پرش به محتوا

بیعت: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۰۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== اتمام حجت با بيعت غدير<ref> چهارده قرن با غدير: ص ۶۱،۳۳ . اسرار غدير:۲۶۳-۲۷۲.</ref>==
== اتمام حجت با بيعت غدير<ref> چهارده قرن با غدير: ص ۶۱،۳۳ . اسرار غدير:۲۶۳-۲۷۲.</ref>==
[[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین ‏علیه السلام]] درباره اينكه پس از بيعت غدير هر كوتاهى از سوى مردم به عهده خودشان است، فرمودند: پيامبرصلى الله عليه وآله به من وصيت كردند و فرمودند: يا على، اگر گروهى يافتى كه با آنان بجنگى حق خود را طلب كن، وگرنه در خانه‏ ات بنشين چرا كه من پيمان تو را در روز غدير خم گرفته‏ ام كه تو وصى و خليفه من و [[صاحب اختیار]] مردم نسبت به خودشان هستى. مَثَل تو مثل بيت‏ اللَّه الحرام است. مردم بايد سراغ تو بيايند و تو نبايد سراغ مردم بروى.<ref> اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۱ ح ۴۶۵.</ref>
[[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین ‏علیه السلام]] درباره اينكه پس از بيعت غدير هر كوتاهى از سوى مردم به عهده خودشان است، فرمودند:
 
پيامبر صلى الله عليه و آله به من وصيت كردند و فرمودند:
 
يا على، اگر گروهى يافتى كه با آنان بجنگى حق خود را طلب كن، وگرنه در خانه‏ ات بنشين چرا كه من پيمان تو را در روز غدير خم گرفته‏ ام كه تو وصى و خليفه من و [[صاحب اختیار]] مردم نسبت به خودشان هستى. مَثَل تو مثل بيت‏ الله الحرام است. مردم بايد سراغ تو بيايند و تو نبايد سراغ مردم بروى.<ref> اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۱ ح ۴۶۵.</ref>


== ارزش و پشتوانه بيعت غدير<ref>اسرار غدير: ص ۲۲۶.</ref>==
== ارزش و پشتوانه بيعت غدير<ref>اسرار غدير: ص ۲۲۶.</ref>==
  همانطور كه تمام احكام و مسائلى كه مربوط به دين است آنگاه ارزش پيدا مى‏ كند كه اتصال به [[خداوند]] داشته باشد و فرمانش از جانب الهى صادر شده باشد، بيعت غدير هم كه در واقع التزام به همه فرامين الهى است احتياج به پشتوانه الهى دارد.
  همانطور كه تمام احكام و مسائلى كه مربوط به دين است آنگاه ارزش پيدا مى‏ كند كه اتصال به [[خداوند]] داشته باشد و فرمانش از جانب الهى صادر شده باشد، بيعت غدير هم كه در واقع التزام به همه فرامين الهى است احتياج به پشتوانه الهى دارد.


[[پیامبر صلی الله علیه و آله]] در اين مورد تأكيد خاصى داشتند كه اين بيعت نه تنها از جانب خداوند دستور داده شده، بلكه در حكمِ بيعت با خود خداوند است. در اين باره جملات زير را فرمودند:
پیامبر صلی الله علیه و آله در اين مورد تأكيد خاصى داشتند كه اين بيعت نه تنها از جانب خداوند دستور داده شده، بلكه در حكمِ بيعت با خود خداوند است. در اين باره جملات زير را فرمودند:


# اين بيعت از جانبِ [[خداوند]] و به امر اوست.
# اين بيعت از جانبِ [[خداوند]] و به امر اوست.
خط ۲۱: خط ۲۵:
با در نظر گرفتن اينكه بدون بيعت هم مى‏ شد به اين مراسم خاتمه داد، ولى اين تأكيد بر بيعت هم با پيامبر صلى الله عليه و آله و هم با [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] و توقف در بيابان در آن شرايط گرم و طاقت فرسا براى هر شنونده‏ اى تعجب برانگيز و به ياد ماندنى است و از نگاهى ديگر اشتهار واقعه غدير را رقم مى‏ زند.
با در نظر گرفتن اينكه بدون بيعت هم مى‏ شد به اين مراسم خاتمه داد، ولى اين تأكيد بر بيعت هم با پيامبر صلى الله عليه و آله و هم با [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] و توقف در بيابان در آن شرايط گرم و طاقت فرسا براى هر شنونده‏ اى تعجب برانگيز و به ياد ماندنى است و از نگاهى ديگر اشتهار واقعه غدير را رقم مى‏ زند.


