انکار عید غدیر
انكار عيد غدير و بررسى آن××× 3 بر ساحل غدير: ص 122 - 99. ×××
دكتر تيجانى درباره سخنان اهلسنت پيرامون آيات مربوط به غدير نقدى دارد كه در اينجا مىآوريم:
برخى از اهلسنت در مقابل آيه اكمال دين و شأن نزول آن ادعايى عجيب دارند:
بخارى در صحيحش××× 4 صحيح بخارى: ج 6 ص 63 . ××× آورده است: محمد بن يوسف از سفيان از قيس بن مسلم از طارق بن شهاب نقل كرده است كه برخى از يهوديان گفتند: اگر اين آيه درباره ما نازل شده بود، ما آن روز را عيد قرار مىداديم؟ عمر پرسيد: چه آيهاى؟ گفتند: آيه »اليوم اكملت لكم دينكم...« . عمر گفت: من مىدانم اين آيه در كجا نازل شده است؛ اين آيه بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده، در حالى كه حضرت در عرفه وقوف كرده بود!
ابنجريد از عيسى بن حارثه انصارى نقل مىكند كه گفت: ما در مجلس نشسته بوديم كه يك نصرانى گفت: اى مسلمانان! آيهاى بر شما نازل شده كه اگر بر ما نازل شده بود، ما آن روز و آن ساعت را عيد قرار مىداديم. و آن آيه »اليوم اكلمت لكم دينكم...« است.
هيچ يك از ما پاسخ را نداد، تا اينكه من محمد بن كعب قرطنى را ملاقات كردم و از او پرسيدم. او گفت: چرا پاسخش را نداديد؟ همانا عمر بن خطاب گفته است اين آيه بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده در حالى كه بر كوه عرفات - در روز عرفه - ايستاده بود. و لذا از آن روز مسلمانان اين روز را عيد مىگيرند، و هيچ كس در آن اختلاف ندارد.××× 1 الدرّ المنثور فى التفسير بالمأثور )سيوطى( : ج 3 ص 18. ×××
ملاحظه كنيد كه در روايت دوم، راوى اعتراف مىكند كه هيچ يك از ما به آن نصرانى پاسخ نداديم، زيرا به تاريخ و عظمت آن روز جهل داشتند! و شايد خود راوى نيز تعجب مىكند كه چرا مسلمانان از جشن گرفتن در مثل آن روز غفلت دارند. به همين سبب است كه از محمد بن كعب قرطنى مىپرسد و او آن پاسخ را داد.
پس اگر اين روز نزد مسلمانان معروف بود و واقعاً روز عيد بود، قطعاً اين راويان از آن اطلاع داشتند، چه از صحابه باشند و چه از تابعين. زيرا آنچه نزد آنان مسلم است اينكه مسلمانان بيش از دو عيد )فطر و اضحى( عيدى ندارند. تا آنجا كه علما و محدثين همچون بخارى و مسلم و ديگران در كتابهايشان بابى تحت »كتاب العيدين« و يا »صلاة العيدين و خطبة العيدين« آوردهاند، و عيد سومى نزد آنان وجود ندارد. لذا روز عرفه را نيز محققاً روز عيد نمىدانند.
پاسخ اين توجيهات چيست؟
1- پاسخ اول:
از اين روايتها روشن مىشود كه مسلمانان آن روز مهم و با عظمت را ناديده مىگرفتند و در آن روز جشن نمىگرفتند. لذا گاهى يهوديان و گاهى نصرانيان به آنها اعتراض كرده و مىگفتند كه اگر اين آيه درباره ما نازل شده بود ما آن روز را عيد قرار مىداديم. لذا عمر ناچار مىشود و به آنها پاسخ مىدهد كه من از نزول آيه خبر دارم؛ اين آيه در حالى نازل شد كه حضرت رسولصلى الله عليه وآله در عرفه وقوف داشتند!
