محمدحسین صغیر اصفهانی
محمدحسین صغیر اصفهانی فرزند اسدالله، (زادهٔ ۱۳ رجب ۱۳۱۲ق) شاعر، عارف و مدیحهسرای برجستهٔ اصفهانی از آثار مهم او دیوان اشعار شامل قصاید و غزلیات، و منظومهٔ مصیبتنامه در مراثی اهلبیت و «خطبةالغدیر» است که بازسرایی منظوم خطبهٔ پیامبر اکرم در غدیر است.
|
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست آمر امر الهی شاه دینپرور علیست «ب» برادر با نبی، بیرقفرازِ دین حق بحر احسان، باب لطف بیحد و بیمر علیست «ت» تبارک تاج و طاها تخت و نصراللّه سپاه تیغآور، خسروِ مستغنی از لشکر علیست «ث» ثری مقدم، ثریا متکا، ثابت قدم ثانی احمد به ذات کبریا مظهر علیست «جیم» جاه و قدرش ار خواهی به نزد ذوالجلال جل شأنُه جز نبی از جمله بالاتر علیست «ح» حدوثش با قِدم مقرون، حدیثش حرف حق حاکم حکم الهی، حیَّهدَر حیدر علیست «خ» خداوند ظفر، خیبرگشا، مرحب شکار خسرو ملک ولایت، خلق را رهبر علیست «دال» داماد نبی، دست خدا، دارای دین داعی ایجاد موجودات از داور علیست «ذال» ذاتش ذوالجلال و ذالمنن؛ وز ذوالفقار ذلتافزا بر عدوی مُلحدِ ابتر علیست «ر» رفیعالقدر و والا رتبه، روحافزا سخن رهنمای خلق عالم، ساقی کوثر علیست «ز» زبردست و زکی و زاهد و زهدآفرین زیببخش مسجد و زینتده منبر علیست «سین» سعید و سید و سرور، سلونی انتساب سِرّ لا رطبٍ ولا یابس، سر و سرور علیست «شین» شفیع المذنبین، شیر خدا، شاه نجف شمع ایوان هدایت، شافع محشر علیست «صاد» صدّیق و صبور و صالح و صاحب کرم صبح صادق از درون شب پدیدآور علیست «ضاد» ضرغام شجاعتپیشهٔ روشنضمیر ضاربی کز ضربتش مضروب لا یخبر علیست «طا» طبیب طبعدان، مطلوب ارباب طلب طاق نه کاخ مطبق طرح را لنگر علیست «ظا» ظهیر ملک و ملت، ظاهر و باطن امام ظل ممدود خدای خالق اکبر علیست «عین» عینالله و أعلی جاه و علامالغیوب عالم علم علیالاشیا ز خشک و تر علیست «غین» غرّان شیر یزدان، غیرتالله المبین غالب اندر غزوهها بر خصمِ بدگوهر علیست «ف» فصیح و فاضل و فخر عرب، میر عجم فارس میدان مردی، فاتح خیبر علیست «قاف» قلب عالم امکان، قسیم خلد و نار قاضی روز قیامت، خواجهٔ قنبر علیست «کاف» کنز علم ماکان و علوم مایکون کاشف سِرّ و علن از اکبر و اصغر علیست «لام» لطفش شامل احوال کلّ ماخلق لازم التعظیم، شاه معدلتگستر علیست «میم» ممدوح صحف، موصوف تورات و زبور مصحف و انجیل را مصداق و المصدر علیست «نون» نظام نه فلک از نام نیکش وز جمال نوربخش مهر، ماه و انجم و اختر علیست «واو» واجب منزلت، ممکننما، والا گهر واقف از ماوقع وز ما وقع یکسر علیست «ها» هُوَ الْهادِی المُضِلّینَ فی الصِّراطِ المُستَقیم هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر علیست «یا» یَدُالله فَوقَ اَیدِیهم یکی از مدح اوست یکسر از یا تا الف هر حرف را مضمر علیست گویی ار مدح علی دیگر چه غم داری «صغیر» یاور خلق جهانی گر تو را یاور علیست |
