اکمال دین با امامت
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّما اَکْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دینَکُمْ بِاِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاوُلئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ فِی النّارِ هُمْ خالِدُونَ،
لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ
.
ای مردم! خداوند دین شما را با امامت علیj کامل نمود، هرکس پیروی نکند از او و جانشینانِ او از فرزندان من و نسل او - تا روز قیامت و روزی که در پیشگاه او حاضر میشویم – از آنهایی است که همهٔ کارهایش در دو جهان بیهوده و باطل و سرانجامش دوزخ برای همیشه است (عذاب آنان کم نمیگردد و به آنان مهلت داده نمیشود)
خطیب اعظم غدیر پس از بیان آیه اکمال در فرازهای قبل، این بار با تأکید بیشتر در مورد آیه ۳ سوره مائده با صراحت کامل، اکمال دین را در امامت امیرالمؤمنین علیه السلام و اوصیاء ایشان دانسته و تأکید دارند فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام همگی فرزندان من هستند و اگر کسی از این بزرگواران پیروی نکند خداوند اعمال نیک آنها را حبط کرده و در پرونده اعمال او قرار نمیدهد و باید منتظر عذاب الهی باشد. در ذیل ابتدا به چند نکته از این فراز اشاره نموده[۱] و سپس آیات شریفهٔ ۲۱۷ سوره بقره و ۸۶ تا ۸۸ سوره آل عمران را که در این فراز شاهد گرفته شده است را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهیم.
۱. اکمال دین با امامت
علمای امامیه مقصود از اکمال دین در آیه اکمال، کمال یافتن به امامت علی علیه السلام و اولاد او دانسته و معتقدند مفهوم آیه این است که قبل از تعیین علی علیه السلام به امامت، دین ناقص بوده و در روز غدیر خم کامل گشته است. شأن نزول آیه را نیز بعد از واقعه غدیر و معرفی علی علیه السلام میدانند و میگویند وقتی علی علیه السلام معرفی شد این آیه نازل گشت. در نتیجه، هنگامی که تکمیل دین به مسئله امامت باشد پس بدون آن- طبعاً- ناقص است؛ بنابراین، مسلمانی که اسلام را بدون امامت پذیرفته است دین او ناقص است و دین ناقص مفید و سازنده نیست. با این مقدمات، دینی که مفید نباشد دارندهٔ آن در حکم شخصی است که اصلاً دین ندارد و انسان بی دین – به تصریح قرآن و روایات- جهنم منزل و مأوای اوست؛ زیرا جهنم برای اینگونه افراد آفریده شده است. اگر بخواهیم این گفتار را در قالبی منطقی عرضه بداریم شکل و صورت قیاس چنین است: اسلام بدون امامت ناقص است، و دین ناقص مفید نیست. پس اسلام بدون امامت مفید نیست.
۲. اکمال دین با اقرار به امامت همهٔ ائمهٔ غدیر علیهم السلام
نه تنها اقرار به امامت علی علیه السلام مکمل دین است؛ بلکه اقرار و اعتراف به امامت یازده فرزندش – ایضاً- لازم است و این نکته از کلام حضرت که فرمود: وَ بِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی مِنْ صُلْبِه استفاده میشود که لازمهٔ این قول آن است که اگر کسی حتی یک نفر از ائمهٔ معصومین علیهم السلام را انکار کند مانند کسی است که همه را انکار کرده است؛ زیرا امامت یک نور است که در دوازده چراغدان متجلی گردیده است. به این معنی که ظرف متعدد است ولی مظروف واحد است. کثرتی که در امامت مشاهده میشود به اعتبار ظروف است، مثل یک آب که در دهها ظرف متعدد است؛ ولی همهٔ مظروفها دارای یک حقیقت به نام آب است. و این موضوع اختصاص به امامت نداشته و در مورد انبیا هم صدق میکند.
۳. فرزند اولاد رسول خدا صلی الله علیه وآله بودنِ اوصیاء امیرالمؤمنین علیه السلام
فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام از صلب حضرتش هستند؛ اما در زمرهٔ اولاد رسول خدایند که این نکته از جمله مِنْ وُلْدی مِنْ صُلْبِه استفاده میشود؛ زیرا معنای قول رسول خدا صلی الله علیه وآله این است که امامان بعد از امیرالمؤمنین علیه السلام اولاد رسولند، ولی از صلب امیرالمؤمنین علیه السلام میباشند. از این رو بود که به آنان میگفتند: «یابن رسولالله!» که در این تخاطب بسیاری از معاندین و مخالفین ناراحت بودند.
روزی هارون الرشید از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام پرسید که: چرا مردم به شما «یابن رسولالله» میگویند شما آنان را نهی نمیکنید؟ حال آنکه شما اولاد علی علیه السلام هستید نه اولاد پیغمبر![۲]
همچنین حَجاج بن یوسف ثقفی از سعید بن جبیر پرسید و در این پرسش او را تهدید به قتل نمود مگر آنکه از قرآن ثابت کند که حسن و حسین علیه السلام اولاد رسولند.
سعید بن جبیر در جواب او این آیه را تلاوت نمود:
... وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنین * وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیی وَ عیسی وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحین
[۳][۴]
آنگاه سعید بن جبیر از حجاج پرسید: در این آیه عیسی علیه السلام از ذریهٔ ابراهیم علیه السلام نامیده شده است. بگو ببینم پدر عیسی علیه السلام که بود؟
گفت: عیسی علیه السلام پدر نداشت. سعید گفت: پس عیسی علیه السلام از ناحیه چه کسی به ابراهیم علیه السلام منسوب میگردد؟ گفت: از طرف مادر.
سعید گفت: چگونه خدا عیسی علیه السلام را از طرف مادر از ذریه ابراهیم علیه السلام دانسته و شما قبول دارید؛ ولی راجع به حسن و حسین علیه السلام سؤال میکنید؟ حجاج ساکت ماند و جوابی نداد و تصدیق نمود.
همین آیه را موسی بن جعفر علیه السلام در جواب هارون تلاوت فرمود و بدان استدلال کرد و اضافه فرمود: اگر رسول خدا در دنیا بود و دختر تو را به همسری از تو طلب مینمود قبول مینمودی، یا نه؟ عرض کرد: افتخار مینمودم و دخترم را به رسول خدا صلی الله علیه وآله میدادم. حضرت فرمودند: ولی اگر از من مطالبه میفرمود جائز نبود و من هم دخترم را نمیتوانستم به رسول خدا صلی الله علیه وآله بدهم. هارون تصدیق نمود.
قرآن و کلام معصوم علیه السلام برای ما حجت است و کافی لکن علاوه بر قرآن در مقابل مخالفین احتجاج به اشعار شعرای عرب نیز لازم است همانگونه که شاعر عرب گفته است: بَنُونا بَنُو اَبنائِنا وَ بَناتُنا بَنُوهُنَّ اَنباءُ الرِّجال الاباعِد[۵]
پسرانِ پسرانِ ما از جمله پسرانِ ما هستند و پسرانِ دخترانِ ما از جمله پسرانِ مردم دور از ما هستند.
همچنین ما روایاتی داریم که پیامبر صلی الله علیه وآله فرزندان امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیه السلام را فرزندان خویش معرفی مینمایند که به دو مورد اکتفا میکنیم: عن فاطمة الزهرا سلام الله علیها، عن النبی صلی الله علیه وآله، قال: لکل بنی انثی عصبة ینتمون الیه، الا ولد فاطمه فانا ولیهم و انا عصبتهم؛[۶]
برای هر فرزند مادری نستبی از جانب پدر است که به او منتهی میشود؛ مگر فرزندان فاطمه سلام الله علیهاکه من سرپرست ایشان و سرسلسلهٔ آنانم.
عمر بن خطاب از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نقل میکند که حضرت فرمودند: در روز جزا هر نسب و سببی گسسته است مگر نسب و سبب من. برای هر فرزندی هم پدری است که نسبت به او میرساند، جز فاطمه سلام الله علیهاکه من پدرشان هستم و آنان نسبت به من میرسانند.[۷]
در خطبهٔ غدیر برای تبیین موضوع ذریّه پیامبر صلی الله علیه وآله که از نسل امیرالمؤمنین علیه السلام هستند چند فراز ذکر گردیده که درذیل به آنها اشاره میکنیم:
- مَعَاشِرَ النَّاسِ ذُرِّیَّةُ کُلِّ نَبِیٍّ مِنْ صُلْبِهِ وَ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِ عَلِیٍّ؛ ای مردم! فرزندان هر پیامبری از صلب خود اوست، و[لی] فرزندان من از صلب علی علیه السلام خواهد بود.
- مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّمَا أَکْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دِینَکُمْ بِإِمَامَتِهِ فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ یَقُومُ مَقَامَهُ مِنْ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأُولئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ* لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ؛ ای مردم! به راستی خداوند عزّ و جلّ دین شما را با امامت علی علیه السلام کامل نمود، پس هر کس به او و جانشینان او از فرزندان من از صلب او تا روز قیامت و روز عرض اعمال بر خداوند عزّ و جلّ اقتداء نکند، پس آنها اعمالشان نابود خواهد شد و در آتش جهنم جاویدان خواهند بود. عذاب از آن کم نخواهد شد و هیچ وقت مهلت داده نخواهند شد.
- أَلَا وَ إِنَّ عَلِیّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّکْرِ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ؛ آگاه باشید، همانا علی علیه السلام موصوف به شکیبایی و شکرگزاری است، سپس بعد از او فرزندان من از صلب او.
- مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أَمَرَکُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدِی ثُمَّ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ یَهْدُونَ إِلَی الْحَقِ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ ثُمَّ قَرَأَ- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ إِلَی آخِرِهَا وَ قَالَ فِیَّ نَزَلَتْ وَ فِیهِمْ نَزَلَتْ وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إِیَّاهُمْ خُصَّتْ؛ ای مردم! من صراط مستقیم خدایم که شما را به دنبالهروی از آن امر نمود. پس از من علی علیه السلام صراط مستقیم است و سپس فرزندان من از صلب او پیشوایانی هستند که به سمت حقّ هدایت میکنند و به حقّ داوری مینمایند.
- وَ قَدْ أَمَرَنِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الْإِقْرَارَ بِمَا عَقَدْتُ لِعَلِیٍّ مِنْ إِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ جَاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنِّی وَ مِنْهُ عَلَی مَا أَعْلَمْتُکُمْ أَنَّ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِهِ فَقُولُوا بِأَجْمَعِکُمْ إِنَّا سَامِعُونَ مُطِیعُونَ رَاضُونَ مُنْقَادُونَ لِمَا بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنَا وَ رَبِّکَ فِی أَمْرِ عَلِیٍّ وَ أَمْرِ وُلْدِهِ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ نُبَایِعُکَ عَلَی ذَلِکَ بِقُلُوبِنَا وَ أَنْفُسِنَا وَ أَلْسِنَتِنَا وَ أَیْدِینَا…؛ و خداوند مرا مأمور فرموده تا از شما درباره امارت علی بن أبیطالب و امامان پس از او که همه از صلب من و اویند اقرار زبانی بگیرم، پس همگی بگویید: «گفتههایت را شنیدیم و به نصب علی بن أبی طالب و فرزندان صلبی او به امارت مسلمین راضی و فرمانبرداریم، و با تو در این باره با قلبها و جان و زبان و دستهایمان بیعت میکنیم.
پیامبرانی چون حضرت زکریا علیه السلام و حضرت ابراهیم علیه السلام در روزهای آخر عمر خویش، از خداوند فرزندی طلبیدند تا ادامه دهندهٔ نسلشان باشد. پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وآله برای ادامهٔ نسل خود چنین نخواستند، بلکه اینگونه تسلیم خدا شدند که نسلشان از داماد و دخترشان ادامه پیدا کند. عرفاً اطلاق نسل به فرزندان و نوادگان پسری میشود، ولی با این حال پیامبر صلی الله علیه وآله با این که فرزندان علی علیه السلام، فرزندان دختری ایشان محسوب میشدند، آنها را فرزند خود میخواندند. خداوند متعال خواسته است که نسل پیامبر صلی الله علیه وآله از طریق دخترشان و دامادشان حضرت علی علیه السلام ادامه پیدا کند و پیامبر صلی الله علیه وآله نیز به این مسئله راضی به قضای الهی شدند.
