محمد بن عبدالله حمیری
محمد بن عبدالله حمیری، که به عنوان همنشین و همپیمان عمرو عاص شناخته میشود، به احتمال زیاد فرزند قاضی عبدالله بن محمد حمیری است؛ همان کسی که معاویه اداره دیوان خاتم خود را به او سپرد. طبق نقل جهشیاری در کتاب «الوزراء و الکتاب»، عبدالله علاوه بر منصب قضاوت، مسئولیت دیوان خاتم را نیز بر عهده داشت.
ماجرا از آنجا آغاز شد که معاویه برای زیاد بن ابیه، والی عراق، فرمانی صادر کرد تا صد هزار درهم به عمرو بن زبیر پرداخت شود. عمرو بن زبیر پس از دریافت فرمان، مبلغ را به دویست هزار درهم افزایش داد. وقتی زیاد صورتحساب را برای معاویه فرستاد و معاویه متوجه این افزایش شد، دستور داد صد هزار درهم اضافی بازگردانده و عمرو بن زبیر زندانی شود. این واقعه باعث شد معاویه برای جلوگیری از تکرار چنین اتفاقاتی، دیوان خاتم را تأسیس کند و سرپرستی آن را به عبدالله بن محمد حمیری سپرد. او علاوه بر قضاوت، این مسئولیت جدید را نیز پذیرفت. به نظر میرسد شاعر مورد بحث نیز خود همین قاضی عبدالله بن محمد حمیری باشد و در تاریخ، نام پدر به جای پسر آمده است.
اما درباره دیوان خاتم: ابن طقطقی در «الآداب السلطانیة» مینویسد که دیوان خاتم از ابتکارات معاویه بود. این دیوان یکی از مهمترین و رسمیترین دیوانها شد و تا میانه دوران عباسیان ادامه یافت. وظیفه دیوان این بود که دفاتری زیر نظر نمایندگان ویژه سلطان تشکیل دهد و هر فرمانی که از سوی خلیفه صادر میشد، ابتدا به این دیوان برده میشد؛ نسخهای از آن مهر و موم شده و با نخ بسته میشد و در دیوان نگهداری میگردید. این روش تا مدتها در میان قاضیان رایج بود.[۱]
اتمام حجت با غدير[۲]
يكى از کسانی كه با غدير اتمام حجت نموده محمد بن عبدالله حميرى سپرست دیوان خاتم معاویه است: روزى سه نفر از شعرا نزد معاويه جمع بودند: طرِمّاح، هشام مرادى، محمد بن عبدالله حميرى. معاويه كيسه زرى بيرون آورد و مقابل خود گذاشت و گفت: اى شعراى عرب، درباره على بن ابى طالب شعرى بگوييد ولى جز حق نگوييد. من فرزند ابوسفيان نيستم اگر اين كيسه را به كسى بدهم جز آنكه درباره على حق را بگويد.
