پرش به محتوا

عمار بن یاسر

از ویکی غدیر
عمار بن یاسر عنسی
اطلاعات فردی
نام کاملعَمّار بن یاسر بن عامر بن مالک العَنسی
سرشناسیابوالیقظان
تولد۵۷ پیش از هجرت
وفات۳۷ ق
نحوه درگذشتشهادت در جنگ صفین
خویشان سرشناسیاسر و سمیه
اطلاعات علمی
استادانپیامبر صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام
اطلاعات فرهنگی
زمینه فعالیتراوی حدیث
علت شهرتاز شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام

«عَمّار بن یاسر بن عامر بن مالک العَنسی» معروف به ابوالیقظان فرزند یاسر و سمیه (نخستین شهدای اسلام)، از نخستین مسلمانان و یاران نزدیک پیامبرصلی الله علیه وآله و امام علی علیه السلام بود. او حدود سال ۵۷ پیش از هجرت در مکه متولد شد و در سال ۳۷ هجری قمری، در جنگ صفین به دست سپاه معاویه به شهادت رسید. عمار در ساخت مسجد قبا مشارکت داشت، در همه جنگ‌های پیامبر صلی الله علیه وآله حضور داشت و از شیعیان و مدافعان حضرت علی علیه السلام بود؛ آرامگاهش در رقه سوریه قرار داشت که در سال ۱۳۹۳ش تخریب شد.

زندگینامه[۱]

عمار یاسر از نخستین کسانی بود که در مکه و در شرایطی بسیار دشوار و پرخطر، دعوت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را پذیرفت و مسلمان شد. او پس از شنیدن پیام توحید، پنهانی نزد پیامبر صلی الله علیه وآله رفت و ایمان آورد. این ایمان موجب شد تا پدر و مادرش، یاسر و سمیه، نیز به اسلام گرایش یابند و خانواده‌ای نمونه از نخستین مسلمانان شکل بگیرد. عمار و خانواده‌اش به دلیل نداشتن حمایت قبیله‌ای، هدف شدیدترین شکنجه‌ها از سوی مشرکان مکه قرار گرفتند و پدر و مادرش به شهادت رسیدند، اما او با وجود تحمل شکنجه‌ها، در ایمان خود استوار ماند.

حضور فعال در کنار پیامبر صلی الله علیه وآله

عمار از آغاز تا پایان دوران رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله، همواره یار وفادار ایشان بود. او در هجرت به مدینه همراه پیامبر بود[۲] و در ساخت نخستین مسجد اسلام (مسجد قبا) نقش مؤثری ایفا کرد.[۳] عمار در همه جنگ‌های مهم صدر اسلام، از جمله بدر، احد، خندق و بیعت رضوان شرکت داشت و با شجاعت و فداکاری در کنار پیامبرصلی الله علیه وآله می‌جنگید.[۴] روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وآله درباره عمار فرموده است: «بهشت مشتاق اوست» و «آتش جهنم بر او حرام است».[۵]

پشتیبانی و وفاداری به امام علی علیه السلام

پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله، عمار از نخستین و وفادارترین شیعیان و یاران امام علی علیه السلام بود. او در ماجرای سقیفه از بیعت با ابوبکر خودداری کرد و همواره از حقانیت علی علیه السلام دفاع نمود.[۶] در دوران خلافت عمر، فرماندار کوفه شد[۷] و در دوره عثمان، به دلیل اعتراض به سیاست‌های خلیفه و حمایت از مظلومان، مورد ضرب و جرح قرار گرفت.[۸] پس از قتل عثمان، عمار از جمله کسانی بود که مردم را به بیعت با علی علیه السلام فراخواند[۹] و در حکومت امام علی علیه السلام نیز از فرماندهان و مشاوران نزدیک ایشان بود.

نقش سیاسی و اجتماعی

عمار در زمان خلافت عمر، فرمانده سپاه و فرماندار کوفه شد و نقش مهمی در اداره شهر و گسترش اسلام ایفا کرد.[۱۰] در دوران عثمان، به ظلم و فساد والیان اعتراض کرد و در جریان اعتراضات مردمی علیه عثمان، یکی از چهره‌های اصلی و تأثیرگذار بود. عمار در دفاع از عدالت و حق، هیچ‌گاه از بیان حقیقت و مخالفت با ظلم هراسی نداشت و همواره در کنار محرومان و مظلومان قرار گرفت.

شهادت در جنگ صفین

اوج وفاداری و ایثار عمار در جنگ صفین، در رکاب امام علی علیه السلام نمایان شد. او از فرماندهان سپاه علی علیه السلام بود و با شجاعت در خط مقدم جبهه می‌جنگید. سرانجام در نبرد صفین، به دست سپاه معاویه به شهادت رسید. شهادت عمار ضربه‌ای سنگین به سپاه معاویه وارد کرد و بسیاری را به حقانیت علی علیه السلام متقاعد ساخت، چرا که پیامبر صلی الله علیه وآله پیش‌تر فرموده بود: «عمار را گروه ستمگر می‌کشد».[۱۱]

آماده‌سازی منبر غدیر[۱۲]

پس از رسیدن کاروان حجةالوداع به غدیر و فرمان توقف از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله، آن حضرت مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فرا خواند و به آنان دستور داد تا به محل پنج درخت کهنسال - که در یک ردیف جلوی برکه غدیر بودند - بروند و آنجا را برای اجرای مراسم آماده کنند. آنان خارهای زیر درختان را کندند و سنگ‌های ناهموار را جمع کردند و زیر درختان را جارو کردند و آب پاشیدند. سپس شاخه‌های پایین آمده درختان را - که تا نزدیکی زمین آمده بود - قطع کردند. بعد از آن در فاصله دو درختِ وسط، روی شاخه‌ها پارچه ای انداختند تا سایبانی از آفتاب باشد. سپس در زیر سایبان، بنای منبری از سنگ را تدارک دیدند. ابتدا با جمع‌آوری سنگ‌های بزرگ و کوچک، آنها را روی هم چیدند و شبه منبری به بلندی قامت حضرت ساختند. سپس از رواندازهای شتران و سایر مرکب‏‌ها کمک گرفتند و بنای آن را تکمیل کردند.

