آیه اکمال در خطبه غدیر
اَللّهُمَّ اِنَّکَ اَنْزَلْتَ الْآیَةَ فی عَلِیٍّ وَلِیِّکَ عِنْدَ تَبْیینِ ذلِکَ وَ نَصْبِکَ اِیّاهُ لِهذَا الْیَوْمِ
اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً![]()
خداوندا! تو در مورد ولیّت علی بن ابی طالب هنگام بیان ولایتش و نصب او به این منصب فرمودی: «امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم»
پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیرخم پس از ابلاغ آنچه از طرف خدا در مورد امیرالمؤمنین علی علیه السلام نازل شده بود مهر رضایت پروردگار را در آیه ۳ سوره مائده، بر رسالت خویش مشاهده نموده و آن حضرت ابلاغ ولایت را باعث رضایت و عدم آن را موجب ابطال زحمات ۲۳ ساله خویش دانسته و میفرمایند:... وَکُلُ ذلِکَ لایَرْضَی اللهُ مِنّی إِلاّ اَنْ اُبَلِّغَ ما اَنْزَلَ الله إِلَی فی حَقِّ عَلِی…؛ و همه اینها خدا را از من راضی و خشنود نمیگرداند مگر آنکه آنچه به سوی من در مورد حق علی علیه السلام نازل فرموده ابلاغ کنم…
چقدر این ابلاغ ولایت و انتصاب امیرالمؤمنین علیه السلام به امر الهی مهم است که خداوند به خاطر ابلاغ این پیام مهم توسط پیامبر صلی الله علیه وآله، رضایت خویش را با نزول این آیهٔ شریفه نشان میدهد که میتوان به صورت اختصار نتایج زیر را دریافت نمود:
- پیامبر صلی الله علیه وآله هدفی جز اطاعت و جلب رضایت پروردگار در مورد اعلان ولایت ندارد.
- طرح رضایت پروردگار پس از بیان آزار و اذیت منافقان در خطبه غدیر بدین معناست که گرچه منافقین، مخالف این ابلاغ هستند و راضی به این امر نمیباشند لکن پیامبر صلی الله علیه وآله رضایت خالق را بر رضایت مخلوق و انتصاب الهی را بر انتخاب بشری ترجیح داده و امیرالمؤمنین علیه السلام را معرفی مینماید.
- بشریت باید بر آنچه خداوند به آن راضی هست راضی بوده و سر تسلیم و تعظیم فرود آورند.
- خداوند دلیل رضایت را پس از ابلاغ پیامبر صلی الله علیه وآله نزول آیه ۳ سوره مائده قرارداده و با بیان رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً از دینِ با علی بن ابیطالب علیه السلام راضی میگردد.
- ادعای امامت بر مسلمین توسط غیر از ائمهٔ معرفی شده در غدیر، موجب نارضایتی خداوند است و پیامبر صلی الله علیه وآله در خطبه غدیر از آنها به عنوان امامان دعوت کننده به سوی آتش یاد مینمایند.
برای بررسی اهمیت این فراز در خطبهٔ غدیر ابتدا مباحث مهم پیرامون آیه شریفه «اکمال» در این فراز را مورد تحلیل قرار میدهیم. خداوند متعال در آیهٔ ۳ سورهٔ مائده میفرماید:
اَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ، الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً
؛ امروز کافران از تخریب دین شما ناامید شدند. دیگر از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم.[۱]
تفصیل در بیان آیهٔ اکمال
در اوج حساسترین مقطع مراسم غدیر، که علی بن ابیطالب علیه السلام بر فراز دست پیامبر صلی الله علیه وآله قرار داشت، و آن حضرت از بالای منبر غدیر علی را به جهانیان نشان میداد و معرفی میکرد این آیه نازل شد. پیامبر صلی الله علیه وآله میفرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.
و هنوز علی علیه السلام را از فراز دست خویش بر زمین فرود نیاورده بود که خبر کامل شدن دین و تکمیل نعمتها بر آن حضرت نازل شد و خداوند رضایت خویش را از اسلامی که آخرین خبرش ولایت دوازده امام علیهم السلام باشد اعلام کرد. امین وحی هم به امر الهی این خبر خوش را آورد و آن را در قرآن به عنوان سندی ابدی به ثبت رساند: اَلْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم.
پیامبر صلی الله علیه وآله امیرالمؤمنین علیه السلام را از فراز دست بر زمین گذاشت و نزول آیه را به مردم چنین خبر داد: خدایا! تو هنگام بیان ولایت علی علیه السلام و منصوب نمودن علی علیه السلام را در این روز، این آیه را درباره او نازل کردی: اَلْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ، و هرکس غیر از اسلام در پی دین دیگری باشد هرگز از او قبول نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است.
با توجه به اینکه آیه «بَلِّغْ» به عنوان آغاز غدیر، و این آیه «إکمال» به عنوان پایان غدیر، مهمترین آیات مربوط به آن محسوب میشوند؛ لذا همانگونه که آیه «بَلِّغْ» مفصلًا مورد بررسی قرار گرفت، از آیه «اکمال» نیز در چهار قسمت به تفصیل سخن گفته خواهد شد:
- زمان و مکان نزول آیه اکمال
- جزئیات ماجرای نزول آیه اکمال
- تفسیر آیه اکمال
- تحلیلی بر آیه اکمال.
۱. زمان و مکان نزول آیه اکمال
شکی نیست که این آیه در روز هیجدهم ذی الحجه سال دهم هجرت در منطقه غدیر خم پس از اعلان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام از فراز منبر غدیر نازل شده است. اکثر روایاتی که در شأن نزول و تفسیر این آیه وارد شده زمان و مکان آن یعنی روز غدیر و منطقه غدیر را ذکر کردهاند، و حتی در بعضی روایات نام «غدیر» نشانگر زمان و مکان آن با یک کلمه است. عباراتی هم با دقت بیشتری زمان و مکان نزول آن را تعیین کرده است. اکنون متون مربوط به تعیین زمان و مکان نزول آیه اکمال را میآوریم.
در بعضی روایات زمان آن، روز غدیر پس از منصوب کردن امیرالمؤمنین علیه السلامیاد شده است:
۱. امام رضا علیه السلام در حالی که فضائل روز غدیر را بیان میکرد فرمود: وَ فی هذَا الْیَوْمِ اَنْزِلَتْ هذِهِ الْآیَةِ: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ؛[۲]در این روز آیه نازل شد: ...».
۲. امیرالمؤمنین علیه السلام داستان غدیر را ذکر کرد تا فرمود: فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعالی ذِکْرُهُ: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ … ؛[۳] سپس خدا این آیه را نازل کرد.
۳. امام صادق علیه السلام نیز واقعه غدیر را ذکر کرد تا فرمود: وَ نَزَلَ جَبْرَئیلُ بِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ …؛[۴] پس جبرئیل کلام خداوند عزوجل را نازل کرد: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ ….
در روایات دیگری نزول آیه بر فراز منبر و پس از «من کنت مولاه …» ذکر شده است:
۱. ابو سعید خدری که در غدیر حاضر بوده میگوید: فَلَمْ یَنْزِلْ حَتّی نَزَلَتْ هذِهِ الْآیَةُ: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … : هنوز پیامبر صلی الله علیه وآله از منبر پایین نیامده بود که این آیه نازل شد.[۵]
۲. پیامبر صلی الله علیه وآله در متن خطبه دقیقاً بعد از آنکه علی علیه السلام را بر فراز دست خویش بلند کرد و او را معرفی نمود چنین فرمود: اَللّهُمَّ اِنَّکَ اَنْزَلْتَ الْآیَةَ فی عَلِیٍّ وَلِیِّکَ عِنْدَ تَبْیینِ ذلِکَ وَ نَصْبِکَ اِیّاهُ لِهذَا الْیَوْمِ: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ؛ خدایا تو هنگام بیان ولایت علی علیه السلام و منصوب نمودن او در این روز، درباره او این آیه را نازل کردی: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ … [۶]
در یک روایت هم «یوم الولایة» ذکر شده که امیرالمؤمنین علیه السلام کیفیت نزول آیه را بیان میکند و میفرماید:اذْ یَقُولُ یَوْمَ الْوِلایَةِ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله: یا مُحَمَّدُ، اَخْبِرْهُمْ انِّی اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَهُمْ دینَهُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْهِمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَهُمُ الْاِسْلامَ دیناً . خداوند در روز ولایت به محمد صلی الله علیه وآله فرمود: ای محمد، به مردم خبر ده که من امروز دینم را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم.[۷]
در روایت دیگری زمان و مکان با یک عبارت بیان شده که سلمان و ابوذر و مقداد و عمار میگویند:
وَ اللَّهِ ما بَرِحْنَا الْعَرْصَةَ حَتّی نَزَلَتْ هذِهِ الْآیَةُ؛ به خدا قسم! از آن عرصه تکان نخورده بودیم که این آیه نازل شد.[۸]در این عبارت دو ظرافت ادبی و دقت تاریخی وجود دارد: یکی کلمه «عرصه» که معنای کلی به اقتضای سیاق جمله پیدا میکند مثل «صحنه»، «زمینه» و امثال آن.
دیگری کلمه «ما بَرِحْنا» است که در اینجا به صورت افعال تامّه است- نه افعال ناقصه- و معنایش نظیر کلام فرزند حضرت یعقوب علیه السلام است که در قرآن آمده: فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّی یَأْذَنَ لِی أَبِی؛ من هرگز از زمین تکان نمیخورم تا پدرم اجازه دهد. در اینجا هم ترکیبما بَرِحْنَا الْعَرْصَةَ به این معناست که «هنوز از جایمان حرکت نکرده بودیم» یا «هنوز صحنه اعلام ولایت بر پا بود و کسی از جایش تکان نخورده که آیه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ … نازل شد.
از مجموع روایات بهطور روشن استفاده میشود که نزول این آیه در روز غدیر بوده، و میتوان اذعان داشت که پس از اعلان ولایت بر فراز منبر غدیر جبرئیل این آیه را از جانب خدا آورده که مهر تأییدی بر انجام رسالت «بَلِّغْ» در آیه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ باشد.
سه نکته جالب درباره زمان و مکان آیه اکمال
در زمینه زمان و مکان نزول آیه اکمال سه نکته جالب قابل ذکر است:
نکته اول: آن روزی که دین کامل شد
کلمه «الیوم» در آیه به تنهایی نشانگر زمان خاصی برای این آیه است، زیرا «الف و لام» در چنین مواردی «الف و لامِ عهد» خوانده میشود و به معنای روزی معهود بین مخاطِب و مخاطَب تلقی میشود، و از همین جاست که کلمه «الیوم» در زبان عربی به صورت یک اصطلاح به معنای «امروز» درآمده است.
آنچه به اهمیت کلمه «الیوم» میافزاید جمله پشت سر آن است که خبر از کامل شدن دین میدهد. این ترکیب خاص هر شنوندهای را به خود جلب میکند که این کدامین روز است که خداوند به حد کمال رسیدن دین را در آن اعلام میفرماید و در آنچه مسئله مهمی اعلام شده که باعث کمال دین شده است؟ همان گونه که یهودیان به عمر گفتند: لَوْ عَلَیْنا نَزَلَتْ هذِهِ الْآیَةِ اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … وَ نَعْلَمُ الْیَوْمَ الَّذی انْزِلَتْ فیهِ، لَاتَّخَذْناهُ عیداً.
اگر این آیه اَلْیَوْمَ أکْمَلْتُ … بر ما یهودیان نازل شده بود و روز دقیق نازل شدن آن را میدانستیم، آن روز را عید میگرفتیم.[۹] وقتی معلوم شود «الیوم: امروز» همان روز غدیر است و آن خبر خاص که در آن روز اتفاق افتاده «اعلام ولایت» است، اهمیت ثبت قرآنی این مسئله که برای نسلهای آینده مسلمانان به یادگار گذاشته شده معلوم خواهد شد و غدیر را به ابدیت قرآن پیوند خواهد داد.
نکته دوم: نزول آیه هنگام سخنرانی
نازل شدن آیه اکمال در هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وآله مشغول سخنرانی بوده هیچ مشکلی ندارد، زیرا وحی بر قلب آن حضرت نازل شده و دریافت آن در حین گفتار ممکن است و این گونه نبوده که همیشه در هنگام وحی حضرت سکوت کند و آرام بگیرد، بلکه به تناسب موقعیتها و لزوم اعلان آیهای درباره آن وحی نازل میشده و قلب و روح پیامبر صلی الله علیه وآله پر ظرفیتتر از آن است که نتواند در حین کاری وحی را دریافت کند.
