پرش به محتوا

استهزاء: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۲ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:
«أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»:
«أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»:


«آنان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش نصيبشان نيست، و آنچه در دنيا انجام داده‏اند نابود مى‏ شود، و آنچه انجام مى‏ دهند باطل است».
«آنان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش نصيبشان نيست، و آنچه در دنيا انجام داده ‏اند نابود مى‏ شود، و آنچه انجام مى‏ دهند باطل است».


«أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ، وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً؛ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ، وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ؛ فَلا تَكُ فِى مِرْيَةٍ مِنْهُ، إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ»:
«أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ، وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً؛ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ، وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ؛ فَلا تَكُ فِى مِرْيَةٍ مِنْهُ، إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ»:
خط ۶۳: خط ۶۳:
«لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِى الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ»: «چاره ‏اى جز اين نيست كه در آخرت هم زيانكارترين خواهند بود».
«لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِى الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ»: «چاره ‏اى جز اين نيست كه در آخرت هم زيانكارترين خواهند بود».


«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»: «كسانى كه ايمان آورده عمل صالح انجام مى‏دهند و در برابر پروردگارشان سر تعظيم فرود مى ‏آورند، اينان اهل بهشتند و در آن هميشگى خواهند بود».
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»:
 
«كسانى كه ايمان آورده عمل صالح انجام مى ‏دهند و در برابر پروردگارشان سر تعظيم فرود مى ‏آورند، اينان اهل بهشتند و در آن هميشگى خواهند بود».


«مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمى وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِيرِ وَ السَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً أَ فَلا تَذَكَّرُونَ»: «مثل اين دو گروه مانند كور و كر در برابر بينا و شنواست. آيا اين ها در مثال برابرند؟ آيا متذكر نمى ‏شويد؟!».
«مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمى وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِيرِ وَ السَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً أَ فَلا تَذَكَّرُونَ»: «مثل اين دو گروه مانند كور و كر در برابر بينا و شنواست. آيا اين ها در مثال برابرند؟ آيا متذكر نمى ‏شويد؟!».
خط ۷۲: خط ۷۴:
با در نظر گرفتن شأن نزول اين آيات و روشن شدن مرجع ضميرها از فرمايش امام صادق‏ عليه السلام، تفسير گونه‏ اى بر چهره اين آيات مى‏ توان نوشت كه عمق آن ها را روشن مى ‏سازد.
با در نظر گرفتن شأن نزول اين آيات و روشن شدن مرجع ضميرها از فرمايش امام صادق‏ عليه السلام، تفسير گونه‏ اى بر چهره اين آيات مى‏ توان نوشت كه عمق آن ها را روشن مى ‏سازد.


ناگفته پيداست كه جهت گيرى اين آيات به سوى مخالفين غدير و ولايت و خلافتِ بلافصل و تمام عيار اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله است، و با تفاصيلى كه در اين فرازهاى قرآنى آمده منافقين ضربه ‏هاى كوبنده ‏اى از طرف خداوند دريافت كرده ‏اند، و براى طالبين حقيقت همه چيز روشن شده است.
ناگفته پيداست كه جهت گيرى اين آيات به سوى مخالفين غدير و ولايت و خلافتِ بلافصل و تمام عيار اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله است، و با تفاصيلى كه در اين فرازهاى قرآنى آمده [[منافقین]] ضربه ‏هاى كوبنده ‏اى از طرف خداوند دريافت كرده ‏اند، و براى طالبين حقيقت همه چيز روشن شده است.


همه اين مطالب را در يک قدمى غدير از لسان خداوند شنيدن ارزشى چند برابر بدان مى‏ دهد كه به عنوان يک سند تاريخى و آينه‏اى براى سنجش آينده ‏هاى نزديک پس از غدير كارآيى دارد. در اينجا يک بار ديگر ترجمه آيات مزبور به صورت تفسير شده -  با توجه به كلام امام صادق ‏عليه السلام كه در بالا ذكر شد -  تقديم مى‏ شود:
همه اين مطالب را در يک قدمى غدير از لسان خداوند شنيدن ارزشى چند برابر بدان مى‏ دهد كه به عنوان يک سند تاريخى و آينه ‏اى براى سنجش آينده ‏هاى نزديک پس از غدير كارآيى دارد. در اينجا يک بار ديگر ترجمه آيات مزبور به صورت تفسير شده -  با توجه به كلام امام صادق ‏عليه السلام كه در بالا ذكر شد -  تقديم مى‏ شود:


