مرحوم طریحی سه معنی برای واژهٔ دین ذکر می‌کند:

الدِّینُ هو وضع إلهی لاُولی الالباب یتناول الاُصول و الفروع … و الدِّینُ‏: الطاعة … و الدِّینُ‏: الجزاء دین قراردادی الهی است برای خردمندان که شامل اصول و فروع می‌شود… و (گاهی) دین به معنای طاعت است … و (زمانی هم) دین به معنای جزاء و سزای عمل می‌باشد.»[۱]

در قرآن کریم هر سه معنا استعمال شده است.[۲]

رسول خدا صلی الله علیه وآله در آخرین خطبهٔ قرّاء خود، در غدیر خم آیات مهمّی در مورد دین به معنای اول مطرح می‌نمایند و مسألهٔ دین را به روشنی می‌شکافند و مسیر سعادت را تا روز قیامت به انسان ارائه می‌نمایند. همان‌طور که در معنای اول توجه شد دین قرارداد و برگزیده ای الهی است و راهی برای غیر در این وضع وجود ندارد. قرآن کریم همین مسئله را به تصریح بیان می‌کند: ... إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون‏؛ همانا خداوند برای شما دین را برگزید؛ پس، البته نباید جز مسلمان بمیرید.[۳]

تحقق امت واحد با دین واحد

خداوند متعال همزمان با آفرینش انسانها همواره دین و آئینی برای آنها تشریع نمود و هیچ أمّت و گروهی را از هدایت تشریعی و وجود پیام رَسانان و پیغام بَران خود محروم نساخت. وقتی امت واحد است بنابراین دین نیز واحد است و اسلام دین همهٔ ادیان می‌باشد.

 کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیم .

مردم، امّتی یگانه بودند؛ پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم‌دهنده برانگیخت، و با آنان، کتاب [خود] را به حق فرو فرستاد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند. و جز کسانی که [کتاب‏] به آنان داده شد پس از آنکه دلایل روشن برای آنان آمد به خاطر ستم [و حسدی‏] که میانشان بود، [هیچ‌کس‏] در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد. و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت می‌کند.»[۴]

همیشه کسانی بودهاند که از این اختلافها در پناهگاه رحمت قرار بگیرند و خلاصی یابند:  وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفین- إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ … ؛ و اگر پروردگار تو می‌خواست، قطعاً همه مردم را امّت واحدی قرار می‌داد، در حالی که پیوسته در اختلافند، مگر کسانی که پروردگار تو به آنان رحم کرده است.[۵]

تحلیل آیات مربوط به این فراز

آیه اول:  إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ .

دین نزد خداوند اسلام است، و کسانی که کتاب به آنان داده شده اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه علم برایشان آمد و آنان از روی برتری جویی اختلاف کردند، و هرکس به آیات خدا کفر ورزد خداوند سریع الحساب است.[۶]

آیه دوم:  وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ ؛[۷] هرکس دینی غیر از اسلام طلب کند هرگز از او قبول نمی‌شود و در آخرت از زیانکاران است.

اولین مرحله پس از تبلیغ جهانی ولایت اهل بیت علیهم السلام در خطابه غدیر است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله لحظاتی پیش با ابلاغ پیام مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ …در شانه‌های خود سبکی از چنین انجام وظیفه‌ای را احساس می‌کند. پس از آن نزول آیهٔ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ … نیز اعلام شده و اسلام کامل گردیده است. در چنین شرایطی دو آیه مزبور به‌طور کامل در کلام حضرت اقتباس شده، یعنی آن اسلامی که غیر آن قبول نیست همین اسلام است که به کمال نهایی رسیده است.

باید توجه داشت که منظور حضرت نزول آیه اکمال و دو آیه مذکور در اعلان ولایت نمی‌تواند باشد، زیرا حضرت می‌فرماید: «خدایا هنگام اعلان ولایت این آیه را …»، و نمی‌فرماید: «این دو یا سه آیه را …» در حالی که در عربی مراعات یک و دو و جمع در افعال و ضمایر ضروری است؛ بنابراین آیه نازل شده همان آیه اول است که الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ … باشد، و آیه دوم و سوم دنباله کلام خود حضرت به صورت تضمین و ترکیب آیه با سخن است. در قرآن نیز این سه آیه در کنار هم نیست تا کلمه «اسلام» در آیه دوم ارتباط با همان کلمه در آیه اول داشته باشد.

لازم به یادآوری است که طبق متن کتاب «الیقین» در این فراز خطبه، دو آیه  إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ …  و  وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً مطرح شده، ولی تصریح به نزول آن در غدیر نشده است، بلکه به عنوان «قُلْتَ» یعنی: «چنین فرموده‌ای» بدان اشاره شده است؛ گذشته از اینکه اکثر نسخه‌ها با این عبارت نیست؛ بنابراین در همین بخش هر سه آیه را به‌طور کامل مورد بحث قرار می‌دهیم.

بررسی موقعیت قرآنی آیات دیگر در کنار آیه ۱۹ سوره آ ل عمران

در قرآن این آیه از آیه ۱۹ سوره آل عمران سرچشمه گرفته و تا آیه ۸۵ مشتقات واژه «اسلام» هفت بار تکرار شده است. در آیه ۱۹ خداوند با آوردن کلمه «اسلام» می‌فرماید: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ … ؛ دین نزد خداوند اسلام است.

و همه اهل کتاب (یهود و نصاری و …) با علم به این حقیقت بزرگ اختلاف کرده‌اند. سپس در آیه ۲۰، کلمه «أَسْلَمْتُ» را ذکر می‌کند و می‌فرماید:  فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ: أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ … ؛ اگر با تو به مخاصمه برخاستند بگو: من و تابعینم در برابر خدا سر تسلیم فرود آورده‌ایم.

در ادامه همین آیه، دو واژه «أَسْلَمْتُمْ» و «أَسْلَمُوا» را به کار می‌گیرد و می‌فرماید:  وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ: أَ أَسْلَمْتُمْ؟ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا … ؛ به کسانی که اهل کتابند و به بی‌سوادان بگو: آیا تسلیم شدید (و آیا اسلام را پذیرفتید)؟ اگر اسلام را پذیرفتند هدایت شده‌اند، و اگر روی گرداندند بر عهده تو ابلاغ فرمان الهی است.

آنگاه به توصیف کفارِ اهل کتاب می‌پردازد که حق را نمی‌پذیرند و عذرهای بی جا می‌آورند و آنان را به عذاب الهی تهدید می‌نماید. سپس دین حنیف ابراهیمی را مطرح می‌فرماید و در تبیین دین ابراهیمی و اینکه اسلام دین حضرت ابراهیم علیه السلام بوده، داستان حضرت عیسی علیه السلام را به میان می‌آورد و سخن را به آنجا می‌رساند که آن حضرت فرمود: «من تورات حضرت موسی علیه السلام را تصدیق می‌کنم». سپس خلاصه دین عیسی علیه السلام را در این جمله بیان می‌فرماید که:  إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ .

در آیه ۵۳ وارد نکته حساسی می‌شود و واژه «مُسْلِمُونَ» را به کار می‌برد و می‌فرماید: آنگاه که حضرت عیسی  در مردم احساس گرایش به کفر نمود فرمود:

مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ. کیست که با من در راه خدا گام بردارد؟

حواریون گفتند: نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ، آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ ما یاران خداییم، به خدا ایمان آورده‌ایم و تو شاهد باش که ما مسلمانیم (و سر تسلیم فرود می‌آوریم.

در آیه ۶۴ مسئله اینکه دین نزد خداوند یکی بیشتر نیست را مطرح می‌کند و می‌فرماید: «ای اهل کتاب، بیایید به سوی سخنی که بین ما و شما یکی است و آن اینکه جز خدا را نپرستیم و برای او هیچ شریکی قائل نشویم و …» و آنگاه با ذکر کلمه «مُسْلِمُونَ» می‌فرماید:  فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ .

اگر نپذیرفتند بگو: شما شاهد باشید که ما مسلمانیم.

در آیه ۶۵، به اهل کتاب خطاب می‌کند که چرا بر سر دین ابراهیم علیه السلام به مخاصمه می‌پردازند و سپس در آیه ۶۷، با استفاده از کلمه «مُسْلِم» می‌فرماید:  ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ .

حضرت ابراهیم علیه السلام یهودی یا نصرانی نبود، بلکه موحّد و مسلمان بود، و از مشرکین نبود. سپس به بیان تابعین حقیقی دین ابراهیم علیه السلام می‌پردازد و توطئه‌های اهل کتاب را در رابطه با تحریف دین مطرح می‌کند تا آیه ۸۳ که کلمه «أَسْلَمَ» به میان می‌آید و می‌فرماید:

 أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ ؛ آیا به دنبال غیر دین خدا هستند در حالی که در برابر ذات او هرکس که در آسمان‌ها و زمین است چه با اختیار و چه از روی اکراه سر تسلیم فرود آورده‌اند و به سوی او بازمی‌گردند.

در آیه ۸۴، یک جمع‌بندی از اتفاق همه انبیاء بر سر اسلام می‌نماید و با ذکر کلمه «مُسْلِمُونَ» می‌فرماید: قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ؛ بگو: ایمان آوردیم به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانش نازل شده، و آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شد، و ما بین هیچ‌یک از پیامبران فرق نمی‌گذاریم و در برابر او سر تسلیم فرود می‌آوریم.

به آیه ۸۵ که می‌رسد پس از مقدمات قبلی و اتحاد همه انبیاء علیهم السلام بر سر اسلام می‌فرماید: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ ؛ هرکس دینی غیر از اسلام انتخاب کند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران است.

نتیجه و تحلیل اعتقادی

تا اینجا مسیر آیات در قرآن بود که اسلام را از روز اول دنیا تا آخر آن تنها دین الهی اعلام کرد و همه انبیا را مُبشّر و مبلّغ آن دانست. بدون شک این تنها دین الهی با آنکه اصل و ریشه‌اش یکی و صورت کامل آن نزد خداوند است، ولی معارف و احکام آن مرحله به مرحله بیان شده و در هر مرحله ارائه آن تکمیل گردیده تا روزی که کمال نهایی آن و بسته شدن پرونده آن اعلام شد و آیه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ با این صراحت نازل شد و خداوند امضای  رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً را بر پایان این پرونده نقش فرمود.

امروز که دین کامل بر مردم عرضه شده پیامبر صلی الله علیه وآله آیه ۸۵ سوره آل عمران را در خطابه غدیر تفسیر می‌نماید و می‌فرماید: «غیر از این اسلام نزد خداوند مقبول نیست». این تفسیر از دو لب مبارک مقام نبوت در این موقعیت خاص، سه نتیجه بزرگ برای مسلمانان به ارمغان آورده و در همان حال از بزرگترین اتمام حجت‌های آن حضرت به‌شمار می‌آید. نتیجه اول اینکه اسلام بدون ولایت، ناقص و غیرقابل قبول است. نتیجه دوم اینکه اسلام به معنای تسلیم واقعی است. نتیجه سوم اینکه دعوت همه انبیاء به اسلام و ولایت بوده است. این سه نتیجه را طی تحلیل‌های اعتقادی زیر بیان خواهیم کرد.

اسلام بدون ولایت، ناقص و غیرقابل قبول

با توجه به اینکه در کلام پیامبر صلی الله علیه وآله واژه «اسلام» یک بار در آخر جمله قبلی رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً و یک بار در آغاز این جمله وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً به کار رفته، از نظر ادبیات و قواعد سخن هر دو به یک معناست و هر مطلبی درباره دومی گفته شود درباره اولی نیز صادق خواهد بود.

اکنون که معنای اسلام در جمله قبل، اسلام کامل با ولایت اهل بیت علیهم السلام و پذیرش صاحب اختیاری آنان در امور دنیا و آخرت ماست و اسلام بدون ولایت ناقص است، سؤال این است که آیا خداوند اسلام ناقص را می‌پذیرد؟ از استشهاد پیامبر صلی الله علیه وآله به این آیه معلوم می‌شود که اسلام ناقص نزد خداوند پذیرفته نیست و پذیرنده اسلامِ ناقص در حکم غیرِ مسلمان است، چرا که خداوند با آوردن حرف «لَنْ» که در عربی برای نفی ابدی و به معنای «هرگز» استفاده می‌شود، چنان اسلام ناقص را رد کرده و فرموده: فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ؛ هرگز از او پذیرفته نمی‌شود، که راه هر گونه احتمال را مسدود نموده است.

استفاده از کلمه «یَبْتَغِ» به معنای «دنبال چیزی بودن» و «در طلب و جستجو برای انتخاب چیزی بودن»، این مفهوم را محکم‌تر می‌کند؛ یعنی پس از آنکه همه انبیاء برای تشیید ارکان اسلام زحمات طاقت فرسا کشیده‌اند و خاتم نبوت ۲۳ سال تلاش اعجاب‌برانگیز و تحمل معجزه آسا نموده، تا این دین پس از یک مسیر شش هزار ساله به کمال خود رسیده است، اگر اکنون هم کسی در پی دینِ دیگری یا همین دین در صورت ناقص آن باشد، در واقع به خدا و رسولانش نیشخند می‌زند و نام «کافر» هم برای او کم است.

جمله دیگری که گویای این مهم اعتقادی است دنباله آیه با عبارت وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ است. «خاسِر» به معنای «زیانکار» کسی است که تلاشی کرده و زحمتی کشیده ولی هنگام نتیجه، می‌بیند نه تنها سودی نبرده بلکه این سعی او تلاشی برای به دست آوردن ضرر بیشتر بوده است!! خداوند می‌فرماید: «هرکس اسلام کامل را نپذیرد روز قیامت که بر سر ترازوی عدل الهی حاضر می‌شود نه تنها برایش هیچ سودی ندارد بلکه اگر تلاشی نمی‌کرد و اعمالی انجام نمی‌داد راحت‌تر بود، چرا که اعمال او باطل اعلام می‌شود و خود را ضرر کردهٔ دنیا و آخرت می‌یابد».[۸]

در جایی که خداوند تعالی فرموده است: قسم به عزت و جلال و جود و مجد و قدرتم بر خلقم! ایمان به خود و ایمان به پیامبری تو را قبول نمی‌کنم مگر با ولایت علی علیه السلام[۹]

نتیجه‌اش این است که می‌فرماید: اگر بنده‌ای بین رکن و مقام مرا بخواند و این عبادت را از روزی که آسمان و زمین را خلق کرده‌ام آغاز کرده و ادامه داده باشد ولی مرا ملاقات کند در حالی که ولایت علی علیه السلام را قبول ندارد، او را با صورت در جهنم می‌اندازم.[۱۰] آیا کسی که این همه عبادت کند و او را در آتش بیندازند ضرر نکرده است؟!

اسلام یعنی تسلیم واقعی

معنای اشتقاقی کلمه «اسلام» از یک سو، و واژه‌های به کار رفته از مشتقات این کلمه از آیه ۱۹ تا ۸۵ سوره آل عمران از سوی دیگر، ما را به این نقطه سوق می‌دهد که «اسلام» یعنی: «تسلیم در برابر آنچه خدا می‌فرماید». در آیه ۲۰ می‌فرماید:  أسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ … ، و در آیه ۸۳ می‌فرماید:  وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ …، و در آیه ۸۴ می‌فرماید:  و نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ 

در این زمینه روایات بسیاری وارد شده است. از جمله امام صادق علیه السلام می‌فرماید: الْاسْلامُ هُوَ التَّسْلیمُ وَ التَّسْلیمُ هُوَ الْاسْلامُ …اسلام همان تسلیم است و تسلیم همان اسلام است. هرکس سر تسلیم فرود آورد اسلام را پذیرفته است، و هرکس سر تسلیم فرود نیاورد اسلام ندارد.[۱۱]

امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: ایمان قلبی همان تسلیم در برابر پروردگار است. هرکس امور را به مالک آن تسلیم نماید از دستور او تکبر نمی‌ورزد، همان گونه که ابلیس از سجود بر آدم تکبر ورزید. اکثر امت‌ها از طاعت پیامبرانشان تکبر ورزیدند و در نتیجه توحید برایشان نفعی نداشت، همان گونه که آن سجده‌های طولانی برای ابلیس فایده‌ای نداشت.[۱۲]

زیر بنای اصلی دینِ سقیفه و مرامی که برای مردم بنیان‌گذاری نمودند، بر تسلیم نبودن در برابر پروردگار و مخالفت با خداوند و اختراع دستوری در برابر فرامین الهی است، و آنچه در آن دیده نمی‌شود تسلیم در برابر پروردگار است. نقطه آغاز آن مخالفت با انتخاب زیبای خداوند در امامت و خلافت است که با اقرار به اعلان ولایت و امامت علی علیه السلام از سوی خدا و رسول صلی الله علیه وآله، چه در غدیر و چه قبل و بعد از آن، عمداً سراغ دیگری رفته و می‌روند؛ و در این مخالفت چنان لجاجت نشان می‌دهند که دشمن علی علیه السلام را به جای او می‌گذارند. آنگاه این تسلیم نبودن گسترش می‌یابد و وارد فرامین و احکام الهی می‌شود و علناً گفته می‌شود که خدا چنین گفته و ما چنین می‌گوییم.[۱۳]

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که اگر «اسلام» تسلیم در برابر فرمان خداست، در دین سقیفه تسلیمی وجود ندارد و بنابراین اسلامی وجود ندارد. دین دیگری است که ارتباطی با إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ ندارد. همان دینی است که خداوند می‌فرماید:  وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً … . این گونه اسلامی در آنان وجود ندارد تا بخواهیم ثابت کنیم از آن اسلام دست کشیده‌اند.

دعوت همه انبیاء به اسلام و ولایت

دین خدا یکی است و انبیای الهی حامل یک پیام از سوی خداوند بوده‌اند. این پایه اعتقادی را از همین آیات سوره آل عمران با تفسیر غدیریِ پیامبر صلی الله علیه وآله به خوبی می‌توان دریافت، همان گونه که احادیث بسیاری در این زمینه وارد شده است. در آیه ۱۸ می‌فرماید: «اصلًا دین نزد خدا یکی بیشتر نیست». به دنبال این صراحت، علتِ اختلاف ادیان الهی و اعتقاداتِ متفاوت و متباین آنها را ساخته و پرداخته سردمداران جاهلی می‌داند که دست به چنین جنایتی زده‌اند، حتی خود حضرت موسی و عیسیc در حیات خود آثار کفر را در قوم خود دیدند، چنان‌که در آیه ۵۲ بدان اشاره می‌کند.

آیه ۶۷ در یک عبارت پرمحتوا به صراحت نزدیکتر می‌شود و با استفاده از این نکته که همه ادیان حضرت ابراهیم علیه السلام را قبول دارند اعلام می‌فرماید که اگر همه او را قبول دارند باید بدانند که آن حضرت نه یهودی بوده و نه مسیحی، بلکه دین او اسلام بوده است.

در آیه ۸۱ تصریح به اینکه دین همه پیامبران علیهم السلام اسلام است بیشتر می‌شود تا این درجه که از انبیاء علیهم السلام پیمان گرفته شده که پیامبری خواهد آمد که گفته‌های او با شما مطابق و مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ است، و نتیجه گرفته که به او ایمان آورید و او را یاری کنید، و از آنان بر این مهم اقرار گرفته و آنان پیمان را پذیرفته‌اند و خدا بر این پیمان شاهد گرفته است.

آنگاه در آیه ۸۴ سورهٔ انبیاء را با نامشان به میان می‌آورد و اسلام را چنین معنی می‌کند که «به آنچه بر پیامبر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانشان و موسی و عیسی علیهم السلام و همه پیامبران از سوی پروردگارشان نازل شده ایمان می‌آوریم»، و به این اکتفا نکرده و تصریح کرده که  لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أحَدٍ مِنْهُمْ ؛ یعنی: بین هیچ‌یک از پیامبران فرقی قائل نمی‌شویم و اختلافی بین آنان نمی‌دانیم»، و در نهایت امضای «مسلمان بودن» را بر چنین دینی داده و فرموده:  وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ .

مسیر این آیات که اتحاد همه پیامبران بر اسلام را به صراحت اعلام کرده، وقتی می‌رسد به آیه ۸۵ که غیر اسلام را نزد خدا مردود می‌داند، و پیامبر صلی الله علیه وآله در غدیر اسلامِ مورد قبول دینی را معرفی می‌کند که ولایت اهل بیت علیهم السلام اصل آن است و بدون آن  رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً تحقق نیافته، از این مجموعه نتیجه گرفته می‌شود که همه انبیاء علیهم السلام به ولایت علی علیه السلام دعوت کرده‌اند و همه این پیمان را بر امت‌های خویش عرضه کرده‌اند.

اعتقادی که خداوند در روز «الست» از مردم پیمان گرفت و آن دینی که فطرت دست نخورده و پاک بشر بدان سو می‌رود، اسلام با ولایت اهل بیت علیهم السلام است، و از همین ریشه است که دین نزد خدا فقط اسلام است و همه انبیاء چنین دینی را بر مردم عرضه کرده‌اند.

امام صادق علیه السلام درباره آیهٔ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها [۱۴]می‌فرماید: آن فطرتی که خداوند مردم را بر آن خلق فرموده این است: توحید، محمد صلی الله علیه وآله رسول اللَّه، علی علیه السلام امیرالمؤمنین.[۱۵]

امام باقر علیه السلام درباره آیهٔ  أ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی  می‌فرماید: آنگاه که خداوند عز و جل از بنی آدم پیمان گرفت و آنان را شاهد بر خود قرار داد، فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟ و آیا محمد صلی الله علیه وآله پیامبر من نیست؟ و آیا علی علیه السلام امیرالمؤمنین نیست؟[۱۶]

درباره اینکه همه انبیاء علیهم السلام بر سر ولایت اهل بیت علیهم السلام با خدا پیمان بسته‌اند و در آرزوی نصرت آنان بوده‌اند، احادیث بسیاری وارد شده است، که ذیلًا به چند آیه اشاره می‌گردد:

پیامبر صلی الله علیه وآله می‌فرماید: هیچ پیامبری به نبوت نرسید مگر با معرفت او و اقرارش به ولایت، و هیچ خلقی سزاوار نظر رحمت خداوند نشد مگر با بندگی در برابر او و اقرار به ولایت علی علیه السلام بعد از من.[۱۷]

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: خداوند هیچ نبی و رسولی را نفرستاد مگر آنکه از آنان برای نبوت محمد صلی الله علیه وآله و امامت علی علیه السلام پیمان گرفت.[۱۸]

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: یا علی! خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نفرموده مگر آنکه او را به ولایت تو فرا خوانده است …[۱۹]

امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند هر پیامبری را- از آدم تا آخر پیامبران- مبعوث فرموده، به دنیا بازخواهند گشت و پیامبر و امیرالمؤمنینc را یاری خواهند نمود.[۲۰]

در شب معراج خداوند به پیامبر صلی الله علیه وآله دستور داد از انبیا بپرسد که به چه چیزی شهادت می‌دهند؟ پیامبران در پاسخ حضرت گفتند:

شهادت می‌دهیم که خدایی جز اللَّه نیست، یکتاست و شریک ندارد؛ و تو رسول خدایی، و علی علیه السلام امیرالمؤمنین و وصی توست … و شهادت می‌دهیم که تو پیامبر خدا و سید انبیایی و علی بن ابی طالبc سید وصیین است. بر این شهادت از ما پیمان گرفته شده است.[۲۱]

در پی این پیمان، روایات بسیاری داریم که انبیا علیهم السلام امت‌های خود را به ولایت اهل بیت علیهم السلام دعوت کرده‌اند:

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: خداوند دائماً در امت‌هایی که پیامبری بر آنان فرستاده شد با علی علیه السلام اتمام حجت می‌کرد، و هرکس در آن امت‌ها نسبت به علی علیه السلام معرفت بیشتری داشت صاحب درجه والاتری نزد خداوند بود.[۲۲]

امام صادق علیه السلام فرمود: ولایت ما ولایت خداوند عزّوجل است، که هیچ پیامبری جز با آن مبعوث نشده است.[۲۳]

امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند هیچ پیامبری مبعوث نفرموده مگر برای ولایت ما و بیزاری و برائت از دشمنان ما.[۲۴]

امام هادی علیه السلام فرمود: خداوند مبعوث نفرموده محمد صلی الله علیه وآله و پیامبران قبل از او را مگر به دین حنیف … و ولایت.[۲۵]

امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: اگر خداوند نمی‌خواست حق ما را ظاهر کند پیامبران را به عنوان مبشر و منذر برای مردم نمی‌فرستاد.[۲۶]

امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ نبیّ ای به نبوت نرسید و هیچ پیامبری فرستاده نشد مگر برای ولایت ما و فضیلت ما بر غیر ما.[۲۷]

امام رضا علیه السلام فرمود: ولایت علی علیه السلام در کتاب‌های همه پیامبران آمده است، و خداوند پیامبری را مبعوث نکرده مگر با نبوت محمد صلی الله علیه وآله و وصایت علی علیه السلام.[۲۸]

این سه نتیجه که تاکنون ذکر شد ثمره تفسیری است که پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه وآله در خطابه غدیر درباره آیهٔ وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلامِ دِیناً فرموده و این چنین حجت را بر همگان تمام نموده است.[۲۹]

هشدار پیامبر صلی الله علیه وآله در جلوگیری از مخالفت با دین

پیام آور دلسوز خدا در حقّ امت خود ترسان و بیمناک است و نمی‌خواهد مردم پس از او گمراه شوند، در خطبهٔ غدیر مردم را بر حذر داشتند از این که رجوع قهقرایی به جاهلیّت خود داشته باشند و به آئین پیشینیان خود بازگردند، آنجا که فرمودند: مَعَاشِرَ النَّاسِ أُنْذِرُکُمْ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِیَ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مِتُّ أَوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِین‏ … ای مردم! شما را بیم می‌دهم که «من رسول خدایم و پیش از من رسولانی آمده و در گذشتهاند، آیا اگر من نیز از جهان بروم، یا کشته شوم، شما به آئین پیشینیان خود بازمی‌گردید، و کسی که قهقرا بازگردد هرگز به خداوند زیانی نخواهد رسانید وخداوند سپاسگزاران شکیبا را پاداش خواهد داد.»

پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وآله خبر دادند که پس از ایشان عدّهای می‌آیند و مردم را به گمراهی سوق می‌دهند: ... مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدِی أَئِمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ وَ أَنَا بَرِیئَانِ مِنْهُمْ … ای مردم! به زودی پس از من امامانی خواهند آمد که مردم را به آتش فراخوانند، آنها در روز قیامت یاری نمی‌شوند. ای مردم! خدا و من از آنها بیزاریم.»

بر خلاف ادیان سابق، کتاب رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وآله قرآن کریم، به نصّ خداوند متعال از هر گزندی کاملاً مصون و ضمانت شده است و دلیلش هم واضح است؛ چون که قرار است کتاب هدایتگر برای همهٔ نسلهای بشر باشد و شریعت ایشان آخرین شریعت خدا گردد؛ بر خلاف کتابهای مقدس پیشین که در قضای الهی قرار بوده است بعضی از احکام نسخ گردند و به احکام جدیدی تبدیل شوند.

هدایتگری و دست‌گیری خداوند متعال از بندگان خوب و شایسته‌اش در همهٔ دوران بوده تا اینکه به دوران رسالت خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله رسید. ایشان نیز به امر خداوند یک دین واحد را ابلاغ کردند که در پرتو آن یک امت واحد شکل بگیرد؛ لذا نگران گمراهی امت و تفرقه این امت بعد از خود بودند، لذا هشدارهایی را در خطبه غدیر یا ماقبل آن مطرح نمودند از جمله فرمودند: إِنَّ أُمَّةَ مُوسَی علیه السلام افْتَرَقَتْ بَعْدَهُ عَلَی إِحْدَی وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً، فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِیَةٌ وَ سَبْعُونَ فِی النَّارِ وَ افْتَرَقَتْ أُمَّةُ عِیسَی علیه السلام بَعْدَهُ عَلَی اثْنَتَیْنِ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِیَةٌ وَ إِحْدَی وَ سَبْعُونَ فِی النَّارِ وَ إِنَّ أُمَّتِی سَتَفَرَّقُ بَعْدِی عَلَی ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِیَةٌ وَ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِی النَّارِ امت موسی علیه السلام پس از او هفتاد و یک فرقه شد و یک فرقه‌اش نجات یابنده و هفتاد فرقه‌اش در آتشند و امت عیسی پس از او به هفتاد و دو دسته شده‌اند که یک دسته نجات یابنده و هفتاد و یک دسته در آتشند و همانا امت من به زودی پس از من هفتاد و سه گروه خواهند شد که یک گروه نجات یابنده و هفتاد و دو گروه در آتشند.[۳۰]

در روایت از صاحب غدیر حضرت علی علیه السلام آمده است که فرمود: یهودیان به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند؛ هفتاد تای آنها در دوزخ‌اند و یک فرقه‌شان بهشتی است و آن فرقه‌ای است که از یوشع بن نون وصیّ موسی علیه السلام پیروی کردند. مسیحیان به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند؛ هفتاد و یک فرقه‌شان در دوزخ‌اند و یک فرقه در بهشت و آن فرقه‌ای است که شمعون وصیّ عیسی علیه السلام را پیروی کردند. و امت اسلام به هفتاد و سه فرقه تقسیم شوند که هفتاد و دو فرقه در دوزخ‌اند و یک فرقه در بهشت و آن فرقه‌ای است که وصیّ محمّد صلی الله علیه وآله را پیروی کنند، و حضرتش با دستش بر سینه‌اش زد. سپس فرمود: سیزده فرقه از هفتاد و سه فرقه، همه‌شان مدّعی ارادت و دوستی من هستند، یک فرقه‌شان در بهشت است و دوازده فرقه‌شان در دوزخ جای دارند.»[۳۱]

امت واحد دین واحد می‌خواهد و بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله دین واحد که دین غدیر خم با مُهر «رَضیتُ و اَتمَمتُ و اَکملتُ» مورد تأیید است کنار گذاشته شد و هفتاد و سه فرقه شدند و تنها فرقه مورد تأیید دین اسلام است همان که خداوند فرمود: «رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً»، امت اسلام هشدار پیامبرشان را گوش نکردند و با مخالفت حضرت علی علیه السلام از گرد دین واحد و تشکیل امت واحده اسلامی فاصله گرفتند، از حبل الله المتین و صراط مستقیم دور شدند و از چنگ زدن به ریسمان الهی امتناع ورزیدند که همان فرقهٔ ناجیه و دین اسلام همان است که علی علیه السلام رهبری آن باشد وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا. در سقیفه پیمان تفرقه بسته شد و با روی کار آمدن ائمه دعوت کننده به نار پایه‌های اختلاف و برگشت به جاهلیت و تبدیل به ۷۳ فرقه ریخته شد آنهایی که پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر نسبت به آنها از طرف خدا و خود اظهار برائت و بیزاری نمود.

همچنین پیامبر صلی الله علیه وآله در خطبهٔ غدیر فرمودند:

... مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَ انْظُرُوا اِلی مُحْکَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ … ای مردم! در قرآن اندیشه کنید و آیات آن را بفهمید، در محکمات آن نظر کنید و از متشابهات آن پیروی ننمایید».

 ... فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِه وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم … ؛ اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه جویی و برای طلب تأویل آن [به دلخواه خود،] از متشابه آن پیروی می‌کنند، با آنکه تأویلش را جز خدا و ریشه‌داران در دانش کسی نمی‌داند.[۳۲]

پیامبر صلی الله علیه وآله می‌داند که عدّهای می‌خواهند با استفاده از متشابهات قرآن کریم، به خواهشهای نفسانی و اهداف دنیوی خود دست یابند، از این رو دین مطلوب خدا را گونهای معرفی کردند که دیگر خطّ مشی حقیقت و باطل، و مسیر ایمان با کفر و نفاق کاملاً از یکدیگر جدا شدند.

محافظت خداوند از دین

 إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون ؛ به راستی ما خود، قرآن را فرو فرستادیم و به‌طور مسلّم خود آن را حفظ خواهیم می‌کنیم.[۳۳]

پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله و استاد راهنمای حقیقی قرآن کریم در خطبهٔ خود، با توجه به این که قرآن کریم آیاتی محکم و متشابه دارد، آیاتی از کتاب خدا را در خطبهٔ غدیر مطرح می‌کنند که با نگاه جامع به آیات، دین مورد رضایت خداوند را برای انسانها به روشنی معرفی می‌کند و نمی‌گذارد کوچکترین انحرافی از مسلک او به وجود بیاید. پیامبر صلی الله علیه وآله نمی‌خواستند عدّهای تنها با پیروی از شهوات و استشهاد به متشابهات، اهداف خود را پیش ببرند. آنهایی که قرآن کریم پیش از این عملکرد سوئشان را افشاء کرده است.

دین غدیری یعنی در کنار هم بودن قرآن و اهل بیت علیهم السلام

مَعاشِرَ النّاسِ! إِنَّ عَلِیّاً وَالطَّیِّبینَ مِنْ وُلْدی (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَکْبَرُ، فَکُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَی الْحَوْضَ. أَلا إِنَّهُمْ أُمَناءُ اللهِ فی خَلْقِهِ وَ حُکّامُهُ فی أَرْضِهِ

هان مردمان! همانا علی علیه السلام و پاکان از فرزندانم از نسل او، یادگار گران‌سنگ کوچکترند و قرآن یادگار گرانسنگ بزرگتر. هر یک از این دو از دیگر همراه خود خبر می‌دهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند. هان! بدانید که آنان امانتداران خداوند در میان آفریدگان و حاکمان او در زمین اویند.

بین قرآن و عترت معصوم پیامبر صلی الله علیه وآله ملازمت و ارتباط ناگسستنی وجود دارد، قرآن به سوی ایشان هدایت می‌کند، و اهل بیت علیهم السلام نیز به سوی قرآن مردم را سوق می‌دهند. در فراز دیگر خطبهٔ غدیر فرمودند: مَعَاشِرَ النَّاسِ الْقُرْآنُ یُعَرِّفُکُمْ أَنَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ وَ عَرَّفْتُکُمْ أَنَّهُمْ مِنِّی وَ مِنْهُ، حَیْثُ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ وَ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّکْتُم …

هان مردمان! قرآن شما را آشنا می‌کند که بعد از علی علیه السلام فرزندان اویند و من شما را آشنا ساختم که آنها از من و از اویند. خداوند در کتابش می‌فرماید: «امامت را فرمان پایندهای در نسل او قرار داد» و من گفتم: هرگز دچار گمراهی نمی‌شوید، تا هنگامی که به آن دو تمسّک نمایید.

دین بدون پذیرش ولایت علی علیه السلام دین نخواهد بود و آنچه خداوند فرمود، منظور دینی است که در روز غدیر با معرفی خلفای رسول خدا صلی الله علیه وآله کامل گردید و اگر کسی غیر از این عقیده را داشته باشد، خداوند از او قبول نخواهد کرد، بنابراین معنای آیهٔ:  وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرینَ  ;[۳۴]چنین می‌شود: کسی که جز اسلامِ - کامل شده و مورد رضایت خداوند در روز غدیر - دینی برگزیند، از او پذیرفته نمی‌شود، و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود.

آری دین کامل و آیینی که نعمت خدا در آن تمام شده است، تنها همان دینی است که آمیخته با ولایت و طاعت دوازده پیشوای معصوم علیه السلام باشد که در روز غدیر معرّفی شدند.

امام صادق علیه السلام به یکی از شیعیان راستینش فرمودند:إِنَّ اللَّهَ یُعْطِی الدُّنْیَا مَنْ یُحِبُّ وَ یُبْغِضُ وَ لَا یُعْطِی هَذَا الْأَمْرَ إِلَّا صَفْوَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ عَلَی دِینِی وَ دِینِ آبَائِی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ …به راستی خداوند دنیا را به مؤمن و کافر می‌دهد، ولی نعمت ولایت ما را جز به برگزیدگان از مخلوقاتش عطا نمی‌کند. سوگند به خدا که شما تنها بر دینِ من و دین پدرانم، یعنی ابراهیم و اسماعیل هستید.[۳۵]

اعلان ولایت و قبول آن توسط انبیاء و اکمال دین و اتمام نعمت

در روز غدیر خم با اعلان ولایت و جانشین پیامبر صلی الله علیه وآله اکمال دین و اتمام نعمت صورت گرفت و این اتفاق در روز هجده ذی الحجه صورت گرفته است. برای دیگر انبیاء نیز اکمال دین و اتمام نعمت صورت گرفته که علاوه بر معرفی جانشین برای هر نبیّ در زمان خود برای اکمال دین و اتمام نعمت باید هر نبی بشارت به آمدن پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله را می‌داده و اقرار به برتری او بر خودش می‌نموده و ولایت ایشان را بر خودش تجدید و اعتراف می‌کرده همچنین باید وصی ایشان امیرالمؤمنین علیه السلام را نیز معرفی می‌کرده و ولایت ایشان و برتری آن حضرت را بر خود تجدید می‌کرده است تا با این اعتراف خداوند دین کامل و نعمت را تمام نموده باشد بنابراین رسالت و دین انبیاء قبل نیز کامل بوده و نعمت نیز بر آنها تمام شده و همهٔ ادیان گذشته یک دین واحد را طبق بیان قرآن داشتهاند و آن هم اسلام، همانگونه که خداوند می‌فرماید: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام اسلامی که پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله و وصی او توسط همهٔ انبیاء معرفی شده است.

برای اثبات این مطلب روایت ذیل را مورد بررسی قرار می‌دهیم:

ای محمد! … سفارشات خود را بنما و وصیت خود را آماده کن و آنچه از علم و … نزد توست به وصی خود … علی بن ابی طالبc بسپار و او را به عنوان علامت و نشانه برای مردم منصوب کن … چرا که من پیامبری را قبض روح نکرده‌ام مگر بعد از کمال دینم و تکمیل نعمتم با ولایت اولیائم و دشمنی دشمنانم، و این کمال توحید من و دین من و تکمیل نعمت من بر خلقم با پیروی از ولیّم است … پس در چنین روزی دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما کامل نمودم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم به وسیله ولیم و صاحب اختیار هر مرد و زن مؤمنی یعنی علی بنده‌ام … پس ای محمد! علی علیه السلام را به عنوان علامتی منصوب کن و از آنان بیعت بگیر …[۳۶]

این روز بزرگترین عید آل محمد صلی الله علیه وآله به‌شمار می‌آید، چرا که واقعهای مهم و عظیم بعد از زحمات انبیاء و اوصیاء و اولیاء است، و طی آن به دستور الهی اعلان عمومی به وصایت بلافصل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالبc شده است.

روزی است که حضرت موسی علیه السلام در حضور امت خود هارون و بعد از وفات او یوشع بن نون را وصی خود گردانید.

روزی است که حضرت عیسی علیه السلام شمعون الصفا را جانشین خود گردانید.

روزی است که حضرت سلیمان علیه السلام رعیت خود را بر جانشین آصف بن برخیا گواه گرفت.[۳۷]

در این روز پیامبران جانشینان خود را معین می‌نمودند.[۳۸]

عنوان شاهد گرفتن برای تبلیغ و اعلان ولایت، اتمام حجت دیگری است که جای هرگونه عذر و بهانه را در دنیا و آخرت از مردم خواهد گرفت. پیامبر صلی الله علیه وآله در یک ابلاغ کامل، خدا را شاهد بر این ابلاغ نموده و در حضور مر دم می‌فرمایند: اللّهُمَّ اِنّی اُشْهِدُکَ اَنّی قَدْ بَلَّغْتُ؛ خدایا! تو را گواه می‌گیرم که من فرمان تو را ابلاغ نمودم» این امر نشان می‌دهد مردم نیز باید در قبول یا ردِ ولایتی که بر آنها عرضه می‌شود خداوند را شاهد و ناظر خود دانسته و بدانند نسبت به این موضوع در قیامت از آنها سؤال خواهد شد و آنگاه در قیامت دیگر بهانه‌ای نخواهد بود که؛ خداندا! چرا برای ما موضوع ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را آشکار نکردی؟ قطعاً در آن روز یکی از شهود، علاوه بر شخص رسول و وصی ایشان، خداوند متعال خواهد بود.

در ذیل در سه قسمت مطلب را مورد بررسی قرار می‌دهیم: الف: شاهد گرفتن بر تبلیغ در روز غدیر؛ ب: شاهد گرفتن بر تبلیغ در غیر روز غدیر؛ ج:بیان قرآن در در مورد شاهدین در روز قیامت.

پانویس

  1. مجمع البحرین، ج‏۶، ص ۲۵۱.
  2. نمونه‌هایی برای معانی مذکور به ترتیب تعریف مرحوم طریحی:  لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دین  (کافرون / ۶) -  وَ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّینُ واصِباً أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَتَّقُون  ‏ (نحل /۵۲) - «مالِکِ یَوْمِ الدِّین‏» (فاتحه / ۴)
  3. بقره / ۱۳۲.
  4. بقره / ۲۱۳.
  5. هود / ۱۱۹ – ۱۱۸.
  6. آل عمران / ۱۹.
  7. آل عمران / ۸۵.
  8. آل عمران / ۸۵.
  9. الیقین، ص ۲۹۰؛ بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۳۹۲.
  10. بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۶۷.
  11. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۸، ص ۱۱؛ و بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۲۲۰.
  12. بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۱۷۴.
  13. نمونه‌های این مطلب را در بدعت‌های عمر می‌توان دید که به او تذکر می‌دادند صریح قرآن و گفتار و عمل پیامبر صلی الله علیه وآله بر خلاف سخن توست، و او باز به کار خود ادامه می‌داد و مردم هم می‌دیدند و می‌پذیرفتند.
  14. روم / ۳۰.
  15. الیقین، ص ۱۸۸، ۴۳۱.
  16. الیقین، ص ۲۲۲، ۲۳۱، ۲۳۵.
  17. کتاب سلیم، ص ۳۸۲.
  18. تأویل الآیات، ص ۱۲۱.
  19. بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۸۰؛ المحتضر، ص ۱۱۷.
  20. بحار الانوار، ج ۵، ص ۲۳۷؛ ج ۱۱، ص ۲۵؛ ج ۵۳، ص ۵۰.
  21. الیقین، ص ۲۹۵، ۴۰۶.
  22. کتاب سلیم، ص ۳۸۱.
  23. بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۸۱، ج ۹۷، ص ۲۶۲.
  24. بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۳۳۰، ح ۵۱.
  25. بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۳۱۶.
  26. الخرائج والجرائح، ج ۱، ص ۴۴۹؛ بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۸۱.
  27. بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۸۱.
  28. تأویل الآیات، ص ۸۴.
  29. غدیر در قرآن، ج۲، ص ۱۵۹–۱۴۹.
  30. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۲۸، ص ۴؛ الخصال، ج‏۲، ص ۵۸۵.
  31. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏۲، ص ۸۰۳.
  32. آل‌عمران / ۷[۳۲].
  33. حجر / ۹[۳۳].
  34. آل‌عمران / ۸۵.
  35. الکافی (ط - الإسلامیه)، ج‏۲، ص ۲۴۱–۲۱۵.
  36. بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۰۲، ح ۸۶؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۶۶؛ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۱۷۶.
  37. تقویم شیعه، ص ۳۷۵ به نقل از مصباح کفعمی، ج۲، ص ۱۲۵.
  38. همان، ص ۳۷۵ به نقل از توضیح المقاصد، ص ۳۲.