عوامل انحراف از واقعه غدیر خم
خطر انحراف و بدعت در دین:
یكی از وقایع مهم تاریخی كه بـعد از پیامـبرصلی الله علیه و آله اتفاق افتاد گرفتن فدک از حـضرت فـاطمه بود.
شـرحِ بـخشیدن فـدک به فاطمه علیها السلام وغصب آن از سوی خلافت مـجال بـیشتری را میطلبد، اما آنچه در این مقال توجه به آن ضروری است استدلال بر غـصب فـدک از سوی خلافت است كه به حدیثی اسـتدلال كردند كه پیامبران چیزی را بـه ارث نـمیگذارند. از این حكایت فهمیده میشود كه جـامعه در سـراشیبی سقوط فرهنگی قرار گرفته و حال با استناد به سخنان جعلی یا تفسیرهای منحرف از سـخنان واقـعی مسیر فهم احكام اسلامی را تـغییر مـیدهند. حـضرت فاطمه علیها السلام در مقابل این اسـتدلال اعـتراض کرده، میفرماید:
«شما گـمان مـیكنید ما از پیامبرصلی الله علیه و آله ارث نمیبریم. آیا از احكام زمان جاهلیت پیروی میكنید… ای ابوبكر! آیا در كتاب خدا آمده است كه تو از پدرت ارث بـبری، امـا من ارث نبرم.
همانا سخن دروغـی بـه میان آورده ای. آیا از روی تـعمد كتـاب خدا را كنار زدهای، درحـالی كه قرآن میفرماید: سلیمان از داود ارث برد و درباره یحیی میفرماید: زمانی كه زكریا به خدا گفت خدایا از جانب خـودت جـانشینی به من ببخش كه از من و خاندان یعـقوب ارثـ بـبرد و نـیز مـیفرماید:
بعضی از خویشاوندان نـسبت بـه بعضی دیگر اولی و سزاوارتر هستند و… آنگاه شما گمان میكنید كه من از پدرم ارث نمیبرم. آیا خداوند آیهای را به شما اختصاص داده و پیامـبر را تـخصیص زده اسـت یا گمان میكنید اهل دو دین از یكدیگر ارث نمیبرند؟ آیا من و پدرم اهـل یک دین نیستیم؟ یا اینـكه شـما بـه عـام و خـاص قرآن از پدرم و پسرعمویم (علی) آگاهتر هستید؟» [۱]
این سخنان به خوبی وضعیت فرهنگی وایجاد انحراف فرهنگی بعد از فوت پیامبرصلی الله علیه و آله را به خوبی نشان میدهد و مشخص میكند كه جامعه آن روز آنقدر دچـار اختلاف و انحطاط سیاسی است كه آیات صریح قرآن را نیز نادیده میگیرد.
بیتفاوتی و سكوت مردم:
در برابر سخنان حضرت فاطمه علیها السلام در مواقع مختلف بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله كه بسیاری از آنها در حضور مردم صورت گرفته اسـت مـردم با بیتفاوتی و سكوت از كنار آنها گذشتهاند.
سكوت مردم در مقابل سخنان آتشین او حكایت از وضعیت نابسامان فرهنگی دارد؛ وضعیتی كه جامعه آن روز، پیامبرش را نیز فراموش كرده است و این مسئله از نظر سیاسی حائز اهمیت است. وقـتی فـاطمه علیها السلام از مسجد به منزل بازگشت، سخنانی را با علی علیه السلام در میان گذاشت كه این وضعیت را به خوبی نمایان میكند. حضرت فرمود:
«(ابوبكر در دشمنی با من تلاش كرد و او را در مكالمهای كه بـا او داشـتم لجبازترین دشمنها یافتم، تا آنـجا كه حـتی انصار یاری خود را از من دریغ داشتند و مهاجران وصلت و ارتباط خویش را با من نادیده گرفتند و جماعت حاضر در مسجد چشم خود را بر روی هم گذاشتند (از كنار سخنان مـن بـیتفاوت گذشتند). نه كسی از مـن دفـاع كرد و نه كسی مانع ظلم شد.» [۲]
سخنان مشابهی نیز از آن حضرت در توبیخ مردم خصوصاً هنگامی كه زنان مهاجر و انصار به عیادت ایشان آمدند نقل شده است كه حائز اهمیت است [۳]
راز شهادت حـضرت فـاطمه علیها السلام
از جمله مسائل تاریخی مربوط به حضرت فاطمه( كه اوضاع سیاسی و فرهنگی آن روز را روشن میكند جریان شهادت حضرت فاطمه علیها السلام است.
