پرش به محتوا

عبدالله بن جعفر هاشمی

از ویکی غدیر
عبدالله بن جعفر هاشمی
اطلاعات فردی
نام کاملعبدالله بن جعفر بن ابیطالب
سرشناسیفرزند جعفر طیار
تولدنخستین مولود مسلمانان در حبشه
وفات۸۰ ق
محل دفنبقیع
خویشان سرشناسامام حسن و امام حسین علیهماالسلام
اطلاعات علمی
استادانپیامبر صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام
شاگردانمعاویة، ومحمد بْن عَلِیِّ بْنِ الحسین، و قاسم بْن مُحَمَّد
اطلاعات فرهنگی
علت شهرتسخاوت


عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب (درگذشت حدود ۸۰ق) از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و از بزرگان بنی‌هاشم بود که به عنوان نخستین مولود مسلمانان در حبشه متولد شد و در سال هفتم هجری به همراه خانواده‌اش به مدینه مهاجرت کرد. پدرش جعفر طیار، برادر حضرت علی علیه السلام و از صحابه مشهور بود که در جنگ موته به شهادت رسید. عبدالله با حضرت زینب سلام الله علیها دختر حضرت علی علیه السلام ازدواج کرد و از این پیوند چهار پسر (علی، عباس، عون، محمد) و یک دختر به نام ام‌کلثوم داشت.

اتمام حجت با غدیر[۱][۲][۳][۴]

یکی از صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله که حدیث غدیر را نقل کرده عبداللَّه بن جعفر بن ابی طالب هاشمی (م ۸۰ ق) است. ابن عقده حدیث غدیر را از عبداللَّه بن جعفر روایت کرده است. همچنین او با حدیث غدیر بر معاویه احتجاج کرده است.

