پرش به محتوا

ائمه ضلال: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۵٬۵۰۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ ژوئن ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «=== <big>1- آيه «فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۲: خط ۶۲:


<big>«آنان را امامانى قرار داديم كه به آتش دعوت مى‏ كنند و روز قيامت يارى نمى‏ شوند».</big>
<big>«آنان را امامانى قرار داديم كه به آتش دعوت مى‏ كنند و روز قيامت يارى نمى‏ شوند».</big>


<big>اين آيه از پنج بُعد قابل بررسى است:</big>
<big>اين آيه از پنج بُعد قابل بررسى است:</big>


'''<big>1- متن خطبه غدير</big>'''
==== '''<big>1- متن خطبه غدير</big>''' ====
 
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى ائِمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ. مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه وَ انَا بَريئانِ مِنْهُمْ ... . ألا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:</big>
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى ائِمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ. مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه وَ انَا بَريئانِ مِنْهُمْ ... . ألا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:</big>


<big>اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى ‏كنند و در روز قيامت كمک نمى‏ شوند. اى مردم، همانا خدا و من از آنان بيزار هستيم ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه ‏اند.</big><ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص 149 بخش 6.</ref>
<big>اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى ‏كنند و در روز قيامت كمک نمى‏ شوند. اى مردم، همانا خدا و من از آنان بيزار هستيم ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه ‏اند.</big><ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص 149 بخش 6.</ref>
==== '''<big>2- موقعیّت تاریخی</big>''' ====
<big>همان گونه كه خطابه غدير در معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نقطه اوجى دارد و آن هنگامى است كه آن حضرت بر فراز دست پيامبر صلى الله عليه وآله قرار مى ‏گيرد و جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» را اعلام مى ‏فرمايد، در معرفى دشمنان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و خلفاى غاصب نيز نقطه اوجى دارد كه كار به صراحت مى‏ رسد، و آن نقطه همين جمله ‏اى است كه در اين فراز از خطبه آمده و پيامبر صلى الله عليه و آله اصحاب صحيفه را به صراحت نام مى‏ برد. مقدمه اين تصريح، اقتباس آيه 41 سوره قصص در قرآن درباره غاصبين است كه با كلام حضرت تركيب شده است.</big>
==== '''<big>3- موقعیّت قرآنی</big>''' ====
<big>اين آيه در ذيل تصوير اعتقادى داستان حضرت موسى‏ عليه السلام و فرعون در قرآن آمده است، آنگاه كه آن حضرت با معجزات پروردگار نزد فرعون مى‏ آيد و فرعون و فرعونيان او را ساحر مى‏ پندارند و كار تا آنجا پيش مى‏ رود كه فرعون مى‏ گويد: «من براى شما خدايى جز خود نمى‏ شناسم»!</big>