از سوی دیگر موقعیت کمال دین هنگامی است که علی علیه السلام معرفی شود، و لذا به محض بلند کردن آن حضرت بر فراز منبر و اعلان ولایت او دقیقترین زمانی فرا میرسد که باید چنین آیهای نازل شود؛ بنابراین دلیلی ندارد که بخواهیم نزول این آیه را به قبل از سخنرانی یا بعد از آن موکول کنیم که وقت شیرین آن نباشد. کلام پیامبر صلی الله علیه وآله هم دقیقاً آن لحظه را در خطبه غدیر تعیین کرد آنجا که پس از معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام بر سر دست مبارک فرمود: اَللّهُمَّ اِنَّکَ اَنْزَلْتَ الْآیَةَ فی عَلِیٍّ وَلِیِّکَ عِنْدَ تَبْیینِ ذلِکَ وَ نَصْبِکَ ایّاهُ لِهذَا الْیَوْمِ؛ خدایا! تو این آیه را درباره ولایت علی علیه السلام نازل کردی هنگامی که ولایت او تبیین شد و در این روز او را منصوب فرمودی.[۱۰]
اگر هم کسی معتقد باشد که وحی حتماً باید در حال آرامش و سکوت باشد، باید این گونه در نظر بگیریم که این آیه قبل از خطبه بر آن حضرت نازل شده و اعلام نزول آن در خطبه بوده است. در این صورت مجموعه برنامه سخنرانی از طرف خدا و رسولش این گونه آماده شده که این آیه قرآن شأن نزولش هنگامی است که این رسالت به انجام برسد، اگرچه اصل نزول آن از قبل باشد. شاید مؤید این مطلب را بتوان این نکته قرار داد که حضرت این آیه را سه بار تلاوت فرمود در حالی که نزول آن یک بار بوده است، به این معنی که در هنگام اعلام یک آیه با در نظر گرفتن موقعیت، هر اندازه صلاح باشد ممکن است تکرار شود و این ارتباطی به اصل نزول آیه ندارد.
نکته سوم: نکته انحرافی در روایت اهل تسنن
درباره زمان و مکان نزول آیه در روایات اهل تسنن یک نقطه انحرافی به چشم میخورد، و آن اینکه در روایاتی نزول این آیه را در روز عرفه و در عرفات ذکر کردهاند. جالب است که اکثر این روایات به نزول مسئله ولایت در آنجا اعتراف کردهاند و فقط زمان و مکان آن را تغییر دادهاند. در حل این نقطه شبهه ناک دو پاسخ وجود دارد:
پاسخ اول: اشتباه در قرائت «عَرَّفَهُ»؛ در روایات عبارت «یوم عرفه» آمده که این عبارت یا اشتباهاً یا عمداً معنای نادرستی پیدا کرده که به قرائت غلط آن بازمیگردد. این عبارت را دو گونه میتوان خواند: «یَوْمُ عَرَفة» و «یَوْمٌ عَرَّفَهُ» که معنای اولی «روز عَرَفه» و معنای دومی «روزی که او را معرفی کرد» میشود.
در روایت اصلی معنای دوم منظور بوده که در روز معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام برای ولایت آیه اکمال نازل شده است، ولی چون اعراب و حرکات و حتی نقطه گذاری در کتابهای قدیم مرسوم نبوده، عدهای اشتباهاً و عدهای با کششِ انحراف ذاتی به احتمال اول کشیده شدهاند که «روز عرفه» است.
این احتمال هم وجود دارد که منشأ اشتباه روایاتی باشد که در عرفه پیشبینی نزول این آیه برای پیامبر صلی الله علیه وآله را ذکر میکند، که بعضی اشتباهاً آن را روز نزول آیه خیال کردهاند. روایت چنین است: فَلَمّا وَقَفَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بِالْمَوْقِفِ اتاهُ جَبْرَئیلُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ: انَّهُ قَدْ دَنا اجَلُکَ … فَاقِمْهُ لِلنّاسِ عَلَماً … فَانّی لَمْ اقْبِضْ نَبِیّاً مِنَ الانبِیاءِ الّا بَعْدَ کَمالِ دینی وَ اتْمامِ نِعْمَتی بِوِلایَةِ اوْلِیائی وَ مُعاداةِ اعْدائی، وَ ذلِکَ کَمالُ تَوْحیدی وَ اتْمامُ نِعْمَتی عَلی خَلْقی … فَالْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ …
وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله در موقف (عرفات) وقوف داشت جبرئیل از طرف خدا نزد حضرت آمد و گفت: اجل تو نزدیک شده … پس علی علیه السلام را برای مردم به عنوان عَلَم و نشانه به پادار … که من پیامبری از پیامبرانم را قبض روح نکردهام مگر بعد از کمال دینم و اتمام نعمتم با ولایت اولیائم و دشمنی با دشمنانم؛ و این کمال توحید من و تکمیل نعمتم بر خلقم است … پس امروز دین شما را کامل کردم …[۱۱]
دلیل این اشتباه آن است که بعد از این فراز در همین روایت آغاز مراحل نزول آیه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ … را بیان میکند که حضرت از شر قوم خود از ابلاغ این پیام طلب معذوریت کرد، و پس از تأکید امر الهی درخواست حفظ و عصمت نمود و پذیرفته شد؛ و سپس خطبه مفصل غدیر را ذکر میکند که در متن آن نزول آیه پس از ابلاغ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ … به صراحت ذکر شده است؛ بنابراین معلوم میشود آنچه در اول این روایت آمده به معنای پیشبینی نزول آیه است نه اصل نزول آن.
پاسخ دوم: هدف از تحریف در تاریخ آیه
مؤسس این شبهه در برابر انبوه روایاتی که نزول آیه را در روز غدیر ثابت میکند، شخص عمر بن الخطاب است. جالب است که بدانید این اقدام عمر در برابر آیه اکمال سابقه دارد و جنبه انحرافی دیگری نیز در این ماجرا به چشم میخورد و پیداست که مؤسس سقیفه از همه بیشتر اهمیت آن را دریافته که این گونه دست به تحریف لفظی و معنوی آن زده است. متن ماجرا چنین است:
یهودیان به عمر گفتند: اگر این آیه اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … بر ما یهودیان نازل شده بود و ما روزی را که در آن نازل شده میدانستیم، آن روز را عید میگرفتیم. عمر گفت: خدا را شکر که آن را برای ما عید قرار داده است. من میدانم در چه روزی نازل شده است. در روز عرفه نازل شده و خدا این امر را کامل کرده، و از این آیه دانستیم که مسئله از این پس رو به نقصان خواهد گذاشت.[۱۲]
در این قطعه تاریخی میبیینیم عمر از یک سو نزول آیه را در روز عرفه گفته، و این در پاسخ یهودیان است که خوب میدانستهاند این آیه در چه روزی نازل شده و در واقع برای اثبات غاصب بودن او و ریشخند بر او این مسئله را مطرح کردهاند. او در واقع با تعیین روز عرفه از سؤالهای بعدی فرار کرده است که اگر در روز غدیر بوده چگونه خدا در آن روز دین را تکمیل کرده است؟
از سوی دیگر عمر مفهوم «کمال دین» را به انحراف کشانده است. در همه جای عالم مردم در هر علمی و فضیلتی در صدد کمال بیشتر و بعد از رسیدن به کمالی برای تکامل بیشتر هستند، و اگر مانعی ایجاد نشده باشد هیچکس و هیچ جامعهای از کمال به نقص نازل نمیشود. در حالی که عمر با افکار شومی که در سر پرورانده به صراحت میگوید: «ما از این کامل شدن فهمیدیم که مسئله از این پس رو به نقصان خواهد گذاشت»! سابقه عمر با این آیه قبل از سؤال یهودیان است و بازمیگردد به روز غدیر که وقتی این آیه نازل شد عمر گریه کرد!! پیامبر صلی الله علیه وآله پرسید: برای چه گریه میکنی؟ گفت: ابْکانی انّا کُنّا فی زِیادَةٍ مِنْ دینِنا، فَامّا اذْ کَمُلَ فَانَّهُ لَمْ یَکْمِلْ شَیْءٌ قَطُّ الّا نَقَصَ؛ مرا به گریه واداشت اینکه ما دائماً در حال پیشرفت و تعالی در دینمان بودیم، ولی اکنون که کامل شده هیچ چیزی کامل نمیشود مگر آنکه رو به نقصان میگذارد!!![۱۳]
این پیشبینی عمر نیست مگر آتشی که در دل او از ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام بر پا شده است. او به جای آنکه این کمال را آغاز راه تکامل ملت اسلام بداند در صدد شکستن آن است و آن را آغاز عقبگرد و تنازل و سیر قهقرایی میداند. البته که در فرهنگ سقیفه هدف بازگرداندن مردم به جاهلیت بود و به صورت همهجانبه در راه آن سرمایهگذاری شد و تا امروز سیر قهقرایی آن ادامه دارد و در طول تاریخ وقایع تلخ این عقبگرد ثبت شده است.
۲. کیفیت نزول آیه اکمال
داستان نازل شدن آیه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … به خاطر اهمیت آن به چهار مرحله بازمیگردد: اعلام قبل از نزول آیه، نزول آیه بر پیامبر صلی الله علیه وآله، اعلام آیه به مردم، مطالب بعد از نزول آیه.
مرحله اول: اعلام قبل از نزول آیه
در عرفات که آغاز اعمال حج از وقوف در آنجاست اولین خبر درباره در راه بودن چنین آیهای برای پیامبر صلی الله علیه وآله آمد. این خبر ضمن مجموعه دستوراتی بود که برای آمادهسازی مراسم غدیر داده شد، که فرازهایی از آن چنین است: یا مُحَمَّدُ! … فَاعْهَدْ عَهْدَکَ وَ قَدِّمْ وَصِیَّتَکَ وَ اعْهَدْ الی ما عِنْدَکَ مِنَ الْعِلْمِ و … فَسَلِّمْها الی وَصِیِّکَ … عَلِیِّ بْنِ ابی طالِبٍ فَاقِمْهُ لِلنّاسِ عَلَماً … فَانّی لَمْ اقْبِضْ نَبِیّاً الّا بَعْدَ اکْمالِ دینی وَ اتْمامِ نِعْمَتی بِوِلایَةِ اوْلِیائی وَ مُعاداةِ اعْدائی، وَ ذلِکَ کَمالُ تَوْحیدی وَ دینی وَ اتْمامُ نِعْمَتی عَلی خَلْقی بِاتِّباعِ وَلِیّی … فَالْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً بِوَلِیّی وَ مَوْلی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ. عَلِیٌّ عَبْدی … فَاقِمْ یا مُحَمَّدُ عَلِیّاً عَلَماً وَ خُذْ عَلَیْهِمُ الْبَیْعَةَ ….
ای محمد! … سفارشات خود را بنما و وصیت خود را آماده کن و آنچه از علم و … نزد توست به وصی خود … علی بن ابی طالب علیه السلام بسپار و او را به عنوان علامت و نشانه برای مردم منصوب کن … چرا که من پیامبری را قبض روح نکردهام مگر بعد از کمال دینم و تکمیل نعمتم با ولایت اولیائم و دشمنی دشمنانم، و این کمال توحید من و دین من و تکمیل نعمت من بر خلقم با پیروی از ولیّم است … پس در چنین روزی دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما کامل نمودم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم به وسیله ولیم و صاحب اختیار هر مرد و زن مؤمنی یعنی علی بندهام … پس ای محمد! علی علیه السلام را به عنوان علامتی منصوب کن و از آنان بیعت بگیر …[۱۴]در این فراز عین آیه اکمال آمده ولی به صورت اقتباس در کلام است، یعنی وقتی چنین برنامههایی انجام شود آن وقت است که دین کامل شده و نعمت تمام گشته است، و این شکل از کلام به معنای اخبار از آیندهای است که تابلوی «کمال دین و تمام نعمت» بر پیشانی آن خواهد درخشید.
