیچکس نمیتواند آن را دفع کند، از سوی خداوند ذی المعارج [خداوندی که فرشتگانش بر آسمانها صعود و عروج میکنند]!
پس پیامبر صلی الله علیه و آله به صحابه خود فرمود: «دیدید»؟ گفتند: «آری»! فرمود: «و شنیدید»؟ گفتند: «آری»! فرمود: «خوشا به حال آنکه او (علی (علیه السلام) را دوست بدارد و وای بر آنکه با او دشمنی کند! گویی علی علیه السلام و شیعیان او را در روز قیامت می بینم که جوان شده و سوار بر شترانند در باغ های بهشتی، تاج ها بر سر و سورمه بر چشم کشیده اند و هیچگونه ترس و اندوهی برای آنها نیست. در حالی مؤیّد به رضوان بزرگ الهی گشته اند؛ خشنودی و رضای خدا، از همهی اینها برتر است و پیروزی بزرگ، همین است!. تا اینکه در حظیرة القدس در جوار پروردگار عالم ساکن میشوند که در آنجا هرچه دلها میخواهد و چشمها از آن لذّت میبرد آماده است.[۴]
پانویس
- ↑ زخرف /۷۱؛ چهارده قرن با غدير: ص ۲۵؛ واقعه قرآنى غدير: ص ۱۵۳؛ اسرار غدير: ص ۶۰ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۷،۱۶۲،۱۳۶؛ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۴،۱۲۹،۵۷،۵۶؛ الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳.
- ↑ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۱۱۶؛ بحارالأنوار، ج۳۳، ص۵۴۷
- ↑ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۱۱۶؛ بحارالأنوار، ج۳۷، ص۱۶۶