شايد تو بخواهى اعلام ولايت را ترك كنى و سينه ‏ات از سخن ابوبكر و عمر به تنگ آيد كه گفتند: «كاش به جاى ولايت گنجى بر او نازل مى‏ شد يا ملائكه ‏اى با او همراه مى‏ گشت».
شايد تو بخواهى اعلام ولايت را ترک كنى و سينه ‏ات از سخن ابوبكر و [[عمر بن خطاب|عمر]] به تنگ آيد كه گفتند: «كاش به جاى ولايت گنجى بر او نازل مى‏ شد يا ملائكه ‏اى با او همراه مى‏ گشت».


ولى از اين برخوردها نگران مباش چرا كه وظيفه تو انذار و ترساندن مردم از جهنم با ابلاغ پيام الهى است و بقيه امور به خداوند مربوط مى ‏شود.
ولى از اين برخوردها نگران مباش چرا كه وظيفه تو انذار و ترساندن مردم از جهنم با ابلاغ پيام الهى است و بقيه امور به خداوند مربوط مى ‏شود.
خط ۸۴: خط ۸۶:
آنان هرگز با چنين پيشنهادى موافقت نمى ‏كنند و اين دليل است كه ولايت با علم الهى نازل شده، و مشكل در اين است كه آيا شما سر تسليم فرود مى ‏آوريد يا نه؟!  
آنان هرگز با چنين پيشنهادى موافقت نمى ‏كنند و اين دليل است كه ولايت با علم الهى نازل شده، و مشكل در اين است كه آيا شما سر تسليم فرود مى ‏آوريد يا نه؟!  


[[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] و عمر و هوادارانشان در پىِ زندگى دنيا و زينت آن بوده ‏اند و بنا نيست خدا مانع كسى از رسيدن به منافع دنيوى شود، و مسلماً چنين كسانى از نظر دنيا ضرر نمى‏ كنند، ولى در آخرت جز آتش در انتظارشان نيست و آنچه به نام اسلام انجام داده ‏اند پوچ و باطل خواهد بود.
[[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] و عمر و هوادارانشان در پىِ زندگى دنيا و زينت آن بوده ‏اند و بنا نيست خدا مانع كسى از رسيدن به منافع دنيوى شود، و مسلماً چنين كسانى از نظر دنيا ضرر نمى‏ كنند، ولى در آخرت جز آتش در انتظارشان نيست و آنچه به نام [[اسلام]] انجام داده ‏اند پوچ و باطل خواهد بود.
 
پيامبر صلى الله عليه و آله با برهان و دليلى از سوى پروردگارش ولايت را آورد و در پى او على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام شاهد او بود.
 
قبل از او هم كتاب موسى (تورات) شاهد بر ولايت بود، و اهل تورات به ولايت على‏ عليه السلام ايمان داشتند، اما اهل سقيفه و پيروانشان كه از احزاب ‏اند و به ولايت على‏ عليه السلام كافرند، وعده گاهشان آتش جهنم است. بنابراين درباره ولايت نيازى به بحث و جدال نيست، چرا كه حقى از سوى پروردگار است و اين براى همه روشن است ولى اكثر مردم نمى ‏خواهند آن را بپذيرند.


پيامبر صلى الله عليه و آله با برهان و دليلى از سوى پروردگارش ولايت را آورد و در پى او على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام شاهد او بود. قبل از او هم كتاب موسى (تورات) شاهد بر ولايت بود، و اهل تورات به ولايت على‏ عليه السلام ايمان داشتند، اما اهل سقيفه و پيروانشان كه از احزاب ‏اند و به ولايت على‏ عليه السلام كافرند، وعده گاهشان آتش جهنم است. بنابراين درباره ولايت نيازى به بحث و جدال نيست، چرا كه حقى از سوى پروردگار است و اين براى همه روشن است ولى اكثر مردم نمى ‏خواهند آن را بپذيرند.
هيچ كس ظالم ‏تر از ابوبكر و عمر و سردمداران سقيفه نيست كه دروغ‏ هايى را به خدا افترا مى‏ بندند، چنانكه با [[تکذیب]] آنچه درباره ولايت على‏ عليه السلام نازل شده دستورات الهى را نفى مى‏ كنند و مطالب جعلى به لسان پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت مى ‏دهند كه «نبوت و خلافت در يک خاندان جمع نمى‏ شود».


هيچ كس ظالم ‏تر از ابوبكر و عمر و سردمداران سقيفه نيست كه دروغ‏ هايى را به خدا افترا مى‏ بندند، چنانكه با تكذيب آنچه درباره ولايت على‏ عليه السلام نازل شده دستورات الهى را نفى مى‏ كنند و مطالب جعلى به لسان پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت مى ‏دهند كه «نبوت و خلافت در يک خاندان جمع نمى‏ شود».
اينان گمان نكنند پرونده ‏اى با خدا ندارند، بلكه روزى با ادعاهايشان نزد خدا آورده مى‏ شوند و امامان كه شاهدان خدا بر مردم هستند كذب و افتراى آنان را در پيشگاه الهى ثابت خواهند كرد.


اينان گمان نكنند پرونده ‏اى با خدا ندارند، بلكه روزى با ادعاهايشان نزد خدا آورده مى‏ شوند و امامان كه شاهدان خدا بر مردم هستند كذب و افتراى آنان را در پيشگاه الهى ثابت خواهند كرد. خدا سقيفه و پيروانش را -  كه ظالمين حق آل محمدعليهم السلام هستند -  لعنت كند.
خدا [[سقیفه]] و پيروانش را -  كه ظالمين حق آل محمد عليهم السلام هستند -  لعنت كند.


ابوبكر و عمر و همدستانشان كسانى بودند كه جلوى راه خدا -  كه ولايت مطلقه دوازده امام ‏عليهم السلام تا آخرين روز دنياست -  مانع ايجاد كردند، و با خلافت غاصبانه خود امت اسلام را به كجروى و انحراف كشاندند، و ريشه همه اينها بى‏ اعتقادى به آخرت بود.
ابوبكر و عمر و همدستانشان كسانى بودند كه جلوى راه خدا -  كه ولايت مطلقه دوازده امام ‏عليهم السلام تا آخرين روز دنياست -  مانع ايجاد كردند، و با [[جانشین|خلافت]] غاصبانه خود امت اسلام را به كجروى و انحراف كشاندند، و ريشه همه اينها بى‏ اعتقادى به آخرت بود.


با همه آنچه ابوبكر و عمر و ساير دشمنان ولايت قدرتمندانه بر ضد ولايت انجام دادند، ولى چنين نيست كه بتوانند همه را در برابر اقدامات خود عاجز كنند، چرا كه هر چه باشد تحت ولايت الهى و قدرت او هستند، و خدا عذاب آنان را چندين برابر خواهد نمود. اينان طاقت شنيدن حق و ديدن حقايق ولايت را نداشتند، و اين حسادت و كفر كارشان را بدينجا كشانيد.
با همه آنچه ابوبكر و عمر و ساير دشمنان ولايت قدرتمندانه بر ضد ولايت انجام دادند، ولى چنين نيست كه بتوانند همه را در برابر اقدامات خود عاجز كنند، چرا كه هر چه باشد تحت ولايت الهى و قدرت او هستند، و خدا عذاب آنان را چندين برابر خواهد نمود. اينان طاقت شنيدن حق و ديدن حقايق ولايت را نداشتند، و اين حسادت و كفر كارشان را بدينجا كشانيد.
خط ۹۸: خط ۱۰۴:
آنان كه در مقابل ولايت على‏ عليه السلام قد عَلَم كردند سرمايه وجود خود را از دست دادند و درباره آن ضرر كردند، و در عاقبت كار كه از اين جهان رفتند تمام دروغ ‏ها و افتراهايى كه نسبت مى ‏دادند از آنان جدا شد و ديگر منفعتى برايشان نداشت، بلكه با مرگشان و آغاز زندگى آخرت از همه زيانكارتر بودند.
آنان كه در مقابل ولايت على‏ عليه السلام قد عَلَم كردند سرمايه وجود خود را از دست دادند و درباره آن ضرر كردند، و در عاقبت كار كه از اين جهان رفتند تمام دروغ ‏ها و افتراهايى كه نسبت مى ‏دادند از آنان جدا شد و ديگر منفعتى برايشان نداشت، بلكه با مرگشان و آغاز زندگى آخرت از همه زيانكارتر بودند.


