فنون سخنرانی در خطبه غدیر

از دانشنامه غدیر

فنون خطابه در خطبه غدير[۱]

يكى از مسائل مهم در خطبه غدير، فنون خطابه‏اى است كه در خطبه غدير لحاظ شده است. فن خطابه از فنون بسيار مهم به شمار مى ‏آيد، تا جايى كه اثرگذارى خطابه در مخاطب و نقش بستن آن در جان مخاطبان و زيبايى سخن و تسلط بر فضاى سخنرانى، همه و همه به رعايت آن فنون بستگى دارد. رعايت اصول و فنون خطابه، يكى از امورى است كه هر خطيب بايد در سخنورى آن را رعايت كند. 

مسلماً هر خطيب دوست دارد خطابه او منحصر به فرد، جذاب و دلنشين و هميشه براى شنوندگان تازه باشد.

اين امر مى‏ طلبد كه سخنران آن مسائل مهم خطابه را رعايت كند، و سعى داشته باشد تا در لا به لاى سخنان خود به كار گيرد.

همان مسائلى كه خطبا و بزرگان ما بيان كرده ‏اند و آن را «علم بيان و فنّ خطابه» مى ‏نامند. لذا مهم ‏ترين و اساسى ‏ترين موضوع براى هر خطيب، در مرحله اول آشنايى، و در مرحله دوم به كارگيرى آن فنون است.  در گذشته، خطباى بزرگ سعى مى‏ كردند اين مسائل را رعايت كنند، و لذا كلام آنان از زيبايى خاصى برخوردار بوده است. سرآمد آنها اهل‏ بيت پيامبر عليهم السلام بودند.

تا جايى كه حضرت على‏ عليه السلام مى‏ فرمايد:  و انّا لامراء الكلام، و فينا تنشبت عروقه، و علينا تهدّلت غصونه... .[۲]:

همانا اميران سخن ما هستيم، و درخت سخن در ميان ما ريشه دوانده، و شاخه آن بر سر ما سايه گسترده است.

بنابراين ما معتقديم تمامى اصول و فنون علم بيان و معانى را بايد از چشمه زلال اهل ‏بيت‏ عليهم السلام فرا گرفت. در رأس همه آنها، وجود نازنين پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام قرار دارند. سخنان ايشان اوج فصاحت و بلاغت و سرشار از حكمت‏ هاست.

با تأمل در خطبه گرانسنگ پيامبر صلى الله عليه و آله در واقعه غدير خم، در مى يابيم تمام فنون خطابه مثل فصاحت و بلاغت به نحو احسن و اكمل در اين خطبه ماندگار رعايت شده است. لذا خطبه غدير پيامبر صلى الله عليه و آله از طراوت و زيبايى و اثرگذارى خاص و ماندگارى ويژه‏اى برخوردار است.

به سبب همين خصوصيات، نياز به دقت و بررسى و تتبع بيشتر دارد.

همين امر باعث شده در صدد برآييم تا در حد توان، اين نكات را جمع‏ آورى كنيم، و اشاره ‏اى به فنون تبليغى پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير داشته باشيم: 

۱. فصاحت سادگى، واژگان زيبا و شيوايى كلمات در مبحث فصاحت جاى دارد. يک كلام فصيح كلامى است كه همه اين شاخصه‏ ها را دارا باشد، و در عين سادگى براى مخاطبان يک زيبايى و طراوت ويژه ‏اى داشته باشد.

اين زيبايى كلام به گونه ‏اى است كه وقتى كه مستمع گوش مى‏ دهد احساس خستگى نكرده، بلكه احساس لذت و آرامش كند. كلام نبى مكرم اسلام‏ صلى الله عليه و آله در خطبه غدير به انسان آرامش مى‏ دهد، زيرا داراى يک چنين خصوصيات و نواى زيبا و دلنواز است.

