اقرار به ولایت پس از خطبه غدیر

از دانشنامه غدیر

از اقدامات پیامبر

 يكى از اقدامات پيامبرصلى الله عليه وآله در انتهاى خطبه غدير اين بود كه چون بيعت گرفتن از فرد فرد آن جمعيت انبوه، از طرفى غير ممكن بود و از سوى ديگر امكان داشت افراد به بهانه‏ هاى مختلف از بيعت شانه خالى كنند و حضور نيابند، و در نتيجه نتوان التزام عملى و گواهى قانونى از آنان گرفت،[۱] لذا حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: اى مردم، چون با يك كف دست و با اين وقت كم و با اين سيل جمعيت، امكان بيعت براى همه وجود ندارد، پس همگى اين سخنى را كه من مى‏ گويم تكرار كنيد و بگوييد:

«ما فرمان تو را كه از جانب خداوند درباره على بن ابى ‏طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندى اطاعت مى‏ كنيم و به آن راضى هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين مدعا بيعت مى‏ كنيم ... . عهد و پيمان در اين باره براى ايشان از ما، از قلب‏ها و جان‏ها و زبان‏ها و ضماير و دستانمان گرفته شد. هر كس با دستش توانست و گرنه با زبانش بدان اقرار كرده است».[۲]

پيداست كه حضرت، عين كلامى  را كه مى ‏بايست مردم تكرار كنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص كردند تا هر كس به شكل خاصى براى خود اقرار نكند، بلكه همه به مطلب واحدى كه حضرت از آنان مى ‏خواهد التزام دهند و بر سر آن بيعت نمايند.

وقتى كلام پيامبرصلى الله عليه وآله پايان يافت همه مردم سخن او را تكرار كردند و بدين وسيله بيعت عمومى گرفته شد.

پس از اتمام خطبه غدير، انتظار آميخته با سكوت مردم به سر رسيد و پيامبر و على‏ عليهما السلام را در حال فرود از منبر مشاهده كردند. سيل جمعيت ناگهان از جا كنده شد و مردم از هر سو با ازدحام به طرف منبر حركت كردند تا اولين كسانى باشند كه پس از آن سخنرانىِ تاريخى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله حاضر مى ‏شوند و احساس خود را نسبت به آن حضرت ابراز مى‏ دارند.

تأثير سخنرانى به قدرى دقيق بود كه از نوع ابراز احساسات جمعيت و كلماتى كه در آن لحظات مى ‏گفتند، تشخيص درك صحيح آنان هويدا بود. جمعيت در حالى كه دست‏ها را به نشانه بيعت بالا برده بودند و به طرف حضرت اشاره مى‏كردند، فرياد مى ‏زدند: «آرى پذيرفتيم، و طبق امر خدا و رسولش از صميم قلب و با زبان و دستانمان اطاعت مى ‏كنيم».

مراسم سه روزه

همچنين پس از خطبه غدير و در طول سه روز كه مراسم بيعت ادامه داشت، قشرهاى مختلف مردم گروه گروه در پيشگاه پيامبرصلى الله عليه وآله حضور مى‏ يافتند. در اين اجتماعات كوچك -  با توجه به اهميت خطبه و مسئله بيعت -  سؤالاتى درباره آن مطرح مى ‏كردند و توضيح بيشترى مى ‏خواستند.

حضرت نيز محتواى خطبه را به صورت خلاصه ‏تر و با عبارات ديگرى بيان مى ‏فرمودند و در بعضى موارد مطالب ديگرى به عنوان توضيح به آن مى‏ افزودند، و گاهى به صورت سؤال و جواب مطرح مى‏ كردند. البته برخى از اين مطالب احتمالاً قبل از آغاز خطبه مفصل بوده است و براى آمادگى مردم فرموده ‏اند. نمونه ‏هايى از اين فرمايشات چنين است:

اى مردم، همه پيامبرانِ قبل از من، دورانى از عمر را سپرى كرده ‏اند و سپس خداوند آنان را فرا خوانده و آنان اجابت كرده‏ اند. من نيز نزديك است كه فرا خوانده شوم و اجابت كنم. خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه »اِنَّكَ مَيِّتٌ وَ اِنَّهُمْ مَيِّتُونَ«، و گويى مرا نيز فرا خوانده و اجابت كرده‏ ام. اى مردم، هر پيامبرى دوران توقفش در ميان قوم خود نصف پيامبر قبلى است. حضرت عيسى بن مريم چهل سال در ميان قوم خود بود و من پس از بيست سال آماده رفتن هستم، و نزديك است از شما مفارقت كنم.

