حجتبودن امامان
لِانَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَی الْمُقَصِّرینَ وَ الْمُعانِدینَ وَ الْمُخالِفینَ وَ الْخائِنینَ وَ الآثِمینَ وَ الظّالِمینَ وَ الْغاصِبینَ مِنْ جَمیعِ الْعالَمینَ.
زیرا خداوند عزوجل ما را حجت بر مقصران و معاندان و مخالفان و خائنان و گناهکاران و ستمگران و غاصبان از تمامی جهانیان قرار داده است.
حجتبودن امامان مطلبی است که پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر به آن پرداخته است و امامان معصوم علیهم السلام پس از خود را حجت همگانی معرفی کرده است.
درباره این قسمت از خطبه گفته شده که حجت بر انسانها دو گونه است: باطنی که همان عقل است و ظاهری که رسولان و اوصیاء علیهم السلام هستند؛ تا زمانی که این دو حجت بر کسی تمام نشود، مسئول اعمالش نیست و خداوند هرگز بشر را بدون حجت رها نمیکند.
پس بعد از ظهور دین و امامت، تمام انسانها به هر دو حجت دسترسی دارند و ظالمان، معاندان و خائنان نمیتوانند در قیامت بگویند از راهنمایی خداوند محروم بودهاند، زیرا عقل و پیامبران و اوصیاء حجتهای خدا بر آنان بودهاند.
ماهیت حجتبودن امامان
برخی شارحان خطبه غدیر در ذیل این قسمت از خطبه درباره ماهیت حجتبودن امامان علیهم السلام چنین نوشتهاند: حجت بر دو قسم است: باطنی و ظاهری؛ حجت باطنی عقل است و حجت ظاهری انبیا و رسولان و اوصیاء علیهم السلام.
چون خداوند عادل است و ظالم نیست، در دنیا باید حجت را بر بندگانش تمام کند تا بتواند در روز قیامت به آنان پاداش عمل نیک و کیفر عمل قبیح بدهد. اصولاً معنای حجت همین است؛ زیرا حجت یعنی دلیل و برهانی که طرف را قانع کند.
در این باره در حدیثی که از امام کاظم علیه السلام چنین آمده است: «یَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ؛ ای هشام! خداوند بر مردم در دنیا دو حجت تمام میکند: یکی در ظاهر و دیگری در باطن. حجت ظاهری رسولان و پیامبران و اوصیا هستند و حجت باطنی عقول مردم».[۱]
تا زمانی که این دو حجت بر کسی تمام نشود به عذاب خدا گرفتار نشود. روی همین اصل است که شخص دیوانه در قبال اعمالش مسئول نیست؛ زیرا از نعمت عقل که حجت باطنی باشد محروم است. همچنین، جوامعی که رسولان و پیامبران بهسوی آنان از جانب خدا گسیل داده نشدهاند در برابر خداوند در روز جزا مسئول نیستند؛ پس خداوند متعال در هیچ زمانی بشر را بدون رسول یا وصی رسول که همان حجتهای ظاهری باشند تنها نمیگذارد، چنانکه امام صادق علیه السلام میفرمایند: «اَلْحُجَّةُ قَبْلَ اَلْخَلْقِ وَ مَعَ اَلْخَلْقِ وَ بَعْدَ اَلْخَلْقِ».[۲]
و همچنین فرمودند: اگر باقی نماند در دنیا مگر دو نفر، به قطع و یقین یکی از آن دو نفر حجت بر دیگری است.[۳] این سخن کنایه از آن است که دنیا از حجت خالی نمیشود، که روایات در این باب بسیار است. بر این اساس است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند ما را حجت قرار داد بر مقصران (نه قاصران)، معاندان (دشمنان دین از روی تعصب و عناد)، مخالفان (مخالفان حق)، و خائنان (کسانی که به اسلام خیانت کرده و میکنند)، گنهکاران و ستمکاران.
مراد حضرت از این سخن آن است که خداوند بر این افراد هر دو حجت را در دنیا تمام کرده است؛ زیرا از حجت باطن یعنی عقل برخوردارند و میتوانند از دستورات حیاتبخش دین که بهوسیله رسول و اوصیای او در اختیارشان قرار میگیرد استفاده کنند و در دنیا و آخرت سعادتمند و سربلند باشند.
