ظهور حضرت مهدی علیه السلام و پاسخ به فطرت غدیری انسان ها

از ویکی غدیر

چکیده[۱]

۱ . غدیر که طرح وصایت است با فطرت همخوانی دارد.

۲ . غدیر پاسخ منجی گرایی و پاسخ به سؤال «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم» بشریت است.

۳ . ظهور روز تحقق حقایق پنهان غدیر است.

۴ . برای بقای اسلام غدیر لازم است.

۵ . غدیر شاقول افکار در طول تاریخ اسلام است.

۶ . غدیر برای همیشه بنا شده و با امثال سقیفه محو نمی شود.

۷ . غدیر ترسیم هندسی فکر و عمل بشریت است.

۸ . روزگار ظهور زمان ظاهر شدن مبانیِ غدیر است، تا پایه های صحیح فکری در دین روشن گردد.

۹ . غدیر روز رشد عقول است.

مقدمه

انتخاب موضوع «تجلی غدیر در عصر ظهور» چه انتخاب شایسته و زیبایی است. قبل از هر چیز باید بدانیم که مهندسِ حصن حصین اسلام، بیشتر و بهتر از دیگران به بقا و جاودانگی این دین آسمانی پرداخته است.

همخوانى غدير با فطرت

طراح رسالتِ مُنذر، نه فقط به طرح پيامبرى و قوانين و لوازم آن پرداخت، كه براى وصايت و رهبرى بعد از پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه وآله نيز قانون گذاشت. خدايى كه مى ‏گويد: «انما انت مُنذر و لكلّ قوم هاد» [۲]، هم «منذرِ» منتخب دارد و هم «هادىِ» منصوب. هم به علت محدِثه نظر دارد و هم به علت مبقيه به خوبى مى‏ پردازد. در جهت تشريح موضوع به دو نكته مى‏ پردازيم:

الف. غدير كه طرح وصايت و علت مبقيه اسلام است، با فطرت همخوانى دارد و پاسخ منجى ‏گرايى و سوالِ «اهدنا» ىِ بشريت محسوب مى ‏گردد.

ب. عصر ظهور روز ظهور حقائق پنهان غدير است. غدير كه تدريس نظرى پيرامون بزرگى حكومت انسان كامل است، روز ظهور عملاً به نمايش در مى ‏آيد. در آن روز «ليظهره على الدين كلّه»[۳]، و «و اللَّه متمّ نوره»[۴] اجرا مى ‏گردد.

غدير پاسخ منجى ‏گرايى بشريت

بحث منجى ‏گرايى نه فقط در كتب و آثار پيشينيان و اديان آسمانى آمده، كه در كتاب تكوين و آفرينش هم مشهود و محسوس است. طفل صغيرى كه وقت گرسنگى و يا بيمارى مى‏ گريد و يا غريقِ و مضطرى كه براى نجات فرياد مى زند، دليل تطبيق اصل منجى‏ گرايى كتب اديان مختلف با كتاب تكوين است. روى آوردن مردم به پيامبران معظم الهى‏ عليهم السلام، مانند توجه كودک به پدر و مادر خويش جنبه منجى گرايى دارد.

در قرآن كريم به آيه «و بالوالدين احساناً»[۵]برخورد مى ‏كنيد. قرآن كريم همان طور كه به احسان نسبت به پدر و مادرِ جسمانى نظر دارد، به احسان نسبت به پدر و مادر الهى نظر برتر و بالاترى دارد.

تصور كنيد كودكى در يک بيابان گم شده و در حالى كه تشنه است فرياد مى‏زند. علت فرياد و گريه اين كودک چيست؟ تشنه و گرسنه است و خواهان نجات است. چه كسى به او گفته و القا نموده كه بايد براى نجاتت گريه كنى و فرياد بزنى؟ كتاب تكوين اين مسئله را به او القا كرده است.

