ایثار امیر المومنین علیه السلام
مفهوم «فدی» در لغت
مرحوم مصطفوی در مادهٔ «فدی» مینویسد:
أنَّ الاَصلَ الوَاحِدَ فِی المَادَّةِ: جَعلُ شَیءٍ عِوَضًا عَن شَیءٍ أو أمرٍ یُلزَمُ عَلَیهِ، سَوَاءٌ کَانَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنهُمَا مَالاً أو مَوضُوعًا خَارِجِیًّا. وَ هَذَا کَفِدَاءِ مَالٍ أو شَخصٍ عَن أسیرٍ فِی إِطلَاقِهِ وَ فِدَاءِ مَالٍ فِی تَطلِیقِ الزَّوجَةِ وَ إِعطَاءِ مَالٍ لِرَفعِ عُقُوبَةٍ وَ تَخلِیصِ النَّفسِ عَنهَا. وَ الفِدیَةُ فِی قِبَالِ تَرکِ وَاجِبٍ أو کَفَّارَةٍ؛ اصل واحد در مادّه این است که چیزی عوض از چیزی یا امری لازم قرار داده شود، فرقی نمیکند که هر کدام از دو طرف مال باشد یا موضوع خارجی. و این مانند جایگزینی مال یا شخصی است در برابر آزادی یک اسیر و فداء مالی در آزاد شدن و طلاق گرفتن زن و عطای مالی برای رفع و رهایی عقوبت. و فدیه در مقابل ترک واجب یا کفّاره است.»[۱]
امیرالمؤمنین علیه السلام فدایی رسول خدا صلی الله علیه وآله
در جنگ اُحُد بر اثر فداکاریها و شجاعتهایی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دفاع از وجود شریف خاتم الأنبیاء صلی الله علیه وآله و حفاظت از آن حضرت نشان داد، جراحتهای زیادی بر بدن مبارکش رسید، این در حالی بود که دیگران (عمر و ابوبکر و عثمان) فرار کرده بودند و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: یا علی! آیا میشنوی که از آسمان مدح تو را میکنند. یکی از ملائکه به نام رضوان میگوید: لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِیٌّ امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید: از خوشحالی گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم.[۲]
در این جنگ پیروزی از ابتداء از آن مسلمانان بود، ولی مقداری که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالی شد، بازگشتند و مشغول جمع غنائم شدند و اکثر نگهبانان با دستور پیامبر صلی الله علیه وآله مخالفت نمودند و محل نگهبانی خود را رها کردند و مانند بقیه مشغول جمع غنائم شدند.
خالد بن ولید که از سردستههای کفار در این جنگ بود، از همان قسمت با کفار حمله کردند. تعداد اندکی از نگهبانان دره که نرفته بودند شهید شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند. فراریان کفار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمین شدت گرفت. جراحتهای فراوانی بر بدن پیامبر صلی الله علیه وآله رسید و شیطان ندا برآورد که محمد صلی الله علیه وآله کشته شده است. مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند و فقط چند نفری از وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله محافظت میکردند که عبارت بودند از امیرالمؤمنین علی و ابودجانه انصاری و انس بن نضر و زنی به نام نسیبه شهید شد.
جوانمردی و دلاوری ایشان آن وقتی بر همه آشکار شد که وقتی از جنگ آمدند، هشتاد جراحت کاری بر بدنشان نقش بسته بود که برای بند آمدن خون فتیلهایی بین زخمها قرار داده بودند، و بنابر نقل تاریخ مانند «مُضغه» یعنی گوش جویده شده بود. دو نفر از زنان که مسؤل معالجه مجروحین جنگ بودند آمدند به پیامبر صلی الله علیه وآله شکایت کردند و گفتند: قَدْ خَشِینَا عَلَیْهِ مِمَّا تَدْخُلُ الْفَتَائِلُ فِی مَوْضِعِ الْجِرَاحَاتِ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَی مَوْضِعٍ وَ کِتْمَانُهُ مَا یَجِدُ مِنَ الْألَمِ؛ قطعاً میترسیم از فتائلی که در موضع جراحتها از جای تا جای بدنش قرار گرفته است و از این که او درد خود را پنهان میکند و چیزی نمیگوید.