یَا مُعَاوِیَةُ إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَقُولُ [وَ هُوَ] عَلَی الْمِنْبَرِ وَ أَنَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَ عُمَرُ بْنُ أَبِی سَلَمَةَ وَ أُسَامَةُ بْنُ زَیْدٍ وَ سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ الزُّبَیْرُ بْنُ الْعَوَّامِ وَ هُوَ یَقُولُ أَ لَسْتُ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِین مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَقُلْنَا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ [قَالَ أَ لَیْسَ أَزْوَاجِی أُمَّهَاتِکُمْ قُلْنَا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ‏] قَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ ضَرَبَ بِیَدَیْهِ عَلَی مَنْکِبِ عَلِیٍّ علیه السلام اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مَعِی أَمْرٌ وَ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْرٌ ثُمَّ ابْنِیَ الْحَسَنُ [مِنْ بَعْدِ أَبِیهِ‏] أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْرٌ ثُمَّ ابْنِیَ الْحُسَیْنُ مِنْ بَعْدِ أَخِیهِ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْرٌ ثُمَّ عَادَ صلی الله علیه وآله فَقَالَ‏ [أَیُّهَا النَّاسُ إِذَا أَنَا اسْتُشْهِدْتُ فَعَلِیٌّ أَوْلَی بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ عَلِیٌّ فَابْنِیَ الْحَسَنُ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ ابْنِیَ الْحَسَنُ فَابْنِیَ الْحُسَیْنُ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ‏] فَإِذَا اسْتُشْهِدَ [ابْنِیَ‏] الْحُسَیْنُ فَابْنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْرٌ ثُمَ أَقْبَلَ عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّک سَتُدْرِکُهُ فَأَقْرِئْهُ عَنِّی السَّلَامَ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ سَتُدْرِکُهُ أَنْتَ یَا حُسَیْنُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ یَکُونُ فِی عَقِبِ مُحَمَّدٍ رِجَالٌ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ [وَ لَیْسَ لَهُمْ مَعَهُمْ أَمْرٌ ثُمَّ أَعَادَهَا ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ‏] وَ لَیْسَ مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ [مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْرٌ کُلُّهُمْ‏] هَادُونَ مُهْتَدُونَ [تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ‏] فَقَامَ إِلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ هُوَ یَبْکِی فَقَالَ [بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی‏] یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَ تُقْتَلُ قَالَ نَعَمْ أَهْلِکُ شَهِیداً بِالسَّمِّ وَ تُقْتَلُ أَنْتَ بِالسَّیْفِ وَ تُخْضَبُ لِحْیَتُکَ مِنْ دَمِ رَأْسِکَ وَ یُقْتَلُ ابْنِیَ الْحَسَنُ بِالسَّمِّ وَ یُقْتَلُ ابْنِیَ الْحُسَیْنُ بِالسَّیْفِ یَقْتُلُهُ طَاغِی بْنُ طَاغی دَعِیُّ بْنُ دَعِیٍّ [مُنَافِقُ بْنُ مُنَافِقٍ‏] فَقَالَ مُعَاوِیَةُ یَا ابْنَ جَعْفَرٍ [لَقَدْ تَکَلَّمْتَ بِعَظِیمٍ‏] وَ لَئِنْ کَانَ مَا تَقُولُ حَقّا [لَقَدْ هَلَکْتُ وَ هَلَکَ الثَّلَاثَةُ قَبْلِی وَ جَمِیعُ مَنْ تَوَلَّاهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ] لَقَدْ هَلَکَتْ أُمَّةُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله [وَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله] مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ غَیْرَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ أَوْلِیَائِکُمْ وَ أَنْصَارِکُمْ فَقُلْتُ وَ اللَّهِ إِنَّ الَّذِی قُلْتُ حَقٌّ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَقَالَ مُعَاوِیَةُ یَا حَسَنُ وَ یَا حُسَیْنُ وَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَا یَقُولُ ابْنُ جَعْفَرٍ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ إِنْ لَا تُؤْمِنْ بِالَّذِی قَالَ فَأَرْسِلْ إِلَی الَّذِینَ سَمَّاهُمْ فَاسْأَلْهُمْ عَنْ ذَلِکَ فَأَرْسَلَ مُعَاوِیَةُ إِلَی عُمَرَ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ وَ إِلَی أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ فَسَأَلَهُمَا فَشَهِدَا أَنَّ الَّذِی قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ قَدْ سَمِعْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَمَا سَمِعَهُ‏[وَ کَانَ هَذَا بِالْمَدِینَةِ أَوَّلَ سَنَةٍ جُمِعَتِ الْأُمَّةُ عَلَی مُعَاوِیَةَ قَالَ سُلَیْمٌ وَ سَمِعْتُ ابْنَ جَعْفَرٍ یُحَدِّثُ بِهَذَا الْحَدِیثِ فِی زَمَانِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ‏].

ای معاویه، من از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیدم که بر فراز منبر- در حالی که من و عمر بن ابی سلمة و اسامة بن زید و سعد بن ابی وقاص و سلمان فارسی و ابو ذر و مقداد و زبیر بن عوام مقابل آن حضرت بودیم فرمود: «آیا من نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر نیستم»؟ گفتیم: بلی، یا رسول اللَّه. فرمود: «آیا همسران من مادران شما نیستند»؟ گفتیم: بلی، یا رسول اللَّه. فرمود: هر کس من صاحب اختیار او هستم علی صاحب اختیار اوست، و در این حال با دست بر شانه علی علیه السّلام زد- پروردگارا، هر کس علی را دوست بدارد دوست بدار، و هر کس با او دشمنی کند دشمن بدار.

