محمد بن عمر واقدی

محمد بن عمر واقدی (۱۳۰ یا ۱۲۹–۲۰۷ ق) از بزرگترین مورخان و محدثان قرن دوم هجری و متخصص تاریخ غزوات پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله بود که در مدینه زاده شد و برای تحقیق درباره سیره و وقایع صدر اسلام به گردآوری اخبار و مشاهده میدانی اماکن تاریخی می‌پرداخت. او در سال ۱۸۰ قمری به بغداد مهاجرت کرد و مدتی نیز قاضی عسکر مهدی بود و آثار متعددی مانند «المغازی» و «اخبار مکه» از خود به جای گذاشت. واقدی سال ۲۰۷ ق در بغداد درگذشت و شاگرد برجسته‌اش محمد بن سعد زهری (صاحب طبقات کبری) است.

محمد بن عمر واقدی
اطلاعات فردی
نام کاملابوعبداللّٰه محمد بن عمر واقدی السهمی الاسلمی
سرشناسیمورخ و محدث برجسته قرن دوم هجری
تولد۱۲۹ یا ۱۳۰ هجری قمری، مدینه
وفات۲۰۷ هجری قمری، بغداد
محل دفنقبرستان خیزران بغداد
اطلاعات علمی
استادانابن جریج، محمد بن عجلان، سفیان ثوری
شاگردانمحمد بن سعد زهری
مذهباهل سنت
اطلاعات فرهنگی
زمینه فعالیتجمع‌آوری حدیث، تدوین تاریخ اسلام، قضاوت در دوره عباسیان
علت شهرتتألیف کتاب المغازی

زندگی‌نامه

محمد بن عمر واقدی در سال ۱۳۰ هجری قمری در مدینه، در اواخر خلافت مروان بن محمد، زاده شد.[۱] برخی منابع مانند صفدی و ابن تغری بردی، ولادت او را سال ۱۲۹ دانسته‌اند.[۲] مادر واقدی، دختر عیسی بن جعفر بن سائب خاثر، مردی ایرانی از سرزمین فارس بود.

واقدی به خانواده بنی سهم تعلق داشت که از شاخه‌های قبیلهٔ بنی اسلم محسوب می‌شوند.[۳]از دوران کودکی و نوجوانی به تحصیل و گردآوری اخبار و احادیث مربوط به سیره پیامبر صلی الله علیه وآله و جنگ‌های ایشان اهتمام می‌ورزید. گفته‌اند که واقدی حتی در جوانی کنار مسجد پیامبر می‌نشست و اخبار مغازی را مطالعه می‌کرد و آن را با دیگران به اشتراک می‌گذاشت.

وی برای جمع‌آوری روایات، سراغ بازماندگان صحابه، فرزندان شهدا و مطلعین می‌رفت و حتی به محل‌های جنگ سفر می‌کرد تا وقایع را از نزدیک مشاهده کند و دقیق‌تر روایت نماید. نقل است که واقدی به عنوان راهنمای هارون الرشید و یحیی بن خالد برمکی در سفر حج، اماکن جنگ‌ها و قبور صحابه را معرفی می‌کرد. علاقه و ارتباط او با خاندان برمکی موجب شد پس از این سفرشان، حمایت‌های مالی و معنوی فراوانی از سوی آن‌ها دریافت نماید.

اساتیدی مانند ابن جریج، محمد بن عجلان، معمر بن راشد، ابراهیم بن سعد، ابن ابی‌ذئب، سفیان ثوری و عبدالحمید بن جعفر، از جمله مشایخ او در دانش حدیث، سیره و مغازی بودند.[۴] در سال ۱۸۰ هجری، به سبب بدهی مالی و ترغیب همسرش ام عبدالله و علاقه به دیدار یحیی بن خالد برمکی و زندگی در محیطی مرفه‌تر، از مدینه به عراق کوچ کرد. در بغداد مقیم شد و سپس به دلیل سفر درباریان به سمت شام، خود نیز به شام رفت و در آن‌جا به آن‌ها پیوست. هارون الرشید و مأمون به او عطایا و مواهب فراوانی بخشیدند، حتی گفته شده که ششصد هزار درهم از خلیفه دریافت کرده بود.