شيعيان و پذيرندگان ولايت على ‏عليه السلام كه به ولايت ايمان آورده و عمل صالح انجام مى ‏دهند و در برابر پروردگارشان خاضعانه سر تسليم فرود مى ‏آوردند، اينان اهل بهشتند و در آن دائمى خواهند بود.
شيعيان و پذيرندگان ولايت على ‏عليه السلام كه به [[ولایت]] ايمان آورده و عمل صالح انجام مى ‏دهند و در برابر پروردگارشان خاضعانه سر تسليم فرود مى ‏آوردند، اينان اهل بهشتند و در آن دائمى خواهند بود.


با در نظر گرفتن دو گروه دشمنان و پذيرندگان ولايت على ‏عليه السلام، نسبت و مقايسه اين دو دسته به يكديگر همانند كور در برابر بينا و كر در برابر شنواست. آيا ممكن است اين دو گروه مساوى باشند؟ با اين فاصله‏ اى كه بين دو گروه ذكر شد آيا هنوز بيدار نمى ‏شويد؟!
با در نظر گرفتن دو گروه دشمنان و پذيرندگان ولايت على ‏عليه السلام، نسبت و مقايسه اين دو دسته به يكديگر همانند كور در برابر بينا و كر در برابر شنواست. آيا ممكن است اين دو گروه مساوى باشند؟ با اين فاصله‏ اى كه بين دو گروه ذكر شد آيا هنوز بيدار نمى ‏شويد؟!


با آنچه خوانديم جا دارد بگوييم: اى غدير عزيز، چه طاق نصرتى كه خداوند براى تو بر پا كرده است! اين طاق بلند را با آيات زيبا و تابلوهاى بلند قرآنش تزيين كرده، و يد قدرت خويش را براى حفاظت از آن فراز آورده، و جمعيت صد و بيست هزار نفرى حجاج را دعوت نامه رسمى داده، و اين گونه ما را براى حضور در اين دعوت جهانى آماده كرده است.
با آنچه خوانديم جا دارد بگوييم: اى غدير عزيز، چه طاق نصرتى كه خداوند براى تو بر پا كرده است! اين طاق بلند را با آيات زيبا و تابلوهاى بلند قرآنش تزيين كرده، و يد قدرت خويش را براى حفاظت از آن فراز آورده، و جمعيت صد و بيست هزار نفرى حجاج را دعوت نامه رسمى داده، و اين گونه ما را براى حضور در اين دعوت جهانى آماده كرده است.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا...».


== تبيين غدير و فاطميه با استهزاء دشمن<ref>غدير تا فاطميه (انصارى - شريفى): ص۱۹۰-۱۹۲.</ref> ==
== تبيين غدير و فاطميه با استهزاء دشمن<ref>غدير تا فاطميه (انصارى - شريفى): ص۱۹۰-۱۹۲.</ref> ==
خط ۱۱۲: خط ۱۱۶:


=== اول: معناى دقيق «مولى» ===
=== اول: معناى دقيق «مولى» ===
پس از تلاش فراوان به اين نتيجه رسيدند كه شايد قيس -  كه از همه نيرومندتر بود -  بتواند اين طوق آهنين را از گردن خالد باز كند. قيس هم فرصت را غنيمت شمرده و با [[سقيفه]] ‏ايان احتجاج كرد. او مطيع بودن خود نسبت به امر مولايش اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در مقابل [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] -  كه از او بيعت گرفته بود -  چنين بيان كرد: على‏ عليه السلام صاحب اختيار من است، و به خدا قسم صاحب اختيار من و تو و همه مؤمنان است.
پس از تلاش فراوان به اين نتيجه رسيدند كه شايد قيس -  كه از همه نيرومندتر بود -  بتواند اين طوق آهنين را از گردن خالد باز كند. قيس هم فرصت را غنيمت شمرده و با سقيفه ‏ايان احتجاج كرد.
 
او مطيع بودن خود نسبت به امر مولايش اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در مقابل [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] -  كه از او بيعت گرفته بود -  چنين بيان كرد:
 
على‏ عليه السلام صاحب اختيار من است، و به خدا قسم صاحب اختيار من و تو و همه مؤمنان است.


همچنين قيس افتخار به غدير و سربلندى با آن را اعلام كرد و به ابوبكر گفت: اما اينكه گفتى: على امام من است، من امامت او را انكار نمى‏ كنم و از ولايت او عدول نمى ‏نمايم.
همچنين قيس افتخار به غدير و سربلندى با آن را اعلام كرد و به ابوبكر گفت: اما اينكه گفتى: على امام من است، من امامت او را انكار نمى‏ كنم و از ولايت او عدول نمى ‏نمايم.
خط ۱۲۳: خط ۱۳۱:
دوم اينكه امام مانند بيت ‏الله قلعه امان مردم است كه بيرون آن هلاكت است. در اين باره حضرت فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود:
دوم اينكه امام مانند بيت ‏الله قلعه امان مردم است كه بيرون آن هلاكت است. در اين باره حضرت فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود:


تو مانند بيت ‏الله هستى؛ كه هر كس داخل آن شد در امان است و هر كس از آن روى گرداند كافر شد. خداوند عزوجل مى ‏فرمايد: «و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و امناً»<ref>بقره/۱۲۵. </ref>:
تو مانند بيت ‏الله هستى؛ كه هر كس داخل آن شد در امان است و هر كس از آن روى گرداند [[کفّار|کافر]] شد. خداوند عزوجل مى ‏فرمايد: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْنًا»<ref>بقره/۱۲۵. </ref>:


آنگاه كه بيت‏ الله را جايگاه ثواب و محل امن قرار داديم. من و تو مانند يكديگر هستيم مگر در نبوت، كه من خاتم پيامبران و تو خاتم جانشينان هستى.
آنگاه كه بيت‏ الله را جايگاه ثواب و محل امن قرار داديم. من و تو مانند يكديگر هستيم مگر در نبوت، كه من خاتم پيامبران و تو خاتم جانشينان هستى.


=== سوم: بيعت اجبارى سقيفه در مقابل بيعت اختيارى غدير ===
=== سوم: بيعت اجبارى سقيفه در مقابل بيعت اختيارى غدير ===
همچنين قيس با افسوسى كه براى از دست دادن غدير مى‏ خورد به ابوبكر گفت: به خدا قسم اگر دست من با تو بيعت كرده، قلب و زبانم با تو بيعت نكرده است. من بعد از روز غدير درباره على‏ عليه السلام حجتى ندارم. بيعت من با تو مانند آن زنى است كه رشته‏ هاى خود را بعد از ريسيدن پنبه مى‏ كرد.<ref>اشاره به آيه قرآن است كه خداوند زنى از بنى ‏اسرائيل را مثال مى ‏زند كه صبح تا شب پنبه مى‏ ريسيد، و شب كه مى‏ شد همه رشته ‏هاى خود را دوباره به حالت پنبه باز مى‏ گرداند. نحل/۹۲: «و لا تكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوة انكاثاً...»: مانند آن زنى نباشيد كه رشته‏ هاى خود را بعد از زحمت رسيدن دوباره تكه تكه پنبه مى‏ كرد... .</ref>
همچنين قيس با افسوسى كه براى از دست دادن غدير مى‏ خورد به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] گفت: به خدا قسم اگر دست من با تو [[بیعت]] كرده، قلب و زبانم با تو بيعت نكرده است. من بعد از روز غدير درباره على‏ عليه السلام حجتى ندارم. بيعت من با تو مانند آن زنى است كه رشته‏ هاى خود را بعد از ريسيدن پنبه مى‏ كرد.<ref>اشاره به آيه قرآن است كه خداوند زنى از بنى ‏اسرائيل را مثال مى ‏زند كه صبح تا شب پنبه مى‏ ريسيد، و شب كه مى‏ شد همه رشته ‏هاى خود را دوباره به حالت پنبه باز مى‏ گرداند. نحل/۹۲: «و لا تكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوة انكاثاً...»: مانند آن زنى نباشيد كه رشته‏ هاى خود را بعد از زحمت رسيدن دوباره تكه تكه پنبه مى‏ كرد... .</ref>


همچنين قيس با درسى كه از شهادت حضرت زهرا عليها السلام گرفته بود گفت: چگونه پيمانم را بشكنم در حالى كه درباره امامت و ولايت او با خدا عهد بسته ‏ام. درباره او از من مى ‏پرسى؟!
همچنين قيس با درسى كه از شهادت حضرت زهرا عليها السلام گرفته بود گفت: چگونه پيمانم را بشكنم در حالى كه درباره امامت و ولايت او با خدا عهد بسته ‏ام. درباره او از من مى ‏پرسى؟!


اگر خدا را با شكستن بيعت تو ملاقات كنم نزد من محبوب‏ تر از آن است كه عهد و پيمان خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله و وصى و خليلش را بشكنم.
اگر خدا را با شكستن بيعت تو ملاقات كنم نزد من محبوب‏ تر از آن است كه عهد و پيمان خدا و رسول‏ صلى الله عليه و آله و وصى و خليلش را بشكنم.


== منافقين و استهزاءِ ابلاغ ولايت<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۱۰۶، ۱۲۵.</ref> ==
== منافقين و استهزاءِ ابلاغ ولايت<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۱۰۶، ۱۲۵.</ref> ==
خط ۱۴۱: خط ۱۴۹:
«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى ‏كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏ كند».
«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى ‏كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏ كند».


آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه يكى از جهات خوف پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد ابلاغ ولايت مسئله استهزاء منافقين بود.
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه يكى از جهات خوف پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد ابلاغ ولايت مسئله استهزاء [[منافقین]] بود.


روش استهزاء و مسخره كردن يكى از راه‏ هاى ديرينه منافقين در برخورد با مقام والاى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، تا آنجا كه گاهى پشت سر حضرت با چشم و زبان خود اشاره ‏هاى مسخره ‏آميز مى ‏كردند، و يا براى حضرت لقبى نامناسب شايع مى‏ كردند مثل كلمه «اذُن» به معناى گوش كه ذكر خواهد شد.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص۷۹-۸۶.</ref>
روش استهزاء و مسخره كردن يكى از راه‏ هاى ديرينه منافقين در برخورد با مقام والاى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، تا آنجا كه گاهى پشت سر حضرت با چشم و زبان خود اشاره ‏هاى مسخره ‏آميز مى ‏كردند، و يا براى حضرت لقبى نامناسب شايع مى‏ كردند مثل كلمه «اذُن» به معناى گوش كه ذكر خواهد شد.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص۷۹-۸۶.</ref>


پيامبر صلى الله عليه و آله در كلام خود در مورد [[آیه تبلیغ]] اين مسئله را با اين جمله ياد مى ‏كند: «لِعِلْمى بِحِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ»<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲.</ref>: «به خاطر علمى كه درباره حيله‏ هاى مسخره كنندگان اسلام دارم».
پيامبر صلى الله عليه و آله در كلام خود در مورد [[آیه تبلیغ و شبهات|آیه تبلیغ]] اين مسئله را با اين جمله ياد مى ‏كند:
 
«لِعِلْمى بِحِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ»<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲.</ref>: «به خاطر علمى كه درباره حيله‏ هاى مسخره كنندگان اسلام دارم».


در واقع يكى از حربه‏ ها و راهكارهاى منافقين در طول [[بعثت]] پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله بى ‏ادبى و جسارت نسبت به ساحت مقدس آن حضرت و حرمت شكنى بود، كه البته از بارزترين نمادهاى آن مسخره كردن بود و قرآن هم به اين مطلب تصريح كرده است.
در واقع يكى از حربه‏ ها و راهكارهاى منافقين در طول [[بعثت]] پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله بى ‏ادبى و جسارت نسبت به ساحت مقدس آن حضرت و حرمت شكنى بود، كه البته از بارزترين نمادهاى آن مسخره كردن بود و قرآن هم به اين مطلب تصريح كرده است.
خط ۱۶۱: خط ۱۷۱:
«وَ اللَّه انْ كُنّا اصْحابَ كَسْرى وَ قَيصَرَ لَكُنّا فِى الْخَزِّ وَ الْوَشى وَ الدّيباجِ وَ النِّساجاتِ، وَ انّا مَعَهُ فِى الاخْشَنَيْنِ: نَأْكُلُ الْخَشِنَ وَ نَلْبِسُ الْخَشِنَ، حَتّى اذا دَنا مَوْتُهُ وَ فَنِيَتْ ايّامُهُ وَ حَضَرَ اجَلُهُ ارادَ انْ يُوَلِّيَها عَلِيّاً مِنْ بَعْدِهِ. اما وَ اللَّه لَيَعْلَمَنَّ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴. </ref>:
«وَ اللَّه انْ كُنّا اصْحابَ كَسْرى وَ قَيصَرَ لَكُنّا فِى الْخَزِّ وَ الْوَشى وَ الدّيباجِ وَ النِّساجاتِ، وَ انّا مَعَهُ فِى الاخْشَنَيْنِ: نَأْكُلُ الْخَشِنَ وَ نَلْبِسُ الْخَشِنَ، حَتّى اذا دَنا مَوْتُهُ وَ فَنِيَتْ ايّامُهُ وَ حَضَرَ اجَلُهُ ارادَ انْ يُوَلِّيَها عَلِيّاً مِنْ بَعْدِهِ. اما وَ اللَّه لَيَعْلَمَنَّ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴. </ref>:


«به خدا قسم، اگر از اصحاب كسرى و قيصر بوديم اكنون در لباس‏ هاى خز و رنگارنگ و ديبا و بافته‏ ها بوديم، ولى همراه او در دو خشن به سر مى ‏بريم: هم خوراک خشن مى‏ خوريم و هم لباس خشن مى ‏پوشيم. اكنون هم كه مرگ او نزديک شده و اجل او رسيده مى ‏خواهد اين سلطه را به على بعد از خود واگذارد. به خدا قسم خواهد دانست»!!
«به خدا قسم، اگر از اصحاب كسرى و قيصر بوديم اكنون در لباس‏ هاى خز و رنگارنگ و ديبا و بافته‏ ها بوديم، ولى همراه او در دو خشن به سر مى ‏بريم:


عمر وقتى در روز غدير بيعت كرد شانه ‏ها را بالا انداخت و رو به ابوبكر كرد و گفت: «لَشَدَّ ما يَرْفَعُ بِضِبْعَىْ ابْنِ عَمِّهِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۹.</ref>: «عجب بازوى پسر عمويش را محكم بلند كرده است».
هم خوراک خشن مى‏ خوريم و هم لباس خشن مى ‏پوشيم. اكنون هم كه مرگ او نزديک شده و اجل او رسيده مى ‏خواهد اين سلطه را به على بعد از خود واگذارد. به خدا قسم خواهد دانست»!!


معاويه پس از سخنرانى غدير بپا خاست و متكبرانه حركت كرد و با غضب بيرون آمد در حالى كه دست راست خود را بر ابوموسى اشعرى و دست چپش را بر مغيره تكيه داده بود و مى‏ گفت:
عمر وقتى در روز غدير [[بیعت]] كرد شانه ‏ها را بالا انداخت و رو به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] كرد و گفت: «لَشَدَّ ما يَرْفَعُ بِضِبْعَىْ ابْنِ عَمِّهِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۹.</ref>: «عجب بازوى پسر عمويش را محكم بلند كرده است».
 
معاويه پس از سخنرانى غدير بپا خاست و متكبرانه حركت كرد و با غضب بيرون آمد در حالى كه دست راست خود را بر ابوموسى اشعرى و دست چپش را بر [[مغیرة بن شعبه|مغیره]] تكيه داده بود و مى‏ گفت:


«وَ اللَّه لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ لِعَلِىٍّ وِلايَتَهِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۱۶۱، ۱۹۳. عوالم العلوم: ۳/۱۵ ص۹۶، ۹۷، ۲۷۷.</ref>: «به خدا قسم، محمد را بر گفتارش تصديق نمى ‏كنيم و براى على به ولايتش اقرار نمى‏ كنيم»!
«وَ اللَّه لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ لِعَلِىٍّ وِلايَتَهِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۱۶۱، ۱۹۳. عوالم العلوم: ۳/۱۵ ص۹۶، ۹۷، ۲۷۷.</ref>: «به خدا قسم، محمد را بر گفتارش تصديق نمى ‏كنيم و براى على به ولايتش اقرار نمى‏ كنيم»!


پيرمردى از منافقين گفت: «لَئِنْ كُنّا بَيْنَ اقْوامِنا كَما يَقُولُ هذا لَنَحْنُ اشَرُّ مِنَ الْحَميرِ»: «اگر ما در بين خويشاوندان خود آن گونه كه اين مرد مى‏ گويد باشيم از خران هم بدتريم»!! جوانى از منافقين كه در كنارش بود گفت:
پيرمردى از منافقين گفت: «لَئِنْ كُنّا بَيْنَ اقْوامِنا كَما يَقُولُ هذا لَنَحْنُ اشَرُّ مِنَ الْحَميرِ»:
 
«اگر ما در بين خويشاوندان خود آن گونه كه اين مرد مى‏ گويد باشيم از خران هم بدتريم»!! جوانى از [[منافقین]] كه در كنارش بود گفت:


«لَئِنْ كُنْتَ صادِقاً لَنَحْنُ اشَرُّ مِنَ الْحَميرِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۳.</ref>: «اگر راست بگويى ما واقعاً از خران هم بدتريم»!
«لَئِنْ كُنْتَ صادِقاً لَنَحْنُ اشَرُّ مِنَ الْحَميرِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۳.</ref>: «اگر راست بگويى ما واقعاً از خران هم بدتريم»!


سه نفر از منافقين در خيمه خود مخفيانه صحبت مى‏ كردند. يكى گفت:
سه نفر از [[منافقین]] در خيمه خود مخفيانه صحبت مى‏ كردند. يكى گفت:
 
«وَ اللَّه انَّ مُحَمَّداً لاَحْمَقٌ انْ كانَ يَرى انَّ الامْرَ يَسْتَقيمُ لِعَلِىٍّ مِنْ بَعْدِهِ»:
 
«به خدا قسم محمد احمق است اگر خيال مى‏ كند خلافت بر قامت على بعد از او راست خواهد آمد»!


«وَ اللَّه انَّ مُحَمَّداً لاَحْمَقٌ انْ كانَ يَرى انَّ الامْرَ يَسْتَقيمُ لِعَلِىٍّ مِنْ بَعْدِهِ»: «به خدا قسم محمد احمق است اگر خيال مى‏ كند خلافت بر قامت على بعد از او راست خواهد آمد»!
ديگرى گفت: «اتَجْعَلُهُ احْمَقَ؟! الَمْ تَعْلَمْ انَّهُ مَجْنُونٌ قَدْ كادَ انْ يَصْرَعَ...»:


ديگرى گفت: «اتَجْعَلُهُ احْمَقَ؟! الَمْ تَعْلَمْ انَّهُ مَجْنُونٌ قَدْ كادَ انْ يَصْرَعَ...»: «او را احمق حساب مى ‏كنى؟! خبر ندارى كه او ديوانه است، و نزديک بوده به صرع گرفتار شود»؟!
«او را احمق حساب مى ‏كنى؟! خبر ندارى كه او ديوانه است، و نزديک بوده به صرع گرفتار شود»؟!


سومى گفت: «دَعُوهُ! انْ شاءَ انْ يَكُونَ احْمَقَ وَ انْ شاءَ انْ يَكُونَ مَجْنُوناً! وَ اللَّه ما يَكُونُ ما قالَ ابَداً»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۳.</ref>: «او را رها كنيد! مى‏ خواهد احمق باشد يا ديوانه! به خدا قسم آنچه او گفت هرگز واقع نخواهد شد».
سومى گفت: «دَعُوهُ! انْ شاءَ انْ يَكُونَ احْمَقَ وَ انْ شاءَ انْ يَكُونَ مَجْنُوناً! وَ اللَّه ما يَكُونُ ما قالَ ابَداً»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۳.</ref>:


پس از سخنرانى هنگامى كه مردم از كنار منبر پراكنده شدند چند نفر از قريش جمع شده بودند و بر آنچه به وقوع پيوست تأسف مى‏ خوردند. در اين هنگام سوسمارى از كنار آنان گذشت. يكى از آنان گفت:
«او را رها كنيد! مى‏ خواهد احمق باشد يا ديوانه! به خدا قسم آنچه او گفت هرگز واقع نخواهد شد».


«لَيْتَ مُحَمَّداً امَّرَ عَلَيْنا هذَا الضَّبَ دونَ عَلِىٍّ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳. </ref>: «اى كاش محمد اين سوسمار را به جاى على امير ما قرار مى ‏داد».
پس از سخنرانى هنگامى كه مردم از كنار منبر پراكنده شدند چند نفر از [[قریش]] جمع شده بودند و بر آنچه به وقوع پيوست تأسف مى‏ خوردند. در اين هنگام سوسمارى از كنار آنان گذشت. يكى از آنان گفت:


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ...».
«لَيْتَ مُحَمَّداً امَّرَ عَلَيْنا هذَا الضَّبَ دونَ عَلِىٍّ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳. </ref>: «اى كاش محمد اين [[سوسمار]] را به جاى على امير ما قرار مى ‏داد».


== منافقين و مسخره كردن خدا و رسول‏ صلى الله عليه و آله<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۷۰. </ref> ==
== منافقين و مسخره كردن خدا و رسول‏ صلى الله عليه و آله<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۷۰. </ref> ==
از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] پس از اتمام اعمال حج و در مسير مكه تا غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد اين آيات بود:
از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] پس از اتمام اعمال حج و در مسير [[مکّه|مکه]] تا غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد اين آيات بود:


«فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ . عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ . فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ . إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ»<ref>حجر/۹۲-۹۵.</ref>:
«فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ . عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ . فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ . إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ»<ref>حجر/۹۲-۹۵.</ref>: