۲۲٬۹۷۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
همه اين مطالب را در يک قدمى غدير از لسان خداوند شنيدن ارزشى چند برابر بدان مى دهد كه به عنوان يک سند تاريخى و آينه اى براى سنجش آينده هاى نزديک پس از غدير كارآيى دارد. در اينجا يک بار ديگر ترجمه آيات مزبور به صورت تفسير شده - با توجه به كلام امام صادق عليه السلام كه در بالا ذكر شد - تقديم مى شود: | همه اين مطالب را در يک قدمى غدير از لسان خداوند شنيدن ارزشى چند برابر بدان مى دهد كه به عنوان يک سند تاريخى و آينه اى براى سنجش آينده هاى نزديک پس از غدير كارآيى دارد. در اينجا يک بار ديگر ترجمه آيات مزبور به صورت تفسير شده - با توجه به كلام امام صادق عليه السلام كه در بالا ذكر شد - تقديم مى شود: | ||
شايد تو بخواهى اعلام ولايت را ترک كنى و سينه ات از سخن | شايد تو بخواهى اعلام ولايت را ترک كنى و سينه ات از سخن [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] به تنگ آيد كه گفتند: «كاش به جاى ولايت گنجى بر او نازل مى شد يا ملائكه اى با او همراه مى گشت». | ||
ولى از اين برخوردها نگران مباش چرا كه وظيفه تو انذار و ترساندن مردم از جهنم با ابلاغ پيام الهى است و بقيه امور به خداوند مربوط مى شود. | ولى از اين برخوردها نگران مباش چرا كه وظيفه تو انذار و ترساندن مردم از جهنم با ابلاغ پيام الهى است و بقيه امور به خداوند مربوط مى شود. | ||
و يا اينكه به تو مى گويند: «ولايت را از پيش خود درآورده اى و به خدا نسبت دروغ مى دهى»! بگو اگر اين مسئله | و يا اينكه به تو مى گويند: «ولايت را از پيش خود درآورده اى و به خدا نسبت دروغ مى دهى»! بگو اگر اين مسئله [[ولایت]] افتراء است، پس شما هم ده سوره بياوريد و از هركس مى خواهيد كمک بگيريد! اگر نتوانستيد معلوم مى شود همان گونه كه ساير فرازهاى قرآن از جانب خداست مسئله ولايت هم از خدا سرچشمه گرفته است. | ||
آنان هرگز با چنين پيشنهادى موافقت نمى كنند و اين دليل است كه ولايت با علم الهى نازل شده، و مشكل در اين است كه آيا شما سر تسليم فرود مى آوريد يا نه؟! | آنان هرگز با چنين پيشنهادى موافقت نمى كنند و اين دليل است كه ولايت با علم الهى نازل شده، و مشكل در اين است كه آيا شما سر تسليم فرود مى آوريد يا نه؟! | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله با برهان و دليلى از سوى پروردگارش ولايت را آورد و در پى او على بن ابى طالب عليه السلام شاهد او بود. | پيامبر صلى الله عليه و آله با برهان و دليلى از سوى پروردگارش ولايت را آورد و در پى او على بن ابى طالب عليه السلام شاهد او بود. | ||
قبل از او هم كتاب موسى (تورات) شاهد بر ولايت بود، و اهل تورات به ولايت على عليه السلام ايمان داشتند، اما اهل | قبل از او هم كتاب موسى ([[تورات]]) شاهد بر ولايت بود، و اهل تورات به ولايت على عليه السلام ايمان داشتند، اما اهل [[سقیفه]] و پيروانشان كه از احزاب اند و به ولايت على عليه السلام كافرند، وعده گاهشان آتش جهنم است. | ||
بنابراين درباره ولايت نيازى به بحث و جدال نيست، چرا كه حقى از سوى پروردگار است و اين براى همه روشن است ولى اكثر مردم نمى خواهند آن را بپذيرند. | |||
هيچ كس ظالم تر از ابوبكر و عمر و سردمداران سقيفه نيست كه دروغ هايى را به خدا افترا مى بندند، چنانكه با [[تکذیب]] آنچه درباره ولايت على عليه السلام نازل شده دستورات الهى را نفى مى كنند و مطالب جعلى به لسان پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت مى دهند كه «نبوت و خلافت در يک خاندان جمع نمى شود». | هيچ كس ظالم تر از ابوبكر و عمر و سردمداران سقيفه نيست كه دروغ هايى را به خدا افترا مى بندند، چنانكه با [[تکذیب]] آنچه درباره ولايت على عليه السلام نازل شده دستورات الهى را نفى مى كنند و مطالب جعلى به لسان پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت مى دهند كه «نبوت و خلافت در يک خاندان جمع نمى شود». | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۴: | ||