<big>البته مدعى خدايى كه پشت سر اين ادعا مى ‏گويد: «اى هامان، براى من بناى بلندى بساز كه از فراز آن تماشا كنم، تا شايد خداى موسى را ببينم!!» اينجاست كه خداوند از فرعون با عنوان امامى ياد مى ‏كند كه به آتش دعوت مى‏ نمايد و در آيه بعدى مى ‏فرمايد: «در اين دنيا لعنت در پى آنان فرستاديم».</big><ref>اين آيه در مورد ديگرى از احاديث غدير آمده است. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج 3 ص 372، و نيز به خود اين آيه در عنوان «قرآن».</ref>
==== '''<big>4- تحلیل تاریخی</big>''' ====
<big>در تحليل اين آيه تركيبى از فرعونيت و صحيفه ملعونه بايد مورد بررسى قرار گيرد، و مناسب ‏تر از همه ترسيم مسيرى است كه از صحيفه آغاز شد و به ادعاى الوهيت فرعونى انجاميد.</big>
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير امامانى را ياد مى‏ كند كه رهبرى مردم به سوى جهنم را بر عهده دارند، و از آنجا كه تصريح به نامشان را در آن موقعيت صلاح نمى ‏داند نكته‏ اى را به ميان مى ‏آورد كه جز بر اولى و دومى منطبق نيست و آن كلمه «صحيفه» است.</big>
<big>جالب اينكه بسيارى از مردم در اثناء خطبه منظور حضرت را از «صحيفه» متوجه نشدند و فقط خود اصحاب صحيفه از يک سو، و عده ‏اى از اصحاب خاص پيامبر صلى الله عليه وآله - كه از ماجرا آگاه بودند -  از سوى ديگر، پى به منظور حضرت بردند؛ ولى آينده ‏هاى نزديک و دور تاريخ چنان مشت آنان را باز كرد كه بر همه معلوم شد منظور از «گروه صحيفه» كيانند و «صحيفه» چيست؟</big>
<big>در اينجا چند نكته قابل ذكر است:</big>
===== <big>'''الف) سير صعودى نفاق در آغاز اسلام'''</big> =====
<big>«صحيفه» به معناى نوشته، اولين و اساسى‏ ترين پيمان نام ه‏اى بود كه بر ضد خلافت و امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام امضا شد. خط فكرى اين پيمان ‏نامه از روزهاى آغازين ظهور اسلام در مكه نشأت گرفت و عده ‏اى با نيت‏ هاى سوء و با طمع در آينده جامعه اسلامى به پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند و از همان روز فكرهاى دور و درازى را در سر مى‏ پروراندند و دائماً موقعيت‏ ها را زير نظر داشتند.</big>
<big>در اين باره احمد بن اسحاق قمى اين سؤال را از محضر بقيةاللَّه الاعظم ارواحنا فداه پرسيد: آيا اولى و دومى به اختيار خود مسلمان شدند يا به اجبار؟ و آن حضرت فرمود: آنان از روى طمع اسلام را پذيرفتند.</big><ref>دلائل الامامة: ص 516. بحار الانوار: ج 52 ص 86.</ref>
<big>هر روز كه اسلام پيروزى ‏هاى جديدى به دست مى ‏آورد انبوهى از مردم دين جديد را مى ‏پذيرفتند، كه در ميان آنان بسيارى از دورويان بودند كه فقط در ظاهر اسلام مى ‏آوردند.</big>
<big>آن دو نفر مخفيانه ارتباط خود را با منافقين قوى كردند و بدين گونه در موارد متعددى در فرامين پيامبر صلى الله عليه وآله و نظام جامعه ‏اى كه پيامبر صلى الله عليه وآله ساخته بود كارشكنى مى‏ كردند.</big>
<big>هر چه به سال‏ هاى آخر عمر حضرت نزديک ‏تر مى‏ شد عده منافقين بيشتر و اقدامات آنان علنى ‏تر مى‏ گشت و خطر آنان جدى ‏تر احساس مى ‏شد، تا آنجا كه اكثر آيات مربوط به منافقين در سال‏ هاى اخير حيات حضرت نازل شده است.</big><ref>بحار الانوار: ج 22، و نيز به سوره‏هاى آل عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، عنكبوت، احزاب، محمدصلى الله عليه وآله، فتح، مجادله، حديد، منافقين، و حشر مراجعه شود.</ref>
===== <big>'''ب) اوج نفاق در حجةالوداع'''</big> =====