چه كسى دلسوزتر از پدر و مادر؟ اگر صداى كودک به گوش پدر و مادر برسد چه خواهند كرد؟

«قل أ رأيتم ان اصبح ماؤكم غوراً فمن يأتيكم بماء معين»[۶]؟ بشريتى كه در بيابان خشک و لم يزرع جهالت و نادانى سرگردان است، آيا مى‏ داند چه مى‏ خواهد؟ آدرس كجا و چه كسى را مى طلبد؟ گاهى خودش نمى‏ داند آب مى خواهد، و نمى‏ داند كه آب هم براى پيشگيرى مفيد است و هم براى درمان به كار مى‏ آيد. «و انزلنا من السماء ماءاً طهوراً . لنحيىَ به بلدة ميتاً» . [۷]

كودك در كتاب تكوين وقتى گريه مى ‏كند به او شير و آب مى‏ رسانند، ولى كودک در كتاب تشريع اگر خواهان غذا و آب است بايد دست از كودكى بردارد و به مدرسه ادب و اخلاق قدم نهاده آدم شود تا آبرسان الهى به او عنايت كند.

ظهور روز تحقق حقايق پنهان غدير

پس حال بشر در طول اعصار و قرون گذشته و آينده حال كودكى است كه دنبال پدر و مادر مى‏ گردد و غذا و آب مى ‏طلبد و سؤال دارد و آدرس خانه سعادت را جستجو مى ‏كند.

بنابراين «اهدنا الصراط المستقيم»[۸]گفتن و آدرس خانه سعادت و مدينه فاضله را سؤال كردن، فقط كار پيروان پيامبرخدا حضرت محمد مصطفى‏ صلى الله عليه وآله نيست. بلكه پيروان همه مكاتب الهى و غير الهى طلب هدايت داشته و دارند.

مسئله‏ اى كه جواب از سؤال مقدّر است، اين است كه انسان ‏ها غالباً در پاسخ طلب درونى «اِهدِنا» آدرس را نادرست و انحرافى گرفته ‏اند و به همين اكتفا كرده ‏اند! كودكى را تصور كنيد كه در طلب شير سالم مادر گريه مى‏ كرده، اما نامادرى بى‏ عاطفه او را با چيزى كه كم ترين شباهت با شير مادر نداشته سير نموده است، و اين كودک ديگر دست از طلب برداشته و به اين فريب و مكر عادت كرده است!

نامادرى‏ هاى بشر، منحرفين از توحيد خداوند متعال، جواب «اهدنا» ى درونى بشر را با ترويج گاوپرستى و آفتاب ‏پرستى و فرعون‏ پرستى و هواپرستى پاسخ داده ‏اند، و پاسخ درست و موافق با حقيقت انبياعليهم السلام را ناديده گرفته‏ اند.

دانشمندان منحرف و امراى ظالم و ستمگر بشر را در جهل و غفلت نگه داشته، و با ايجاد اشتباه و انحراف در راه سعادت جويىِ انسان‏ ها، انحطاط و سرگردانى و اضطراب و بدبختى را به ارمغان آورده ‏اند.

پس نداى «اهدنا» را همه بشريت داشته و دارند. به تعبير ديگر: هيچ انسانى نمى‏ تواند ماترياليست باشد. مرحوم محقق عظيم ‏الشأن ميرداماد فرموده است: الحمد للَّه الذى من انكره انكر ما بذهنه تصَوَّرَ. ماترياليست تصور ذهنى خودش را منكر شده است، چرا كه انكار خداى قادر متعال ممكن نيست.

كدامين انسان از سعادت گريزان است؟ گريز از سعادت يعنى بى‏ عقلى، در حالى كه بشر عقل و خرد دارد. توجه انسان‏ ها به خالق و «اهدنا» گفتن آنان، همان سعادت خواهى فطرى و درونى آنان است. «فطره اللَّه التى فطر الناس عليها» .[۹]

اينكه خداجويى و سعادت طلبى از درون انسان سرچشمه مى‏ گيرد. نشانه‏ اش اين است كه علامت سؤال نمى‏ پذيرد. آيا شما مى ‏توانيد بگوييد: چرا كودک گريه مى ‏كند و شير مى‏ طلبد؟ چرا انسان به عاطفه نياز دارد؟ «چرا» گفتن در مورد خداجويىِ انسان مثل چرا گفتن در مورد سلامت انسان است.