مرحله دوم: نزول آیه بر پیامبر صلی الله علیه وآله
جبرئیل این آیه را با دستور اکیدی درباره اعلان آن به امت آورد، در حالی که طبعاً همه آیات برای اعلان به امت بر آن حضرت نازل میشود؛ و در پی آن معنای کمال دین را ضمیمه کرد که این آخرین دستور الهی و مُقدَّم بر دستورات دیگر است. در این باره دو روایت داریم:
۱. امیرالمؤمنین علیه السلاممیفرماید: اذْ یَقُولُ (اللَّهُ) یَوْمَ الْوِلایَةِ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله: یا مُحَمَّدُ، اخْبِرْهُمْ انِّی اَلْیَوْمَ اکْمَلْتُ لَهُمْ دینَهُمْ وَ اتْمَمْتُ عَلَیْهِمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَهُمُ الْاسْلامَ دیناً ؛ آنجا که خداوند در روز ولایت به محمد صلی الله علیه وآله فرمود: ای محمد! به آنان خبر ده که من امروز دین آنان را کامل کردم و نعمتم را بر آنان تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم.[۱۵]
۲. امام صادق علیه السلام میفرماید: اتاهُ جَبْرَئیلُ علیه السلام قالَ لَهُ: یا مُحَمَّدُ، انَّ اللَّهَ یُقْرِؤُکَ السَّلامَ وَ یَقُولُ لَکَ: قُلْ لِامَّتِکَ اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ- بِوِلایَةِ عَلِیِّ بْنِ ابی طالِبٍ- وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ،وَ لَسْتُ انْزِلُ عَلَیْکُمْ بَعْدَ هذا. قَدْ انْزَلْتُ الَیْکُمْ الصَّلاةَ وَ الزَّکاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ وَ هِیَ الْخامِسَةَ، وَ لَسْتُ اَقْبَلُ هذِهِ الْاَرْبَعَةَ الّا بِها؛ جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد: خدا به تو سلام میرساند و میفرماید: به امتت بگو: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … و بعد از این چیزی بر شما نازل نمیکنم. نماز و زکات و روزه و حج را بر شما نازل کردم و این ولایت پنجمی است، و آن چهار تا را بدون ولایت قبول نمیکنم.[۱۶]
مرحله سوم: اعلام آیه به مردم
پیامبر صلی الله علیه وآله به محض نزول آیه خبر آن را چنین به اطلاع مردم رساند: اَللّهُمَّ اِنَّکَ اَنْزَلْتَ الْآیَةَ فی عَلِیٍّ وَلِیِّکَ عِنْدَ تَبْیینِ ذلِکَ وَ نَصْبِکَ اِیّاهُ لِهذَا الْیَوْمِ اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ، خداوندا! تو در مورد ولیّت علی بن ابیطالب علیه السلام هنگام بیان ولایتش و نصب او به این منصب فرمودی: «امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم». و در روایتی آمده است که پیامبر صلی الله علیه وآله متن آیه را سه بار تکرار فرمود.[۱۷]
مرحله چهارم: مطالب بعد از نزول آیه
بعد از نزول آیه اکمال پیامبر صلی الله علیه وآله تکبیر گفت و فرمود: اللَّهُ اکْبَرُ عَلی اکْمالِ الدّینِ وَ اتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَا الرَّبِّ بِرِسالَتی وَ وِلایَةِ عَلِیِّ بْنِ ابی طالِبٍ علیه السلام بَعْدی؛ اللَّه اکبر از کامل شدن دین و تکمیل نعمت و رضایت پروردگار از رسالت من و ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام بعد از من.[۱۸]
در روایت دیگر فرمود: اِنَّ کَمالَ الدّینِ وَ تَمامَ النِّعْمَةِ وَ رِضَی الرَّبِّ بِارْسالی اِلَیْکُمْ بِالْوِلایَةِ لِعَلِیِّ بْنِ ابی طالِبٍ؛ کمال دین و تکمیل نعمت و رضایت پروردگار در این بود که مرا برای خبر ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام بعد از خود به سوی شما فرستاد.[۱۹]
البته به احتمال قوی این دو مطلب را آن حضرت بعد از اتمام خطابه غدیر فرموده باشد، چرا که در متن خطابه وجود ندارد. در متن خطبه عبارت دیگری بعد از اعلام نزول آیه وجود دارد که از یک سو اختصاص ولایت به دوازده امام علیهم السلام را خاطرنشان میسازد؛ و از سوی دیگر لزوم تمسک به دینِ کامل و بیارزشیِ دین ناقص را گوشزد مینماید: مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّما اکْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دینَکُمْ بِامامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ اعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ، لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ.
ای مردم! خداوند عز و جل دین شما را با امامت او کامل کرده است؛ بنابراین هرکس او و کسانی را که جانشین اویند از فرزندان من از صلب او تا روز قیامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نکند، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت نابود میشود و در آتش دائمی خواهند بود، عذاب آنان تخفیف نمییابد و مهلت داده نمیشوند.[۲۰]
و این گونه بود که این آیه در چهار مرحله و با تبیین فوری و همهجانبه به مردم ابلاغ شد، و میتوان گفت: نزول این آیه پایانی بر آن آغاز بود که با یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ شروع شد. گذشته از آنچه در غدیر برای تبیین آیه گفته شد، در طول تاریخ نیز امامان علیهم السلام به تبیین و تشریح این آیه پرداختهاند و پرده از اسرار آن برداشتهاند.
تفسیر آیه اکمال
در آیه اَلْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً مرکز دایره و کلمه اول «الْیَوْمَ» است، که سه نتیجه بر گِرد آن میچرخد، یکی «اکمال دین» و دیگری «اتمام نعمت» و آخرین نتیجه «رضایت رب» است. چهار قسمت آیه با اینکه هر یک جداگانه حامل پیامی است، ولی به گونهای منسجم با یکدیگر مرتبط است و باید با هممعنی شود. به همین جهت مناسب به نظر میرسد که هر یک از چهار قسمت را جداگانه بررسی کنیم و سپس به صورت مجموع بدان بنگریم.
قسمت اول آیه: «اَلْیَوْمَ»
کلمه «اَلْیَوْمَ» که به معنای «امروز» است، وقتی در موقعیت خاصی یا از سوی مقام بلندی در ابتدای جمله گفته شود حاکی از انتظاری طولانی است که اکنون به ثمر میرسد؛ مثلاً در رجزهای جنگی این کلمه را به کار میبرند و طرفین به یکدیگر یادآور میشوند که اَلْیَوْمَ یَوْمَ الْمَلْحَمَة یا اَلْیَوْمَ یَوْمَ الاِنتِقام، یعنی آنچه از انتقام که در انتظارش فرصت شماری میکردیم وقتش رسید و امروز همان روز موعود است و این به معنای تحقق شرایط و لوازمِ به ثمر رساندن آن هدف است.
در آیه اکمال هم که خداوند میفرماید: «امروز دین شما را کامل کردم و …»، یعنی از روز آغاز بعثت که معارف و دستورات الهی تدریجاً نازل میشد همه در انتظار روزی بودند که دین خدا کامل گردد و پرونده جامع آن در اختیار مردم قرار گیرد. خداوند با این اعلان به آن انتظار خاتمه بخشید و خبر داد که امروز هنگام آن وعده فرا رسید و دین کامل شد. امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره میفرماید: اَنَا النَّبَأ الْعَظیمُ الَّذی اَکْمَلَ اللَّهُ تَعالی بِهِ الدّینَ یَوْمَ غَدیرِ خُمٍ؛ منم آن خبر مهمی که خداوند دین را در روز غدیر خم با آن کامل کرد.[۲۱]
همچنین کلمه «الْیَوْمَ» نقطه اصلی آیه است، چرا که علت کمال دین و تمام نعمت و رضایت رب در متن آیه ذکر نشده، و این «الْیَوْمَ» است که این راز را کشف میکند و پرده از آن برمیدارد؛ یعنی آن واقعهای که در «امروز» اتفاق افتاده باعث کمال دین و تمام نعمت و رضایت پروردگار است. با توجه به بحثی که در تعیین زمان نزول این آیه شد[۲۲] طبعاً معنای «الْیَوْمَ» و اینکه آن روز روزِ غدیر است، روشن خواهد بود. نتیجتاً جهتی که در روز غدیر به عنوان شاخص این روز است یعنی «اعلام ولایت و صاحب اختیاری دوازده امام علیهم السلام» باعث کمال دین و تمام نعمت و رضایت رب است، و این همان نقطه پرگار است که از کلمه «اَلْیَوْمَ» استفاده میشود. اکثر احادیثی که از ائمه علیهم السلام درباره آیه اکمال وارد شده در صدد تبیین هرچه بیشتر آن چیزی است که در روز غدیر باعث کمال دین شده، که ذیلاً نقطههای روشنگرانه آنها را ذکر میکنیم:
الف. علی علیه السلام
در عدهای از روایات با ذکر «علی علیه السلام» اشاره شده که آنچه درباره آن حضرت در روز غدیر گفته شده باعث کمال دین است:
۱. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: اَنَا الَّذی قالَ اللَّهُ تَعالی فِیَّ وَ فی حَقّی اَلْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً .
منم آن کسی که درباره من و در حق من چنین نازل شده است: الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ … [۲۳]
۲. امام باقر علیه السلام فرمود: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی، بِعَلِیِّ بْنِ ابی طالِبٍ علیه السلام . آیه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ … یعنی به وسیله علی بن ابی طالب علیه السلام».[۲۴]
ب. ولایت یا امامت
در روایات دیگری «ولایت» یا «امامت» علی علیه السلام اسم برده شده است:
۱. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: اِنَّ کَمالَ الدّینِ وَ تَمامَ النِّعْمَةِ وَ رِضَی الرَّبِّ بِارْسالی الَیْکُمْ بِالْوِلایَةِ بَعْدی لِعَلِیِّ بْنِ ابی طالِبٍ؛ کامل شدن دین و نعمت و رضایت پروردگار با فرستادن من به سوی شما با پیام ولایت برای علی بن ابی طالب علیه السلام بعد از من، بوده است.[۲۵]
۲. امام صادق علیه السلام فرمود: جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه وآله چنین عرض کرد: به امتت بگو: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ بِوِلایَةِ عَلِیِّ بْنِ ابی طالِبٍ … ؛ امروز دین شما را با ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام برایتان کامل نمودم.[۲۶]
۳. پیامبر صلی الله علیه وآله بعد از نزول آیه فرمود: تَمامُ نُبُوَّتی وَ تَمامُ دینِ اللَّهِ وِلایَةُ عَلِیٍّ بَعْدی؛ کامل شدن نبوت من و تکمیل دین خدا، ولایت علی علیه السلام بعد از من است.[۲۷]
۴. همچنین فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّما اَکْمَلَ اللَّهُ دینَکُمْ بِاِمامَتِهِ؛ ای مردم! خداوند دین شما را با امامت او کامل نمود.[۲۸]
۵. خداوند به پیامبرش خطاب کرد:اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … بِوِلایَةِ وَلِیّی وَ مَوْلی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ، عَلِیٍّ …؛ امروز دین شما را کامل کردم … با ولایت ولیم و صاحب اختیار هر مرد و زن مؤمنی، یعنی علی ….[۲۹]
ج. ولایت همه امامان علیهم السلام
در روایاتی ولایت همه امامان علیهم السلام ذکر شده است:
۱. امام صادق علیه السلام میفرماید: أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی: بِوِلایَتِنا؛ نعمتم را بر شما تمام کردم: یعنی با ولایت ما.[۳۰]
۲. امام حسن عسکری علیه السلام میفرماید: فَلَمّا مَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ بِاقامَةِ الْاوْلِیاءِ بَعْدَ نَبِیِّکُمْ قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ؛ آنگاه که خدا با منصوب کردن اولیائش بعد از پیامبرتان بر شما منت گذاشت فرمود: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ …. [۳۱]
د. پیروی از مقام ولایت
در روایتی پیروی از مقام ولایت مناط و خصوصیت روز غدیر ذکر شده است: خداوند به پیامبر صلی الله علیه وآله خطاب فرمود: کَمالُ تَوْحیدی وَ دینی وَ اتْمامُ نِعْمَتی عَلی خَلْقی بِاتِّباعِ وَلِیّی وَ طاعَتِهِ؛ کامل شدن توحید من و دینم و تکمیل نعمتم بر خلقم با پیروی از ولیم و اطاعت اوست.[۳۲]
هـ. ولایت و برائت
در روایتی اصل ولایت و برائت عصاره غدیر خوانده شده است: خداوند خطاب به پیامبرش در زمینه نزول آیه اکمال فرمود: فَانّی لَمْ اقْبِضْ نَبِیّاً مِنَ الْانْبِیاءِ الّا مِنْ بَعْدِ اکْمالِ دینی وَ حُجَّتی وَ اتْمامِ نِعْمَتی بِوِلایَةِ اوْلِیائی وَ مُعاداةِ اعْدائی؛ من هیچ پیامبری از پیامبرانم را قبض روح نمیکنم مگر بعد از کمال دینم و حجتم و تکمیل دینم با ولایت اولیائم و دشمنی دشمنانم.[۳۳]
و. معرفی حافظ دین خدا
در روایتی معرفی حافظ دین خدا ریشه کامل شدن دین ذکر شده است: امام صادق علیه السلام میفرماید: ئالیوم اکملت دینکم: بِاقامَةِ حافِظِهِ …؛ امروز دین شما را کامل گردانیدم با منصوب کردن حفظ کننده دین …[۳۴]
با توجه به این شش دسته روایات این نکته روشن میشود که محور در همه اینها همان نقطه اصلی غدیر یعنی «ولایت» است، ولی در بعضی از آنها صاحب ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان اولین منصوب شده این مقام ذکر شده، و در بعضی دیگر همه صاحبان ولایت یعنی دوازده امام علیهم السلام ذکر شدهاند، و در عدهای از روایات آثار ولایت مطرح شده که در موردی اطاعت مطلق مردم از مقام ولایت، و در موردی دیگر دوستی با دوستان صاحب ولایت و دشمنی با دشمنان او، و در جایی دیگر حضور صاحب ولایت برای حفظ دین به عنوان مظاهر این ولایت ذکر شدهاند.
قسمت دوم آیه: أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ
باید توجه داشت که از نظر ادبی این شکل از عطفِ سه جمله با در نظر گرفتن مفاهیم آن، این جهت را تداعی میکند که اصل مطلب همان کمال دین است، و همین کمال را خداوند تمام نعمت حساب کرده و به خاطر همین کمال اسلام را به عنوان دین مردم راضی شده است، و عکس این مطلب نیز صحیح خواهد بود که اگر دین کامل نشده بود نه خداوند نعمت را تمام شده اعلام میکرد و نه از دین کامل نشده راضی میشد.