پس از بازگشت از شام،[۵] در بغداد ساکن شد تا زمانی که مأمون از خراسان بازگشت و واقدی را به منصب قاضی منطقه عسکر مهدی (بخشی از شرق بغداد) منصوب کرد.[۶] برخی منابع واقدی را قاضی غرب بغداد هنگام وفات معرفی کرده‌اند ولی قول اصح این است که وی قاضی شرق بغداد بوده است. در طول کوچ او به شرق بغداد، کتابخانه عظیمی با خود حمل کرده بود که گفته می‌شود بیش از ۱۲۰ بسته بزرگ کتاب داشت.[۷]

واقدی در میدان تاریخ‌نگاری اسلامی بسیار حساس و پرتلاش بود. اغلب منابع وفات او را سال ۲۰۷ هجری و سن او را ۷۸ سالگی دانسته‌اند، هر چند برخی وفاتش را سال ۲۰۶ یا ۲۰۹ هجری نوشته‌اند. به نقل شاگردش ابن سعد، واقدی شب سه‌شنبه یازدهم ذی‌حجه سال ۲۰۷ درگذشت و در قبرستان خیزران بغداد دفن شد.[۸]

تألیفات

از جمله آثار معتبر و برجستهٔ او می‌توان به این موارد اشاره کرد:

  • «تاریخ و المغازی و المبعث»
  • «اخبار مکه»
  • «طبقات»
  • «فتوح الشام»
  • «فتوح العراق»
  • «الجمل»
  • «مقتل الحسین»
  • «السیره»
  • «ازواج النبی»
  • «حرب الاوس و الخزرج»
  • «صفین»
  • «وفاة النبی»
  • «السقیفة و بیعة ابی‌بکر»
  • «ذکر القرآن»
  • «سیره ابی‌بکر و وفاته»
  • «مراعی قریش و انصار فی القطائع و وضع عمر الدواوین»
  • «مولد الحسن و الحسین و مقتل الحسین»
  • «تاریخ الفقهاء»
  • «الآداب»
  • «تاریخ کبیر»


عدم نقل حدیث غدیر[۹]

یکی دیگر از اشکالات فخر رازی در ردّ حدیث غدیر این است که واقدی حدیث غدیر را روایت نکرده است، و چون او حدیث غدیر را نقل نکرده پس از اعتبار ساقط است. مرحوم میرحامد حسین چهار پاسخ برای این اشکال او گفته است:

پاسخ اول: واقدی از راویان مطاعن خلفاست

پاسخ اول اینکه واقدی خود یکی از راویان اعمال و رفتار زشت خلفاء و صحابه است. پس اگر نقل نکردن حدیث غدیر توسط او صحت آن را زیر سؤال می‌برد، روایت مطاعن خلفاء توسط او قطعاً از اسباب طعن و نکوهش آنان خواهد بود. اینک چند نمونه از مطاعنی که واقدی نقل کرده است:

۱. آتش زدن خانه وحی

چنانچه علامه حلّی در بحثِ مطاعن ابوبکر می‌نویسد، واقدی ماجرای به آتش کشیدن خانه فاطمه زهرا علیها السلام به دست عمر بن خطّاب را روایت کرده است.[۱۰]

۲. تبعید ابوذر توسط عثمان

همچنین علامه حلّی در مطاعن عثمان اشاره کرده که واقدی ماجرای تبعید ابوذر غِفاری به ربذه به دست عثمان را روایت کرده است.

