تحليل جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»[۱]

چكيده و آينه تمام نماى غدير و عصاره خطابه مفصل آن، جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» است كه در يک مقطع حساس از خطبه و در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بازوان امیرالمؤمنین ‏علیه السلام را گرفته و او را بلند كرده و به مردم معرفى مى ‏كردند بيان شده است.

اگر اين جمله را خوب بشكافيم درخواهيم يافت كه جمله ‏اى كوتاه ولى پر معنى است و مبتنى بر چندين پايه عقيدتى است، كه اگر كسى آنها را قبول نداشته باشد نمى‏ تواند اين جمله را بپذيرد.

اين پايه‏ ها و ريشه‏ ها در متن خطابه غدير به صراحت آمده، و با استناد به آنها جمله مذكور را تبيين خواهيم كرد:

توضيح كلمه ‏هاى جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...»

جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» كه به حدیث غدیر مشهور است، از پنج كلمه تشكيل شده است:

«مَنْ»، يعنى «هر كَس»؛ و اين كلمه شامل تمام مسلمانان -  يعنى آنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله را قبول دارند -  مى‏ شود.

«كُنْتُ»، يعنى «من بوده‏ ام»؛ استفاده از فعل ماضى به معناى آن است كه اين منصب براى پيامبر صلى الله عليه و آله پايه نبوت عامه و خاتميت اوست، و خطاب سخن با كسانى است كه حضرتش را تا كنون به چنين منصبى قبول داشته‏ اند.

«مَوْلاهُ»، يعنى «مولى و صاحب اختيار اويم»؛ اين كلمه محور اصلى جمله است، و خودِ حضرت در همين خطبه و در مواردى ديگر معناى اين كلمه را بيان فرموده ‏اند.

«مولى» يعنى كسى كه اختیار مردم به دست او است و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارد، و هر دستورى به آنان دهد بايد بدون چون و چرا اجرا كنند؛ و كوتاهى در آن اگر به عنوان اعتراض و شک در حقانيت او باشد مساوى با كفر و انكار نبوت است.

«فَعَلِىٌّ» يعنى «پس على...»؛ تعيين علی بن ابی‏ طالب‏ علیه السلام براى منصب و مقامى كه در كلمه بعدى ذكر مى‏ شود، مشت محكمى به دهان فتنه ‏گران و دسيسه ‏كاران است تا فكر تشكيک در شخص امام و يا احتمال تعدد آن را از مخيّله خود بيرون كنند.

از طرف ديگر با معرفى اين «على‏ عليه السلام»، يازده امام ديگر را هم كه بعد از او داراى مقام و منصب او خواهند بود مشخص مى‏ كند به طورى كه راهِ تحريف و تشكيک بسته مى‏ شود.

«مَوْلاهُ»، يعنى «مولى و صاحب اختيار اوست»؛ همان منصبى كه در كلمه سوم اين جمله براى شخص خاتم انبياء صلى الله عليه و آله ذكر شد عيناً براى على بن ابى‏ طالب و يازده امام ‏عليهم السلام معين از فرزندان او از جانب خداوند عطا شده است.

آنان صاحب اختيار مردم‏اند و هر چه بگويند بايد بدون چون و چرا قبول كرد، و هرگونه اعتراض و شک و ترديد درباره آنان مساوى با كفر است.

معناى دقيق جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...»

پس از تبيين كلماتِ اين جمله، صورت تركيبى آن با در نظر گرفتن آن پايه‏ هاى اعتقادى كه ذكر شد، چنين ترجمه مى‏ شود:

هر مسلمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را به عنوان صاحب اختيار خود قبول دارد، و در مورد فرمايشات و اوامر و افعال او اجازه هيچ گونه شک و شبهه و اعتراض به خود نمى ‏دهد، بايد نسبت به على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام نيز همين اعتقاد را داشته باشد و سخنان و افعال او و آنچه از او مى ‏بيند و مى‏ شنود را حق بداند.

از آنجا كه هيچ گونه جاى اعتراض و تشكيک درباره پيامبر صلى الله عليه و آله وجود ندارد، لذا هر كس به هر عنوان با على ‏عليه السلام مخالفت كند و يا رو در روى او بايستد بر باطل است و اعتقاد او مساوى با كفر است.