در بیان کلمه «الْیَوْمَ» روشن شد که کامل شدن دین با ولایت بوده است، و اینک به بررسی عمیق برای دریافت معنای دقیق و چگونگی این کمال میپردازیم:
شکی نیست که دین خدا اصول و فروعی دارد، و پیامبر صلی الله علیه وآله در طول بیست و سه سال با آماده شدن شرایطِ هر یک از اصول و فروع دین اقدام به تبیین آنها میفرمود.
لازمه مراعات ظرفیت مردم و شرایط جامعه، تدریج در ابلاغ معارف و فرامین الهی از یک سو و شرح و بسط مفاهیم آن به اقتضاءات مختلف از سوی دیگر است، و این امر درباره همه مسایل دین مشهود است. به خصوص درباره «ولایت» میبینیم که پیامبر صلی الله علیه وآله در موقعیتهای مختلف به تناسب فکر مخاطبین اقدام به بیاناتی مختصر یا مفصل، و همچنین عمیق یا غیر عمیق درباره آن فرموده است.
آنچه برای درک دقیق جمله «أکْمَلْتُ» لازم است اینکه: آیا در غدیر آنچه از اصول و فروع دین باقی مانده بود با همان یک سخنرانی ابلاغ شد؟ و به عبارت دیگر آیا همه معارف دین در علوم مختلف بیان شده بود و فقط ولایت مانده بود که با ابلاغ آن پرونده دین کامل شد؟
واضح است که پیامبر صلی الله علیه وآله در دوران ۲۳ ساله، هم از نظر زمانی آن فرصت را نداشت که همه معارف دین را بیان کند، به خصوص آنکه بهطور مستمر درگیر جنگها و برخوردهای عداوت آمیز دشمنان بود؛ و هم از نظر کشش فکری هنوز مردم آمادگی لازم را برای درک بسیاری از مفاهیم بلند دین نداشتند.
به همین جهت پیامبر صلی الله علیه وآله پایههای اصلی معارف دین را از توحید و نبوت گرفته تا نماز و روزه و زکات و غیر اینها بیان فرمود و از شاخصههای اصلی دین فقط حج و ولایت باقی ماند. در این سفر حجة الوداع حج را هم تبیین فرمود تا آنکه در غدیر آخرین حکم اصیل اسلام یعنی ولایت را هم ابلاغ فرمود، و بدین گونه دین الهی از نظر شکل گرفتن اسکِلت اصلی آن و استواری پایهها و ستونهایش کامل شد، و این رسالتی بود که مقام نبوت بر دوش کشید تا آن را به هدف رسانید. چنانکه جبرئیل از طرف خدا به پیامبر صلی الله علیه وآله چنین گفت:
به امتت بگو: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … وَ لَسْتُ انْزِلُ عَلَیْکُمْ بَعْدَ هذا. قَدْ انْزَلْتُ الَیْکُمْ الصَّلاةَ وَ الزَّکاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ وَ هِیَ الْخامِسَةُ، وَ لَسْتُ اقْبَلُ هذِهِ الْارْبَعَةَ الّا بِها؛ امروز دین شما را کامل کردم … و بعد از این دیگر چیزی نازل نمیکنم. نماز و زکات و روزه و حج را نازل کردم و ولایت پنجمی است که آن چهار را بدون این پنجمی نمیپذیرم.[۳۵]
پس برای بیان این اصولِ اسلام، هنوز راه بلندی در پیش بود که اگر خود پیامبر صلی الله علیه وآله هم تا آخرین روز دنیا زنده میبود در ادامه آن راه تلاش میکرد. در واقع آنچه مانده بود استخراج جوانب مختلف همین پایههای اسلام و تبیین عمیقتر معارف دین و ابلاغ ناگفتههای بسیاری از جزئیات اسلام، و در یک کلمه ارتباط معارف اسلام به دریای بیکران علم الهی بود.
با توجه به این نکته نتیجه میگیریم که راز تکمیل دین در ولایت نهفته است، و ولایت گونهای از اعتقاد است که دروازههای معارف از آن باز میشود، و جا دارد به کشف این نکته بپردازیم.
قبلاً دانستن این نکته لازم است که «کمال» میتواند به معنای نقطه اوج و پایان راه باشد، و هم به معنای تکامل نهایی و تکمیل همه جوانب در نظر گرفته میشود. نسبت ولایت به دین الهی جامعِ هر دو است، یعنی ولایت از یک سو نقطه اوج دین و پایان راه نبوت و معنای خاتمیت است، و از سوی دیگر با ابلاغ ولایت راه بلندی در پیش روی آینده دین باز میشود، که همه جوانب آن را با یک وسیله (یعنی ولایت) به تکامل نهایی میرساند.
ولایت و صاحب اختیاری مطلق دوازده امام علیهم السلام بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه وآله در جمیع امور مربوط به دنیا و آخرتِ مردم، با علم بیپایان که امام- همانند پیامبر صلی الله علیه وآله- دارد و متصل به دریای بیانتهای علم الهی است، ضمانت نامه کمال دین است. برای وجود امامان بعد از مقام نبوت، سه جهت مهم در روایات ذکر شده که معنای این کمال را به خوبی روشن میکند:
۱. ابلاغ بقیه دین الهی
ناگفتههای معارف دین که در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله فرصتی برای ابلاغش نبوده، توسط مقام ولایت- که در غدیر معرفی شده- بیان میشود، و این مطلب را امام صادق علیه السلام از آیه اکمال استخراج فرموده است:
آن حضرت فرمود: ما مِنْ شَیْءٍ یَحْتاجُ الَیْهِ وُلْدُ آدَمَ اِلّا وَ قَدْ خَرَجَتْ فیهِ السُّنَّةُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ وَ لَوْ لا ذلِکَ مَا احْتَجَّ؛ چیزی نیست که فرزند آدم بدان نیاز داشته باشد مگر آنکه درباره آن دستوری از خدا و رسولش صادر شده است؛ و اگر چنین نبود خداوند اتمام حجت نمیفرمود!
پرسیدند: با چه چیزی خداوند اتمام حجت فرموده است؟ فرمود: کلام خداوند: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً . سپس فرمود: اگر خداوند سنت و فرائضش و آنچه مردم بدان نیاز دارند را تکمیل نکرده، پس به چه چیزی اتمام حجت فرموده است؟![۳۶]
۲. سرپرستی دائمی دین
حضور حافظ دین به تنهایی یکی از کمالات دین است؛ یعنی دینی که بدون سرپرست رها شده باشد به گونهای که با سوء استفاده از این بیسرپرستی هرکس بخواهد به گوشهای از آن دستبرد بزند یا در صدد نابودی آن بر آید، این در واقع از نقایص آن دین است، و پیداست که نازل کنندهاش فقط به فکر هدایت یک نسل بوده و برای آیندگان فکری نکرده و عملًا کارایی آن برای نسلهای بعدی را در معرض خطر قرار داده است.
این نگهبانان الهی دین هستند که با الهام از پروردگار در تمام ادوار تاریخ- که ظالمان نقشههای شومی بر ضد دین خواهند داشت- با برخوردهای حساب شده و تصمیمگیریهای لازم و هدایت و ارشاد متناسب با موقعیت مردم، هم دین کامل را و هم کمال دین را بیمه میکنند. در این باره امام صادق علیه السلام آیه را چنین تفسیر میفرماید: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ بِاِقامَةِ حافِظِهِ؛ امروز دین شما را با منصوب کردن حافظ دین کامل نمودم.[۳۷]
۳. تحقق عملی حب و بغض
مسئله «حب و بغض» اصل دین است، و با کنار گذاشتن آن یا نیافتن مناط آن نه تنها دین کامل نیست، بلکه جسمی بیروح خواهد بود. تعیین جانشینان پیامبر صلی الله علیه وآله در واقع حفظ روح این جسم و کمال آن از این جهت است. امیرالمؤمنین علیه السلام همین نتیجه را از آیه اکمال بیان کرد و فرمود:
منم که خداوند درباره من و در حق من چنین نازل کرده است: الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … ، پس هرکس مرا دوست بدارد مسلمانِ مؤمن و با دینِ کامل خواهد بود.[۳۸][۳۸]
با مطالعه آنچه در بیان مفهوم کمال دین گفته شد معلوم گردید که پیامبر صلی الله علیه وآله با همان یک سخنرانی بر فراز منبر غدیر، هم آنچه از معارف دین باقی مانده بود را با معرفی مقام ولایت و مبیِّن معارف الهی یک جا ابلاغ کرد و دین را کامل نمود، و هم این ولایت بود که باقی مانده بود، ولی به آخر گذاشتن ولایت به خاطر کارایی آن بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله و در آیندههای بلند مدت اسلام بود.
قسمت سوم آیه: اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی
آنچه باعث دقت بیشتر در فهم این فراز آیه میشود آن است که «دین» در أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ مجموعهای مشخص از طرف خداست و کامل شدن آن به معنای پرونده کامل آن معارف است، ولی «نعمت» در أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی مرزی برای خود نمیشناسد و نِعَم الهی هم از نظر ارزش و هم از نظر کثرت با بینهایت پیوند خورده است. اکنون که خدا میفرماید: «نعمتم را بر شما تمام کردم» چه معنایی از این جمله میتوان فهمید؟ آیا ولایت، آخرین نعمت الهی است؟ که قطعاً اینطور نیست و نعمتهای الهی هر روز تجدید میشود و پایان پذیر نیست! اگر معنای «اتمام نعمت» را در اینجا به خوبی تبیین کنیم به این سؤال که «چگونه با ولایت نعمتهای الهی تمام شده؟» پاسخ داده خواهد شد. «اتمام نعمت» یعنی به حدّ اعلا رساندن آن و چشاندن شیرینترین جلوه آن و ظهور زیباترین نمونه آن، که البته تشخیص این «ترینها» با خالق نعمت است نه با مخلوق! اگر قضاوت و تشخیص، با بندگان خدا بود در غدیر عدهای گفتند: «اگر از خدا میخواست تا گنجی ظاهر کند که اصحابش از فقر بیرون آیند، یا ملائکهای را در برابر دشمنانش به یاری او بفرستد، بهتر از آن چیزی بود که به عنوان تعیین صاحب اختیار مردم بعد از خود آورده است» !!؟[۳۹]
خداوند به بشر نعمتهای فراوانی ارزانی داشته که بعضی مربوط به ظاهر جسم اوست مثل خوردن و پوشیدن، و بعضی دیگر راحتی جسم و روح اوست مثل خوابیدن و تماشای مناظر زیبا، و بعضی سازنده فکر اوست مثل بعثت انبیاء و علومی که در اختیار بشر قرار داده است. چنین خدای ذوالفضل و الانعام نعمت خوراک و پوشاک بشر را مهم به حساب نیاورده، و نعمتهای روحی را هم به بزرگی یاد نکرده، و از میان نعمتهای سازنده فکر و اعتقاد هم فقط «ولایت» را حد اعلای انعام خویش بر بشر اعلام کرده است.
چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: بِوِلایَتی اتَمَّ عَلی هذِهِ الْامَّةِ النِّعَمَ؛ با ولایت من نعمتها بر این امت به اعلا درجه رسید.[۴۰]
اکنون بر ماست که در پرونده اعتقاد خود صفحه خاصی به عنوان «عظیمترین نعم الهی» باز کنیم و جایگاه «ولایت» را در دل خود در درجهای از اهمیت قرار دهیم که تابلوی أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی بر فراز آن بدرخشد، چنانکه امام صادق علیه السلام میفرماید: اعْظَمُ نِعَمِ اللَّهِ عَلی خَلْقِهِ … هِیَ وِلایَتُنا؛ عظیمترین نعمت خدا بر مخلوقاتش ولایت ماست.[۴۱]
این کلام امام علیه السلام که متعلق نعمت را مخلوقات قرار میدهد نشانگر ارتباط مستقیم ولایت اهل بیت علیهم السلام با همه موجودات است؛ و انسان را به یاد فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام در غوغای سقیفه میاندازد که فرمود: اگر این امت از زمانی که خداوند پیامبرش را قبض روح کرده تابع من میشدند و مرا اطاعت میکردند، از بالای سرشان و از زیر پایشان تا روز قیامت- با خوشی و وسعت- از نعمتهای الهی استفاده میکردند.[۴۲]
یعنی این نعمت تأمین کننده دین و دنیا و آخرت و همه جوانب زندگی است و رشته ناگسستنی نعمت است که سر رشته آن ذات الهی است. امام صادق علیه السلام درباره منزلت این نعمت یادآور میشود که روز قیامت این نعمت مورد سؤال قرار خواهد گرفت: نَحْنُ اهْلُ الْبَیْتِ النَّعیمُ الَّذی انْعَمَ اللَّهُ بِنا عَلَی الْعِبادِ … وَ هُوَ النِّعْمَةُ الَّتی لا تَنْقَطِعُ، وَ اللَّهُ سائِلُهُمْ عَنِ حَقِّ النَّعیمِ الَّذی انْعَمَ بِهِ عَلَیْهِمْ؛ ما اهل بیت آن نعمت خدا هستیم که خداوند آن را بر بندگانش نعمت حساب کرد … و آن نعمتی ناگسستنی است که قطع نمیشود، و خداوند درباره ادای حق این نعمتی که به آنان عطا فرموده بازخواست خواهد کرد.[۴۳]
اکنون معلوم شد که خداوند در فراز دوم آیه اکمال که میفرماید: أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ، از یک سو ولایت دوازده امام علیهم السلام را بزرگترین نعمت خویش بر مردم اعلام میکند، و از سوی دیگر به آنان هشدار میدهد که اگر بنای قدردانی و سپاسگزاری لسانی و عملی از خداست در رأس همه باید قدردان نعمت «ولایت» باشیم، و باید با اطاعت کامل و انقیاد مطلق در برابر مقام عصمت عملًا تشکر خود را از این نعمت عظمای الهی اعلام کنیم.