فاطمه علیها السلام در سن جوانی و به مدت چند ماهی بعد از پیامبرصلی الله علیه و آله از دنیا رفت.
شـرح وقـایع مربوط بـه شهادت حضرت مجال دیگری میخواهد، اما جای این سؤال باقی است كه آیا جامعهای كه از حذف حضرت فاطمه علیها السلام كه بـه مراتب موقعیتی بالاتر از امام علی علیه السلام داشت باكی ندارد، از قتل علی علیه السلام و درگـیری بـا او و حـذف فیزیكی او نگران میشود؟
نكته سوم - گفتگوهای سقیفه
یكی از مسائل مهم در تبیین اوضاع فرهنگی آن روز، مذاكراتی است كه در سقیفه رد و بدل شده اسـت. این مـذاكرات به خوبی نشان میدهد كه اجماعی بر سر مسئله خلافت آنچنان كه بعضی تـصور مـیكنند وجـود نداشته است و سطح گفتگوها بیانگر رجوع جامعه به وضعیت فرهنگی قبل از اسلام است.
البته این رجـوع قهقرایی بهطور عمده در زمینه مسائل سیاسی و خلافت صورت گرفته است که اجمالاً بـه آن اشاره شد و چنین اسـتنباط مـی شود که آشفتگی فکری زیاد است، اما پس از تثبیت قدرت و حذف مخالفان، حکومت اکثریت را همراه خود کرد.
چنانکه وقتی گروهی از مخالفان در خانه فاطمه علیها السلام اجتماع كردند - كه علاوه بر علی علیه السلام افرادی مانند عباس، زبیر، خـالدبن سعید، مقدادبن عمر، سلمان، ابوذر، عمار، براءبن عازب و ابی بن كعب حضور داشتند – و از سوی عمر به آتش زدن خانه تهدید شدند و تلاشهای فاطمه زهرا علیها السلام و علی علیه السلام برای باز گرداندن جریان خلافت بینتیجه مـاند، سـرانجام گروههای مخالف هم به تدریج مجبور به بیعت با ابوبكر شدند و سعدبن عباده ترور شد و طرح ترور امام علی علیه السلام هم ناكام ماند.[۴]
سخنانی كه از امام علی علیه السلام در ماجرای سقیفه نقل شـده اسـت ماهیت فرهنگی جامعه آن روز را بهتر نمایان میكند:
حضرت در جواب شخصی كه پرسید: مردم چگونه شما را از مقامی كه شایسته و حق شما بود باز داشتند فرمود:
«خودسرانه خلافت را گرفتند و ما را كه به رسول الله صلی الله علیه و آله نزدیک تر بـودیم و از شـرافت نسب و پیوند با رسول اللهصلی الله علیه و آله برخوردار بودیم كنار زدند گروهی بخیلانه به خلافت چسبیدند و جمعی سخاوتمندانه از آن گذشتند»
آنگاه فرمود:
«ای فرد سؤالكننده، بیا و قصه پسر ابوسفیان را به یاد آر كه از شگفتی كار آن روزگـار مـرا بـه خنده وا میدارد پس از آنكه گریانم كرد. این مـردم خـواستند نـور خدا را خاموش كنند و دهانه آبی را كه از چشمهاش میجوشد ببندند…»[۵]
در خطبه دیگری حضرت درباره انصار پس از آنكه خبر سقیفه را به حـضرت دادنـد فـرمود: انصار چه میگفتند؟
گفتند: امیری از ما و امیری از شما بـاشد.
حـضرت فرمود: چرا بر آنان حجت و استدلال نكردید كه پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: با نیكان انصار نیكی كنید و از بدان آنها درگذرید؟
گفتند: این چـه جـور دلیلی است؟
حـضرت فرمود: اگر حكومت با آنان باشد سفارش درباره آنان مـعنا نداشت (اینكه به دیگران سفارش آنان را كردهاند، دلیل است كه حكومت با غیر آنان است.)
بعد فرمود: قریش چه میگفتند؟
گـفتند: اسـتدلال آنـها این بود كه شجره رسول الله هستند (شاخهای از درختی هستند كه رسول الله صلی الله علیه و آله هم شاخه دیگـر آن اسـت).
حضرت فرمود: چگونه به شجره استدلال كردند و میوه آن درخت را ضایع ساختند.» [۶]
در سخنانی كه در خطبه شـقشقیه نـیز نـقل شده است اوضاع اجتماعی این دوران به تصویر كشیده میشود كه برای رعایت اخـتصار از نـقل آنـها چشم میپوشیم.
عامل چهارم - شخصیت عدالتمحور و جوان علی علیه السلام
علی علیه السلام شخصیتی جوان باحدود ۳۳سال سـن امـا شـیفته عدالت برای جامعهای که آثار رفاه و بیتفاوتی در آن درحال شکلگیری است، نمیتوانست گزینه قـابل قـبولی باشد. هرچند انسانها در وصف عدالت داد سخن بدهند، اما در مقام عمل به دلیل غلبه غـرائز كم ـتر بـه سمت خوبیها میروند. در تعبیر زیبایی امام علی علیه السلام فرمود:
«الحقُّ اَوسَعُ الاَشیاءِ فی التواصفِ واَضـیَقُها فـی التناصف»[۷]؛ حق در مقام توصیف فراخترین چیزهاست (در وصف آن سخن بسیاری میتوان گـفت)؛ امـا در انـصاف و عمل به آن (اینكه بخواهند حق را به انصاف به یكدیگر دهند) بسیار در تنگنا قرار دارد.
برای روشـن شـدن ابعاد شخصیت علی علیه السلام به نكاتی اشاره میشود:
نكته اول - آمیختگی صداقت و عدالت بـا سـیاست
از ویژگـیهای مهم امام علی علیه السلام این است كه ابعاد مختلف اخلاق انسانی را بهطور هماهنگ در وجود خود دارد و صـفاتی كه از نـظر انـسانها متضاد مینماید در وجود علی علیه السلام جمع است.
علی علیه السلام شخصیتی است كه با دو ویژگی صـداقت و عـدالت، نزدیكترین یاران خود را رانده است؛ نظیر طلحه و زبیر. كاری كه كم تر سیاستمداری حاضر میشود در صحنه سیاست وارد این بازی خطرناک شـود، امـا علی علیه السلام همیشه عدالت را بر اینگونه مصلحتها ترجیح میدهد.
حضرت در نهج البلاغه مـیفرماید: «سـوگند به خدایی كه پیامبرصلی الله علیه و آله را به حق بـرانگیخته و او را بـرمردم بـرگزیده است سخنی جز صدق نمیگویم.»[۸]
از عـلل بهره نگرفتن علی علیه السلام از شمشیر برای رسیدن به خلافت، صداقت پیشگی ایشان است؛ مـوضوعی کـه باعث میشود دست رد به کـمک امـثال ابوسفیان بـرای خـلافت بـزند و خود را وامدار او نکند. همچنین آن حضرت از شـورای شـش نفره عمر کنار رفت تا وعدهای به خلاف از او در تاریخ ثبت نشود.
