پرش به محتوا

آیات ۴۳ تا ۵۲ حاقه و غدیر

از ویکی غدیر
آیات ۴۳ تا ۵۲ حاقه و غدیر
آیات ۴۳ تا ۵۲ حاقه و غدیر
مشخصات آیه
نام سورهحاقه
شماره آیه۴۳ تا ۵۲
جزء۲۹
محتوای آیه
مکان نزولمکه
موضوعاعلام ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام نه خواست شخصی پیامبر صلی الله علیه و آله بلکه حکم خداوند بوده است.


آیات ۴۳ تا ۵۹ سوره حاقه آیاتی نازل‌شده درباره اقدامات منافقان در غدیر که نشان می‌دهد بر خلاف گفته آنان اعلام ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام نه خواست شخصی پیامبر صلی الله علیه و آله بلکه حکم خداوند بوده است.

برخی محققان موقعیت تاریخی نزول آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه را چنین تصویر کرده‌اند: یکی از شایعه‌هایی که پس از اعلان ولایت در غدیر گسترش داده شد مسئله «ساختگی‌بودن» این مراسم از سوی پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله و نسبت‌دادن آن به خدا بود. این شایعه را منافقان گسترش دادند. مطرح‌کنندگان این شایعه ابوبکر و عمر بودند، که بعد از مسدودشدن راه‌های دیگر برای مقابله با غدیر، از این راه وارد شدند. کیفیت به‌میان‌آوردن این شایعه هم در این قالب بود که: «خدا به او امر نکرده و این مطلبی است که از پیش خود ساخته و به خدا نسبت می‌دهد».

خداوند در مقابل این شبهات آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه را با این تفسیر نازل کرد: «ولایت علی نازل شده از پروردگار عالَم است. و اگر محمد بعضی از گفته‌ها درباره ولایت علی را به ناحق به ما نسبت دهد، ما دست راست او را می‌گیریم و سپس رگ گردن او را قطع می‌کنیم، و هیچ‌کس از شما نمی‌تواند مانع چنین کاری باشد. ولایت علی یادآوری برای پرهیزکاران در عالم است، و ما می‌دانیم که در میان شما تکذیب‌کنندگانی نسبت به ولایت علی وجود دارد که ابوبکر و عمر هستند. علی حسرت بر کافران است و ولایت او یقین حقیقی است. پس ای محمد! با نام پروردگار عظیمت تسبیح بگو و او را شکر کن بر این فضیلتی که به تو عنایت کرده است».

آیاتی درباره اقدامات منافقان در غدیر

آیه ۴۳ تا ۵۲ حاقه از جمله آیاتی دانسته شده که درباره اقدامات منافقان در غدیر نازل شده است. از آنجا که منافقان از نخستین ساعات سفر غدیر فتنه‌گری و توطئه را آغاز کردند و در موارد بسیاری به اجرای نقشه‌های خود اقدام کردند؛ به همین دلیل در کنار آیاتی که دربارهٔ اقدامات پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله در غدیر نازل می‌شد، آیات بسیاری هم دربارهٔ تحریکات و نقشه‌های منافقین بر آن حضرت وحی می‌شد. روایات مربوط به این آیات، شأن نزول و ارتباط مستقیم آنها را با غدیر روشن کرده است.[۱]

این آیات ۱۰۴ آیه هستند که در ۳۹ مورد نازل شده‌اند؛ از جمله این آیات، آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه دانسته شده است:تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۴۳﴾ وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ ﴿۴۴﴾ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ﴿۴۵﴾ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ ﴿۴۶﴾ فَمَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ ﴿۴۷﴾ وَإِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۴۸﴾ وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ ﴿۴۹﴾ وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَی الْکَافِرِینَ ﴿۵۰﴾ وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ ﴿۵۱﴾ فَسَبِّـحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿۵۲﴾؛ آن نازل شده از طرف پروردگار جهان است. اگر گفته‌هایی به ما افترا زده بود ما دست راست او را می‌گرفتیم و سپس رگ گردن او را قطع می‌کردیم و هیچ‌کس نمی‌توانست مانع ما باشد، و آن یادآوری برای مؤمنان است. ما می‌دانیم که در میان شما تکذیب‌کنندگان هستند، و آن حسرتی برای کافران است، و آن یقین حقیقی است. پس به نام پروردگار عظیمت تسبیح بگو.

