احتجاج امیر المؤمنین علیه السلام با غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶۳: خط ۲۶۳:
ابودرداء و ابوهريره به راه افتادند تا نزد معاويه رسيدند و پيام حضرت را رساندند.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref>
ابودرداء و ابوهريره به راه افتادند تا نزد معاويه رسيدند و پيام حضرت را رساندند.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref>


۱۹. در جنگ صفين پس از چند نامه و پيام كه بين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و معاويه رد و بدل شد، آن حضرت در ميان لشكر خود در جمع [[مهاجرین]] و [[انصار]] و با حضور فرستادگان معاويه برفراز منبر قرار گرفت و مناقب خود را برشمرد و در هر كدام مردم را قسم داد و آنان اقرار كردند.
۱۹. در [[صفین|جنگ صفین]] پس از چند نامه و پيام كه بين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و معاويه رد و بدل شد، آن حضرت در ميان لشكر خود در جمع [[مهاجرین]] و [[انصار]] و با حضور فرستادگان معاويه برفراز منبر قرار گرفت و مناقب خود را برشمرد و در هر كدام مردم را قسم داد و آنان اقرار كردند.


از جمله فرمود: شما را به خدا قسم درباره قول خداوند: «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا اللَّه و...» و آيه «انما وليكم اللَّه...»... كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد به مردم بفهاند كه اين آيات درباره چه كسانى نازل شده و ولايت را براى آنان تفسیر كند ... . آن حضرت هم مرا در غدير خم منصوب كرد ... .
از جمله فرمود: شما را به خدا قسم درباره قول خداوند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَ...» و آيه «إنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله...»... كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد به مردم بفهاند كه اين آيات درباره چه كسانى نازل شده و ولايت را براى آنان تفسیر كند ... . آن حضرت هم مرا در غدير خم منصوب كرد ... .


و فرمود: «اى مردم، خداوند صاحب اختيار من، و من صاحب اختيار مؤمنين هستم و اختيارم بر مؤمنين از خودشان بيشتر است. ألا فمن كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»... .
و فرمود: «اى مردم، خداوند صاحب اختيار من، و من صاحب اختيار مؤمنين هستم و اختيارم بر مؤمنين از خودشان بيشتر است. ألَا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»... .


پس از اين سخنان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، دوازده نفر از كسانى كه از شركت ‏كنندگان در جنگ بدر بودند و در صفین همراه حضرت حضور داشتند برخاستند و به گفتار حضرت شهادت دادند. سپس هفتاد نفر بقيه صحابه برخاستند و شهادت دادند. بعد از آن چهار نفر از اهل بدر برخاستند و تفصيل ماجرا و آنچه در غدير ديده بودند را بازگو كردند.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref>
پس از اين سخنان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، دوازده نفر از كسانى كه از شركت ‏كنندگان در جنگ بدر بودند و در صفین همراه حضرت حضور داشتند برخاستند و به گفتار حضرت شهادت دادند.


۲۰. چه كسى باور مى‏ كند كه صاحب غدير شخصاً درباره غدير شعر گفته باشد! و چه كسى احتمال مى ‏دهد كه اين شعر در برابر دشمن غدير سروده شده باشد! و چه كسى مى‏تواند صفين را بنگرد كه اين شعر غديرى توسط نامه براى نماينده سقيفه فرستاده مى‏ شود؟
سپس هفتاد نفر بقيه [[صحابه]] برخاستند و شهادت دادند. بعد از آن چهار نفر از اهل بدر برخاستند و تفصيل ماجرا و آنچه در غدير ديده بودند را بازگو كردند.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref>
 
۲۰. چه كسى باور مى‏ كند كه صاحب غدير شخصاً درباره غدير شعر گفته باشد! و چه كسى احتمال مى ‏دهد كه اين شعر در برابر دشمن غدير سروده شده باشد! و چه كسى مى‏تواند صفين را بنگرد كه اين شعر غديرى توسط نامه براى نماينده [[سقیفه]] فرستاده مى‏ شود؟


