عوامل جاودانگی غدیر
عوامل جاودانگی غدیر[۱]
در اینجا با روش مروری - تحلیلی و استنباطی سعی میشود تا ارتباط بین حقیقت غدیر و ولایت پروردگار روشن گردد. سؤالات اصلی عبارتند از:
- آیا واقعه غدیر تنها یک واقعه دینی است که در تاریخ دفن شده، یا حقیقتی فراتر دارد؟
- اگر دارای حقیقی فراتر است، آن حقیقت چیست؟
- انکار این حقیقت چه تبعات و لطمات اعتقادی را به دنبال خواهد داشت؟
بنا بر آنچه که مسلم است، حقیقت غدیر حقیقتی است به قدمت ولایت پروردگار و متعلق به دوره ای از تاریخ نمیباشد. تا خداوند بوده است ولایت او نیز بوده، و او همیشه بوده و خواهد بود. پس ولایت او نیز همیشه بوده و خواهد بود، و غدیر نمایشی از این سریان ولایت در عالم است. امام هر زمان به کاملترین صورت ولایت پروردگار را به ظهور میرساند و امت را به سوی هدایت فرا میخواند. انکار این حقیقت والا به انکار ربوبیت فراگیر پروردگار و حاکمیت مطلقه او بر عالم منجر میشود. برای روشن شدن این حقیقت و پاسخ به سه سؤال مطرح شده در بالا مطالب زیر ارائه میشود:
غدیر حقیقی است که در تاریخ سریان دارد
برای شناخت حقیقت غدیر باید به حرکت انبیاء علیهم السلام نگریست. حرکت انبیاء علیهم السلام در تاریخ جریان هدایت انسان است. خداوند که هادی مطلق است، انسان را بی حجّت نمیگذارد
وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ ۚ وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَیٰ تَکْلِیمًا. ررُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا
و پیامبرانی که سرگذشت آنها را پیش از این برای تو بازگفته ایم. پیامبرانی که بشارت دهنده بودند تا بعد از این پیامبران حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حکیم است[۲] و تا حجت را تمام نفرماید از او سؤال نخواهد کرد.
غدیر جریانی نیست که در یک مقطع زمانی اتفاق افتاده و در آنجا مدفون شده باشد. غدیر حقیقتی است که تاریخ سریان دارد. جریان غدیر، جریان ولایت اللَّه، و واقعه غدیر بیانگر سریان ولایت در عالم است. ولایت قدمتش به اندازه
فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ
[۳] است و به قدمت آفرینش بازمیگردد. مادامی که خداوند بوده ولایت نیز بوده، و چون خدا همیشه بوده
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
.[۴]
پس ولایت نیز همیشه بوده و همیشه خواهد بود. تا آفرینش بوده، او که ولی مطلق است سرپرست عالم بوده و میان او مخلوقاتش فاصله نبوده است. خداوند از همان ابتدا برای هدایت امور انسانها میان خودشان کسی را برگزیده است، تا انسانها را با حقیقت آشنا سازد و ولایت عالم را معنی کند.
لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ
: به یقین رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است.[۵] در حقیقت ولیّ خدا، یعنی پیامبران و اوصیاء ایشان هستند که ولایت پروردگار را در عالم معنی میکنند. اگر انسانی با اسم ولیّ پروردگار آشنا نباشد، چگونه میتواند تربیت کننده انسانهای دیگر باشد؟! چگونه میتواند هادی باشد؟! هادی امت باید با اسم «ولی» آشنا باشد.
خداوند که «هو الولیّ» است، در هیچ لحظه ای آفریدگانش را بدون سرپرست نگذارده، و بنا بر حکمت و تدبیرش از نوع انسان، بهترین و کاملترین آنان را برگزیده
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ
: ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید،[۶] تا امر هدایت عالمیان را بر عهده گیرد.
این مسئله عین ولایت مطلقه پرورگار است، زیرا کسی را که برگزیده است مخلوق او است، و مخلوق هر آنچه دارد از خالقش است. پس اگر این انسان برتر و کامل عهدهدار مقام ولایت در عالم است، از آن رو است که پروردگارش چنین است، و برای او نیز چنین خواسته است. حتی این مسئله تنها در غدیر خم اتفاق نیفتاد. تا پیش از واقعه غدیر خم نیز خداوند متعال از میان انسانها انبیاء عظام علیهم السلام را برانگیخت، و ایشان ریسمان نبوت خود را در زمان حیات خود به وصی پس از خود سپردند تا عهدهدار هدایت آدمیان باشند. این سنت پروردگار بوده است که همیشه برای هدایت آدمیان، انبیاعلیهم السلام را فرستاده و ایشان همیشه هادی امت و در اوج قرب و ولایت به پروردگار بودهاند.