موقعیت تاریخی نزول آیات

برخی محققان موقعیت تاریخی نزول آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه را چنین تصویر کرده‌اند: یکی از شایعه‌هایی که پس از اعلان ولایت در غدیر می‌توانست افکار عمومی را نسبت به حقیقت غدیر تحت تأثیر قرار دهد مسئله «ساختگی‌بودن» این مراسم از سوی پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله و نسبت‌دادن آن به خدا بود. این شایعه را منافقان گسترش دادند و اگر در اذهان مردم جای می‌گرفت، راه دیگری برای مقابله با برنامه عظیم غدیر باز می‌شد و به اساس بعثت نیز سرایت می‌کرد.

مطرح‌کنندگان این شایعه ابوبکر و عمر بودند، که بعد از مسدودشدن راه‌های دیگر برای مقابله با غدیر، از این راه وارد شدند. کیفیت به‌میان‌آوردن این شایعه هم در این قالب بود که: «خدا به او امر نکرده و این مطلبی است که از پیش خود ساخته و به خدا نسبت می‌دهد»، که در عربی از آن با کلمه تَقَوُّل؛ افترازدن یاد می‌شود. سپس کلمه «کذّاب» را هم به آن افزودند، و برای توجیه علت افترازدن شرافت‌دادن به پسر عمویش را مطرح کردند. درباره نزول این آیات در این موقعیت خاص غدیر شش حدیث وارد شده است:

حدیث اول

امام صادق علیه السلام با تصریح به مسئله ولایت در غدیر درباره این آیات می‌فرماید: «منظور ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است که در روز غدیر نازل شد».[۲]

حدیث دوم

امام صادق علیه السلام: هنگامی که پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله فرمود: «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست»، عمر گفت: نه به خدا قسم! خدا او را به این مطلب امر نکرده، و این مطلب نیست، مگر چیزی که به خدا می‌بندد! خداوند هم این آیات را نازل کرد: «اگر بعضی از گفتارها به دروغ به ما نسبت داده شود» که منظور چنین نسبتی درباره پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله است. تا آنجا که می‌فرماید: «و آن حسرت برای کافران است، و آن حق الیقین است»، که منظور علی علیه السلام است.[۳]

حدیث سوم

در روایت دیگری فقط جمله انَّما هُوَ شَىْءٌ يَتَقَوَّلُهُ؛ این فقط چیزی است که آن را افترا می‌بندد از سوی عمر در غدیر ذکر شده است. امام صادق علیه السلام با کنایه از عمر می‌فرماید: مردی در غدیر گفت: «این چیزی است که به خدا افترا می‌بندد» !خداوند تعالی هم این آیات را نازل کرد: وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ….[۴]

حدیث چهارم

در روایتی امام صادق علیه السلام جزئیات بیشتری از گفت‌وگوی ابوبکر و عمر در این باره را ذکر نموده و قسمت‌هایی از آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه را هم تفسیر فرموده است: هنگامی که ولایت علی علیه السلام نازل شد دو نفر از مردم (یعنی ابوبکر و عمر) گفتند: «به خدا قسم این مطلب از سوی خدا نیست، و مقصد او شرافت دادن به پسر عمویش است». خداوند تعالی چنین نازل کرد: «اگر گفته‌هایی به ما افترا زده شود، ما دست راست او را می‌گیریم و سپس رگ گردن او را قطع می‌کنیم و هیچ‌کس نمی‌تواند مانع ما باشد». «و آن یادآوری برای مؤمنین است» که منظور علی علیه السلام است. «ما می‌دانیم که در میان شما تکذیب‌کنندگان هستند»، که منظور ابوبکر و عمر هستند که آن سخنان را گفتند. «و آن حسرتی برای کافران است»، که منظور علی علیه السلام است. «و آن یقین حقیقی است»، که منظور از آن ولایت علی علیه السلام است. «پس به نام پروردگار عظیمت تسبیح بگو».[۵]