۳. بازگرداندن حَکَم بن ابی العاص

علامه حلّی می‌گوید: واقدی روایت کرده: عثمان بن عفان، حَکَم بن ابی العاص را - که رسول اللَّه صلی الله علیه وآله او را از مدینه بیرون رانده بود - به مدینه بازگرداند.[۱۱]

۴. تقسیم اموال مسلمین بین خویشاوندان

علامه حلّی می‌گوید: واقدی روایت کرده که عثمان دارایی‌های مسلمانان را به خویشاوندان خود و فرزندان پدرش اختصاص می‌داد.[۱۲]

نتیجه: اگر چنان‌که قاضی عبدالجبّار معتزلی و فضل بن روزبهان و بعضی دیگر گفته‌اند واقدی رافضی متعصّب است، اشکال فخر رازی به عدم روایت حدیث غدیر توسط او اعتباری ندارد. و اگر وی در آنچه روایت می‌کند عادل و ثقه و راستگو است، باید روایات فراوان وی درباره مطاعن خلفاء پذیرفته شود.

پاسخ دوم: رویگردانی فخر رازی از روایات واقدی

فخر رازی خود به روایات واقدی اعتنا نکرده و آنها را به‌شمار نیاورده است، گویی که اصلاً چنین روایاتی وجود ندارد. وی در مبحث مطاعن و بازگرداندن طرید رسول اللَّه صلی الله علیه وآله (حَکَم بن ابی العاص) به مدینه توسط عثمان در کتاب «نِهایة العقول» چندین اشکال به این ماجرا کرده و به کلی آن را رد کرده است.

پاسخ سوم: واقدی راوی معتبری نیست

در عین اینکه عده ای از بزرگان اهل سنت همانند قوشچی، تَفتازانی، عبدالحق دهلوی و حسام الدین سهارنپوری کابلی، واقدی را ستوده و در رتبه بخاری و مسلم شمرده و به روایت او استناد کرده‌اند، ولی گروهی از بزرگان و حافظان و دانشمندان جرح و تعدیل راویان مانند بخاری و احمد و ابن مَعین و ابوحاتِم و نَسایی و دارقطنی و ابن عدی و ابن جوزی و ابن مدینی و ابن راهَوَیه و ذهبی او را جرح کرده‌اند.[۱۳]

پاسخ چهارم: عدم نقل واقدی حجت بر شیعه نیست

آنچه پس از همه این مطالب می‌توان گفت اینکه: در برابر امامیه نمی‌توان به عدم نقل حدیث غدیر توسط واقدی - حتی اگر بر وثاقت وی و اعتماد بر او در اهل سنت اجماع شده بود - استناد کرد، زیرا او از مخالفان امامیه است. ضمن اینکه این واضح است که عدم نقل حدیث ملاکی برای رد آن نیست.

پانویس

  1. طبقات (ترجمه). ج ۷، ص ۳۴۴
  2. سیر أعلام النبلاء. ج ۹ ص ۴۵۴.
  3. طبقات (ترجمه). ج ۷، ص ۳۴۴
  4. تاریخ مدینة دمشق. ج ۵۴ ص ۴۴۰
  5. سیر أعلام النبلاء. ج ۹ ص ۴۵۷
  6. طبقات (ترجمه). ج ۷، ص ۳۴۴
  7. تاریخ مدینة دمشق. ج ۵۴ ص ۴۴۰
  8. طبقات (ترجمه). ج ۷، ص ۳۴۴
  9. چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): ص ۷۲–۷۴.
  10. نهج الحقّ و کشف الصدق: ص ۲۷۱.
  11. نهج الحقّ و کشف الصدق: ص ۲۹۱.
  12. نهج الحقّ و کشف الصدق: ص ۲۹۲.
  13. نمونه ای از سخنان نکوهش آمیز و طعن آلود خرده گیران بر واقدی در شرح حال وی در این کتب آمده است: میزان الاعتدال: ج ۳ ص ۶۶۲. تذهیب التهذیب (مخطوط). المغنی فی الضعفاء: ج ۲ ص ۶۱۹. العِبَر: حوادث سال ۲۰۷. الکاشف: ج ۳ ص ۸۲. سیر أعلام النبلاء: ج ۹ ص ۴۵۴. التاریخ الصغیر (بخاری): ج ۲ ص ۳۱۱. الأنساب (سمعانی). مرآة الجنان: حوادث سال ۲۰۷. تقریب التهذیب: ج ۲ ص ۱۹۴. طبقات الحفّاظ: ص ۱۴۴.