نحوه برخورد صحابه با غدیر
جايگاه صحابه و غدير[۱]
يكى از جوانب مهم غدير، بررسى مواجهه صحابه با غدير و نيز پيشگيرى هاى پیامبر صلی الله علیه و آله از اقدامات خصمانه آنان است:
۱. فرو افتادن نقابها
چه بسا دست آورد مهم ماجراى غدير اين باشد كه پيامبر صلى الله عليه و آله توانست با اين اقدام سكه هاى بدل آن تقلب پيشگان و خدعه و نيرنگ آن مكاران را بر ملا كرده و آنان را رسوا كند، تا يكايک افراد آنان را بشناسد.
آن هم به شيوه اى همگانى، تا به رغم تفاوت مرتبه و سطح فكر و با اختلاف سن و موقعيتشان بفهمند و درک كنند.
و اين گونه بود كه همه مردم ديدند: آنان كه ادعا داشتند رسول خدا صلى الله عليه و آله را گرامى مى دارند و به زياده آب وضو و آب دهان او تبرّک مىجويند، چه كوتاهى و جفاها كه نكردند.
كسانى كه مدعى بودند به اين فرمان هاى الهى عمل مى كنند:
«در مقابل خدا و پيامبرش پيش نيافتيد».[۲]
«صداى خود را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد و آنگونه كه بعضى از شما ديگرى را ندا مى دهد او را خطاب نكنيد».[۳]
«آنچه پيامبر براى شما آورده است بپذيريد و از آن چه نهى مى كند بپرهيزيد».[۴]
«خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد».[۵]
همچنين ادعا مى كردند كه با ديگر آيات قرآن كردارشان را تطبيق داده و شاخص هاى رفتار خود را با اعمال آن حضرت ترسيم مى نمايند.
به گونه اى كه كوتاهى در آنها را گذشتن از حدّ فسق و سهل انگارى در دين مى شمردند، و البته در كنار اين ظاهر سازى ها به برترى و فضل آن حضرت نيز اقرار داشتند، زيرا او كسى بود كه آنان را با عنايت پروردگار از ظلمت به نور و از ضلالت و گمراهى به هدایت آورده، و ذلت و پستى آنان را به عزت و بزرگى و شقاوت و بدبختى آنان را به سعادت و جهنم را برايشان به بهشت بدل نموده بود.
علاوه بر همه اينها آنان ادعا مى كردند كه در اين ايام شريف به اين مكان مقدس - يعنى عرفات - آمده اند تا خداوند را عبادت كرده، خشنودى او را طلب كنند و به درگاهش تضرع نمايند، و هيچ در پى دنيا و زيورهاى آن نيستند.
اما با وجود اين ادعاها و تظاهرها به دين و ديندارى، همگان به چشم خود ديدند كه چگونه حركتى ساده از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله سبب شد تا آنان باطن خود را هويدا كرده، نيرنگ هاى پنهان و ترفندهاى خائنانه خويش را آشكار نمايند!
تا جايى كه همگى ديدند كه چگونه آنها صداى خود را از صداى رسول خدا صلى الله عليه و آله بلندتر كردند!
حتى تندتر و بلندتر از آنچه با يكديگر سخن مى گفتند او را خطاب كرده و از دستوراتش سرباز زدند، و تمام اينها جز به خاطر اشتياق به دنيا و ترک آخرت و تمايل به خواسته هاى شيطانى و چشمپوشى از لطف و رضايت ربانى نبود.
۲. به همين ترتيب با ديگران نيز...
هنگامى كه اينان در معامله با پيامبرشان از چنين شيوه هايى زشت و قبيح اجتناب نورزند، آيا با كسى كه موقعيت و شرايط پيامبر صلى الله عليه و آله را در ميان آنان ندارد و به آن نزديک نيست چگونه خواهند بود؟ آيا به او احترام خواهند گذاشت؟
آيا آنان در قبال شخصى كه دل هايشان از كينه او لبريز است و به خاطر او تنها خون ريخته پدرانشان بر شرک ايشان به ارث رسيده - يعنى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام - چگونه موضعى خواهند داشت؟
اما پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را محروم نموده، از هر چاره و راهكارى بىبهره ساخت و هر عذر و بهانه اى را به جز سركشى و اصرار بر باطل و انكار حق از آنها باز ستاند.
پس آنچه پنهان بود آشكار گشته و صبح بر هر صاحب چشمى هويدا شد، و جاى آن باقى نماند كه كسى خود را به نادانى زده و ادعا كند كه ممكن است براى صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله مسائلى آشكار بوده كه براى ما پنهان مانده است! و يا ادعا كند كه صحابه همگى متقى و نيكوكار بوده اند و ممكن نيست با رسول خدا صلى الله عليه و آله مخالفت كرده باشند و رأى و تدبيرش را زير پا گذاشته پيش از آنكه بدن شريفش دفن شود به عهد و پيمانش خيانت كنند.
