اهداف خطبه غدیر
اهداف مهم غدير در خطبه غدير[۱]
مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله است، مانند:
الف. اعلان نزول پيک وحى براى معرفى امامت
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود: إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابىطالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى.
و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى على بذلك آية من كتابه: «إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» .[۲] و على بن ابى طالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال[۳]:
همانا جبرئيل (كه درود خدا بر او باد) سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان (غدير خم) توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابیطالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد.
او (على عليه السلام) پس از خدا و پيامبر صاحب اختيار شماست، و خداوند بزرگ آيه اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: «همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز را بپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند» . و مى دانيد كه على بن ابىطالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى طلبيد.
ب. علل صبر و انتظار پيامبر صلى الله عليه وآله
آنگاه به علل «سياست صبر و انتظار» اشاره مى كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على عليه السلام بيعت عمومى نگرفته است: و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم - ايها الناس - لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: «بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم» .[۴]
و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: «و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...» . [۵]و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى - و اللَّه - فى امورهم قد تكرّمت:
از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم - مى دانم كه تعداد پرهيزكاران اندک و شمار منافقان فراوان است، و گنه كارانى پرفريب و نيرنگ بازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: «با زبانهاى خود چيزى را مى گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى برند اين كار ساده اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى ها در نزد خدا گناه بزرگى است» .
همان ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود ارادهاى ندارد. چون من همواره با على عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيه اى نازل كرد و پاسخ ياوه گويى هاى آنان را داد و فرمود: «برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است» .
هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا با انگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى سازم.
ج. اعلام ولايت عمومى و جهانى اميرالمؤمنين عليه السلام
پس از اعلام نزول پيک وحى و اهداف معنوى آن و افشاگرى نسبت به توطئه هاى منافقان و تشنگان قدرت و منتظران فرصت به اعلام ولايت و امامت پرداخت و اصل امامت و رهبرى را يك ضرورت اجتماعى و يك حقيقت غير قابل انكار مى شناساند، كه هيچ قوم و قبيله اى، هيچ جامعه پيشرفته يا ابتدايى نمىتواند بدون امام رهبر به تكامل واقعى دست يابد، فرمود:
فاعملوا معاشر الناس ذلك فيه و افهموه، و اعملوا ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً فرض طاعته على المهاجرين و الانصار، و على التابعين لهم بإحسان، و على البادى و الحاضر، و على الاعجمى والعربى و الحرّ و المملوك و الصغير و الكبير، و على الابيض و الاسود، و على كل موحد. ماضٍ حكمه، جازٍ قوله، نافذ امره. ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه و صدقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له ... . ثم من بعدى على وليكم و امامكم بامر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم تلقون اللَّه و رسوله:
بدانيد اى مردم! همانا خداوند علىعليه السلام را رهبر و امام شما قرار داد، و فرمانبرى او را بر مهاجرين و انصار، بر پيروان مهاجرين و انصار كه راه نيكى پيمايند، بر اهالى شهرها و روستاها، بر حاضر و غايب و عرب و عجم و آزاد و بنده و كوچک و بزرگ و بر سياه و سفيد واجب كرده است.بر هر خداپرستى حكم او جايز و قول او نافذ و فرمان او واجب است.
كسى كه با او مخالفت كند ملعون، و كسى كه از او پيروى كند به رحمت الهى خواهد رسيد... . تصديق كننده او مؤمن است. خدا او را و آن كس را كه از او شنوايى داشته و اطاعت كند مى آمرزد. آنگاه پس از من امام شما على عليه السلام است؛ امامى كه به امر پروردگار شما تعيين گرديده است. و پس از او امامت در خاندان من از فرزندان على عليه السلام تا روز قيامت قرار خواهد داشت، روزى كه شما خدا و پيامبرش را ملاقات خواهيد كرد.
