درس هایی از غدیر
مقدمه
نگاه آدمی به وقایع و حوادث بر دو نوع است: نگاه جامد و راکد که از وقایع و پدیـده های تلخ و شیرین جامعه و تاریخ جز بهرة مادّی و سطحی و تماشای محض آن را ندارند و نگاهشان از چارچوب ظاهر پدیده ها نمی گذرد. این نوع نگاه، محدود به زمان و مکان و حجم و مقدار پدیده هاست و نوع دیگر نگاهی است جـاری و بـرداشتی که به روشن بینان اختصاص دارد. آنان پدیده ها و وقایع گذشه و جاری جامعه را در حال جریان و فراتر از زمان و مکان می بینند.
نگاه ما به «واقعۀ غدیر» از این نوع دوم اسـت؛ نـگاهی است فرازمانی، درس آموز و عبرت آمیز، نگاهی که غدیر را در صحرای تفتیدة «جُحْفه» و سرزمین حجاز محدود نمی سازد و سابقة درخشانش را در فراموشکده تاریخ بایگانی نمی کند؛ بلکه غدیر را در همة اعصار و امصار و در هر عصر و نسل در جـریان مـی بیند.
نگاه جاری به جریان تاریخی «غدیر» به جامعه روح ولایی می دمد، و به افراد متعهد آن، قدرت «برداشت» می دهد. امام خمینی دربارۀ آن واقعه می فرماید:
غدیر منحصر به آن زمان نیست، در همه اعـصار بـاید [جـریان داشته] باشد.[۱]
تنها با ایـن نـگاه مـی توان از غدیر درس ها آموخت و عبرت ها اندوخت.
درس هایی که برخی از آنها از این قرارند:
انتصاب وحیانی:
حادثۀ غدیر، به روشنی نشان داد که امر وصـایت و خـلافت یـعنی جانشینی رسول خدا نیز مانند رسالت و نبوت خـود پیـامبر انتصاب الهی است نه انتخاب مردمی یعنی باید از جانب خدا تعیین شود نه از سوی مردم. همان حقیقتی که سـالها پیـش در سـورة احزاب به صراحت آمده بود و خداوند دستور داده بود که مـردم در مقابل امر خدا و رسول او حق انتخاب ندارند و حق مخالفت با امر پیامبر را هم ندارند به ویژه در مسئلة امـر خـلافت و امـامت. بنابراین، رهبری امت اسلام پس از رسول خداصلی الله علیه و آله انتصابی است یعنی شخص مـعینی بـه دستور خدا و با انتخاب او باید به این مقام منصوب شود چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیوسته و با تـأکید و تـکرار ایـن موضوع را بیان می داشت از جمله:
هنگامی که پیامبر اسلام را به قبیلة عـامر بـن صـعده عرضه کرد و از آنان خواست که مسلمان شوند، رئیس قبیلة آنها گفت:
اگر ما از تـو پیـروی کـردیم و تو پیروز شدی و مکتبت برقرار شد آیا پس از خود کار را به ما وامی گذاری و رهـبری مـردم بر عهده ما می شود؟
پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود:
«اِنَّ الاَمْرٌَ إِلَى الله يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاء؛ کـار دیـن بـه دست خداست. او خود در هر جا بخواهد قرار می دهد و به هر کس بخواهد می سپارد.»[۲]
از نـظر عـقل نیز چنین است. چگونه می شود پیامبری از جانب خدا بیاید سپس امت و دین خـود را رهـا کـند تا مردم به دلخواه خود در آن اعمال سلیقه کنند و هر کسی را با انتخاب و هوا و هوس خـویش وصـیّ پیامبر تعیین نمایند؟! آنها مجاز نبودند که در مقابل «نصّ»، «اجتهاد» کنند:
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ۗ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا؛ هیچ مرد و زن با ایمان حق ندارد هنگامی که خدا و پیـامبرش بـه کاری فرمان دهند، اختیاری از خود داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند به گمراهی آشـکاری گـرفتار شده است. [۳]
پیامبر اسلام فرمود:
«يَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ وَ يُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَكُونُوا مِنَ الْفَائِزِين»[۴] ای بندگان خدا! شما همچون بیمار و خدا مانند طبیب است، مصلحت مریض در نـسخة طـبیب است نه آنچه بیمار تـمایل دارد و پیـشنهاد می کند، پس تـسلیم امـر خـدا باشید تا رستگار گردید.