به عبارت دیگر، بعد از طلوع خورشید دین و وجود ستارگان درخشنده آسمان امامت، حجت بر همه تمام است و شخص ظالم و معاند و خائن و امثال آنها چه جوابی فردای قیامت در پیشگاه حق خواهند داشت؟ آیا میتوانند بگویند خدایا! عقل داشتیم ولی برای ما پیامبر نفرستادی تا ما را به دین و شریعت راهنمایی کند؟ یا بگویند ما بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نمیدانستیم باید از کدام راه برویم و مشکلات دینی خود را از چه کسی بگیریم، که خداوند در جواب میگوید: عقل داشتند و رسول هم فرستادم و بعد از رسول هم دوازده وصی بر آنان گماشتم تا زمین خالی از حجت نباشد و شما هم نتوانید امروز در صحرای محشر عذر بیاورید.[۴]
احادیثی درباره حجتبودن امامان
بهنوشته برخی شروح خطبه غدیر احکام و دستورات الهی که توسط حجت ظاهری، یعنی انبیاء و اوصیاء، به مردم رسیده همگی مطابق عقل است. اگر کسی عنادی نداشته باشد، میداند که عقل حجت ظاهری است و دستوراتش را میپذیرد.
صاحب این عقل طریق صحیح را اطاعت و پیروی میداند؛ بر این اساس، این یک اصل عقلی است که احتیاجی به نقل آیات و روایات ندارد. با این حال برای تیمن و تبرک به چند روایت اشاره بر اساس منابع اشاره شده است:
حدیث اول
«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلامقَالَ: ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ - وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْیَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ تَبَارَک وَ تَعَالَی الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظا؛ زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: امر دین و مرتبهٔ عالی و کلید تمام خیرات و در کارها و رضای پروردگار در معرفت امام و آنگاه اطاعت از او میباشد. خداوند متعال میفرماید: کسی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله اطاعت کند بهتحقیق که از خدا اطاعت کرده است و کسی که از فرمان رسول سرباز زند، پس ما تو را نگهدارنده او از لغزش و معصیت قرار ندادهایم. (نساء:۸۰)».[۵]
در شرح این روایت گفته شده که وظیفه رسول جز تبلیغ احکام چیزی نیست، تا لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَیَحْیَیٰ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ؛ تا هر که هلاک میشود به دلیلی هلاک شود و هر که زنده میماند به دلیلی زنده ماند (انفال:۴۲).
پس کسی مجبور بر اطاعت نیست، چنانکه مجبور بر معصیت هم نیست. از سوی دیگر، تردیدی هم نیست در اینکه طاعت از امام بهحق عین طاعت از رسول است چنانکه معصیت و نافرمانی امام، معصیت و نافرمانی از رسول است.[۶]
حدیث دوم
«قال سمعت اباعبدالله علیه السلام، یقول: نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا، وَ أَنْتُمْ تَأْتَمُّونَ بِمَنْ لَا یُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِه؛ گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میگفت: ما اهل بیت قومی هستیم که خداوند اطاعت ما را واجب دانسته است و شما شیعیان از کسانی پیروی میکنید که سایر مردم در نشناختن آنان معذور نیستند».[۷]
حدیث سوم
عن ابیجعفر علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل: ... وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیما (نساء:۵۴) قال: الطَّاعَةَ الْمَفْرُوضَة.؛ از امام باقر علیه السلام درباره کلام خداوند «به آنان ملكى بزرگ بخشيديم» فرمود: مقصود از ملک عظیم اطاعت از ماست که بر همه واجب است».[۸]
حدیث چهارم
«قال: سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول: أُشْرِکَ بَیْنَ الْأَوْصِیَاءِ وَ الرُّسُلِ فِی الطَّاعَةِ؛ گفت: شنیدم از امام صادق علیه السلام که میفرمود: اوصیا را در وجوب اطاعت از آنان شریک انبیاء و رسولان بدان».[۹]
در شرح این روایت گفته شده که همان طوری که اطاعت از رسول واجب است اطاعت از اوصیای رسول هم واجب است و در مفترض الطاعه بودن با یکدیگر شریک هستند.[۱۰]
پانویس
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۶، ح۱۲؛ بحارالانوار، ج۱، ص۱۳۷، ح۳۰؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۰۰، ح۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۷۷، ح۴؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۸، ح۶۶.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۷۹.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۴، ص۶۹–۷۰.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۸۵، ح۱؛ الکافی، ج۲، ص۸۹، ح۵؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۹۴، ح۳۳؛ بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۳۲، ح۱۰.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۴، ص۷۰.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۸۶، ح۳؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۲، ح۱۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۸۶، ح۴؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۱۴۰؛ بحارالانوار، ج۹، ص۱۹۳، ح۳۷.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۸۶، ح۵.
- ↑ شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غدیر خم، ص۳۷۶–۳۶۸.
منابع
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- تفسیر القمی؛ علی بن ابراهیم قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
- شرح خطبه غدیر؛ محمدرضا شریفی، اصفهان: انتشارات نورالحیات، ۱۴۴۶ق.
- شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غدیر خم؛ محمدتقی نقوی، تهران: انتشارات منیر، ۱۳۷۴ش.
- الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.