با همه آنچه ابوبكر و عمر و ساير دشمنان ولايت قدرتمندانه بر ضد ولايت انجام دادند، ولى چنين نيست كه بتوانند همه را در برابر اقدامات خود عاجز كنند، چرا كه هر چه باشد تحت ولايت الهى و قدرت او هستند، و خدا عذاب آنان را چندين برابر خواهد نمود. اينان طاقت شنيدن حق و ديدن حقايق ولايت را نداشتند، و اين حسادت و كفر كارشان را بدينجا كشانيد. | با همه آنچه ابوبكر و عمر و ساير دشمنان ولايت قدرتمندانه بر ضد ولايت انجام دادند، ولى چنين نيست كه بتوانند همه را در برابر اقدامات خود عاجز كنند، چرا كه هر چه باشد تحت ولايت الهى و قدرت او هستند، و خدا عذاب آنان را چندين برابر خواهد نمود. اينان طاقت شنيدن حق و ديدن حقايق ولايت را نداشتند، و اين حسادت و كفر كارشان را بدينجا كشانيد. | ||
آنان كه در مقابل | آنان كه در مقابل [[ولایت]] على عليه السلام قد عَلَم كردند سرمايه وجود خود را از دست دادند و درباره آن ضرر كردند، و در عاقبت كار كه از اين جهان رفتند تمام دروغ ها و افتراهايى كه نسبت مى دادند از آنان جدا شد و ديگر منفعتى برايشان نداشت، بلكه با مرگشان و آغاز زندگى آخرت از همه زيانكارتر بودند. | ||
شيعيان و پذيرندگان ولايت على عليه السلام كه به [[ولایت]] ايمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند و در برابر پروردگارشان خاضعانه سر تسليم فرود مى آوردند، اينان اهل بهشتند و در آن دائمى خواهند بود. | شيعيان و پذيرندگان ولايت على عليه السلام كه به [[ولایت]] ايمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند و در برابر پروردگارشان خاضعانه سر تسليم فرود مى آوردند، اينان اهل بهشتند و در آن دائمى خواهند بود. | ||
با در نظر گرفتن دو گروه دشمنان و پذيرندگان ولايت على عليه السلام، نسبت و مقايسه اين دو دسته به يكديگر همانند كور در برابر بينا و كر در برابر شنواست. آيا ممكن است اين دو گروه مساوى باشند؟ با اين فاصله اى كه بين دو گروه ذكر شد آيا هنوز بيدار نمى شويد؟! | با در نظر گرفتن دو گروه دشمنان و پذيرندگان ولايت على عليه السلام، نسبت و مقايسه اين دو دسته به يكديگر همانند كور در برابر بينا و كر در برابر شنواست. | ||
آيا ممكن است اين دو گروه مساوى باشند؟ با اين فاصله اى كه بين دو گروه ذكر شد آيا هنوز بيدار نمى شويد؟! | |||
با آنچه خوانديم جا دارد بگوييم: اى غدير عزيز، چه طاق نصرتى كه خداوند براى تو بر پا كرده است! | |||
اين طاق بلند را با آيات زيبا و تابلوهاى بلند قرآنش تزيين كرده، و يد قدرت خويش را براى حفاظت از آن فراز آورده، و جمعيت صد و بيست هزار نفرى حجاج را دعوت نامه رسمى داده، و اين گونه ما را براى حضور در اين دعوت جهانى آماده كرده است. | |||
== تبيين غدير و فاطميه با استهزاء دشمن<ref>غدير تا فاطميه (انصارى - شريفى): ص۱۹۰-۱۹۲.</ref> == | == تبيين غدير و فاطميه با استهزاء دشمن<ref>غدير تا فاطميه (انصارى - شريفى): ص۱۹۰-۱۹۲.</ref> == | ||
در زمان حكومت | در زمان حكومت [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، [[خالد بن ولید]] در ماجرايى مفصل در مقابل [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] گستاخى و هتاكى را از حد گذراند. | ||
حضرت هم به اعجاز طوقى آهنين بر گردن خالد قرار داد كه به هيچ شكل از گردن او باز نمى شد و مايه استهزاى او در مدينه شده بود.<ref>براى ماجراى طوق خالد مراجعه شود به: بحار الانوار: ج ۲۹ ص۱۶۱-۱۷۰.</ref> | |||