امیرالمؤمنین علیه السلام در یکی از مناظرات و احتجاجات خود فرمودند:
من از همه مناقب و فضائلی که خداوند در قرآن و رسول خدا صلی الله علیه و آله در قرآن بیان فرمودهاند تنها به یکی اکتفا میکنم. آیا میدانید که خداوند در کتاب خود سابقون (پیشگامان) را بر دیگران برتری داد و فرمود:
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ
؟ و آیا میدانید در میان امت هیچکس به سوی خدا و رسول صلی الله علیه وآله بر من سبقت نگرفته است؟ مردم گفتند: آری میدانیم.
فرمود: شما را به خدا سوگند آیا نه این است که مردم از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره این آیه پرسیدند و آن حضرت فرمود: خداوند مرا در شأن پیامبران و جانشینان آنان علیهم السلام نازل کرده، و افضل پیامبران و رسولان خدا علیهم السلام منم، و جانشین من علی بن ابی طالب افضل اوصیاء و جانشیان علیهم السلام است (آیا چنین نیست)؟
حدود هفتاد نفر از اهل بدر برخاسته و گفتند: ما شهادت میدهیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین فرمود. و انبیاء علیهم السلام هم پس از خود مردم را به اوصیایشان خواندهاند. این سنت پروردگار است که هیچگاه ریسمان هدایت گسسته نشود. یک سرِ این ریسمان همیشه به دست هادی و ولیّ مطلق آن زمان است، و سرِ دیگرش به دست پروردگار.
این خداوند است که هدایت میکند، و این ولیّ مطلق در هر زمان است که هدایت پروردگار را در عالم نقش میزند. حال چگونه است که این سنت مسلّم و قطعی الهی از نظر برخی نادیده انگاشته میشود؟! آنچه در غدیر خم اتفاق افتاد تنها بروز و ظهور و نمایش این حقیقت است. همچنان که در برهه ای از تاریخ این حقیقت به صورت دیگر جلوهگر شد؛ آن هنگام که آدم علیه السلام به نبوت برگزیده شد، او نیز ولایت پروردگار را نشان داد. البته به این نکته نیز باید توجه کرد که انبیاء علیهم السلام در نمایش ولایت پروردگار گوی سبقت را از دیگران ربودهاند، و در میان انبیاءعلیهم السلام هم، انبیاء اولوالعزم به رتبه بالاتری در بروز و ظهور این حقیقت دست یافتهاند.
پس تا زمینه بوده و زمینیان بودهاند و تا تکلیف بوده و انسان مخاطب تکلیف الهی قرار گرفته است، ولایت پروردگار هدایت گر انسانها بوده، و انبیاء علیهم السلام به واسطه این ولایت والایی که داشتند انسانها را در مسیر هدایت رهنمون شدند. از این منظر، پس در غدیر مسئله جدیدی اتفاق نیفتاد. بلکه هادی مطلقِ عالم یعنی ذات اقدس اله به نبی خود پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله سفارش کرد که پس از خود سرِ دیگر ریسمان هدایت را به دست علی علیه السلام بسپارد.
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ…
. چرا که این ریسمان نباید قطع شود، زیرا بر خلاف سنت هدایت است. پیامبر صلی الله علیه و آله هم همه را فراخواند و در مکانی به نام «غدیر خم» گرد هم آمدند. از حج برگشته بودند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیام هدایت را رساند و وظیفه خود را انجام داد.
پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر اعلام فرمودند: انَّ عَلِیّ بْنَ أبِی طَالِب علیه السلام أخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ الْإمَام بَعْدِی: علی بن ابی طالب علیه السلام برادر و وصی و خلیفه من و امام بعد از من است. الاحتجاج «طبرسی» حضرتش نگذاشت تا امتش پس از او بی ولیّ و سرپرست بماند. اما عده ای از این حقیقت ناب غافل اند، و تنها عرصه ولایت را در ماجرای غدیر خم میبینند و جریان و سریان آن را در عالم شاهد نیستند.
شورای سقیفه انکار ولایت پروردگار است!