در مرحله بعد پارچه ای برای زیبایی از بالا تا پایین منبر انداختند. آنان منبر را طوری برپا کردند که نسبت به دو طرف جمعیت در وسط قرار بگیرد، و پیامبرصلی الله علیه وآله هنگام سخنرانی مُشرِف بر مردم باشد تا همه آن حضرت را ببینند. چنان‌که در گزارش ماجرای غدیر آمده است: احدی از حاضرین غدیر خم نبود مگر آنکه آن حضرت را به چشم خود می‌دید و صدای آن حضرت را به گوش خود می‌شنید. از سوی دیگر شخصی به نام ربیعة بن اُمیة بن خلف - که صدای بلندی داشت مأمور شد کلام حضرت را برای افرادی که دورتر قرار داشتند تکرار کند تا همه سخنان حضرت را شنیده باشند.[۱۳] دو نفر نیز مأموریت یافتند چند شاخه بلند اطراف منبر را که قابل بریدن نبود با دست نگه دارند تا جایگاه سخنرانی بهتر دیده شود.[۱۴]

اتمام حجت عمار با غدیر در صفین[۱۵]

در جنگ صفین عمروعاص برای اصحاب خود این حدیث را نقل کرد که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ‹‹عمار را گروه متجاوز می‌کشند و عمار از حق جدا نمی‌شود و آتش جهنم او را نمی‌سوزاند›› یک نفر از لشکر معاویه به عمروعاص گفت: هم‌اکنون عمار در لشکر علی بن ابی طالب علیه السلام است! عمروعاص گفت: اگر می‌توانی بین من و او جمع کن تا با هم صحبت می‌کنیم. وقتی عمار و عمروعاص در مقابل هم قرار گرفتند عمرو گفت: ای عمار، تو را به خدا قسم می‌دهم که از اسلحه کشیدن این دو لشکر مانع شوی و خون آنان را حفظ کنی! ما که یک خدا را می‌پرستیم و به قبله شما نماز می‌خوانیم و به همان دینی دعوت می‌کنیم که شما دعوت می‌کنید و کتاب شما را می‌خوانیم و به پیامبرتان ایمان داریم.

عمار در جواب او ضمن مطالبی گفت: پیامبرصلی الله علیه وآله به من دستور داده با قاسطین که شما هستید بجنگم. ای ابتر، آیا به یاد داری که پیامبرصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود: ‹‹من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه››؟ صاحب اختیار من خدا و رسول و بعد از آنان علی است، ولی تو مولی و صاحب اختیار نداری!! معاویه وقتی این خبر را شنید گفت: ‹‹عرب هلاک شده است اگر سبک شمردن این غلام سیاه آنان را دریابد! و منظور او عمار بود. ››[۱۶]

امتحان عمار در مورد غدیر[۱۷]

‹‹وَ لا تَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّه وَ لَکُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ››:

‹‹قسم‌هایتان را بین خود دست آویز فساد قرار ندهید تا مبادا قدمی پس از ثابت بودن آن بلغزد و بدی را به سزای مانع شدن از راه خدا بچشید و برای شما عذاب عظیمی خواهد بود››. پیامبرصلی الله علیه وآله هم در خطبه غدیر فرمود: الا انَّ جَبْرَئیلَ خَبَّرَنی عَنِ اللَّه تَعالی بِذلِکَ وَ یَقُولُ: ‹‹مَنْ عادی عَلِیّاً وَ لَمْ یَتَوَلَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَتی وَ غَضَبی››، ‹‹وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ، وَ اتَّقُوا اللَّه›› انْ تُخالِفُوهُ ‹‹فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها، إِنَّ اللَّه خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ››: بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را برای من آورده و می‌گوید: ‹‹هر کس با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد لعنت و غضب من بر او باد››. ‹‹هر کس ببیند برای فردا چه پیش فرستاده است. از خدا بترسید›› که با علی مخالفت کنید ‹‹و در نتیجه قدمی بعد از ثابت بودن آن بلغزد. خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است››.[۱۸]

با دقت در مسئله مخالفت با علی علیه السلام، معنای این فراز خطابه غدیر که با اقتباس از آیه قرآن ادا شده به خوبی روشن می‌شود. در این جمله خطبه مخالفت با علی علیه السلام را مستلزم لغزش قدم‌های ثابت اعلام می‌کند. این بدان معنی است که بسیاری از آنان که در ایمان خود ثابت قدم بودند با مخالفت علی علیه السلام - اگر چه در حد سکوت و یاری نکردنشان - از راه حق لغزیدند، و آن ایمان پایدار و ریشه دار را - و لو برای چند روزی - از دست دادند، اگر چه بعداً به فکر جبران افتادند و توبه کرده و بازگشتند و عده ای از آنان جانانه علی علیه السلام را یاری کردند.

امام باقرعلیه السلام شدت و ادامه ارتداد و تحیر مردم بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله را تا یک سال پس از رحلت آن حضرت بیان کرده می‌فرماید: مردم تا یک سال بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله در ارتداد بودند به جز سه نفر. پرسیدند: آن سه کیانند؟ فرمود: مقداد و ابوذر و سلمان، و سپس فرمود: زمان زیادی نگذشت که مردم معرفت پیدا کردند.[۱۹] همچنین امام صادق علیه السلام اولین توبه کنندگان از تزلزل سقیفه را چنین معرفی می‌نماید: به خدا قسم همه - به جز آن سه نفر - هلاک شدند. البته بعد از زمانی چهار نفر دیگر ملحق شدند و روی هم هفت نفر شدند: ابوساسان، عمار، شتیره ابوعمره![۲۰] در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام در بیان نمونه ای از لغزش ثابت قدمان در اثر فتنه سقیفه فرمود: ارْتَدَّ النّاسُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّه صلی الله علیه وآله الاّ ثَلاثَةَ نَفَرٍ: سَلْمانَ وَ اباذَرٍ وَ الْمِقْدادَ. پرسیدند: پس عمار چه شد؟! فرمود: او از راه راست تمایلی به راست و چپ پیدا کرد، ولی سپس بازگشت![۲۱][۲۱]

از ابوذر پرسیدند: چگونه عمار و حذیفه وقتی ابوبکر و عمر را دیدند، در کار خود بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله به تردید افتادند؟ ابوذر پاسخ داد: آنان توبه و پشیمانی خود را بعداً اعلام کردند، ولی اولی برای خود مقامی ادعا کرد و دومی با سه نفر دیگر برایش شهادت دادند که همان مطلب را از پیامبرصلی الله علیه وآله شنیده‌اند. عمار و حذیفه هم با خود گفتند: لابد این مطلبی است که بعد از مطلب اول (یعنی خلافت علی‌علیه السلام) اتفاق افتاده، و لذا این دو نفر هم با سایر شک کنندگان به تردید افتادند. ولی بعداً توبه کردند و معرفت پیدا کردند و تسلیم شدند.[۲۲] وقتی همین سؤال را از خود حذیفه پرسیدند چنین گفت: به خدا قسم گوش و چشم ما گرفته شد و مرگ و شهادت را خوش نداشتیم و دنیا در قلبمان زینت یافت؛ و ما از خدا می‌خواهیم که از گناهانمان چشم پوشی کند، و در آنچه از عمرمان مانده ما را از لغزش حفظ نماید.[۲۳]

از جهتی دیگر می‌توان از کلمه ‹‹تَزِلَّ›› - که به معنای لغزش است - این استفاده را کرد که راه راست یکی بیشتر نیست و آن گام برداشتن در راه علی علیه السلام و موافقت تمام عیار با آن حضرت است. در نتیجه هر گونه لغزش و کوتاهی در آن راه به معنای انحراف از حق و مخالفت با آن است، ولی درجه آن از کوچک‌ترین لغزش آغاز می‌شود تا به لغزش‌هایی می‌رسد که به قعر جهنم پرتاب می‌کند؛ و از همین دیدگاه مخالفین اهل‌بیت علیهم السلام قابل درجه‌بندی هستند.

