تخلف از لشکر اسامه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== تخلّف از لشكر اسامه<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۷۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۳. اسرار غدير: ۸۰ .</ref> ==
== تخلّف از لشكر اسامه<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۷۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۳. اسرار غدير: ۸۰ .</ref> ==
  پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان آخرين مقابله با اقدامات منافقين و براى خالى نمودن مدينه از وجود آنان بعد از وفات خود، لشكرى را تحت فرماندهى اسامة بن زيد ترتيب داد و چهار هزار نفر از منافقين را با اسم و مشخصات به طور معين نام برد و دستور داد اين عده حتماً بايد در اين لشكر حاضر باشند و هر چه زودتر به سوى روميان در سرزمين شام حركت كنند.
[[حضرت محمّد صلى الله عليه و آله|پيامبر صلى الله عليه و آله]] به عنوان آخرين مقابله با اقدامات منافقين و براى خالى نمودن مدينه از وجود آنان بعد از وفات خود، لشكرى را تحت فرماندهى [[اسامة بن زید کلبی|اسامة بن زيد]] ترتيب داد و چهار هزار نفر از [[منافقین]] را با اسم و مشخصات به طور معين نام برد و دستور داد اين عده حتماً بايد در اين لشكر حاضر باشند و هر چه زودتر به سوى روميان در سرزمين شام حركت كنند.


در ميان اين عده بر ابوبكر و عمر و حضور آنها در لشكر تأكيد خاصى داشتند، و تأكيدات حضرت از قبيل لعنتِ متخلفين و عجله در حركت لشكر بسيار قابل توجه بود.
در ميان اين عده بر [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبكر]] و عمر و حضور آنها در لشكر تأكيد خاصى داشتند، و تأكيدات حضرت از قبيل لعنتِ متخلفين و عجله در حركت لشكر بسيار قابل توجه بود.


البته در مقابل اين اقدام حضرت، منافقين كارشكنى ‏هاى بسيارى مى‏ كردند و هر يک به بهانه ‏اى به مدينه باز مى‏ گشتند.
البته در مقابل اين اقدام حضرت، منافقين كارشكنى ‏هاى بسيارى مى‏ كردند و هر يک به بهانه ‏اى به [[مدینه]] باز مى‏ گشتند.


آنان حركت لشكر را آن قدر به تأخير انداختند تا پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت نمود، و توانستند اجراى نقشه‏ هاى خود را به راحتى شروع كنند.
آنان حركت لشكر را آن قدر به تأخير انداختند تا پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت نمود، و توانستند اجراى نقشه‏ هاى خود را به راحتى شروع كنند.


يكى از مؤثرترين عوامل در بازگشت ابوبكر و عمر و منافقين از لشكر اُسامه عايشه بود.
يكى از مؤثرترين عوامل در بازگشت ابوبكر و عمر و منافقين از لشكر اُسامه [[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] بود.


آنان كه در مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله دست داشتند پس از حركت لشكر اسامه نزد او آمدند و چنين مطرح كردند كه ما در چنين شرايطى كجا مى‏ رويم؟ چرا مدينه را خالى بگذاريم در حالى كه از هر زمان ديگرى حضور ما لازم‏ تر است.
آنان كه در مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله دست داشتند پس از حركت لشكر اسامه نزد او آمدند و چنين مطرح كردند كه ما در چنين شرايطى كجا مى‏ رويم؟ چرا مدينه را خالى بگذاريم در حالى كه از هر زمان ديگرى حضور ما لازم‏ تر است.
خط ۳۰: خط ۳۰:
صبح هنگام در حالى كه مردم منتظر بودند على‏ عليه السلام به جاى پيامبر صلى الله عليه و آله براى نماز بيايد، ناگهان ابوبكر را ديدند كه وارد مسجد شد و به سوى محراب رفت و ادعا كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله به او چنين دستورى داده است.
صبح هنگام در حالى كه مردم منتظر بودند على‏ عليه السلام به جاى پيامبر صلى الله عليه و آله براى نماز بيايد، ناگهان ابوبكر را ديدند كه وارد مسجد شد و به سوى محراب رفت و ادعا كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله به او چنين دستورى داده است.