خرده بینان «غدیر» را در برهه ای از تاریخ محبوس میبینند! گویی خداوند در آن زمان تصمیم به امر گرفته و پیش از آن امر ولایت پروردگار تعطیل بوده است! اگر اصل این خرده بینی تحلیل شود، روشن میگردد که اساس این نگاه نادرست به نشناختن ولایت پروردگار بر میگردد. در حقیقت انکار ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در غدیر انکار این حقیقت والا است.
الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا
: امروز کافران از دین شما مأیوس شدند پس از من بترسید امروز دین تان را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین (واقعی و راستین) برای شما پسندیدم.[۷]
به بیان علامه امینی متجاوز از۱۶ نفر از دانشمندان و مفسّران اهل سنت نزول این آیه را در غدیر ذکر کرده، و روایتی را نقل نمودهاند که بر اساس آن پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پس از نزول این آیه فرمودند: اللَّه اکبر از کامل کردن دین و تمام نمودن نعمت و خشنودی خدا به رسالت من و امامت علی علیه السلام پس از من. همچنین این روایت را از اهل سنت نقل میکند که این آیه پس از تعیین و نصب علی علیه السلام به امامت و تمام شدن خطبه غدیر نازل گردید، و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد:
بار الها! تو این آیه را زمانی نازل فرمودی که مقام علی علیه السلام را به امامت و خلافت آشکار ساخته و دین را به امامت او کامل نمودی. هر کس به امامت او و فرزندان من از صلب او ایمان نیاورد، کردارش تباه و همواره در آتش جهنم خواهد ماند. الغدیر:[۸] شورای سقیفه انکار ولایت پروردگار است. چگونه ممکن است خداوندی که انسان را برای هدایت آفریده است
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَجَعَلَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ
: (خداوند) همان کسی که زمین را محل آرامش شما قرار داد و برای شما در آن راههایی آفرید باشد که هدایت شوید.[۹]
پیام هدایت را تمام نکند و ریسمان هدایت را به دست هادی و ولی زمان نسپارد، این بر خلاف سنت الهی است. چگونه ممکن است رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله که رسالت ختمی دارد و دینش عهدهدار هدایت تا قیام قیامت است، بدون اندیشیدن برای امر هدایت امت خود ایشان را ترک کند؟ اینها همه بر خلاف آن چیزی است که انبیاء پیشین علیهم السلام عمل کردند. در اینجا نمونههایی از وصایت در پیامبران علیهم السلام را از کتاب «معالم المدرستین» یادآور میشویم[۱۰]
وصی حضرت آدم هبةاللَّه بود، که به عبری شیث نامیده میشود. و وصی ابراهیم اسماعیل، و وصی یعقوب یوسف، و وصی موسی یوشع بن نون و او پسر افرائیم و او پسر یوسف بود و صفورا زن موسی بر او خروج کرد، و وصی عیسی شمعون علیهم السلام. و وصی خاتم پیامبران محمد صلی الله علیه و آله علی بن ابی طالب و پس از او یازده فرزندش علیهم السلام بودند. در اینجا به اخبار سه تن از این اوصیا اشاره میکنیم:
الف) خبر وصیت آدم بر شیث
یعقوبی مینویسد: چون مرگ آدم فرا رسید…، شیث را وصی خود قرار داد. طبری گوید: هبة اللَّه - که به عبری شیث نامیده میشودکسی است که آدم او را وصی خود کرد…، و وصیت خود را نوشت و شیث در آن وصی پدرش آدم بود.
مسعودی در خبر وصیت آدم به شیث و آنگاه در گذشت او نوشته است: آنگاه که آدم وصیت خود را به شیث ادا کرد، پشت سر خود را رها کرد و آن راز را نگاه داشت تا که وفاتش فرا رسد…. ابن اثیر گفته است: و تفسیر شیث هبةاللَّه است، و او وصی آدم بود، و هنگامی که وفات آدم فرا رسید به او وصیت کرد و با او پیمان بست. ابن کثیر در ذکر درگذشت آدم و وصیت او به فرزندش شیث گفته است: و معنای شیث هبةاللَّه است…. و هنگامی که مرگ آدم فرا رسید شیث را تعیین کرد….