بیعت عمّار در غدیر[۲۴]

پس از پایان خطابه غدیر مراسم بیعت آغاز شد. دو خیمه در کنار هم بر پا شده و مردم برای بیعت صف بسته‌اند. صفی که یکصد و بیست هزار نفر طی سه روز به نوبت وارد آن خواهند شد و با حضور در خیمه پیامبرصلی الله علیه وآله ابتدا با آن حضرت پیمان خواهند بست و سپس به خیمه امیرالمؤمنین علیه السلام می‌آیند و با اقرار به صاحب اختیاری او بر خود، با او دست بیعت داده ‹‹السَّلامُ عَلَیْکَ یا امیرالمؤمنین››خواهند گفت. از اولین افراد از خواص مؤمنین که برای بیعت حضور یافتند مقداد و سلمان و ابوذر بودند. پس از آنکه این سه نفر با پیامبرصلی الله علیه وآله بیعت کردند به آنان فرمود: ‹‹به علی به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنید››، و آنان این کار را انجام داده با آن حضرت نیز بیعت کردند. بعد از آنان به حذیفه و ابن مسعود و عمار و بریده اسلمی همین دستور را دادند و آنان نیز بیعت کردند. ابتدا پیامبرصلی الله علیه وآله مقداد را برای بیعت به حضور پذیرفت و بعد از بیعت به او فرمود: برخیز و بر علی به عنوان امیرالمؤمنین سلام کن. مقداد به خیمه امیرالمؤمنین صلی الله علیه وآله آمد و همان گونه بر حضرتش سلام داد و با او بیعت کرد. سپس سلمان آمد و پیامبرصلی الله علیه وآله به او هم فرمود: برخیز و بر علی به عنوان امیرالمؤمنین سلام کن. او هم این کار را انجام داد. سپس به ابوذر فرمود: برخیز و بر علی به عنوان امیرالمؤمنین سلام کن. او هم بدون هیچ گفتگویی این کار را انجام داد. سپس به حذیفه و ابن‌مسعود و عمار و بُرَیده اسلمی همین دستور را داد و آنان برخاستند و بدون هیچ گفتگویی امر آن حضرت را امتثال نمودند.[۲۵]

روایت حدیث غدیر[۲۶]

یکی از صحابه که حدیث غدیر را نقل کرده عمّار بن یاسر عنسی، ابوالیقظان (م ۳۷ ق) است. نصر بن مزاحم در ‹‹کتاب صفّین›› و در‹شرح نهج البلاغه››، احتجاج عمّار بن یاسر بر عمرو بن عاص به حدیث غدیر را نقل کرده‌اند. همچنین حموینی ‹‹فرائد السمطین›› و خوارزمی و شمس الدین جزری در ‹‹اسنی المطالب›› او را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر کرده‌اند. او از رکبان است که برای امیرالمؤمنین علیه السلام به حدیث غدیر شهادت دادند.[۲۷]

شاهد ترور نافرجام پیامبرصلی الله علیه وآله[۲۸]

در ماجرای ترور نافرجام پیامبرصلی الله علیه وآله توسط منافقین پس از غدیر و در عقبه هرشی، حذیفة بن یمان و عمار بن یاسر همراه حضرت و شاهد ماجرا بودند و از حضرت محافظت کردند، تا جایی که می‌خواستند با منافقین درگیر شوند. پیامبرصلی الله علیه وآله هم با اعجاز چهره چهارده نفر از منافقین که می‌خواستند حضرت ترور کنند را به آن دو نشان داد.[۲۹]

شهادت دادن عمار برای غدیر[۳۰]

در دو مورد عمار برای غدیر شهادت داد:

۱- شهادت برای غدیر در زمان عثمان

در اتمام حجتی که امیرالمؤمنین علیه السلام در زمان عثمان در مسجد داشت، از جمله به غدیر استناد فرمود. در آنجا زید بن ارقم و براء بن عازب و ابوذر و مقداد و عمار گفتند: ما شهادت می‌دهیم که سخن پیامبرصلی الله علیه وآله را به یاد داریم که بر منبر ایستاده بود و تو در کنار او بودی و می‌فرمود: ای مردم، خداوند به من دستور داده که معرفی کنم امام شما را و آن که بعد از من در میان شما قائم خواهد بود، و وصی خود و جانشینم را، و آن کسی که خداوند در کتابش اطاعت او را بر مؤمنین واجب کرده و اطاعت او را قرین اطاعت خود و من نموده، و شما را در قرآن به ولایت او دستور داده است. من برای معاف شدن در این باره - از ترس اهل نفاق و تکذیب شان - به پروردگار خود مراجعه کردم، ولی مرا ترسانید که باید این رسالت را برسانم و گرنه مرا عذاب می‌کند. ای مردم، خداوند در کتابش شما را به نماز امر کرده و من آن را برایتان بیان نمودم، و به زکات و روزه و حج دستور داده که آن را هم برای شما بیان و تفسیر نمودم، و به ولایت دستور داده و من شما را شاهد می‌گیرم که ولایت مخصوص این شخص است - و حضرت دست مبارک را بر علی بن ابی طالب علیه السلام قرار دادند -. و سپس برای دو پسرش بعد از او، و سپس برای اوصیاء از فرزندانشان بعد از آنهاست. آنان از قرآن جدا نمی‌شوند و قرآن از آنان جدا نمی‌شود تا بر سر حوضم بر من وارد شوند. ای مردم، پناه و امامتان بعد از خودم و ولیّ و هدایت کننده شما را برایتان بیان کردم و او برادرم علی بن ابی طالب است و او در میان شما به منزله من در میان شماست. دین خود را از او پیروی کنید و در همه امورتان از او اطاعت نمایید، زیرا آنچه خداوند از علم و حکمتش به من آموخته نزد اوست. از او بپرسید و از او و جانشینانش بعد از او بیاموزید. به آنان چیزی یاد ندهید و بر آنان پیشی نگیرید و از ایشان عقب نمانید که آنان با حق و حق با آنان است. نه ایشان از حق جدا می‌شوند و نه حق از ایشان جدا می‌شود. زید بن ارقم و بقیه پس از این شهادت نشستند.[۳۱]