اگر بگوييد: چرا انسان در طلب مدينه فاضله و صلح و صفاست؟ مثل اين است كه بگوييد: چرا انسان مى ‏خواهد سالم باشد؟ آنچه علامت سؤال مى‏ پذيرد كسالت و مرض انسان است. اين كسالت براى چيست؟ اين درد از كدامين علت سرچشمه مى ‏گيرد؟ اين سؤال عقلانى است، زيرا اصل سلامت انسان است، و اينجا خلاف اصل پيش آمده است.

خداى سميع و مهربان در پاسخ «اهدنا» ىِ بشر، انبياعليهم السلام و جانشينان آنها را فرستاد، كه معلمين هدايت و مربيان راه سعادت هستند. پاسخ استسقاى انسان ‏ها به وسيله پيامبران و خلفاى آنها داده شده است. ولى همان طور كه نبىّ درونى بشر -  يعنى عقل‏ با انحراف علماى منحرف و امراى ستمگر رو به رو گرديد، انبياى الهى و جانشينان آنهاعليهم السلام با پيشوايان كفر و فرزندان منحرف آنان رو به رو شدند. سران كفر و قدرت‏هاى استكبارى همواره بر فطرت‏ ها سرپوش نهاده، به مبارزه با پيامبران الهى و اوصياى آنهاعليهم السلام كمر بسته‏ اند. ارسال رسل و انزال كتب با ترتيبى كه دارد مانند كلاس‏هاى مدرسه و دانشگاه هر كدام رتبه‏ اى را دارد.

لزوم غدير براى بقاى اسلام

استسقاى بيشتر بشر و اصرار بر «اهدنا» گفتن باعث گرديده كه خداى متعال دين حنيف اسلام را به وسيله حضرت ابراهيم ‏عليه السلام نازل فرمايد. خداى متعال در طريق ابراهيم‏ عليه السلام و مكتب او و نيز در نسلش نورانيت و الگو شدن را قرار داد.

امتحان حضرت ابراهيم ‏عليه السلام فراتر از امتحان آدم ابوالبشرعليه السلام و مقام او بالاتر از بسيارى از انبياعليهم السلام است.

كلماتى كه ابراهيم‏ عليه السلام بدان امتحان گرديد بيش از كلمات مورد امتحان آدم‏ عليه السلام بوده است. مجاهده بزرگ ابراهيم ‏عليه السلام در راه توحيد و پاكى و صفاى باطن آن حضرت باعث گرديد كه آن وجود مطهر امام مردم گردد، و خداى متعال در پاسخ طلب هدايت مردم رهبرى و حكومت الهى را در آل ابراهيم ‏عليهم السلام قرار دارد:

«ان اول بيت وُضع للناس للذى ببكّه مباركاً و هدى للعالمين . فيه آيات بيّنات مقام ابراهيم و من دخله كان آمناً» .[۱۰] پدر معنوى مردم، هدايت و امنيت را به ارمغان آورده و امام خلق شده است. آل ابراهيم يعنى بنى اسماعيل -  كه داراى كتاب و حكمت بودند -  بنا به تقدير الهى پرچم‏دار رهبرى بشريت گرديدند.

پاكى و صداقت بنى اسماعيل باعث گرديد تشكيل حكومت الهى با اين خانواده باشد، و اينان الگوى هدايت بشريت قرار گيرند؛ آنجا كه مى‏ فرمايد: «و اجنُبنى و بنىَّ ان نعبد الاصنام» .[۱۱] حكومت و امامت الهى به رهبرى ابراهيم‏ عليه السلام و آل اسماعيل در مكان به نام مكه و «عند بيتك المُحرّم»[۱۲]؛ طلب مى‏ كرد قلوب مردم شيداى آنان گردد.