ب) خبر یوشع فرزند نون وصی موسی
اولاً: یوشع پسر نون در تورات: در قاموس کتاب مقدس به نقل از قرآن آمده است که یوشع بن نون در کوه سینا با موسی بود و به پرستش گوساله در عهد هارون آلوده نشده بود. و در پایان اصحاح بیست و هفتم از سفر عدد، خبر تعیین او از جانب خدا به مقام وصی موسی چنین آمده است: موسی با خدا چنین گفت. پروردگاری که آفریدگار روان همه آدمیان است مردی را تعیین فرماید. که در پیشاپیش آنها حرکت کند و در پیش آنها قرار گیرد و آنها را ببرد و بیاورد تا مخلوقات خدا مانند گلهای که بی چوپان است نباشد.
پس پروردگار به موسی گفت یوشع بن نون را به عنوان مردی که روحی دارد برگزین و دست خود را به روی او بگذار و اودر برابر عازارِ کاهن نگهدار و در برابر همه مردم او را قرار بده تا همه مردم بنی اسرائیل بشنوند. پس او نیز در برابر عازار کاهن بایستاد و از او بخواهد که ادای آوریم بکند در برابر پروردگار. بر طبق گفتار او همه بروند و همه بیایند و همه بنی اسرائیل با او باشند. پس موسی آنگونه که پروردگار فرمود بود رفتار کرد یوشع را گرفت و در برابر عازار کاهن و در برابر همه مردم قرار داد. و دست بر روی او گذاشت و او آن سان که پروردگار از دست موسی سخن گفته بود وصی خود گردانید…. خبر قیام او به بنی اسرائیل و جنگهای او در بیست و سه اصحاح از سفر یوشع بن نون آمده است.
ثانیاً: در قرآن کریم: در تاریخ یعقوبی: ص ۴۶۱ آمده است: موسی علیه السلام را که مرگ فرا رسید، خداوند عزوجل فرمان داد که یوشع بن نون را به قبه رمان آورد و او را تقدیس کند و دست بر پیکر او نهد تا برکت او در وی منتقل شود، و وصیت کند که پس از او در میان بنی اسرائیل جانشین او باشد. وجه تشابه و همانندی بین وصی خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله با وصی موسی علیه السلام یوشع بن نون علیه السلام در کوه سینا با موسی علیه السلام بود، و هرگز گوساله را نپرستید، و خدا به پیامبرش موسی علیه السلام فرمان داد که او را پس از خود جانشین سازد تا مردم مانند گل های بی چوپان نباشند.
و امام علی علیه السلام نیز در غار حرا همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بود، و هرگز بتی نپرستید، و خدا پیامبر صلی الله علیه و آله خود در مراجعت از حجةالوداع مأمور کرد که در برابر حاجیان پیشوای مردم را پس از خود تعیین کند و امت خود را بی سرپرست نگذارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله هم این مأموریت را در غدیر خم آشکار کرد، و علی علیه السلام را ولیعهد بعد از خود تعیین کرد. و چه راست فرمود پیامبرخدا صلی الله علیه و آله آنجا که فرمود: درست (طابَقَ النَعل بالنَعل)بر امت من همان میرسد که بر بنی اسرائیل آمد.
ج) خبر شمعون وصی عیسی علیه السلام
اولاً: شمعون در انجیل: در قاموس کتاب مقدس نام ده تن به این اسم آمده است، که از آن جمله شمعون بطرس است. و شمعون در تورات سمعون آمده، و خبرش در انجیل متی اصحاح دهم چنین آمده است: سپس عیسی دوازده تن شاگردان خود را خواند و بر آنها سلطنت و فرمانروایی بر ارواح ناپاک بخشید تا آنها را بیرون کنند و هر گونه بیماری و ناتوانی در درمان کنند و این است نام دوازده پیام آور: اول سمعان که را بطرس گفتهاند….
در انجیل یوحنا، اصحاح ۲۱ شماره ۱۸–۱۵آمده است که عیسی علیه السلام بر او وصیت کرد و گفت: گله مرا چوپانی کن. که کنایه از راهنمایی و اداره کسانی است که به او ایمان آوردهاند. و در قاموس کتاب مقدس نیز چنین آمده: مسیح او را هدایت کنیسی تعبیر فرموده.
