قرارداد غصب خلافت

از ویکی غدیر

قراردادِ غصب خلافت[۱]

در روز چهاردهم ذى‏ الحجة در سفر حجةالوداع ماجراهاى پيچيده ‏اى اتفاق افتاد. از جمله آن وقائع اين بود كه اصحاب صحيفه -  كه پيمان نامه ‏اى بر عليه اهل‏ بيت ‏عليهم السلام نوشته و آن را در كعبه امضا كرده بودند -  بلافاصله وارد عمل شدند.

اصحاب صحيفه؛ ابوبكر و عمر و سه هم پيمانشان با اطلاع از آنچه در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ گذشت و پايه ‏ريزى‏ هايى كه پس از پايان مراسم حجةالوداع براى مراسم غدير انجام مى‏ گرفت، در پى تصميمات شوم خود يک قدم جلوتر گذاشتند و تصميم گرفتند عهد و پيمان بين خود را رسميت دهند، تا در عمل به آن ملتزم باشند و در مراحل بعدى يكديگر را تنها نگذارند. آنان پيمان‏ نامه ‏اى نوشتند و آن را در كعبه امضا كرده بودند، بلافاصله وارد عمل شدند.

اولين كسانى كه از نظر آنان در غصب خلافت همكارى خوبى مى ‏توانستند داشته باشند بنى ‏اميه بودند. اين بود كه رؤساى آنان را به پيمان خود دعوت كردند. در اين مرحله مسئله اقتصادى را هم به مسائل مورد نظر خود افزودند و آن منع خمس از اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بود؛ و گمانشان اين بود كه اگر خمس در اختيار آنان باشد از آن در راه غصب خلافت استفاده خواهند كرد.

در آن مجلس عثمان و معاويه به عنوان سردمداران بنى ‏اميه شركت كردند و چند نفر ديگر نيز حضور داشتند كه عبارت بودند از عبدالرحمان بن عوف، عمروعاص، سعد بن ابى‏ وقاص، مغيرة بن شعبة، ابوهريره و ابوموسى اشعرى.

بنى ‏اميه از آنان پرسيدند: براى خلافت چه كسى را در نظر گرفته ‏ايد؟ گفتند: ابوبكر! آنان گفتند: با منع خمس موافقيم، ولى با خلافت ابوبكر نه! و در واقع با اصل غصب خلافت موافق بودند و درباره ابوبكر متردد بودند. آنان همين مقدار را از بنى‏ اميه پذيرفتند و با آنان نيز هم پيمان شدند، و بار ديگر ابوعبيده جراح را شاهد خود قرار دادند و گروه خود را براى اجراى نقشه ‏هاى شوم گسترده ‏تر نمودند.

اينجا بود كه خداوند به پيامبرش پيمان دوم را هم خبر داد و آيه ۷۹  - ۸۰ سوره زخرف را نازل كرد: «اَمْ اَبْرَمُوا اَمْراً فَاِنّا مُبْرِمُونَ، اَمْ يَحْسَبُونَ اِنّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ»: «آيا مسئله ‏اى را محكم مى‏ كنند؟ پس ما هم محكم مى ‏نماييم. يا گمان مى ‏كنند ما سِرّ و نجوايشان را نمى ‏شنويم؟ بلى، حتى فرستادگان ما نزد آنان مشغول نوشتن هستند».

به دنبال آن آيات ۲۴  - ۲۵ سوره محمد صلى الله عليه و آله نازل شد كه خبر از پذيرفتن نيمى از پيشنهاد اصحاب صحيفه توسط بنى ‏اميه مى‏ داد: «اِنَّ الَّذينَ ارْتَدّوا عَلى اَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ اَمْلى لَهُمْ. ذلِكَ بِاَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطيعُكُمْ فى بَعْضِ الاَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ اِسْرارَهُمْ»:

كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى ‏گردند بعد از آنكه راه هدايت برايشان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است. اين بدان جهت است كه آنان گفتند به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را خوش نداشتند: ما در بعضى از اين مسئله از شما پيروى مى ‏كنيم، ولى خدا پنهان كارى آنان را مى ‏داند.[۲]

پانویس

  1. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۰. واقعه قرآنى غدير: ص ۵۴ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۱.
  2. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۵۷ و ج ۲۸ ص ۱۲۲ و ج ۳۰ ص ۲۶۳ ۱۶۳ و ج ۳۶ ص ۱۵۷. مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى): ص ۹۴.