بنابراین در نـظام ولایـی و حکومت دینی، اصل بر خدامحوری است و نه دموکراسی و مردم سالاری غیردینی.
نظر مـردم مـادامی ارزش دارد که مخالف حکم خدا نباشد.
ولایـت الهی و مدیریت علوی:
مـهم ترین و اسـاسی ترین مسئلۀ هر ملتی، مسئلة حـکومت و مـدیریت جامعه است، هر یک از جوامع، به شکلی آن را حل کرده اند ولی غالباً ناتمام، آسـیب پذیر بـلکه زیان آور و آفت خیز است. در میان مـلّت ها، تـنها جـامعة شیعی است کـه تـوانسته مدیریت کلان جامعه را بـه شـکل زیبا، فراگیر، کامل و بی عیب و نقص حل کند و واقعۀ غدیر ساحت بزرگی است که طـرح حـکومت و ولایت جامع جهانی را می توان در آن به تـماشا نـشست.
واقعۀ غـدیر بـه صـورت عینی نشان داد که حـاکمیت و سرپرستی جامعه، متعلق به خداوند متعال است و هیچ کس حق ندارد که امور انسان های دیـگر را بـه عهده بگیرد، و خداوند این حق را بـه بـرخی از بـندگان و اولیـای خـاص خود می دهد و بـه یـقین رسول خداصلی الله علیه و آله دارای این ولایت بود. به همین جهت در مراسم خاص و پرشکوه مردمی، ولایت خود را به حـضرت علی علیه السلام تـفویض کرد تا پس از ایشان، مدیریت و رهبری جـهان اسـلام را بـه دسـت گـیرد. نـخست پرسید:
«ألست أولى بكم من أنفسكم؟»[۵] آیا من برای شما از خود شما برتر و اولی نیستم؟!
و پس از گرفتن اقرار همگانی اولویت خود را به علی علیه السلام داد و فرمود:«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه»
آن حضرت بـا این جملة زیبا و تکرار کلمه مولا، سرپرستی، حاکمیت و ولایت مردم را به او واگذار کرد و این معنا از کلیدواژة مولا برمی آید؛ زیرا مولا کسی است که انجام کارهای جهان و مردم بر عهدة اوسـت و کـسی را که بر آن قیام کند، «ولیّ» گویند. در زبان عرب، «ولی» و «مولا» به یک معنا به کار رفته است، یعنی تدبیر، ولایت و حکومت.
گرچه برخی مولا و ولی را به معانی یاری و نصرت و دوستی و مـحبّت مـی گیرند تا شاید از این راه پیام غدیر را محدود و حق ولایت و امامت را از علی علیه السلام سلب کنند در حالی که اگر به موضوع دقیق بنگریم و قرائن مکانی، زمـانی، کـلامی و مقتضای مقام و موقعیت رسول خـدا و علی علیه السلام را در نظر بگیریم یقین خواهیم کرد که مقصود از مولا، همان حکومت و سرپرستی است نه دوستی و نصرت؛[۶] زیرا:
الف ـ جمله ای که پیامبر در اول خطبه از مردم پرسید کـه آیـا من برای شما بـرتر از خـود شما نیستم؟ و برای شما ولایت ندارم؟ همین قرینه است که مقصود از جمله «هر که من مولای او هستم این علی مولای او است» یعنی هر کس که من باید همه کارهای او را تدبیر کنم ایـن عـلی هم برای او همین گونه است.
ب ـ نگاه داشتن جمعی از مردم در گرمای شدید و درست کردن منبر و معرفی علی علیه السلام به همه مردم تنها با معرفی او به عنوان حاکم و رهبر و امام سازگار است؛ از آنـجا کـه آینده جـهان اسلام مهم بود این ارزش را داشت که مردم را در آن شرایط نگه دارد و علی علیه السلام را به عنوان حاکم معرفی کند. آیا واقـعاً معقول است که انبوهی از مسلمانان را سه روز از ادامه سفر باز دارد و مراسم مـهم تـشکیل دهـند تا به مردم بگوید «هر که من دوست و یاور او هستم این علی دوست و یاور اوست؟!»
ج ـ نزول آیة «اکـمال» پس از مـراسم انتصاب، دلیل دیگری به ظهور معنای ولایت و مولا در معنای حکومت است. پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله اعـلام کـرد:
هَذَا وَلِیُّکُمْ مِنْ بَعْدِی فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِب.[۶]
این علی پس از من ولی و سرپرست شماست حاضران بـه غایبان ابلاغ کنند.