۲. مأنوس بودن كلمات استفاده از كلمات رسا و مأنوس و الفاظى كه براى اذهان شنونده آشنا و قابل هضم باشد؛ به طورى كه بتوانند معناى آن را بفهمند و به مفهوم آن پى ببرند، مى‏ تواند به خطابه زيبايى خاصى ببخشد.

در خطبه ارزشمند غدير، اين گزينه‏ ها در كلمات پيامبر صلى الله عليه و آله به وضوح ديده مى‏ شود، و آن حضرت در صدد بيان اين خطبه به ساده ‏ترين شكل است.

۳. مقتضاى حال و زمان بودن هر سخنى بايد با مقتضاى زمان مكان و موقعيت مطابق باشد؛ به طورى كه مخاطب بتواند سخنان گوينده را بر اساس نياز و شرايط اجتماعى، سياسى و فرهنگى خود تطبيق دهد، تا اثر بيشترى داشته باشد.

در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله، با توجه به اينكه اواخر عمر با بركت ايشان بوده، ضرورى‏ترين مسئله موضوع ولايت و جانشينى بعد از آن حضرت بوده كه در خطبه مطرح كرده است.

مسئله ولايت و امامت بعد از ايشان چيزى بوده كه همه مردم در آن شرايط به آن نياز داشتند، و لذا در كنار موضوعات ديگر، موضوع امامت على‏ عليه السلام مطرح شده است.

۴. احترام به مخاطبان در حين صحبت سخنران بايد طورى سخن بگويد و رفتارش به گونه‏ اى باشد كه شنوندگان از آن برداشت حقارت و پستى و خويشتن را ناچيز و موهن احساس نكنند.

پيامبر صلى الله عليه و آله اين مطلب را در طى سخنان خود مد نظر داشتند.

براى مثال، در زمان تكلم همه اقشار و اقوام و ملل را مخاطب قرار مى ‏دهند، تا همه اقشار براى خود جايگاه و شخصيتى خاص را در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله احساس كنند.

براى مثال مى‏ فرمايند:  فَاعْلَمُوا -  مَعَاشِرَ النَّاسِ -  انَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيُّكُمْ وَ إمَاماً مُفْتَرَضاً طَاعَتَهُ عَلَى الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأنْصَار، وَ عَلَى التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَان، وَ عَلَى الْبَادِي وَ الْحَاضِر، وَ عَلَى الْأعْجَمِىّ وَ الْعَرَبِيّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوك، وَ الصَّغِيرِ وَ الْكَبِير، وَ عَلَى الْأبْيَضِ وَ الْأسْوَد، وَ عَلَى كُلِّ مُوَحِّد... :

بدانيد اى مردم! (ژرفى آن را فهم كنيد و بدانيد كه) خداوند او را برايتان صاحب اختيار و امام قرار داده است. پيروى او را بر مهاجران و انصار و آنان كه به نيكى از ايشان پيروى مى ‏كنند و بر صحرانشينان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر كوچک و بزرگ و سفيد و سياه و بر هر يكتاپرست لازم شمرده است.

۵. مخاطب سنجى سخن و كلام بايد در خور فهم مخاطب باشد، و بر اساس فهم و درک مخاطبان سخن گفته شود. و گرنه هر اندازه هم انسان حرف‏هاى خوب بزند ولى جملات او آنچنان سنگين و مغلق باشد كه كسى متوجه مفهوم و معناى سخن نشود، به يقين آن سخن فايده ‏اى نخواهد داشت. لذا كلام بايد مطابق فهم و درک مخاطب باشد. همچنان كه درباره سخن گفتن نبى مكرم اسلام‏ صلى الله عليه و آله در روايت آمده است:

عن ابى ‏عبداللَّه ‏عليه السلام مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ‏ نُكَلِّمَ‏ النَّاسَ‏ عَلَى‏ قَدْرِ عُقُولِهِمْ‏[۳]:

امام صادق‏ عليه السلام مى ‏فرمايد:

هيچ وقت پيامبر صلى الله عليه و آله با مردم بر اساس عقل كامل خود سخن نمى‏ فرمود. در ادامه فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ما پيامبران مأموريم بر اساس عقل مردم سخن بگوييم.

پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله سخنان را به گونه ‏اى تنظيم و از الفاظى استفاده مى ‏كند كه براى عموم شركت كنندگان در جلسه قابل فهم و درک باشد. وقتى ايشان مى‏ بينند جمعيت حاضر در حج از همه اقشار و طبقات هستند و سطح على و فرهنگ آنان مختلف است، سعى مى ‏كند سخنانى را بيان كند كه همه فهم باشد و همه آن كلام را بفهمند و به مقصود حضرت پى ببرند.

۶ . ايجاد انگيزه ترغيب و ايجاد انگيزه براى مخاطب جهت استماع سخنان در جاى خود از اهميت و جايگاه خاصى برخوردار است. تا جايى كه اگر مستمع انگيزه‏اى براى گوش دادن نداشته باشد، به يقين كلام متكلم اثرى نخواهد داشت. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در خطبه غدير اين موضوع را به خوبى رعايت كرده ‏اند.  براى مثال جمع كردن همه مردم و فرا خواندن افرادى كه جلوتر رفتند و منتظر ماندن آنها براى رسيدن عقب مانده ‏ها و بيان وعده ‏هاى الهى مثل وعده بهشت و نعمت‏ هاى بهشتى و راه به دست آوردن رضايت الهى به وسيله ولايت على ‏عليه السلام و... از همين جهت است.

۷. آگاه بودن و آگاه كردن سخنران بايد هم خود بداند كه چه مى‏ خواهد بگويد، و هم مطالب را خوب بتواند تفهيم كند؛ يعنى خودش ماده و صورت سخن را بداند و تسلط كافى بر آن داشته باشد، تا بتواند خوب مسئله را براى مردم و شنوندگان بيان كند.

حضرت رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله، اولاً از جايگاه ممتاز على ‏عليه السلام آگاهى كامل داشت و ايشان را به خوبى مى‏ شناخت.

شاهد اين مطلب بيانات متعدد از حضرت رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله است كه قبل از واقعه غدير در موارد متعدد از شخصيت عظيم على ‏عليه السلام سخن مى‏ گويد و فضايل بى‏شمار ايشان را بازگو مى‏ كند، كه در تاريخ ثبت شده است.

ثانياً: به صورت مناسب توانست جايگاه آن حضرت را براى مردم تبيين كند.

۸ . همراه كردن مخاطب با متكلم همراه كردن مخاطب در حين سخن، آن كسالت احتمالى و يک نواخت بودن سخن را بر مى ‏دارد.

اين كه سخن او به گونه‏ اى باشد كه بتواند مخاطبان را با خود همراه كند و با تأييد مستمع بر فضاى موجود مسلط شود.

براى مثال، پيامبر صلى الله عليه و آله جملاتى را بيان مى‏ كند، و در ضمن مخاطبان را هم به همراهى وا مى ‏دارد. حتى از آنها جواب مى‏ خواهد كه در اين خطبه بيش از پنج بار از كلمه «قولوا» -  يعنى «بگوييد» -  استفاده شده است. براى نمونه مى‏ فرمايند:

مَعَاشِرَ النَّاسِ، قُولُوا الَّذِي قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلَى عَلِيّ ‏عليه السلام بِإمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ. وَ قُولُوا: سَمِعْنَا وَ أطَعْنَا، «غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إلَيْكَ الْمَصِير» وَ قُولُوا:

«ألْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لَا أنْ هَدَانَا اللَّهِ»:

هان مردمان! آنچه براى شما گفتم بگوييد، و به على‏ عليه السلام با لقب اميرالمؤمنين سلام كنيد، و بگوييد: شنيديم و فرمان مى‏ بريم.

«پروردگارا آمرزشت را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى تو است». همچنين بگوييد: تمام سپاس و ستايش خدايى است كه ما را به اين راهنمايى فرمود، و گر نه راه نمى ‏يافتيم... .

۹. بهره ‏گيرى مناسب براى اثبات موضوعات ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله با استفاده از فرصت مناسب به دست آمده، علاوه بر مسئله ولايت على‏ عليه السلام، سعى مى‏ كند مسائل ديگرى را نيز تثبيت كند. مثل ولايت ائمه اثنى‏ عشرعليهم السلام، مسئله مهدويت و ظهور منجى عالم بشريت و ... . براى مثال مى‏ فرمايد:

مَعَاشِرَ النَّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِىَّ مَسْلُوكٌ. ثُمَّ فِي عَلِيّ ‏عليه السلام، ثُمَّ فِي النَّسْلِ مِنْهُ إلَى الْقَائِم الْمَهْدِي ‏عليه السلام، الَّذِي‏ يَأْخُذُ بِحَقِ‏ اللَّهِ‏ وَ بِكُلِ‏ حَقٍ‏ هُوَ لَنَا. لِأنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدْ جَعَلَنَا حُجَّة على المقصّرين و المعاندين و الخائنين و الآثمين و الظالمين من جميع العالمين... .

۱۰. جلب اعتماد مستمعين به خود اگر شنونده به گوينده اعتماد نداشته باشد، به يقين آن خطابه اثرى را كه بايد داشته باشد نخواهد داشت.

لذا پيامبر صلى الله عليه و آله اول جايگاه خود را براى مردم ثابت كرد، و وقتى ديد مردم همراه هستند، آن وقت مسائل اصلى را مطرح كرد. البته نوع رفتار انسان در طول مدت زندگى در بين مردم مى ‏تواند در اين بخش مؤثر باشد، و خطيب قبل از سخن با رفتار خود با مردم سخن مى‏ گويد. به يقين تكلم با رفتار مؤثرتر از تكلم با زبان خواهد بود.

۱۱. معرفى هدف پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله براى اينكه بهتر بتواند مطالب خود را بيان و ابلاغ رسالت كند، ابتدا فضائل و شخصيت واقعى على‏ عليه السلام و جايگاه ايشان نزد خدا و رسولش را بيان مى‏ كند، تا ديگر براى اثبات ولايت او جاى هيچ شبهه ‏اى نباشد، و مردم خود به خود او را برتر از ديگران بدانند.

آنجا كه مى ‏فرمايد:  فَأُعْلِمَ‏ كُلَ‏ أَبْيَضَ‏ وَ أَسْوَدَ أَنَ‏ عَلِيَ‏ بْنَ‏ أَبِي‏ طَالِبٍ‏ أَخِي‏ وَ وَصِيِّي‏ وَ خَلِيفَتِي‏ وَ الْإِمَامُ‏ مِنْ‏ بَعْدِي‏ الَّذِي مَحَلُّهُ مِنِّي مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏... .

يا مى‏ فرمايد: و على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام اقام الصلاة و اتى الزكاة و هو راكع. يريد اللَّه عزوجل فى كل حال... :

على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كسى است كه اقامه نماز كرد و در حال ركوع در راه خدا انفاق كرد... .

۱۲. پرهيز سخنان تشنج‏ زا گاهى بعضى از افراد به علت بى‏ تجربگى يا عواملى ديگر از الفاظى استفاده مى ‏كنند كه به جاى بهره ‏بردارى از فضاى موجود فضا را متشنج مى ‏كنند، و به جاى اداره جلسه آن را بر هم مى ‏زنند.

اما پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله از اين گونه الفاظ دورى مى‏ كند. براى مثال، وقتى سخن از منافقين به ميان مى ‏آيد، موضوع را به طور كلى مطرح و از بيان نام آنها خوددارى مى‏ كند و مى‏ فرمايد:

وَلَوْشِئْتُ أَنْ أُسَمِّی الْقائلینَ بِذالِکَ بِأَسْمائهِمْ لَسَمَّیْتُ وَأَنْ أُوْمِئَ إِلَیْهِمْ بِأَعْیانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَأَنْ أَدُلَّ عَلَیْهِمُ لَدَلَلْتُ، وَلکِنِّی وَالله فی أُمورِهمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ... :

اگر مى‏ خواستم نام آنها را ببرم مى‏ بردم، يا اگر مى‏ خواستم به آنها اشاره‏اى داشته باشم اشاره مى‏ كردم... . ولى به خدا سوگند من درباره آنان به كرامت برخورد كردم... .

۱۳. تشويق و تهديد يا تبشير و تنذير بدون ترديد، تشويق و تهديد يا تبشير و تنذير در كلام گوينده مى‏ تواند در اثرگذارى كلام نقش به سزايى داشته باشد، و انسان را وادار به دقت در استماع كلام كند.

مثل بيان پاداش و جزاى مناسب براى قبول ولايت على‏ عليه السلام، يا عذاب دردناک براى دشمنى با على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كه آن را پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير مطرح مى‏ كند.

براى مثال مى ‏فرمايد:

أَلا لَعَنَ الله الْغاصِبینَ الْمُغْتَصبینَ. يا فرمود: ألَا إنَّ أوْلِيَائَهُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّه عَزَّوَجَلَّ: «يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَاب».

۱۴. به روز بودن موضوع و متن كلام يک سخنران موفق هميشه سعى مى‏ كند، مهم‏ ترين موضوع روز را با لطافت خاصى با مردم در ميان بگذارد، تا به كار مردم آيد و گرهى از شبهات سياسى، اجتماعى و يا اقتصادى را حل كند.  موضوع مهدويت از جمله مسائل مهم و سرنوشت‏ ساز در ميان بشريت است كه حساسيت زيادى دارد، و ممكن است امت با انكار يا شبهه ‏افكنى و طرح انحرافات مواجه شود.

لذا پيامبر صلى الله عليه و آله براى روشن شدن مسئله و جلوگيرى از خرافات و انحرافات، موضوع مهدويت را مطرح مى ‏كند، تا اذهان عمومى جامعه از همان زمان آشنا و منتظر مهدى موعود عليه السلام باشند.

حضرت در بخشى از خطبه مى‏ فرمايد:  مَعَاشِرَ النَّاسِ، «آمِنُوا بِاللَّهِ‏ وَ رَسُولِهِ‏ وَ النُّورِ الَّذِي‏ أُنْزِلَ‏ مَعَهُ‏ مِنْ‏ قَبْلِ‏ أَنْ‏ نَطْمِسَ‏ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ‏ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ‏ السَّبْتِ‏»... .

مَعَاشِرَ النَّاسِ، النُّور مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ، ثُمَّ فِي عَلِيّ بْنِ أبِي‏ طَالِب‏ عليه السلام، ثُمَّ فِي النَّسْلِ مِنْهُ، إلَى الْقَائِم الْمَهْدِيّ‏ عليه السلام الَّذِي يَأْخُذُ بِحَقّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا... :

... آگاه باشيد! همانا آخرين امام قائم مهدى‏ عليه السلام از ماست، كه بر تمامى اديان چيره خواهد بود. او است انتقام گيرنده از ستمكاران.

او است فاتح دژها و منهدم كننده آنها. او است چيره بر تمامى قبايل مشركان و راهنماى آنان. او خونخواه تمام اولياى خداست. 

۱۵. تبيين صريح و شيواى موضوع (شفاف ‏سازى) يكى از مشكلات اصلى بعضى از سخنرانان و خطبا، مشخص نبودن موضوع سخن است.

لذا هر چه هم زحمت بكشند و شيوا سخن بگويند، باز اثر واقعى خود را نمى‏ گذارند.  نامعلوم بودن موضوع سخن مستمع را دچار سردرگمى مى ‏كند، و ممكن است شنونده در آخر جلسه هم هيچ نتيجه ‏اى را نگيرد. لذا بهتر است گوينده به گونه‏ اى كلام تنظيم كند كه دست كم در اثناى سخن اصل موضوع براى آنها مشخص شود تا بتوانند آن را تحليل كنند.

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله هم سعى كرد موضوع اصلى را خيلى روشن و شفاف براى مردم تبيين كند؛ آنجايى كه فرمود:

مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ. با اين جمله همه به موضوع سخن پى مى ‏برند، و در ذهن خود آن را بررسى كرده و راحت‏ تر مى‏ توانند تصميم‏ گيرى كنند.

۱۶. ابتكار عمل در خطابه اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله در حين خطابه على‏ عليه السلام را كنار خود جاى دهد و دست او را بگيرد و بالا ببرد و جانشينى او را اعلان كند، ابتكار عمل پيامبر صلى الله عليه و آله است، كه فوايد خاصى داشته است.

مثل معرفى على ‏عليه السلام به صورت چهره به چهره، اتمام حجت با مردم، جلب توجه همه افراد و رفع هر گونه شبهات احتمالى و... .

بيعت مستقيم با على ‏عليه السلام شيوه ديگرى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله استفاده مى ‏كند. پيامبر صلى الله عليه و آله از مردم خواست تا مستقيماً با على عليه السلام دست بيعت بدهند و صرفاً به اقرار زبانى كفايت نكنند.

اين عمل پيامبر صلى الله عليه و آله حجت را بر مردم تمام كرد. لذا فرمود: أَلَا وَ إِنِّي عِنْدَ انْقِضَاءِ خُطْبَتِي‏ أَدْعُوكُمْ‏ إِلَى‏ مُصَافَقَتِي‏ عَلَى‏ بَيْعَتِهِ‏ وَ الْإِقْرَارِ بِهِ‏ ثُمَّ مُصَافَقَتِهِ بَعْدِي:

اينك شما را مى‏خوانم كه پس از پايان خطبه با من و با على‏ عليه السلام دست دهيد، تا با او بيعت كرده به امامت او اقرار كنيد.

۱۷. شروع و ورودى مناسب در هر خطابه ‏اى انسان بايد با بيان مطالب مناسب و با ايجاد فضايى مناسب شروع مناسبى داشته باشد. با توجه به اهميت مسئله ولايت و شرايط آن عصر بايد گفت:

پيامبر صلى الله عليه و آله به بهترين نحو در آن مسئله ورود پيدا كرد، و با يک مقدمه مناسب توانست مطالب مورد نظر را به مستمع القا كند.

ابتدا حضرت با حمد و ثناى الهى و اقرار به بعضى مسائل اعتقادى كلام را آغاز مى كند، و آرام آرام وارد مباحث اصلى يعنى ولايت و امامت ائمه‏ عليهم السلام و به خصوص حضرت على‏ عليه السلام مى ‏شود.

۱۸. استفاده از منبر يک خطيب بايد سعى كند از منبر براى سخنرانى استفاده كند، و اجازه ندهد كه اين سنت حسنه كم كم فراموش شود. كنار گذاشتن منبر، رها شدن يک سنت حسنه نبوى را در پى دارد. بلكه گاهى اوقات وهن و سبك شدن آن مجلس و سخنان سخنران جلسه را هم در پى خواهد داشت.

البته اگر نگوييم كنار گذاشتن منبرها -  كه از قداست خاص و ويژه برخوردارند -  توطئه دشمنان دين و روحانيت است. هر وقت نبى مكرم اسلام ‏صلى الله عليه و آله يا ائمه اطهار عليهم السلام مى ‏خواستند براى مردم سخنرانى مهمى داشته باشند، حتماً از منبر استفاده مى‏ كردند. حتى موضوع اهميت منبر را در زندگى انبياء گذشته نيز مشاهده مى‏ كنيم و آن بزرگواران هم از منبر استفاده مى كردند.

در واقعه غدير هم مى ‏بينيم كه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله اول دستور مى‏دهد منبرى از جهاز شتران يا سنگ ‏ها بسازند و سپس سخنرانى مى ‏كند، كه اين اهميت موضوع را مى‏ رساند.

لذا در روايتى از امام محمد باقر عليه السلام داريم كه مى ‏فرمايد:

رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله فرمان داد زير درختان را جارو كنند، و از سنگ ‏ها شِبه منبرى براى او ساختند تا بر مردم اشراف پيدا كند... .

در اين هنگام رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله بر بالاى سنگ رفتند و شروع به حمد و ثناى  الهى كردند و فرمود... .[۴]

امير بيان حضرت على‏ عليه السلام در خطبه غديريه خود در يكى از روزهاى غدير -  كه به همين مناسبت سخنانى بيان داشتند -  در اين خصوص فرمودند:

فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَى حَجَّةِ الْوَدَاعِ ثُمَّ صَارَ إِلَى‏ غَدِيرِ خُمٍ‏ فَأَمَرَ فَأُصْلِحَ لَهُ شِبْهُ الْمِنْبَرِ ثُمَّ عَلَاهُ وَ أَخَذَ بِعَضُدِي...[۵]:

پيامبر صلى الله عليه و آله براى آخرين حج خود (حجةالوداع) از مدينه خارج شد، و وقتى به منطقه غدير خم رسيد، دستور داد چيزى شبيه منبر براى او بسازند. سپس از آن بالا رفت و بازوى مرا گرفت و....

۱۹. رفع شبهات يكى از مسائلى كه در آن عصر، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله همواره از شيوع آن مى‏ هراسيد و يكى از عللى كه مانع از اعلان رسمى موضوع مى‏ شد، اين بود كه مردم پيامبر اعظم ‏صلى الله عليه و آله را تهمت و افترا بزنند كه مسئله ولايت على ‏عليه السلام نه از طرف خداوند متعال، بلكه از سوى خود پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است.

اتفاقاً اين مسئله در غدير مطرح هم شد. لذا همواره به مردم گوشزد مى‏ كردند كه از ناحيه خداوند متعال است، و اين مطلب را به آيات متعدد الهى مستند مى‏ كردند و آن را امرى الهى مى‏ دانستند:

فاوحى الىّ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» فِي عَلِيٍّ ‏عليه السلام -  يَعْنِي فِي الْخلَافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أبِي ‏طَالِب -  «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ».

۲۰. بيان مشكلات جامعه اسلامى سخنران -  به خصوص در سخنرانى‏ هاى خاص -  بايد سعى كند مشكلات جامعه را به دقت بررسى و در صورت لزوم براى مردم بيان كند، تا شايد بتوانند بخشى از مشكلات را خودشان حل كنند، يا دست كم در جريان بعضى از امور شيطانى مخفى در جامعه قرار گيرند تا در دام آنها نيافتند.

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله به اين مسئله توجه خوبى داشته و مى‏ خواستند به مردم هم اين توجه را بدهند:

وَ سَأَلْتُ‏ جَبْرَئِيلَ‏ أَنْ‏ يَسْتَعْفِيَ‏ لِي‏ عَنْ‏ تَبْلِيغِ‏ ذَلِكَ‏ إِلَيْكُمْ‏ أَيُّهَا النَّاسُ لِعِلْمِي بِقِلَّةِ الْمُتَّقِينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنَافِقِينَ وَ إِدْغَالِ الْآثِمِينَ وَ خَتْلِ الْمُسْتَهْزِءِينَ بِالْإِسْلَامِ الَّذِينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ بِأَنَّهُمْ‏ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ‏ وَ يَحْسَبُونَهُ‏ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ‏ وَ كَثْرَةِ أَذَاهُمْ لِي فِي غَيْرِ مَرَّةٍ حَتَّى سَمَّوْنِي أُذُناً...:

من از جبرئيل درخواست كردم از خداوند اجازه گيرد و مرا از اين مأموريت معاف دارد، زيرا كمىِ پرهيزكاران و فزونى منافقان و دسيسه ملامت‏گران و مكر مسخره كنندگان اسلام را مى‏ دانم.

همانان كه خداوند در كتاب خود در وصفشان فرموده است: به زبان آن را مى‏ گويند كه در دل‏ هايشان نيست و آن را اندک و آسان مى‏ شمارند، حال آنكه نزد خداوند بس بزرگ است. همچنين از آن رو كه منافقان بارها مرا آزار داده ‏اند، تا آنجا كه مرا اُذُن (سخن ‏شنو و زود باور) ناميده‏ اند... .

۲۱. اداى وظيفه الهى، هدف اصلى خطابه خطيب بايد به چند نكته توجه داشته باشد:

اولاً: اصل خطبه و مطالب بيان شده در آن بر اساس اداى وظيفه و دستور الهى است؛ يعنى سخن مى ‏گويد چون تكليف چنين اقتضا مى ‏كند.

ثانياً: بايد ببيند همان تكليف چه نوع حرف زدنى را اقتضا دارد و همان را بيان نمايد. تمام سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير نيز بر همين اصل و اساس بوده است.

خود حضرت هم اين مطلب را بيان مى‏ فرمايد:

وَ قَدْ بَلَّغْتُ‏ مَا أُمِرْتُ‏ بِتَبْلِيغِهِ‏ حُجَّةً عَلَى كُلِّ حَاضِرٍ وَ غَائِبٍ وَ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْ لَمْ يَشْهَدْ وُلِدَ أَوْ لَمْ يُولَدْ فَلْيُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ... .

در اين جمله پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايند:

من آنچه مأمور بودم ابلاغ و به وظيفه خود عمل كردم.

در بخشى ديگر مى ‏فرمايد:

مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالی إِلَی، وَ أَنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَةِ: إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أَبْیَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی (عَلی أُمَّتی) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ.

در اين بخش هم مى‏ فرمايد:

من در رساندن آنچه مأمور به تبليغ آن بودم و خداوند بر من تكليف كرد كوتاهى نكردم. اين گونه بخش‏ها نشان دهنده اين است كه يک سخنران بايد به وظيفه الهى خود عمل و به آنچه بين خود و خداى خود تكليف مى‏ داند عمل‏ كند.

۲۲. مخاطب قرار دادن مستمعين يكى از شيوه‏هاى سخنورى اين است كه هميشه مخاطبان را شاداب نگه دارد و اجازه ندهد كه آنها حواسشان از مجلس و گوش دادن سخن پرت بشود.

لذا مى ‏تواند در ضمن صحبت با نگاه مستقيم به مخاطبان يا آنها را با جملاتى مثل بزرگواران مجلس، عزيزان حاضر در جلسه، شما عزيزان توجه داريد... ، مخاطب قرار دهد تا كاملاً متوجه سخنان باشند. وجود نازنين پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله هم از اين شيوه بهره ‏بردارى كرده است.

لذا وقتى دقت مى‏ كنيم، مى ‏بينيم در مجموع خطبه غدير حدود ۵۳ مرتبه عبارت «مَعَاشِرَ النَّاسِ» و حدود ۴۵ مرتبه از كلمه «ألا» تنبيهيه استفاده شده است.

پانویس

  1. پيام ماندگار غدير: ص ۱۱۵ - ۱۳۲.
  2. نهج البلاغه: خطبه ۱ ص ۲۳۳. فرهنگ سخنان امام حسين ‏عليه السلام: ص ۳۵.
  3. الامالى (صدوق): ص ۴۱۸.
  4. هر كه من مولاى اويم (غفارى ساروى): ص ۲۲.
  5. الكافى: ج ۸ ص ۲۷.