بعد از پایان جنگ خیبر و شجاعت چشمگیر امیرالمؤمنین علی علیه السلام در آن، پیامبر صلی الله علیه وآله خطاب به علی علیه السلام فرمودند: لَوْ لَا اَنْتَ یَا عَلِیُّ مَا عُرِفَ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی لَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَسْلَ کُلِ نَبِیٍ مِنْ صُلْبِهِ وَ جَعَلَ نَسْلِی مِنْ صُلْبِکَ یَا عَلِیُّ فَأَنْتَ اَعَزُّ الْخَلْقِ وَ اَکْرَمُهُمْ عَلَیَّ …؛ اگر تو نمیبودی، مؤمنان بعد از من شناخته نمیشدند. قطعاً خداوند عزّ و جلّ نسل هر پیامبری را از صلبش قرار داده است و نسل من را از صلب تو گمارده است. ای علی! تو عزیزترین و گرامیترین مخلوقات نزد من هستی.[۸]
تحلیل و بررسی آیات مرتبط با این فراز
در این فراز از خطبهٔ غدیر پیامبر صلی الله علیه وآله آیات ۲۱۷ سوره بقره و ۸۶ تا ۸ ۸ سوره آل عمران را به عنوان شاهد سخن ذکر میفرمایند که در ذیل به تفکیک این آیات را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهیم:
آیه اول:
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِیهِ قُلْ قِتالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ
. از تو درباره ماه حرام و جنگ در آن سؤال میکنند، بگو جنگ در آن کار بزرگی است و ایجاد مانع بر سر راه خدا و کفر به اوست؛ و خارج کردن اهلش از آن نزد خدا بالاتر است، و فتنه از قتل هم بالاتر است. آنان همچنان با شما جنگ میکنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند. هر کس از شما از دین خود بازگردد و در حالی بمیرد که کافر باشد، چنین کسانی همانانی هستند که اعمالشان در دنیا و آخرت سقوط میکند و آنان اصحاب آتش هستند که برای همیشه در آنند.[۹]
آیه دوم:
کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ. أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ. خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ.
چگونه خدا هدایت میکند قومی را که بعد از ایمانشان کافر شدند و شهادت دادند که پیامبر بر حق است و برای آنان بیّنات آمد، و خداوند قوم ظالم را هدایت نمیکند. آنان کسانی هستند که جزایشان این است که بر آنان لعنت خدا و ملائکه و همه مردم است، و برای همیشه در آن خواهند بود و عذاب آنان تخفیف داده نمیشود و مهلت داده نمیشوند.[۱۰]
لحظاتی پس از بلند کردن امیرالمؤمنین علیه السلام بر فراز منبر و معرفی او با تابلوی جهانی مَنْ کُنتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، و دقیقاً پس از پایان این اعلام و اقرار گرفتن از مردم، پیامبر صلی الله علیه وآله اولین برخورد درباره انکار چنین ولایتی را با قاطعیت نشان داد و اعمال منکرین امامت دوازده امام علیهم السلام را بیارزش خواند و آنان را به جهنم بشارت داد. پیامبر صلی الله علیه وآله این هدف را با اقتباس از دو آیه که درباره مرتدین از اسلام است و ارتباط کاملی به موضوع دارد مطرح فرمود و با استفاده از فقره آخر هر دو آیه- که نتیجه ارتداد است- کلام خود را کامل فرمود. آخر آیه سوره آل عمران عیناً در کلام حضرت آمده، ولی آیه سوره بقره با افزودن «الَّذینَ» به صورت فاولئک الَّذِینَ حَبِطَتْ … آمده و به جای أولئِکَ أصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ، اختصاراً جمله وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ ذکر شده است.
بررسی آیات ما قبل و ما بعد
در قرآن، آیه ۲۱۷سوره بقره درباره جنگ و حرمت آن در ماههای حرام است. از اواسط آیه سخن به مقایسه قتل و فتنهانگیزی منتقل میشود و اینکه الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ و در پی آن مسئله ارتداد و بازگشت از دین مطرح میشود و کسی که با حال ارتداد بمیرد به سقوط اعمال و آتش خالد جهنم جزا داده میشود.
نظیر این آیه در ۱۷ سوره توبه آمده که چنین است:
ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدِینَ عَلی أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ، أولئِکَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ
.
آیه سوره آل عمران درباره کسانی است که از مسلمانی بازمیگردند و بعد از اقرار به حقانیت پیامبر صلی الله علیه وآله کافر میشوند. چنین کسانی مستحق لعنت خدا و ملائکه و مردماند، و در جهنم بدون تخفیف معذب خواهند شد. در آیات بعد هم مسئله ارتداد دنبال شده و قبول نشدن اعمالشان از جهات مختلف مطرح شده است.