اگر مقصود از ولی و مولا تنها محبّت یا نصرت و اظهار علاقه بـود پیامبر آن را توصیه نمی کـرد کـه این خبر را به گوش دیگر مسلمانان که در آن جمع نبودند برسانند.
د ـ تبریک مردم به امام علی علیه السلام و بیعت آنان با وی دلیل روشن بر این است که مقصود از مولا حاکم است نه نـاصر و یاری دهنده ابن حَجَر هیثمی صاحب «الصَّوَائِقُ الْمُحْرِقَة» می نویسد:
چون ابوبکر و عمر، به علی علیه السلام گفتند: ای پسر ابوطالب! امروز را به شام رساندی، در حالی که مولای هر مرد و زن مؤمن شدی. آنها و دیـگر مـردم می دانستند که علی علیه السلام از دیرزمان یار و ناصر مؤمنان و مظلومان است و نیازی به تعیین او به عنوان ناصر از سوی پیامبر نبود و نیازی به تبریک و تهنیت نداشت.[۷]
جایگاه و اهمیت عید غدیر:
عید غدیر از قـداست خـاصّی برخوردار است؛ چرا که واقعۀ مهم و سرنوشت سازی در این روز اتفاق افتاده است، از این رو به تعبیر قرآن ـ از «ایام الله» است. ولایت و رسالت در چنین روزی به هم پیوند خورده و مدیریت جهان اسلامی پس از پیـامبر تـعیین شده است از این رو ائمه علیه السلام بهای ویژه ای بر آن قائل بودند و به پیروان خود دستور می دادند آن را احیا کنند امام رضا علیه السلام به محمد بن ابی نصر بزنطی فرمود:
ای ابوبصیر! این ما کـنت فـاحضر یـوم الغدیر هر کجا هستی در ایـن روز، نـزد امـیرمؤمنان علیه السلام باش به راستی که خداوند در این روز گناه شصت سال از مردان و زنان مؤمن و مسلمان را می آمرزد و دو برابر آنچه در ماه رمضان از آتش دوزخ مـی رهاند؛ در ایـن روز آزاد مـی کند. سپس فرمود:
«وَ اللَّهِ لَوْ عَرَفَ النَّاسُ فَضْلَ هَذَا الْيَوْمِ بِحَقِيقَتِهِ لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ فِي كُلِ يَوْمٍ عَشْرَ مَرَّات؛ به خدا سوگند اگر مردم ارزش این روز را به درستی می دانستند به یـقین فـرشتگان هـر روز ده بار با آنان مصافحه می کردند.»[۸]
نه تنها شیعیان کـه عموم مسلمانان از آن زمان، غدیر را عید بزرگ خود تلقی کردند و آن را گرامی داشتند. چگونه آن را گرامی ندارند در حالی که مؤسس آن، خـود رسـول خـداست که حتی شیوة تبریک گفتن را به مسلمانان آموخت و فرمود: بگویید آنـچه را بـه شما گفتم و به علی علیه السلام به عنوان امیرالمؤمنین علیه السلام تبریک بگویید:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ؛ ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه نعمت ها) رهـنمون شـد؛ و اگـر خدا ما را هدایت نکرده بود ما (به اینها) راه نمی یافتیم.»
تمام اینها نشان می دهد کـه ایـن روز، جـایگاه بلند و افتخارآمیزی پیدا کرده به طوری که موقعیت آن موجب شادی رسول اکرمصلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیه السلام و پیـروان مـؤمن ایشان گردیده و روایات مختلف اسلامی جایگاه این عید را نشان می دهد. امام صادق علیه السلام از قـول پیـامبر اسـلام فرمود:
«يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ أَفْضَلُ أَعْيَادِ أُمَّتِي وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَمَرَنِي اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ فِيهِ بِنَصْبِ أَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَماً لِأُمَّتِي يَهْتَدُونَ بِهِ مِنْ بَعْدِي وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَكْمَلَ اللَّهُ فِيهِ الدِّينَ وَ أَتَمَّ عَلَى أُمَّتِي فِيهِ النِّعْمَةَ وَ رَضِيَ لَهُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً؛ روز غدیر خم از بـهترین اعـیاد امت من است و آن روزی است که در آن خداوند به من فرمان داد که برادرم عـلی بـن ابـیطالب را به عنوان پیشوا بر امتم نصب نمایم تا پس از من به واسطه او هدایت شوند و آن روزی اسـت کـه خـداوند در آن، دین را کامل و نعمت خویش را بر امت من تمام کرد و آیین اسلام را بـرای آنـان پسندید.»[۹]
ولایت علی علیه السلام مظهر اکمال دین:
کفار از آغاز رسالت، به سقوط دین محمدصلی الله علیه و آله دل بسته بودند بـدین مـنظور، نخست با جنگ ها و غزوه های پیوسته و سنگین به مبارزه برخاستند ولی به نتیجه ای نـرسیدند در مـرحله دوم امیدوار بودند که از راه سازش از پیشرفت و توسعه آن پیـشگیری کـنند. ولی بـا قاطعیت پیامبر و استقامت او و یارانش به اهداف خـود نـرسیدند و ناامید شدند.