ای مردم، من نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارترم، و با امر من برای آنان اختیاری نیست. و علی بعد از من نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است و با امر او برای آنان اختیاری نیست. سپس پسرم حسن بعد از پدرش نسبت به مؤمنین صاحب اختیارتر است، و با امر او آنان را اختیاری نیست. سپس پسرم حسین بعد از برادرش نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است، و با امر او آنان را اختیاری نیست». سپس پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بر سر سخن بازگشت و فرمود: ای مردم، آنگاه که من شهید شدم علی نسبت به شما از خودتان صاحب اختیارتر است. و آنگاه که علی به شهادت رسید پسرم حسن نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است. و آنگاه که پسرم حسن به شهادت رسید پسرم حسین نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیار است. و آنگاه که پسرم حسین به شهادت رسید پسرم علی بن الحسین نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است و با امر او آنان را اختیاری نیست».

سپس حضرت رو به علی علیه السّلام کرد و فرمود: یا علی، بزودی او را می‌بینی، از من به او سلام برسان». وقتی او به شهادت رسید پسرش محمد نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است. و تو ای حسین او را درک می‌کنی، از من به او سلام برسان. سپس در نسل محمّد مردانی یکی پس از دیگری خواهند بود که با امر آنان برای مردم اختیاری نیست. بعد حضرت این مطلب را سه مرتبه تکرار کرد و فرمود: «هیچ‌کدام از آنان نیست مگر آنکه نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است و با امرشان آنان را اختیاری نیست. همه آنان هدایت‌کننده و هدایت شده‌اند و آنان نه نفر از فرزندان حسین هستند».

امیر المؤمنین علیه السّلام برخاست و در حالی که گریه می‌کرد عرض کرد: پدر و مادرم فدایت ای پیامبر خدا، آیا تو هم کشته می‌شوی؟ فرمود: آری، من با سمّ از دنیا می‌روم و شهید می‌شوم، و تو با شمشیر کشته می‌شوی و محاسنت از خون سرت رنگین می‌شود، و پسرم حسن با سمّ کشته می‌شود، و پسرم حسین با شمشیر کشته می‌شود، او را طغیانگر پسر طغیانگر، زنازاده پسر زنازاده، منافق پسر منافق می‌کشد.

معاویه گفت: ای پسر جعفر، حرف بسیار بزرگی زدی! اگر آنچه می گوئی حق باشد من و سه نفر قبل از من و همه کسانی از این امت که ولایت او را قبول کرده‌اند هلاک شده‌ا یم. بلکه امت محمّد صلی الله علیه وآله و اصحاب محمّد علیه وآله السلام از مهاجرین و انصار- بجز شما اهل بیت و دوستان و یارانتان هلاک شده‌اند! عبد اللَّه بن جعفر می‌گوید: گفتم: بخدا قسم، آنچه گفتم حق است و آن را از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیده‌ام. معاویه گفت: ای حسن و ای حسین و ای ابن‌عباس، پسر جعفر چه می‌گوید؟! ابن‌عباس گفت: اگر به آنچه گفت ایمان نداری سراغ کسانی که نام برد بفرست و از آنان در این باره سؤال کن.

معاویه سراغ عمر بن ابی سلمة و اسامة بن زید فرستاد، و از آن دو در این باره سؤال کرد. آن دو شهادت دادند که آنچه عبد اللَّه بن جعفر می‌گوید از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیده‌اند همان‌طور که او شنیده است‏. این جریان در مدینه در سال اوّلی که همه مردم معاویه را بعنوان رئیس حکومت قبول کردند واقع شد. سلیم می‌گوید: از عبد اللَّه بن جعفر شنیدم که این حدیث را در زمان عمر بن خطاب نقل می‌کرد.[۵]

زندگی‌نامه

عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب، نخستین فرزند جعفر طیار و اسماء بنت عمیس، در حبشه متولد شد و به همین دلیل به عنوان اولین مولود مسلمانان در آن سرزمین شناخته می‌شود.[۶] پدرش جعفر بن ابی‌طالب، برادر امام علی علیه السلام و از یاران پیامبر صلی الله علیه وآله بود که در جنگ موته فرماندهی مسلمانان را بر عهده داشت و در همان نبرد به شهادت رسید[۷]. پس از شهادت جعفر، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرزند او، عبدالله، را در آغوش گرفت و درباره جعفر فرمود که خداوند به جای دستان قطع شده‌اش دو بال عطا خواهد کرد تا در بهشت همراه فرشتگان پرواز کند؛ به همین دلیل او را «جعفر طیار» نامیدند.[۸]