و يا ادعاهاى نامعقول ديگر مثل اينكه امكان ندارد خيانتى از بيشتر صحابه سر بزند، و يا اينكه محال است همگى بر خيانتى سكوت كرده باشند.
و سخنانى از اين قبيل، كه عدهاى براى فريب ساده لوحان و افراد بى اطلاع از حقايق به كار مى برند.
چرا كه اقدامات پيامبر صلى الله عليه و آله تمام اين ادعاها را از هم فرو پاشيده، پوچى و بطلان تمام اين عذر و بهانه ها را آشكار ساخت.
۳. حكم ثابت الهى
علاوه بر اين، آنچه در قطع هر عذر و بهانه و ناكام ماندن هر استدلالى در اينجا كاربرد دارد اينكه اين قضايا در روزهاى آخر عمر شريف پيامبر صلى الله عليه و آله از آن جماعت سرزده، و تا شهادت آن حضرت چندان زمانى فاصله نبود تا كسى ادعا كند آنان از كرده خود توبه نموده و اظهار پشيمانى كرده اند، و يا آنكه اوضاع و شرايط و موقعيت تغيير يافته و يا حكم الهى نبوى تغيير كرده است.
۴. تهديد و توطئه
چنانچه گفتيم اينان هنگامى كه تهديد الهى را جدى ديدند، در مراحل بعد - يعنى آن هنگام كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در غدير خم امامت على عليه السلام را اعلام فرمود - سكوت اختيار كردند، و ما در اين زمان هيچ اقدامى از آنان در مخالفت با پيامبر صلى الله عليه و آله نمى يابيم، به جز زمزمه هايى ناچيز كه به گوش كسى نمى رسيد.
حتى آنان شخصاً به بیعت با حضرت على عليه السلام نيز مبادرت ورزيدند! گر چه كه نيت و نقشه اى كه مورد رضايت خدا و پيامبرش صلى الله عليه و آله نبود در دل نهان داشتند، و البته ميوه اين نيتها و نقشه هاى شوم اندكى پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و قبل از آنكه جسم پاک او به خاک سپرده شود بلكه پيش از شهادت آن بزرگوار خودنمايى كرد؛ و آن روزى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در بستر بيمارى آرميده بود و عده اى مانع شدند تا نبى اكرم صلى الله عليه وآله و صايت اميرالمؤمنين على عليه السلام را بر رساله اى بنگارد.
اين روز كه بعدها به فاجعه پنجشنبه مشهور شد، همان روزى بود كه آن شخص در حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت:
«پيامبر هذيان مى گويد»!! يا طبق روايت ديگر: «درد بر او غالب شده»![۶]
سخن آخر:
در نهايت، آنچه در عرفه و منى و پس از آن در غدير واقع شد و حقايقى كه مردم از درون خود بر ملا كردند و فوايد و ثمراتى كه به آن اشاره كرديم، همه و همه براى حفظ و صيانت از آينده اين دعوت و رسالت الهى و بقاى آن لازم و ضرورى بود. چرا كه افراد اين امت از توطئه چينان و مؤمنان خالص و غيرخالص شناخته شدند، كه در اين امر نفع بسيار و خير عام نهفته است.
«فعسى أن تكرهوا شيئاً و يجعل الله فيه خيراً كثيراً»[۷]: چه بسا امرى ناخوشايند شماست در حالى كه خداوند در آن خير بسيار قرار داده است.
پانویس
- ↑ ستيز با آفتاب: ۹۵ - ۹۸.
- ↑ حجرات / ۱.
- ↑ حجرات / ۲.
- ↑ حشر / ۷.
- ↑ نساء / ۵۹.
- ↑ صحيح بخارى: ج ۱ ص ۲۱ و ج ۲ ص ۱۱۵ و ج ۳ ص ۶۰ و ج ۴ ص ۵ و ج ۵ ص ۱۷۳. مسند احمد بن حنبل: ج ۱ ص ۳۵۵،۳۲۴. تذكرة الخواص: ص ۶۲ . المصنف (صنعانى): ج ۶ ص ۵۷ و ج ۱۰ ص ۳۵۶. عمدة القارى: ج ۱۴ ص ۲۹۸. فتح البارى: ج ۸ ص ۱۰۲،۱۰۱. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۳۲۷. تاريخ الامم و الملوك: ج ۳ ص ۱۹۲. الكامل فى التاريخ: ج ۲ ص ۳۲۰.
- ↑ نساء / ۱۹.