آخرین امیدی که برای نابودی اسلام داشتند وفات یا شهادت شـخص پیـامبر بود. آنها به آن دل خوش بـودند کـه بنیانگذار و داعـی ایـن دیـن از دنیا می رود و فرزند ذکوری هم نـدارد تـا اهدافش را پس از او دنبال کند؛ چرا که آنها می پنداشتند دعوت دینی یک نوع سـلطنت اسـت که در لباس نبوت و رسالت، عرضه شـده است و با از میان رفـتن پیـامبر، آثارش منقطع و یاد و نامش از دل هـا مـی رود مانند دیگر سلاطین که با مرگشان، سنتهایشان نیز با آنها دفن می شود و یـاد و نـامشان از یاد و زبان ها می افتد.[۱۰]
ولی آنها دیـدند کـه خـدای سبحان برای ادامـه و آیـندة این آیین کسی را نـصب کـرد که قائم مقام رسول خداست و از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت در میان مسلمانان بی نظیر و در حـفظ و حـراست دین و تدبیر امور مختلف آن، و ارشاد امـت اسـلام کار خـود آن حـضرت را انـجام می دهد تا حدی کـه هیچ زمینه ای برای آرزوهای شوم کفار باقی نمانده. آنها برای همیشه از ضربه زدن به اسـلام و سـقوط آن، مأیوس شدند:
الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُم؛ کـافران امروز از دین شـما مـأیوس شدند.. . [۱۱]
واقعۀ غدیر نشان داد که ولایت علی علیه السلام مظهر اکمال دین و اتمام نعمت بزرگ الهی است. پس امـر ولایـت پیـامبر تمام نمی شود مگر با ولایت علی و فـرزندان مـعصوم او.[۱۲]چـنان که خـود حـضرت در اولیـن خطبه ای که هفت روز پس از وفات رسول خداصلی الله علیه و آله ایراد کرد این حقیقت را بیان داشت و فرمود:
«فَكَانَتْ عَلَى وَلَايَتِي وَلَايَةُ اللَّهِ وَ عَلَى عَدَاوَتِي عَدَاوَةُ اللَّه... فَكَانَتْ وَلَايَتِي كَمَالَ الدِّينِ وَ رِضَا الرَّبِّ جَلَّ ذِكْرُه؛ (در روز غدیر وبا نصب من به ولایت) معیار دوستی خدا دوستی من شد و معیار دشمنی خدا دشمنی با من،... و ولایت من کمال دین و رضایت پروردگار والا یاد گردید.»[۱۳]
غـدیر مـبنای وحدت:
رسول خدا ( پس از معرفی علی علیه السلام به عنوان ولی و جانشین خود، مردم را جهت بیعت با وی فرا خواند و فرمود:
«أَلَا وَ إِنِّي قَدْ بَايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِيٌ قَدْ بَايَعَنِي وَ أَنَا آخُذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل؛ آگاه بـاشید مـن با خداوند بیعت بستم و علی هم با من بیعت بست و من اکنون از سوی خدای عزوجل برای امامت او از شما بیعت می گیرم» إِنَ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيما؛ [ای پیامبر] کسانی کـه بـا تو (دست) بیعت مـی دهند در حـقیقت با خدا بیعت می کنند و دست خدا بالای دست هاست. هر کس پیمان را بشکند در حقیقت به زبان خود پیمان شکنی کرده است. و هر که در برابر عهدی که با خدا بسته وفادار بماند خـداوند پاداش عظیمی به او خواهد داد. [۱۴]
جمع حاضر با دستور پیامبرصلی الله علیه و آله با علی علیه السلام بیعت کردند یعنی پیمان بستند که پیرو باشند و در مقابل او اعمال نظر نکرده و راه خود را از او جدا نکنند، نظر همة امت از زبان یـک شـخص اظهار شـود و آن زبان گویای علی علیه السلام است و نظر او نظر خدا است و دست بیعت دادن با علی علیه السلام دست بیعت با خداست. فـخر رازی از مفسران بزرگ و نامدار اهل سنت می گوید:
«من اتخذ عليّا اماما لدينه فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى فى دينه و نفسه؛ هر کس علی علیه السلام را در دین امام قرار دهد به حق به دسـتاویز مـحکمی چنگ زده است هم در دین خود هم در وجود خود.»[۱۵]
پس پیامبر اسلام با دعـوت مـردم بـه بیعت با علی در واقع ولایت علی را محور وحدت قرار داد و آنها را به یک نقطه متوجه سـاخت و از تفرقه و اعمال سلیقه و نظریه پردازی های شخصی، بازداشت و در نظر و عمل ثابت شد که غدیر یـک مقولة فرافرقه ای است و اخـتصاص بـه مذهب تشیع ندارد. واقعۀ غدیر یک طرح جامع و جهان شمولی است که مدیریت جهان اسلام و همة انسان ها را با یک تدبیر پی ریزی کرده و مایة وحدت میان همة مسلمانان و تنها راه ساماندهی اوضاع آشفته آنـان و عامل وحدت میان مذاهب، پذیرش ولایت علی علیه السلام است.[۱۶]
سپاس عملی شرط تداوم نعمت:
نعمت تا زمانی نعمت است که هدف و سمت و سوی الهی داشته باشد و از آن در راه عبودیت خدای متعال استفاده شـود. ولی اگـر همان نعمت، مورد ناسپاسی قرار گیرد و از آن به درستی بهره گیری نگردد تبدیل به نقمت می شود و در این صورت باید به انتظار نزول بلا و عقاب و عذاب خدا نشست؛[۱۸] چرا که تبدیل نعمت بـه نـقمت و بلا از سنن ثابت خداوند است.
وَ مَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ؛ و هر کس نعمتی را که خدا به او داده، دگرگون سازد، بی تردید عقوبت خدا سـخت اسـت. [۱۷]
بر اساس این دلیل قرآنی و سنت الهی، اگر مردم از این دین الهی و از نعمت ولایت که بزرگ ترین نعمت و مکمل و متمّم آیین اسلام است، به خوبی حمایت نکنند و در مورد خاص خـود از آنـ بـهره نجویند و نسبت به آن کـفران نـعمت کـنند به یقین خداوند هم، آنان را از این نعمت محروم می سازد و قرآن این تهدید حتمی را همان روز به آنها گوشزد کرد و فرمود:
فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن؛ [نسبت به دین خود] از آنها (کفار) نترسید و از خـود مـن بترسید. [۱۸]
و بدین وسیله اعلام نمود که آیین اسلام از ناحیة کفار در امنیت کامل است و هیچ خطری در هیچ زمانی آن را تـهدید نـمی کند. تـنها تهدیدی که متوجه اسلام است از ناحیةخود مسلمانان است؛ به ایـن صورت که اگر آنها این نعمت خاص و دین کامل الهی را کفران کنند و آن را ترک گویند یا به صـورت نـاقص عـمل کنند در آن صورت است که خدای تعالی نعمت خود را از آنان سلب نـموده و لبـاس ترس و ناامنی و اضطراب و آوارگی بر تنشان می کند همچنان که دیدیم مسلمانان کفران نعمت کردند و خدا هـم آن کـار را کـرد.[۱۹]
و ما اکنون بازتاب و آثار ناگوار این کفران نعمت را در بخش عظیمی از جامعة اسـلامی و مـسلمانان بـه روشنی می بینیم که فقر اقتصادی و فقر فرهنگی و معنوی و دوری از مظاهر تمدن و علوم و فنون و ترس از دشـمن و نـاامنی اجـتماعی مرعوب شدن و عقب ماندن و نداشتن قدرت دفاع از کیان خود از جملة آنهاست.
نتیجه گیری
۱. تنها بـا نـگاه جاری به حوادث تاریخی می توان از آنها درس آموخت و نه با نگاه راکد و جامد.