ثانیاً: شمعون در منابع تحقیقات اسلامی: یعقوبی اخبار او را آورده و او را سمعان صفا نامیده است. مسعودی در ج ۱ ص ۳۴۳ چنین گوید: در رومیه بطرس به قتل رسید، و نامش به یونانی شمعون است و عرب او را سمعان گویند. و در ماده «دیر سمعان» از معجم البلدان آمده است: دیر سمعان در نواحی دمشق قرار دارد، و سمعان همان کسی است که این دیر به نام او است، که یکی از بزرگان نصاری بوده و او را همچنین شمعون صفا گویند.
بخشی از اخبار این وصیهای سهگانه را به عنوان نمونه اخبار دیگر جانشینان پیامبران در امتهای گذشته آوردیم؛ بنابراین، خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله اولین پیامبری نبوده که بدون تعیین جانشین امت خود را ترک نکردهاند و او کسی بوده که از مدینه - که جامعه کوچک مسلمانان آن روز را دربرگرفته بود - در جنگها حتی یک ساعت هم خارج نمیشد مگر آنکه جانشینی تعیین میفرمود. مسلّماً خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله جامعه اسلامی را بدون تعیین ولیّ امر آن هم برای ابد رها نکرده است.
با بیان نمونههایی از وصایت در امتهای گذشته، چگونه است که تنها در مورد پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله اعتراض به وصایت پدید آمده و دیگر امت ولی و هادی نمیخواهد؟! چه شد که کتاب خدا به تنهایی کافی شد؟ مگر پیامبر صلی الله علیه و آله خود مفسّر و مبّین کتاب خدا نبود؟ وصی او نیز چنین میکند و مفسر و مبّین قرآن است. «الإمامُ یَهْدی إلَی الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَهْدی إلی الإمامِ»: قرآن به امام هدایت میکند و اطاعت او را بر ما واجب میکند و امام نیز به قرآن هدایت میکند و ما را با حقایق مکنونه قرآن و تفاصیل احکام صادر شده از جانب خالق سبحان را آشنا میکند.[۱۱] معمولاً انسانها به خاطر منافع خویش حقایق را انکار یا تحریف میکنند. کم اند انسانهایی که حقیقت را ببینند و آن را کتمان یا تحریف نکنند و خالصانه تسلیم آن شوند.
غدیر نقشه هدایت پروردگار
خداوند منّان - که رب العالمین است - برنامه هدایت عالم را در دست دارد «ربنا الذی اعطی کل شیئ خلقه ثم هدی»: پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است.[۱۲] این نقشه هدایت پروردگار بی نقص است و بسیار مدبّرانه و حکیمانه طراحی شده، و غدیر قسمتی از این نقشه هدایت است. از سوی دیگر، دین خاتم آخرین دین است که رب العالمین برای هدایت انسانها فرستاده و این دین قابلیت جاودانگی دارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در جریان غدیر سرّ این جاودانگی مطرح نمودند؛ ثقلین:«انى تركت فيكم الثقلين، احدهما اكبر من الآخر؛ كتاب اللَّه عزوجل حبل ممدود من السماء الى الارض، و عترتى اهلبيتى. الا انهما لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض»: من در میان شما دو ثقل به یادگار مینهم که یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است؛ کتاب خدا - که ریسمانی کشیده شده از آسمان به زمین است - و عترت من که همان اهل بیت من هستند. آگاه باشید که این دو هرگز از هم جدایی نپذیرند، تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.[۱۳]
«قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: عَلِيٌّ عليه السلام يُعَلِّمُ النَّاسَ بَعْدِي مِنْ تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ مَا لَا يَعْلَمُون. او قال: يُخْبِرُهُم»: علی علیه السلام پس از من تأویل آنچه را مردم از قرآن نمیدانند به آنها میآموزد. یا فرمود: آگاه شان میکند،[۱۴] دو گوهر جدایی ناپذیر قرآن و عترت که ریسمان هدایت پروردگار را همچنان حفظ میکنند. قرآن که کلام خداست، و ائمه معصومین علیهم السلام که مفسّر و مترجم کلام خدا هستند.