عبدالله بن جعفر در سال هفتم هجری به همراه خانواده‌اش به مدینه بازگشت و در حمایت از حضرت علی علیه السلام در جنگ‌های جمل[۹] و صفین شرکت کرد[۱۰] و تا زمان صلح امام حسن علیه السلام با معاویه همراه ایشان بود[۱۱]. پس از خلافت معاویه، عبدالله با دربار اموی ارتباط داشت[۱۲] و عطایای معاویه و یزید را می‌پذیرفت[۱۳]. او در واقعه کربلا حضور نداشت، اما همسرش حضرت زینب سلام الله علیها در این حادثه اسیر شد و دو تن از فرزندانش به نام‌های عون و محمد در روز عاشورا به شهادت رسیدند.[۱۴]

از دیگر فعالیت‌های عبدالله می‌توان به حضورش در فتوحات شام در زمان خلافت عمر و نقش فرماندهی در سپاه اشاره کرد. او در دوران خلافت حضرت علی علیه السلام به عنوان یار و حامی ایشان فعال بود و پس از شهادت امام علی علیه السلام، قصاص قاتل ایشان را به عهده گرفت. همچنین عبدالله در دوره‌های بعدی با معاویه و یزید در ارتباط بود و در دربار آنان جایگاه داشت، اما لقب «سید بنی‌هاشم» را مختص امام حسن و حسین علیهماالسلام می‌دانست[۱۵].

عبدالله بن جعفر به تجارت و آبادانی زمین‌ها نیز می‌پرداخت و به سخاوت و بخشندگی مشهور بود[۱۶]. وی از راویان حدیث بود و از پیامبرصلی الله علیه وآله، امام علی علیه السلام و مادرش اسماء روایت نقل کرده است.[۱۷] پس از واقعه کربلا، عبدالله در سال‌های بعد تلاش‌هایی برای حفظ امنیت مدینه انجام داد و در مذاکرات با یزید برای جلوگیری از خشونت علیه مردم مدینه نقش داشت.

در اواخر عمر، عبدالله به سبب اختلاف با عبدالملک بن مروان دچار مشکلات مالی شد و در نهایت در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد[۱۸].