مردم اعتراض كردند كه چرا لشكر اسامه را رها كرده؛ و در آن حال بلال را فرستادند تا از پيامبر صلى الله عليه و آله خبر بگيرد.
مردم اعتراض كردند كه چرا لشكر اسامه را رها كرده؛ و در آن حال [[بلال حبشی|بلال]] را فرستادند تا از پيامبر صلى الله عليه و آله خبر بگيرد.


وقتى بلال خبر را به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش داد حضرت -  با شدت بيمارى كه در اثر خيانت عايشه و حفصه بود -  فرمود: «مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد! قسم به آنكه جانم به دست اوست، فتنه و بلاى عظيمى بر اسلام نازل شده است»!
وقتى بلال خبر را به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش داد حضرت -  با شدت بيمارى كه در اثر خيانت عايشه و حفصه بود -  فرمود: «مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد! قسم به آنكه جانم به دست اوست، فتنه و بلاى عظيمى بر اسلام نازل شده است»!
خط ۴۴: خط ۴۴:
اى مردم، از پسر ابوقحافه و اصحابش تعجب نمى‏ كنيد كه آنها را تحت فرمان اسامه قرار دادم، ولى مخالفت كردند و براى ايجاد فتنه به مدينه بازگشتند؟!
اى مردم، از پسر ابوقحافه و اصحابش تعجب نمى‏ كنيد كه آنها را تحت فرمان اسامه قرار دادم، ولى مخالفت كردند و براى ايجاد فتنه به مدينه بازگشتند؟!


سپس فرمود: مرا بر فراز منبر ببريد. حضرت در حالى كه دستمالى به سر بسته بود بر پايين ‏ترين پله منبر نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
سپس فرمود: مرا بر فراز [[منبر]] ببريد. حضرت در حالى كه دستمالى به سر بسته بود بر پايين ‏ترين پله منبر نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:


اى مردم، از امر پروردگارم آنچه همه به سوى آن مى ‏روند (يعنى مرگ) بر من نازل شده است. من شما را با حجت واضحى كه شب آن مانند روز است ترک مى‏ گويم. بعد از من اختلاف نكنيد آن گونه كه بنى ‏اسرائيل قبل از شما اختلاف كردند.
اى مردم، از امر پروردگارم آنچه همه به سوى آن مى ‏روند (يعنى مرگ) بر من نازل شده است. من شما را با حجت واضحى كه شب آن مانند روز است ترک مى‏ گويم. بعد از من اختلاف نكنيد آن گونه كه بنى ‏اسرائيل قبل از شما اختلاف كردند.
خط ۵۴: خط ۵۴:
«من فلانى هستم»، و من پاسخ مى ‏دهم: نامتان را مى ‏دانم ولى شما بعد از من از دين بازگشتيد. خوار باشيد، خوار باشيد.
«من فلانى هستم»، و من پاسخ مى ‏دهم: نامتان را مى ‏دانم ولى شما بعد از من از دين بازگشتيد. خوار باشيد، خوار باشيد.


پس از آن پيامبر صلى الله عليه و آله از منبر پايين آمد و به منزل رفت، ولى ابوبكر و همراهانش ديگر به چشم مردم ديده نشدند تا در ساعات آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر عمر و همدستانش در خانه عايشه كنار بستر پيامبر صلى الله عليه و آله خود را حاضر ساختند.
پس از آن [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] از منبر پايين آمد و به منزل رفت، ولى ابوبكر و همراهانش ديگر به چشم مردم ديده نشدند تا در ساعات آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر عمر و همدستانش در خانه عايشه كنار بستر پيامبر صلى الله عليه و آله خود را حاضر ساختند.


در آن لحظات فتنه ديگرى از منافقين به وقوع پيوست و خير عظيمى را از دست همه مسلمانان گرفت، و آن ماجراى حديث قرطاس است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۷ - ۱۱۲.</ref>
در آن لحظات فتنه ديگرى از منافقين به وقوع پيوست و خير عظيمى را از دست همه مسلمانان گرفت، و آن ماجراى [[حدیث قرطاس]] است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۷ - ۱۱۲.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==