محمد بن اسماعیل بخاری (ابوعبدالله، صاحب صحیح)

روايت حديث غدير در تاريخ[۱]

يكى از علما و بزرگان اهل‏ سنت كه حدیث غدیر را نقل كرده محمد بن اسماعيل بخارى، ابوعبدالله، صاحب صحيح (م ۲۵۶ ق) در «التاريخ الكبير» است. بخارى با سند خود حديث غدير را با اشاره به ماجراى غدير در تاريخ خود نقل كرده است.[۲]

بخارى از تعريف بى‏ نياز است، چرا كه او نزد اهل‏ تسنّن صاحب مهم‏ ترين و وثيق ‏ترين كتاب بعد از قرآن است. دانشمندان عامه كسى و كتابى را مانند او و كتابش ستايش نكرده‏ اند؛ تا حدّى كه در ستايش بخارى به معيارهاى مذهب خودشان نيز مبالغه كرده و او را وراى هر حدّ و حصرى ستوده ‏اند. شرح حال بخارى در همه منابع رجالى آمده است.

عدم نقل حديث غدير در صحيح[۳]

فخر رازى در ردّ حدیث غدیر به عدم نقل آن توسط بخارى و مسلم استدلال كرده، و اينكه چون اين دو نفر حديث غدير را در صحيح خود نقل نكرده ‏اند پس از اعتبار ساقط است. پاسخ اين شبهه رازى هم در يک جمله اين است: بسيارى از مرويّات بخارى و مسلم در كتاب‏ هايشان نزد پيشوايان بزرگ اهل‏ سنت و حافظان حديث و ناقدان اخبار، سنداً يا متناً باطل است.

در اين صورت، چگونه مى‏ توان تمسک فخر رازى به عدم نقل حديث متواتر و مشهور غدير توسط بخارى و مسلم را پذيرفت؟! و چگونه روایت نكردن حديث غدير توسط اين دو مايه انكار صدور آن از سوى رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله خواهد بود؟! مرحوم میرحامد حسین ده پاسخ براى اين اشكال او گفته است.

نقل حديثى هم سياق با حديث غدير[۴]

در دو كتاب احاديثى آمده كه با حدیث غدیر هم سياق هستند. يكى از آنها سياق حديث غدير در «صحيح بخارى» است. به تعبير ديگر: يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر امامت و ولایت حديثى است كه بخارى در صحيحش آورده است. وى مى ‏نويسد:

ابراهيم بن منذر، از محمد بن فليح، از پدرش، از هلال بن على، از عبدالرحمن بن ابى‏ عمره، از ابوهریره، از پيامبرصلى الله عليه وآله براى من نقل كرد: هيچ مؤمنى نيست مگر اينكه من در دنيا و آخرت از او به خودش سزاوارترم. اگر (دليل) مى ‏خواهيد اين آيه را بخوانيد: «النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم». پس هر مؤمنى كه بميرد و مالى را بر جاى نهد، خويشان پدرى‏اش -  هر كس باشند -  آن مال را از او ارث مى ‏برند. و هر كس وام يا عيالى بر جاى نهد، (بستانكار يا عيالش) نزد من آيد كه من مولاى اويم.

پيشتر گذشت كه اين حديث را مسلم نيز نقل كرده است. همچنين از گزارش كتاب «الدرّ المنثور» معلوم شد كه ابن ‏جرير و ابن ‏ابى ‏حاتِم و ابن‏ مردوَيه نيز اين حدیث را روایت كرده‏ اند.

اين حديث در سياق همانند حديث غدير است. از اين رو، بايد مراد از «مَولى» در حديث غدير همان باشد كه در اين حديث اراده شده است. يكسانى سياق جدّاً روشن است، چرا كه پيامبر صلى الله عليه و آله نخست أولى بودن خود نسبت به مؤمنان در دنيا و آخرت را خاطرنشان كرده، و سپس فرموده است: من مولاى اويم. حديث غدير نيز چنين است. آنجا نيز رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در آغاز بيان كرده كه از مؤمنان به خودشان سزاوارتر است و سپس افزوده است: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است.

بنابراين، به همان دليلى كه اهل ‏سنت مَولى در حديث منقول در صحيحين را به معناى «ولىّ امر» حمل كرده ‏اند، ما نيز مَولى در حديث غدير را به اين معنى حمل مى ‏كنيم. پيشتر (ذيل عنوان مَولى به معناى أولى در حديثى منقول در صحيحين) سخن قَسطَلانى نقل شد كه در تفسیر عبارت «من مولاى او هستم» در حديث صحيحين نوشته بود: يعنى من ولىّ ميّت هستم و پرداختن امور او به عهده من است. كرمانى و نَوَوى نيز چنين تفسيرى داشتند.


همچنين مراجعه شود به عنوان: سند حدیث غدیر.

پانویس

  1. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۲۴۰. اسرار غدير: ص ۱۰۷. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱.
  2. التاريخ الكبير: ج ۱ (قسم ۱) ص ۳۷۵. عوالم: ج ۳/۱۵ ص ۴۷۷.
  3. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۵۴ - ۷۱.
  4. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۵۷۸ - ۵۷۹.