پانویس

  1. چهارده قرن با غدیر: ص ۹۲. اسرار غدیر: ص ۲۹۰.
  2. دانشنامه غدیر، جلد ۱۴، صفحه ۵۲۹.
  3. کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ جلد‏2؛ صفحه837
  4. چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): ص ۱۵۳.
  5. أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم؛ صفحه۵۲۲ بحار الانوار: جلد ۳۳ صفحه ۲۶۶.
  6. أسد الغابة فی معرفة الصحابة. جلد ۳، صفحه ۱۹۹.
  7. عن یحیی بن أبی یعلی قال: سمعت عبدالله بن جعفر یقول: إنّما أحفظ حین دخل رسول‌الله صلی الله علیه وآله علی أمّی ینعی لها أبی، فأنظر إلیه وهو یمسح علی رأسی ورأس أخی وعیناه تهراقان الدموع حتی تقطر لحیته، ثم قال: «اللهمّ إنّ جعفرا قد قدم إلی أحسن الثواب فاخلفه فی ذریته ما خلفت أحدا من عبادک فی ذرّیته»، ثم قال: «یا أسماء ألا أبشرک؟» قالت: بلی، بأبی أنت وأمّی، قال: «فإنّ الله جلّ وعزّ جعل لجعفر جناحین یطیر بهما فی الجنة».. الخبر. تاریخ مدینة دمشق - جلد: ۲۷ صفحه: ۲۵۷
  8. تاریخ مدینة دمشق - جلد: ۲۷ صفحه: ۲۵۷
  9. الجمل صفحه 107
  10. قال: فی تسمیة الأمراء من أصحاب علی یوم صفّین قال أبو عبیدة: وعلی قریش وأسد، وکنانة: عبدالله بن جعفر. تاریخ مدینة دمشق - جلد:۲۷ صفحه: ۲۷۲
  11. و لما وقع الصلح بین الحسن علیهماالسلام و بین معاویه بمسکن، قام- فیما حدثت عن زیاد البکائی، عن عوانه- خطیبا فی الناس فقال: یا اهل العراق، انه سخی بنفسی عنکم ثلاث: قتلکم ابی، و طعنکم إیای، و انتهابکم متاعی قال: ثم ان الحسن و الحسین و عبدالله بن جعفر خرجوا بحشمهم و اثقالهم حتی أتوا الکوفه، فلما قدمها الحسن و برا من جراحته، خرج الی مسجد الکوفه فقال: یا اهل الکوفه، اتقوا الله فی جیرانکم و ضیفانکم، و فی اهل بیت نبیکم صلی الله علیه وآله الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تَطْهِیراً فجعل الناس یبکون… الخبر. تاریخ الأمم و الملوک - جلد: ۵ صفحه: ۱۶۵
  12. انساب الاشراف بلاذری - جلد: ۴ صفحه: ۱۰۱
  13. وأما عبدالله بن جَعْفَر فکان جوادا، جعل معاویة بن أبی سفیان عطاءه فِی کل سنة ألف ألف درهم، فلما قام یزید بن معاویة صیرها ألفی ألف درهم، فلم یکن الحول یحول حَتَّی ینفقها ویستدین، لسعة بذله وعطایاه. انساب الاشراف بلاذری - جلد: ۲ صفحه: ۴۵
  14. تاریخ الأمم و الملوک - جلد: ۵ صفحه: ۴۶۶
  15. فقال معاویة یا أبا جعفر أقسمت علیک لتجلسن لعن الله من أخرج ضب صدرک من وجاره محمول لک ما قلت و لک عندنا ما أملت فلو لم یکن محمدک و منصبک لکان خلقک و خلقک شافعین لک إلینا و أنت ابن ذی الجناحین و سید بنی هاشم. فقال عبدالله کلا بل سید بنی هاشم حسن و حسین علیهماالسلام لا ینازعهما فی ذلک أحد. شرح نهج البلاغة - جلد: ۶ صفحه: ۲۹۷
  16. وَکَانَ عَبْد اللَّهِ بْن جَعْفَر کریما، جوادا ظریفا، خلیقا عفیفا سخیا یسمی بحر الجود، ویقال: إنه لم یکن فِی الإسلام أسخی منه، وَکَانَ لا یری بسماع الغناء بأسا. الاستیعاب فی معرفه الاصحاب - جلد: ۳ صفحه: ۸۸۱
  17. اسد الغابه - ط العلمیه - جلد: ۳ صفحه: ۱۹۹
  18. وتوفی سنة ثمانین، عام الجحاف بالمدینة، وأمیر المدینة أبان بْن عثمان لعبد الملک بْن مروان، فحضر غسل عَبْد اللَّهِ وکفنه، والولائد خلف سریره قد شققن الجیوب، الناس یزدحمون عَلَی سریره، وأبان بْن عثمان قد حمل السریر بین العمودین، فما فارقه حتی وضعه بالبقیع، وَإِن دموعه لتسیل عَلَی خدیه، وهو یقول: کنت والله خیرًا لا شر فیک، وکنت والله شریفًا واصلًا برًا. وإنما سمی عام الجحاف لأنها جاء سیل عظیم ببطن مکة جحف الحاج وذهب بالإبل علیها أحمالها، وصلی علیه أبان بْن عثمان. اسد الغابه - ط العلمیه - جلد: ۳ صفحه: ۱۹۹