د. يادآورى لياقت ها و ويژگىهاى امام على عليه السلام
پس از اعلام امامت و ولايت از طرف خدا، بايد ويژگى ها ولياقت هاى اميرالمؤمنين على بن ابیطالب عليه السلام را يک يک در آن زمان محدود يادآور شود تا جايگاه ارزشمند انتخاب الهى را بشناسند، و تا بيعت عمومى آگاهانه و با نور هدايت و روشنى علم و آگاهى تحقق پذيرد. تا منافقان نگويند كه نمى شناختيم، يا بهتر از آن در جامعه اسلامى وجود دارد. تا اتمام حجت شود، و ارزشهاى منتخب وحى براى امامت و رهبرى معرفى گردد. از اين رو پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله فرمود:
ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىَّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى على امام المتقين، و ما من علم الا وقد علّمته علياً. و هو الامام المبين الذى ذكره اللَّه فى سورة ياسين: »و كل شى احصيناه فى امام مبين« . معاشر الناس! لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تاخذه فى اللَّه لومة لائم. الاول من آمن اللَّه و رسوله لم يسبقه الى الايمان بى احد. و الذى فدى رسولاللَّه بنفسه و الذى كان مع رسولاللَّه، و لا احد يعبد اللَّه مع رسوله من الرجال غيره... .
معاشر الناس! هذا على اخى و وصيى، و واعى علمى، و خليفتى فى امتى. على من آمن بى، و على تفسير كتاب اللَّه عزوجل والداعى اليه و العامل بما يرضاه و المحارب لاعدائه و الموالى على طاعته و الناهى عن معصيته. انه خليفة رسولاللَّه و اميرالمؤمنين و الامام الهادى من اللَّه و قاتل الناكثين و القاسطين و المارقين بامر اللَّه:
بدانيد كه هيچ علم و دانشى نبود مگر آنكه خداوند آن را به من آموخت، و من آن را به على عليه السلام آموختم، كه رهبر پرهيزكاران است. و هيچ دانشى نبود جز آنكه آن را به على عليه السلام سپردم، كه امام آشكار است. اى مسلمانان! نسبت به على عليه السلام گمراه نگرديد و از او گريزان نباشيد و از رهبرى او سرباز نزنيد، زيرا او كسى است كه همگان را به حق هدايت مى كند و بر اساس حق عمل مى نمايد. باطل را نابود و از آن پرهيز مى دهد، و در راه خدا از چيزى نمى هراسد. اى مردم! على عليه السلام اول انسانى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد. كسى است كه جان خود را فداى جان پيامبر كرد، و همواره با پيامبر خدا بود، و هيچ كس جز او تسليم پيامبر خدا نبود.
اى مردم! اين على عليه السلام برادر و جانشين من است، كه با دشمنان خدا مىجنگد، با بندگان خدا دوست و از معصيت خدا نهى مى كند. خليفه رسول خدا و امير مؤمنان است. رهبر هدايت كننده و كشنده ناكثين و قاسطين و مارقين به امر الهى است.
ه . تكميل دين با ولايت على عليه السلام
پس از اعلام ولايت و يادآورى ارزشهاى امام على عليه السلام، پيامبر صلى الله عليه و آله به نكته مهم ديگرى اشاره مى فرمايد كه در پيام الهى نيز نهفته بود، و آن تكميل دين با ولايت على عليه السلام است؛ يعنى دين اسلام بدون ولايت امامان معصوم عليه السلام كامل نخواهد بود، و جامعه اسلامى بدون رهبرى امام معصوم عليه السلام به رشد و سعادت نخواهد رسيد. زيرا امام معصوم عليه السلام تفسير كننده صحيح قرآن و حافظ دين و امت اسلامى است، بدون امامت ره آورد رسالت تداوم نخواهد يافت. خداوند هم در پيام غدير فرمود: «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»[۶]: اگر امروز ولايت على عليه السلام و فرزندانش را اعلام نكنى رسالت خود را به پايان نرسانده اى.
از اين رو در خطبه غدير فرمود: معاشر الناس! انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته. فمن لم يأتمّ به و بمن يقوم مقامه من ولدى من صلبه الى يوم القيامة و العرض على اللَّه عزوجل، فاولئك الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا و الآخره و فى النار هم خالدون، لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون: اى مسلمانان! همانا خداوند عزيز و بزرگ دين شما را با اعلام ولايت على عليه السلام كامل گردانيد. حال اگر كسى از امامت على عليه السلام و ديگر امامان جانشين او كه از فرزندان عل ىعليه السلام هستند تا روز قيامت، سرباز زند، پس از عرضه اعمال بر خدا از كسانى خواهد بود كه همه اعمال او نابود خواهد شد و جاودانه در آتش قرار خواهد گرفت، كه هرگز از شدت عذاب كاسته نگردد و به آنان مهلت داده نخواهد شد.
و. افشاى چهره واقعى دشمنان على عليه السلام
چون امر الهى در ولايت عترت پيامبر صلى الله عليه و آله ابلاغ، و ويژگى هاى امام به حق براى همگان بازگو شد، حال بايد پرده از چهره واقعى دشمنان اسلام و امامت و منافقان پوشانده شده در پوشش ظاهرى دين و منتظران بى تقوا و فرصت طلبان بى پروا بردارد، تا دوستان ولايت آنان را بشناسند و در موضع گيرى ها روش برخورد با آنان را بدانند.
پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره فرمود:
ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه.لعنت شده است لعنت شده است، خشم خدا را خريد خشم خدا را خريد كسى كه سخن امروز مرا رد كند و با آن موافقت نكند.
الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلك: و من يقول من عادى علياً و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى. «فلتنظر نفس ما قدمت لغد» . آگاه باشيد، همانا جبرئيل از خداوند بزرگ به من خبر داد كه: هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد، لعنت خدا بر او باد. «پس هر كسى بايد در انتظار اعمالى باشد كه براى فردا پيش فرستاده است» .
و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، إن اللَّه خبير بما يعملون.
بترسيد از اينكه با امر خداوند مخالفت كنيد، كه قدم هايى كه در گذشته با ايمان استوار بود لرزان شود، و همانا خداوند از اعمال شما آگاه است.
الا و انه لا يبغض علياً الا شقى، و لا يوالى علياً الا تقى، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص. و فى على - واللَّه - نزلت سورة العصر: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم . و العصر . ان الانسان لفى خسر . الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا به الصبر» :
آگاه باشيد، با على عليه السلام هيچ كس جز بدبختِ بدانجام دشمنى نمى ورزد، و هيچ كس جز پرهيزكاران دوستى على عليه السلام را به جان نمى خرند، و جز مؤمن مخلص كسى به على عليه السلام ايمان نمى آورد. سوگند به خدا، درباره على عليه السلام سوره عصر نازل شد: «به نام خداوند بخشنده و مهربان . سوگند به روزگار . كه انسان در زيانكارى است . جز آنان كه ايمان آوردند و عمل نيكو انجام دادند و به حق و شكيبايى سفارش كردند» .
ز. هشدار به قدرت طلبان منتظرفرصت
سپس به خطر ارتجاع فكرى و بازگشت به جاهليت اشاره مى كند، و هشدار مى دهد كه مبادا قدرت طلبانِ منتظر فرصت، با فريب و نيرنگ امامت را غصب و مردم را به انحراف كشانند:
معاشر الناس! انه سيكون من بعدى ائمة يدعون الى النار، و يوم القيامة لا ينصرون. معاشر الناس! ان اللَّه تعالى و انا بريئان منهم. معاشر الناس! انهم و انصارهم و اشياعهم و اتباعهم فى الدرك الاسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين:
اى مردم، پس از من حاكمان دروغين قدرت را به دست مى گيرند و مردم را به سوى آتش جهنم مى خوانند، كه در روز قيامت ياورى ندارند. اى مردم! همانا خداوند بزرگ و من از آنان بيزاريم. اى مردم! زمامداران غاصب پس از من و پيروانشان و دوستان و يارانشان در پائين ترين نقطه سوزان جهنم قرار دارند، و چه بد جايگاهى براى متكبران خواهد بود! آگاه باشيد! لعنت خدا بر غصب كنندگان (حق اهل بيت عليهم السلام)ويارى دهندگانشان.
ح. مسؤوليت همگانى تبليغ
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله براى تحقق امر ولايت علىعليه السلام در آن روزگارانى كه از رسانه هاى خبرى امروز و وسايل ارتباط جمعى عصر ما؛ از روزنامه ها، مجلات، راديو، تلويزيون، ماهواره و دورنما خبرى نبود، به مسئوليت همگانى مسلمين در تبليغ فرمان الهى اشاره مى كند: وظيفه همه مسلمين ابلاغ حماسه غدير است. تا در تاريخ ثبت شود، و در شعر شاعران جايگاهى بايسته، و در سينهها حفظ و نقل گردد. تا نتوانند چنين حقيقت آشكارى را انكار كنند. پس فرمود:
معاشر الناس! انى ادعها امامة و وراثة فى عقبى الى يوم القيامة. و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد اولم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب، و الوالد الولد الى يوم القيامة:
اى مردم، من على عليه السلام را در ميان شما امام مسلمين باقى مى گذارم، كه او و فرزندان او وارث من تا روز قيامت مى باشند. همانا من امر الهى را كه مأمور ابلاغ آن بوده ام به شما رسانده ام، كه حجت آشكارى بر هر حاضر و غايب است. به آنها كه امروز با ما هستند و آنان كه در اين جمعيت نيستند. آنان كه هم اكنون از مادر متولد شدند يا در آينده متولد خواهند شد. پس بر حاضران در صحنه غدير واجب است كه امر الهى را به ديگران كه حضور ندارند برسانند، و بر پدران واجب است كه حماسه غدير را به فرزندان خود تا روز قيامت بشناسانند.
ط . دعا و درخواست از خدا
آنگاه دستها را به سوى پروردگار جهانيان دراز كرده و به نيايش پرداخت كه: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من انكره و اغضب على من جحد حقه. اللهم انك انزلت آية فى على وليك عند تبيين ذلك و نصبك اياه لهذا اليوم:
«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين» . اللهم انى اشهدك - (و كفى بى شهيداً - انى قد بلّغت): پروردگارا، دوستان على عليه السلام را دوست بدار و دشمنان على عليه السلام را دشمن دار، و كسى كه ولايت على عليه السلام را انكار كند لعنت كن، و بر آن كس كه حق على عليه السلام را غصب نمايد خشم گير. پروردگارا ! تو بر من اين فرمان را نازل كردى كه: امامت پس از من به على عليه السلام تعلق دارد و آن را براى مردم بيان داشتم، و تو فرمان دادى با گزينش على عليه السلام به امامت امت اسلامى دين بندگان تو تكميل گردد و نعمت تو برمسمانان به كمال برسد. و تو اسلام كامل را براى مسلمانان انتخاب فرمودى، و در قرآنت يادآورى كردى كه: «هر كس غير از اسلام دينى انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او از زيانكاران است» .
ى. فرمان بيعت عمومى
پس از تبليغاتى گسترده و اتمام حجت هاى فراوان و شناساندن انديشه هاى والاى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و هشدار از پيمان شكنى غاصبان و افشاى چهره دشمنان، فرمان عمومى بيعت آگاهانه را صادر فرمود: الا و انى عند انقضاء خطبتى، ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته من بعدى. الا و انى قد بايعت اللَّه، و على قد بايعنى، و انا آخذكم بالبيعة له عن اللَّه عزوجل:
«ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجراً عظيماً» :
آگاه باشيد! همانا پس از سخنرانى شما را به بيعت كردن با على عليه السلام فرا مىخوانم. كه با او بيعت كنيد، و به امامت او اعتراف نماييد و با امامان پس از او بيعت كنيد. آگاه باشيد همانا من با خدا بيعت كردم، و علىعليه السلام با من بيعت كرد، و من از جانب خداى بزرگ شما مردم را براى بيعت كردن با على عليه السلام فرا مى خوانم. پس هر كس پيمان شكند به زيان خود عمل كرده است.
من از طرف خداوند مأمورم تا از شما براى على عليه السلام بيعت گيرم. پس به آنچه از طرف خداى بزرگ در امر ولايت على عليه السلام نازل شد اعتراف كنيد، و او را امير مؤمنان بدانيد، و امامت امامان پس از على عليه السلام را - كه از خاندان من و از فرزندان على عليه السلام مى باشند - بپذيريد. آخرين آنها و قائم آنها حضرت مهدى عليه السلام است، كه تا روز قيامت به حق قضاوت خواهد كرد.
پس از سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله ابتداء خود با على عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين بيعت كرد، و آنگاه مردان تا غروب آفتاب، و زنان تا پاسى از شب، با على عليه السلام بيعت كردند و حماسه جاودانه غدير را تحقق بخشيدند.
اهداف خطبه غدير را مىتوان از اين منظر نيز در سه بخش بازگو كرد:
تحليلهاى غدير، آمارهاى غدير، نتايج غدير:
۱- تحليل هاى غدير
در اينجا فقط راهكارها و سرفصلهاى تحليل غدير را ارائه مى كنيم، تا نقطه شروعى براى غوص در ژرفاى غدير باشد. سه نقطه اساسى در اين باره چنين است:
الف. عمق نگاه ها نسبت به غدير
برخورد ذهن انسانها با مسئله غدير - به تناسب عمق نگاهى كه در محتواى آن مى نمايند - مراتبى دارد كه ذيلاً مرورى بر آنها خواهيم داشت:
نگاه اول: فقط تابلوى غدير: من كنت مولاه فعلى مولاه.
نگاه دوم: مراسمى سه روزه با حضور صد و بيست هزار نفر.
نگاه سوم: توجه به پشت پرده غدير و توطئه هاى منافقين.
نگاه چهارم: غدير با تاريخچهاى به بلنداى چهارده قرن.
ب. سؤالات نسل امروز درباره غدير
امروز غدير از ثبوت و اثبات گذشته و وارد مرحله تحقيق شده، و اين بر عهده خبرگان عقيدتى است كه خواسته هاى قلبى مردم از اين اعتقاد عظيمشان را بر آورند.
اين خود سؤالى است كه واقعاً خواسته هاى مردم در زمينه غدير چيست، و چگونه مىتوان به آنها دست يافت؟ ذيلاً نمونه هايى از اين درخواستها تقديم مى شود:
۱. آيا به موقعيت خاص غدير در اعتقادات توجه شده است؟
۲. غدير به كداميک از ابعاد زندگى مربوط است؟
۳. آيا گزارش كاملى از واقعه غدير ارائه شده است؟
۴. غدير فقط واقعه شيرين است يا همراه با حوادثى تلخ؟
۵ . اگر غدير نباشد آيا دستورالعملى براى خلافت داريم؟
۶ . چرا امت اسلام با داشتن غدير منحرف شد؟
۷. چطور ۱۲۰۰۰۰ حاضر در غدير آن را از چنگ سقيفه نجات ندادند؟
۸ . اگر غدير عملى مى شد دنيا چگونه بود؟
۹. ما چه اندازه توانستهايم با غدير باشيم؟
ج. رنج نامه غدير در مقابل سقيفه با ظهور غاصبانه سقيفه، غدير و اهداف مباركش زير خاكستر شوم صحيفه ملعونه مدفون شد، تا آنجا كه محرومان از غدير تا امروز هنوز احساس نكرده اند چه گنج عظيمى را از دست داده اند. در اينجا سخن دل غديريان در تحمل اين فاجعه تقديم مى گردد:
۱. هدف غدير محكم كردن دين بود، نه برگرداندن به جاهليت، چنانكه سقيفه اين هدف شوم را عملى كرد!
۲. هدف غدير آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل. چنانكه سقيفه كرد!
۳. هدف غدير پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مى آمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آنان. چنانكه سقيفه كرد!
۴. هدف غدير بيان قرآن به عنوان سرمايه اصلى اسلام بود، نه شكنجه و تبعيد طالبين معرفت آن، چنان كه سقيفه كرد!
۵ . هدف غدير قضاوت به حق و برقرارى امنيت و عدالت در اجتماع بود، نه ترويج ظلم و بى عدالتى حتى جايز دانستن آن بر خليفه، چنان كه سقيفه كرد!
۲- آمارهاى خطبه غدير وسعت واقعه غدير و گوناگون بودن ابعاد اين ماجرا آمارهاى متنوعى را در اختيار ما مى گذارد، كه در ابعاد اعتقادى و تاريخى تأثير دارد. در اينجا نمونههايى از آمارهاى خطبه غدير را ارائه مى نماييم:
اول: آمارى از مو ضوعات مورد نظر پيامبر صلى الله عليه و آله از خطبه غدير و تعداد جملاتى كه درباره هر يک آمده چنين است:
۱. صفا خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله
۲. مقام پيامبر صلى الله عليه و آله: ۱۰ جمله
۳. ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام: ۵۰ جمله
۴. ولايت ائمه عليهم السلام: ۱۰ جمله
۵ . فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام: ۲۰ جمله
۶ . حكومت حضرت مهدى عليه السلام: ۲۰ جمله
۷. شيعيان اهل بيت عليهم السلام و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله
۸ . بيعت با معصومين عليهم السلام: ۱۰ جمله
۹. قرآن و تفسير آن: ۱۲ جمله
۱۰. حلال و حرام و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله
دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه شرح آن چنين است:
۱. نام اميرالمؤمنين عليه السلام چهل بار به عنوان «على» تصريح شده است.
۲. كلمه «ائمه عليهم السلام» ده بار صريحاً آمده است.
۳. نام امام زمان عليه السلام چهار بار به عنوان «مهدى» ذكر شده است.
سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده، چنين است:
۱. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۱۰۰ مورد است، كه اهميت اين سند بزرگ اسلام و پشتوانه قرآنى آن را جلوه گر مى كند.
۲. تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهل بيت عليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهلبيتعليهم السلام در متن خطبه، ارتباط مستقيم قرآن و غدير را با آلمحمدعليهم السلام نشان مى دهد.
۳. تفسير سه سوره كامل قرآن كه سوره هاى حمد و عصر و انسان، و نيز دوازده آيه به صورت صريح، و بيش از هفتاد آيه به صورت اقتباس و استشهاد، كه در رابطه با جوانب مختلف غدير در متن خطبه تفسير شده، اضافه بر استناد به بيش از دويست آيه در مناسبت هاى مختلف واقعه غدير، همه اينها شاهد زندهاى بر ارتباط تنگاتنگ غدير با قرآن است.
۳- نتايج خطبه غدير
چهار نتيجه گيرى اصلى از خطابه غدير ارائه مى شود كه راه گشاى به دست آوردن نتايج ديگر فكرى از ماجراى غدير است:
اول: اهداف مراسم غدير با خطابه آن تحقق يافت. و نتايج زير را مى توان براى آن تعريف كرد:
۱. نتيجه گيرى از زحمات ۲۳ ساله با تعيين جانشينى كه ادامه دهنده اين راه باشد.
۲. حفظ دائمى اسلام از شر كفار و منافقين، با تعيين جانشينانى كه از عهده اين حراست بر آيند.
۳. اقدام رسمى براى تعيين جانشين، كه از نظر قوانين همه ملت ها در هميشه تاريخ سنديت دارد.
۴. بيان يك دور جامع از برنامه ۲۳ ساله و گذشته و حال مسلمين.
۵ . ترسيم خط مشى آينده مسلمين تا آخر دنيا.
۶ . اتمام حجت بر مردم، كه از مقاصد اصلى در ارسال پيامبران عليهم السلام است.
دوم: اعلام ولايت و امامت دوازده امام عليهم السلام بعد از خود تا آخرين روز دنيا محور اصلى سخن در خطبه غدير است. هنگامى كه دستور سفر حجةالوداع از طرف خداوند بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد، خطاب الهى چنين بود كه همه فرامين مهم الهى به مردم ابلاغ شده جز حج و ولايت. اعمال حج در طول اين سفر به طور كامل تبيين شد، و آنچه باقى ماند موضوع ولايت بود كه در غدير بيان شد.
سوم: تبيين مقام نبوت و امامت به همراه معرفى دوستان و دشمنان ولايت، بنيان هاى اساسى ولايت در خطبه غدير است، تا جايگاه هر يک از آنها در اعتقادات معين باشد. اين پايه هاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است:
۱. مقام و منزلت پيامبر صلى الله عليه و آله
۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام
۳. فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام
۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام
۵ . ولايت و امامت حضرت مهدى عليه السلام
۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض
۷. شيعيان و محبين اهل بيت عليهم السلام
۸ . دشمنان و مبغضين اهل بيت عليهم السلام
۹. معرفى سردمداران ضلالت و گمراهى
۲۰. ايستادن دو نفر بر فراز منبر در خطبه غدير[۷]
عادت ذهنى عموم مردم از منبر، نشستن بر فراز آن است نه ايستادن، و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در تمام عمر خود هر گاه بر فراز منبر سخن گفته در حال نشسته بوده است. اما در غدير از همان آغاز خطابه اين منظره توجه همه را به خود جلب كرد؛ كه حضرت پس از بالا رفتن از پله هاى منبر، بر فراز آن ننشست و در حال ايستاده رو به مردم نمود و سخن آغاز كرد.
در حالى كه اين جلوه جالب ادامه داشت، جهت اعجاب برانگيز ديگرى بر آن افزوده شد. همچنان كه مردم منتظر آغاز سخنرانى بودند متوجه شدند پيامبر صلى الله عليه و آله به پايين منبر اشاره مى كند و لحظاتى بعد گام هاى بلند على بن ابیطالب عليه السلام را ديدند كه از پله هاى منبر بالا مى رود.
چشم ها به منبر دوخته شده بود به گمان آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله با على عليه السلام كار خاصى دارد و مى خواهد درباره نظم مجلس به او دستورى دهد، غافل از آنكه او بايد تا آخر سخنرانى در كنار خطيب حضور داشته باشد. على عليه السلام پله هاى منبر را بالا رفت تا آنكه يک پله پايين تر از پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز منبر در سمت راست آن حضرت ايستاد. اوج عظمت آنگاه جلوهگر شد كه به احترام ختم نبوت و براى آنكه پشت به حضرتش نباشد، خود را متمايل به طرف صورت مبارك خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله نمود.
در آن حال كه دو نور خلقت بر فراز منبر بودند دست محمدى بر شانه علوى فرود آمد، و صداى خطيب اعظم در فضاى غدير به «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» طنين انداز شد.
پانویس
- ↑ محمد باقر انصاری
- ↑ مائده / ۵۵ .
- ↑ خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله در حجة الوداع كه برخى از مدارک آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم (ابن حاتم شاقّى) . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهجالبلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲ ۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸ ۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع (سيوطى) . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳ ۲۲. تاريخ ابن كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين (نورالدين سمهورى) . ينابيع المودة (قندوزى) . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب (ابن مغازلى) . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة:ج ۳ ، ص۲
- ↑ نور / ۱۵.
- ↑ توبه / ۶۱ .
- ↑ مائده / ۶۷ .
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۰ .