تصريح به نام «على‏ عليه السلام» به خاطر نام امامان

نام على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام به عنوان امام بلافصل بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله و اولين شخص در خط امامت به طور شاخص ذكر شده، تا پس از تثبيت امامتِ او اين رشته ادامه يابد و يازده امام بعد هم يكى پس از ديگرى آن را به سر منزل قيامت برسانند.

در مواضع مختلف خطبه پس از ذكر نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بلافاصله به امامان پس از او اشاره شده، و نكته ‏اش اين است كه خداوند به عنوان نايب خود، اين صاحب اختياران را تا روز قيامت -  به طور متصل -  براى مردم تعيين كرده است، و چنان حجتش را بر مردم تمام كرده كه به راحتى بتوان شاهراه مستقيم را از بيراهه تشخيص داد و براى كسى هم عذرى باقى نماند.

نكته مهم درباره كلمه «مولى»

طبيعى است كسى مى‏ تواند صاحب اختيار مطلق مردم باشد كه نه تنها گناه نكند و شيطان و هواى نفس در او راه نداشته باشد، بلكه اشتباه هم نكند تا باعث هلاكت جمعيتى نشود.

خداوند كسانى را صاحب اختيار مردم قرار داده كه داراى عصمت مطلق ‏اند، و از هرگونه بدى و پليدى به هر معنى كه باشد پاك‏ می باشد.

گذشته از آن عِلمشان را به منبع بى‏ پايان علم خود متصل كرده است، تا جوابگوى انواع احتياجات مردم باشند.

تعيين و تخصيص چهارده معصوم‏ علیهم السلام به عنوان صاحب اختيار مردم و كسانى كه امرشان بر هر موجودى نافذ است فقط بايد از جانب حق تعالى باشد، زيرا اوست كه به وجود آورنده مخلوقات است و بهترين ‏ها را او خلق كرده، و فقط اوست كه مى‏ تواند سپردن اختيار تام مردم به دست كسى را ضمانت كند؛ و اين پيامبر صلى الله عليه و آله است كه از جانب خداوند به عنوان پُشتوانه و ضامِن اين مقام درباره امامان‏ عليهم السلام ايشان را به مردم معرفى كرده است.

پروردگارِ مهربان در نظامِ خلقت به اين هم اكتفا نكرده است، بلكه صاحبان اختيار مردم را كسانى قرار داده كه از نور خلق شده ‏اند و آنان را در قالب انسان قرار داده است.

معصومين‏ عليهم السلام كسانى ‏اند كه قبل از خلقتِ عالم خلق شده ‏اند و همه جهان به بركت وجود آنان خلق شده است. اين نورانيت در خطابه غدير به صراحت ذكر شده است:

النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ ثُمَّ في عَلِىِّ بْنِ أَبى ‏طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ.

نور از جانب خداوند عز و جل در من، و سپس در على و بعد در نسل او تا مهدى قائم قرار داده شده است.

خداوند مردم را به چنين وجودهاى نورانى سپرده و خواسته است كه مردم او را از اين طريق عبادت كنند و هدايت را از ايشان بگيرند، و لذا عبادت خداوند از هر طريق ديگرى باشد در پيشگاه خداوند مردود است.

انتخاب بهترين مولى

چقدر بايد مسلمانان، بلكه همه انسان ‏ها از پروردگار خود تشكر كنند كه اينچنين درهاى رحمت بيكران خويش را به سوى مردم گشوده است، و انوار قدسيه چهارده معصوم‏ عليهم السلام را از آن عالم نورانى به صورت بشر آورده، و به عنوان نمايندگان خود معرفى كرده است؛ و با اين نعمت بزرگ منتى عظيم بر همه بشر گذارده است.

خدا را سپاس كه به ما اجازه نداد براى خودمان صاحب اختيارى تعيين كنيم تا دچار هزاران اشتباه شويم. در انتخاب خود هم انسان‏ هاى عادى را به عنوان مولاى ما تعيين نكرد، بلكه كسانى را منصوب فرمود كه بهترين‏ هاى تمام عالم ‏اند، چنان كه خود حضرت در متن خطبه مى‏ فرمايد:

پيامبرتان بهترين پيامبران، و وصىّ شما بهترين اوصياء، و فرزندان او بهترين جانشينان ‏اند.

پانویس

  1. ژرفاى غدير: ص ۸۶ - ۸۹.