زمانی که حضرت از دنیا میرفتند، تعدادجراحتهایی که از سر تا به قدم بر بدن حضرت باقی مانده بود را شمردند، دیدند هزار جراحت است.[۳]
این فراز از سخن رسولالله صلی الله علیه وآله اشاره است به واقعه لیلة المبیت، یعنی شبی که رسول خدا صلی الله علیه وآله از مکه به مدینه مهاجرت فرمود دارد. امیرالمؤمنین علیه السلام جان خویش را برای حفظ جان رسول خدا صلی الله علیه وآله در لیلة المبیت در طبق اخلاص قرار داده و پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر با بیان این فضیلت یکی دیگر از حکمتهای الهی در انتصاب علی علیه السلام به جانشینی خویش و برتری آن حضرت را نسبت به دیگران آشکار مینماید.
در میان مسلمانان خلافی نیست که در لیلة المبیت، علی علیه السلام بود که در فراش پیامبر صلی الله علیه وآله خوابید که بر این مطلب کتابهای تاریخ و سِیَر گواهند.[۴]
واقعه – به اختصار- بنا به گزارش ابن شهر آشوب[۵]چنین است: قریش در دارالندوه – که خانهٔ قصی بن کلاب بود- اجتماع نمودند تا دربارهٔ رسول خدا صلی الله علیه وآله تصمیمگیری نهایی به عمل آید و در این محفل که شیطان به صورت شیخ نَجدی و ناشناس حضور داشت در شور آنان شرکت جست. در آنجا هر یک از سران قریش مانند عُروة بن شام، ابوالبختَری، عاص بن وائل، امیه و اُبی- پسران خلف-، عُتبه، شَیبه، ابوسفیان و ابوجهل و عده دیگری از قریش نظر و رأی خود را در مورد چگونگی قتل رسول خدا صلی الله علیه وآله اظهار نموند، ابوجهل گفت: «بر این رأی و نظرم که ما از تمام قبایل قریش استمداد کنیم و از هر قبیله ای یک نفر را بخواهیم، آنگاه تمام نمایندگان قبایل که متجاوز از چهل نفر خواهند شد در شب معینی محمد صلی الله علیه وآله را در سرا و بسترش به قتل برسانند، تا خون او بر ذمه تمام قبایل قرار بگیرد و بنی هاشم نتوانند به خون خواهی او برخیزند و خون حضرت محمد صلی الله علیه وآله به هدر خواهد رفت؛ چرا که مقابله کردن با تمامی قبایل امری ناممکن است.
شیطان رأی ابوجهل را پسندید و گفت: بسیار رأی خوبی است. پس جبرئیل علیه السلام بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه وآله را از ماجرا آگاه نمود و گفت: شما نباید امشب در بستر خود بخوابید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، علی علیه السلام را خواست و فرمود: یا علی! خداوند به من دستور داد تا از مکه هجرت کنم و امشب به غار ثور و از آنجا به مدینه بروم. همچنین مرا مأمور ساخت تا از تو بخواهم که امشب را بر فراش من بیارامی! علی علیه السلام عرض کرد: یا رسولالله! اگر من بر فراش شما قرار بگیرم شما به سلامت از مکه خارج خواهید شد و گزندی به شما نخواهد رسید؟ رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: من سالم خواهم ماند. پس علی علیه السلام تبسم نمود و عرض کرد: جانم فدای تو باد، یا رسولالله! و به شکرانه این موهبت الهی سر به خاک سوده سجده شکر به جا آورد، و این اول سجده شکری بود که در اسلام به وقوع پیوست.
بدین گونه بود که علی علیه السلام بر فراش پیامبر صلی الله علیه وآله بیارامید و رسول خدا صلی الله علیه وآله به غار ثور و از آنجا به یثرب مهاجرت فرمود. در پس پیامبر صلی الله علیه وآله، پس از گذشت چند روز علی علیه السلام به اتفاق مادرش فاطمه بنت اسد سلام الله علیها و فاطمه زهرا سلام الله علیها و تنی چند از اهل حرم[۶] در مدینه به رسول خدا صلی الله علیه وآله ملحق گشت، و آیة شریفهٔ: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد ؛[۷] کسی از مردم برای جستن خشنودی خداوند جان خویش را فدا کند، خداوند بر این بندگان مهربان است.