دروغ بودن اين روايت كاملاً واضح است؛ حال يا حود عمر دروغ گفته، و يا آنها كه اين روايت را از زبان عمر بن خطاب و در دوران بخارى وضع كردهاند، مىخواستند بين نظرات و آراء يهود و نصارى - كه آن روز روز عظيمى است و بايد عيد باشد - و بين جشن نگرفتن در آن روز مهم و بىاعتنايى به آن و ناديده گرفتنش وفق دهند. در حالى كه لازم است اين عيد از بزرگترين اعياد مسلمين باشد، زيرا خداى سبحان در آن روز دين خود را كامل و نعمتش را بر مردم تمام و اسلام را براى آنها برگزيده است.
بنابراين اولين عيد - كه آن را عيد صغير مىنامند - عيد فطر است، كه با آن ماه رمضان را به پايان مىرسانند. عيد دوم - كه آن را عيد كبير مىنامند - عيد اضحى )قربان( است، و تاريخش روز دهم ذىحجه است. پرواضح است كه حجّاج بيتاللَّه الحرام پس از طواف افاضه و رمى جمره عقبه و پس از قربانى كردن و حلق، از احرام خارج مىشوند و آن روز دهم ذىحجه است. به همين مناسبت به يكديگر تبريك و تهنيت مىگويند.
احرام در حج مانند ماه رمضان است كه بر انسان روزهدار چيزهايى حرام مىشود، و عيد فطر همه آن حرامها حلال مىگردد. همچنين است انسان محرم در حج، كه از احرامش نمىتواند خارج شود و چيزى از قبيل عطر و زينت و لباس دوخته و صيد و ناخن گرفتن و تراشيدن مو و همبستر شدن براى او حلال نمىشود، جز در روز دهم ذىحجه و پس از طواف افاضه )طواف حج( . از اين معلوم مىشود كه روز عرفه روز عيد نيست، بلكه روز عيدى كه تمام مسلمانان در شرق و غرب جهان به هم تبريك مىگويند روز دهم ذىحجه است.
بنابراين لازم است بگوييم: نزول آيه در روز عرفه دو از حقيقت است و قانع كننده نيست.
بيشتر به نظر مىرسد معتقدين به نظريه شورى در خلافت و بنيان گذاران اين نظريه، پس از اعلام جانشينى حضرت علىعليه السلام در غدير خم، شأن نزول آيه را تحريف كردند.
وانگهى، براى مردم مطلب بهتر جا مىافتد اگر روز نزولش را روز عرفه تعيين كنند، زيرا در روز غدير بيش از صد هزار نفر جمع شده بودند. در حجةالوداع هيچ مناسبتى از روز عرفه به غدير نزديك نيست كه اين همه حجاج خانه خدا در يك جا جمع شوند، زيرا مردم در تمام ايام حج متفرق اند و تنها در يك موقف گرد هم مىآيند و آن روز عرفه و در عرفات است.
از اين رو مىبينيم آنان كه معتقد به نزول آيه در روز عرفه هستند، بر اين باور اند كه در اين روز پس از خطبه معروف پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد، و برخى از راويان حديث آن را نقل كردهاند.
بلكه شخص عمر به خطاب اين شأن نزول را ساخته است، زيرا او قهرمان مبارزه با خلافت علىعليه السلام بود، و او بنيانگذار بيعت براى ابوبكر در روز سقيفه بود. كارش به آنجا رسيد كه مخالفين بيعت با ابوبكر را كه در منزل فاطمه زهراعليها السلام جمع شده بودند، اگر براى بيعت كردن با ابوبكر بيرون نيايند تهديد به سوزاندن كرد.××× 1 تاريخ الخلفاء )ابنقتيبه( : ج 1 ص 19، در رابطه با چگونگى بيعت ابوبكر. ××× پس كسى كه چنين خشونتى در اين مورد داشته باشد، هرگز براى او دشوار نيست كه مردم را قانع سازد به اينكه در روز عرفه اين آيه نازل شده است.