<big>در حجةالوداع اين خط فكرى به دو دليل وارد مرحله جديد و جدى شد. از يك سو پيامبر صلى الله عليه و آله رسماً نزديكى رحلت خود را اعلام فرمود كه براى منافقين به معناى فرا رسيدن زمان دقيق اجراى مقاصدشان بود. از سوى ديگر اعلان رسمى خلافت و جانشينى على‏ عليه السلام بود كه براى آنان به عنوان زنگ خطر جدى به حساب مى‏آمد و ترس نقش بر آب شدن نقشه هايشان را داشتند.</big>
<big>اين بود كه تصميم بر رسميت دادن برنامه ‏هاى خود گرفتند و تشكيلات بهم پيوسته منافقين را تشكيل دادند تا براى روزهاى پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله آماده باش كامل داشته باشند.</big>
===== '''<big>ج) سردمداران خط نفاق و صحیفه</big>''' =====
<big>قبل از همه و پيش از اطلاع هر شخص ديگرى، اولى و دومى بنيان اين توطئه را ريختند و بين خود هم پيمان شدند كه هرگز در پيشبرد هدف خود كوتاه نيايند و كنار نكشند. هدف را هم در يک جمله حساب شده تابلو كردند كه «اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد نگذاريم خلافت و جانشينى او در اهل‏ بيتش مستقر شود، اگر چه به ما هم نرسد».</big><ref>بحارالانوار: ج17 ص29 و ج37 ص114، 135. کتاب سلیم: ص346.</ref>
<big>در مرحله بعد سه نفر را داخل پيمان خود نمودند. يكى ابوعبيده جراح بود كه به عنوان امين بين امضا كنندگان و ناظر بر اجراى پيمان انتخاب كردند. ديگرى معاذ بن جبل بود كه مُهره‏اى با نفوذ بود و ظاهرى مقدس داشت. او را براى حل مشكل انصار در نظر گرفتند، چرا كه قريش را به راحتى مى‏ توانستند با خود همراه كنند ولى سعد بن عباده رئيس كل انصار كسى نبود كه با ابوبكر و عمر هم پيمان شود و آنگاه ممكن بود انصار در مقابل اقدامات اين گروه مقاومت كنند و عملاً نقشه‏ ها بر آب شود.</big>
<big>معاذ بن جبل به آنان گفت: شما مسئله را از جهت قريش حل كنيد. من درباره انصار مشكلات را رفع مى‏ كنم. او براى اين هدف بشير بن سعيد و اسيد بن حضير را در نظر گرفت كه هر كدام بر نيمى از انصار -یعنى دو طايفه اوس و خزرج نفوذ و حكومت داشتند- و مخفى از سعد بن عباده آنان را بر سر غصب خلافت با خود هم پيمان نمود.</big><ref>كتاب سليم: ص 346. بحار الانوار: ج 30 ص 128. </ref>
<big>سومين نفرى كه ملحق شد سالم مولى ابى‏ حذيفه بود. ورود اين شخص در پيمان آنان از آنجا آغاز شد كه جلسه مذاكره آنان در اين باره مورد استراق سمع او قرار گرفت و از آن اطلاع يافت و چون با راه آنان موافق بود صلاح ندانستند او را از خود جدا بدانند كه مبادا خبر را منتشر كند.</big>
<big>اين گروه پنج نفرى پس از اتمام اعمال حج، در مكه كنار كعبه جمع شدند و پيمان نامه ‏اى را با هدف مذكور امضا كردند، و آن را داخل كعبه زير خاک پنهان نمودند تا سندى براى التزام عملى آنان به پيمانشان باشد، و ابوعبيده را هم ناظر بين خود قرار دادند.</big><ref>بحار الانوار: ج 28 ص 101.</ref> <big>و اين گونه بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير «اصحاب صحيفه» را امامانى معرفى كرد كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‏ كنند.</big>
===== '''<big>د) افشای خبر صحیفه در سقیفه</big>''' =====
<big>خبر صحيفه ملعونه همچنان مكتوم بود تا لحظه ‏اى كه در غوغاى سقيفه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به اجبار براى بيعت با ابوبكر آوردند، در حالى كه شمشيرها بر سر او گرفته و طناب بر گردن حضرت انداخته بودند! در آن حال كه مسجد پيامبر صلى الله عليه وآله مملو از جمعيت بود، حضرت فرمود:</big>
