نحوه برخورد صحابه با غدیر

از ویکی غدیر

جايگاه صحابه و غدير[۱]

يكى از جوانب مهم غدير، بررسى مواجهه صحابه با غدير و نيز پيشگيرى ‏هاى پیامبر صلی الله علیه و آله از اقدامات خصمانه آنان است:

۱. فرو افتادن نقاب‏ها

چه بسا دست ‏آورد مهم ماجراى غدير اين باشد كه پيامبر صلى الله عليه و آله توانست با اين اقدام سكه ‏هاى بدل آن تقلب پيشگان و خدعه و نيرنگ آن مكاران را بر ملا كرده و آنان را رسوا كند، تا يكايک افراد آنان را بشناسد.

آن هم به شيوه ‏اى همگانى، تا به رغم تفاوت مرتبه و سطح فكر و با اختلاف سن و موقعيتشان بفهمند و درک كنند.

و اين گونه بود كه همه مردم ديدند: آنان كه ادعا داشتند رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله را گرامى مى‏ دارند و به زياده آب وضو و آب دهان او تبرّک مى‏جويند، چه كوتاهى و جفاها كه نكردند.

كسانى كه مدعى بودند به اين فرمان‏ هاى الهى عمل مى‏ كنند:

«در مقابل خدا و پيامبرش پيش نيافتيد».[۲]

«صداى خود را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد و آنگونه كه بعضى از شما ديگرى را ندا مى‏ دهد او را خطاب نكنيد».[۳]

«آنچه پيامبر براى شما آورده است بپذيريد و از آن چه نهى مى ‏كند بپرهيزيد».[۴]

«خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد».[۵]

همچنين ادعا مى‏ كردند كه با ديگر آيات قرآن كردارشان را تطبيق داده و شاخص ‏هاى رفتار خود را با اعمال آن حضرت ترسيم مى ‏نمايند.

به گونه ‏اى كه كوتاهى در آنها را گذشتن از حدّ فسق و سهل ‏انگارى در دين مى‏ شمردند، و البته در كنار اين ظاهر سازى ‏ها به برترى و فضل آن حضرت نيز اقرار داشتند، زيرا او كسى بود كه آنان را با عنايت پروردگار از ظلمت به نور و از ضلالت و گمراهى به هدایت آورده، و ذلت و پستى آنان را به عزت و بزرگى و شقاوت و بدبختى آنان را به سعادت و جهنم را برايشان به بهشت بدل نموده بود.

علاوه بر همه اينها آنان ادعا مى‏ كردند كه در اين ايام شريف به اين مكان مقدس - يعنى عرفات -  آمده ‏اند تا خداوند را عبادت كرده، خشنودى او را طلب كنند و به درگاهش تضرع نمايند، و هيچ در پى دنيا و زيورهاى آن نيستند.

اما با وجود اين ادعاها و تظاهرها به دين و ديندارى، همگان به چشم خود ديدند كه چگونه حركتى ساده از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله سبب شد تا آنان باطن خود را هويدا كرده، نيرنگ ‏هاى پنهان و ترفندهاى خائنانه خويش را آشكار نمايند!

تا جايى كه همگى ديدند كه چگونه آنها صداى خود را از صداى رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله بلندتر كردند!

حتى تندتر و بلندتر از آنچه با يكديگر سخن مى‏ گفتند او را خطاب كرده و از دستوراتش سرباز زدند، و تمام اينها جز به خاطر اشتياق به دنيا و ترک آخرت و تمايل به خواسته ‏هاى شيطانى و چشم‏پوشى از لطف و رضايت ربانى نبود.

۲. به همين ترتيب با ديگران نيز...

هنگامى كه اينان در معامله با پيامبرشان از چنين شيوه‏ هايى زشت و قبيح اجتناب نورزند، آيا با كسى كه موقعيت و شرايط پيامبر صلى الله عليه و آله را در ميان آنان ندارد و به آن نزديک نيست چگونه خواهند بود؟ آيا به او احترام خواهند گذاشت؟

آيا آنان در قبال شخصى كه دل‏ هايشان از كينه او لبريز است و به خاطر او تنها خون ريخته پدرانشان بر شرک ايشان به ارث رسيده -  يعنى اميرالمؤمنين على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام -  چگونه موضعى خواهند داشت؟

اما پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را محروم نموده، از هر چاره و راهكارى بى‏بهره ساخت و هر عذر و بهانه‏ اى را به جز سركشى و اصرار بر باطل و انكار حق از آنها باز ستاند.

پس آنچه پنهان بود آشكار گشته و صبح بر هر صاحب چشمى هويدا شد، و جاى آن باقى نماند كه كسى خود را به نادانى زده و ادعا كند كه ممكن است براى صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله مسائلى آشكار بوده كه براى ما پنهان مانده است! و يا ادعا كند كه صحابه همگى متقى و نيكوكار بوده ‏اند و ممكن نيست با رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله مخالفت كرده باشند و رأى و تدبيرش را زير پا گذاشته پيش از آنكه بدن شريفش دفن شود به عهد و پيمانش خيانت كنند.