حدیث پنجم

در روایتی از امام صادق علیه السلام قسمت‌های دیگری از آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه تفسیر شده است. آن حضرت می‌فرماید: در روز غدیر خم که پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله آن سخنان را درباره علی علیه السلام فرمود، یکی از آن دو (ابوبکر و عمر) به دیگری گفت: «به خدا قسم! خدا به او این دستور را نداده است، و این نیست مگر چیزی که به خدا افترا می‌بندد». خداوند تعالی این چنین نازل کرد: «اگر گفته‌هایی به ما افترا زده شود، ما دست راست او را می‌گیریم و سپس رگ گردن او را قطع می‌کنیم و هیچ‌کس نمی‌تواند مانع ما باشد». «و آن یادآوری برای مؤمنین است» که منظور علی علیه السلام است. «و ما به یقین می‌دانیم که از میان شما انکارکنندگانی هست»، منظور تکذیب‌کنندگان ولایت اوست، «و این انکار قطعاً مایه حسرت کافران است. و بی‌تردید این قرآن، حقّی یقینی است. پس به نام پروردگارت تسبیح گوی».[۶]

حدیث ششم

امام موسی بن جعفر علیه السلام گوشه‌ای دیگر از گفته‌های آنان را ذکر نموده و در کنار آن قسمت‌های دیگری از آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه را تفسیر فرموده است: ...منافقان گفتند: «محمد بر پروردگارش دروغ می‌بندد و خداوند درباره علی چنین دستوری به او نداده است». خداوند در این باره آیاتی از قرآن نازل کرد: «نازل‌شده از سوی پروردگار جهانیان است»، یعنی ولایت علی علیه السلام نازل شده از سوی پروردگار جهانیان است. «و اگر [او] پاره ای از گفته‌ها را به دروغ بر ما می‌بست»، یعنی اگر محمد صلَّی اللَّه علیه و آله بعضی گفته‌ها را به ناحق به ما نسبت دهد؛ «دست راست او را می‌گیریم و رگ او را قطع می‌کنیم».

سپس خداوند جمله بعدی را عطف نموده می‌فرماید: «بی‌تردید این قرآن، وسیله پند و تذکری برای پرهیزکاران است»، یعنی ولایت علی علیه السلام یادآوری برای پرهیزکاران است که منظور همه عالَم است. «و ما به یقین می‌دانیم که از میان شما انکارکنندگانی هست. و این انکار قطعاً مایه حسرت کافران است»، یعنی علی علیه السلام حسرت بر کافران است. «و بی‌تردید این قرآن، حقّی یقینی است»، یعنی ولایت علی علیه السلام یقین حقیقی است. «پس به نام پروردگارت تسبیح گوی»، یعنی: ای محمد! پروردگار عظیمت را که این فضیلت را به تو عنایت فرموده شکر گزار باش.[۷]

اطلاعاتی درباره شأن نزول آیات

برخی محققان از جمع‌بندی احادیث پنجگانه مذکور در ذیل آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه اطلاعات زیر را برداشت کرده‌اند:

گوینده سخن ناروا

گوینده سخن ناروا که گفت: «این چیزی است که به خدا افترا می‌بندد» عمر بن خطاب بوده است؛ زیرا در روایت اول، کلمه «عَدْوی» ذکر شده که منظور نسبت عمر به قبیله بنی‌عدی بن کعب است. در روایت دوم، از روی تقیه کلمه «رجلاً» به‌کار رفته که با توجه به روایت اول منظور از این «مرد» معلوم می‌شود. در روایت سوم، به همین جهت «دو مرد» ذکر شده که به قرینه تثنیه‌بودن منظور از آن ابوبکر و عمر است، به‌خصوص آنکه در روایت چهارم این صراحت بیشتر شده و جمله «یکی از دو مرد به رفیقش گفت» به‌کار گرفته شده است. پس گوینده عمر بوده و شنونده ابوبکر، که به‌طور سری با یکدیگر این سخن را مطرح کرده‌اند.[۸]

تکیه‌گاه سخن منافقان

سخنی که عمر به ابوبکر گفته چند جمله در یک موضوع واحد است که نقطه حساس آن عبارت «این چیزی است که به خدا افترا می‌بندد» است. روایات پنجگانه گوشه‌ای از گفته‌های آنان را نقل کرده که جمع‌بندی آن را می‌توان به این صورت در نظر گرفت: «نه به خدا قسم! خدا او را به این مطلب امر نکرده است، و این نیست مگر چیزی که به ناحق به خدا نسبت می‌دهد! محمد بر پروردگارش دروغ می‌بندد و خداوند چنین دستوری درباره علی به او نداده است! به خدا قسم، این مطلب از جانب خدا نیست، و او قصد دارد پسر عمویش را شرافت دهد».[۹]

جمع‌بندی تفسیر آیات

تفسیر و بیان آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه در روایات پنجگانه در یک جمع‌بندی چنین می‌شود: «ولایت علی نازل شده از پروردگار عالَم است. و اگر محمد بعضی از گفته‌ها درباره ولایت علی را به ناحق به ما نسبت دهد، ما دست راست او را می‌گیریم و سپس رگ گردن او را قطع می‌کنیم، و هیچ‌کس از شما نمی‌تواند مانع چنین کاری باشد. ولایت علی یادآوری برای پرهیزکاران در عالم است، و ما می‌دانیم که در میان شما تکذیب‌کنندگانی نسبت به ولایت علی وجود دارد که ابوبکر و عمر هستند. علی حسرت بر کافران است و ولایت او یقین حقیقی است. پس ای محمد! با نام پروردگار عظیمت تسبیح بگو و او را شکر کن بر این فضیلتی که به تو عنایت کرده است».[۱۰]

تحلیل اعتقادی اول آیات

با در نظر گرفتن جمع‌بندی‌هایی که درباره آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه ذکر شد و شأن نزول آیات و نیز دقت در متن آنها، تحلیل جامعی در سه بخش از سوی برخی محققان ارائه شده است:

ارتباط این آیات با آیات قبل

ضمائر و سیاق جملات اتصال این آیات به آیه ۳۹ تا آخر سوره حاقه روشن می‌کند: نتیجه آن است که همه این آیات درباره غدیر و ولایت است و نقطه اصلی آنها «اگر بر ما برخی سخنان را افترا ببندد…» است. آیات از آیه ۳۹ چنین است: «قسم به آنچه می‌بینید و آنچه نمی‌بینید، که آن سخنِ فرستاده با کرامتی است، و سخنِ شاعر نیست. شما بسیار کم متذکر می‌شوید». یعنی ولایت را جبرئیل امین از سوی پروردگار آورده و سخن بی‌ارزش و شاعرانه نیست، چرا متوجه نمی‌شوید. با توجه به این اتصالِ میان آیات، بار دیگر این مطلب مورد تأکید قرار گرفته که اعلان ولایت در غدیر یک مسئله وَحْیانی و یک امر الهی است؛ پس اگر کسی آن را گفته‌ای بی‌حساب و از روی هوس تلقی کند، خود را به غفلت و بی‌توجهی زده است.[۱۱]

تشابه این آیات با آیه تبلیغ

خداوند درباره غدیر تأکید فوق‌العاده‌ای کرده و اعلان آن را برعهده امین وحی خود پیامبر معظم صلَّی اللَّه علیه و آله قرار داده است. این مسلم است که ساحت مقدس آن حضرت از هرگونه کوتاهی در اجرای اوامر الهی منزه است، ولی خداوند برای نشان‌دادن عظمت مسئله سخن را به‌صورت فرض محال متوجه پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله نموده، که اگر نسبت ناحقی به ما دهد، چنین عذابی در انتظار اوست.