<big>وفا كرديد به صحيفه ملعونه ‏تان كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديد كه اگر خداوند محمد را به قتل يا مرگ طبيعى از دنيا برد خلافت را از ما اهل‏بيت مانع شويد!!</big>
<big>ابوبكر گفت: تو از كجا مى‏ دانى؟ ما تو را از آن مطلع نكرده بوديم؟ فرمود: اى زبير و اى سلمان و اى ابوذر و اى مقداد، شما را به خدا و به حق اسلام قسم مى‏ دهم آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه مى‏ فرمود: «فلانى و فلانى -و حضرت همه اين پنج نفر را بر شمرد-  بين خود نوشته ‏اى نوشته ‏اند و در آن هم پيمان شده ‏اند و بر سر برنامه‏ هاى خود پس از قتل يا مرگ من قسم‏ هايى ياد كرده ‏اند؟»</big>
<big>سلمان و ابوذر و مقداد و زبير گفتند: آرى به خدا قسم، از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيديم كه به تو خبر مى ‏داد: «آنان هم پيمان شده ‏اند و براى برنامه خود با يكديگر پيمان بسته ‏اند و در بين خود نوشته‏ اى نوشته ‏اند كه اگر من كشته شدم يا مُردم بر ضد تو قيام كنند و خلافت را از تو يا على مانع شوند».</big><ref>کتاب سلیم: ص154، 155، 269.</ref>
<big>هنگامى كه در غدير پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: «بدانيد كه امامان دعوت كننده به آتش اصحاب صحيفه ‏اند»، اكثريت مردم منظور حضرت را متوجه نشدند، ولى در روز بيعت اجبارى بود كه همه مردم از اسرار صحيفه و سقيفه با خبر شدند و حجت بر همگان تمام شد و اساس غصب خلافت روشن گرديد.</big>
===== '''<big>هـ) آمادگی مردم برای اجرای صحیفه</big>''' =====
<big>پس از امضاى صحيفه، مهم‏ترين مرحله براى هدف تعيين شده گردآورى افراد لازم بود كه به عنوان لشكر ضد على ‏عليه السلام بتواند وارد عمل شود. تشكيل اين سپاه كار مشكلى نبود، چرا كه بسيارى از تازه مسلمانان كسانى بودند كه پدران و اقوامشان در جنگ ‏ها به دست على ‏عليه السلام كشته شده بودند و كينه ‏هايى از آن حضرت در دل داشتند.</big>
<big>از سوى ديگر عده ‏اى از ترس شمشير و قتل مسلمان شده بودند و در دل هرگز ايمان نياورده بودند. بسيارى نيز بودند كه حوصله و تحمل عمل به دستورات اسلام را نداشتند و به بازگشت راهى كه آمده بودند تمايل داشتند.</big>
<big>فرهنگ جاهليت و تعصّبات خيال برانگيز جاهلى نيز ضميمه اين مجموعه بود كه عده ‏اى تصور مى‏ كردند پيامبر صلى الله عليه وآله مى ‏خواهد فاميل و خاندان خود را بر مردم مسلط كند.</big>
<big>عده ‏اى ديگر در اين فكر بودند كه اگر براى اسلام زحمتى كشيده ‏اند پس بايد در آينده آن سهمى داشته باشند، و افكارى از اين دست كه جوشش آن در دل‏هاى تازه از جاهليت بيرون آمده، غضبِ جهالت را به فوران و طمع‏ هاى رياست را به هيجان مى ‏آورد.</big>
===== '''<big>و) صحيفه تكميلى دوم</big>''' =====
<big>در چنين شرايطى افراد سرشناسى كه هر يك گروهى از مردم را تحت فرمان خود داشتند به پيمان نامه مزبور فرا خوانده شدند، و خيلى سريع‏تر از آنچه انتظار مى‏رفت پاسخ مثبت دادند و در فاصله كمتر از پانزده روز از صحيفه اول، قانون‏ نامه اساسى منافقين به عنوان صحيفه ملعونه دوم تدوين شد و در مدينه در خانه ابوبكر به امضاى 34 تن از سردمداران آنان رسيد كه عبارت بودند از:</big>