و آیهٔ: … فَالَّذینَ هاجَرُوا وَ أخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أوذُوا فی سَبیلی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّواب ؛[۸]پس کسانی را که مهاجرت کردهاند و از خانههایشان رانده شدهاند و در راه من آزار و اذیت دیدهاند و جنگیدهاند و کشته شدند، گناهانشان را میزدایم و آنان را در بهشتهایی که در آن نهرها جاری است داخل میکنم. این پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست.
درباره آن حضرت نازل گشت، و این اشعار منسوب به آن حضرت است که فرمود:
| اوَقَیْتُ بِنَفْسِی خَیْرَ مَنْ وَطِأَ الْحَصَی | مُحَمَّدَ لَمَّا خَافَ أَنْ یَمْکُرُوا بِهِ |
| وَ بِتُّ أُرَاعِیهِمْ وَ مَا یُثْبِتُونَنِی | وَ بَـاتَ رَسُـولُ اللَّهِ فِـی الْغَارِ آمِناً |
| وَ مَنْ طَافَ بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ وَ بِالْحِجْرِ | فَوَقَّاهُ رَبِّی ذُو الْجَلَالِ عَنِ الْمَکْرِ |
| وَقَدْ صَبَرَتْ نَفْسِی عَلَی الْقَتْلِ وَ الْأَسْرِ | وَ ذَلِـکَ فِی حِفْظِ الْإِلَهِ وَ فِی سَـتْرٍ |
- با جانم بهترین اهل زمین و کسی که بیت عتیق و حجر را طواف کرد از گزند حادثه دور نگه داشتم.
- رسول خدا صلی الله علیه وآله نگران بود که فریب داده شود و خداوند با جلال او را از مکر و فریب رهانید.
- در حالی که ایشان را مراقب بودم شب کردم و در فراشم بیتوته نکردم؛ بلکه نفسم را بر کشتن و به اسارت رفتن آماده کردم.
- و رسول خدا صلی الله علیه وآله در غار در پناه خدا به سلامت و در کامل پوشیدگی از دیدگان دشمن، روز را به شب آورد.
امام علیه السلام در این اشعار صریح و روشن، دلیل حضور خود در بستر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را آمادگی برای کشته شدن، اسارت وفداکاری در جهت محافظت از جان پیامبر خدا صلی الله علیه وآله اعلام کرده است.[۱۰]
رسول خدا صلی الله علیه وآله در این دو فراز از خطبه سخن از شجاعت و بزرگدلی وصیّ و جانشین خود میکنند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام جان شیرین خود را فدای برادرِ با جان برابرِ خود یعنی رسول خدا صلی الله علیه وآله نمود، آن را در طبق اخلاص قرار داده و تقدیم پیامبر صلی الله علیه وآله کرد. این ایثار و فداکاری آن قدر نزد خدا قیمتی بود که خداوند متعال به خصوص در آن باره آیه ای نازل کرد: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد ؛ و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است.[۱۱]
امیرالمؤمنین علی علیه السلام همیشه فدایی رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده است و جالب است بدانیم همچنین اولین کسی که جملهٔ «جُعِلتُ فِدَاکَ؛ قربانی و فدای شما گردم» را با تمام اخلاص به زبان آورد، وجود نازنینش بوده است. پس از ایشان مردم آموختند که چگونه به رسول خدا صلی الله علیه وآله عرض ارادت کنند و این گفتار دلنشین را به ولیّ خدا عرض کنند.
ابوهلال عسکری در کتاب أوائلش میگوید:أوَّلُ مَنْ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ عَلِیٌّ علیه السلام لَمَّا دَعَا عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ إِلَی الْبِرَازِ یَوْمَ الْخَنْدَقِ وَ لَمْ یُجِبْهُ أحَدٌ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أ تَأذَنُ لِی قَالَ إِنَّهُ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ قَالَ وَ أنَا عَلِیُّ بْنُ أبِی طَالِبٍ فَخَرَجَ إِلَیْهِ فَقَتَلَهُ وَ أخَذَ النَّاسُ مِنْهُ؛ اولین کسی که گفت: «فدایت شوم!» حضرت علی علیه السلام بوده است، آن زمانی که در جنگ خندق، عمرو بن عبدودّ مسلمانان را به مبارزه طلبید و هیچکس حاضر نشد به جنگش برود، علی علیه السلام عرض کرد: فدای شما شوم ای رسول خدا! آیا به من اذن میدان میدهی؟ حضرت فرمود: همانا او عمرو بن عبدودّ است. علی علیه السلام هم شجاعانه و دلیرانه عرض کرد: من هم علیّ بن أبیطالب علیه السلام هستم. پس علی علیه السلام به جنگ او رفت و به درکش واصل کرد. پس مردم این جمله را از علی علیه السلام آموختند.»[۱۲]
امّا از میان همهٔ دلاوریهای امیرمؤمنان علی علیه السلام، پیامبر صلی الله علیه وآله در خطبه به تفدیه و جان نثاری ایشان در لیلة المبیت اشاره میکنند و این به راستی جای تأمل دارد!!! زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله از مکه خارج شده و به طرف غار رفت، امیرالمؤمنین علی علیه السلام را دستور داد که لباس ایشان را بر تن کرده و در بستر ایشان آرمیده و بُرد حضرمی سبز رنگ حضرت را بر خود بپیچد تا مشرکان را از فرار پیامبر صلی الله علیه وآله اغفال نمایند. پس حضرت علی علیه السلام در حالیکه خودش را برای شهادت آماده کرده بود، چون پیامبر صلی الله علیه وآله خوابید. تا صبحگاه مشرکان به بستر چشم دوخته بودند و یقین داشتند که پیامبر صلی الله علیه وآله است که در بستر خوابیده است. مردان قریشی از پشت بام سنگهایی به طرف بستر پرت کردند و دیدند که حضرت به خود از درد میپیچد. وقتی آمدند نزدیک رسول خدا صلی الله علیه وآله تا کار را یکسره کنند، شمشیرهاشان را از غلاف درآوردند و تردید نداشتند که او محمّد صلی الله علیه وآله است، ولی گفتند: او را بیدار کنید تا درد کشته شدن را دریابد و ببیند که شمشیرها بر او فرود میآیند. لکن چون او را بیدار کردند، دیدند که علی علیه السلام است، پس بسیار غضبناک شدند و ضرباتی با چوبهای خاردار به مولی زدند و او را رها کردند و یقین پیدا کردند که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به یثرب هجرت کرده است.[۱۳]
آری در این شب بود که خداوند بر جبرئیل و میکائیل مباهات کرده و خطاب به آن دو فرمود: من میان شما دو نفر پیوند برادری قرار دادهام و میخواهم عمر یکی از شما را طولانیتر از دیگری قرار دهم. کدامیک از شما حاضر است جانش را فدای برادر خود کند؟ دو ملک مقرّب إلهی هر یک در پاسخ دادن مکث کردند.
خداوند فرمود: آیا شما مِثل علیّ بن أبیطالب علیه السلام نیستید؟! من بین او و بین پیامبرم حضرت محمد صلی الله علیه وآله پیمان برادری ساختم، پس او بر بسترش آرمیده تا جان برادر خود را حفظ کند، بروید به زمین و او را از دشمنش نگهبانی کنید. آن دو آمدند، جبرئیل بالای سر و میکائیل پائین پای امیرالمؤمنین علی علیه السلام نشستند و گفتند: بَخٍ بَخٍ مَنْ مِثْلُکَ یَا ابْنَ أبِی طَالِبٍ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یُبَاهِی بِکَ الْمَلَائِکَة، تبریک تبریک! چه کسی مثل تو (میتواند باشد؟) ای پسر ابی طالب خداوند عزّ و جلّ به تو بر همهٔ ملائکه مباهات میکند».[۱۴]
امیرالمؤمنین علیه السلام از طرف پیامبر صلی الله علیه وآله مأمور به حفظ جان آن حضرت شده و در حالی اقدام به این کار مینمایند که از نتیجهٔ آن یعنی حفظ جان پیامبر صلی الله علیه وآله علم دارند.
هر چند در روایات چیزی ذکر نشده است، امّا از همین روایت پیشین میتوان برداشت کرد که جناب جبرئیل و میکائیل که همیشه یاری رسان امیرمؤمنان علی علیه السلام بودهاند، این بار هم در حقّ مولا چه بسا کاری انجام داده باشند؛ یا ترسی به دل مشرکان انداختند یا این که حدّاقل در اذهان طوری تصرّف کردند که از قتل مولی دست برداشتند، و گرنه کینهای که آنها به علی علیه السلام داشتند کم از کینهٔ پیامبر صلی الله علیه وآله نبود.
اگر خوب در ذات این عمل بنگریم، میبینیم که آرمیدن امیرالمؤمنین علی علیه السلام در لیلة المبیت نیز همچون ضربهٔ وی در جنگ خندق افضل عبادات جنّ و انس است؛ زیرا نفس این عمل- که منجرّ به حفظ جان پیامبر صلی الله علیه وآله شد- در حقیقت زمینهساز پیروزی اسلام و گسترش آن در تمام جهان گشت. بنابر این میتوان گفت: اگر عبادت تمام انس و جن در طول تاریخ را در یک کفه ترازو قرار دهیم و خوابیدن علی علیه السلام در لیلة المبیت را در کفهٔ دیگر، باز عمل علی علیه السلام بر اعمال تمام جنّ و انس برتری دارد. آن قدر امیرالمؤمنین علی علیه السلام با این کار نزد خداوند قدر و منزلت یافتهاند که به پاس هر نَفَسی که در آن شب کشید محبین ایشان مورد شفاعت واقع شده و به بهشت میروند.
امام عسکری علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل میکند که فرمود: ای بندگان خدا! بر شما باد به خدمت کردن کسی که خدا او را اکرام کرد و گرامی داشت، به اینکه او را پسندید و از میان خلق خود برگزید و به او رتبه اصطفاء عطا کرد، و او را بهترین اهل آسمانها و زمین بعد از محمّد صلی الله علیه وآله که سرور انبیاء است قرار داد، و بر شما باد به دوستی کردن با دوستان آن حضرت یعنی علیّ بن ابی طالب علیه السلام و دشمنی کردن با دشمنان او. و کلام خود را ادامه داد تا اینکه فرمود: فردای قیامت یکی از شیعیان او را میآورند در حالیکه خداوند در کفّه گناهان او گناهانی بزرگتر و سنگینتر از کوههای استوار و دریاهای موّاج قرار داده است، مردمی که آن را نظاره میکنند میگویند: این بنده خدا هلاک شد و شکّی ندارند که از نابود شدگان است و در عذاب الهی برای همیشه باید گرفتار باشد.
آنگاه از پیشگاه پروردگار ندائی رسد: ای بنده خطاکار! اینها گناهانی است که تو را به هلاکت افکنده است، آیا در مقابل آن حسنات و خوبیهائی داری که تو را به آنها پاداش دهم و به رحمت خود وارد بهشت کنم؟ آن بنده خدا با سرافکندگی گوید: خدایا نمیدانم. دوباره منادی پروردگار گوید: خداوند تبارک و تعالی میفرماید: در این صحنه پهناور قیامت فریاد بزن و بگو: من فلانی پسر فلانی و اهل فلان شهر هستم، اسیر گناهان خود که مانند کوهها و دریاها سنگین است
شدهام و کارهای خوبی در مقابل آنها ندارم، کدامیک از شما در میان این محشر هستید که من به او احسانی یا بخششی کرده باشم، به پاداش آن اکنون به فریاد من برسد؛ زیرا الآن وقت احتیاج من به آن است. آن بنده خدا هم طبق فرمان الهی چنین فریادی در آنجا بزند، اوّل کسی که در میان اهل محشر به او جواب دهد علیّ بن ابی طالب علیه السلام است، میفرماید:
ای کسی که در محبّت و دوستی من امتحان شدی و به خاطر دشمنی با من مورد ظلم و ستم دشمنانم واقع شدی. سپس امام علیه السلام با عدّه زیادی به فریاد او میرسند گرچه عدّه آنها از طلبکاران او کمتر است. آنگاه آن گروهی که همراه علی علیه السلام آمدهاند به آن حضرت میگویند: ما برادران ایمانی این شخص هستیم، او به ما نیکی میکرد و ما را اکرام و احترام مینمود و در معاشرت و برخوردهایش با ما با همه احسان و بخششی که داشت تواضع میکرد، ما از همه طاعتها و ثوابهای خود گذشتیم و آنها را به او بخشیدیم.
حضرت علی علیه السلام گوید: پس شما خودتان چگونه و به چه عملی وارد بهشت میشوید؟ عرض میکنند: ما به رحمت بینهایت الهی که هر کس شما را دوست داشته باشد شامل حال او میگردد. مرتبه دیگر از ناحیه پروردگار ندایی رسد که ای برادر رسول خدا، اینها برادران مؤمن او بودند و به او چنین بخششی کردند تو چه احسانی به او میکنی؟ من که بین او و گناهانش حاکم هستم گناهان او را که بین من و او بوده به خاطر دوستیاش با تو بخشیدم، امّا گناهانی که بین او و بندگانم صورت گرفته و ستمی که به آنها کرده و بدهکاریش به آنها باید بررسی شود و محاکمه گردد و تا از آنها خلاص نشود نجات پیدا نمیکند. حضرت علی علیه السلام گوید: خداوندا! آنچه مرا دستور دهی انجام خواهم داد.
خداوند تبارک و تعالی میفرماید: برای آنها که طرف دعوا هستند و با او نزاع دارند ضمانت کن که ستمی که به آنها شده جبران کنی. حضرت علی علیه السلام نیز چنین کند و به آنها بفرماید آنچه از ثواب و پاداش در مقابل ستمی که به شما شده از من بخواهید عطا کنم. آنها میگویند: یَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ تَجْعَلُ لَنَا بِإِزَاءِ ظُلَامَاتِنَا قِبَلَهُ ثَوَابَ نَفَسٍ مِنْ أَنْفَاسِک لَیْلَةَ بَیْتُوتَتِکَ عَلَی فِرَاشِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله. ای برادر رسول خدا! فقط ثواب یکنفس کشیدن تو را در آن شبی که در جایگاه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله خوابیدی تا جان او را حفظ کنی از تو درخواست میکنیم.
امیرالمؤمنین علیه السلام آن را میپذیرد و ثواب یکنفس کشیدن خود را در آن شب به آنها میبخشد.
آنگاه خداوند تبارک و تعالی به آنها میفرماید: اکنون ای بندگان من! نگاه کنید به آن مقاماتی که نائل شدید از ناحیه حضرت علی علیه السلام در مقابل آن ستمی که به شما شده بود، و قصرهای بهشتی را به ایشان نشان دهد، و چون آنها مراتب و منازل خود را که نه چشمی آنها را دیده و نه گوشی اوصافش را شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده ببینند عرض کنند: خداوندا! آیا از بهشت تو چیزی باقی مانده است؟ و بعد از این بخششی که به ما کردی و قصرها و جایگاههایی که در اختیار ما قراردادی بقیّه بندگان مؤمن و انبیاء و صدّیقین و شهداء و صلحاء کجا وارد میشوند؟ و آنها خیال میکنند که بهشت بهطور کامل در تصرّف آنها درآمده است.
سپس ندایی از ناحیه پروردگار به گوش آنها رسد که ای بندگان من! آنچه مشاهده کردید ثواب یک نفَس از نفَسهای علی علیه السلام است که شما از او درخواست کردید و او به شما بخشید، اکنون به برکت آن وارد بهشت شوید و آنها را در تصرّف خود درآورید، آنگاه در آنجا میبینند مقداری که خداوند به ممالک علی علیه السلام افزوده و آن چندین برابر آن است که علی علیه السلام از طرف آن به طلبکاران او بخشیده است و اندازهاش را جز خداوند کسی نمیداند. سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: أ ذلکَ خَیْرٌ نُزُلاً أمْ شَجَرَةُ الزقُّوم ،[۱۵] آیا این مقام عالی بهتر است یا شجره زقّوم که برای مخالفین برادر و جانشینم علی بن ابی طالب علیه السلام آماده شده است؟![۱۶]
اگر روحیهٔ شجاعت در وجود حضرت نمیبود، کی توان تحمّل این همه رنج و اذیت را میداشتند؟! آری شجاعت همان ملاکی است که در هر امام و جانشینی باید وجود داشته باشد، چنانچه در داستان طالوت علیه السلام خداوند متذکر میشود:… وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ …؛ و او را در دانش و [نیروی] بدن بر شما برتری بخشیده است».[۱۷] آن قدر دلاوریهای علی علیه السلام برای پیشبرد رسالت رسول خدا صلی الله علیه وآله أهمیت داشت که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: مَا قَامَ الاِسلَامُ إلَّا بِسَیفِ عَلِیٍّ وَ أموَالِ خَدِیجَةَ؛ اسلام استوار نگشت مگر با یاری شمشیر علی علیه السلام و ثروت خدیجه سلام الله علیها»[۱۸]
اذیت و آزار به امیرالمؤمنین علیه السلام در لیلة المبیت
بر اساس برخی از گزارشات تاریخی، چون مشرکان در بامداد بر خانه هجوم بردند و حضرت علی علیه السلام را در بستر دیدند و نقشه شوم خود را نقش بر آب یافتند، با علی علیه السلام درگیر شدند.
طبری نوشته است: بر سرش فریاد کشیدند و کتکش زدند و او را به مسجدالحرام بردند و ساعتی در آنجا زندانیاش کردند و سپس رهایش کردند.[۱۹]
حضرت علی علیه السلام خود نیز در گفتاری به این درگیری اشاره کرده و فرموده است:و أمَرَنی أن أضطَجِعَ فی مَضجَعِهِ و أقِیَهُ بِنَفسی، فَأسرَعتُ إلی ذلِکَ مُطیعا لَهُ مَسرورا لِنَفسی بِأَن اقتَلَ دونَهُ؛ و به من فرمان داد که در خوابگاهش بخوابم و با [گذشتن از] جانم از او محافظت کنم. پس به سرعت و از سرِ اطاعت و شادمانیِ اینکه به پای او کشته میشوم، به این کار، مبادرت کردم.[۲۰]
پانویس
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۹، ص ۴۰.
- ↑ ارشاد، ج۱، ص ۸۷.
- ↑ بحار الأنوار، ج۴۰، ص ۱۱۵.
- ↑ اسدالغابه، ج۴، ص ۲۵؛ المستجاد، ص ۱۰؛ احیاء العلوم، ج۳، ص ۲۵۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص ۳۹؛ السیرةالنبویة، ج۲، ص ۱۳۸؛ کفایة الطالب، ص ۲۳۹؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص ۹۷؛ نورالابصار، ص ۶۸؛ الفصول المهمه، ص۳۱؛ تذکرةالخواص، ص ۳۵؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص ۳۲۵–۳۲۶؛ مسارالشیعه، ص ۴۸؛ الامالی شیخ طوسی، ج۲ صص ۸۲–۸۳؛ مصباح المتهجد، ص ۵۵۳؛ البرهان، ج۱، ص ۲۰۷؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۹ و ۶۴؛ دلائل الصدق، ج۲، ص ۸۰–۸۲؛ الغدیر، ج۲، ص ۱۸۷.
- ↑ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص ۱۸۷.
- ↑ یعقوبی در تاریخش (ج۲، ص ۳۱) اهل حرم را کلثوم – دختر پیامبر- و فاطمه بنت زبیر بن عبدالمطلب ذکر میکند. و بلاذری در انساب الاشراف (ص ۴۱۴ و ۲۶۹) زید بن حارثه و ابورافع را مأمور همراهی میداند.
- ↑ بقره / ۲۰۷.
- ↑ آل عمران / ۱۹۵.
- ↑ مناقب آل ابی طالب علیه السلام، ج۲، ص ۶۰؛ تذکرة خواص الامه، ص ۴۱؛ انسان العیون، ج۲، ص ۲۷؛ الفصول المهمه، ص ۴۸؛ ینابیع الموده، ص ۹۲ (با اندک تفاوتی در تعداد ابیات و نقل).
- ↑ دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱، ص ۲۵۷؛ شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیر خم، صص ۱۷۰–۱۶۸.
- ↑ بقره / ۲۰۷.
- ↑ الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص ۶۰؛ و بحار الأنوار، ج۳۹، ص ۱.
- ↑ آمالی شیخ طوسی، ج۲، ص ۱۳۹ – ترجمه حسنزاده با تصرّف -؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص ۱۲۳ – ۱۳۱.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص ۱۲۳.
- ↑ صافات / ۶۲.
- ↑ القطره، ج۱، ص ۳۰۵؛ تفسیر الامام الحسن العسکری علیه السلام، ص ۱۲۹–۱۲۷؛ بحار الأنوار، ج ۸، ص۵۹، ح ۸۲، و ج ۶۵، ص ۱۰۷، ح ۶۸؛ تأویل الآیات، ج۱، ص۹۰، ح ۷۸، تفسیر برهان، ج۱، ص ۶۴، ح ۱، حلیة الأبرار، ج۲، ص ۱۵۴، ح۱.
- ↑ بقره / ۲۴۷.
- ↑ مناقب خدیجة الکبری سلام الله علیها، مقدمه، ص ۳.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۷۴؛ الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۵۱۶؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۳۲۵.
- ↑ الخصال، ص ۱۴؛ بحار الأنوار، ج ۱۹، ص ۴۶، ح ۷.