مى ‏بينيم كه اين مطلب مثل درخواست اصل امامت براى اين خاندان در آيه «و من ذرّيّتى» . در دعاى حضرت ابراهيم‏ عليه السلام آمده است كه عرضه مى‏ دارد: «فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم» .[۱۳] در حكومت الهى امام منصوبِ حق تعالى است، ولى پاكى و صفاى باطن امام او را محبوب القلوب مى‏ كند. محبت مردم نسبت به اولياى دين حاكى از همان فطرت حقيقت جو و هدايت خواه است. حكومت آل ابراهيم ‏عليهم السلام از يک طرف الهى است، و از طرف ديگر ريشه در قلوب صاحبان فطرت و روح سليم دارد.

آنگاه راه و روش ابراهيم ‏عليه السلام و كلاس والاى توحيدى او براى همه موحّدان -  حتى فرزندان صالح و معصومش -  الگو قرار گرفته و سنت‏ هاى او جاودانى شده است. البته آفت‏ هاى هميشگى جوامع بشرى يعنى دانشمندان منحرف و امراى ستمگر، مردم نادان را از مسير توحيد ابراهيمى باز داشته و به شرک و نفاق سوق داده است.

اينجا پرچم‏دارى انبياء و پيامبرانى مانند حضرت موسى و حضرت عيسى‏ عليهما السلام در مبارزه با شرک و ظلم هويدا مى ‏گردد، و اصرار درونى انسانى در گفتن «اهدنا» با مجاهده اين رسولان بزرگ و اوصياى آنان پاسخ داده مى‏ شود.

مقدمه ‏چينى حضرت ابراهيم‏ عليه السلام براى حكومتِ «ذريه معصوم» چه در دعايش و چه در مشخص نمودن جاى حكومت و چه در طلب محبوب القلوب شدنِ ذريه و چه در جهانى شدن و جاودانگى امامت، همه اينها اوج درخواست بشر نسبت به هدايت را مى‏ رساند.

غدير شاقول افكار در طول تاريخ اسلام

اين همه الطاف الهى مگر مى‏ تواند بى‏مورد و بيهوده باشد. مورد اين الطاف و مكان نزول اين باران رحمت -  كه همان جعل امامت از طرف حق تعالى است -  فطرت‏هاى پاک و قلوب پاكيزه مردمِ موحد است:

«و ان لو استقاموا على الطريقه لاسقيناهم ماءاً غدقاً» .[۱۴] استسقاى بشر و «اهدنا» گفتن انسان‏ ها هر چه بيشتر گردد، الطاف الهى و آب رسانى آسمانى و هدايت ربانى بيشتر مى ‏شود.

گويا پيام بزرگ‏ترى هنوز باقى مانده است و كلاس برتر و جامع ترى بايد براى بشريت تشكيل گردد. به ابوجهل‏ ها و بدتر از آنان اصحاب سقيفه نگاه نكنيد. بلكه سلمان را ببينيد كه تا اوج آسمانِ «منّا اهل‏ البيت»[۱۵] پيش مى‏ رود. لطف خداوند است كه مى‏ فرمايد: «و قليل من عبادىَ الشكور» .[۱۶] ولى از نسل ابراهيم‏ عليه السلام بزرگ‏ترين رسول و بزرگ‏ترين وصى و هادى را ارسال مى ‏فرمايد.

اكنون وقت «اقرأ» [۱۷] و ابلاغ اوامر بالا و والا رسيده، تا به «فاصدَع بما تؤمَر»[۱۸] مى ‏رسد. چه امرى از امر جانشينى بالاتر، و چه كارى از هدايت خلق به سوى امام و هادى مهم ‏تر؟

ديگر وقت تمام مى‏ شود! ممكن است بشريت در نادانى نسبت به امامت بماند. اگر چه امامت بارها گفته شده، ولى در يک مجمع عمومى بايد از اين مهم‏ترين كار پرده ‏بردارى شود، و گر نه رسالت ناتمام و بدون فايده مى ‏شود. اينجاست كه از جانب خداوند دستور مى ‏آيد: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» . [۱۹]