نظیر این آیه در سوره بقره دیده میشود که از آیه ۱۵۹ کسانی را ذکر میکند که براهین الهی را کتمان میکنند و مورد لعنت هستند. سپس توبه کنندگان را که حقایق کتمان شده را برای مردم تبیین میکنند مورد عفو قرار میدهد. آنگاه در آیه ۱۶۱ و ۱۶۲ بار دیگر کسانی را که کافر شده و با همان کفر میمیرند مورد لعنت خدا و ملائکه و مردم قرار میدهد و مستحق عذابی خالد میداند که تخفیف و مهلتی در آن نیست.
تحلیل اعتقادی
در بُعد تفسیری کلام پیامبر صلی الله علیه وآله در این فراز خطبه نسبت به دو آیه شریفه این نکته حائز اهمیت است که در هر دو آیه موضوع سخن از کسانی است که پس از شناخت براهین و پذیرفتن دین الهی مرتد و کافر میشوند و از اسلام بازمیگردند. این افراد در کلام حضرت به کسانی تعبیر و تأویل شدهاند که پس از اعلام کمال دین با امامت دوازده امام علیهم السلام، باز هم از پذیرفتن امامت آنان سر باز میزنند و با این کار خود مرتد و کافر میشوند. نکته فوق را پیامبر صلی الله علیه وآله در سه مرحله بیان فرموده است:
الف. امامت دوازده امام یعنی دین کامل
با در نظر گرفتن اینکه این قطعه از کلام پیامبر صلی الله علیه وآله دقیقاً پس از بلند کردن و معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام ادا شده، اولین کلام حضرت آن است که «خداوند عزّ و جلّ دین شما را با امامت او کامل نموده است». این یک اتمام حجت برای کسانی است که ادعای اسلام دارند، ولی با نپذیرفتن امامت تصریح میکنند که «ما دین کامل نمیخواهیم»، و خدا هم میگوید: «دین ناقص مانند بیدینی است»!
تکمیل سخن در این است که مسئله فقط بر سر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام نیست، بلکه شرط دین کامل پذیرفتن امامت بلا فصل دوازده امام معصوم علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه وآله است.
روشنترین راه برای فهماندن این باقیمانده سخن کلمه «بِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ» است؛ یعنی اگر تعیین امام الزاماً باید از سوی خدا باشد طبعاً بعد از علی بن ابی طالب علیه السلام هم باید تا آخر دنیا امامانی از سوی خداوند معین شده باشند که با عبارت «مِنْ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ» آنان را تعیین فرموده است.
ب. منکرین امامت تا روز قیامت
در این فراز از خطبهٔ غدیر تأکید خاصی بر مسئلهٔ قیامت با دو عبارت کنار یکدیگر شده است: الی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. از نظر ادبی این «جار و مجرور» متعلق به یکی از دو فعل متقدم میتواند باشد و هر دو معنای صحیح دارد: «لَمْ یَأْتَمَّ» و «یَقُومُ».
اگر متعلق به «یَقُومُ» باشد منظور از آن استمرار امامت دوازده امام تا روز قیامت است یعنی کسانی که تا روز قیامت در مقام علی علیه السلام قرار میگیرند؛ و اگر متعلق به «لَمْ یَأْتَمَّ» باشد منظور از آن عموم منکرین امامت دوازده امام علیه السلام از روز رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله تا برپایی قیامت است، و اختصاصی به بیعت شکنان روزهای اول خلافت نخواهد داشت.
عبارت الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ را میتوان شاهدی بر احتمال دوم یعنی متعلق بودن به «لَمْ یَأْتَمَّ» دانست، زیرا عرضه بر خداوند نوعی اشاره به آمادگی برای پاسخگویی است، و حضرت بدین وسیله منکرین امامت را هشدار میدهد. اگرچه با پذیرفتن احتمال اول هم که متعلق به «یَقُومُ» بدانیم، باز اطلاق عبارت شامل همه منکرین امامت در گستره زمان و مکان خواهد بود.