۲- شهادت برای غدیر در صفین

در صفین که حضرت فضایل خود من جمله حدیث و ماجرای غدیر را فرمود، دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و گفتند: ما شهادت می‌دهیم که این مطالب را همان‌طور که گفتی از پیامبرصلی الله علیه وآله شنیدیم، نه یک حرف زیاد نمودی و نه کم کردی، و پیامبرصلی الله علیه وآله ما را بر این مطلب شاهد گرفت. بقیه هفتاد نفر هم گفتند: این مطالب را شنیدیم ولی همه آن را حفظ نکردیم، ولی این دوازده نفر برگزیدگان و بهتران ما هستند››. از بین آن دوازده نفر چهار نفر برخاستند: ابوالهیثم بن تیهان، ابوایوب انصاری، عمار بن یاسر و خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین، که خداوند آنان را رحمت کند. اینان گفتند: شهادت می‌دهیم که سخن پیامبرصلی الله علیه وآله را شنیدیم و آن را حفظ کردیم که در آن روز فرمود در حالی که ایستاده بود و علی هم در کنار او ایستاده بود. سپس پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ای مردم، خداوند به من دستور داده که برای شما امام و وصیّ و جانشینی منصوب کنم که وصی پیامبرتان در میان شما و جانشین من در امتم و بین اهل بیتم بعد از من باشد. کسی که خداوند در کتابش اطاعت او را بر مؤمنین واجب کرده و به شما دستور ولایت او را داده است. من از ترس اهل نفاق و تکذیب آنان از پروردگارم خواستم که این دستور را از عهده من بردارد، ولی خداوند مرا ترسانید که باید ابلاغ کنم و گرنه مرا عذاب خواهد کرد.[۳۲]

شهید غدیر[۳۳]

اصحاب سقیفه در قیافه‌های ظاهرفریبی آمدند که کمر اجتماع در مقابل آن خم شد: بار اول عایشه و طلحه و زبیر بودند و جنگ جمل. بار دوم به بهانه قتل عثمان، آخرین نماینده تام‌الاختیار سقیفه با نقشه صاحب سقیفه انتخاب شد. معاویه و بقایای سقیفه حزب واحدی تشکیل دادند و به عنوان خون خواهی خلیفه مقتولِ سقیفه پرچم برافراشتند. پیراهن سقیفه را بر منبر دمشق که پایه‌های سقیفه در آن محکم شده بود آویختند و عناوینی از قبیل «خال المؤمنین» و «کاتب وحی» را هم زیور آن نمودند و به جنگ غدیر آمدند. غدیریان نیز آنچه باید نشان دادند و به دست نیروهای فداکار و ریشه دار خود چون عمار و اویس قرنی و مالک اشتر چنان حماسه آفریدند که نقش طلایی غدیر را بر آسمان تاریخ حک نمودند. بار سوم نیز جنگ نهروان بود و خوارج.

عمار در نظر منافقین[۳۴]

با دیدن معجزات امیرالمؤمنین علیه السلام پس از غدیر و در مدینه، قلوب منافقین مرض بیشتری یافت، گذشته از مرض حسدی که نسبت به پیامبر و علی علیهما السلام داشتند. در این باره خداوند آیات ۱۰ الی ۱۵ سوره بقره را نازل کرد: «فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»: «در قلب آنان مرض است»... تا آنجا که خداوند می‌فرماید: «وَ اِذا قیلَ لَهُمْ آمَنُوا کَما آمَنَ النّاسُ قالُوا اَنُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ، اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السَّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ»: «و هنگامی که به آنان گفته می‌شود شما هم مانند بقیه مردم ایمان آورید، می‌گویند: آیا مانند سفیهان ایمان بیاوریم؟ بدانید که آنان سفیهانند ولی خودشان نمی‌دانند» این آیه درباره این است که وقتی برگزیدگان مؤمنین مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عمار به این بیعت شکنان می‌گویند: «ایمان آورید به پیامبر و به علی که او را جای خود قرار داده و مقام خود را به او داده و در همه مصالح دین و دنیا او را ضابطه قرار داده است. شما هم مانند سایر مردم ایمان به این پیامبر آورید و در ظاهر و باطن تسلیم این امام شوید».

آنان به این مؤمنین پاسخی نمی‌دهند زیرا جرأت ندارند جواب واقعی را به آنان بگویند، ولی به منافقینی که نزد آنان می‌آیند و مورد اعتمادشان هستند و همچنین به مؤمنین مستضعفی که از کتمان آن مطمئن هستند می‌گویند: «اَنُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ»: «آیا ما هم مانند سفیهان ایمان بیاوریم»، و منظورشان از سفیهان سلمان و اصحاب او هستند که در پیشگاه علی علیه السلام محبت خالصانه و اطاعت محض را تقدیم نموده‌اند، و ولایت دوستان علی علیه السلام و دشمنی با او را علنی ساخته ند. اینان را از آن جهت «سفهاء» می‌دانند که در برابر دشمنان محمد روش تندی دارند، و هنگامی که امر او مضمحل شود دشمنانش آنان را نابود می‌کنند، و سایر سردمداران و مخالفین محمد نیز آنان را هلاک می‌نمایند «اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»: «بدانید که خودشان سفیهانند» و عقل و نظرشان پست و زننده است، چرا که در مسئله پیامبرصلی الله علیه وآله آن گونه که باید توجه نکرده‌اند تا به نبوت او معرفت پیدا کنند و صحت ضابطه قرار دادن امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در امر دین و دنیا دریابند. اینان با دقت نکردن در اتمام حجت‌های خدا جاهل مانده‌اند، و از پیامبرصلی الله علیه وآله و یارانش و همچنین از مخالفین شان می‌ترسند، چرا که در امان نیستند که کدامشان غالب می‌شود و می‌ترسند که مبادا همراه آنان هلاک شوند؛ بنابراین آنان سفیهند، به دلیل اینکه با نفاقشان نه محبت پیامبرصلی الله علیه وآله و مؤمنین و نه محبت یهود و سایر کافرین برای آنان قابل تحقق است!!الی آخر آیات.[۳۵]

عمّار و غدیر در قیامت[۳۶]

احادیثی در فضیلت عید غدیر و اهمیت خاص آن در مقایسه با سایر اعیاد و نیز احیای غدیر از لسان معصومین علیهم السلام وارد شده که از جمله آنها احیای غدیر توسط امام صادق علیه السلام است. از جمله حضرت فرمود: روز قیامت چهار روز را مانند عروس به پیشگاه الهی می‌برند: عید فطر، عید قربان، روز جمعه، عید غدیر. «روز غدیر خم» در مقابل عید قربان و فطر مانند ماه بین ستارگان است. خداوند تعالی بر غدیر ملائکه مقربین را موکل می‌کند که رئیس شان جبرئیل است، و انبیاء مرسلین را که رئیس شان حضرت محمدصلی الله علیه وآله است، و اوصیاء منتجبین را که رئیس شان امیرالمؤمنین علیه السلام است، و اولیاء خود را که رئیس شان سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. اینان «غدیر» را همراهی می‌کنند تا آن را وارد بهشت نمایند.[۳۷]

مبلّغِ بصیرِ غدیر[۳۸]

عمار یاسر از مبلغان بصیر غدیر است، که با وجود زحمات فراوانی که در ترویج فرهنگ غدیر متحمل شده، بررسی حیات وی از زاویه نقل و ترویج حدیث غدیر و وفاداری به پیام غدیر کمتر مورد توجه پژوهش گران قرار گرفته است.