شبیه این موضوع در آیه تبلیغ دیده می‌شود. در آن آیه خداوند به پیامبرش می‌فرماید: «اگر پیام ولایت را در غدیر ابلاغ نکنی، رسالت خدا را نرسانده‌ای». چون ممکن نیست که پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله امر الهی را ابلاغ نکند، پس مطرح‌کردن این فرض محال برای نشان‌دادن اهمیت مسئله است.

مورد دیگری که خداوند اهمیت فوق‌العاده غدیر را با طرح فرض محالی درباره پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله بیان فرموده همین آیات آخر سوره حاقه است. با توجه به اینکه منافقان تهمت افترا به خداوند را مطرح کردند، خداوند هم عین آن مطلب را در آیه منعکس نموده است. با توجه به‌معنای «تقول» که «ساختن مطلبی و نسبت دادن آن به کسی» است، خداوند شدیدترین الفاظ را درباره پیامبرش به میان می‌آورد که در هیچ‌جای دیگری از قرآن چنین جزای شدیدی مطرح نشده است. البته باز هم مدار مسئله بر فرض محال است، ولی هدف نشان‌دادن اهمیت مسئله در ضمن پاسخ به منافقان است. خلاصه آیات این است که: «حتی اگر محمد صلَّی اللَّه علیه و آله مطلبی را نزد خود بسازد و سپس آن را به ما نسبت دهد، ما رگ حیات او را قطع می‌کنیم و هیچ‌کس قدرت مانع‌شدن از چنین کاری را ندارد». بنابراین، تشابه این آیات با آیه تبلیغ در خطاب شدیداللحن درباره پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله به‌خاطر نشان‌دادن اهمیت خاص غدیر و ولایت در پیشگاه الهی است.[۱۲]

ارتباط همه این آیات با پاسخ منافقان

منافقان برای تخریب غدیر مطلبی را به‌میان آوردند که محورش این بود که ولایت علی علیه السلام در غدیر ساخته و پرداخته ذهن پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله بوده است و برای ارزش‌دادن به آن، به دروغ آن را به خدا نسبت داده‌اند. از آنجا که باید برخورد همه‌جانبه‌ای با این افترای منافقان صورت می‌گرفت، خداوند ۱۴ آیه در پاسخ آنان فرستاد که هر قسمت این آیات ناظر به جنبه‌ای از سخن منافقان بود تا در دفع شبهات آنان محکم‌کاری شده باشد:

  1. إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ: خداوند مُهر تأیید می‌زند که ولایت نسبت دروغ به خدا نیست، بلکه رسول کریم خدا، یعنی جبرئیل این کلام را آورده است.
  2. وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ: بار دیگر خداوند بافته و پرداخته ذهن بودنِ ولایت را نفی می‌کند به این صورت که می‌گوید: این‌گونه نیست که کسی با تکیه بر خیال شاعرانه خود آن را بافته باشد.
  3. تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ: خداوند مُهر تأیید قطعی بر ولایت می‌زند که از سوی رب العالمین نازل شده و هرگز نسبت دروغ به خدا نیست.
  4. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا… عَنْهُ حاجِزِینَ: در این آیات مستقیماً افترازننده را نشانه می‌رود و همان کلمه‌ای که او به‌کار برده عیناً در آیه می‌آورد. سپس آن را با حرف شرط «لَوْ»، که در شرط‌های نشدنی به‌کار می‌رود، ذکر کرده و برای ردّ ادعای او یک مسئله عملی را مطرح می‌فرماید: اینکه اگر چنین کاری به‌وقوع بپیوندد و حتی یک مورد پیامبر من سخنی را که از جانب من نیست به من نسبت دهد، ما اجازه حیات به او نمی‌دهیم. پس اینکه می‌بینید پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله صحیح و سالم بر فراز منبر غدیر ولایت را اعلام می‌کند دلیلِ آن است که آن را از سوی من ابلاغ می‌کند و نسبت دروغی در کار نیست.
  5. وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ: این آیه می‌تواند ناظر به این سخن منافقان باشد «او می‌خواهد پسر عمویش را شرافت دهد». این سخن نشانگر انگیزه افتراست و این تشکیک آنان در اعلان ولایت به خاطر ضدّیتی است که با علی بن ابی‌طالب علیه السلام دارند. پس از هیچ نسبت ناروایی دریغ نمی‌کنند و تقوا را زیر پا می‌گذارند. خدا می‌فرماید: «این ولایت یادآوری برای پرهیزکاران است».
  6. وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ: این خطابی به گویندگان آن سخن ناروا به پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله است که ما خوب می‌دانیم که شما تکذیب‌کنندگانِ آن حضرت هستید و این مطالب به‌عنوان پاسخ شما گفته می‌شود؛ یعنی هدف شما از ایجاد چنین شبهاتی که می‌گویید: «محمد از پیش خود ولایت علی را ساخته و به خدا نسبت می‌دهد»، تکذیب رسول اللَّه صلَّی اللَّه علیه و آله است و این بر ما پوشیده نیست.
  7. وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَی الْکافِرِینَپاسخ استهزاءآمیزی به جسارت‌کنندگان است؛ به این معنی که شما از روی حسرتی که بر تصمیمات از دست رفته خود می‌نمایید و نیز نگاه حسرت‌آمیزی که به مقام بلند امیرالمؤمنین علیه السلام دارید، بدانید که غدیر و ولایت در دنیا و آخرت برای کافرانِ به آن حسرت خواهد بود.[۱۳]

تحلیل اعتقادی دوم آیات

گفته شده که آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره حاقه در عین اینکه پاسخ به منافقانی است که در صدد تکذیب غدیر و شبهه‌اندازی در آن بودند، معارف تازه‌ای در زمینه غدیر و ولایت دربردارد؛ از جمله:

غدیر رسالت ربانی

در آیه تبلیغ آمده «ای رسول ابلاغ کن آنچه از سوی پروردگارت نازل شده». در این آیه، در یک سوی آن تعبیر «رسول» است و در سوی دیگرش عبارت «نزول غدیر از سوی پروردگار». در آیه ۴۱ سوره حاقه هم از یک سو می‌فرماید: «ولایت در غدیر قول رسول کریم است» و از سوی دیگر در آیه ۴۳ بر نزول آن از سوی رَبّ تأکید می‌کند و می‌فرماید: «نازل شده از سوی پروردگار جهانیان است».[۱۴]

حفاظت از مقام عظیم رسول

از آیه ۴۴ تا ۴۶ سوره حاقه سه نکته مهم در این زمینه استفاده می‌شود:

نکته اول: معنای دقیق «تَقَوَّلَ»

تَقَوَّلَ معنای ادبی ظریفی را در خود دارد که بیان آن هم منظور منافقان را روشن می‌کند و هم دقیق‌بودن دستگاه وحی الهی را می‌فهماند. این فعل همیشه با حرف عَلى همراه است که مفعول اول را جَر می‌دهد و سپس مفعول دوم ذکر می‌شود و گفته می‌شود: تَقَوَّلَ عَلَيْهِ الْقَوْلَ. طبیعی است که چون از ماده قَول؛ گفتن گرفته شده این معنی در آن ملحوظ است. در لغت، معنای این ترکیب چنین است: تَقَوَّلَ عَلَيْهِ الْقَوْلَ: ابْتَدَعَهُ كِذْباً؛ معنای دقیق این عبارت در فارسی با در نظر گرفتن دو کلمه آن روشن می‌شود: ابْتَدَعَ یعنی ساختن و اختراع‌کردن سخنی از پیش خود و كِذْباً یعنی همین سخن از پیش خود ساخته را به‌دروغ به کسی نسبت دادن.