اگر صاحب غدير درباره بزرگ‏ترين فضيلت خود شعر گفته همه شاعران غديرى به او اقتدا كرده زيباترين ‏ها را تقديم او خواهند كرد و گوش اجتماع را از نواى غدير پر خواهند ساخت.
اگر صاحب غدير درباره بزرگ‏ترين فضيلت خود شعر گفته همه شاعران غديرى به او اقتدا كرده زيباترين ‏ها را تقديم او خواهند كرد و گوش اجتماع را از نواى غدير پر خواهند ساخت.
خط ۲۸۱: خط ۲۸۳:
يک معارضه در قالب ادبى بين چهارمين غاصب حق غدير و صاحب غدير به وقوع پيوست، كه دفاع نوشتارى از غدير پاسخنامه قطعى آن شد.
يک معارضه در قالب ادبى بين چهارمين غاصب حق غدير و صاحب غدير به وقوع پيوست، كه دفاع نوشتارى از غدير پاسخنامه قطعى آن شد.


چه زيباست كه صاحب غدير درباره غديرش بسرايد و ما گوش به نواى جانفزاى او بسپاريم. اما جالب‏تر آن است كه بدانيم اين اشعار در پاسخ به نماينده سقيفه است كه خواست فخرى بفروشد و سَرى بلند كند.
چه زيباست كه صاحب غدير درباره غديرش بسرايد و ما گوش به نواى جانفزاى او بسپاريم. اما جالب‏ تر آن است كه بدانيم اين اشعار در پاسخ به نماينده سقيفه است كه خواست فخرى بفروشد و سَرى بلند كند.


ماجرا از اين قرار بود كه معاويه در نام ه‏اى به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نوشت: اى ابا الحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در جاهلیت آقا بود! من در اسلام پادشاه شده ‏ام! من دايى مؤمنين و كاتب وحى هستم!
ماجرا از اين قرار بود كه معاويه در نام ه‏اى به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نوشت: اى ابا الحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در جاهلیت آقا بود! من در اسلام پادشاه شده ‏ام! من دايى مؤمنين و كاتب وحى هستم!
خط ۳۲۹: خط ۳۳۱:
۲۳. پنج سال خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام حساس‏ ترين روزهايى بود كه غدير مى‏ رفت تا جان تازه ‏اى به خود بگيرد و محتواى بلند آن از زبان صاحب غدير بيان شود. نسلى كه ۲۵ سال از غدير فاصله داشتند و خفقان علمى و اقدامات وحشيانه عليه غدير مى‏رفت تا نسل جديد را كاملاً از آن بى ‏خبر نمايد و از صفحه اعتقادش پاک كند.
۲۳. پنج سال خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام حساس‏ ترين روزهايى بود كه غدير مى‏ رفت تا جان تازه ‏اى به خود بگيرد و محتواى بلند آن از زبان صاحب غدير بيان شود. نسلى كه ۲۵ سال از غدير فاصله داشتند و خفقان علمى و اقدامات وحشيانه عليه غدير مى‏رفت تا نسل جديد را كاملاً از آن بى ‏خبر نمايد و از صفحه اعتقادش پاک كند.


از سوى ديگر عده‏اى فتنه‏گر -  كه باقيماندگان سقيفه بودند -  دست به اقدامات مخرب مى‏زدند و شايع مى‏كردند كه على بن ابى‏طالب درباره مقدم بودن خود در خلافت و فضيلتش بر ديگران دليلى ندارد.
از سوى ديگر عده ‏اى فتنه‏گر -  كه باقيماندگان سقيفه بودند -  دست به اقدامات مخرب مى‏زدند و شايع مى‏كردند كه على بن ابى‏طالب درباره مقدم بودن خود در خلافت و فضيلتش بر ديگران دليلى ندارد.


در شرايطى كه صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، نياز به عده‏اى از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله از حاضرين در غدير بود كه مؤيد او باشند و به حضور خود در آن ماجرا شهادت دهند.
در شرايطى كه صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، نياز به عده‏اى از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله از حاضرين در غدير بود كه مؤيد او باشند و به حضور خود در آن ماجرا شهادت دهند.