<big>ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابى ‏وقاص، ابوعبيده جراح، معاوية بن ابى‏سفيان، عمرو بن عاص، ابوموسى اشعرى، مغيرة بن شعبه، اوس بن حدثان، ابوهريرة، ابوطلحه انصارى، ابوسفيان، عكرمة بن ابى ‏جهل، صفوان بن اميه، سعيد بن عاص، خالد بن وليد، عياش بن ابى‏ ربيعه، بشير بن سعد، سهيل بن عمرو، حكيم بن حزام، صهيب بن سنان، ابوالاعور اسلمى، مطيع بن اسود مدرى و هشت نفر ديگر.</big>
<big>اين صحيفه را سعيد بن عاص با توافق عده مزبور در محرم سال يازدهم هجرى نوشت و سپس آن را به ابوعبيده جراح به عنوان امين و ناظر خود سپردند، و او آن را به مكه برد و كنار صحيفه اول در كعبه دفن كرد! متن پيمان نامه چنين است:</big>
<big>بسم اللَّه الرحمن الرحيم</big>
<big>اين نوشته‏اى است كه عده‏اى از اصحاب محمد رسول‏ اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شدند، همانان كه خداوند آنان را در كتاب خويش به لسان پيامبرش مدح كرده است. آنان پس از اين كه فكر و مشورت كردند متفق القول شدند، و اين صحيفه را با توجه به ايام گذشته و روزگارهاى باقيمانده نوشتند تا مسلمانانى كه بعد از آنان مى‏ آيند به اين عده اقتدا كنند.</big>
<big>اما بعد، خداوند با منت و كرمش محمد را بر همه مردم مبعوث نمود براى دينى كه براى بندگانش انتخاب كرده بود. او وظيفه خود را ادا نمود و آنچه خدا به وى امر كرده بود تبليغ نمود و بر ما واجب كرد كه تمام آنها را بپا داريم؛ تا زمانى كه دين را كامل و واجبات را واجب نمود و سنت ‏ها را پايه گذارى كرد. آنگاه پروردگار پيشگاه خود را براى وى انتخاب كرد و او را با احترام و رضايت خاطر قبض روح نمود بدون اينكه كسى را براى بعد از خود به خلافت برساند!</big>
<big>پيامبر اختيار آن را بر عهده مسلمين گذاشت تا هر كس كه به فكر او و دلسوز بودنش اطمينان دارند براى خود انتخاب كنند. مسلمانان بايد به خوبى از پيامبر پيروى كنند همانطور كه خداوند فرموده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ ‏اللَّه أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّه وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ»: «براى شما نسبت به پيامبر پيروى نيكو لازم است براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميدوارند».</big>
<big>پيامبر كسى را به خلافت نرساند به دليل اينكه اين امر در يک خاندان مانند ارث ادامه پيدا نكند بدون اينكه بقيه مسلمين در آن سهيم باشند، و باعث دولتمندى اغنيا نشود تا كسى كه به خلافت رسيد نگويد:</big>
<big>اين امر در اين خاندان از پدر به فرزند تا روز قيامت به ارث مى ‏رسد!</big>
<big>بر مسلمين واجب است كه پس از رحلت هر خليفه ‏اى، صاحب نظران جمع شوند و مشورت كنند و هر كس را كه مستحق خلافت ديدند امير خود نمايند و او را صاحب اختيار مسلمين قرار دهند؛ چرا كه بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ‏ماند.</big>
<big>اگر كسى از مردم ادعا كند كه رسول ‏اللَّه شخصى را به عنوان خليفه منصوب كرده و اسم و نسب او را معين نموده سخن باطلى گفته و حرفى زده كه اصحاب پيامبر خلاف آن را معتقدند و با جماعت مسلمين مخالفت كرده است.</big>
<big>اگر كسى ادعا كند كه خلافت پيامبر ارثى است و او اين امر را براى كسى به ارث مى ‏گذارد حرف محالى زده است؛ زيرا پيامبر فرموده است: «ما پيامبران ارث نمى‏گذاريم و هر چه از ما بر جاى مى‏ ماند صدقه است».</big>