در اين ماجرا روشنگرى هايى درباره غدير صورت گرفت و عللى از وقايع فاطميه تبيين شد، كه مختصراً به آنها اشاره مى كنيم: | در اين ماجرا روشنگرى هايى درباره غدير صورت گرفت و عللى از وقايع فاطميه تبيين شد، كه مختصراً به آنها اشاره مى كنيم: | ||
=== اول: معناى دقيق «مولى» === | === اول: معناى دقيق «مولى» === | ||
پس از تلاش فراوان به اين نتيجه رسيدند كه شايد قيس - كه از همه نيرومندتر بود - بتواند اين طوق آهنين را از گردن خالد باز كند. قيس هم فرصت را غنيمت شمرده و با | پس از تلاش فراوان به اين نتيجه رسيدند كه شايد قيس - كه از همه نيرومندتر بود - بتواند اين طوق آهنين را از گردن خالد باز كند. قيس هم فرصت را غنيمت شمرده و با [[سقیفه]] ايان احتجاج كرد. | ||
او مطيع بودن خود نسبت به امر مولايش اميرالمؤمنين عليه السلام را در مقابل [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] - كه از او بيعت گرفته بود - چنين بيان كرد: | او مطيع بودن خود نسبت به امر مولايش اميرالمؤمنين عليه السلام را در مقابل [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] - كه از او بيعت گرفته بود - چنين بيان كرد: | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۳۵: | ||
اميرالمؤمنين عليه السلام مفهوم غدير را با شباهت صاحب آن به بيت الله بيان فرمود. آن حضرت با كشاندن آنها به محضر خويش معناى بيت الله بودن خود را در آن جوّ خفقان به عموم مردم و آيندگان تاريخ از دو جهت نشان داد: | اميرالمؤمنين عليه السلام مفهوم غدير را با شباهت صاحب آن به بيت الله بيان فرمود. آن حضرت با كشاندن آنها به محضر خويش معناى بيت الله بودن خود را در آن جوّ خفقان به عموم مردم و آيندگان تاريخ از دو جهت نشان داد: | ||
يكى اينكه وقتى خدا و رسول صلى الله عليه و آله دلسوزانه در غدير امام را براى مردم تعيين كردند، اين مردم هستند كه بايد وظيفه شناسانه به استقبال نماينده خدايشان بروند، نه آن كه منتظر التماس هاى امام خود باشند! در اين باره حضرت به ابوبكر فرمود: | يكى اينكه وقتى خدا و رسول صلى الله عليه و آله دلسوزانه در غدير امام را براى مردم تعيين كردند، اين مردم هستند كه بايد وظيفه شناسانه به استقبال نماينده خدايشان بروند، نه آن كه منتظر التماس هاى امام خود باشند! | ||
در اين باره حضرت به ابوبكر فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله شما را به [[بیعت]] من امر كرد و اطاعت مرا بر شما واجب نمود، و مرا در بين شما مانند بيت الله حرام قرار داد؛ كه بايد به سوى آن رفت و بيت الله به سوى كسى نمى آيد! | |||
دوم اينكه امام مانند بيت الله قلعه امان مردم است كه بيرون آن هلاكت است. در اين باره حضرت فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: | دوم اينكه امام مانند بيت الله قلعه امان مردم است كه بيرون آن هلاكت است. در اين باره حضرت فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۴۶: | ||
=== سوم: بيعت اجبارى سقيفه در مقابل بيعت اختيارى غدير === | === سوم: بيعت اجبارى سقيفه در مقابل بيعت اختيارى غدير === | ||
همچنين قيس با افسوسى كه براى از دست دادن غدير مى خورد به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] گفت: به خدا قسم اگر دست من با تو [[بیعت]] كرده، قلب و زبانم با تو بيعت نكرده است. من بعد از روز غدير درباره على عليه السلام حجتى ندارم. بيعت من با تو مانند آن زنى است كه رشته هاى خود را بعد از ريسيدن پنبه مى كرد.<ref>اشاره به آيه قرآن است كه خداوند زنى از بنى اسرائيل را مثال مى زند كه صبح تا شب پنبه مى ريسيد، و شب كه مى شد همه رشته هاى خود را دوباره به حالت پنبه باز مى گرداند. نحل/۹۲: «و لا تكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوة انكاثاً...»: مانند آن زنى نباشيد كه رشته هاى خود را بعد از زحمت رسيدن دوباره تكه تكه پنبه مى كرد... .</ref> | همچنين قيس با افسوسى كه براى از دست دادن غدير مى خورد به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] گفت: به خدا قسم اگر دست من با تو [[بیعت]] كرده، قلب و زبانم با تو بيعت نكرده است. | ||