زندگینامه
محمدحسین صغیر اصفهانی در ۱۳ رجب ۱۳۱۲ قمری (۱۲۷۱ شمسی) در اصفهان دیده به جهان گشود.[۱] وی از همان کودکی استعداد شگفتی در سرودن شعر نشان داد؛ تا جایی که در هشت سالگی زبان به شعر گشود و لقب «صغیر» را برای خود برگزید.[۲] پدرش با وجود بیسوادی، اهل عزاداری و آئینهای مذهبی بود و مادرش نیز زنی مؤمن و پارسا بود که زمینه تربیت دینی فرزند را فراهم نمود.[۳]
اولین شعر
استاد درباره اولین شعری که سرودند چنین نقل میکردند: «در شش سالگی، همسایه ما جشن عروسی داشت. جمعی از بچهها بودیم که به آن خانه رفتیم اما هنگام شام، صاحبخانه غذای بزرگترها را در اتاق و سفره انداخت و همه بچهها را به پشت بام فرستاد. ما با حسرت به سفره غذا مینگریستیم و آه میکشیدیم. دلم برای بچهها سوخت که چرا آنها را جدا کردند و به غذا راه ندادند. در همان لحظه این بیت به ذهنم آمد و گفتم:
نه گفته امام و نه گفته خدا | ||
که اطفال مردم کنید روی بام |
بچهها بیت را با هم خواندند. وقتی صدای شعر ما بلند شد، صاحبخانه پرسید این شعر را چه کسی گفته و یکی از بزرگان مجلس پاسخ داد که کار شما اشتباه بوده و باید بچهها را سر سفره بیاورید. به این ترتیب همه بچهها سر سفره آمدند و با اشتها غذا خوردند و برای من که این شعر را سروده بودم دعای خیر کردند؛ آن شب باقی مانده غذا را بزرگترها خوردند.»
تخلص به صغیر
سید علی ظهیرالاسلام[۴] درباره جلسات صغیر اصفهانی چنین بیان میکند: «پدرم، آیتالله حاج سید مرتضی ظهیرالاسلام، از استادان برجسته فقه و عرفان، چهارشنبهها پیش از ظهر، جلسهای عارفانه با حضور استاد صغیر اصفهانی، استاد جلالالدین همایی و جمعی از شعرا و عرفا در حجره خود در مدرسه صدر بازار برگزار میکرد. در این محفل اهل ادب به گفتگوهای ادبی و عرفانی میپرداختند، فیالمجلس شعر میسرودند و به نقد آثار یکدیگر مینشستند. به یاد دارم که یک بار استاد صغیر درباره علت انتخاب تخلص «صغیر» گفت: در هشتنه سالگی همراه پدرم، آقا اسدالله، که مداح اهل بیت علیهم السلام بود، به مراسم مذهبی میرفتم و روزی به دستور پدر یکی از اشعارم را در مدح اهل بیت علیهم السلام خواندم. یکی از بزرگان حاضر، از مشاهده ذوق شعر من شگفتزده شد و مرا «شاعر صغیر» نامید و از آن پس این تخلص را برای خود انتخاب کردم.»