۲. یـک حـادثه مـهم، زمانی ماندگار می شود که رنگ الهی بیابد و غدیر به همین لحاظ همواره در تاریخ جـاری اسـت و هرگز فراموش نمی گردد.
۳. ولایت علی علیه السلام نیز همانند رسالت محمدصلی الله علیه و آله با انتخاب و انتصاب الهـی صـورت پذیـرفت و نه با انتخاب مردمی؛ زیرا عقل بشر از درک و دریافت مقام معنوی امامت عاجز و ناتوان است.
۴. عـید غـدیر باید بیش از پیش احیا شود و با توسعة قلمرو آن باید به صورت یـک فـرهنگ درآیـد، عظمت و برتری آن نسبت به اعیاد دیگر به صورت برجسته نمود عینی یابد.
۵. ولایت علی علیه السلام اگـر بـه عنوان نعمت بزرگ الهی مورد سپاسگزاری نگردد و استمرار نیابد و مایه وحدت امـت اسـلامی نگردد، خداوند طبق سنت تاریخی خودآن نعمت معنوی را از مسلمانان می گیرد و آنان را گرفتار بلا می کند.
منبع
جعفر وفا، فصلنامه حصون، مهر و آبان ۱۳۹۰، شماره ۳۲.
پانویس
- ↑ صـحیفة نـور، ج ۲، ص ۲۸.
- ↑ الغدیر، ج ۷، ص ۱۳۴.
- ↑ احزاب/ ۳۶.
- ↑ میزان الحکمه، ج ۴، ص ۵۴۵.
- ↑ الغدیر، ج ۱، ص ۳۵.
- ↑ الغدیر، ج ۱، ص ۶۴۷. برای توضیح بیشتر ر.ک. غدیر در اسلام، ص ۱۰۰ ـ ۱۶۷.
- ↑ الغدیر، ج ۱، ص ۶۵۳ ـ ۶۶۰.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۴، حدیث ۵۲.
- ↑ الغدیر، ج ۱، ص ۵۲۸.
- ↑ ر.ک. ترجمه المیزان، ج ۵، ص ۲۸۳.
- ↑ مـائده/ ۳.
- ↑ ترجمه المیزان، ج ۵، ص ۲۹۲.
- ↑ الکافی، ج ۸ ، ص ۲۷.
- ↑ ر.ک. تـرجمه احـتجاج طـبری، ج ۱، ص ۱۵۸ ـ ۱۶۵.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج ۱، ص ۱۸۲.
- ↑ برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری سال ۱۳۶۹، ص ۱۵۰.
- ↑ بقره/ ۲۱۱ .
- ↑ مـائده/ ۳.
- ↑ ر.ک. تـرجمة المـیزان، ج ۵، ص ۲۸۷ با دخل و تصرف اندک.
فهرست منابع
- الإحتجاج؛ احمد بن علی طبرسی، ترجمه حسن مصطفوی، تهران: سنایی، سوم، ۱۳۶۲ش.
- الغدیر فی الاسلام؛ محمدرضا فرجالله، ترجمه:محمود مهدوی دامغانی، تهران: بنیاد غدیر، اول، ۱۳۸۰ش.
- الغدیر؛ عبدالحسین امینی، م۱۳۹۰ق، قم: مرکز الغدیر، اول، ۱۴۱۶ق.
- الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، م۳۲۹ق، بیروت: الدار التعارف، سوم، ۱۴۰۱ق.
- المیزان؛ محمدحسین طباطبائی، م۱۴۰۲ق، ترجمه: موسوی همدانی، قم: انتشارات اسلامی، ۱۳۶۴ش.
- تهذیب الاحکام؛ شیخ طوسی، م۴۶۰ق، بیروت: دارالتعارف، ۱۴۰۱ق.
- صحیفة نور؛ سیدروح الله خمینی، م۱۳۶۸ش، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، اول، ۱۳۶۴ش.
- گزیدهای جامع از الغدیر؛ محمدحسن شفیعی شاهرودی، قم: قلم مکنون، ۱۳۸۶ش.
- مفاتیح الغیب؛ فخر رازی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، دوم، بیتا.
- میزان الحکمه؛ محمد محمدی ری شهری، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، اول، ۱۳۶۲ ش.
- نورالثقلین؛ علی بن جمعه حویزی، ۱۱۱۲ق، قم: اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.