ج. جزای منکرین امامت ائمه علیهم السلام
مسئله ارتداد و بازگشت از دین الهی نزد خداوند از کفر بالاتر است. اکنون که نپذیرفتن امامت ائمه علیهم السلام نزد خداوند ارتداد و بازگشت از اسلام است، در این فراز خطبه با استناد به آیه دو جزای مهم برای این انسانهای بیپروا نسبت به دینشان در نظر گرفته شده است:
- حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ
بیارزش شدن و بطلان اعمال و فساد آن که معنای «حبط» است؛ یعنی آنچه به عنوان اسلام انجام دادهاند طبعاً باید برای آنان در دنیا و آخرت نتیجه و فایدهای داشته باشد، اما خداوند صریحاً بر اعمالشان خط بطلان میکشد و آن را در دنیا و آخرت بیارزش میخواند. این بدان معناست که کفار در اثر برخی نیکیهایشان لااقل در دنیا جزای آنها را خواهند دید، ولی منکرین امامت نه تنها در آخرت دست خالی خواهند بود که در دنیا هم به عنوان جزای خیراتشان چیزی به آنان داده نمیشود و این به خاطر فاسد شدن و بطلان اعمالشان در اثر انکار ولایت است.
- فِی النَّارِ
آتش جهنم، بدون شک سزای کسی است که پس از عمری مسلمانی بدان پشتِ پا بزند و مرتد شود، ولی توصیف این عذاب در کلام پیامبر صلی الله علیه وآله حاکی از غضب فوقالعاده الهی نسبت به چنین کسانی است. آن حضرت سه نکته درباره عذاب این گروه با اقتباس از قرآن فرموده است:
- خالِدُونَ
همیشه در جهنم خواهند بود و از آن خلاصی ندارند، یعنی هیچ دستمایهای برای بهشت ندارند.
- لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ
در عذاب آنان تخفیف داده نمیشود، و گویا هیچ شفاعتی درباره آنان پذیرفته نخواهد شد.
- وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ
به آنان مهلت داده نمیشود، چه دررفتن به سوی جهنم که به آنان اجازه هیچگونه توقفی داده نمیشود، و چه در داخل جهنم که لحظهای عذاب قطع نمیشود.[۱۱]
پانویس
- ↑ شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیر خم، ص ۳۲۰.
- ↑ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص ۸۱، ح ۹؛ احتجاج، ج۲، ص ۱۶۱؛ تحف العقول، ص ۴۰۴؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۲۴۲، ح۲؛ و ج ۴۸، ص ۱۲۵، ح۲.
- ↑ انعام / ۸۵–۸۴. و از فرزندان ابراهیم، داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت کردیم ونیکوکاران را اینگونه پاداش دهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس که همه از صالحان بودند.
- ↑ کنزالفوائد، ص ۱۶۷؛ کتاب الامالی، ص ۵۰۴، ح۳؛ تفسیرالعیاشی، ج۱، ص ۳۶۷، ح۳؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۱۴۸، ح۱(به نقل از کراجکی)؛ و ج ۲۵، ص ۲۴۵، ح ۲۶، ج ۹۶، ص ۲۴۲، ح۷ (به نقل از آمالی شیخ صدوق) و ح ۹ به نقل از عیاشی؛ الدرالمنثور، ج۳، ص ۲۸.
- ↑ البهجة المرضیه، باب الابتدا؛ المغنی، باب فیما یعرف به المبتدا و الخبر؛ جامع الشواهد، ج۱، ص ۳۱۷.
- ↑ مسند فاطمه، ص ۵۴، ح ۱۲۸؛ الجامع الصغیر، ج۲ ص ۷۷؛ مجمع الزوائد، ج۴، ص ۳۲۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص ۱۶۴ (با این تغییر در آخر حدیث که «انا ولیها و عصبتها» مسند فاطمه سلام الله علیها، ص ۲۵۹، فصل چهارم، ح ۳۹.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۷، ص ۴۶۴؛ ذخائر العقبی، ص ۱۲۱ و ۱۶۹؛ تاریخ بغداد، ج۱۱، ص ۲۸۵؛ مسند فاطمه، ص ۲۶۰، فصل چهارم، ذیل ح ۴۱.
- ↑ کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، ص ۴۳۱.
- ↑ بقره / ۲۱۷.
- ↑ آل عمران/ ۸۸–۸۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص ۳۸۷.