اساتید
صغیر اصفهانی غالب عمر خویش را در محیط علمی و ادبی اصفهان سپری کرد و در کنار شغل بافندگی،[۵] حضور فعالی در انجمنهای ادبی شهر داشت؛ وی از شاگردان برجسته انجمن مشهور میرزا عباسخان شیدا بود که خود از استادان و نویسندگان برجسته بهشمار میآمد. پس از درگذشت استاد، صغیر به مقام صدرنشینی انجمنهای ادبی اصفهان رسید،[۶] او در انجمنهایی چون مدرسه تبریزی، خاکیا، کمال، سعدی و مکتب صائب که وی در آنها مورد احترام و پیشکسوتی قرار گرفت.[۷] صغیر با ارادت به میرزا عباس پاقلعهای، اشعاری در مدح او سرود و دوران جوانی خود را نزد مشایخ عرفانی سپری کرد.[۸]
صغیر در تأسیس انجمن ادبی صائب تأثیر به سزایی داشت و همراه با شیدای گیلانی در جلسات این انجمن که صبحهای جمعه در کنار مزار صائب تشکیل میشد شرکت میکردند.[۹]
وجه ادیبانه و عرفانی صغیر اصفهانی با سرودن قصیدهها، غزلها و مرثیههایی برای چهارده معصوم علیهمالسلام شکوفا شد، او در بسیاری از آثارش به آیات قرآن و روایات توجه خاصی داشته[۱۰] و آثار وی در سراسر کشور مورد استفاده مداحان و دوستداران اهلبیت قرار گرفت.[۱۱] اشعار او نه تنها در آیینهای مذهبی و عزاداریها خوانده میشد، بلکه برخی ابیاتش زینتبخش کتیبههای بقاع متبرکه و عتبات عالیات گردید.[۱۲] او همچنین مؤسس کانون مداحان اهلبیت علیهم السلام در اصفهان بود و در تربیت و شکوفایی این سنت نقش بسزایی داشت.
صغیر به خوشخلقی، بخشندگی، صفای باطن و سادگی شهرت داشت و اخلاق و عرفان در اشعارش تجلی یافته بود. وی با تلاش بسیار به تزکیه نفس و تقویت روحیه اخلاقی همت گماشت[۱۳] و همواره طاعت بدون ریا و رعایت حقوق دیگران را توصیه میکرد. در کنار اشعار مذهبی، آثار اخلاقی و عرفانی او مورد توجه اقشار مختلف قرار گرفت و پس از وفاتش مورد ستایش بیش از هفتاد شاعر قرار گرفت. خیابانی در اصفهان به نام وی نامگذاری شده و دیوان اشعارش بارها تجدید چاپ شده است.[۱۴]
در گذشت
صغیر در اواخر عمر آرزو داشت در نجف و در جوار امیرالمؤمنین علیه السلام ساکن شود[۱۵] اما در اول جمادیالثانی ۱۳۹۰ قمری (۱۳۴۹ شمسی) در هفتاد و هشت سالگی در اصفهان درگذشت و در جوار حرم رأسالرضا در منطقه طوقچی اصفهان، به خاک سپرده شد.[۱۶]استاد همایی متخلّص به «سنا» ضمن مرثیه ای ماده تاریخ وفات او را چنین سرودهاند:
| به تاریخ وفات تو، به سیر آفتاب و مهر | خرد گوید: «صغیر از ما» سنا گوید «صغیر من» |
آثار
آثار برجسته صغیر شامل موارد زیر میباشد:[۱۷]
- «خطبه الغدیر»
- «دیوان قصاید و غزلیات»
- «مصیبتنامه صغیر»
- «وداد بشر»
- «ریاض الحسینی»
- «فضائل الائمه علیهم السلام»
«وداد بشر» مثنوی کوتاهی در زمینه اندرز و حکمت است که بر وزن و سبک مخزن الاسرار نظامی ساخته شده و متأثر از آن است. این اثر حاوی عبرتها و نصایح اخلاقی میباشد.[۱۸]
«خطبة الغدیر» اثری منظوم است که ترجمه منظوم خطبه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در واقعه غدیر خم است. این کتاب در قالب مثنوی و بحر متقارب و قالب مثنوی به نظم درآمده و اهمیت خاصی در مدح و ترویج واقعه غدیر دارد.[۱۹]
«مصیبت نامه» مجموعهای است که در یک جلد، ترکیبی از «ریاض الحسینی و فضائل الائمه علیهم السلام» را شامل میشود و با تمرکز ویژه بر تعزیه و وقایع کربلا سروده شده است. این اثر تأکیدی ویژه بر مراثی و وقایع مربوط به اهل بیت علیهمالسلام دارد.[۲۰]
«دیوان قصائد و غزلیات» که شامل مجموعهای از اشعار مدح، قصاید و غزلیات صغیر اصفهانی است. این دیوانها حاوی شعرهایی در قالبهای مختلف از جمله قصیده، غزل، مراثی و منظومههای بلند میباشند. غزلیات صغیر «که عموماً عارفانه و عاشقانه هستند» شامل بیش از ۴۰۰ غزل با مضامین مختلف است که عشق، مدح و تعزیه را در بر میگیرد.