اينان كه نص حضرت رسولصلى الله عليه وآله در مورد خلافت على بن ابىطالبعليه السلام را به تحريف كشاندند، و در حالى كه مسلمانان و در رأس آنها حضرت علىعليه السلام مشغول تجهيز و دفن و كفن كردن حضرت رسولصلى الله عليه وآله بودند مسئله بيعت با ابوبكر را بدون هيچ سابقه ذهنى و آمادگى مردم در سقيفه بنىساعده جا انداختند و حديث غدير را به ديوار زدند و آن را به كلى ناديده گرفتند، پس ديگر چه كسى مىتواند بعد از اين همه حادثهها به نزول آيه در روز غدير استدلال و احتجاج كند؟!
به هرحال مفهوم آيه روشنتر از حديث ولايت نيست. گر چه در معنى اكمال دين و اتمام نعمت و رضايت پروردگار را مىرساند. پس بگذار آن روز عيد معنوى باشد، نه عيد بالفعل!
آنچه بر صحت اين عقيده مىافزايد، روايتى است كه ابنجريد از قبيصة بن ابىذؤيب نقل مىكند كه گفت: كعب گفت: اگر امتى غير از اين امت بود و چنين آيهاى بر آنها نازل مىشد، بىگمان آن روز را عيد مىگرفتند و در آن روز اجتماع مىكردند. آنگاه عمر گفت: آن چه آيهاى است اى كعب؟! كعب گفت: آيه »اليوم اكملت لكم دينكم...« . ناگهان عمر گفت: من آن روز و آن مكان را كه آيه در آن نازل شده مىشناسم. اين آيه در روز عرفه كه مصادف با جمعه بود نازل شد، و بحمد اللَّه هر دو روز براى ما عيد است!××× 1 الدرّ المنثور )سيوطى( : ج 3 ص 18، در تفسير آيه »اليوم اكملت لكم دينكم...« . ×××
2- پاسخ دوم:
اين قول كه نزول آيه »اليوم اكملت لكم دينكم...« را در روز عرفه مىداند، با آيه بلاغ منافات دارد، كه مىفرمايد: »يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« . آيهاى كه پيامبرصلى الله عليه وآله را امر مىكند به ابلاغ مطلب مهمى كه رسالتش بدون آن ناتمام مىماند. آيهاى كه به اتفاق شيعه و سنى در ميان راه مكه و مدينه و پس از اتمام حجةالوداع نازل شده و بيش از 120 صحابى و 360 دانشمند از دانشمندان اهلسنت و جماعت آن را روايت كردهاند.
چگونه ممكن است كه خداوند در روز عرفه دينش را به كمال برساند و نعمتش را تمام كند و پس از يك هفته به پيامبرصلى الله عليه وآله دستور دهد مطلب مهمى كه رسالتش بدون آن تمام نمىشود را به مردم ابلاغ كند، در حالى كه پيامبرصلى الله عليه وآله به مدينه باز مىگشت؟
3- پاسخ سوم:
انسان پژوهشگر و انديشمند اگر با دقت به خطبه حضرت رسولصلى الله عليه وآله در روز عرفه بنگرد، مطلب تازهاى كه مسلمانان آن را قبلاً نشنيده باشند در آن نمىيابد، تا بتوان پذيرفت بدون آن دين تكميل نمىشود و نعمت اتمام نمىگردد. جز اينكه بعضى از سفارشها و وصيتهايى در آن خطبه آمده است كه قرآن آنها را ذكر كرده و خود حضرت رسولصلى الله عليه وآله در مناسبتهاى گوناگون براى مردم بيان كرده و در روز عرفه تأكيد بر آنها نموده است.