بدانيد كه من و شما مورد سؤال قرار خواهيم گرفت. من مسؤولم درباره آنچه به عنوان رسالت براى شما آورده ‏ام و درباره كتاب خدا و حجت او كه به يادگار در ميان شما گذارده ‏ام، و شما نيز(درباره آنها) مسؤوليد. آيا من ابلاغ كرده ‏ام؟ شما به پروردگارتان چه خواهيد گفت؟

صداها از هر سو بلند شد: ما شهادت مى ‏دهيم كه تو بنده خدا و پيامبر او هستى. رسالت او را ابلاغ كردى و در راه او جهاد نمودى. امر او را رساندى و دلسوز بودى و آنچه بر عهده‏ات بود ادا نمودى. خداوند به تو از سوى ما جزا دهد به بهترين صورتى كه به پيامبرى از امتش جزا داده است.

حضرت فرمود: خدايا شاهد باش.

اى بندگان خدا، نسب مرا بگوييد. گفتند: تو محمد بن عبداللَّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف هستى. فرمود: خداوند تعالى مرا كه به معراج برد وحى خود را به گوش من چنين رسانيد: اى محمد، من محمود هستم و تو محمدى! نام تو را از نام خود مشتق ساخته ‏ام. هر كس به تو نيكى كند به او نيكى مى‏ كنم و هر كس از تو قطع كند من او را قطع مى‏ كنم. نزد بندگانم برو و به آنان كرامت من نسبت به خود را خبر ده. من هيچ پيامبرى را نفرستاده ‏ام مگر آنكه براى او وزيرى قرار داده ‏ام. تو پيامبر من هستى و على وزير توست!

بدانيد من شما را شاهد مى‏ گيرم كه من شهادت مى ‏دهم خداوند صاحب اختيار من است و من صاحب اختيار هر مؤمنى هستم. آيا به اين مطلب اقرار داريد و به آن شهادت مى ‏دهيد؟ گفتند: آرى، براى تو به اين مطلب شهادت مى‏ دهيم. فرمود: »بدانيد مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ، و او اين است«، و اشاره به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمودند.

اى مسلمانان، حاضرانتان به غائبان برسانند: كسانى را كه به من ايمان آورده و مرا تصديق كرده ‏اند، به ولايت على سفارش و وصيت مى‏ كنم. بدانيد كه ولايت على ولايت من، و ولايت من ولايت پروردگار من است. اين پيمانى است كه پروردگارم با من بسته و به من دستور داده آن را به شما ابلاغ نمايم. سپس سه مرتبه فرمود: آيا شنيديد؟ گفتند: يا رسول اللَّه، شنيديم.

اى مردم، به چه شهادت مى ‏دهيد؟ گفتند: شهادت مى‏ دهيم كه خدايى جز اللَّه نيست. فرمود: بعد از آن به چه شهادت مى ‏دهيد؟ گفتند: به اينكه محمد بنده و پيامبر خداست. فرمود: صاحب اختيار شما كيست؟ گفتند: خدا و پيامبر صاحب اختيار ما هستند. فرمود: هر كس كه خدا و پيامبر صاحب اختيار او هستند اين شخص (على عليه السلام) صاحب اختيار اوست.

آيا من نسبت به هر مؤمنى از خودش صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: آرى. فرمود: اين شخص (على‏ عليه السلام)صاحب اختيار كسى است كه من صاحب اختيار اويم.

آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: بلى، يا رسول‏ اللَّه. فرمود: آيا صاحب اختيار شما از خودتان بيشتر بر شما اختيار ندارد؟ گفتند: بلى يا رسول اللَّه.

حضرت نگاهى به طرف آسمان كرده سه مرتبه فرمودند: خدايا، شاهد باش! سپس فرمودند: بدانيد، هر كس كه من صاحب اختيار او بوده ام و نسبت به او اختيارم از خودش بيشتر بوده اين على صاحب اختيار اوست و اختيارش نسبت به او از خودش بيشتر است.

توصیف ولایت علی

سلمان پرسيد: ولايت على ‏عليه السلام چگونه است و نمونه آن چيست؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس كه من بر او بيش از خودش اختيار داشته ‏ام على نيز بر او بيش از خودش اختيار دارد.

ديگرى پرسيد: منظور از ولايت على چيست؟ فرمود: هر كس كه من پيامبر او بوده ‏ام على امير اوست.

آيا قبول داريد كه خدايى جز اللَّه نيست و من پيامبر او به سوى شمايم و بهشت و جهنم و زنده شدن پس از مرگ حق است؟ گفتند: به اين مطالب شهادت مى‏ دهيم. فرمود: خدايا، بر آنچه مى‏ گويند شاهد باش!

بدانيد كه شما از خود من شنيده ‏ايد و مرا ديده ‏ايد. هر كس عمداً بر من دروغ ببندد جاى خود را در جهنم آماده كند. بدانيد كه من كنار حوض كوثر منتظر شما هستم و روز قيامت در مقابل امتهاى ديگر به كثرت شما افتخار مى‏ كنم. بياييد و نزد امم ديگر مرا رو سياه نكنيد!!