خطبه غدیر در شعر[۲۱]
خطبه غدیر به صورت نظم فارسی توسط عده ای از شعرای فارسیزبان انجام گرفته که یکی از آنها «خطبة الغدیر» اثر صغیر اصفهانی، که با همکاری مرحوم عمادزاده انجام گرفته است.[۲۲]
غدیریهها
صغیر در مناسبتهای مختلف به مدح و ستایش حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام مبادرت میکرد. یکی از مهمترین این مناسبتها، واقعه غدیر خم بود که صغیر در این زمینه مجموعهای از قصاید را تحت عنوان «غدیریه» سرود. اشعار غدیریه و همچنین اشعار بلند بحر طویل وی عمدتاً در دیوان «مصیبتنامه صغیر» و دیوانهای قصاید و مراثی مربوط به خاندان اهل بیت علیهمالسلام گردآوری شده است. بخش مجزایی تحت عنوان «غدیریه» در بسیاری از نسخههای این دیوانها یافت میشود که نشاندهنده اهمیت ویژه این نوع آثار در کارنامه شعری وی است. در دیوان اشعار صغیر، حدود ۱۳ غدیریه به چشم میخورد. علاوه بر این، کتاب «خطبة الغدیر» نیز ترجمه منظوم خطبه غدیر خم پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است که توسط صغیر در قالب مثنوی و وزن متقارب، در حدود هفتصد بیت به نظم درآمده است.[۲۳]
بحر طویل
| بحر طویل غدیریه |
|---|
| حمد بیرون ز حد آن قادر فرد احدی را که به یک لفظ کن افراخت ز هستی علم انگیخت وجود از عدم آمیخت عناصر به هم آورد پدید ارض و سما نور و ضیاء شمس و قمر ابر و مطر رمل و حجر بحر و بر و چشمه و کوه و دره اشجار و نباتات و جمادات و تر و خشک و شب و روز و مه سال چه پیدا و چه پنهان نعم نامتناهی که در این باب دهد خویش گواهی بود این قول الهی که شمردن نتوانید شما نعمت ما را وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ زهی رفعت و اقبال خهی شوکت و اجلال که کرد آن همه یکبار نثار قدم حضرت انسان و پس او را سوی خود خواند و همی کرد به وی صنع خود اظهار که از دیدن آثار برد ره بمؤثر کند اقرار پس از دیدن قدرت به مقدر نگرد صورت و در دل فتدش عشق مصور شودش معرفتی حاصل و از شوق ستایش کند آن پاک خدائی که پی بندگی خویش بپوشاند چنین خلعت هستی به بر مرد و زن و پیر و جوان شاه و گدا باز در این باب شنو قول خداوند جهان عز علا را وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ باری ای آدم خاکی تو گل سرسبد عالم ایجادی و عالم همه آن تو بود بیشتر از جن و ملک رفعت و شان تو بود جنت فردوس بتحقیق مکان تو بود نیک نظر کن سوی اشیاء که ز علوی و ز سفلی ره عشق تو سپارند و همه رو بتو دارند بر آنند که خود بر تو رسانند تو رو سوی خدا کن برهش خویش فنا کن بدر خالق یکتا ز ادب پشت دوتا کن بنگر از تو چه حق خواسته آن دین ادا کن تو مپندار عبث خلق شده بیهده از نیست بهست آمدی آیا نشنیدی ز خداوند که فرمود عبث خلق نکردیم شما را أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا عالم از بهر تو شد خلق و تو از بهر عبادت که بری ره به سعادت رهی از قید شقاوت چه به معنی چه به صورت بزنی دامن همت به کمر از پی طاعت به هوای دل خود ره نسپاری شنوی حکم حق و در عمل آری ز صلوة و ز صیامش ز حلال و ز حرامش نکنی غفلت و کامل کنی اسلام خود آنگه به تولای امیری که بود فرض ولایش بستوده است خدایش همه عالم به فدایش که نشد بعث رسل جز که شود عالم انسانیت آباد که آن معنی انسان شود از پرده نمایان بشناسند خلایق حق از آن مظهر یزدان تیر اربعث رسل بهر وی آمد ز چه در خم غدیر امر مؤکد ز خداوند به ختم رسل احمد (صلی الله علیه وآله) که بگو آنچه که دانی و گر آنرا نرسانی نرسانیدهای ای شاه به مخلوق تو پیغام خدا را یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ شد چو مأمور بدین امر شه کشور دین حامل فرقان مبین ماه سما شاه زمین ختم رسل عقل کل آئینهٔ وجه احد احمد (صلی الله علیه وآله) گهر افشاند ز لعل لب جانبخش که بایست مرا منبری آنگه ز جهاز شتر آن قوم نمودند بپا منبر و بنشست بر آن سید عالم نبی امی اکرم برخی همچو گل افروخته نینی که رخش لطف و ملاحت به گل آموخته مردم همگی دیده بر او دوخته خلقی شده سرگرم تماشای جمالش به فلک نور روان از رخ خورشید مثالش نه همین خلق زمین گشته بر اومات که حیران شده بر وی همه سکان سماوات پس آن مظهر آیات و کرامات پس از بسمله بنهاد بدین خطبه بنا حمد و ثنا را الْـحَمْـدُ لِلّٰهِ الَّذِی عَلَا فِی تَوَحُّدِهِ وَ دَنَا فِی تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فِی سُلْطَانِهِ وَ عَظُمَ فِی أَرْکَانِهِ وَ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ فِی مَکَانِهِ وَ قَهَرَ جَمِیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهَانِهِ مَجِیدًا لَمْ یَزَلْ مَحْمُودًا لَا یُزَالُ از پس حمد حق آن شمع شبستان هدایت شه اقلیم رسالت قمر برج نبوت به ملا گفت به امت که رساندم به شما آنچه که بر من برسید از حق و تقصیر نکردم به خلایق در رحمت بگشودم همه را راه سلامت بنمودم به شما آنچه که گفتم همه از قول خدا بود و مبری ز هوی بود کنون هست مرا در نظر امری که در آن امر سه نوبت شده جبریل به من نازل و تأکید به تبلیغ همی کرده در این منزل و آن نیست مگر اینکه بگویم به سفید و به سیه تا همه دانند علی هست وصی من و از بعد من او راست خلافت بود او در خور تشریف امامت بر من رتبه او رتبه هارون بر موسی است نبی نیست دگر بعد من و او به شما سید و مولی است برد تا که شما را به ره راست مسازید رها دامن این راهنما را فاعْلَمْ كُلَّ أَبْیَضٍ وَأَسْوَدٍ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخِی وَوَصِیِّی وَخَلِیفَتِی مِنْ بَعْدِی، الَّذِی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَهُوَ وَلِیکُمْ ایها الناس ز کف دین خدا را مگذارید ره کفر و ضلالت مسپارید کتابی که خداوند فرستاده محقر مشمارید بیابید رموزش به بر حیدر کرار که او هست به آیات خدا کاشف اسرار بجوئید تمسک به وی و جان خود آزاد کنید از غم محشر دل خود شاد کنید این سخن ای قوم بدانید که بیمهر علی (علیهالسلام) راه بمقصود نیابید بکوشید به حبّش که نعیم است و بترسید ز بغضش که جحیم است پس آنشاه برآورد علی را بمکان و رفعناه و بگفتا به هر آنکس که منم سید و مولی علی او راست یقین سید و مولی و رسانید بگوش همه تا شام ابد این سخن روح فزا را مَن كُنتُ مَوْلاهُ فَهٰذَا عَلِيٌّ مَوْلاهُ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي باز فرمود که ای قوم بدانید پس از من علم دین به کف حیدر صفدر بود و بعد وی اندر کف اولاد کرامش به همه فرض بود طاعتشان هست همه خصلت من خصلتشان بر همه خلقند چو من هادی و رهبر همه پاکند و مطهر همه پویند ره دین من افزاید از آنها به جهان رونق آئین من از جمله آنهاست یکی مهدی قائم که بود دوره او باقی و دائم کند او حکم به حق یعنی از او نیست که بر صورت ظاهر نگرد دست تصرف سوی باطن نبرد بلکه به باطن کند او حکم و فرازد علم عدل و نگونسار کند رایت بیداد غرض داد نشان بعد علی سلسله پاک امامان عظام نقباء نجبا را الأَئِمَّةُ الْقَائِمُونَ فِیهِمُ الْمَهْدِيُّ إِلَى یَوْمِ القِیامَةِ الَّذِي یَقْضِي بِالْحَقِّ کرد پس امر به بیعت همه را با شه مردان پی بیعت همه گشتند سوی شاه شتابان ولی از مکر گروهی و گروه دگری از ره ایقان خنک آنانگه از آن شاه گرفتند در آن مرحله دامان نبد ار قسمت من اینکه در آن روز زنم چنگ به دامان علی شکر که از لطف خدای ازلی آمدم امروز به کف دامن صابر علی آن زادهٔ آزاده حیدر گل گلزار پیمبر به دلم نور علی تافته از روی نکویش بلی این شاخ بتحقیق از آن اصل بود بیسخن این جوی بدان بحر کرم وصل بود فخر من این بس که بگویند صغیر است غلامی ز وی الحاصل از آن قوم چو بگرفت نبی بهر علی بیعت و آن امر باتمام رسانید بیاورد بر او حضرت جبریل به فرمان خدا آیهٔ تکمیل و فرو خواند بر امت نبی ابطحی آن آیه سر تا بسر احسان و عطا را الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا |
پانویس
- ↑ همایی (سنا)، «وفیات معاصران (صغیر اصفهانی)»، ص۳۷۶
- ↑ همایی (سنا)، «وفیات معاصران (صغیر اصفهانی)»، ص۳۷۵.
- ↑ صغیر اصفهانی، محمدحسین، زنده جاوید.
- ↑ میر سیّدعلی ظهیر معروف به «ظهیرالاسلام» فرزند سیّد مرتضی ظهیرالاسلام بن سیّدعلی زنجیرهفروش بن سیّدمحمّد موسوی اصفهانی، از خوشنویسان هنرمند معاصر اصفهان بوده است.
- ↑ صغیرا ص۸۷
- ↑ دیوان صغیر اصفهانی، مقدمه، ص۶
- ↑ اعلام اصفهان، ج۲، ص۶۲۴
- ↑ صغیر اصفهانی، پرورش، ص۵۷۱.
- ↑ صغیر اصفهانی، مقدمه بیریای گیلانی ص۹
- ↑ صغیر اصفهانی، مقدمه بیریای گیلانی ص۷
- ↑ صغیرا ص۶۱
- ↑ صغیر اصفهانی، پرورش، ص۵۷۲.
- ↑ صغیر اصفهانی، ص۵۷۱.
- ↑ کیانی فلاورجانی، «صغیر اصفهانی، محمد حسین» ج۲۹، ص۶۳۷
- ↑ صغیرا ص۳۶
- ↑ اعلام اصفهان، ج۲، ص۶۲۴.
- ↑ اعلام اصفهان، ج۲، ص۶۲۴
- ↑ صغیر اصفهانی، وداد بشر، ص۴۴
- ↑ صغیرا ص۱۵۵
- ↑ صغیرا ص۸۹
- ↑ اسرار غدیر: ص ۱۲۹. چهارده قرن با غدیر: ص ۱۵۹.
- ↑ دانشنامه غدیر، ج ۱۴، ص ۳۶۲.
- ↑ صغیرا ص۱۵۵