طرمّاح برخاست و درباره حضرت ناسزا گفت. هشام مرادى نيز ناسزا گفت. عمروعاص به محمد بن عبدالله حميرى گفت: اكنون تو بگو، ولى غير حق مگو. سپس عمروعاص به معاويه گفت: قسم ياد كرده اى كه اين كيسه را ندهى جز به كسى كه درباره على حق را بگويد. معاويه گفت: آرى. محمد بن عبدالله حميرى برخاست و اشعار بلندى در مدح اميرالمؤمنين عليه السلام سرود كه يک بيت آن درباره غدير بود:
وَ لا وَ اللهِ لا تَزْكُو صَلاةٌ - بِغَيْرِ وِلايَةِ العَدْلِ الإِمامِ أَميرُ المُؤمِنينَ بِكَ اعتِمادي - وَ بِالعِزِّ المَيامينِ اعتِصامي فَهذا القَولُ لي دينٌ و هذا - إِلى لِقْياكَ يا رَبّي كَلامي بَرِئْتُ مِنَ الَّذي عادى عَلِيّاً - وَ حارَبَهُ مِن أَولادِ الطَّغامِ تَناسَوا نَصْبَهُ في يَومِ خُمٍّ - مِنَ الباري وَ مِن خَيْرِ الأَنامِ بِرَغْمِ الأَنفِ مِن شانا كَلامي - عَلِيٌّ فَضلُهُ كَالبَحرِ طامي وَ أَبْرَأُ مِن أُناسٍ أَخَّروهُ - وَ كانَ هُوَ المُقَدَّمَ بِالمَقامِ عَلِيٌّ هَزَمَ الأَبطالَ لَمّا - رَأَوا في كَفِّهِ يَرِقُّ الحُسامُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ قُولوا بِحَقٍّ - فَإِنَّ الإِفكَ مِن يَشيمُ اللِّئامِ أَبْعِدْ مُحَمَّداً بِأَبي وَ أُمّي- رَسولَ اللهِ ذي الشَّرَفِ التَّهامي أَلَيْسَ عَلِيٌّ (علیه السلام) أَفضَلُ خَلقِ رَبّي- وَ أَشْرَفُ عِندَ تَحصيلِ الأَنامِ وِلايَتُهُ هِيَ الإِيمانُ حَقّاً- فَذَرني مِن أُبَا طِيلِ الكَلامِ وَ طاعَةُ رَبِّنا فيها وَ فيها- شِفاءٌ لِلقُلوبِ مِن السَّقامِ عَلِيٌّ (علیه السلام) إِمامُنا بِأَبي وَ أُمّي - أَبو الحَسَنِ المُطَهَّرُ مِن حَرامِ إِمامُ هُدىً أَتاهُ اللهُ عِلماً - بِهِ عُرِفَ الحَلالُ وَ الحَرامُ وَ لَو أَنّي قَتَلتُ النَّفسَ حُبّاً - لَهُ ما كانَ فيها مِن أَنامِ يُحِلُّ النّارَ قَومٌ أَبغَضوهُ - وَ إِن صَلَّوا وَ صاموا أَلفَ عامِ[۳]
به حق محمّد صلی الله علیه وآله حق گوييد همانا دروغ از اخلاق افراد پست است. - آيا بعد از محمّد صلی الله علیه وآله كه پدر و مادرم فداى او باد پيامبر كه شرف تهامه است. - آيا نيست على علیه السلام برترين خلق پروردگارم و شريف ترين مردم. - ولايت على علیه السلام به حق كه ايمان است مرا رها كن از سخنان باطل. - اطاعت پروردگار ما در اطاعت ولايت اوست و شفاى قلب هايمان از بيماريها است. - على علیه السلام كه پدر و مادرم فداى او باد امام ماست پدر امام حسن علیه السلام كه از هرپليدى پاك است. - على علیه السلام امام هدايت است كه خداوند علم به او داد به على علیه السلام حلال و حرام شناخته مىشود. - اگر من در راه محبت على علیه السلام كسى را بكشم گناهى بر من نيست. - آتش جهنم حلال است براى مردمى كه على علیه السلام را دشمنى كردند اگرچه هزار سال نماز خوانده و روزه گرفته باشند نه به خدا قسم فائده ندارد نمازى كه بدون قبول ولايت على علیه السلام باشد. - حضرت امير المومنين علیه السلام مورد اعتماد است به اولاد با ميمنت تو چنگ زدهام. - اين حرف (ولايت على علیه السلام) دين من است تا ديدار تو اى پروردگارم. - بيزارم از كسى كه با على علیه السلام دشمنى نموده و از اولاد ستمكاران كه با او مبارزه كند. - فراموش كردند نصب على علیه السلام را روز خم از سوى خدا و بهترين خلقش (محمّد صلی الله علیه وآله) - به خاك ماليده باد دماغ كسيكه حرفم را بد داند و فضل على علیه السلام چون درياى بيكران است.