از همین جاست که باید خود را آماده روز سؤال نماییم که خداوند فرموده: لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ؛[۴۴] در آن روز از نعمتها سؤال میشوید». امام رضا علیه السلام در بیان این آیه و نعمتی که مورد سؤال قرار میگیرد، فرمود:
نعیم محبت و ولایت ما اهل بیت است، که خداوند بعد از توحید و نبوت درباره آن از مردم سؤال میکند.[۴۵]
از نگاهی دیگر نعمت ولایت آن قدر عظیم است که به مقدار لیاقت و آمادگی هر انسانی، خداوند از این نعمت به او بیشتر عنایت میکند، چنانکه فرموده است:
ولایت علی علیه السلام نعمتی است که به هر کدام از بندگانم که دوست دارم عنایت کردهام. هرکس از بندگانم را که دوست بدارم ولایت و معرفتش را به او عنایت میکنم، و هرکس را مبغوض بدارم به خاطر فاصله او از معرفت و ولایت علی علیه السلام مبغوضش میدارم.[۴۶]
اکنون که سخن به اطاعت بیچون و چرا از امام معصوم علیه السلام رسید جا دارد یادی از هارون مکی نماییم که با عمل خود به دیگران فهمانید که از غدیر چیزی نفهمیدهاند و در آغاز راهند، و به ما آموخت که کجای غدیر آموختنی است:
یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام میگوید: خدمت آن حضرت بودم که سهل بن حسن خراسانی وارد شد و به حضرت عرض کرد: چرا درباره حق خود قیام نمیکنید در حالی که صد هزارنفر از شیعیان شما آماده جانفشانی در پیشگاه شمایند!!؟
امام صادق علیه السلام فرمود:
ای خراسانی! بنشین، خدا تو را جزای خیر دهد! سپس به خدمتکار خانه فرمود: تنور را داغ کن!! او هم تنور را آتش کرد به گونهای که مانند سنگ گداخته شد و روی آتش به سفیدی گرایید. آنگاه فرمود: ای خراسانی! برخیز و داخل تنور بنشین!! خراسانی گفت: یا سیدی یابن رسول اللَّه! مرا به آتش عذاب مکن، من سخن خود را پس میگیرم، تو هم از من بپذیر!! حضرت فرمود: پذیرفتم.
در همین حال هارون مکی وارد شد در حالی که کفشهای خود را از انگشتانش آویخته بود، و عرض کرد: السلام علیک یابن رسول اللَّه! امام صادق علیه السلام پاسخ سلام او را داد و هنوز ننشسته به او فرمود: «کفشت را کناری بینداز و برو داخل تنور بنشین» !! هارون بلافاصله کفشهایش را از انگشتانش رها کرد و به سوی تنور رفت و داخل آن نشست!
در حالی که هارون مکی داخل تنور روی آتش نشسته بود امام صادق علیه السلام رو به خراسانی کرد و با او درباره خراسان سخنانی فرمود به گونهای که گویا حضرت مدتی در آن دیار بوده است.
سپس فرمود: «برخیز و داخل تنور را نگاه کن»! او هم برخاست و داخل تنور را نگاه کرد و هارون را دید که چهار زانو در آنجا نشسته است! سپس هارون بیرون آمد و بر ما سلام کرد. حضرت از خراسانی پرسید: در خراسان چند نفر مثل این سراغ داری؟! عرض کرد: به خدا قسم حتی یک نفر سراغ ندارم! حضرت پرسید: حتی یک نفر سراغ نداری؟! سپس فرمود: «ما قیام نمیکنیم در زمانی که پنج نفر یاران این گونه برای کمک نداشته باشیم! ما وقت قیام را بهتر میشناسیم![۴۷]
قسمت چهارم آیه: رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً
در نگاه اول مشابهتی بین معنای این جمله با عبارت الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ به نظر میآید که کمال دین همان رضایت رب است، ولی این در واقع نوعی تلازم است و جمله آخر آیه مفاهیم اضافهای در خود دارد که نتایج مهمی را به ارمغان میآورد.
از نظر ادبی باید توجه داشت که کلمه «دِیناً» در آخر جمله تمیز بوده و بر طرف کننده ابهامِ جمله است، بدین معنی که وقتی خداوند میفرماید: «اسلام را برای شما راضی شدم» این سؤال مطرح میشود که از چه جهت اسلام را برای ما راضی شده است؟ کلمه «دِیناً» پاسخ به این سؤال است و میفهماند که اگر در پی دینی هستید که خدا آن را قبول دارد، اسلام را بپذیرید؛ بنابراین میتوان جمله رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً را چنین معنی کرد که «این است آن اسلامی که به شما گفته بودم» و به عبارت دیگر «این آن دینی است که نزد من نام اسلام کاملًا بر آن صدق میکند». با در نظر گرفتن این معنی سه نتیجه از این قسمت آیه میتوان گرفت:
نتیجه اول: اسلام فقط یک گروه
نام «اسلام» نزد مردم اطلاق عامی دارد که با در نظر گرفتن فرقههای مختلف و درجات متفاوت اعتقادی و حتی صدق و کذب در اظهار اسلام، همه را شامل میشود. حتی در زمان خود پیامبر صلی الله علیه وآله حضرت میفرمود: وقتی کسی شهادتین را بر زبان جاری کند خود را داخل اسلام نموده و جان خود را حفظ نموده است.[۴۸]
بنابراین از اظهار شهادتین گرفته که باعث طهارت گوینده آن و حفظ جان و مال و آبرویش میشود تا منافقینی که در ظاهر اسلام را اظهار میکنند ولی در باطن فکر دیگری دارند ولی قابل تشخیص نیستند، و تا فرقههای مختلفی که خود پیامبر صلی الله علیه وآله خبر از آنها داد و فرمود: «امت من به هفتاد و سه گروه تقسیم میشوند»، که هر یک از این گروهها گوشهای از اعتقادشان انحراف دارد، همه اینها با اسم اسلام وجود دارند و از اعتبار همین عنوان جای پایی در مجموعه دینی برای خود باز کردهاند.
عدهای بر آن خیالند که باید همه را زیر پرچم اسلام بپذیریم و عدهای دیگر بر این باورند که باید در جستجوی فرقه ناجیه باشیم. در روایات متعددی که پیامبر صلی الله علیه وآله اختلاف را به هفتاد و سه گروه بیان فرموده تأکید نموده که فِرْقَةٌ واحِدَةٌ فِی الْجَنَّةِ وَ الْباقی فِی النّارِ؛ یک گروه در بهشتند و بقیه در آتشند».[۴۹]
این دقیقاً همان معنایی است که در رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً نهفته است؛ یعنی اگر سرزمین پهناوری را در نظر بگیریم که همه مسلمانان جهان- از هر فرقهای با هر درجهای از اعتقاد- از روز اول بعثت تا روز قیامت از همه کره زمین در آن جمع شوند، و بدانند که فقط یک گروه از این همه در بهشت خواهند بود، اولین سؤالی که مطرح خواهند کرد این است که مناط و تابلوی شناخت آن گروه که خدا آنان را پسندیده و به اسلام آنان رضایت داده و دینشان مورد قبول خدا واقع گشته، چیست؟
پاسخ این سؤال را آیه رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً داده است که میفرماید: «امروز- که روز غدیر است- اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم»، یعنی تابلوی بلند ولایت مناط شناخت فرقه ناجیه است، و معتقدان به ولایت دوازده امام علیهم السلام آن گروهیاند که خداوند نام «اسلام» را زیبنده آنان میداند و لیاقت این عنوان را دارند، و غیر این گروه را خداوند به نام اسلام قبول ندارد و از آنان راضی نیست.
این مطلب را پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در متن خطبه بلافاصله پس از قرائت آیه اکمال مطرح فرموده و با ضمیمه آیه دیگری از قرآن منظور خود را رسانده است، آنجا که میفرماید: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ [۵۰]هر کس غیر از اسلام- یعنی همین اسلامی که در رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً آمده- در پیِ دینِ دیگری باشد هرگز از او قبول نمیشود و در آخرت از زیان کاران است.
«غَیْرَ الْإِسْلامِ» و «لن یُقْبَلَ» در آیه دوم دقیقاً در مقابل «الإسلام» و «رضیت» در آیه اول است؛ یعنی اسلامی که یکی از ارکان آن ولایت و امامت بلافصل دوازده امام علیهم السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله است، مورد قبول خداست و اسلامی که بدون ولایت باشد هرگز قبول نمیشود و هیچ فرضی برای قبول آن وجود ندارد و این مطلب از کلمه «لَنْ» - که به معنای نفی ابدی است- استفاده میشود.
نتیجه دوم: انزجار خداوند از اسلام بدون ولایت
اسلام بدون ولایت ناقص است و با نداشتن اسلام مساوی است. این نکته مهم است که اسلامِ ناقص به اندازه باقیماندهاش هم قبول نیست و ارزش ندارد. این بدان جهت است که اسلام مجموعه واحدی است که ولایت روح جاری در کالبد آن است و بدون آن جسم بیجانی است که کمترین قیمتی نمیتواند داشته باشد. در این باره پیامبر صلی الله علیه وآله در خطبه غدیر با اشاره به آیه اکمال میفرماید: مَعاشِرَ النّاسِ، انَّما اکْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دینَکُمْ بِامامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ الی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ اعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ.
ای مردم! خداوند عزّوجل دین شما را با امامت او کامل کرده است؛ بنابراین هرکس او و کسانی را که جانشین اویند از فرزندان من از صلب او تا روز قیامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نکند، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت نابود میشود و در آتش دائمی خواهند بود.[۵۱]
این کلام که لحظاتی بعد از نزول آیه اکمال بر لسان مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله جاری شده به قدری صریح در ردّ اسلام بدون ولایت دوازده امام علیهم السلام از سوی خداوند است، که چنین اعتقادی گذشته از اعتقاد حتی اعمال آنان را به فساد و نابودی و هدر رفتن میکشاند؛ و بالاتر از آن نه تنها روز قیامت دست خالی به پای میزان الهی میآیند، بلکه به خاطر همین اسلامِ ناقص به جهنم خواهند رفت؛ و نه تنها اهل آتشاند که دائمی بودن آنان و مخلد بودنشان از طرف خداوند امضا شده است.
معنای این برخورد خداوند فراتر از عدم رضایت است، بلکه حاکی از انزجار ذات الهی از اسلامی است که نامی از علی بن ابی طالب علیه السلام تا مهدی موعود علیه السلام در آن نیست، و به معنای منفور بودن اسلامی است که به جای دوازده امام علیهم السلام دشمنان آنان و غاصبین حقشان چنین مقامی را در دست گرفته باشند و مردمی آنان را در پرونده اعتقاد خود خلفای اسلام بدانند.
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه اکمال میفرماید:
خداوند به پیامبرش امر کرد که به امتش بگوید:
اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … قَدْ اَنْزَلْتُ اِلَیْکُمْ الصَّلاةَ وَ الزَّکاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ وَ هِیَ الْخامِسَةَ، وَ لَسْتُ اقْبَلُ هذِهِ الْارْبَعَةِ الّا بِها؛ امروز دین شما را کامل کردم … و من نماز و زکات و روزه و حج را برای شما فرستادم و این ولایت پنجمی است، و این چهار عمل را قبول نمیکنم جز با ولایت.[۵۲]
نتیجه سوم: اسلام یعنی تسلیم در برابر ائمه علیهم السلام
نتیجه شیرین و سرشار از ملاطفتی که از کلمه «رَضِیتُ» استفاده میشود این است که انسان اگر متدین واقعی باشد آخرین هدفش به دست آوردن رضای الهی است، و در راه این هدف چه بسا که در تشخیص آنچه مورد رضای اوست مردد میماند.
این نقطه رضایت خداوند بر سر اصل دین است که با صدای بلند به گوش همه رسانده و چراغ آن را در متن قرآنش روشن کرده است. ای بشر، اکنون که خدایت فقط به اسلام با ولایت ائمه علیهم السلام راضی شده تو هم فقط به آن راضی باش و از پروردگارت تشکر نما که به این صراحت جای رضایت خود را نشان داده است؛ و اکنون که خداوند از اسلام بدون ولایت نفرت دارد و هیچ ارزشی برای آن قائل نیست تو هم از صاحبان چنین اسلامی تنفر داشته باش و برای آنان هیچ ارزشی قائل مشو.