من بعد از روز غدير درباره على عليه السلام حجتى ندارم. بيعت من با تو مانند آن زنى است كه رشته هاى خود را بعد از ريسيدن پنبه مى كرد.<ref>اشاره به آيه قرآن است كه خداوند زنى از بنى اسرائيل را مثال مى زند كه صبح تا شب پنبه مى ريسيد، و شب كه مى شد همه رشته هاى خود را دوباره به حالت پنبه باز مى گرداند. نحل/۹۲: «و لا تكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوة انكاثاً...»: مانند آن زنى نباشيد كه رشته هاى خود را بعد از زحمت رسيدن دوباره تكه تكه پنبه مى كرد... .</ref> | |||
همچنين قيس با درسى كه از شهادت حضرت زهرا عليها السلام گرفته بود گفت: چگونه پيمانم را بشكنم در حالى كه درباره امامت و ولايت او با خدا عهد بسته ام. درباره او از من مى پرسى؟! | همچنين قيس با درسى كه از شهادت حضرت زهرا عليها السلام گرفته بود گفت: چگونه پيمانم را بشكنم در حالى كه درباره امامت و ولايت او با خدا عهد بسته ام. درباره او از من مى پرسى؟! | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۵۵: | ||
== منافقين و استهزاءِ ابلاغ ولايت<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۱۰۶، ۱۲۵.</ref> == | == منافقين و استهزاءِ ابلاغ ولايت<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۱۰۶، ۱۲۵.</ref> == | ||
از جمله مشهورترين آیات غدیر آيه اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير | از جمله مشهورترين [[آیات غدیر]] آيه اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير [[مکّه]] به سوى غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد: | ||
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»<ref>مائده/۶۷.</ref>: | «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»<ref>مائده/۶۷.</ref>: | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۶۱: | ||
«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى كند». | «اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى كند». | ||
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه يكى از جهات خوف | آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه يكى از جهات خوف [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در مورد ابلاغ ولايت مسئله استهزاء [[منافقین]] بود. | ||
روش استهزاء و مسخره كردن يكى از راه هاى ديرينه منافقين در برخورد با مقام والاى | روش استهزاء و مسخره كردن يكى از راه هاى ديرينه منافقين در برخورد با مقام والاى پيامبر صلى الله عليه و آله بود، تا آنجا كه گاهى پشت سر حضرت با چشم و زبان خود اشاره هاى مسخره آميز مى كردند، و يا براى حضرت لقبى نامناسب شايع مى كردند مثل كلمه «اذُن» به معناى گوش كه ذكر خواهد شد.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص۷۹-۸۶.</ref> | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله در كلام خود در مورد [[آیه تبلیغ و شبهات|آیه تبلیغ]] اين مسئله را با اين جمله ياد مى كند: | پيامبر صلى الله عليه و آله در كلام خود در مورد [[آیه تبلیغ و شبهات|آیه تبلیغ]] اين مسئله را با اين جمله ياد مى كند: | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۶۹: | ||