از سوی دیگر، یکی از معانی باب تَفَعُّل، تکلُّف و تلاش فاعل بر حصول فعل است؛ با توجه به این معنی کلمه تَقَوَّلَ به این معنی خواهد بود که تلاش کرد قولی را که واقعاً کلام کسی نبود کلام او قرار دهد. با در نظر گرفتن این معنای لغوی برای تَقَوُّل، منظور منافقان این بوده که محمد دلش می‌خواهد علی بعد از او خلیفه باشد؛ او برای این هدف تلاش می‌کند تا این گفته‌های خود درباره ولایت علی را به خدا نسبت دهد. خداوند هم در ردّ تفکر آنان فرموده که چنین چیزی درباره محمد صلَّی اللَّه علیه و آله امکان ندارد که بخواهد با تلاش این مطالب را به خدا نسبت دهد، بلکه واقعاً سخن خداست.[۱۵]

نکته دوم: پاسخ اساسی به منافقان

خداوند در ردّ فکر و سخن منافقان مطلب را به‌صورت ریشه‌ای مطرح کرده و شأنیّت پیامبر الهی را به میان آورده است. بدین صورت که از اختصاص مسئله به غدیر عبور کرده و مطلبی اساسی را به‌میان آورده که مبنای رسالت بر آن است. آن مبنا این است که اگر پیامبر خدا در هر مسئله‌ای بخواهد نظر خود را به نام خدا تحویل مردم دهد، چنین کسی دیگر پیام‌آور خدا نیست، بلکه سخنگوی خود است.

با این حال، اگر چنین کسی بخواهد خود را پیام‌آور خدا قلمداد کند، برای آنکه اتمام حجت الهی بر خلق خدشه‌دار نشود خداوند فوراً او را از روی زمین برمی‌دارد و جانش را می‌گیرد. در این باره فرقی نمی‌کند که چنین احتمالی درباره نماز باشد یا زکات یا ولایت. مهم آن است که پیام الهی باید بدون تغییر توسط رسول به‌دست مردم برسد و در آن هیچ دخل و تصرفی نشده باشد.[۱۶]

نکته سوم: حفظ حرمت مقام عصمت در آیه

ترکیب خاص جمله که خداوند در این آیات آورده بسیار دقیق است؛ طوری که هم حرمت مقام پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله را حفظ نموده و هم نتیجه لازم را برای پاسخ منافقان گرفته است. استفاده از حرف شرط لو به‌عنوان تقدیس رسول است چون مفهوم این شرط محقق‌نشدن آن و در نتیجه جزایش است. پس اگر پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله مطلبی را از خود می‌پرداخت و به دروغ به ما نسبت می‌داد، رگ حیات او را قطع می‌کردیم، ولی او هرگز چنین کاری نمی‌کند و ما هم هرگز چنان جزایی به او نمی‌دهیم. پس استفاده از شرط محال در اینجا برای حفظ احترام مقام عصمت رسول صلَّی اللَّه علیه و آله است.

از سوی دیگر پاسخ منافقان هم داده شده که این نسبت «افترازدن به خدا» که شما به پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله می‌دهید درباره آن حضرت ممتنع است. دلیل روشن آن همین است که هیچ آثار غضبی از خدا مشاهده نمی‌شود و رگ حیات پیام‌آور خدا قطع نشده است. پس سخن شما منافقان تعرض به مقام عصمت است و قداست او محفوظ است.[۱۷]

ارتباط ولایت و تقوا

در آیه ۴۸ سوره حاقه، ولایت را (طبق روایتی شخص علی علیه السلام را) تذکر و یادآوری برای پرهیزکاران می‌داند. ارتباط ولایت با تقوا تحت عنوان تذکر یادآور روایات بسیاری است که ائمه علیهم السلام شیعیان را سفارش به تقوا و پرهیزکاری فرموده‌اند. گویا مراعات‌نکردن تقوی زنگاری از گناه بر صفحه سفید دل می‌کشد که دیگر انعکاس هیچ نوری در آن ممکن نیست. همان‌گونه که اگر تقوا مراعات شود، انعکاس قوی‌ترین نور که ولایت است آثاری بسیاری به‌همراه خواهد داشت.[۱۸]

اطلاع از تکذیب‌کنندگان ولایت

خداوند در آیه ۴۹ سوره حاقه اعلام می‌نماید که ما از وجود تکذیب‌کنندگان ولایت باخبریم؛ یعنی نه از تکذیب آنان ترسی داریم و نه تکذیب آنان باعث تعطیل برنامه اعلان ولایت می‌شود. تکمیل معنای این آیه با آخر آیه تبلیغ است که می‌فرماید: «خدا تو را از مردم حفظ می‌کند»؛ یعنی خبر از وجود توطئه‌گران داریم، همان‌گونه که در آیه ۴۹ سوره حاقه فرموده: «ما می‌دانیم که در میان شما تکذیب‌کنندگانی هستند». آنجا که می‌فرماید: «خدا مردم کافر را هدایت نمی‌کند»؛ یعنی ما می‌دانیم که با اعلام ولایت در غدیر عده‌ای تکذیب خواهند کرد و آنان کافرانی هستند که هدایت نخواهند شد.[۱۹]

حسرت کافران برای ولایت

خداوند در آیه ۵۰ سوره حاقه، ولایت را حسرت کافران اعلام کرده است. این حسرت در دنیا به‌خاطر دست‌نیافتن به آن و در آخرت به‌خاطر دیدن نعمت‌های بهشتی برای پذیرندگان ولایت است؛ در حالی که کافران و تکذیب‌کنندگان ولایت در جهنم خواهند بود. در دنیا اگرچه جای آنان را غصب کردند، ولی هرگز به مقام الهی آنان و دریای علومشان و سیطره قدرتشان بر عوالم امکان دست نیافتند و این حسرتی بود که داغ آن بر دلشان ماند. حسرت آخرت نیز همان بود که پیامبر صلَّی اللَّه علیه و آله در خطابه غدیر فرمود: «ای مردم، علیْ جنب اللَّه است که خداوند در کتاب عزیزش ذکر کرده و از قول کسی که با او مخالفت کند فرموده: «ای حسرت بر آنچه در جنب خداوند تفریط و کوتاهی کردم».[۲۰]

پانویس

  1. غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۱۳–۲۱۴.
  2. تفسیر القمی، ج۲، ص۱۲۴؛ بحارالانوار، ج۹، ص۲۲۸، ح۱۱۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۲۰، ح۱۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۵.
  3. مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۳۷؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۱، ح۲۰۷.
  4. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۶۹؛ المحتضر، ص۱۱۸–۱۱۹؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۴۹.
  5. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۶۹؛ المحتضر، ص۱۱۸–۱۱۹؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۴۹.
  6. شرح الاخبار، ج۱، ص۲۴۱، ح۲۵۹.
  7. الکافی، ج۱، ص۴۳۲–۴۳۳؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۹۶؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۶۹۵؛ بحارالانوار، ج۲۴، ص۳۳۷؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۰۱، ح۴۵.
  8. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۳۱.
  9. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۳۱–۳۳۲.
  10. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۳۲.
  11. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۳۳.
  12. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۳۳–۳۳۴.
  13. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۳۴–۳۳۶.
  14. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۳۷.
  15. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۳۷–۳۳۸.
  16. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۳۸.
  17. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۳۸–۳۳۹.
  18. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۳۹–۳۴۰.
  19. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۴۰.
  20. اسرار غدیر، ص۱۴۳، بخش۳.

منابع

  • اسرار غدیر؛ محمدباقر انصاری، تهران: نشر تک، ۱۳۸۴ش.
  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ شرف‌الدین علی حسینی استرآبادی، تحقیق: حسین استادولی، قم:مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
  • تفسیر العیاشی؛ محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبة العلمیة الاسلامیة، ۱۳۸۰ق.
  • تفسیر القمی‏؛ علی بن ابراهیم قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب‏، ‏۱۴۰۴ق‏.
  • شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار؛ نعمان بن محمد (قاضی نعمان مغربی)، تحقیق: محمد حسینی جلالی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
  • عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی‏، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی‏، قم: مؤسسة الإمام المهدی علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
  • غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • المحتضر؛ حسن بن سلیمان حلی، تحقیق: علی اشرف، قم: المکتبة الحیدریة، ۱۴۲۴ق.
  • مناقب آل ابی‌طالب؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، تحقیق: محمدحسین آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق.