بررسی شخصیت امام علی علیه السلام در آیه مباهله از منظر فریقین

از ویکی غدیر

یکی از آیاتی که در مورد فضائل اهل بیت علیهم السلام به ویژه شخصیت امام علی علیه السلام است، آیه ۶۱ سوره آل عمران، معروف به آیه مباهله است. آین آیه نزد مفسران فریقین درباره فضائل اهل بیت علیهم السلام است و منظور از «انفسنا» امام علی علیه السلام است و درباره روایات آن نزد فریقین ادعای تواتر شده است. مفسران فریقین در آیه شریفه مباحث مشترکی از جمله: دلالت آیه بر صدق نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، مباهله با نصارای نجران، اهل بیت مصداق آیه و ادعای تواتر و این که امام علی علیه السلام مصداق انفسنا است. از طرف دیگر آیات فراوانی در سوره آل عمران درباره اهل کتاب می‌باشد. اثبات نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و معرفی امام علی علیه السلام به عنوان شخصیتی که پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) امام و تأثیرگذار و رهبر است به آنان ضروری می‌نماید. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به بررسی تفاسیر فریقین در این زمینه پرداخته شد. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که بیش از شصت کتاب معتبر اهل سنت روایت فضائل اهل بیت علیهم السلام در ذیل آیه مباهله را نقل کرده‌اند و بسیاری از مفسران فریقین برتری علی بن ابی طالب علیه السلام را بر سایر صحابه به عنوان «انفسنا» پذیرفته‌اند و شبهات ادبی که برخی مانند آلوسی و مؤلف تفسیر المنار مطرح کرده‌اند پاسخ داده شده است و انکار مصداق «انفسنا» در مورد امام علی علیه السلام تعصبی بیش نیست.

مقدمه

در این مقاله با توجه به اهمیت موضوع، آیه مباهله به صورت تطبیقی از دیدگاه فریقین بررسی و به شبهات مربوط به آن پاسخ داده شده است. نکته حائز اهمیت این است که گرچه ظاهر آیه صرفاً فضیلت اهل بیت (علیهم السلام) را بیان می‌کند، ولی با توجه به معنا و مفهوم آیه و مقایسه مصادیق آن با دیگران، می‌توان از آن برای ولایت و رهبری امام علی علیه السلام استفاده کرد.

آیه ۶۱ سوره آل عمران معروف به آیه مباهله است. به اتفاق شیعه و اهل تسنن سوره آل عمران مدنی است و آیه در جریان محاجه نصارای نجران با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نازل شده است.

(اِنِّ مَثَلَ عِیسَی عِندَ اللهِ کَمَثَلِ آَدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونَ الحَقُّ مِن رَبِّکَ فَلا تَکُن مِنَ المُمتَرِینَ فَمَن حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعدِ مَا جَاءُکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعَالُوا نَدعُ اَبنَاءَنَا وَ اَبنَاءَکُم وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُم وَ اَنفُسَنَا وَ اَنفُسَکُم ثُمَّ نَبتَهِل فَتَجعَلَ لَعنَتَ اللهِ عَلَی الکَاذِبِینَ)؛ «همانا مثل عیسی در نزد خدا هم چون مثل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: «موجود باش» او هم فوراً موجود شد [بنابراین ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست] این‌ها حقیقتی است از جانب پروردگار تو، بنابراین از تردیدکنندگان مباش. هرگاه بعد از علم و دانشی که [درباره عیسی مسیح] به تو رسیده، باز کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آن‌ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را دعوت کنیم، شما هم نفوس خود را؛ آن گاه مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغ گویان قرار دهیم».

در این آیه ابتدا سخن از چگونگی خلقت حضرت عیسی علیه السلام و مشابهت او با خلقت حضرت آدم علیه السلام است که از طریق قدرت الهی آفریده شده‌اند. و هرگونه شک و تردید در این موضوع مردود اعلام شده است، پس از آن افرادی که اهل تردید و محاجه هستند، به یک برنامه مذهبی به نام مباهله دعوت شده‌اند و بعد از آن شیوه مباهله که دو طرف باید فرزندان، زنان و نفوس خود را برای مباهله بیاورند و لعنت خدا را بر دروغ گویان بفرستند.

آیه به اتفاق شیعه، مربوطه به فضائل اهل بیت علیهم السلام یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام است، به ویژه این که علی بن ابی طالب علیه السلام به عنوان نفس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) معرفی شده است. مفسران اهل سنت اگرچه معانی مختلفی برای آیه بیان کرده‌اند، اما عده ای از آنان آیه را مربوط به فضائل اهل بیت علیهم السلام و امام علی علیه السلام شمرده‌اند.

مهم‌ترین مسئله این تحقیق، اثبات فضائل اهل بیت علیهم السلام به ویژه شخصیت امام علی علیه السلام به عنوان نفس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در آیه مباهله است و مقاله به این پرسش پاسخ می‌دهد که آیا طبق دیدگاه مفسران و روایات فریقین، آیه مباهله در مورد فضائل اهل بیت به ویژه حضرت علی علیه السلام به عنوان نفس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) هستند یا خیر؟

دلایل و موارد مشترک از دیدگاه فریقین در این موضوع چیست؟ روایات فریقین در مورد آیه چه بیانی دارد؟ ضرورت مسئله از آن جا روشن می‌گردد که از طرف مفسران و دانشمندان فریقین از آیه استفاده می‌شود که علی بن ابی طالب دارای شخصیتی برجسته به عنوان نفس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) دارد.

پیشینه

در زمینه مباهله و شأن نزول آن درباره اهل بیت علیهم السلام کتاب‌های متعدد روایی و تفسیری از قرن‌های پیشین نگاشته شده است، از جدیدترین آثاری که در این موضوع به نگارش درآمده است، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

- آیات ولایت در قرآن، سیدمحمد مرتضوی؛ مجمع جهانی شیعه‌شناسی، قم: آشیانه مهر، ۱۳۹۳ ش.

- آیات ولایت و خلافت، سبحانی تبریزی، جعفر، درس‌هایی از مکتب اسلام، سال ۴۰، ش ۲، (اردیبهشت ۱۳۷۹): ص ۱۰–۱۹.

- آیة المباهلة، علی الحسینی المیلانی، قم: مرکز الابحاث العقائدیة، ۱۴۲۱ ق/۱۳۷۹ ش.

- آیه مباهله، محمدتقی شریعتمداری، تهران: بنیاد بعثت، واحد تحقیقات اسلامی، ۱۳۶۵ش.

جلد ۱ صفحه ۲۳۲

- امامت در آیه مباهله، غلامرضا کاردان، قم: مؤسسه در راه حق، ۱۳۹۵ش.

- امامت در آیه مباهله از دیدگاه امامیه و اشاعره، معینی فر، محمد؛ داودی، لیلاسادات، مجله: پژوهشنامه مذاهب اسلامی، پاییز و زمستان ۱۳۹۷، شماره ۱۰ علمی - پژوهشی (۱۸ صفحه، از ص۱۴۱–۱۵۸).

- بررسی آیه مباهله از دیدگاه فریقین، الهیان، مجتبی، مجله: پژوهش‌های فقهی، بهار ۱۳۸۵، سال دوم؛ شماره 4 ISC (۱۴ صفحه، از ص ۴۹–۶۲).

- امیرمؤمنان علیه السلام جان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در آیه مباهله: به مناسبت ۲۴ ذی الحجه روز مباهله، محمد شیرزاد، کیهان، ۳ دی ۱۳۸۷: ص۶.

مفهوم‌شناسی

«مباهله» از بهل واژه ای عربی است و معنای آن رهاکردن، آزادگذاشتن و قید و بندی را از چیزی برداشتن است. یکی از معانی آن، رهاگذاشتن حیوان ماده و نبستن پستان اوست تا این که نوزادش بتواند به راحتی شیر بنوشد. در زبان عربی به این حیوان ماده «باهل» گفته می‌شود. [۱]هم چنین این کلمه به معنای نوعی نفرین یعنی لعنت کردن نیز آمده است [۲] و نفرین و لعن نیز به معنای رهاکردن انسان به حال خودش می‌باشد.

هم چنین واژه «نبتهل» را از باب ابتهال دانسته‌اند و آن را با فتحه بَهل یا ضمه بُهل به همان معنای تضرع و دعا، همراه با اصرار و تلاش می‌دانند. مباهله نیز به همین معنا می‌باشد.[۳]

این واژه در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفر یا دو گروه به یکدیگر است؛ به گونه ای که افرادی که با هم درباره یک مسئله مهم دینی، مذهبی و … گفت وگو و اختلاف نظر دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه الهی تضرع کنند و از خداوند بخواهند که فرد دروغگو یا ظالم را رسوا سازد یا بر او عذابی نازل فرماید.[۴]

اشتراکات تفسیری فریقین در تفسیر آیه مباهله

الف) اثبات نبوت

هر دو گروه از مفسران شیعه و اهل سنت معتقدند این پدیده در میان عرب تا آن زمان سابقه نداشته است و راهی برای اثبات نبوت و دلالت بر صدق نبوت پیامبر می‌باشد .[۵]

ب) مباهله با نصارای نجران

قریب به اتفاق مفسرین فریقین در شأن نزول خود به‌طور مشترک بیان کرده‌اند که طرف مقابل مباهله، نصارای نجران است .[۶]

ج) مصداق آیه اهل بیت و آل لله و بیان فضائل آنان

اجماع مفسران شیعه و قریب به اتفاق مفسران اهل سنت منظور از «ابنانا» و «نساءنا» و «انفسنا» را حسن علیه السلام، حسین علیه السلام، فاطمه÷ و علی علیه السلام دانسته‌اند و اینان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) هستند. تا جایی که طبری روایت مربوط به دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را چنین نقل می‌کند که حضرت پس از آن که علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) در زیر عبایی از پشم مشکی جمع شده بودند، فرمود: «خدایا اینان اهل بیت منند، پلیدی را از آنان ببر و آنان را پاکیزه بگردان.»[۷]

د) علی علیه السلام مصداق انفسنا

تمام مفسران شیعه و قریب به اتفاق مفسران اهل سنت جز عده ای از آنان، منظور از انفسنا را علی علیه السلام دانسته‌اند[۸].

مطابق موارد مشترک در آیه می‌توان آراء مفسران اهل سنت و شیعه و نیز با وجود روایات کاملاً مشترک، دیدگاه دو مذهب را به هم پیوند داد که آیه درصدد اثبات نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) است و این مهم از طریق، مباهله انجام گرفته، پایه‌های مباهله اهل بیت (علیهم السلام) هستند و علی علیه السلام به عنوان نفس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در آیه شناخته می‌شود.

ضرورت بحث از اهل بیت علیهم السلام در سوره آل عمران

سوره آل عمران سومین سوره نازل شده در مدینه است[۹]. در این سوره از اهل کتاب به ویژه حضرت مسیح علیه السلام و مریم÷ و خاندان ایشان، آیات مختلفی در معرفی آنان آمده است [۱۰]و بسیاری از آیات درصدد اثبات دین اسلام به عنوان دین حق و تقاضای از اهل کتاب برای دست برداشتن از محاجه و اختلاف نظرها و روی آوردن به امور مشترک و وحدت‌ها و ایمان آوردن [۱۱] و توطئه‌های اهل کتاب برضد اسلام [۱۲] و مدح برخی از مؤمنان از اهل کتاب [۱۳] و دسیسه‌های مربوط به دستبرد به کتاب آسمانی و دور شدن از دین الهی [۱۴] و توطئه‌های آنان و عدم موفقیت دسیسه‌ها و توطئه‌ها [۱۵] است؛ بنابراین ضروری است که دین حق و اسلام به آنان معرفی شود و از پایه‌های مهم دین اسلام، اهل بیت علیهم السلام هستند که در آیه موردنظر معادل فرزندان و زنان و نفس امت شمرده شده‌اند. نکته قابل توجه این که امام علی علیه السلام که در آیه به عنوان «انفسنا» معرفی شده است، بالاترین تعبیر و رتبه را در معرفی داراست، مثل این که بگوییم فلانی عین خود من هست، یعنی سخن او، پیام او و وجود و خواسته‌های او عین سخن، پیام و خواسته‌های من است، یا حرف او و امضای او حرف و امضای من است و این بالاترین اعتماد را می‌رساند.

راویان حدیث اهل بیت علیهم السلام در آیه

الف) ناقلان روایت از ائمه شیعه

روایات متعددی از ائمه علیهم السلام رسیده است از جمله:

امام علی علیه السلام [۱۶] ، امام صادق علیه السلام [۱۷]؛ امام باقر علیه السلام [۱۸]؛ موسی بن جعفر علیه السلام و امام رضا علیه السلام [۱۹].

اگر به منابع حدیثی و تفسیری مذهب اهل بیت و اهل سنت نگاه کنیم، خواهیم دید که درباره آیه شریفه مباهله، روایات بسیاری از پیامبر اسلام|، ائمه اطهار علیهم السلام، اصحاب و تابعین نقل شده است. که جای انکار آن نیست.

روایات فراوانی از شیعه نقل شده است که مصداق «انفسنا» امام علی علیه السلام و مصداق «ابناءنا» حسن و حسین علیهم السلام و مصداق «نساءنا» حضرت زهرا÷ است.

یک. امام علی علیه السلام فرمود: «هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر| دست علی، فاطمه و دو پسر او را گرفت و برای مباهله آمد که در این هنگام مردی از مسیحیان گفت: با این‌ها مباهله نکنید که به مشقت گرفتار می‌شوید [۲۰].

دو. امام صادق علیه السلام نقل می‌کند که از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره فضائلش سؤال شد. آن حضرت قسمتی از فضائل خود را فرمود، گفتند: باز هم بگو. حضرت قضیه مباهله را نقل کرد .[۲۱]

سه. امام باقر علیه السلام درباره آیه مباهله فرمود: منظور از پسران ما حسن و حسین علیهم السلام و منظور از انفسنا (پیامبر و علی‘) و منظور از زنانمان فاطمه زهرا است .[۲۲]

چهار. حضرت امام رضا علیه السلام در یک مجلس که مأمون عباسی آن را در کاخ خود برگزار نموده بود، چنین فرمود: خداوند بندگان پاک خود را در آیه مباهله مشخص کرده و به

پیامبرش دستور انجام مباهله داده است. به دنبال نزول آیه، پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را با خود به مباهله برد … این مزیتی است که هیچ‌کس در آن بر اهل بیت علیهم السلام پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده و شرفی است که قبل از آن هیچ‌کس از آن برخوردار نبوده است .[۲۳]

افزون بر تأکید بر برتری اهل بیت علیهم السلام، واژه «انفسنا» ویژگی خاصی به امام علی علیه السلام می‌دهد که گویا او خود پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است.

ب) راویان اهل سنت

راویان فراوانی نیز از اهل سنت شأن نزول آیه را مربوط به اهل بیت علیهم السلام و امام علی علیه السلام نقل کرده‌اند، از جمله:

سعدبن ابی وقاص [۲۴]؛ ابن‌عباس [۲۵]؛ ابوطفیل لیثی از امام علی علیه السلام [۲۶]؛ سدّی [۲۷]؛ زیدبن علی [۲۸]؛ مجاهدبن جبر [۲۹]؛ کلبی [۳۰] ، محمدبن جعفربن زبیر[۳۱]؛ رافع بن خدیجه [۳۲]؛ جابربن عبدالله [۳۳]؛ داودبن ابی هند [۳۴] ؛ شعبی [۳۵]؛ براء بن عازب [۳۶]؛ قتاده [۳۷]، علباء بن احمر یشکری .[۳۸]

برخی از محققان، افراد ذیل را از راویان حدیث مربوط به اهل بیت علیهم السلام دانسته‌اند.

ابن‌عباس، جابربن عبدالله، عثمان بن عفان، طلحةبن عبدالله، زبیربن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعیدبن زید، سعدبن ابی وقاص، حذیفةبن یمان، براءبن عازب، ابوسعید خدری، امّ سلمه، زیدبن علی بن الحسین، شعبی، حسن بصری، سدّی، مقاتل، کلبی، مجاهد، ابوالطفیل لیثی .[۳۹]

روایات اهل سنت

حدیث مباهله در کتب صحیح مسلم [۴۰]؛ مستدرک علی الصحیحین [۴۱]؛ سنن ترمذی [۴۲]؛ مستدرک احمدبن حنبل [۴۳]؛ فتح الباری[۴۴]؛ جامع الاصول [۴۵] ذکر شده و در همین کتب به صحت حدیث و تواتر آن اشاره شده است.

یک. مسلم در صحیح نقل کرده که معاویةبن ابوسفیان، سعدبن ابی وقاص را خواست و از او پرسید: چه چیزی تو را منع می‌کند که ابوتراب را سبّ کنی؟ گفت: سه فضیلت را رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) درباره علی علیه السلام بیان داشته که با وجود آن‌ها هرگز او را سبّ نخواهم کرد … سوم این که هنگامی که آیه «ندع أبنائنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم» نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) علی علیه السلام، فاطمه و حسن و حسین را خواست و فرمود: «أللهم هؤلاء أهلی» خدایا اینان اهل من هستند .[۴۶]

دو. ترمذی این حدیث را حسن و صحیح دانسته است .[۴۷]

سه. ابن عساکر به سندش از طفیل نقل کرده که امیرمؤمنان با اصحاب شورا مناظره کرده و از جمله فضائلی که با آن محاجه کرد این بود که شما را به خدا سوگند دهم آیا در میان شما کسی نزدیک تر از من به رسول خدا در قرابت و نسبت هست؟ کسی که رسول خدا او را نفس خود بخواند و فرزندانش را فرزندان خود و زنان او را زنان خود بداند؟ گفتند: به خدا سوگند نه.[۴۸]

چهار. سیوطی به نقل از مسلم، ترمذی، ابن منذر، حاکم، بیهقی در سنن، از سعدبن ابی وقاص نقل می‌کند که وی گفت: چون آیه مباهله نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را خواند و فرمود: خدایا اینان اهل بیت من هستند .[۴۹]

پنج. نیز سیوطی از حاکم روایت صحیحه از جابربن عبدالله می‌آورد که منظور از «انفسنا» رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و علی علیه السلام است و «ابناءنا» حسن و حسین‘ و «نساءنا» فاطمه سلام الله علیها است .[۵۰]

هم چنین سیوطی در الدرالمنثور، طبری در جامع البیان [۵۱]؛ ابن کثیر دمشقی در تفسیر القرآن العظیم [۵۲]؛ بیضاوی در انوارالتنزیل و اسرارالتأویل [۵۳]؛ ثعلبی در الکشف و البیان [۵۴]؛ زمخشری در کشاف [۵۵]؛ فخررازی در تفسیر کبیر [۵۶]؛ آلوسی در تفسیر روح المعانی [۵۷]؛ ابن عطیه اندلسی در المحرر الوجیز [۵۸]؛ ابن جوزی در تفسیر زاد المسیر [۵۹]و بسیاری از مفسران دیگر اهل سنت روایت فوق را نقل کرده‌اند به گونه ای که اولاً تواتر آن را می‌رساند و ثانیاً اتفاق نظر اهل سنت و ثالثاً انکار آن موجب انکار کتب و روایات دیگر آنان خواهد شد.

امام علی علیه السلام در آیه مباهله در تحلیل دانشمندان

در تحلیل بسیاری از دانشمندان شیعه و اهل تسنن، آیه در مورد علی علیه السلام قطعی بوده و برتری ایشان نسبت به سایر صحابه و دیگران به عنوان نفس و جان پیامبر ثابت شده است و بسیاری از مفسران شیعه و اهل سنت در این مورد ادعای تواتر نموده‌اند.

یک. فخررازی ادعای اتفاق نظر بین مفسران و محدثان دارد که آیه در مورد فضیلت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، حسن و حسین علیهم السلامو علی علیه السلام است. افزون بر آن، پس از بحث فراوان، دیدگاه حمصی از علمای شیعه معاصر، خود مبنی بر افضلیت علی علیه السلام نسبت به سایر صحابه را می‌پذیرد. تنها ایرادی که می‌گیرد این است که لازمه «انفسنا» این است که وقتی علی به منزله نفس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) باشد، چون پیامبر افضل بر سایر انبیاء است، بنابراین علی علیه السلام نیز افضل بر سایر انبیاء است و این قابل قبول نیست.[۶۰]

اگرچه به این ایراد نیز پاسخ‌هایی داده شده است که اولاً سخن درباره افضلیت علی علیه السلام بر همه امت غیر از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) است و این مطلب نیازی به اثبات برتری او بر سایر انبیاء ندارد. ثانیاً وقتی افضل بودن ثابت شود، خود دلیلی بر این است که پس از پیامبر، افضل و کسی که به منزله نفس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است باید پیشوا باشد نه پیرو .[۶۱]

دو. جصاص در احکام القرآن ادعای اجماع و اتفاق همه دانشمندان حدیث و تاریخ نموده است و خود می‌گوید: راویان سیره و ناقلان آثار هیچ اختلافی ندارند که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) دست حسن و حسین و علی و فاطمه (رضی الله عنهم) را گرفت و نصارا که با او محاجه کردند را به مباهله دعوت کرد .[۶۲]

سه. ابن اثیر در جامع الاصول [۶۳] و ترمذی در سنن خود [۶۴]شأن نزول آیه را درباره علی و فاطمه و حسین و حسین علیهم السلام صحیح و متواتر دانسته‌اند.

چهار. فخررازی ادعای اتفاق بین مفسران و محدیثان کرده است .[۶۵]

پنج. بیضاوی آیه را دلیلی بر نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و فضیلت اهل بیت علیهم السلام می‌داند.[۶۶]

شش. آلوسی پس از بحث‌های زیادی، آیه را دلیل بر صدق نبوت و فضیلت آل الله می‌داند و فضیلت آل الله را در آیه از مواردی می‌داند که هیچ مؤمنی در آن اختلاف نمی‌کند .[۶۷]

هفت. ابن جوزی پس از نقل روایت مربوط به اهل بیت علیهم السلام می‌گوید: مراد از «انفسنا» پنج قول است که نخستین قول را علی بن ابی طالب علیه السلام می‌داند و از شعبی نقل می‌کند که عرب «ابن العم» پسرعمو را نفس ابن عم می‌داند. [۶۸] و وی براین که مصداق انفسنا علی بن ابی طالب باشد، هیچ اشکالی نمی‌بیند.

هشت. زمخشری نیز علی علیه السلام را از افراد و مصداق آیه می‌داند .[۶۹]

نه. ثعلبی نیز «انفسنا» را علی بن ابی طالب می‌داند .[۷۰]

ده. وهبه زحیلی نیز در تفسیر المنیر روایت مربوط به علی و فاطمه و حسین و حسین علیهم السلام را می‌آورد و علی علیه السلام را مصداق «انفسنا» می‌داند.[۷۱]

یازده. علامه حلی در کتاب نهج الحق و کشف الصدق به اجماع مفسران بر این مطلب اشاره کرده که خداوند حضرت علی علیه السلام را جان محمد قرار داد و منظور از این مطلب، برابری در اولی به تصرف بودن هر دو است [۷۲] و این همان اثبات ولایت امام علی علیه السلام پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است.

داوزده. علامه نورالله شوشتری نیز در کتاب احقاق الحق در این مورد شصت کتاب از اهل سنت نقل کرده که منظور از «ابناءنا» حسن و حسین، «انفسنا» علی و «نساءنا» فاطمه سلام الله علیها است. وی این آیه را محکم‌ترین دلیل بر بلندای مقام سروری امیرمؤمنان دانسته است [۷۳] و این اثبات می‌کند که روایت مذکور قابل انکار نیست.

سیزده. شیخ طوسی روایت مباهله و همراه بودن ۵ تن آل عبا را در کتاب آمالی به سند خود از عبدالرحمن بن کثیر از امام صادق علیه السلام نقل کرده است [۷۴] شیخ مفید نیز این روایت را در کتاب اختصاص، به سند خود از محمدبن زبرقان از موسی بن جعفرعلیه السلام نقل کرده .[۷۵]

چهارده. حاکم نیشابوری نیز در این موضوع می‌نویسد: در تفاسیر روایات متواتری از ابن‌عباس و از دیگران نقل شده که حضرت روز مباهله دست سه تن درحالی که فاطمه سلام الله علیها پشت سر آنان بود را گرفته و هم چنین فرمود: اینان پسران ما، جان ما، زنان ما هستند. پس شما جان‌های خود و فرزندان خود را بیاورید تا مباهله کرده و لعنت خدا را بر دروغ گویان نثار کنیم. وی پس از آن می‌نویسد: این حدیث براساس شرط صحت و پذیرش حدیث صحیح است [۷۶] و روشن است که منظور از پسران حسن و حسین علیهم السلام و منظور از زنان حضرت فاطمه سلام الله علیها و منظور از جان ما جز امام علی علیه السلام دیگری نخواهد بود و این برتری آن حضرت نسبت به دیگران را می‌رساند.

پانزده. علامه طباطبایی در روایتی که مأمون از امام رضا علیه السلام نقل کرده است می‌آورد، مأمون سؤال کرد: ما الدلیل علی خلافة جدّک علی بن ابی طالب؟ قال: آیة انفسنا. [امام] می‌فرماید: آیه انفسنا می‌رساند که خداوند اراده می‌کند که نفس علی را مانند نفس نبی قرار دهد و مفسران و روایات و تاریخ بر آن اتفاق نظر دارند [۷۷] وی می‌افزاید: این که فرموده: ابناء و نساء و انفس، مبتنی بر کثرت آنان نیست، بلکه مقصود هلاکت طرف مقابل به وسیله مباهله بوده است و این که گاهی لفظ جمع ذکر شود و مصداق یکی باشد، در قرآن فراوان است، مانند آیه ۲ و ۳ سوره مجادله و ۱۸۱ سوره آل عمران و ۲۱۹ سوره بقره. و آیه درصدد است تا کذب طرف مقابل را به اثبات برساند و لازم است که حاضرین در مباهله برای دعا مشارکت داشته باشند و کذب جز با دعا تحقق نمی‌پذیرند، آن هم دعای کسانی که با رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در این مراسم حاضر شوند و آنان جز علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام کسی دیگر نبود و این از بالاترین مناقب و فضائلی است که خداوند به اهل بیت پیامبرش اختصاص داده است .[۷۸]

شانزده. تفسیر نمونه نیز آیه مباهله را یک سند زنده برای عظمت اهل بیت علیهم السلام دانسته و به شبهات آن پاسخ می‌دهد و از شانزده شخصیت از اهل سنت نقل می‌کند که آیه مربوط به اهل بیت علیهم السلام و عظمت آنان و «انفسنا» نیز علی بن ابی طالب علیه السلام است. هم چنین در تفسیر پیام قرآن به دو نکته اشاره می‌فرماید: اول: طبق آیه چون علی علیه السلام نفس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است، پس برتر از تمام صحابه است؛ زیرا پیامبر برتر از تمام افراد بوده‌اند و در نتیجه علی علیه السلام نیز برتر از همه خواهد بود و این افضلیت علی بر همه امت است. دوم: فضیلتی که از این آیه

شریفه و احادیث متواتری که ذیل آن آمده است، خلافت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را روشن‌تر می‌سازد؛ چراکه هرگز خداوند راضی نمی‌شود فرد افضل و برتر مأموم باشد و غیرافضل امام باشد! .[۷۹]

دیدگاه مفسران

الف) مفسران شیعه

از منظر مفسران شیعه اتفاق وجود دارد که آیه مربوط به اهل بیت علیهم السلام (علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام) است و منظور از «انفسنا» قطعاً علی بن ابی طالب علیه السلام می‌باشد و در این‌جا تنها به بیان برخی از آن‌ها می‌پردازیم:

یک. شیخ طوسی در تفسیر خود در ذیل آیه مباهله می‌نویسد: هنگامی که آیه نازل شد، پیامبر اسلام دست علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را گرفت و سپس مسیحیان را به مباهله فراخواند. ولی آن‌ها از مباهله امتناع کردند… حتی برخی گفتند: اگر با این‌ها مباهله کنیم تا روز قیامت هیچ مرد و زن مسیحی باقی نمی‌ماند .[۸۰]

دو. شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیر خود ضمن بیان شأن نزول آیه مباهله می‌نویسد: پیامبر اسلام پس از نزول این آیه، همراه علی، حسن، حسین، فاطمه علیهم السلام آمد و آماده مباهله شدند، اما مسیحیان نجران ترسیدند و از مباهله عذر آوردند .[۸۱]

سه. سیدفضل الله ضمن بیان مباحثه مسیحیان و پیامبر، همراه بودن علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را در مباهله متذکر می‌شود. [۸۲]

هم چنین مفسران دیگر هم چون قمی [۸۳]، حویزی [۸۴]، سید بحرانی[۸۵]، ابونصر محمدبن مسعودبن عیاشی [۸۶]، مکارم شیرازی [۸۷] و … نیز قضیه مباهله را نقل کرده‌اند.

ب) مفسران اهل سنت

یک. سیوطی روایات زیادی در شأن نزول آیه مباهله آورده است .[۸۸]

دو. طبری در تفسیر خود ضمن بیان شأن نزول آیه مباهله با دو روایت از سدی و زیدبن علی نقل می‌کند که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) جهت مباهله با مسیحیان نجران، دست حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی علیه السلام فرمود: که به دنبال آن‌ها بیاید، ولی مسیحیان حاضر به مباهله نشدند و گفتند: می‌ترسیم که این همان پیامبر خدا باشد و دعای پیامبر مانند دعای دیگران نیست، بدین جهت از مباهله امتناع کردند و پیامبر فرمود: اگر آنان مباهله می‌کردند، می‌سوختند… البته وی در ادامه می‌نویسد: برخی محدثان نام حضرت علی علیه السلام را در مباهله نیاورده اند، آیا وی نبوده است؟![۸۹]

سه. فخررازی پس از توضیحاتی در مورد آیه می‌نویسد: پیامبر اسلام پس از اصرار مسیحیان به جهل خود، آن‌ها را به مباهله فراخواند و برای مباهله به همراه علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام آمد و به آن‌ها فرمود: هرگاه من دعا کردم شما آمین گویید. اسقف نجران گفت: من صورت‌هایی می‌بینم که اگر خداوند را برای کندن کوه از جای خود بخوانند، چنین خواهد شد و آن‌ها از مباهله امتناع کرده، حاضر به پرداخت جزیه شدند. پیامبر فرمود: اگر مباهله می‌کردند تبدیل به خوک و میمون می‌شدند و خداوند نجران و اهل آن را حتی پرندگان نشسته بر شاخه‌های درختان را هلاک می‌نمود.

فخر رازی در ادامه می‌نویسد: روایت شده که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) با یک عبای پشمی سیاه رنگ از منزل خارج شد، حسن آمد و آن را داخل عبای خود قرار داد، سپس حسین آمد و او نیز در زیر عبای خود قرار داد، سپس علی و فاطمه سلام الله علیها آمدند و سپس آن حضرت فرمود: خدا فقط می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک گرداند.

وی پس از نقل این روایات می‌نویسد: بدان که در مورد صحت این روایت بین مفسران و محدثان اتفاق نظر وجود دارد .[۹۰]

چهار. ابن کثیر دمشقی (م۷۷۴ق) در تفسیر خود در مورد شأن نزول آیه می‌نویسد: عده ای از مسیحیان درباره عیسی با حضرت پیامبر احتجاج کردند … هنگامی که پیامبر آن‌ها را به مباهله فراخواند، همراه علی، فاطمه، حسن و حسین آمد، ولی آن‌ها از مباهله امتناع کردند و به پرداخت جزیه رضایت دادند .[۹۱]

پنج. بیضاوی ذیل آیه مباهله می‌نویسد: پیامبر اسلام برای مباهله با مسیحیان؛ علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را همراه خود آورد… ولی مسیحیان نجران از مباهله امتاع نموده و به پرداخت جزیه راضی شدند… وی در ادامه می‌نویسد: این روایت دلیلی بر نبوت پیامبر اسلام و دلیلی بر فضیلت اهل بیت آن حضرت است .[۹۲]

شش. سمرقندی (م ۳۷۵ق) در تفسیر خود می‌نویسد: پیامبر مسیحیان را به مباهله دعوت نمود و به جهت مباهله، همراه علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) آمد، ولی آن‌ها از انجام مباهله سر باز زدند .[۹۳]

هفت. ابواسحاق ثعلبی از قول مجاهد و کلبی آورده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) چون نصاری را دعوت به مباهله کرد، آن‌ها گفتند: فعلاً برمی گردیم و در مورد این پیشنهاد مشورت می‌کنیم. وقتی با هم خلوت کردند، به عاقب که رئیسشان بود گفتند: ای عبدالمسیح چه صلاح می دانی؟ گفت: به خدا سوگند ای گروه نصارا شما خوب می‌دانید که محمد نبی مرسل است و درباره حضرت مسیح حق را از باطل جدا کرده و به خدا سوگند هیچ قومی با پیامبری مباهله نکرده مگر این که بعد از مباهله هلاک شده‌اند… نصاری به سوی رسول خدا روانه شدند. حضرت نیز حسین را در آغوش گرفته و دست حسن را گرفته بود. فاطمه بعد از او و علی به دنبالش بود… مسیحیان پس از دیدن این منظره از مباهله امتناع ورزیدند و پیمان بستند که سالی دو مرتبه، دو هزار طاقه پارچه و سی عدد زره آهنی به حضرت بپردازند.[۹۴]

هشت. طنطاوی نیز مانند دیگر مفسران اهل سنت، واقعه را نقل کرده است [۹۵] قرطبی ضمن نقل واقعه، «ابن» را شامل فرزندان دختر می‌داند. به همین دلیل که رسول خدا، حسن و حسین و فاطمه و علی را برای مباهله با خود همراهی کرد .[۹۶]

نه. حاکم حسکانی نیز با نقل سیزده حدیث در موضوع مباهله و مصادیق آن، که اهل بیت علیهم السلام هستند، این آیه را توضیح داده است .[۹۷]

ده. آلوسی پس از نقل شش حدیث، از قول مسلم و ترمذی از سعدبن ابی وقاص نقل می‌کند که بعد از مباهله پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی …».

وی می‌نویسد: آیه مباهله واضح‌ترین دلالت را بر صدق نبوت حضرت رسول و آل الله دارد و این که آنان چقدر در ایمان خود جازم بودند و دلالتش بر فضیلت آل الله از مواردی است که در آن مؤمنی اختلاف نمی‌کند. (آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۱۸۹).

بررسی شبهات درباره مصداق انفسنا

با این که که مطالب گذشته بر اختصاص آیه مباهله به پنج تن تأکید می‌کند، لیکن درباره آیه مباهله نیز شبهاتی مطرح شده که به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت.

برخی از اهل تسنن از جمله آلوسی، شبهاتی در مورد شأن نزول آیه مباهله آورده‌اند. وی شخن شیعه را نقل می‌کند که آیه بر اولویت حضرت علی علیه السلام و خلافت او بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) دلالت دارد و وجه آن قرارگرفتن علی به عنوان نفس رسول خدا در آیه است. آلوسی می‌گوید: این قول در معنای حقیقی محال است. وی نمی‌پذیرد که مراد از انفسنا امیرالمؤمنین باشد، بلکه می‌گوید: منظور خود پیامبر است و امیرالمؤمنین داخل در ابناء است، زیرا در عرف به داماد، پسر هم گفته می‌شود؛ لذا آیه دو مجاز را دربردارد. البته اگر نوه دختری را در «ابناء» حقیقت بدانیم، فقط داماد مجاز گرفته می‌شود.[۹۸]

در پاسخ به این شبهه گفته می‌شود:

۱. توجیه: اجتهاد در مقابل نصّ است، زیرا مطابق روایات صحیح، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به همراه خود چهار نفر را آورد که مصداق «انفسنا» حضرت علی علیه السلام است. علامه تستری حدود شصت کتاب از متون اهل سنت را نام می‌برد که مطلب فوق را نقل کرده‌اند [۹۹]معنای این سخن آن است که مطلب به قدری واضح و روشن است که در این کتب منعکس شده است.

۲. اگر مراد از «انفسنا» را شخص پیامبر بگیریم، در این صورت دعوت شده، همان دعوت کننده (ندع) خواهد بود و جایز نیست که انسان خودش را هم دعوت کند. آلوسی در ردّ این پاسخ می‌گوید: قول شیعه که جایز نیست که انسان خودش را هم دعوت کند، هذیان کلامی است! زیرا در حدیث شایع است که کسی خود را بخواهد، مثلاً بگوید: «أمرتُ نفسی و شاورتُها»، با خودم مشاوره کردم. پس منظور از «ندع أنفسنا» یعنی خودمان را احضار می‌کنیم.

در جواب به این توجیه آلوسی گفته می‌شود: با توجه به تصریح روایات و توضیحات گذشته، واجب است که «انفسنا» اشاره به علی علیه السلام باشد؛ زیرا افراد دیگر با الفاظ دیگر در مباهله شرکت دارند و اصولیون معتقدند که خطاب گوینده، شامل خودش نمی‌شود.

  1. در صورت درست بودن این احتمال، لازم می‌آید کلمه «انفسنا و انفسکم» در آیه اضافه باشد؛ زیرا شخص پیامبر در جمله «تعالوا ندع» هست.
  2. این که شخص خود را بخواند، حدیث نفس است و شامل دعوت به معنای عرفی که آیه نیز به آن اشاره دارد، نمی‌شود؛ مثلاً وقتی گفته می‌شود «یا أیها الناس إتقوا الله» متکلم در جمع مخاطبان نیست.
  3. مطلبی که آلوسی ادعا کرده است که در ادبیات عرب به داماد، پسر گفته می، شود در ادبیات عرب دیده نشده و خطاب پسر به داماد نامأنوس و مجازی است .[۱۰۰] ابن منظور این مطلب را آورده است.[۱۰۱]
  1. در خطاب پیامبر نسبت به حضرت امیر علیه السلام از این عبارت استفاده نشده است و روایتی که بگوید فرزند منی یا مانند فرزند منی به چشم نمی‌خورد.
  2. نمی‌توان از یک لفظ دو چیز را اراده کرد. یک بار مجاز «در مورد داماد» و دیگر حقیقت «در مورد نوه دختری» استعمال شود. علاوه بر این که قراردادن داماد و فرزندان خردسال او و به کاربردن خطاب یکسان

برای آن‌ها، نوعی خلاف عرف محسوب می‌شود .[۱۰۲]

۸. در کنزالعمال روایاتی ذکرشده که در آن، از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تصریح شده که علی علیه السلام نفس اوست. از جمله پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به قریشیان فرمود: «لتنهتن یا بنی ولیعه اولا بعثن الیکم رجلاً کنفسی» (متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۴۰۰؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۴۰) یا فرمود: «عدیل نفسی» و عمربن خطاب گفت: «من در آرزوی حکومت نبودم تا روزی که (پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) چنین سخنی گفت) قلبم از جا کنده شد و امید داشتم که منظور پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) این مرد نباشد و اشاره به علی بن ابی طالب علیه السلام کرد (هیثمی، مجمع الزوائد، ج۷، ص۱۱۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۹۷) در حدیثی دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به بریده اسلمی فرمود: «ای بریده! نسبت به علی علیه السلام خشمگین نشو! زیرا او از من و من از اویم، همانا مردم از نسب‌های گوناگون هستند و من و علی‘ از یک نسب هستیم.» (شریف مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۵۶؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۷).

سلیمان قندوزی در ینابیع المودة باب ۷ را اختصاص به این موضوع داده که در این باب ۲۴ حدیث به طرق مختلف و الفاظ متفاوت از حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل نموده که فرموده حضرت علی علیه السلام به منزله نفس من است. [۱۰۳]

شبهه روایی آلوسی در مصداق آیه

سیوطی از ابن عساکر از قول جعفربن محمد امام صادق علیه السلام روایتی به این مضمون نقل می‌کند که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) ابوبکر و پسرش، عمر و پسرش، عثمان و پسرش، علی و فرزندانش را برای مباهله فراخواند. این حدیث در تفسیر مراغی هم آمده است.[۱۰۴]

نقد

۱. آلوسی این روایت را خلاف جمهور دانسته است .[۱۰۵]

۲. در مورد سند حدیثی که ابن عساکر نقل کرده، گفته شده که:

الف) احدی از صاحبان صحاح و مسانید آن را نقل نکرده‌اند.

ب) در بین راویان آن افرادی مثل سعیدبن عنبسه و هیثم بن عدی قرار دارند که رجال شناسان اهل سنت آنان را ثقه نمی‌دانند. از جمله ابن حجر الحافظ در لسان از قول بخاری آورده که در مورد هیثم بن عدی می‌گوید: لیس بثقة کان یکذب و نسایی آن را متروک الحدیث و ابوداود وی را کذاب معرفی کرده است [۱۰۶] و در مورد سعیدبن عنبسه نیز از قول امام سجاد علیه السلام آمده که صادق نیست و هیثم بن عدی نیز متروک الحدیث است .[۱۰۷]

ج: از نظر علامه طباطبایی برخی از آن‌ها که در روایت آمده‌اند در آن زمان اصلاً پسری نداشتند.[۱۰۸] دیگر این که این حدیث جز از ابن عساکر از فرد دیگری نقل نشده است .[۱۰۹]

شبهه ادعای جعل احادیث

رشیدرضا نیز در مورد آیه مباهله و روایات مربوط به آن، ادعای ساختگی بودن احادیث و روایات مربوط به آن را کرده است. وی در همین خصوص چنین می‌نویسد:

«مصادر این روایات مربوط به شیعه است و منظور آن‌ها نیز معلوم است. آن‌ها در ترویج این روایات به اندازه توان خود کوشش نموده و بدین وسیله این روایات در میان بسیاری از اهل سنت رایج گشته است» .[۱۱۰]

پاسخ به شبهه

در پاسخ به این شبهه بسیار سست و غیرعلمی باید گفت: روایات مربوط به شأن نزول آیه مباهله در منابع متعدد اهل سنت مانند: صحیح مسلم، سنن ترمذی، مستدرک علی الصحیحین، تفاسیر طبری، فخررازی، ابن کثیر، سمرقندی، الدرالمنثور و … موجود است. ادعای مزبور برای مذهب اهل سنت نیز خطرناک به نظر می‌رسد، چون اگر روایات مربوط به آیه مباهله به وسیله پیروان مذهب اهل بیت در کتب حدیثی و تفسیری اهل سنت وارد شده باشد، آن وقت باید در سایر احادیث و روایات موجود آن‌ها نیز چنین ادعایی کرد که در این حال این احادیث برای خواننده یقین آور نخواهد بود. اما چنین ادعایی فقط در مورد روایات مربوط به فضائل اهل بیت علیهم السلام ارائه می‌شود که این هم دلیل و قرینه خوبی بر بی اساس بودن آن است.

شبهه تعبیر جمع و پاسخ آن

اشکال دیگری که رشیدرضا به روایات مربوط به آیه مباهله گرفته است، مربوط به کلمه جمع نساءنا و انفسنا است که از نظر وی بر یک نفر اطلاق نمی‌شود.[۱۱۱]

در پاسخ به این شبهه نیز باید گفت:

۱. قرآن کریم مملو از چنین مواردی است که به جای یک فرد، ضمیر یا صیغه جمع به کار رفته است. هم چون آیه ۱۷۳ سوره آل عمران: (الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ …) که براساس و دیدگاه عده ای از مفسران قائل سخن «نعیم بن مسعود اشجعی» است. یا آیه ۱۸۱ آل عمران: (لَقَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْلَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیاءُ سَنَکْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الحَرِیقِ) که براساس ادعای عده ای از مفسران فریقین، قائل آن محاذبن اخطب یا فتحاص بوده است .[۱۱۲]

۲. براساس روایات و احادیث صحیح و موردقبول مذهب اهل بیت علیهم السلام و اهل سنت، پس از نزول آیه مباهله، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) جهت انجام مباهله با هیئت مسیحی نجران، علی بن ابی طالب علیه السلام فاطمه زهرا÷، حسن و حسین‘ را همراه خود آورده و آن‌ها را اهل بیت خود معرفی نموده است [۱۱۳]به همراه آوردن این اشخاص در واقع نوعی تفسیر و تبیین کلمات به کار رفته در این آیه (ابناءنا، نساءنا، انفسنا) است و اگر کسی در این خصوص اعتراضی داشته باشد، در واقع به شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) اعتراض می‌کند.

دیگر این که صاحب المنار می‌گوید: هیچ عربی نساء را بر دختران اطلاق نمی‌کند.[۱۱۴]

این ادعا هم بی اساس است؛ زیرا در قرآن کلمه نساء برای دختران در برابر پسران هم به کار برده شده، نظیر آیه ۶ سوره ابراهیم: «یذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَیسْتَحْیونَ نِساءَکُمْ» و آیات ۱۴۱ و ۱۲۷ سوره اعراف، آیه ۲ سوره بقره، آیه ۴ قصص، آیه ۲۵ غافر و این که این‌جا نفرموده شاید به خاطر حفظ عفاف بود.

ابن عاشور و شبهه روایی در مصداق آیه

ابن عاشور می‌گوید: ظاهراً ضمیر متکلم در ابناءنا و نساءنا به پیامبر و مسلمانانی که همراه ایشان بودند برمی گردد و مراد از نساءنا قطعاً ازواج است، وی می‌گوید: ابونعیم در الدلائل روایت کرده که پیامبر، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را برای مباهله آماده کرد، ولی حاضرشدن زنان پیامبر و سایر مسلمین را ذکر نکرده است .[۱۱۵]

پاسخ به شبهه

اگر منظور ابن عاشور این باشد که قضیه مباهله اختصاص به فرد معینی ندارد، در پاسخ به او باید گفت: اولاً: نمایندگان نجران برای مجادله و محاجه در مورد عیسی علیه السلام آمده بودند و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ادعای رسالت کرده بود و دعوت رسالت مستند به وحی است و مؤمنین اساساً دخالتی در ادعای پیامبر نداشتند [۱۱۶]. آیه شریفه خطاب را متوجه شخص پیامبر کرده و پیامبر اگر این چند تن را شرکت در مباهله داد، از این جهت بود که دعوی او قائم به خودش و به همین چند نفر بوده، نه این که مؤمنین در محاجه شریک باشند و مسیحیان هم مشتاق دیدار مؤمنین نبودند؛ بنابراین حمل آیه بر جماعت مسلمانان که همراه پیامبر بودند، هیچ قرینه معینی ندارد و برخلاف اخباری است که از سوی فریقین آورده شده است.

ثانیاً وقتی حاضرکردن یکی از زنان پیامبر یا احدی از مسلمانان در روایات وارد نشده و مفسران اهل سنت به آن اذعان دارند [۱۱۷] چگونه ابن عاشور منظور از نساء را همسران پیامبر می‌داند؟ ضمن این که پذیرش این امر باعث پذیرش سرپیچی پیامبر از امر خدا شود. [معاذالله]

جای تعجب است که ابن عاشور که یکی از منابع او کشاف است، به گفته زمخشری نیز اهمیت نداده که می‌نویسد: دلیل قوی تر از جریان مباهله در فضیلت اصحاب کساء نیست.

زمخشری و روایت شعبی

یکی از منابع اهل سنت روایات شعبی است، ولی در ذیل آیه مباهله به این روایت اشکال گرفته شده است. متن روایت چنین است: ابوحفص عمربن احمد واعظ از عبدالرحمن بن سلیمان بن اشعث و او از یحیی بن حاتم عسکری و او از بشربن مهران از محمدبن دینار از داودبن ابی هند از شعبی از جابربن عبدالله نقل می‌کند که: وقتی وفد نجران نزد حضرت آمدند و با آنان عاقب و سید هم بودند، پیغمبر آن دو را به اسلام فراخواند. گفتند: ما قبل از تو اسلام آوردیم. پیامبر فرمود: دروغ می‌گویید اگر می‌خواهید می‌گویم چه چیز مانع اسلام آوردن شما می‌شود؟ آن دو گفتند ما را آگاه سازید. حضرت فرمود: دوستی شما به صلیب، شرب خمر، و خوردن گوشت خوک، مانع اسلام آوردن شماست. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آن‌ها را به ملاعنه فراخواند. آنان قبول کردند. روز بعد حضرت با حسن و حسین و علی و فاطمه سلام الله علیها آمده بود. کسی را نزد آنان فرستاد، حاضر شوند، ولی آن دو از آمدن برای ملاعنه سر باز زدند و قرار گذاشتند به حضرت خراج دهند. حضرت فرمود: قسم به خدا اگر برای ملاعنه می‌آمدند، آتش بر آنان فرومی بارید… [۱۱۸]

نقد

زمخشری مدعی است روایتی که ابونعیم از شعبی در دلائل النبوه آورده، مرسل است. لیکن با مراجعه به دلائل النبوه ملاحظه می‌شود که روایت مرسل نیست. [۱۱۹] البته در طریق شعبی به جابربن عبدالله، بشربن مهران وجود دارد که گفته شده ابی حاتم او را ترک می‌کرده است، اما حاکم در مستدرک و ذهبی حدیث بشربن مهران را تصحیح کرده‌اند .[۱۲۰] نکته قابل توجه این است که زمخشری که حدیث شعبی را مرسل دانسته گوید: در مسئله برهان واضحی بر صحت نبوت وجود دارد؛ زیرا هیچ‌کس از موافق و مخالف روایت نکرده که مسیحیان نجران به دعوت قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) برای مباهله پاسخ مثبت داده باشند .[۱۲۱]

نتیجه

آنچه می‌توان از مباحث گذشته به عنوان نتیجه به دست آورد، عبارت است از:

۱. روایت مربوط به آیه مباهله، از حیث استفاضه و شهرت نقل و نداشتن معارض و نیز از حیث تناسب داستان نزول با محتوای آیه، قرینه یقین آوری است بر فضائل اهل بیت علیهم السلام و برتری آنان نسبت به دیگران، به ویژه برتری امام علی علیه السلام به عنوان جان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم).

۲. براساس آیه شریفه مباهله و روایات و احادیث مربوط به آن، می‌توان نتیجه گرفت که امام حسن و امام حسین علیهم السلام پسران رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) محسوب می‌شوند. شیخ طبرسی در همین باره می‌نویسد: «مفسران اتفاق نظر دارند که منظور از ابناءنا [پسران ما در آیه مباهله] حسن و حسین‘ است و ابوبکر رازی می‌گوید: این دلالت می‌کند که حسن و حسین علیهم السلام دو پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) هستند و همانا فرزندان دختر، در حقیقت پسر به‌شمار می‌آید. فخررازی نیز در این باره می‌نویسد: این آیه دلالت بر آن دارد که حسن و حسین علیهم السلام دو پسر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) هستند.[۱۲۲]

بدون شک تلقی علی بن ابی طالب به عنوان انفسنا خود به نزدیک و گرامی بودن آن حضرت نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) دلالت آشکار دارد و نشانگر این است که وی برترین صحابه برای تصدی رهبری به‌شمار می‌آید.

آیه نشانگر فضیلت اصحاب کساء است؛ بنابراین آنان برترین اشخاص و اصحاب نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) محسوب می‌شوند و بدون شک رهبری و خلافت امت اسلامی نیز پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) باید از آن این امامان باشد.

آیه مباهله در رساندن معنای فضیلت و برتری پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و اهل بیت علیهم السلام است.

۶. مسئله مباهله حکم کلی و عمومی است و دو گروه یا دو نفر می‌توانند در صورت اختلاف در مسئله مهم دینی، برای اثبات حقانیت خود دست به مباهله بزنند، هم چون دستور مباهله ای که امام صادق علیه السلام به ابومسروق دادند و حویزی آن را در تفسیر خود آورده است.[۱۲۳]

پانویس

  1. المفردات الالفاظ القرآن، ص۱۴۹؛ اساس البلاغه، ص۳۲.
  2. لسان العرب، ج۱۱، ص۷۲؛ مجمع البحرین، ج۵، ص۲۷؛ مصباح المنیر، ج۱، ص۶۴؛ اساس البلاغه، ص۳۲.
  3. مقاییس اللغه، ماده بهل؛ ، لسان العرب، همان.
  4. جوامع الجامع، ج۱، ص۴۲۶؛ تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۷۸.
  5. مجمع البیان، ج۲، ص۷۶۲؛ تفسیر نمونه، ج۲، ص۴۳۸؛ انوارالتنزیل، ج۱، ص۱۶۳؛ الکشف و البیان، ج۳، ص۸؛ روح المعانی، ج۲، ص۱۸۹.
  6. التفسیر، ج۱، ص۱۷۷؛ مجمع البیان ، ج۲، ص۷۶۲؛ البرهان، ج۲، ص۵۰، ح۱۳؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۲۲۸؛ ، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۷۹؛ المحرر الوجیز، ج۱، ص۴۴۸.
  7. جامع البیان، ج۳، ص۳۰۲–۳۰۱؛ مفاتیح الغیب، ج۸، ص۸۹.
  8. همان.
  9. الاتقان، ج۱، ص۲۵؛ علوم قرآنی، ص۷۹.
  10. آل عمران/۳۳–۶۱ .
  11. آل عمران/۱۰۳–۱۰۵و۱۱۰ .
  12. آل عمران/۷۱–۷۳ .
  13. آل عمران/۷۵، ۱۱۳–۱۱۵.
  14. آل عمران/۷۷–۸۳ و ۱۱۰–۱۱۲.
  15. آل عمران/۱۱۱–۱۱۲.
  16. عیاشی، التفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۷۷.
  17. عیاشی، التفسیر العیاشی، ج۲، ص۵۵۰.
  18. تفسیر فرات کوفی، ص۸۶، ح۶۱.
  19. حویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۳۹۴ .
  20. التفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۷۷، ح۵۸؛ البرهان فی تفسیرالقرآن، ج۲، ص۵۰، ح۱۳؛ بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۹.
  21. التفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۷۷، ح۵۴؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ص۴۹.
  22. تفسیر فرات کوفی، ص۸۶، ح۶۱.
  23. نورالثقلین، ج۱، ص۳۹۴، ح۱۶۳.
  24. صحیح مسلم ، ج۱۵، ص۱۷۵.
  25. تفسیرالقرآن العظیم، ج۲، ص۴۲؛ ، الدرالمنثور، ج۲، ص۳۹.
  26. سنن ترمذی، ج۷، ص۵۹۶.
  27. طبری، جامع البیان، ج۳، ص۳۰۰.
  28. طبری، جامع البیان، همان.
  29. الکشف و البیان، ج۳، ص۸.
  30. الکشف و البیان، همان
  31. تفسیرالقرآن العظیم، ج۲، ص۴۲
  32. همان، ص۴۴
  33. همان، ص۴۷؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۳۹.
  34. همان
  35. همان
  36. همان
  37. جامع البیان، ج۳، ص۳۰۰.
  38. الدر المنثور، ص۴۰.
  39. نفحات الازهار ، ص۲۱۸.
  40. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰.
  41. نیشابوری، ج۲، ص۱۶۲.
  42. ترمذی، ج۵، ص۲۵۰.
  43. مستدرک، ج۳، ص۱۶۰.
  44. فتح الباری ، ج۷، ص۲۳۲و۵۰۳.
  45. جامع الاصول ، ج۹، ص۴۷۰
  46. صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۷۵.
  47. سنن ترمذی، ج۵، ص۵۹۶.
  48. ر.ک. ، علی علیه السلام، ص۹۶.
  49. الدرالمنثور، ج۲، ص۴۰.
  50. الدرالمنثور، ص۳۹ .
  51. همان، ج۳، ص۳۰۰.
  52. تفسیر القرآن العظیم ، ج۱، ص۳۷۹.
  53. انوار التنزیل ، ج۱، ص۱۶۳.
  54. الکشف و البیان ،ج۳، ص۸.
  55. کشاف ، ج۱، ص۱۹۳.
  56. تفسیر کبیر ، ج۸، ص۸۵.
  57. روح المعانی ،ج۳، ص۱۶۷.
  58. المحرر الوجیز ، ج۱، ص۴۴۸.
  59. زاد المسیر ، ج۱، ص۲۸۹.
  60. مفاتیح الغیب، ج۸، ص۸۹.
  61. .ر.ک. ، پیام قرآن، ج۹، ص۲۵۲.
  62. احکام القرآن، ج۲، ص۱۸.
  63. جامع الاصول ،ج۹، ص۴۷۰.
  64. سنن ترمذی، ج۵، ص۲۵۰
  65. مفاتیح الغیب، ج۸، ص۸۸.
  66. انوارالتنزیل ، ج۱، ص۱۶۳.
  67. روح المعانی، ج۲، ص۱۸۹.
  68. زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۱، ص۲۸۹.
  69. الکشاف، ج۱، ص۳۶۸.
  70. الکشف و البیان، ج۳، ص۸۵.
  71. زحیلی، ج۳، ص۲۴۸.
  72. نهج الحق ، ص۱۷۷.
  73. احقاق الحق، ج۳، ص۴۶.
  74. التبیان ، ج۱، ص۳۱۳؛ ج۲، ص۱۷۷.
  75. الاختصاص، ص۱۱۲.
  76. اسباب النزول، ج۳، ص۱۵۰.
  77. تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۲۳.
  78. تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۲۴–۲۲۳.
  79. پیام قرآن، ج۹، ص۲۵۴–۲۵۳.
  80. الامالی، ص۴۸۴.
  81. روض الجنان و روح الجنان، ج۴، ص۲۶۰.
  82. تفسیر من وحی القرآن، ج۶، ص۶۴.
  83. تفسیر علی بن ابراهیم، ص۱۰۴.
  84. نورالثقلین، ج۱، ص۳۴۹.
  85. البرهان، ج۲، ص۴۹.
  86. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۷۵.
  87. ولایت در قرآن، ص۵۹۰.
  88. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۲۸.
  89. جامع البیان، ج۳، ص۳۰۰.
  90. مفاتیح الغیب، ج۸، ص۸۹.
  91. تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۷۹.
  92. انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج۱، ص۱۶۳.
  93. تفسیر سمرقندی، ج۱، ص ۲۷۵–۲۷۴.
  94. الکشف و البیان، ج۳، ص۸.
  95. الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم ج۲، ص۱۲۰.
  96. جامع الاحکام القرآن، ص۱۰۴.
  97. شواهدالتنزیل لقواعدالتفضیل، ج۱، ص۱۷۰–۱۵۵.
  98. ، روح المعانی ، ج۳، ص۱۸۹.
  99. احقاق الحق، ج۳، ص۱۶۷.
  100. ولایت در قرآن، ص۲۰۸.
  101. لسان العرب، ج۱، ص۲۳۷.
  102. احقاق الحق، ج۳، ص۶۴؛ ینابیع المودة، ص۱۶.
  103. ر.ک. سلطان الواعظین، درالمنثور، ص۲۶۹.
  104. الدر المنثور، ج۲، ص۴۰؛ فتح القدیر، ج۱، ص۳۴۸؛ تفسیر المراغی، ج۴، ص۱۷۵.
  105. روح المعانی ، ج۲، ص۱۸۹.
  106. لسان المیزان، ج۶، ص۲۹۰.
  107. الجرح و التعدیل، ج۴، ص۵۲؛ ج۹، ص۸۵.
  108. تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۸۰.
  109. نفحات الازهار ، ج۲۰، ص۲۵۳.
  110. تفسیر المنار، ج ۳، ص۳۲۲.
  111. تفسیر المنار، ج۳، ص۳۲۲.
  112. تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۴۴۳؛انوارالتنزیل ، ج۱، ص۱۹۳.
  113. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰.
  114. تفسیر المنار، ج ۳، ص۳۲۳.
  115. التحریر و التنویر، ج۳، ص۱۱۴.
  116. تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۵۶.
  117. انوارالتنزیل ، ج۲، ص۴۷؛ جامع الاحکام القرآن، ج۴، ص۱۰۴؛ جامع البیان، ج۳، ص۳۰۱، مفاتیح الغیب، ج۳، ص۲۷۴؛ کشاف، ج۱، ص۳۶۳.
  118. اسباب النزول، ص۱۰۷.
  119. دلائل النبوة، ص۳۵۳.
  120. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۵۹۳.
  121. الکشاف، ج۱، ص۳۷۰.
  122. مفاتیح الغیب، ج۸، ص۸۹.
  123. حویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۳۵۰.