«لِعِلْمى بِحِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ»<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲.</ref>: «به خاطر علمى كه درباره حيله هاى مسخره كنندگان اسلام دارم». | «لِعِلْمى بِحِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ»<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲.</ref>: «به خاطر علمى كه درباره حيله هاى مسخره كنندگان اسلام دارم». | ||
در واقع يكى از حربه ها و راهكارهاى منافقين در طول [[بعثت]] پيامبر اكرم صلى الله عليه | در واقع يكى از حربه ها و راهكارهاى منافقين در طول [[بعثت]] پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بى ادبى و جسارت نسبت به ساحت مقدس آن حضرت و حرمت شكنى بود، كه البته از بارزترين نمادهاى آن مسخره كردن بود و قرآن هم به اين مطلب تصريح كرده است. | ||
در غدير كه غيظ منافقين به اوج خود رسيده بود، اين مسئله چند بار تكرار شد كه نمونه هاى آن را مرور مى كنيم: | در غدير كه غيظ منافقين به اوج خود رسيده بود، اين مسئله چند بار تكرار شد كه نمونه هاى آن را مرور مى كنيم: | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۸۳: | ||
«وَ اللَّه انْ كُنّا اصْحابَ كَسْرى وَ قَيصَرَ لَكُنّا فِى الْخَزِّ وَ الْوَشى وَ الدّيباجِ وَ النِّساجاتِ، وَ انّا مَعَهُ فِى الاخْشَنَيْنِ: نَأْكُلُ الْخَشِنَ وَ نَلْبِسُ الْخَشِنَ، حَتّى اذا دَنا مَوْتُهُ وَ فَنِيَتْ ايّامُهُ وَ حَضَرَ اجَلُهُ ارادَ انْ يُوَلِّيَها عَلِيّاً مِنْ بَعْدِهِ. اما وَ اللَّه لَيَعْلَمَنَّ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴. </ref>: | «وَ اللَّه انْ كُنّا اصْحابَ كَسْرى وَ قَيصَرَ لَكُنّا فِى الْخَزِّ وَ الْوَشى وَ الدّيباجِ وَ النِّساجاتِ، وَ انّا مَعَهُ فِى الاخْشَنَيْنِ: نَأْكُلُ الْخَشِنَ وَ نَلْبِسُ الْخَشِنَ، حَتّى اذا دَنا مَوْتُهُ وَ فَنِيَتْ ايّامُهُ وَ حَضَرَ اجَلُهُ ارادَ انْ يُوَلِّيَها عَلِيّاً مِنْ بَعْدِهِ. اما وَ اللَّه لَيَعْلَمَنَّ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴. </ref>: | ||
«به خدا قسم، اگر از اصحاب كسرى و | «به خدا قسم، اگر از اصحاب كسرى و قیصر بوديم اكنون در لباس هاى خز و رنگارنگ و ديبا و بافته ها بوديم، ولى همراه او در دو خشن به سر مى بريم: | ||
هم خوراک خشن مى خوريم و هم لباس خشن مى پوشيم. اكنون هم كه مرگ او نزديک شده و اجل او رسيده مى خواهد اين سلطه را به على بعد از خود واگذارد. به خدا قسم خواهد دانست»!! | هم خوراک خشن مى خوريم و هم لباس خشن مى پوشيم. اكنون هم كه [[مرگ]] او نزديک شده و اجل او رسيده مى خواهد اين سلطه را به على بعد از خود واگذارد. به خدا قسم خواهد دانست»!! | ||
عمر وقتى در روز غدير [[بیعت]] كرد شانه ها را بالا انداخت و رو به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] كرد و گفت: «لَشَدَّ ما يَرْفَعُ بِضِبْعَىْ ابْنِ عَمِّهِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۹.</ref>: «عجب بازوى پسر عمويش را محكم بلند كرده است». | عمر وقتى در روز غدير [[بیعت]] كرد شانه ها را بالا انداخت و رو به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] كرد و گفت: «لَشَدَّ ما يَرْفَعُ بِضِبْعَىْ ابْنِ عَمِّهِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۹.</ref>: «عجب بازوى پسر عمويش را محكم بلند كرده است». | ||
خط ۲۲۹: | خط ۲۴۱: | ||
كلمه «أَعْرِضْ» حاكى از بى توجهى و اعتنا نكردن است. يعنى اين امر پروردگار به قدرى مهم است كه در انجام آن به هيچ عكس العملى نبايد اعتنا كرد. | كلمه «أَعْرِضْ» حاكى از بى توجهى و اعتنا نكردن است. يعنى اين امر پروردگار به قدرى مهم است كه در انجام آن به هيچ عكس العملى نبايد اعتنا كرد. | ||