عمار صحابی رسول‌خداصلی الله علیه وآله و راوی حدیث غدیر است، و زندگی او تجلّی بصیرت در اعتقاد و عمل است. چنان‌که حتی در شرایط فتنه‌های جمل و صفین تردید نکرده، و در دفاع از امیرالمؤمنین‌علیه السلام جهاد کرد، تا در صفین به فیض شهادت رسید.

با آنکه بسیاری از کسانی که عنوان صحابه رسول اللَّه صلی الله علیه وآله را یدک می‌کشیدند، در برابر مسئولیتی که از جانب خداوند در غدیر بر دوششان نهاده شده بود، یا خود مرتکب غصب و خیانت شدند، یا ظلم را پذیرفتند و در دفاع از مظلوم و احقاق حق وی سستی و کوتاهی کردند!

در میان صحابه، می‌توان از اشخاصی - هر چند قلیل اما چون کوه استوار - سراغ گرفت که آوای «من کنت مولاه فعلی مولاه» را با گوش جان شنیده بودند، و تا پای جان در دفاع از پیام غدیر ایستادند. این گروه از صحابه تنها به روایت یا تبلیغ حدیث غدیر اکتفا نکردند، بلکه عمل آنان در عرصه‌های گوناگون گواه استقامت آنان در وفاداری به آرمان غدیر بود، و با نور بصیرتی که از غدیر به زندگی آنان تابیده بود. حتی در فتنه‌های جمل، صفین و نهروان نیز دست از حمایت از امیرالمؤمنین علیه السلام و دفاع از حقانیت ایشان برنداشتند.

عمار، از پیام آوران غدیر است، که با وجود زحمات فراوانی که در دفاع از فرهنگ غدیر و انتقال آن به نسل‌های آینده متحمل شد. شهرت عمار بن یاسر نیز خود مانند حجابی است برای توجه بیشتر به بررسی دقیق تر جزئیات سیره عملی در دفاع از حق. از این رو، در اینجا به معرفی و قدرشناسی این مبلغ بصیر غدیر و دفاع وی از ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پرداخته می‌شود:

ابوالیقظان عمار بن یاسر بن عامر بن مالک عنسی، از مذحجیان یکی از خاندان‌های مشهور قحطانی یمنی است، و تولد او به۵۷ سال پیش از هجرت بر می‌گردد.[۳۹] از آنجا که یاسر پدر عمار پس از آمدن به مکه حلیف ابوحذیفة بن مغیره مخزومی گردید، گاهی عمار را به بنی مخزوم نسبت می‌دهند. عمار و پدر و مادرش و برادرش عبداللَّه در شمار سابقان در اسلام هستند، و مادرش سمیه نخستین شهید زن در اسلام است که در مکه به دست ابوجهل به شهادت رسید.[۴۰]عمار از اولین مهاجران[۴۱] بوده و به دو قبله نماز خوانده است. به دو قبله نماز گزاردن از افتخارات مسلمین صدر اسلام بوده است. منظور این است که از روزهای اول اسلام آورده‌اند و با پیامبرصلی الله علیه وآله در سخت‌ترین شرایط دین اسلام را همراهی کردند. در حالی که می‌بینیم در روزهای مظلومیت پیامبرصلی الله علیه وآله، عده زیادی همراهی نکردند و پس از هجرت و اوج قدرت اسلام بازور شمشیر به اسلام گرویدند و بعد از تغییر قبله مسلمان شدند. او در بدر و سایر غزوات حضور داشت[۴۲] و در بیعت رضوان نخستین کسی بود که پیامبرصلی الله علیه وآله بیعت کرد.[۴۳] در منابع فرق مختلف اسلامی، اخبار فراوانی در فضائل عمار وارد شده است.[۴۴] از جمله در امان بودن او از شر شیطان و مشتاق بودن عمار برای ورود به بهشت و….

از آنجا که عمار صحابی با سابقه در اسلام است، قریب به تمام روایات او از پیامبرصلی الله علیه وآله است. هر چند از امام علی علیه السلام و حذیفة بن یمان نیز روایت کرده است.

راویان متعددی از عمار حدیث شنیده‌اند، که از میان آنان می‌توان به فرزندش محمد بن عمار او به همراه پدرش عمار در جنگ‌های جمل و صفین در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام حضور داشت و از اصحاب حضرت رسول صلی الله علیه وآله نیز به‌شمار می‌رود. پیامبرصلی الله علیه وآله بیماری «برص» او را شفا داد.[۴۵]این صحابی نامدار مورد اعتماد و احترام فریقین است. عموم رجالیان شیعه برای نمونه مراجعه شود به:[۴۶]پس طبیعی است که روایات عمار ازقدیم مورد توجه همه و حتی موضوع تألیف مستقل قرار گیرد. چنان‌که ابویوسف یعقوب بن شیبه سدوسی بصری بغدادی (ت ۱۸۰ - م ۲۶۲ ق) از کبار محدثان اهل تسنن کتابی به نام مسند عمار بن یاسر نوشت.[۴۷]الف. حدیث غدیر به روایت عمار

جمال الدین ابوالحجاج یوسف مزی (م ۷۴۲ق) به نقل از کتاب «الموالاة» ابن‌عقده، از عمار بن یاسر چنین روایت کرده است: شنیدم پیامبرصلی الله علیه وآله در روز غدیر خم فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.[۴۸]

ب. بصیرت عمار در ترویج فرهنگ غدیر

در دورانی که بسیاری از صحابه پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله از نقل خصائص و فضائل اهل‌بیت علیهم السلام پرهیز می‌کردند، عمار از مبلغان و مروجان فضائل اهل‌بیت علیهم السلام به خصوص امیرالمؤمنین علی‌علیه السلام بوده، و این موضوع بخش عمده ای از روایات او را به خود اختصاص داده است. عمار برای آگاهی مردم، روایاتی که خود از پیامبرصلی الله علیه وآله درباره امام علی علیه السلام شنیده بود را بیان می‌کرد. مانند پیشگویی پیامبرصلی الله علیه وآله در باب جنگیدن امام علی علیه السلام با ناکثین و قاسطین و مارقین،[۴۹] یا این خبر غیبی پیامبرصلی الله علیه وآله که در غزوه ذات العشیره علی علیه السلام را با کنیه ابوتراب لقب داد و به آن حضرت خبر داد که همانا شقی‌ترین مردم دو نفرند: یکی آنکه ناقه صالح را پی کرد، و دیگری آنکه علی علیه السلام را به شهادت می‌رساند.[۵۰][۵۱]علاوه بر این، لازم است به کاربرد لفظ «شیعه» در روایاتی از عمار اشاره شود.[۵۲] در یکی از این روایات، پیامبرصلی الله علیه وآله به صراحت شیعیان اهل‌بیت‌علیهم السلام را نجات یافتگان و مخالفانشان را هلاک شدگان معرفی می‌کنند.[۵۳]

در اینجا بسیار بجا است که به برخی از روایات و احادیث نقل شده از عمّار بن یاسر در باب فضائل و مناقب اهل‌بیت عصمت علیهم السلام نیز به شکل فهرست وار اشاره ای داشته باشیم:تفسیر آیه ۵۴ سوره مائده به امام علی علیه السلام و یارانش در جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین[۵۴]نتیجه‌گیری

در شرایطی که حب دنیا و بازگشت به جاهلیت سبب فاصله گرفتن بیشتر صحابه از وصایای پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و مانع تحقق غدیر شد، گروه قلیلی از صحابه مانند عمار، ابوالطفیل و حبشی با نقل و یادآوری حدیث غدیر و دفاع عملی از محتوای آن از حدیث غدیر و خط مستقیم ولایت محافظت کردند، تا به آیندگان جویای حقیقت برسد.