اوصیای پیامبر همان امامان معصوم هستند که از غدیر نقش هدایت گری خود را بنا بر نقشه هدایت پروردگار آغاز کردند. از غدیر، ولایت علی علیه السلام مشخصاً اعلام شد و فعلیت یافتن «ابوهریره ماجرای غدیر و خطبه رسول خدا صلی الله علیه و آله و حدیث غدیر را همراه با ماجرای حارث فهری و نزول آیات سوره معارج نقل کرده است.[۱۵]
به بیان علامه امینی این سه آیه را سی نفر از علما و مفسران اهل سنت نیز در ارتباط با واقعه غدیر نقل کردهاند.[۱۶] و حضرتش ولیّ و هادی پس از پیامبر صلی الله علیه و آله شد، چرا که خداوند منّان چنین خواست و اراده فرمود. در واقع، در این نقشه هدایت چهارده معصوم علیهم السلام قرار دارند؛ از محمد صلی الله علیه و آله آغاز میشود و به او نیز ختم میگردد. قرار بود بر اساس این نقشه هدایتِ الهی، اولاد زهرا علیها السلام هادیان هر دوره باشند، تا قیام قیامت.
پیامبر صلی الله علیه و آله - که به نقشه هدایت پروردگار آشنا بودند - به صورتهای مختلف آن را بیان فرموده، و در مکانهای مختلف بر این حقیقت تأکید نمودند؛ لذا در ضمن آیات گوناگون از نقشه ای هادیان امتهای گوناگون و رفتارهای ایشان با پیامبرانشان برای مردم سخن گفتند. از باب نمونه:
- قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: لِكُلِ نَبِيٍ وَصِيٌ وَ وَارِثٌ وَ إِنَّ عَلِيّاً وَصِيِّي وَ وَارِثِي: هر پیامبری وصی و وارثی دارد، و علی علیه السلام وصی و وارث من است.[۱۷]
- عن جابر بن سمره، قال: سمعت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يقول: لا يزال هذا الدين عزيز الى اثنی عشر خليفة. قال: فكبّر الناس و ضجّوا. ثم قال كلمة خفية. قلت لابى: يا ابه، ما قال؟ كلهم من قريش.صحیح ابی داوود:[۱۸]
- جابر بن عبداللَّه انصارى: لما انزل اللَّه عزوجل على نبيه محمد صلى الله عليه وآله:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولو الْأَمْرِ مِنْکُمْ
قلت: يَا رَسُولَ اللَّه، عَرَفْنَا اللَّه وَ رَسُوله، فَمَنْ اُولُو الْأمر الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ؟ فقال صلى الله عليه وآله: هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذِكْرَهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ ذَلِكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ کمال الدین:[۱۹] چون خداوند بر پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله آیه: «ای کسانی که ایمان آوردهاید…» را نازل فرمود، عرض کردم: یا رسول اللَّه، ما خدا و رسول را شناختیم، اولوالامری که خداوند فرمانبری از ایشان را در کنار فرمانبری از شما آورده کیان اند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جابر! آنها پس از من جانشینان من و امامان مسلمان هستند. نخستین ایشان علی بن ابی طالب علیه السلام است، و سپس حسن و حسین علیهما السلام، و پس از او علی بن الحسین علیه السلام، و سپس محمد بن علی علیه السلام که در تورات به باقر شهرت دارد. ای جابر، او را درک خواهی کرد. هر گاه او را دیدی سلام مرا به او برسان. سپس صادق جعفر بن محمد علیه السلام، سپس موسی بن جعفر علیه السلام، سپس علی بن موسی علیه السلام، سپس علی بن محمد علیه السلام، سپس حسن بن علی علیه السلام، سپس حسن بن علی علیه السلام، سپس همنام و هم کنیه من، حجت خدا در زمین و باقیمانده او در میان بندگانش، فرزند حسین بن علی علیه السلام خواهد بود. همان که خداوند والا نام به دست او خاور و باختر زمین را بگشاید، و همان که از دیدگان شیعیان و اولیایش پنهان خواهد شد. در آن زمان جز کسی که خداوند دلش را برای ایمان خالص کرده، کسی در اعتقاد به امامت او پایدار نخواهد ماند. - عن سلمان الفارسى، قال: دخلت على النبى صلى الله عليه و آله فاذا الحسين عليه السلام على فخذيه، و يقبّل عينيه و يقبّل فاه و يقول: انت سيد ابن سيد، و انت امام ابن امام، و انت حجة ابن حجة، و انت ابو حجج تسعة، تاسعهم قائمهم عليه السلام.[۲۰]
چرا کوته نگران توجه نمیکنند که پیامبر صلی الله علیه و آله بارها و بارها از حضرت موسی و عیسی و هارون و الیاس و… سخن گفتند؟ از سخنان هدایت آمیز ایشان و از رفتار قومشان و … به عنوان نمونه:
وَإِذْ قَالَ مُوسَیٰ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ ۖ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ ۚ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ
[۲۱] «(به یادآور) هنگامی را که موسی به قومش گفت ای قوم من چرا مرا آزار میدهید با اینکه میدانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم هنگامی که آنها از حق منحرف شدند خداوند قلوبشان را منحرف ساخت و خدا فاسقان را هدایت نمیکند».
وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِیرًا
:[۲۲] «ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم و برادرش هارون را وزیر او قرار دادیم».
وَقَالَ مُوسَیٰ لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ…
[۲۳] «و موسی به برادرش هارون گفت جانشین من در میان قومم باش و آنها را اصلاح کن».
وَنُوحًا إِذْ نَادَیٰ مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۚ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ
[۲۴] «و نوح را (به یادآور) هنگامی که پیش از آن (زمان پروردگار خود را) خواند ما دعای او را مستجاب کردیم و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات دادیم و او در برابر جمعیتی که آیات ما را تکذیب کرده بودند یاری دادیم چرا که قوم بدی بودند از این رو همه آنها را غرق کردیم».
چرا از این مسائل پند نمیگیرند؟ آیا از این همه تأکید پیامبر صلی الله علیه و آله تعجب نمیکنند؟! آیا هیچگاه دلیل این همه اصرار پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد تعیین اهل بیت علیهم السلام و بر زبان آوردن نام ایشان را از خود نپرسیدهاند؟! گویا ایشان چشمان خود را بر حقیقت بستهاند! غافل از اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله با این کار قسمت دیگری از نقشه هدایت پروردگار را به زیبایی بیان میکند.
زهرا علیها السلام ترجمان غدیر است
دختر پیامبر حضرت فاطمه زهراعلیها السلام نیز در زمره معصومان است. او معصومه ای است که برای احقاق حق امام زمانش بسیار کوشید. معصومی برای دفاع از معصوم دیگر به پا خاست. سرّ عصمت حضرت زهرا علیها السلام سرّ عظیمی است. «أللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى فَاطِمَةَ وَ أبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فِيهَا بِعَدَدِ مَا أحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ».[۲۵]
حضرتش پاره تن رسول خدا صلی الله علیه و آله و محبوبه خدا بر روی زمین و ام الائمه علیهم السلام است. غدیر بیانگر پاره ای از نقشه هدایت و زهرا علیها السلام ترجمان این واقعه عمیق و مدافع این نقشه هدایت است. آن حضرت میداند که اگر بر خلاف این برنامه الهی عمل شود، آدمیان به انحراف میروند و راه شیطان باز میشود. حضرت میداند جدایی قرآن و عترت نقشه شیطان است، زیرا امر هدایت را غیرممکن میسازد. او از این بی توجهیِ بی خردان دردمند است، و سعی میکند آنچه را فراموش کردهاند به یادشان آورد.
حضرت زهرا علیها السلام بسیار کوشید تا راه را روشن کند و انسانها را از گمراهی نجات بخشد. اما حیف که همه پیام هدایت او را نشنیدند، و آنها هم که شنیدند خوب عمل نکردند. کم هستند انسانهایی که حقیقتاً پیرو علی و زهرا و اولاد ایشان علیهم السلام باشند و پیروان حقیقی انگشت شمارند! حضرت صدیقه طاهره علیها السلام بسیار کوشید تا خطرات جدایی ثقلین را بیان کند. ولی گویا کوس شیطان گوشهای ایشان را کر کرده بود و غفلت وجودشان را فرا گرفته بود.
چه نزدیک است انکار ولایت اینان و انکار ربوبیت پروردگار! چه نزدیک است انکار عصمت اینان و انکار حکمت پرودگار! چه نزدیک است انکار برگزیدگی ایشان توسط خداوند و انکار هادی بودن پرودگار! چه نزدیک است انکار فضیلت ایشان و انکار عدل پروردگار! باشد که انسانها حکیمانه بیندیشند و سرّ غدیر را دریابند.
در همین رابطه، آیه و تفسیر آن را یادآود میشویم:
وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
:[۲۶] همانا ابلیس پندار خویش را در نظر آنان راست و درست جلوه داد پس او را تبعیت کردند مگر گروهی از مؤمنان.
محمد خزاعی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که آیه فوق درباره غدیر خم آمده است. چون پیامبر صلی الله علیه و آله درباره حضرت امیر علیه السلام آنچه را که باید بگوید گفت و او را برای مردم (به عنوان امام و جانشین) نصب فرمود. ابلیس فریادی کشید تا یاران و شیاطین را به دور خود جمع کند. وقتی آنها جمع شدند، گفتند: ای بزرگ ما! این فریاد چه بود؟! گفت: وای بر شما! امروز (روز غدیر) همانند روز عیسی است (که مردم را نسبت به آن حضرت به گمراهی افکندم). به خدا قسم که درباره واقعه امروز نیز مردمان را به گمراهی خواهم انداخت.
اینجا بود که این آیه از سوره سبأ نازل شد:
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ…
. دوباره ابلیس فریاد کشید. شیاطین مجدداً به سوی او بازگشتند و گفتند: ای سید ما! این فریاد دوم برای چه بود؟ ابلیس گفت: وای بر شما! خداوند کلام مرا شنید و آن را در قرآن حکایت کرد: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ…». در اینجا ابلیس سر خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: به عزت و جلالت سوگند که این گروه مؤمنان را نیز به دیگران ملحق خواهم کرد.
امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ»
:[۲۷] همانا تو را بر بندگان راستین من سلطه و نفوذی نخواهد بود. ابلیس برای بار سوم فریاد کشید. شیاطین به سوی او بازگشتند و گفتند: ای بزرگ ما! این فریاد سوم از چیست؟ گفت: به خدا قسم از دوستداران و پیروان علی است. اما پروردگارا! به عزت و جلالت سوگند، معاصی و گناهان را چنان مزیّن سازم که مورد خشم و غضب تو قرار گیرند.
امام صادق علیه السلام فرمود: قسم به خدایی که محمد صلی الله علیه و آله را به حق برانگیخت، همانا شیاطین بر سر مؤمنان هجوم آورند، بیشتر و فراوانتر از زنبورهایی که بر (یک قطعه) گوشت باشند (تا او را به معصیت افکنند و از ولایت دور سازند). اما مؤمن هرگز از دین و اعتقادش کاسته نشود.[۲۸]
پانویس
- ↑ مجموع مقالات کنگره بینالمللی غدیر و انسجام اسلامی: ص۳۹۶–۴۱۵: عوامل جاودانگی غدیر، دکتر سیده مژگان سخایی.
- ↑ نساء / ۱۶۵،۱۶۴.
- ↑ شوری / ۲۸.
- ↑ حدید / ۳.
- ↑ توبه / ۱۲۸.
- ↑ نحل / ۳۶.
- ↑ مائده / ۳.
- ↑ الغدیر: ج ۱ ص ۲۳۰–۲۳۸.
- ↑ زخرف / ۱۰.
- ↑ معالم المدرستین (عسگری): ص ۲۰۸–۲۱۳.
- ↑ تفسیر برهان: ج ۲ ص ۴۰۹.
- ↑ طه / ۵۰.
- ↑ مسند احمد بن حنبل: ج ۴ ص ۵۴ ح ۱۱۲۱، عن ابی سعید الخدری.
- ↑ شواهد التنزیل: ج ۱ ص ۳۹ ۲۸، عن انس.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۶.
- ↑ الغدیر: ج ۱ ص ۲۲۶–۲۳۹.
- ↑ الفردوس: ج ۳ ص ۳۳۶ ح ۵۰۰۹. تاریخ دمشق (ترجمة الامام علی علیه السلام: ج ۳ ص ۵ ح ۱۰۲۲،۱۰۲۱. المناقب (خوارزمی): ص ۸۴ ح ۷۴. کلها عن ابن بریده، عن ابیه. المناقب (ابن مغازلی): ص ۲۰۰ ح ۲۸، عن عبداللَّه بن بریده.
- ↑ ج ۲ ص ۲۰۷. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۲.
- ↑ ج ۳ ص ۲۵۳. المناقب (ابن شهرآشوب): ج ۱ ص ۲۸۲. تأویل الآیات الظاهرة: ص ۱۴۱. کفایة الاثر: ص ۵۳.
- ↑ ینابیع الموده: ص ۳۰۸.
- ↑ صف / ۵.
- ↑ فرقان / ۳۵.
- ↑ اعراف / ۱۴۲.
- ↑ انبیاء علیهم السلام / ۷۷،۷۶.
- ↑ منتخب صحیفه مهدیه: ص ۲۷۳.
- ↑ سبأ / ۲۰.
- ↑ حجر / ۴۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۵.