=== وعده حفظ پيامبر صلى الله عليه و آله === | |||
«إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ». چنانكه در اوايل [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] آمده، يكى از عمده ترين موانع بر سر راه [[ابلاغ ولایت]] در غدير حضور مسخره كنندگان اسلام از داخل مسلمين بود كه همان منافقين بودند. | |||
«إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ». چنانكه در اوايل خطابه | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير فرمود: «از | پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير فرمود: «از [[جبرئیل]] خواستم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا... از حيله هاى مسخره كنندگان اسلام (المستهزئين بالاسلام) اطلاع دارم».<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲.</ref> | ||
در اين آيه خداوند صريحاً به پيامبرش وعده خنثى سازى توطئه هاى آنان و دفع خطر آنان را مى دهد؛ و عملاً هم برگزارى مراسم سه روزه در آرامش كامل و حفظ حضرت از خطر قتل در كوه هرشى<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص۱۰۸، ۱۳۱، ۲۱۷، ۲۳۰، ۲۳۵، ۴۷۶ و ج۲ ص۱۰۱، ۴۰۶ و ج۳ ص۷۷.</ref>، نشان داد كه وقتى ضمانت خداوند پشتوانه عمل باشد، هيچ قدرتى توان بر هم زدن آن را ندارد. | در اين آيه خداوند صريحاً به پيامبرش وعده خنثى سازى توطئه هاى آنان و دفع خطر آنان را مى دهد؛ و عملاً هم برگزارى مراسم سه روزه در آرامش كامل و حفظ حضرت از خطر قتل در كوه هرشى<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص۱۰۸، ۱۳۱، ۲۱۷، ۲۳۰، ۲۳۵، ۴۷۶ و ج۲ ص۱۰۱، ۴۰۶ و ج۳ ص۷۷.</ref>، نشان داد كه وقتى ضمانت خداوند پشتوانه عمل باشد، هيچ قدرتى توان بر هم زدن آن را ندارد. | ||
نكته ديگرى كه در متن حديث جلب توجه مى كند عبارت: «اتاهُ جِبْرَئيلُ بِآخَرِ سُورَةِ الْحِجْرِ» است. از اين جمله مى توان استفاده كرد كه آيات نازل شده در اين مورد همه آيات آخر سوره حجر است و اختصاص به چند آيه ذكر شده ندارد. دنباله آيات از آيه ۹۶ تا ۹۹ در توصيف استهزاكنندگان و آزار آنان نسبت به ساحت مقدس | نكته ديگرى كه در متن حديث جلب توجه مى كند عبارت: «اتاهُ جِبْرَئيلُ بِآخَرِ سُورَةِ الْحِجْرِ» است. از اين جمله مى توان استفاده كرد كه آيات نازل شده در اين مورد همه آيات آخر سوره حجر است و اختصاص به چند آيه ذكر شده ندارد. دنباله آيات از آيه ۹۶ تا ۹۹ در توصيف استهزاكنندگان و آزار آنان نسبت به ساحت مقدس پيامبر صلى الله عليه و آله چنين است: | ||
«الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّه إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ . وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ . فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ . وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ»: | «الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّه إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ . وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ . فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ . وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ»: | ||
«كسانى كه خداى ديگرى در كنار خدا قرار مى دهند، كه به زودى خواهند دانست. ما خوب مى دانيم كه از آنچه مى گويند سينه ات به تنگ مى آيد. پس با حمد پروردگارت | «كسانى كه خداى ديگرى در كنار خدا قرار مى دهند، كه به زودى خواهند دانست. ما خوب مى دانيم كه از آنچه مى گويند سينه ات به تنگ مى آيد. پس با حمد پروردگارت [[تهلیل|تسبیح]] بگو و از سجده كنندگان باش. و پروردگارت را عبادت كن تا برايت يقين حاصل شود». | ||
== پانویس == | == پانویس == |