مبنای اعتقادی منافقین
مبناى اعتقادى منافقين[۱]
سلاح «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ»[۲]، و پذيرفتن برخى از حجج الهى و انكار بعضى ديگر از مسائلى بود كه سقيفه به شدت پيگيرى نمود و نتايج مهمى براى اهداف خود به دست آورد.
خداوند ابعاد گسترده اين توطئه اعتقادى را در يک آيه بيان فرموده و پرده از اسرار سقيفه برداشته است؛ از يك سو صاحبان چنين تفكرى را كافر معرفى كرده مى فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّه وَ رُسُلِهِ» .[۳]
از سوى ديگر شعار «يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّه وَ رُسُلِهِ» را خاطر نشان فرموده، و فرضيه «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ» را مطرح نموده است. نهايتاً هدف اصلى را نشانه رفته كه آنان در صدد ايجاد دينى جديد و اعتقادى خاص هستند كه ربطى به دين الهى ندارد، چنان كه مى فرمايد: «وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً» .
نزول اين آيات درباره اصحاب عقبه به معناى معرفى پيشاپيش توطئه گران سقيفه است كه از روز اولِ مسلمان شدنشان، تا روزگارى كه دسيسه كارى هاى آنان به اسلام ضربه زد، و تا هنگامى كه با نقشه اى اساسى غدير و ولايت را كنار زدند و دين جديدى تأسيس كردند، در واقع مسير يک نقشه بود كه گام به گام عملى گرديد.
با چنين اتمام حجت الهى بايد تعجب كرد كه چگونه مردم تن به سقيفه دادند و مقام ولايت غدير را تنها گذاشتند، و تا آن جا پيش رفتند كه او را به اجبار براى بيعت با اصحاب صحيفه و عقبه و سقيفه آوردند!!