فرمایش کوتاه و پر معنای امام صادق علیه السلام در معنای رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً گویای همین راز بزرگ است که میفرماید: أیْ تَسْلیمُ النَّفْسِ لِاَمْرِنا؛ یعنی نفس در برابر امر ما تسلیم شود.[۵۳] از این کلام استفاده میشود که وقتی خدا به امامت ائمه علیهم السلام و اطاعت از ایشان راضی است ما هم باید با اطمینان خاطر و با تکیه بر این رضای الهی در برابر امامان علیهم السلام تسلیم محض باشیم و چون و چرایی به دل راه ندهیم.
تحلیل آیه اکمال
گذشته از تفسیری که طبق احادیث درباره آیه اکمال بیان شد، چند نقطه آن نیاز به تحلیل دارد که نکات زیبایی از غدیر را بر ما روشن میکند. منشأ این تحلیلها روایات است و با استناد به آنها چهار جهت تقدیم میشود: آخرین فریضه بودن ولایت، آخرین اتمام حجت بودن ولایت، ریشه اصلی کمال دین، جشن اکمال دین.
تحلیل اول: ولایت آخرین فریضه
ولایت چگونه فریضه است و چرا آخرین فریضه است؟ «فریضه» به معنای واجب است، و پیداست که منظور فقط واجبات عَمَلی مثل نماز و روزه نیست بلکه در برگیرنده همه آنچه است که خداوند الزاماً از بندگانش میخواهد و درباره آنها رخصت و اجازه برای ترک نداده است. اینک ولایت را که واجب اعتقادی است و تأثیر مستقیم در عمل دارد دستور داده است.
قبلًا بیان شد که طبق تدریجی که در ابلاغ احکام و فرامین الهی بود، خداوند ولایت را آخرین آنها قرار داد و بعد از آن چیزی نازل نشد.[۵۴] امام باقر علیه السلام در این باره میفرماید: آخِرُ فَریضَةٍ انْزَلَهَا اللَّهُ تَعالی الْوِلایَةُ، ثُمَّ لَمْ یَنْزِلْ بَعْدَها فَریضَةً، ثُمَّ نَزَلَ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … ؛ آخرین فریضهای که خداوند تعالی نازل کرد ولایت بود، و بعد از آن فریضهای نازل نکرد و سپس آیه اکمال را نازل کرد.[۵۵]
در روایت دیگری امام باقر علیه السلام معنای أَکْمَلْتُ لَکُمْ را دقیقاً مطابق با لا انْزِلُ بَعْدَهُ قرار داده فرمود: کانَتِ الْفَریضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَریضَةِ الْاخْری، وَ کانَتِ الْوِلایَةُ آخِرَ الْفَرائِضِ، فَانْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ؛یَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: لا انْزِلُ عَلَیْکُمْ بَعْدَ هذِهِ الْفَریضَةِ فَریضَةً، اکْمَلْتُ لَکُمُ الْفَرائِضَ؛ فرائض یکی پس از دیگری نازل میشد، و ولایت آخرین فریضه بود؛ لذا خداوند عزوجل این آیه را نازل کرد: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»، در واقع خدا میفرماید: «بعد از این فریضه، فریضه دیگری بر شما نازل نمیکنم، و فرائض شما را کامل نمودم».[۵۶]
جالب است که منافقین هم با احساس نزدیکی رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله سؤالی مطرح کردند که از پاسخ آن آخرین بودن ولایت روشن شد. آنان از حضرت پرسیدند: آیا بعد از آنچه بر ما واجب کردهای چیز دیگری نزد پروردگارت مانده که آن را هم واجب کنی تا خیالمان راحت شود که چیز دیگری باقی نمانده است؟! خداوند در این باره این آیه را نازل کرد: قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ ؛[۵۷] من شما را به یک چیز نصیحت میکنم». بعد امام باقر علیه السلام فرمود: یعنی ولایت … و بعد از ابلاغ آن فرمود: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … [۵۸]
البته مخفی نماند که ولایت از اولین مسائل ابلاغ شده اسلام بود که در «یوم الدار» پیامبر صلی الله علیه وآله عدهای از خویشان را جمع کرد و فرمود: چه کسی اسلام را میپذیرد تا جانشینی من برای او باشد، و کسی جز امیرالمؤمنین علیه السلام برنخاست و پاسخ مثبت نداد.
در طول ۲۳ سال هم در فرصتهای مناسب پیامبر صلی الله علیه وآله از ابلاغ این پیام دریغ نمیکرد به گونهای که هیچ حکمی اینگونه به استمرار ابلاغ نشده است؛ ولی بدون شک ابلاغ رسمی آن با تبیین کامل موضوع به عنوان آخرین مورد از رساندن رسالتهای الهی توسط پیامبر صلی الله علیه وآله بود.
مهم این است که چرا باید ولایت در آخر قرار بگیرد و اسرار این تأخیر چیست؟ با دقت در تاریخچه اعلام آن و شرایط حاکم بر جامعه اسلامی آن روز، چهار وجه برای آخرین بودن ولایت به نظر میرسد:
وجه اول: تحقق عینی ولایت پس از پیامبر صلی الله علیه وآله
از آنجا که بسیاری از ابعاد ولایت مربوط به بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله بود، و مسئله امامت و خلافت عملاً بعد از آن حضرت تحقق عینی پیدا میکرد، ترتیب امور همین اقتضا را داشت که ولایت در نزدیکترین موقعیت مناسب زمانی به رحلت حضرت اعلام شود.
وجه دوم: جلوگیری از فتنههای احتمالی
به خاطر اهمیت مسئله ولایت و وجود مخالفین بسیار درباره آن، اعلام چنین مسئلهای در نزدیکترین فاصله زمانی به مرحله عمل، بهترین روش برای کاستن از فتنهها و توطئههای احتمالی بود؛ لذا چون مرحله عمل درباره ولایت و خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله بود اعلام آن تا نزدیکترین زمان ممکن به تأخیر انداخته شد.
وجه سوم: ثبت در خاطرهها
برای آنکه مسئله ولایت به فراموشی سپرده نشود و به خوبی در خاطرهها بماند و مردم آن را به یک داستان تاریخی تبدیل نکنند بدون آن که مرحله عمل آن را در نظر داشته باشند، آخرین فرصت زمانی برای ابلاغ در نظر گرفته شد. البته جالب است که با این فاصله هفتاد روزه باز هم آن را به فراموشی سپردند، چنانکه حضرت زهرا علیها السلام خطاب به آنان فرمود: انَسیتُمْ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَوْمَ غَدیرِ خُمٍّ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ؛ آیا سخن پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در روز غدیر خم را فراموش کردید که فرمود: «هرکس من مولی و صاحب اختیار اویم علی علیه السلام مولی و صاحب اختیار اوست».[۵۹]
وجه چهارم: آسانی در تحمل این اعتقاد
قبول ولایت بر قلوب مردم از همه مشکلتر بود، و تأخیر آن دوران این سنگینی را کمتر میکرد، و لا اقل لطمه به جنبه اتمام حجت آن وارد نمیکرد. این سنگینی از آن جهت بود که ولایت از یک جهت به مسئله ریاست بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله بازمیگشت و چشمهای طمع بسیاری بدان دوخته شده بود؛ و مانند نماز و روزه و حج و زکات نبود که انجام فریضهای به صورت شخصی باشد؛ لذا همه سؤالها و درخواستهای موذی گرانه در این مورد خود نمایی کرد. عدهای درخواست انتصاب غیر علی علیه السلام را نمودند و عدهای شراکت با آن حضرت در خلافت را پیشنهاد کردند و عدهای صلاح نبودن ابلاغ آن در آن شرایط را مطرح کردند، در حالی که چنین حرکاتی در ابلاغ هیچیک از فرائض الهی به چشم نمیخورد.
این بدان معنی است که تحمل این فریضه بر مردم بسیار گران بود و بهتر همان بود که اعلام آن هرچه دیرتر باشد تا این سنگینی کمتر خود نمایی کند و عوارض بعدی را پیش نیاورد.
تحلیل دوم: اتمام حجت نهایی بر مردم
نگاه به مسئله ابلاغ ولایت در غدیر به عنوان آخرین اتمام حجت الهی غیر از مسئله آخرین فریضه بودن آن است. در این نگاه پیگیر این مسئله هستیم که خداوند به گونههای مختلف گفتاری و عملی بر مردم اتمام حجت فرموده است، و ابلاغ ولایت در غدیر- چون کمال دین است- هم از نظر زمانی و هم از نظر اهمیت، در آخرین درجه اتمام حجت الهی است. در اینجا سه نکته باید تبیین شود: آخرین اتمام حجت از نظر زمانی، آخرین درجه اتمام حجت، سرّ عظمت آخرین اتمام حجت.
۱. آخرین اتمام حجت از نظر زمانی
با در نظر گرفتن اینکه نزول فرامین و احکام الهی مثل نماز و روزه مستقیماً یک اتمام حجت نیست بلکه ابلاغ حکم است، مسئله ولایت از گونه اتمام حجت است؛ زیرا با اعتقاد به ولایت هم آینده علمی و هم عملی امت تضمین شده است و این تضمین کلی شامل دانستن امور بسیاری از احکام الهی و نیز اجرای عملی آنهاست.
لذا میتوان گفت: آخرین باری که خداوند بر مردم اتمام حجت فرموده همین ابلاغ ولایت در غدیر بوده که با وجود آن نیازی به اتمام حجت دیگری نیست.
۲. آخرین درجه اتمام حجت
برای رسیدن به این نتیجه که اعلان ولایت در آخرین درجه عظمت برگزار شده، با نگاهی به مراسم غدیر میتوان دریافت که آن برنامهریزی پر ماجرا برای یک اتمام حجت عادی نیست. در تاریخ شش هزار ساله انبیا علیهم السلام تا آن روز هیچ پیامبری در مجلسی با صد و بیست هزار مستمع که همه او را ببینند و صدایش را بشنوند سخنرانی نکرده است.
از سوی دیگر برنامهریزی این خطابه در بیابان و ساختن آن منبر استثنایی و سپس ایستادن پیامبر و علی علیه السلام بر فراز آن منبر و یک ساعت تمام به حالت ایستاده سخنرانی نمودن، شکل بیسابقهای در طول عمر پیامبر صلی الله علیه وآله است. همچنین بلند کردن امیرالمؤمنین علیه السلام با دو دست که پاهای حضرت تا محاذی زانوان پیامبر صلی الله علیه وآله قرار بگیرد و در آن حال مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ گفتن، و از فراز منبر جملاتی را به عنوان بیعت لسانی مطرح کردن و تکرار مردم بعد از آن حضرت، همه اینها برخوردهای تازه با منبر و سخنرانی بود که مردم برای اولین بار تجربه میکردند.
بیانات بسیار مفصل در همه جوانبِ «ولایت» در طول یک ساعت، به حدی که هیچ نقطه ابهامی درباره آن باقی نماند نیز گونهای منحصر به فرد در خطابههای پیامبر صلی الله علیه وآله است. مراسم سه روزه بیعت آن هم به صورت یک نفری که هر کدام ابتدا در برابر پیامبر صلی الله علیه وآله بایستند و با او بیعت کنند و سپس در برابر علی علیه السلام بایستند و السَّلامُ عَلَیْکَ یا امیرَالْمُؤْمِنینَ بگویند و دست بیعت دهند، عظیمترین و منظمترین برنامه بیعت در طول تاریخ به حساب میآید.
به قدری آن برنامهریزی عجیب و غیرمنتظره و فوقالعاده بود که در روایات به صراحت آمده است که خبر آن روز به عنوان «یوم الولایة» به سرعت در مناطق مختلف منتشر شد و در شهرها شایع گردید و به گوش همگان رسید. حتی عدهای از غیر مسلمانان هم در غدیر حضور یافتند، و خبر آن تا اقصی نقاط جهان در آن روز یعنی ایران و روم و چین رسید.[۶۰]
چنین برنامه مفصل با محتوای قوی در آخر عمر پیامبر صلی الله علیه وآله به معنای سنگ تمام در اتمام حجت و اقدام به آن در اعلا درجه بود، چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید:
ما عَلِمْتُ انَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله تَرَکَ یَوْمَ الْغَدیرِ لِاحَدٍ حُجَّةً وَ لا لِقائِلٍ مَقالاً.
پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر برای احدی عذری و برای کسی سخنی باقی نگذاشت.[۶۱]
مسئله حارث فهری که به نمایندگی از منکرین ولایت رو در روی خدا ایستاد و گفت: «خدایا! عذابت را خریدارم ولی امر ولایت تو را نمیپذیرم»، و پاسخ فوری خداوند که با عذاب آسمانی او را هلاک کرد و همه آن منظره را دیدند، به خوبی فرمایش امام رضا علیه السلام را به ما میفهماند که فرمود:
مَثَلُ الْمُؤْمِنینَ فی قَبُولِهِمْ وِلاءَ امیرِالْمُؤْمِنینَ فی یَوْمِ غَدیرِ خُمٍّ کَمَثَلِ الْمَلائِکَةِ فی سُجُودِهِمْ لِآدَمَ، وَ مَثَلُ مَنْ ابی وِلایَةَ امیرِالْمُؤْمِنینَ علیه السلام فی یَوْمِ الْغَدیرِ مَثَلُ ابْلیسَ، وَ فی هذَا الْیَوْمَ اُنْزِلَتْ هذِهِ الْآیَةِ اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … ؛ مَثَل مؤمنین در قبول ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر خم مَثَل ملائکه در سجودشان مقابل حضرت آدم علیه السلام است، و مَثَل کسانی که در روز غدیر از قبول ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام سر باز زدند مثل ابلیس است؛ و در این روز این آیه نازل شده است:الگو:الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ …[۶۲]
یعنی در روز غدیر چنان حجت تمام شد و چنان این اتمام حجت همهجانبه بود که هرکس سر تعظیم فرود آورد با علم و آگاهی بود، و هرکس از پذیرش آن سر برتافت از روی علم و آگاهی بود، همچون شیطان که با علم و آگاهی از فرمان خدا سر برتافت و تا ابد رانده درگاه پروردگار گشت.
امام باقر علیه السلام در بیان کامل شدن دین به این نکته اشاره میفرماید که هیچ جاهلی بعد از آن باقی نماند و همه آگاهانه عمل میکردند و میکنند:
قَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ قَدْ اکْمَلَ الدّینَ وَ بَیَّنَ لَکُمْ سَبیلَ الْمَخْرَجِ، فَلَمْ یَتْرُکْ لِجاهِلٍ حُجَّةً، فَمَنْ جَهِلَ اوْ تَجاهَلَ اوْ انْکَرَ اوْ نَسِیَ اوْ تَناسی فَعَلَی اللَّهِ حِسابُهُ.
پیامبر صلی الله علیه وآله از دنیا رفت در حالی که دین را کامل کرده بود و راه نجات را برای شما روشن فرموده بود، و برای هیچ جاهلی حجتی باقی نگذاشته بود؛ بنابراین هرکس ناآگاه باشد یا خود را به ناآگاهی بزند یا انکار نماید یا فراموش کند یا خود را به فراموشی بزند، حسابش با خدا خواهد بود.[۶۳]
۳. سِرِّ عظمتِ آخرین اتمام حجت
با اذعان به عظمت و شکوه بینظیر اتمام حجت در غدیر، باید دید اسرار عظمت آن چیست و کدام مشکل کلیدی در غدیر از میان برداشته شده و قفل آن مشکل با کدام کلید باز شده است. تمام اسرار این اتمام حجت بزرگ در غدیر را میتوان چنین خلاصه کرد: «معرفی امامانی که در مقام علم و عصمت و سایر شئون همانند پیامبرند و قادر به برآوردن همه نیازهای بشرند و تا آخرین روز دنیا چنین خواهند بود». این به معنای حضور شخص پیامبر صلی الله علیه وآله در میان تمام نسلهای آینده بشریت است. آیا مردم میتوانند بالاتر از این از خدا درخواستی داشته باشند؟!
اگر فرض کنیم که پیامبر صلی الله علیه وآله تا آخرین روز دنیا زنده میماند و هر روز جلوهای از انوار معارف دینش را بیان میکرد، آیا باز هم برای کسی عذری باقی میماند؟ اینک دوازده امام علیهم السلام به ترتیب در جای او قرار گرفتهاند و دارای همه شئون او هستند، به گونهای که گویا خود او حاضر است. این عظیمترین فرض اتمام حجت است که در غدیر با معرفی امامان تحقق پذیرفته است، و از همین دیدگاه است که اسلام در غدیر حقیقتاً کامل شده و در این باره از هیچکس عذری پذیرفته نیست. امام رضا علیه السلام این نکته را با صراحت تمام چنین بیان میفرماید:
انَّ اللَّهَ لَمْ یَقْبِضْ نَبِیَّهُ حَتّی اکْمَلَ لَهُ الدّینَ … وَ انْزَلَ فی حَجَّةِ الْوِداعِ- وَ هِیَ فی آخِرِ عُمْرِهِ- اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً وَ امْرُ الْاِمامَةِ مِنْ تَمامِ الدّینِ، وَ لَمْ یَمْضِ صلی الله علیه وآله حَتّی بَیَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعالِمَ دینِهِمْ وَ اوْضَحَ لَهُمْ سَبیلَهُمْ وَ تَرَکَهُمْ عَلی قَصْدِ سَبیلِ الْحَقِّ. فَمَنْ زَعَمَ انَّ اللَّهَ لَمْ یَکْمُلْ دینَهُ فَقَدْ رَدَّ کِتابَ اللَّهِ، وَ مَنْ رَدَّ کِتابَ اللَّهِ فَهُوَ کافِرٌ بِهِ.
خداوند پیامبرش را قبض روح نکرد تا آنگاه که دینش را کامل فرمود … و در حجة الوداع که در آخر عمر حضرت بود این آیه را نازل کرد: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم». مسئله امامت از کمال دین است، و پیامبر صلی الله علیه وآله از دنیا نرفت تا آنکه معارف دین را برای امتش بیان کرد و راه را برایشان واضح نمود و آنان را برای پیمودن راه حق آماده کرد و رفت. پس هرکس گمان کند که خداوند دینش را کامل نکرده کتاب خدا را ردّ کرده، و هرکس کتاب اللَّه را ردّ کند به خداوند کافر شده است.[۶۴]
امام صادق علیه السلام نیز تصریح میفرماید که آنچه از خدا و رسول صلی الله علیه وآله رسیده پاسخگوی تمام نیازهای بنی آدم است، و برای این مطلب به اتمام حجت خدا با آیه اکمال استناد میفرماید:ما مِنْ شَیْءٍ یَحْتاجُ الَیْهِ وُلْدُ آدَمَ الّا وَ قَدْ خَرَجَتْ فیهِ السُّنَّةُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ وَ لَوْ لا ذلِکَ مَا احْتَجَّ. فَقالَ: بِمَا احْتَجَّ؟ فَقالَ ابُو عَبْدِاللَّهِ علیه السلام: قَوْلُهُ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ،فَلَوْ لَمْ یَکْمُلْ سُنَنَهُ وَ فَرائِضَهُ وَ ما یَحْتاجُ الَیْهِ النّاسُ، بِمَا احْتَجَّ بِهِ؟!؛ چیزی نیست که فرزندان آدم بدان نیاز داشته باشند مگر آنکه درباره آن دستوری از خدا و رسول صادر شده است، و اگر چنین نبود خداوند اتمام حجت نمیکرد. راوی پرسید: خداوند به چه چیزی اتمام حجت فرموده؟
امام صادق علیه السلام فرمود: کلام خدا قرآن|اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ …}}. اگر سنتها و فرائض و آنچه مردم بدان نیاز دارند را کامل نکرده، پس با چه چیزی اتمام حجت فرموده؟»[۶۵]
شکی نیست که امام صادق علیه السلام منظوری از بیان همه احکام الهی دارد، و گرنه در ظاهر همه میدانیم که بسیاری از مسائل دین در فرصت کوتاه عمر پیامبر صلی الله علیه وآله ناگفته ماند. البته همه احکام و معارف الهی در قرآن نهفته است، ولی تا استخراج کننده مطمئن آن نباشد گویا به مردم نرسیده است. آری با نصب امامانی که این معارف را با سینهای متصل به اقیانوس بیکران علم الهی بیان میکنند گویا در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله همه معارف و احکام به مردم ابلاغ شده است.
این رمز الهی بودن دین شیعه است که آنچه را از پیامبر صلی الله علیه وآله حدیث نداشته باشند به درگاه دوازده امام معصوم علیهم السلام پناه میبرند و پاسخی مطمئن دریافت میکنند، ولی غیر شیعه دست به دامان قیاس و استحسان میشوند، چرا که با نپذیرفتن امامان، راه دیگری ندارند و دری به سوی فرامین الهی نمییابند.
امام باقر علیه السلام وقتی خلیفه اموی را در دمشق مفتضح کرد و نمونهای کامل از عیار بودن مقام امامت را به او نشان داد، با استناد به آیه اکمال چنین فرمود:
انّا نَحْنُ نَتَوارَثُ الْکَمالَ وَ التَّمامَ اللَّذَیْنِ انْزَلَهُمَا اللَّهُ عَلی نَبِیِّهِ فی قَوْلِهِ اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ،وَ الْارْضُ لا تَخْلُو مِمَّنْ یَکْمُلُ هذِهِ الْامُورَ الَّتی یَقْصُرُ غَیْرُنا عَنْها.
ما کسانی هستیم که کمال و تمام را به ارث میبریم، همان که خداوند آنها را بر پیامبرش نازل کرد آنجا که میفرماید: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … ؛ و زمین، خالی نمیماند از کسی که چنین اموری در او کامل باشد، که دیگران از رسیدن به آن کمال عاجزند.[۶۶]
تحلیل سوم: ریشه اصلی کمال دین
از دیدگاه اتمام حجت در غدیر که بگذریم باید واقعاً در صدد باشیم که لُبّ مطلب در این مراسم عظیم را به دست آوریم و نقطه مرکزی کمال دین را پیدا کنیم، تا همیشه چشم دل را به آن سو داشته باشیم و از لغزشها و انحرافات مصون بمانیم. در اینجا دو نکته قابل ملاحظه است: یکی نقطه اصلی ولایت و دیگری آثار آن.
۱. نقطه اصلی ولایت
نقطه مرکزی کمال دین «صاحب اختیاری دوازده امام علیهم السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله» است. بر گِرد این نقطه، ثمرات و نتایج بسیاری خود را نشان میدهد و اعتقاد یک مسلمان را میسازد. این نقطه اصلی از سه رکن تشکیل یافته است: «صاحب اختیاری» و «دوازده امام علیهم السلام» و «بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله»، و هر یک از اینها ناقص باشد صاحب آن هنوز اصل ولایت را نیافته تا چه رسد به ثمرات آن.
بنابراین کسانی که علی بن ابی طالب علیه السلام را به عنوان خلیفه چهارم قبول دارند در رکن سوم ناقصاند و اصلًا با غدیر کاری ندارند و دقیقاً ضد آن را در اعتقاد خود جای دادهاند، چرا که علی علیه السلام بلافاصله بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله صاحب اختیار مردم است. اگر علی علیه السلام دقیقاً شئون پیامبر صلی الله علیه وآله را دارد، پس سه نفر قبل از او که مقام او را غصب کردند نه در علم و نه در عصمت هرگز نمیتوانستند جای آن حضرت قرار بگیرند و پاسخگوی نیازهای مردم باشند.
همچنین کسانی که بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله فقط علی علیه السلام یا تا امام چهارم علیه السلام یا تا امام ششم علیه السلام را قبول دارند یا امام دوازدهم علیه السلام را قبول ندارند، اینان در رکن دوم ناقصاند و چنین اعتقادی منشعب از غدیر نیست، چرا که در غدیر همه دوازده امام علیهم السلام به عنوان نور واحد تا آخرین روز دنیا معرفی شدهاند.
از سوی دیگر کسانی که دوازده امام علیهم السلام را به عنوان انسانهایی عالم و وارسته قبول دارند ولی آنان را صاحب اختیار مطلق خود نمیدانند در رکن اول ناقصند، و غدیر هرگز داعی بر معرفی امامان به این معنی نداشته است، چرا که با ظهور علم و عملشان طبعاً مردم ایشان را میشناسند و نیازی به معرفی در آن مراسم عظیم نیست. آنچه غدیر برای آن تشکیل شد و دین با آن کامل شد اعلام صاحب اختیاری امامان علیهم السلام بود که قِوام ولایت با همین است.
۲. آثار ولایت
پذیرفتن صاحب اختیار بودن امامان علیهم السلام آثار و لوازمی دارد که کاشف از وجود حقیقی آن در اعتقاد قلبی یک مسلمان است. این آثار در واقع جلوهها و اشعههای تابناک ولایت است که این گونه خود را نشان میدهد. یکی از بارزترین آثار ولایت داشتن محبت نسبت به صاحبان ولایت و برائت و بیزاری از دشمنان ایشان است. در این زمینه احادیث بسیاری وارد شده که نمونههایی از آنها ذکر میشود: لا یَقْبَلُ اللَّهُ ایمانَ عَبْدٍ الّا بِوِلایَتِهِ وَ الْبَرائَةِ مِنْ اعْدائِهِ؛[۶۷] خداوند ایمان بندهای را نمیپذیرد جز با ولایت علی و بیزاری از دشمنانش.
لا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ عَبْدٍ حَسَنَةً حَتّی یَسْأَلَهُ عَنْ حُبِّ عَلِیِّ بْنِ ابی طالِبٍ؛[۶۸]خداوند از هیچ بندهای حسنهای قبول نمیکند تا از او درباره محبت علی بن ابی طالب سؤال کند.
لا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبادِ الْاعْمالَ الصّالِحَةَ الَّتی یَعْمَلُونَها اذا تَوَلَّوْا الْامامَ الْجائِرَ الَّذی لَیْسَ مِنَ اللَّهِ تَعالی؛[۶۹]خداوند از بندگان اعمال صالحی را که انجام میدهند نمیپذیرد هنگامی که صاحب اختیاری امام ظالمی را بپذیرند که از سوی خدا تعیین نشده است.
با توجه به همین ریشه کمال دین است که امام صادق علیه السلام به شیعیانشان میفرماید: لا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبادِ یَوْمَ الْقِیامَةِ الّا هذَا الدّینَ الَّذی انْتُمْ عَلَیْهِ؛ خداوند در روز قیامت از بندگان نمیپذیرد جز این دینی که شما به آن اعتقاد دارید.[۷۰]
تحلیل چهارم: جشن اکمال دین
گاهی سؤال و سخن یک مخالف ذهن انسان را نسبت به نکتهای بیدار میکند. شاید اگر آن یهودیان این جهت را نزد دشمن معروف غدیر یعنی عمر بن الخطاب مطرح نمیکردند ما هم متوجه حساسیت آن نمیشدیم و به اهمیت فوقالعاده آن پی نمیبردیم. یهودیان به عمر گفتند: اگر این آیه اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … بر ما یهودیان نازل شده بود و ما روز نزول آن رامی دانستیم، آن روز را عید خود قرار میدادیم.[۷۱]
صاحبان هر دینی وقتی به عنوان آن اعتقاد به مجموعه خود توجه کنند، به خوبی در مییابند که بالاترین عید و جشنشان باید مهمترین روزی باشد که با دین آنان ارتباط دارد، و آن روزی خواهد بود که دینشان به اعلا درجه کمال برسد و از طرف خداوند امضای نهایی بر آن زده شود. از این دیدگاه یهودیت و مسیحیت سندی برای کامل شدن دینشان ندارند؛ ولی ما مسلمانان در متن قرآن نه فقط سند کامل شدن دینمان را داریم بلکه رضایت و امضای پروردگار را هم از اسلام به صراحت در دست داریم و روز نزول این تأیید نهاییِ خدا را هم خوب میدانیم. آن روز غدیر است که خداوند لوح أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ را به دست پیامبرش داد و امضای رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً را بر پای آن گذاشت.
با این مقدمه گوش جان میسپاریم به کلام پیامبر صلی الله علیه وآله که غدیر را به خاطر کمال دین بالاترین عید معرفی کرد: یَوْمُ غَدیرِ خُمٍّ افْضَلُ اعْیادِ امَّتی … وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذی اکْمَلَ اللَّهُ فیهِ الدّینَ وَ اتَمَّ عَلی امَّتی فیهِ النِّعْمَةَ وَ رَضِیَ لَهُمُ الْاسْلامَ دیناً؛ روز غدیر خم مهمترین عید امت من است … و آن روزی است که خداوند دین را در آن کامل کرد و نعمت را در آن روز بر امتم تمام نمود و اسلام را به عنوان دین آنان راضی شد.[۷۲]
امیرالمؤمنین علیه السلام همین نکته را با اشاره به ثمره آن بیان میفرماید که کامل شدن دین باعث چشم روشنی متدیّنین خواهد بود و چه جشنی شیرینتر از آنکه انسان در روز روشنی چشم خود جشن بگیرد. این مطلب را حضرت در جشن غدیری که بعد از ۲۵ سال برای اولین بار در کوفه گرفته شد چنین بیان فرمود: فَکَمَّلَ اللَّهُ دینَهُ وَ اقَرَّ عَیْنَ نَبِیِّهِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُتابِعینَ … وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ اللَّهِ الْحُسْنی عَلَی الصّابِرینَ؛ خداوند دین خود را کامل کرد و چشم پیامبرش و مؤمنین و پیروان اسلام را روشن فرمود … و وعده نیک خدا بر صابرین به انجام رسید.[۷۳]
امام صادق علیه السلام عید بودن این روز را به نزول چنین آیهای نسبت میدهد و در پاسخ کسی که از حضرت میپرسد: «آیا مسلمانان عیدی با فضیلتتر از فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند» میفرماید: نَعَمْ، افْضَلُها وَ اعْظَمُها وَ اشْرَفُها عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً هُوَ الْیَوْمُ الَّذی اکْمَلَ اللَّهُ فیهِ الدّینَ وَ انْزَلَ عَلی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً … وَ انَّهُ الْیَوْمَ الَّذی نَصَبَ فیهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَلِیّاً لِلنّاسِ عَلَماً وَ انْزِلَ فیهِ ما انْزِلَ وَ کَمَلَ فیهِ الدّینُ وَ تَمَّتْ فیهِ النِّعْمَةُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ؛ آری، با فضیلتترین و با عظمتترین و شریفترین آنها نزد خداوند روزی است که خداوند در آن دین را کامل کرد و این آیه را بر پیامبرش نازل فرمود: اَلْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ … . و آن روزی است که پیامبر صلی الله علیه وآله علی را به عنوان عَلَم و علامت برای مردم منصوب فرمود و درباره او مطالبی نازل شد و دین در آن روز کامل شد و نعمت بر مؤمنین به اعلاترین درجه رسید.[۷۴]
این باور آنگاه عمیقتر میشود که بدانیم پیامبران هم پیشاپیش این روز را جشن میگرفتهاند، چنانکه امام صادق علیه السلام میفرماید: خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده مگر آنکه این روز را عید گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.[۷۵]و این اعتقاد در زمانی به اوج خود میرسد که بدانیم این روز را ملائکه و اهل آسمانها جشن میگیرند چنانکه امام صادق علیه السلام میفرماید: «روز غدیر نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمین است»؛[۷۶] «و نام روز عید غدیر در آسمانها روز عهد معهود است»،[۷۷] و در روز غدیر تختی از کرامت خداوند مقابل بیت المعمور قرار میدهند و همه ملائکه کنار آن جمع میشوند و جشن عظیم غدیر را بر پا میکنند.[۷۸]و برای نشان دادن بالاترین درجه فضیلت میفرماید: شاید گمان کنی که خداوند روزی با حرمتتر از روز غدیر خلق کرده است! نه به خدا قسم! نه به خدا قسم! نه به خدا قسم![۷۹]تا اینجا کلیه مباحث مربوط به آیه اکمال به پایان رسید و جوانب مختلف آن مورد بررسی قرار گرفت.[۸۰]
پانویس
- ↑ مائده / ۳.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳ ص ۲۲۴؛ الاقبال، ص ۴۶۴.
- ↑ کتاب سلیم، ص ۱۹۸؛ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳ ص ۲۳۴؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۲، ح ۲۵۰.
- ↑ الیقین، ص ۲۱۲.
- ↑ کتاب سلیم، ص ۲۲۸؛ بحار الانوار، ج ۳۷ ص ۱۹۵ ح ۷۸؛ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳ ص ۹۸.
- ↑ اسرار غدیر، ص ۱۴۵، بخش ۲.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ۲۲۱.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳ ص ۴۰؛ آمالی الصدوق، ص ۲۹۰.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۵۶؛ کنز العمال، ج ۲، ص ۳۹۹.
- ↑ اسرار غدیر، ص ۱۴۵، بخش ۴.
- ↑ الإحتجاج (للطبرسی)، ج۱، ص ۵۶؛ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۰۲، ح ۸۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۵۶؛ صحیح ابن حبان، ج ۱، ص ۴۱۳؛ کنز العمال، ج ۲، ص ۳۹۹.
- ↑ الدر المنثور، ج ۲، ص ۲۵۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۰۲، ح ۸۶؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۶۶؛ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۱۷۶.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ۲۲۱.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۱۳۷، ح ۲۰۱. تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۹۳، ح ۲۱.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳ ص ۴۰؛ آمالی الصدوق، ص ۲۹۰.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۵۵. عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۱۱۴، ح ۱۴۷؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۲۲۴.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۴۰؛ آمالی الصدوق، ص ۲۹۰، ح ۱۰.
- ↑ اسرار غدیر، ص ۱۴۵، بخش ۴.
- ↑ الفضائل (شاذان)، ص ۸۴.
- ↑ به کتاب غدیر در قرآن، ج ۱، ص ۱۶۰–۱۵۲ مراجعه شود.
- ↑ الفضائل (شاذان)، ص ۸۴.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۷۱ ح ۵۱؛ تفسیر فرات، ص ۳۷؛ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۱۴۶، ح ۲۱۵.
- ↑ آمالی الصدوق، ص۲۹۰، ح ۱۰؛ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۴۰.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۹۳، ح ۲۱؛ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۱۳۷، ح ۲۰۱.
- ↑ کتاب سلیم، ص ۱۹۸؛ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۲۳۴؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۲، ح ۲۵۰.
- ↑ اسرار غدیر، ص ۱۴۶، بخش ۵.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۰۲، ح ۸۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۵۶، ح ۳۹؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۳.
- ↑ علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۴۹.
- ↑ الاحتجاج، ج ۱، ص ۶۶؛ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۰۲، ح ۸۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۰۲، ح ۸۶؛ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۱۷۶؛ الیقین، ص ۳۴۴.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۵۶، ح ۳۹؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۳.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۱۳۷، ح ۲۰۱؛ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۹۳، ح ۲۱.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ۵۳۸، ح ۵۰؛ مختصر البصائر، ص ۶۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۵۶، ح ۳۹؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۳.
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ الفضائل (شاذان)، ص ۸۴.
- ↑ کتاب سلیم، ص ۳۴۴. آمالی الطوسی، ص ۲۷۹؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۳۳.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ۲۲۱.
- ↑ بحار الانوار، ج ۲۴ ص ۵۹، ح ۳۵، ج ۶۴، ص ۱۴۷، ح ۲.
- ↑ کتاب سلیم، ص ۲۱۱، ح ۱۱.
- ↑ الدعوات (للراوندی) / سلوة الحزین، النص، ص ۱۵۸؛ بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۴۹.
- ↑ تکاثر/ ۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۶۳، ص ۳۱۷.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۹۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۴۷، ص ۱۲۳؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۳۶۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۱۰، ص ۳۹۳؛ المحاسن، ج ۱، ص ۹۰.
- ↑ بحار الانوار، ج ۲۸، ص ۱۳.
- ↑ آل عمران/ ۸۵؛ اسرار غدیر، ص ۱۴۶، بخش ۴.
- ↑ اسرار غدیر، ص ۱۴۵، بخش ۴.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۱۳۷ ح ۲۰۱؛ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۹۳، ح ۲۱.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۵۶، ح ۳۹؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۳.
- ↑ به کتاب غدیر در قرآن، ج ۱، ص ۳۸–۴۰، ۲۹۹–۳۰۶ مراجعه شود.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۱۲۲، ح ۱۶۹، ۱۷۰؛ تفسیر القمی، ج ۱، ص ۱۴۵؛ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۹۲، ح ۲۰.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۳۸؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۸۹، ح ۴؛ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۹۳؛ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۱۵.
- ↑ سبأ / ۴۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۱۲۲؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۳۷۹.
- ↑ الغدیر، ج ۱، ص ۱۹۷؛ بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۵۲؛ اثبات الهداة، ج ۲، ص ۱۱۲.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۳۶، ج ۳۹، ص ۳۳۶، ج ۴۱، ص ۲۲۸؛ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۶۸.
- ↑ اثبات الهداة، ج ۲، ص ۱۱۵، ح ۴۷۶.
- ↑ الاقبال، ج ۲، ص ۲۶۳.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۵۳۷، ح ۳۹.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۵، ص ۱۲۱؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۲۶؛ الایضاح (ابن شاذان)، ص ۵۹؛ معانی الاخبار، ص ۹۶؛ وسائل الشیعة، ج ۲۸، ص ۳۵۳؛ کمال الدین، ص ۶۷۶؛ الکافی، ج ۱، ص ۱۹۸؛ عیون الاخبار، ج ۲، ص ۱۹۶؛ آمالی الصدوق، ص ۷۷۴، ح ۱.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ۵۳۸، ح ۵۰؛ مختصر البصائر، ص ۶۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۶۹، ص ۱۸۳. مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۷۹؛ دلائل الإمامة، ص ۲۳۵؛ نوادر المعجزات، ص ۱۳۰.
- ↑ بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۲۹.
- ↑ همان، ج ۱۶، ص ۳۱۸، ح ۷.
- ↑ همان، ج ۲۴، ص ۴۳، ح ۷.
- ↑ همان، ج ۶، ص ۱۴۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۵۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۹۴، ص ۱۱۰، ح ۲؛ آمالی الصدوق، ص ۷۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۹۴، ص ۱۱۵؛ مصباح المتهجد، ص ۵۲۴.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۱۴۵، ح ۲۱۳، ص ۲۱۰، ح ۲۹۱؛ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۶۹، ح ۴۶؛ تفسیر فرات، ص ۱۲؛ مستدرک الوسائل، ج ۶، ص ۲۷۷، ح ۴.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۲۱۴.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۶۳؛ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۲۲۱.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۲۱۴.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۲۲۲.
- ↑ عوالم العلوم، ج ۱۵/ ۳، ص ۲۱۵.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، از ص ۱۹۹–۱۶۳.