قرار خداوند با رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه وآله ابلاغ جانشينى و امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است. ولى پيامبرخداصلى الله عليه وآله از بيان اين مطلب در يک مجمع عمومى مى ‏ترسد! از چه كسى؟ از منافقين!! و خداوند او را دلدارى مى‏ دهد: «و اللَّه يعصمك من الناس» .[۲۰]

غديرشناسان از زمان القاى خطبه غدير تا ظهور، بايد روى دو نكته بيشتر توجه كنند:

اول: اگر غدير از اسلام منها گردد، رسالتى و قرآنى و دستورالعملى باقى نمى‏ ماند. چنانكه مى‏ فرمايد: «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» . [۲۱] آنچه مى ‏ماند دستورالعمل كعب‏ الاحبار يهودى وزير فرهنگ سقيفه و احاديث ابوهريره وزير ارشاد دستگاه منافقين است! پس براى بقاى اسلام غدير لازم است، و بقاى غدير و جشن و چراغانى و مديحه و سخنرانى و كنفرانس و كتاب و سايت و ماهواره درباره آن، همت بالا و خلوص لازم دارد.

دوم: مجاهد در مسير غدير تا ظهور و قيام قيامت، مشمول دعاى «اللهم انصُر من نصره» مى‏ شود و «و اللَّه يعصمك من الناس»[۲۲] حافظ او است.

نتيجه اينكه در پاسخ «اهدنا» گفتنِ بشر «من كنت مولاه فعلى مولاه» آمد، و خداوند متعال به وعده «استجب لكم»[۲۳]با خطبه نورانى غدير عمل فرمود. اين يعنى تشنه را به سوى غدير و سرچشمه آب حيات مى ‏برند!

مگر تشنه حقائق در هر زمان نبوده و نيست؟ مگر به خاطر آنان كه «كرهوا ما انزل اللَّه» [۲۴]، يعنى آنان كه از غدير گريزانند بايد دست از كار برداشت؟ مگر كسانى كه «فى قلوبهم مرض»[۲۵] مى ‏توانند غديريان را محكوم نمايند؟ پس نصرت خداوند متعال چه مى‏ شود؟!

غدير امتحان بزرگ الهى در فراز و نشيب تاريخ و ميزان اعمال و شاقول افكار بوده است. مردى كه دستش در دست پيامبرخداصلى الله عليه وآله و بزرگ عالميان است، مصداق «يد اللَّه فوق ايديهم» [۲۶] است.

همان را مى‏ گوييم كه ياور آدم، نوح، ابراهيم، موسى و عيسى‏ عليهم السلام گرديد، و محمدصلى الله عليه وآله حبيب خدا را در بدر، احد، خندق و خيبر نصرت داد. همان كه منتخب خداوند است و نامش از نام او مشتق گرديده است. او كه به اذن خدا كار خدايى مى‏ كند. نه فقط در غدير دست در دست پيامبرخداصلى الله عليه وآله دارد، كه از اول خلقت همراه او بوده است. مگر آيه «و اسأل من ارسلنا من قبلك من رسلنا» [۲۷]را فراموش كرده ‏ايم، كه انبياءعليهم السلام در شب معراج محور رسالت خود را ولايت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيان داشتند.

غدير با سقيفه محو نمى‏ شود

اما رهيافتگان دسته دسته به مدرسه اهل‏ البيت‏ عليهم السلام وارد شده به غدير و صاحب آن پاسخ مثبت مى‏ دهند. بايد غربال شدن مردم پيش بيايد، تا معلوم شود چه كسى عبد خداست و چه كسى اجير وابستگان سقيفه است.

منكرين غدير از صلب سامرى ‏ها و يهود هستند. سقيفه به نام سنّت بدعت ايجاد كرد تا غدير را بكوبد، ولى غدير منشور حكومت الهىِ فردا و فرداهاى انسان شد؛ كه به اراده خدا ايجاد شده، و با اراده اصحاب بُزدل و پشه‏ صفت سقيفه محو نمى‏ گردد: «يريدون ليطفئوا نور اللَّه بأفواههم و اللَّه متمُّ نوره و لو كره الكافرون» .[۲۸]

بوستان رسالت پيامبرخداصلى الله عليه وآله به گُل نشست، و غدير گُل اين بوستان بود، ولى براى بشريت چنان كه بايد شكفته نشده است. اگر چه همه معصومين‏ عليهم السلام از اين گل زيبا و معطر گفته و ياد كرده ‏اند، ولى غدير تدريس عملى مى‏ خواهد و عظمت حكومت انسان معصوم فقط در زمان ظهور معلوم مى ‏شود.

انسان در آخرالزمان غريب واقع شده است، چون دستش از حجت خدا كوتاه و خرما بر نخيل است. با اين حال اگر خوب فكر كند و تدبير لازم را داشته باشد، مى‏ تواند راه را از چاه تشخيص بدهد. البته همه مى‏ دانند كه طلب و تشنگى اساس كار است. يعنى بصيرت استبصار مى‏ خواهد! مستبصرينى كه به بصيرت الهيه رسيده ‏اند، تشنه غدير شده و از آبشار خطبة النبى‏ صلى الله عليه وآله سيراب شده ‏اند.

غدير ترسيم هندسى فكر و عمل بشريت

غدير آب حيات بشريت و مدرس حيات طيبه انسان است. اين آب حيات تا ظهورِ «اعلموا ان اللَّه يحيى الارض بعد موتها»[۲۹] جريان دارد. انديشمندان مؤمن، به آيه «يا ايها الرسول بلّغ»[۳۰] با نگاهِ «انزلنا من السماء ماءاً طهوراً» [۳۱] مى‏ نگرند.

غدير مستند شِقشِقيّه [۳۲]و فريادهاى مولاى انسان ‏ها حضرت امیر ‏عليه السلام است، و در مقابله با منافقين از شمشير ذوالفقار تيزتر و كشنده‏تر است. آنها كه مى‏ گويند: چرا حضرت امیر عليه السلام شمشيرش را در روز سقيفه غلاف نمود؟ چرا از احتجاج ‏هاى آن حضرت چيزى نمى‏ گويند؟! چرا خطبه‏ هاى فاطمى را كه به استناد غدير بيان گرديده نمى‏ شنوند؟

غدير ترسيم هندسى فكر بشريت و نقشه زندگى انسانيت است. مبناى فكرى صلح الحسن‏ عليه السلام و شهادة الحسين‏ عليه السلام بر حجيت غدير تكيه زده است. استراتژى صلح و شهادت، خانه ‏نشينى تا بيان احكام، بر محور تأييديه الهىِ «ثم الامامه فى ذرّيّتى من وُلده الى يوم تلقون اللَّه و رسوله» دور مى ‏زند. [۳۳]

چه خوش است روزى كه خطبة الغدير را بر سر درِ مسجدالحرام و كعبه با آب طلا بنويسند، و ورود منافقين را به زادگاه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ممنوع اعلام دارند. و آن روز دير نيست! روزى كه اقامه صلاة در نظام حكومتى آخرين مطلوب غدير بر پا گردد: «...ربنا ليقيموا الصلاة» .[۳۴]

روزگار ظهور زمان ظاهر شدن مبانىِ غدير

روزى كه غدير خم از تدريس نظرى پيرامون عظمت حكومت امام معصوم‏ عليه السلام به روز تدريس عملى و ظهور آن برسد، دير نيست. روزى كه «ليظهره على الدين كله»[۳۵]مصداق پيدا كند و به سؤال «فمن يأتيكم بماء معين»[۳۶] پاسخ داده شود.

مى‏ دانيد عصر ظهور روز ظهور مبانى غدير است؟ روز مودّت كه پروانه شدن مردم را بر گِرد شمع وجود خاتم الاوصياءعليه السلام ترسيم مى‏ كند؟ روز ظهور اكمال دين است، تا فقيه و مُتفقّه اصل اصول يعنى امام شناسى را واجب و اهمّ بدانند.

روز ظهور اكمال دين يعنى روز ظهور بزرگى ‏هاى قرآن و عترت، و روز پشيمانى آنها كه فقه ولايت و مهدويت را به فقه بافندگى ‏هاى عرفان نمايانه خود تفسير كرده، و شناخت و يافتن حقائق را در بافتن مطالب معرفى كردند!

روز ظهور وعده خدا و روز حكومت جهانى امام معصوم، به معناى روز وصول زمينه و آمادگى زمان براى تحقيق امن و امان است. روز حكومت ابراهيميان از نسل اسماعيل ‏عليه السلام است، كه «و من ذرّيّتى» [۳۷]بر آن گواهى مى‏ دهد. روز حكومت «مطهرين» است كه ابراهيم‏ عليه السلام براى آنان طلب طهارت كرده است: «و اجنُبنى و بنىَّ ان نعبد الاصنام» [۳۸] روز تحقيق «و اجعل افئدة من الناس تَهوى اليهم»[۳۹] است، كه ارتباط قلبى و مودت انسان با مبدأ ايمان و امام ‏زمان‏ عليه السلام به اوج خود مى ‏رسد.

غدير روز رشد عقول

در كنار مودت و رأفت و محبت و مهرورزى مطلوب غدير -  كه ظهور تام و تمام آن در روز ظهور است -  علم و بصيرت و آگاهى و بينش هم در آن روز نورانى به اوج خود مى ‏رسد. پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير فرمود: معاشر الناس، النور من اللَّه عزوجل مسلوك فىّ، ثم فی على بن ابى ‏طالب، ثم فى النسل منه الى القائم المهدى.

در روز ظهور اين نور و بصيرت الهى در مأموم تأثير مى‏ كند و گل عقول بدون مانع به رشد خود مى ‏رسد، و همه جا از عطر مودت و مهرورزى بر ااساس بينش هر دانش آم‏وزى پر مى ‏شود.

منبع

تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۵۰  - ۳۷ .

منابع و مآخذ

قرآن کریم.

اعلام الوری بأعلام الهدی.

اصول کافی.

الانصاف فی النص علی الائمه علیهم السلام با ترجمه رسولی محلاتی.

پانویس

  1. سید محمود بحر العلوم میر دامادی.
  2. رعد /  ۲۷.
  3. صف /  ۹.
  4. صف /  ۸ .
  5. نساء /  ۶۲ . بقره /  ۸۳ .
  6. ملك /  ۳۰.
  7. فرقان /  ۴۸.
  8. حمد /  ۶ .
  9. روم /  ۳۰.
  10. آل عمران /  ۹۶.
  11. ابراهيم‏ عليه السلام /  ۳۵.
  12. بقره /  ۱۲۴.
  13. ابراهيم ‏عليه السلام /  ۳۷.
  14. جنّ /  ۱۶.
  15. الكافى: ج ۲ ص ۳۹۶.
  16. سبأ /  ۱۳.
  17. علق /  ۱.
  18. حج / ۹۴.
  19. مائده /  ۶۷ .
  20. مائده /  ۶۷ .
  21. مائده /  ۶۷ .
  22. مائده /  ۶۷ .
  23. غافر /  ۶۰ .
  24. محمدصلى الله عليه وآله /  ۹.
  25. بقره /  ۱۰.
  26. فتح /  ۱۰.
  27. بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۳۹۴. الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۲۴۴.
  28. صفّ /  ۸ .
  29. حديد /  ۱۷.
  30. مائده /  ۶۷ .
  31. فرقان /  ۴۸.
  32. نهج ‏البلاغه: خطبه ۳.
  33. خطبه غدير.
  34. ابراهيم‏ عليه السلام /  ۳۷.
  35. صفّ / ۹.
  36. ملك /  ۳۰.
  37. بقره /  ۱۲۴.
  38. ابراهيم‏ عليه السلام /  ۳۷.
  39. بقره /  ۱۲۴.