ولى اگر شأن نزول آيه را طبق قول دوم بگيريم؛ يعنى بپذيريم كه اين آيه در روز غدير خم و پس از نصب امام علىعليه السلام به عنوان جانشين پيامبرصلى الله عليه وآله و فرمانرواى مؤمنان نازل شده، مطلب كاملاً منطقى و مطابق واقع خواهد بود؛ زيرا خلافت پس از پيامبرصلى الله عليه وآله از اهمّ امور است، و ممكن نيست كه بندگان خدا پس از پيامبرصلى الله عليه وآله رها شوند، و سزاوارتر نيست كه حضرت رسولصلى الله عليه وآله از دنيا برود بى آنكه جانشينى براى خود تعيين نمايد و امت را بدون سرپرست رها سازد. در حالى كه هرگز از مدينه خارج نمىشد مگر اينكه يكى از اصحاب را بر آن مىگماشت. پس چگونه باور كنيم كه از دنيا رحلت فرمايد و در مسئله خلافت هيچ انديشهاى نكند؟!
و اگر ملحدين دوران به اين قانون معتقد باشند كه بايد هر رئيسى پيش از وفاتش جانشينى براى خود تعيين كند و يك روز را بدون رئيس نمىگذارند، پس دين اسلام كه برترين و كاملترين آئينهاست، چگونه ممكن است كه اين امر مهم را ناديده بگيرد و از آن غفلت ورزد؟ دينى كه خداوند تمام شرايع و آئينها را به آن ختم كرده، و از آن بهتر، عظيمتر، كامل تر و پيشرفتهتر در دنيا وجود ندارد. دينى كه خداوند دربارهاش فرموده: »ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم«××× 1 اسراء / 9. ×××: و اين قرآن هدايت مىكند به آنچه پابرجاتر و محكمتر باشد.
و اين در حالى كه عايشه و ابنعمر و پيش از آنها ابوبكر و عمر، همه به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد جانشين تعيين و نصب شود، و گرنه فتنه در زمين بر پا مىشود. همچنين تمام خلفايى كه پس از آنها آمدند، همه براى خود جانشين تعيين كردند. پس چگونه اين حكمت مهم بر خدا و رسولشصلى الله عليه وآله پنهان ماند؟!
بنابراين خداوند به پيامبرشصلى الله عليه وآله وحى نمود تا در حال بازگشت از حجةالوداع علىعليه السلام را به عنوان خليفه و جانشين خود نصب نمايد و فرمود: »يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس« ؛ يعنى: اى محمد! اگر به مردم ابلاغ نكنى آنچه را به تو دستور دادهام به اينكه علىعليه السلام ولىّ و فرمانرواى مؤمنين پس از تو است، رسالتت را - كه به آن تو را مبعوث نمودم - انجام ندادهاى.
بنابراين اتمام دين فقط با امامت ميسر مىشود، و ولايت امرى ضرورى نزد تمام عقلا و خردمندان است.
ولى عليرغم سفارشها و صراحتها، دشمنان برنامه ديگرى براى خود اختيار كردند، و با جمع شدن نبوت و خلافت در بنىهاشم مبارزه نمودند. در اين راستا، گفتگويى بين عمر بن خطاب و عبداللَّه بن عباس انجام شده، كه در آن عمر اين مطلب را به صراحت مورد انتقاد قرار داده است.
اين گونه بود كه هيچ كس توان آن را نداشت اين عيد را جشن اعلام كند، حتى پس از گذشت يكسال از زمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله شخصاً در آن روز عيد گرفته بود. در جامعهاى كه هنوز بيش از دو ماه از نص به جانشينى علىعليه السلام در غدير نگذشته بود، با ايجاد جو رعب و وحشت آن را از ياد برده و به كلى از محدوده ذهن خارج كرده بودند و هيچ كس را ياراى يادآورى آن نبود، طبيعى است كه در سالگرد غدير - آن هم پس از گذشت يكسال تمام - نامى از آن برده نشود.
به هر حال اين روز روزى است كه خلافت علىعليه السلام در آن روز واقع شده است. پس اگر خود نص و متن سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را از بين برده و به فراموشى سپرده باشند، ديگر زمينهاى براى عيد قرار دادن آن روز باقى نمىماند.