بر شیعیان امروز است که تلاش‌های آنان را قدر شناسند، و از بصیرت و نحوه عمل آنان در دفاع از ولایت و به ویژه در شرایط فتنه الگو بگیرند، و به راهبردهایی برای عصر خود برسند. از نحوه رفتار عمار در زمان خلافت خلیفه دوم و سوم، می‌توان روشنگری و عدم سکوت در برابر ظلم را آموخت، و همچنین از کار عملیاتی او در فتنه جمل و نحوه مواجه شدن با فتنه را. ابوالطفیل خود را با امامش تنظیم می‌کرد. از این رو در ایام خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام به کوفه هجرت کرد، و در هر سه جنگ تحمیلی بر حضرت شرکت کرد. اما او فقط مجاهد نبود، و به تعبیر یعقوبی از حاملان علم امام علی علیه السلام بود. حبشی نیز به نقل حدیث غدیر و جهاد در دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام اکتفا نکرد، و زبان گویای فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام از جمله حدیث منزلت بود، و از این طریق بر آگاهی و بصیرت جامعه می‌افزود. درس دیگری که از حیات این سه صحابی پیامبرصلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام می‌توان آموخت اینکه برای دفاع از خط ولایت باید هزینه پرداخت کرد. گاهی باید مانند عمار جان را فدا کرد، و گاهی پذیرای تهمت‌ها و توهین‌ها شد؛ چنان‌که خوارج و نواصب و وابستگان و پیروانش ابوالطفیل را به جرم دوست داشتن امام علی علیه السلام و اهل‌بیت پیامبرعلیهم السلام و پیروی از آنان غالی و کذاب خواندند. یا مانند حبشی که ابن عدی نام او را در کتاب ضعفایش - یعنی افرادی که حدیث شان معتبر نیست - آورده است.

مسخره شدن عمار توسط ابوبکر و منافقین در غدیر[۵۵]

«وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ. اللَّه یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ»[۵۶][۵۷]

«هنگامی که ایمان آورندگان را ملاقات کنند می‌گویند ایمان آوردیم، ولی وقتی با شیاطین شان خلوت کنند می‌گویند: ما با شماییم و ما مؤمنین را استهزاء می‌کردیم. خداوند آنان را به مسخره می‌گیرد و به آنان مهلت می‌دهد که در طغیان خود متحیر بمانند». این آیه درباره این است که وقتی این بیعت شکنان که بر مخالفت با علی علیه السلام و مانع شدن خلافت از او هم پیمان شده بودند، با مؤمنین رو به رو می‌شدند می گفتند: ما هم مانند ایمان شما ایمان آورده‌ایم.

یکی از برنامه‌های منافقین این بود که وقتی با سلمان و مقداد و ابوذر و عمار ملاقات می‌کردند به آنان می‌گفتند: ما به محمد ایمان آورده‌ایم و در برابر بیعت علی و فضیلت او سر تسلیم فرود آورده‌ایم و مانند شما اوامر او را اجرا می‌کنیم. به خصوص ابوبکر و عمر و بقیه نُه نفری که سرشناس تر در نفاق بودند، گاهی که در راه با سلمان و اصحابش رو به رو می‌شدند از آنان احساس انزجار می‌کردند و می‌گفتند: «اینان اصحاب ساحر و احمق هستند»، که منظورشان پیامبر و علی علیهما السلام بود. سپس به یکدیگر می‌گفتند: «از اینان بپرهیزید که مبادا از گوشه‌های سخنانتان درباره کفر محمد و آنچه درباره علی گفته با اطلاع شوند و خبر آن را برای او ببرند و باعث هلاک شما شود». آنگاه ابوبکر به اصحاب منافقش می‌گفت: «اینک مرا بنگرید که چگونه آنان را به مسخره می‌گیرم و شر آنان را از شما دفع می‌کنم»! وقتی به آنان نزدیک شدند ابوبکر به هر کدام کلماتی گفت. از جمله ابوبکر به عمار گفت: اهلاً و سهلاً و مرحباً به تو ای عمار! تو با ولایت برادر پیامبر - با آنکه شخص آرام و آسایش طلبی هستی و از عبادات فقط واجبات و مستحبات را انجام می‌دهی - به درجه ای رسیده‌ای که آنان که شب و روز بدن خود را به مشقت عبادت مشغول می‌کنند و شب را به نماز و روز را به روزه سپری می‌کنند، بدان دست نیافته‌اند. همچنین به درجه ای رسیده‌ای که آنان که بخشنده اموال اند به آن نرسیده‌اند اگر چه همه اموال دنیا در اختیار آنان باشد و آن را ببخشند. مرحبا بر تو! پیامبر تو را برای برادرش علی یار خالص و مدافع او انتخاب کرده تا آنجا که خبر داده تو به زودی در راه محبت او کشته می‌شوی و روز قیامت در زمره بهترین یارانش محشور می‌شوی.

خدا مرا هم به مثل عمل تو و اصحابت موفق گرداند، به گونه ای که برای من هم خدمت گزاری محمد رسول اللَّه و برادرش علی ولی اللَّه میسر گردد، و همچنین دشمنی با دشمنانشان و خالص بودن با دوستانشان با پذیرش ولایت و پیروی از او حاصل شود. این گونه خداوند به زودی ما را هم وقتی با هم ملاقات کنیم سعادت مند می‌نماید.

آنگاه ابوبکر به اصحابش می‌گفت: مسخره من نسبت به اینان را چگونه دیدید؟ و چگونه شرّ آنان را از خودم و از شما دفع کردم؟ آنان در پاسخ او گفتند: همیشه راه خیر را پیش بگیری تا مادامی که زنده هستی! ابوبکر در پاسخ آنان گفت: معامله شما با اینان باید این گونه باشد تا روزی که فرصتی بدست آورید، چرا که عاقل فهمیده کسی است که غصه را گلوگیر کند تا فرصتی به چنگ آورد![۵۸] سلمان و اصحابش برخورد ظاهری آنان را می‌پذیرفتند همان گونه که خدا امر فرموده بود، و از کنار آنان می‌گذشتند. سپس کلمات کفرآمیز دیگری نیز گفتند و آیه ۱۵سوره بقره در موردشان نازل شد.

برای توضیح بیشتر مراجعه شود به عنوان: منافقین / آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ…» - برخورد منافقین با اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام پس از غدیر.

نام عمّار در زیارت غدیریه[۵۹]

زیارت غدیریه زیارتی زیبا و جامع است. یکی از مطالبی که در این زیارت به آن اشاره شده شهادت عمار یاسر به دست فئه باغیه (تشکّل معاویه) است: و عمار یجاهد و ینادی بین الصفین... .

پانویس

  1. أعیان الشیعة - جلد: 8 صفحه: 372
  2. اعیان الشیعه، جلد: ۸، صفحه: ۳۷۳
  3. أسد الغابة - جلد : 4  صفحه : 46
  4. هاجر إلى أرض الحبشة و صلى إلى القبلتين و هو من المهاجرين الأولين ثم شهدو المشاهد كلها و أبلى بلاء حسنا ثم شهدفأبلى فيها أيضا يومئذ و قطعت أذنه . شرح نهج البلاغة - جلد : 10  صفحه : 103
  5. اعیان الشیعه، جلد: ۸، صفحه: ۳۷۳
  6. ثُمَّ قَامَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ فَقَالَ يَا مَعَاشِرَ قُرَيْشٍ وَ يَا مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ إِنْ كُنْتُمْ عَلِمْتُمْ وَ إِلَّا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَوْلَى بِهِ وَ أَحَقُّ بِإِرْثِهِ وَ أَقْوَمُ بِأُمُورِ الدِّينِ وَ آمَنُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَحْفَظُ لِمِلَّتِهِ وَ أَنْصَحُ لِأُمَّتِهِ فَمُرُوا صَاحِبَكُمْ فَلْيَرُدَّ الْحَقَّ إِلَى أَهْلِهِ قَبْلَ أَنْ يَضْطَرِبَ حَبْلُكُمْ وَ يَضْعُفَ أَمْرُكُمْ وَ يَظْهَرَ شَتَاتُكُمْ وَ تَعْظُمَ الْفِتْنَةُ بِكُمْ وَ تَخْتَلِفُوا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ يَطْمَعَ فِيكُمْ عَدُوُّكُمْ... الإحتجاج - جلد : 1  صفحه : 78
  7. و استعمله عمر على الكوفة و كتب معه اليهم كتابا مضمونه أنى بعثت اليكم عمار بن ياسر أميرا و ابن مسعود معلما و وزيرا و أنهما لمن النجباء من أصحاب محمد صلی الله علیه وآله من أهل بدر فاسمعوا لهما و أقتدوا بهما و قد آثرتكم بهما على نفسى. الدرجات الرفيعة فى طبقات الشيعة - جلد : 1  صفحه : 261
  8. قال عمار: نعم! رحم الله أبا ذر من كل أنفسنا، فغلظ ذلك على عثمان. و بلغ عثمان. عن عمار كلام، فأراد أن يسيره أيضا، فاجتمعت بنو مخزوم إلى علي بن أبي طالب، و سألوه إعانتهم، فقال علي: لا ندع عثمان و رأيه. فجلس عمار في بيته... تاريخ اليعقوبي - جلد : 2  صفحه : 173
  9. و ذكر أبو مخنف في كتاب الجمل أن الأنصار و المهاجرين اجتمعوا في مسجد رسول الله صلی الله علیه وآله لينظروا من يولونه أمرهم حتى غص المسجد بأهله فاتفق رأي عمار و أبي الهيثم بن التيهان و رفاعة بن رافع و مالك بن عجلان و أبي أيوب خالد بن يزيد على إقعاد أمير المؤمنين علیه السلام في الخلافة و كان أشدهم تهالكا عليه عمار .. شرح نهج البلاغة - جلد : 4  صفحه : 8
  10. الدرجات الرفيعة فى طبقات الشيعة - جلد : 1  صفحه : 261
  11. شرح نهج البلاغة - جلد : 4  صفحه : 26
  12. اسرار غدیر: ص ۴۸. واقعه قرآنی غدیر: ص ۷۳.
  13. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۴ ۲۰۳ ۱۷۳ ۱۶۸ ۱۴۹ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۳۰۱ ۱۰۶ ۸۰ ۷۹ ۷۵ ۶۰ ۵۰.
  14. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۲۳ ص ۳۶۲ و ج ۳۶ ص ۱۵۲ و ج ۳۷ ص ۲۰۴ ۲۰۳ ۱۷۳ ۱۵۲ ۱۴۰ ۱۱۹ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۳۰۱–۲۹۹ ۸۰ ۷۹ ۷۵ ۶۰ ۵۰. احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۴۶.
  15. غدیر در قرآن: ج ۳ ص ۳۲۵ ۳۲۴. چهارده قرن با غدیر: ص ۱۰۲ ۸۲ ۵۳–۵۰. اسرار غدیر: ص ۲۸۶ ۲۸۳ ۲۷۲ ۲۶۳. اولین میراث مکتوب درباره غدیر: ص ۳۷ ۳۵–۳۳.
  16. بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۳۰.
  17. غدیر در قرآن: ج ۲ ص ۳۷۳–۳۶۷.
  18. اسرار غدیر: ص ۱۴۳ بخش ۳.
  19. بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۳۵۱ ح ۷۶.
  20. بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۳۵۲ ح ۷۸.
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۴۴۰ ح ۹ و ج ۲۸ ص ۲۳۹ ح ۲۶ و ج ۶۴ ص ۱۶۵.
  22. کتاب سلیم: ص ۲۷۲.
  23. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۴ و ج ۳۷ ص ۳۲۷.
  24. غدیر در قرآن: ج ۱ ص ۳۷۷–۳۷۴. واقعه قرآنی غدیر: ص ۱۲۰.
  25. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۲۶ ۱۴۸ و ج ۳۷ ص ۳۱۱ ح ۴۳. الیقین: ص ۲۸۵. التحصین) ابن طاووس(: ص ۵۳۷.
  26. چکیده عبقات الانوار) حدیث غدیر(: ص ۱۵۷.
  27. کتاب صفّین (نصر بن مزاحم): ص ۱۸۶. شرح نهج البلاغة: ج ۲ ص ۲۷۳. فرائد السمطین (حموینی): ص ۵۸ باب ۴۰. اسنی المطالب (جزری): ص ۴.
  28. ژرفای غدیر: ص ۱۵۷.
  29. ۴ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۰ و ج ۳۷ ص ۱۳۵ ۱۱۵.
  30. اولین میراث مکتوب درباره غدیر: ص ۳۷ ۱۹
  31. کتاب سلیم: ح ۱۱.
  32. کتاب سلیم: حدیث ۲۵
  33. اسرار غدیر: ص ۳۰۷. چهارده قرن با غدیر: ص ۱۹.
  34. واقعه قرآنی غدیر: ص ۱۸۲–۱۷۶.
  35. بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص ۲۶۶–۲۲۳ و ج ۳۷ ص ۱۴۸–۱۴۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۶۱–۱۵۴.
  36. اسرار غدیر: ص ۲۳۵–۲۳۳.
  37. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۲.
  38. زلال غدیر (مجموعه مقالات): ش ۲ ص ۲۴۰–۲۱۷.
  39. الاعلام (زرکلی): ج ۵ ص ۳۶
  40. شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهارعلیهم السلام: ج 2 ص 19 18. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب: ج 3 ص 1001. الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعة: ص 256 255.
  41. التاریخ الکبیر (بخاری): ج ۴ ص ۲۶۴ ۲۶۳.
  42. الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعة: ص 256.
  43. شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهارعلیهم السلام: ج 1 ص 411.
  44. التاریخ الکبیر) بخاری(: ج 4 ص ص 94. المعیار و الموازنة فی فضائل الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب‌علیه السلام: ص 62 61. الجامع الصحییح) ترمذی(: ج 5 ص322. السیرة النبویة) ابن‌هشام(: ج 3 ص 248. فضائل الصحابة) احمد بن حنبل(: ج 3 ص 248. الغارات: ج 1 ص 178 177. رجال الکشّی: ج 1 ص 281.
  45. شرح الاخبار) مغربی(: ج ۲ ص ۱۸. الامالی) طوسی(: ص ۵۰. مسند ابوداوود: ص ۸۹. مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام) کوفی(: ج ۱ ص ۴۲۸. علل الشرایع: ج ۱ ص ۸ .، ابن‌عباس، جابر بن عبداللَّه انصاری، ابوالطفیل عامر بن واثله، محمد فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام معروف به محمد حنفیه، سعید بن مسیب و عبداللَّه بن جعفر بن ابی‌طالب اشاره کرد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز گاهی از عمار روایت می‌کردند. برای تفصیل بیشتر مراجعه شود به: رجال الطوسی: ص ۷۰ ۴۳. تهذیب الکمال: ج ۲۱ ص ۲۱۷ ۲۱۶.
  46. طرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال: ج ۲ ص ۱۴۴. معجم رجال الحدیث: ج ۱۳ ص ۲۸۹–۲۸۲. و سنی برای نمونه مراجعه شود به: تهذیب الکمال: ج ۲۱ ص ۲۲۷–۲۱۵. تهذیب التهذیب: ج ۷ ص ۳۵۹–۳۵۷. از او با احترام فراوان یاد کرده و فضائل و مناقب بسیاری از وی متذکر شده‌اند. مؤلفان صحاح ستّه اهل تسنن نیز همگی از او روایت آورده‌اند. الکاشف فی معرفة من له الروایة فی کتب السنة: ج ۲ ص ۵۲.
  47. رجال النجاشی: ص ۴۵۱. سیر اعلام النبلاء: ج ۱۲ ص ۴۷۹–۴۷۶.
  48. تهذیب الکمال: ج ۲۳ ص ۲۸۴.
  49. مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام) کوفی(: ج ۲ ص ۵۵۲.
  50. خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام) نسائی(: ص ۱۳۰ ۱۲۹.
  51. در منابع شیعی مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب‌علیه السلام) کوفی(: ج ۲ ص ۲۸. شرح الاخبار) مغربی(: ج ۱ ص ۲۳۲ ۲۲۱ ۱۵۱. ××× و سنی××× ۴ مسند ابویعلی الموصلی: ج ۳ ص ۱۷۹ ۱۷۸. مناقب اهل‌البیت‌علیهم السلام) ابن‌مغازلی(: ص ۳۰۱–۲۹۹. تاریخ مدینة دمشق: ج ۴۲ ص ۲۸۲ ۲۸۱ ۲۴۰ ۲۳۹. ××× روایاتی از عمار در باب لزوم پذیرش ولایت علی‌علیه السلام وارد شده است. در برخی از این روایات به اینکه حضرت علی‌علیه السلام وارث و خلیفه بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله است تصریح شده، و حتی بر دوازده امام‌علیهم السلام نص شده است. ××× ۵ کفایة الاثر) خزّاز قمی(: ص ۱۲۶–۱۲۰. ×××
  52. شرح الاخبار) مغربی(: ج ۳، ص ۴۶۹–۴۶۸؛ نوادر المعجزات: ص ۹۸–۹۶.
  53. الکافی: ج ۸ ص ۳۳۳.
  54. مجمع البیان فی تفسیر القرآن: ج 3 ص 358 357. فقه القرآن) راوندی(: ج 1 ص 370. ××× نزول آیه ولایت××× 2 مائده / 55. ××× در شأن امیرالمؤمنین علی‌علیه السلام. ××× 3 تفسیر العیاشی: ج 1 ص 327. مناقب علی بن ابی‌طالب و ما نزل من القرآن فی علی‌علیه السلام: ص 235. خصائص الوحی المبین: ص 76. ××× تطبیق صالح المؤمنین××× 4 تحریم / 4. ××× بر حضرت علی‌علیه السلام. ××× 5 شواهد التنزیل لقواعد التفضیل: ج 2 ص 347. ××× نامیده شدن علی‌علیه السلام به صدیق اکبر از جانب حق تعالی در شب معراج. ××× 6 شرح الاخبار) مغربی(: ج 3 ص 469 468. ××× معصوم بودن امام علی‌علیه السلام از گناه. ××× 7 الامالی) صدوق(: ج 1 ص 8. مناقب اهل‌البیت‌علیهم السلام) ابن‌مغازلی(: ص 199. ××× همسانی جایگاه امام علی‌علیه السلام در روز قیامت با جایگاه حضرت محمدصلی الله علیه وآله و حضرت ابراهیم‌علیه السلام و تشبیه اهل‌بیت‌علیهم السلام××× 8 الخصال: ص 362. ××× به باران. ××× 9 شرح الاخبار) مغربی(: ج 3، ص ص 5. ×××
  55. غدیر در قرآن: ج ۱ ص ۴۵۴–۴۵۲ ۴۴۲. واقعه قرآنی غدیر: ص ۱۸۲–۱۷۶.
  56. بقره / ۱۴.
  57. تفسیر الامام العسکری علیه السلام: ص ۱۲۳–۱۱۱. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۶۱–۱۵۴. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۶–۲۲۳ و ج ۳۷ ص ۱۴۸–۱۴۲. مدینة المعاجز: ج ۱ ص ۴۳۸. تأویل الآیات: ج ۱ ص ۴۰ ح ۱۱. تفسیر البرهان: ج ۱ ص ۵۹ ح ۱. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۵۷۳.
  58. تفسیر الامام العسکری علیه السلام: ص ۱۲۳–۱۱۱. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۶۱–۱۵۴. بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص ۲۲۶–۲۲۳ و ج ۳۷ ص ۱۴۸–۱۴۲. مدینة المعاجز: ج ۱ ص ۴۳۸. تأویل الآیات: ج ۱ ص ۴۰ ح ۱۱. تفسیر البرهان: ج ۱ ص ۵۹ ح ۱. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۵۷۳.
  59. زیارت غدیریه: ص ۹–۴.