<big>اگر كسى ادعا كند كه خلافت جز براى يک نفر از بين مردم صلاحيت ندارد و منحصر در اوست و سزاوار ديگرى نيست براى اين كه پشت سر نبوت است؛ چنين كسى دروغ گفته است!</big>
<big>زيرا پيامبر فرموده: «اصحاب من مانند ستارگانند، كه به هر كدام اقتدا كنيد هدايت خواهيد شد».</big>
<big>اگر كسى ادعا كند كه او مستحق خلافت و امامت به دليل خويشاوندى با پيامبر است و خلافت منحصر در او و فرزندانش مى ‏باشد يعنى فرزند از پدر خلافت را به ارث مى‏ برد و اين در هر زمانى ادامه دارد و هيچ كس جز اينان صلاحيت ندارد و تا روز قيامت سزاوار آنهاست؛ چنين كسى هم دروغ گفته است هر چند كه نسب خويشاوندى نزديكى با پيامبر داشته باشد! زيرا خداوند فرموده است -و كلام خدا بر همه حاكم است-:</big>
<big>«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ»: «با ارزش‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست».</big>
<big>همچنين پيامبر فرموده است: «حقوق مسلمين مساوى است و پايين ‏ترين افراد هم مى ‏توانند درباره حقوق خود اقدام كنند. همه مسلمين يد واحد در برابر دشمنانشان هستند».</big>
<big>پس هر كس به كتاب خدا ايمان آوَرَد و به سنت پيامبر اقرار كند راهش مستقيم است و به سوى خدا پيش مى‏ رود و مسير صحيح را مى ‏پيمايد. هر كس روش خليفه را قبول نكند مخالف حق و كتاب خداست و از جماعت مسلمين جدا شده است. او را بكشيد كه قتل او به صلاح امت است!!</big>
<big>همچنين پيامبر فرموده است: «هر كس در بين امت من - در حالى كه متحد بودند -  آمد و قصد داشت تفرقه بيندازد او را به قتل برسانيد هر كس مى‏ خواهد باشد؛ چرا كه اتحاد رحمت و اختلاف عذاب است.</big>
<big>امت من هيچ گاه بر گمراهى متفق نخواهند شد و مسلمانان يد واحدى در برابر دشمنانشان هستند». بين مسلمين كسى اختلاف نمى‏ اندازد مگر اينكه تكروى مى ‏كند و دشمن آن هاست و به دشمنان مسلمانان كمک مى ‏كند.</big>
<big>خدا و رسولش خون او را مباح و قتل او را حلال كرده ‏اند. الحمد للَّه ربّ العالمين.</big><ref>بحارالانوار: ج28 ص103، 104.</ref>
==== '''<big>5- تحلیل اعتقادی</big>''' ====
===== <big>تحلیل اعتقادی اول</big> =====
<big>اين اساس نامه سقيفه به عنوان يک قانون ‏نامه دائمى بر ضد غدير و امامان برگزيده الهى تنظيم شد. به همين جهت براى فريب مردم آن روز و نسل‏ هاى آينده، با حيله ‏گرى تمام در آن به آيات قرآن استشهاد كردند و از پايه ‏هاى مسلَّم اسلام به عنوان ابزارى بر ضد فرامين الهى استفاده كامل نمودند. اين نهايت فتنه ‏گرى اصحاب سقيفه را مى ‏رساند كه اينچنين آينده ‏هاى دور و نزديک پيروان خود را پيش‏بينى كرده ‏اند.</big>
====== '''<big>الف) سوء استفاده از عنوان مهاجر و انصار</big>''' ======
<big>از مدح مهاجرين و انصار در قرآن، به نفع اين چند نفرى كه اساس نامه سقيفه را تهيه كرده ‏اند سوء استفاده شده، گويا همه مهاجرين و انصار از اين صحيفه باخبر بوده ‏اند، در حالى كه آن را 34 نفر مخفيانه و بدون اطلاع احدى از مهاجرين و انصار تدوين كرده ‏اند.</big>
<big>بسيار جالب است كه صحيفه ‏اى توسط اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و به فاصله كمتر از يک ماه پس از غدير تدوين شود و در آن گفته شود: «پيامبر كسى را براى خلافت بعد از خود معين نكرده است!!»</big>
<big>آيا پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خلافت را بر عهده مسلمين گذاشت؟ آيا حتى يک مورد وجود دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين مطلبى فرموده باشد تا مردم هم در اين جهت پيرو آن حضرت باشند؟!!</big>
====== <big>ب) استفاده از تعصبات جاهلی</big> ======
<big>گاهى از تعصبات جاهلى و عواطف مردم براى زير پا گذاشتن فرمان الهى سوء استفاده شده است. براى اين ادعا كه پيامبر صلى الله عليه و آله خليفه ‏اى تعيين نكرده مسئله ارث بردن حكومت را مانند سلاطين مطرح كرده ‏اند؛ در حالى كه درباره امامان‏ عليهم السلام مسئله مربوط به انحصار چنين لياقتى در ايشان است و اينكه هيچ كس جز ايشان صلاحيت چنين مقامى را ندارد.</big>
<big>از سوى ديگر مسئله سهيم بودن همه مسلمين را در خلافت مطرح كرده ‏اند در حالى كه خلافت بيت ‏المال نيست تا همه در آن شريك باشند، بلكه انتخاب بهترين است كه توسط پروردگار انجام مى ‏گيرد، و هيچ كس نمى ‏تواند مانند خداوند بهترين را معين كند.</big>
====== '''<big>ج) مطرح کردن خلافت به عنوان سلطنت</big>''' ======
<big>جهت ديگر ارتباط دادن خلافت با دولتمندى اغنياست. گويا خلافت سلطنتى است كه هر كس آن را به دست گرفت ثروت اندوزى را آغاز مى‏ كند و اغنيا را گرد خود جمع مى‏ كند!</big>
<big>لذا براى پيشگيرى از اين مشكل بايد خليفه عوض شود و در يک خاندان نماند تا همه ثروت نزد آنان نماند. البته حاكمان سقيفه چنين كردند و اين كارشان در زمان عثمان به اوج خود رسيد كه مردم بر او شوريدند و او را كشتند.</big>
====== <big>'''د) رأى اهل هر زمانى براى خود!'''</big> ======
<big>اينكه افزوده‏ اند: «بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ‏ماند»، تاريخ به خوبى نشان داده كه بر اهل هر زمانى آنكه صلاحيت خلافت را داشته مخفى مانده است!</big>
<big>چنانكه به جاى على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق‏ ترين افراد جاى او را گرفتند.</big>
====== <big>'''هـ) سوء استفاده از آیه تقوی'''</big> ======
<big>آيه كلى «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ» را در برابر كلام صريح پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير قرار دادن به معناى جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. خداوند كه خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوى‏ترين مردم هر زمان معرفى نموده است. واقعاً بايد پرسيد: كداميک از خلفاى سقيفه نشان دادند كه باتقواترين مردم هستند؟ و بايد سؤال كرد: در زمان هر يک از ائمه‏ عليهم السلام چه كسى را با تقوى‏ تر از آن امام معصوم مى ‏توان يافت؟</big>
====== <big>و) سوء استفاده از تساوى حقوق مسلمين</big> ======
<big>اينكه حقوق همه مسلمين مساوى است، در برابر ظلم عظيمى است كه خلفاى سقيفه بر مردم روا داشتند و نگذاشتند حقوق همه مسلمانان حفظ شود، بلكه حق عده ‏اى را حفظ كردند و حق عده ‏اى ديگر را پايمال نمودند.</big>
<big>البته معناى رسيدن همه مردم به حقوق خود اين نيست كه همه مسلمين مى ‏توانند امام شوند و هيچ فرقى در اين باره بين آنان نيست. چنين مطلبى را هيچ اجتماعى و هيچ عقلى نمى‏ پذيرد.</big>
<big>پيداست كه امامت شايستگى‏ هايى لازم دارد كه فقط با دارا بودن آنها كسى مى ‏تواند در آن منصب قرار بگيرد، وگرنه خلفاى نالايق همان ثمرات شوم سقيفه را به دنبال خواهند داشت كه به آبروى اصل اسلام هم ضربه زدند و باعث شرمندگى خود و همه اهل اسلام در برابر ملل ديگر شدند.</big>
====== <big>ز) سوء استفاده از اتحاد و عدم تفرقه</big> ======
<big>تمسک به «جماعت مسلمين» و خليفه اين چنينى را نماينده آنان معرفى كردن بهانه ‏اى است براى ظلم آزادانه و بى‏ قيد و شرط، به طورى كه هر كس در برابر آن قد عَلَم كرد به جرم مخالفت با جماعت مسلمين و بر هم زدن اتحادِ آنان بايد كشته شود!</big>
<big>باز مى ‏بينيم از جعل و تحريف فرمايشات پيامبر صلى الله عليه و آله ابا نداشته ‏اند و به آن حضرت نسبت داده ‏اند كه «امّت من هيچ‏گاه بر گمراهى متفق نخواهند شد»، در حالى كه حتى به اقرار اهل سقيفه بارها و بارها امت بر باطل متفق شده ‏اند، تا آنجا كه يزيد را پذيرفته ‏اند و حسين عزيزعليه السلام را سر بريده ‏اند! آيا اين اتحاد مردم بر حق بوده است؟ آيا بايد چشم و گوش بسته پيرو چنين اتحادى شد؟!</big>
====== <big>ح) چراغ سبز صحیفه برای پیروان سقیفه</big> ======
<big>آنچه در فرازهاى صحيفه ملعونه دوم ديده مى‏ شود زيربناهايى بود كه توسط بنيان گذاران سقيفه به عنوان چراغ سبز براى پيروانشان از يک سو و چراغ خطر براى آنان از سوى ديگر پى‏ ريزى شد؛ و بعدها احاديث جعلى بر اين مبنا ساخته شد تا خلافتى كه استمرار همان خط و ضد امامان غدير بود بتواند به حيات خود ادامه دهد و سد راه هميشه غدير باشد.</big>
===== <big>تحلیل اعتقادی دوم</big> =====
<big>اكنون نوبت آن است كه ارتباط فرعونيت با صحيفه ملعونه روشن گردد. آنچه از فرعون معروف است و به عنوان شاخص‏ترين جهت او بايد نشان داده شود ادعاى خدايى اوست، كه قرآن بدان تصريح دارد و در تواريخ مختلف هم ثبت شده است.</big>
<big>اينك اهل صحيفه پايه‏ ريزى فرعونيت را براى خود آغاز كردند و آن عبارت بود از ادعاى خدايى در برابر پروردگار عالم!!</big>
<big>چگونه؟</big>
<big>به چه دليل؟</big>
<big>هم روايات در اين باره وارد شده و هم عملاً اين عنوان را نشان داده ‏اند!</big>
====== <big>'''الف) فرعونیت سقیفه در آغاز'''</big> ======
<big>فرعونيت عملى به اين شرح است كه بزرگ‏ترين فرمان خدا را كه ولايت و خلافت و امامت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بود علناً زير پا گذاشتند و نه تنها از آن سر بر تافتند بلكه در برابر خداوند خليفه ‏اى معرفى كردند، و تا آنجا پيش رفتند كه خليفةاللَّه را به بيعت با خليفه خود اجبار نمودند؛ و اين گونه به پروردگار نشان دادند كه ما اراده خود را بر كرسى نشانديم و امر تو را بر زمين زديم، اگر چه در واقع خداوند بود كه به آنان مهلت مى ‏داد همان گونه كه به فرعون مهلت داد.</big>
<big>پس از آن روز با غصب فدك، در برابر فرمان الهى در اعطاى آن به فاطمه‏ عليها السلام قد عَلَم كردند و شهادت پروردگار به طهارت فاطمه‏ عليها السلام را علناً رد كردند و او را با ساير مردم مساوى دانستند!</big><ref>بحارالانوار: ج29 ص 134، 189، 194-199. کتاب سلیم: ص226، 390. کنز العمال: ج5 ص301. السنن الکبری: ج5 ص40.</ref>
<big>ديرى نپاييد كه «مُتْعَتانِ مُحَلَّلَتانِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله انَا احَرِّمُهُما» را اعلان كردند و كلام صريح خداوند در قرآن درباره حج تمتع و ازدواج متعه را زير پا گذاشتند و آن را حرام كردند!</big><ref>بحارالانوار: ج30 ص594-638.</ref>
<big>آيا ادعاى خدايى عملاً بالاتر از اين مى ‏تواند باشد؟ آيا فرعون توانست تا چنين مراحلى پيش رود؟</big>
== <big>پانویس</big> ==
کاربر ناشناس