نـكته دوم - قـدرت نظامی و دلاوری علی علیه السلام
علی علیه السلام شخصیتی است كه در كنـار پیامبر در تمام جنگها بـجز جـنگ تبوک شركت داشته است. در این جـنگها قـطعاً افراد زیادی نیز كشته شدهاند كه گرچه در جبهۀ كفر بودهاند، اما زمینه برای دسیسه کـسانی بـود که از علی علیه السلام كینه به دل داشـتند و نـمیتوانستند بـه صراحت آن را بیان كنـند. كینـه علی علیه السلام در دل بعضی از افراد و جـریانهای سـیاسی چنان عمیق بود كه در جریان حوادث كربلا نیز یزید و اطرافیانش با صراحت آن را ذكر كردند و علت دشـمنی و نـبرد خود را با حسین علیه السلام فرزند علی علیه السلام بـه خـاطر پدرش ذكر كردند و كشـته شـدن او را انـتقام از پدرش دانستند. قطعاً این كینهتوزی نـمیگذارد علی علیه السلام بعد از پیامبرصلی الله علیه و آله مورد پذیرش قرار گیرد.
نكته سوم - ویژگیهای شخصی علی علیه السلام و مانع تراشی مخالفان
چـنان كه گـفته شد علی علیه السلام دارای شخصیت جامعی از نظر كمـالات مـعنوی و انـسانی بـود و هـیچكس نمیتوانست آنها را انـكار كنـد؛ اما باید برای عدم پذیرش علی علیه السلام اگر مورد سؤال قرار گرفت عذری بیاورد. به عنوان نمونه عـمر وقـتی در شـورای شش نفره اعتراض و انتقاد خود را نسبت بـه اعـضای شـورا گـفت، در مـورد عـلی علیه السلام به شوخ طبعی ایشان اعتراض كرد.[۹]
یا قرابت با پیامبر که در سقیفه وسیله فخرفروشی مهاجرین بود و روا نمیداشتند که نبوت در خاندانی و خلافت در خاندان دیگر باشد.[۱۰]
هـمین استدلال با همین وضوحی كه دارد، در مقابل علی علیه السلام تغییر ماهیت میدهد. علی علیه السلام وقتی به ابوبكر و عمر اعتراض كرد كه شما چطور به قرابت خود به پیامبرصلی الله علیه و آله استدلال كردید، در حالی كه ما به رسول الله صلی الله علیه و آله از شـما نـزدیكتر هستیم؟
عمر جواب داد: عرب دوست ندارد كه نبوت و خلافت در یک خانواده باشد. نبوت در میان شما بود و اجازه بدهید خلافت در خانواده دیگری باشد .[۱۱]
از این نقلها میتوان چنین استنباط كرد كه بـهانه تراشی در مـقابل شخصیت علی علیه السلام مطرح بود، با این هدف كه علی علیه السلام پذیرفته نشود و منطقی بودن استدلال اهمیتی نداشت.
بدینسان عوامل اصلی عدم پذیرش خلافت علی علیه السلام را باید در آسـیبهای سـیاسی، اجتماعی و روانشناختی آن روزگار جستجو كرد و مـسائل اعـتقادی و كلامی كه به عنوان مبانی اعتقادی مطرح هستند چندان مورد توجه عموم مردم آن زمان نبوده است. به دیگر سخن، تحلیل كلامی مسئله در ردیف دوم قرار میگیرد.
منبع
مشکوة، تابستان ۱۳۹۰ - شماره ۱۱۱ .
پانویس
مـنابع
۱. قـرآن كریم
۲. ابن ابی الحـدید، شـرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء الكتب العربیه.
۳. ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۴. ابن كثیر، السیرة النبویه، بیروت، دارالرائد.
۵. ابن هشام، السیرة النبویه، بیروت، دارالمعرفه.
۶. امینی، الغدیر، بیروت، الكتـاب العـربی.
۷. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، قم، انتشارات دلیل ما.
۸. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی.
۹. عبدالفتاح عبدالمقصود، امام علی بن ابیطالب، ترجمه جعفری ، چاپ چهارم: شركت سـهامی انـتشار.
۱۰. مجلسی، مـحمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
۱۱. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، قم، مؤسسه نشر فرهنگ اهل البیت.