بدانيد كه من منتظر شما هستم و شما فرداى قيامت كنار حوض كوثر بر من وارد مى‏ شويد، و آن حوضى است كه عرض آن به وسعت بُصرى[۳] تا صنعاست[۴]. و در اينجا منظور بزرگى حوض كوثر است. در آن قدح‏هايى از نقره به تعداد ستارگان آسمان است.

بدانيد كه فرداى قيامت وقتى كنار حوض نزد من مى‏ آييد از شما سؤال خواهم كرد كه درباره آنچه امروز شما را شاهد گرفتم و نسبت به ثقلين پس از من چه كرديد؟

ببينيد براى روزى كه مرا ملاقات مى‏ كنيد در غيبت من با آنان چگونه رفتار مى ‏كنيد.

پرسيدند: يا رسول اللَّه، ثقلين كدامند؟ فرمود: ثقل اكبر كتاب خداوند عزوجل است، كه واسطه ‏اى متصل از خدا و از من در دست شماست. يك سوى آن به دست خدا و طرف ديگر آن در دست شماست. در آن علوم گذشته و آينده است تا روزى كه قيامت به پا شود. ثقل اصغر همتاى قرآن است و آن على بن ابى ‏طالب و عترت اوست، و اين دو از يكديگر جدا نمى ‏شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من بيايند.

از آنان سؤال كنيد و از غير آنان نپرسيد كه گمراه مى ‏شويد. من براى اين دو از خداوند لطيف خبير درخواست‏ه ايى كرده ‏ام و خداوند به من عطا فرموده است. يار آن دو، ياور من و خوار كننده آن دو، خوار كننده من است. وليِّ آن دو وليِّ من و دشمن آنان دشمن من است. هيچ امتى قبل از شما هلاك نشده مگر زمانى كه دينش را طبق هوا و هوس خود قرار داده و بر ضد پيامبرش همدست شده و قيام كنندگان به عدالتشان را كشته است.

بدانيد كه من عده‏اى را از آتش نجات خواهم داد ولى عده‏ اى را از دست من مى‏ گيرند. من خواهم گفت: خدايا اصحابم؟! به من گفته مى‏ شود: تو نمى ‏دانى اينان پس از تو چه كردند!![۵]

پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است!

اقدام استثنائی

آخرين اقدام استثنائى و غير عادى از فراز منبر غدير آن بود كه پس از تكرار بيعت لسانى توسط مردم و بازگشت سكوت مطلق بر جمعيت نشسته در برابر منبر غدير، خطيب معظم مردم را مورد سؤال قرار داد و فرمود: ما تقولون؟! چه مى ‏گوييد؟

اين سؤال پس از آن همه جملاتى كه مردم پس از پيامبرصلى الله عليه وآله تكرار كردند و بر زبان آوردند، يك پرسش حقيقى نبود؛ چرا كه پيامبرصلى الله عليه وآله هم مى ‏ديد و هم مى ‏شنيد كه مردم چه مى‏ گويند.

بنابراين يك استفهام تقريرى بود كه معنايش اين گونه مى‏ شد: پس از شنيدن اين همه سخن و اين همه اقرارها چه مى ‏گوييد؟ آيا باز هم سخنى براى گفتن مانده است؟ آيا مى ‏توانيد نزد خداوند عذر نرسيدن پيام الهى را بياوريد؟

معناى اين اقدام -  چنانكه خود حضرت تصريح فرمود _ آن بود كه شما در ظاهر اقرار و بيعت نموديد، اما بدانيد كه خدا از باطن دل‏ها و اسرار قلب‏ها آگاه است. من حجت را آن چنان بر شما تمام كردم كه هيچ كجاى دنيا نمونه اش را پيدا نمى‏ كنيد. اكنون اين شما هستيد كه در برابر امتحانى عظيم در وفادارى به اين ابلاغ قرار داريد.

پانویس

  1. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۷۶  ۶۳. اسرار غدير: ص ۶۵  - ۶۲ ۵۳
  2. ۱ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۱۹ ۲۱۵.
  3. بُصرى شهرى در شام
  4. شهرى در يمن است
  5. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۶۱ ۲۳۹ ۱۹۹  - ۱۹۶ ۹۷ ۷۵  ۵۴ ۴۹ ۴۶ ۴۴ ۴۳.

منابع

۱.سخنرانی استثنائی غدیر؛محمدباقر انصاری،قم:ناشر:دلیل ما،اول،۱۳۸۶ش

۲.اسرار غدیر؛ محمدباقر انصاری،قم:ناشر:دلیل ما،پانزدهم،۱۳۹۴ش

۳.عوالم العلوم و المعارف و الاحوال؛بحرانی، عبدالله بن نورالله، قرن۱۲،پژوهش،محمد باقر موحد ابطحی اصفهانی ناشر: قم: موسسه الامام المهدی ، عطرعترت،۱۳۸۷ش

۴.بِحارُالاَنوار الجامِعَةُ لِدُرَرِ أخبارِ الأئمةِ الأطهار؛محمد باقر مجلسی‌،۱۰۳۷-۱۱۱۰ق