و يا ادعاهاى نامعقول ديگر مثل اينكه امكان ندارد خيانتى از بيشتر صحابه سر بزند، و يا اينكه محال است همگى بر خيانتى سكوت كرده باشند.

و سخنانى از اين قبيل، كه عده‏اى براى فريب ساده ‏لوحان و افراد بى‏ اطلاع از حقايق به كار مى‏ برند.

چرا كه اقدامات پيامبر صلى الله عليه و آله تمام اين ادعاها را از هم فرو پاشيده، پوچى و بطلان تمام اين عذر و بهانه‏ ها را آشكار ساخت.

۳. حكم ثابت الهى

علاوه بر اين، آنچه در قطع هر عذر و بهانه و ناكام ماندن هر استدلالى در اينجا كاربرد دارد اينكه اين قضايا در روزهاى آخر عمر شريف پيامبر صلى الله عليه و آله از آن جماعت سرزده، و تا شهادت آن حضرت چندان زمانى فاصله نبود تا كسى ادعا كند آنان از كرده خود توبه نموده و اظهار پشيمانى كرده ‏اند، و يا آنكه اوضاع و شرايط و موقعيت تغيير يافته و يا حكم الهى نبوى تغيير كرده است.

۴. تهديد و توطئه

چنانچه گفتيم اينان هنگامى كه تهديد الهى را جدى ديدند، در مراحل بعد -  يعنى آن هنگام كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله در غدير خم امامت على‏ عليه السلام را اعلام فرمود -  سكوت اختيار كردند، و ما در اين زمان هيچ اقدامى از آنان در مخالفت با پيامبر صلى الله عليه و آله نمى يابيم، به جز زمزمه‏ هايى ناچيز كه به گوش كسى نمى‏ رسيد.

حتى آنان شخصاً به بیعت با حضرت على‏ عليه السلام نيز مبادرت ورزيدند! گر چه كه نيت و نقشه ‏اى كه مورد رضايت خدا و پيامبرش ‏صلى الله عليه و آله نبود در دل ‏نهان داشتند، و البته ميوه اين نيت‏ها و نقشه‏ هاى شوم اندكى پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و قبل از آنكه جسم پاک او به خاک سپرده شود بلكه پيش از شهادت آن بزرگوار خودنمايى كرد؛ و آن روزى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در بستر بيمارى آرميده بود و عده ‏اى مانع شدند تا نبى اكرم‏ صلى الله عليه وآله و صايت اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام را بر رساله ‏اى بنگارد.

اين روز كه بعدها به فاجعه پنجشنبه مشهور شد، همان روزى بود كه آن شخص در حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت:

«پيامبر هذيان مى ‏گويد»!! يا طبق روايت ديگر: «درد بر او غالب شده»![۶]

سخن آخر:

در نهايت، آنچه در عرفه و منى و پس از آن در غدير واقع شد و حقايقى كه مردم از درون خود بر ملا كردند و فوايد و ثمراتى كه به آن اشاره كرديم، همه و همه براى حفظ و صيانت از آينده اين دعوت و رسالت الهى و بقاى آن لازم و ضرورى بود. چرا كه افراد اين امت از توطئه‏ چينان و مؤمنان خالص و غيرخالص شناخته شدند، كه در اين امر نفع بسيار و خير عام نهفته است.

«فعسى أن تكرهوا شيئاً و يجعل الله فيه خيراً كثيراً»[۷]: چه بسا امرى ناخوشايند شماست در حالى كه خداوند در آن خير بسيار قرار داده است.

پانویس

  1. ستيز با آفتاب: ۹۵ - ۹۸.
  2. حجرات /  ۱.
  3. حجرات /  ۲.
  4. حشر /  ۷.
  5. نساء /  ۵۹.
  6. صحيح بخارى: ج ۱ ص ۲۱ و ج ۲ ص ۱۱۵ و ج ۳ ص ۶۰ و ج ۴ ص ۵ و ج ۵ ص ۱۷۳. مسند احمد بن حنبل: ج ۱ ص ۳۵۵،۳۲۴. تذكرة الخواص: ص ۶۲ . المصنف (صنعانى): ج ۶ ص ۵۷ و ج ۱۰ ص ۳۵۶. عمدة القارى: ج ۱۴ ص ۲۹۸. فتح البارى: ج ۸ ص ۱۰۲،۱۰۱. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۳۲۷. تاريخ الامم و الملوك: ج ۳ ص ۱۹۲. الكامل فى التاريخ: ج ۲ ص ۳۲۰.
  7. نساء /  ۱۹.