اگر بقيه وقايعى را كه در اين سه روز اتفاق افتاده به ماجراى بيعت اضافه كنيم اين معروفيت چند برابر مى‏ شود. برنامه تبريک مردم كه حتى [[عمر بن خطاب]] «بَخٍ بَخٍ لَكَ يا عَلى» گفت<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷. امالى شيخ مفيد: ص ۵۷ .</ref> و بستن عمامه پيامبر صلى الله عليه وآله بر سر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۹۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۱۹ ح ۱۰۲.</ref> و شعر [[حسان بن ثابت|حَسّان بن ثابت]]<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵،۱۶۶،۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .</ref>و ظهور [[جبرئیل]] در غدير<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱،۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۶،۸۵.</ref> و نوشتن سند مكتوب غدير به امر پيامبر صلى الله عليه وآله<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۱.</ref> و ماجراى [[سنگ آسمانی]] بر دشمن غدير<ref>بحار الانوار: ج ۸ ص ۶ ح ۱۰ و ج ۱۵ ص ۶ ح ۶ و ج ۳۵ ص ۳۲۰  - ۳۲۳ ح ۲۲ و ج ۳۷ ص ۱۷۶،۱۷۳،۱۶۶،۱۶۲ و ج ۴۲ ص ۴۰-۴۲ ح ۱۴ و ج ۹۴ ص ۱۳ ح ۲۲. تفسير القمى: ص ۶۹۵ . الفضائل (شاذان) : ص ۸۴ . تفسير فرات: ص  ۵۰۵،۱۹۰ ح ۶۶۳ . مناقب ابن شهرآشوب: ص ۳ ح ۴۰. اربعين منتجب‏ الدين: ص ۸۳ . العمدة (ابن بطريق) : ص ۱۰۱. الاقبال: ص۴۵۳-۴۵۹. حلية الابرار: ج ۲ ص ۱۲۵. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۶۷-۲۷۶ . عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۶ ح ۲۲، ص ۶۸ ح ۴۵، ص ۱۳۰ ح ۱۸۵، ص ۳۰۶. تفسير الثعالبى: ج ۳ ص ۲۳۹. تفسير القرطبى: ج ۸ ص ۳۱۶،۳۱۵ و ج ۱۰ ص ۲۲۵. زاد المسير (ابن جوزى) : ج ۴ ص ۱۰. الكافى: ج ۱ ص ۴۲۲ ح  ۴۷ و ج ۸ (الروضة) ص ۵۷ ح ۱۸. </ref>، همه اينها مسائلى است كه در هيچ مراسمى كنار هم جمع نشده و اجتماع آنها نتيجه‏ اى جز اشتهار استثنائى براى غدير نداشته است.<big><ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۹،۲۰۵،۲۰۳،۱۹۵،۱۹۴،۱۳۶،۱۳۴،۶۵،۶۰،۴۲. بحار الانوار  ج ۲۱ ص ۳۸۸،۳۸۷ و ج ۲۸ ص ۹۰ و ج ۳۷ ص ۱۲۷،۱۶۶. الغدير: ج ۱ ص ۲۷۴،۲۷۱،۵۸.</ref></big>
اگر بقيه وقايعى را كه در اين سه روز اتفاق افتاده به ماجراى بيعت اضافه كنيم اين معروفيت چند برابر مى‏ شود. برنامه تبريک مردم كه حتى [[عمر بن خطاب]] «بَخٍ بَخٍ لَكَ يا عَلى» گفت<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷. امالى شيخ مفيد: ص ۵۷ .</ref> و بستن عمامه پيامبر صلى الله عليه و آله بر سر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۹۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۱۹ ح ۱۰۲.</ref> و شعر [[حسان بن ثابت|حَسّان بن ثابت]]<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵،۱۶۶،۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۰۱،۱۴۴،۹۸،۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .</ref>و ظهور [[جبرئیل]] در غدير<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱،۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۶،۸۵.</ref> و نوشتن سند مكتوب غدير به امر پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۱.</ref> و ماجراى [[سنگ آسمانی]] بر دشمن غدير<ref>بحار الانوار: ج ۸ ص ۶ ح ۱۰ و ج ۱۵ ص ۶ ح ۶ و ج ۳۵ ص ۳۲۰  - ۳۲۳ ح ۲۲ و ج ۳۷ ص ۱۷۶،۱۷۳،۱۶۶،۱۶۲ و ج ۴۲ ص ۴۰-۴۲ ح ۱۴ و ج ۹۴ ص ۱۳ ح ۲۲. تفسير القمى: ص ۶۹۵ . الفضائل (شاذان) : ص ۸۴ . تفسير فرات: ص  ۵۰۵،۱۹۰ ح ۶۶۳ . مناقب ابن شهرآشوب: ص ۳ ح ۴۰. اربعين منتجب‏ الدين: ص ۸۳ . العمدة (ابن بطريق) : ص ۱۰۱. الاقبال: ص۴۵۳-۴۵۹. حلية الابرار: ج ۲ ص ۱۲۵. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۶۷-۲۷۶ . عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۶ ح ۲۲، ص ۶۸ ح ۴۵، ص ۱۳۰ ح ۱۸۵، ص ۳۰۶. تفسير الثعالبى: ج ۳ ص ۲۳۹. تفسير القرطبى: ج ۸ ص ۳۱۶،۳۱۵ و ج ۱۰ ص ۲۲۵. زاد المسير (ابن جوزى) : ج ۴ ص ۱۰. الكافى: ج ۱ ص ۴۲۲ ح  ۴۷ و ج ۸ (الروضة) ص ۵۷ ح ۱۸. </ref>، همه اينها مسائلى است كه در هيچ مراسمى كنار هم جمع نشده و اجتماع آنها نتيجه‏ اى جز اشتهار استثنائى براى غدير نداشته است.<big><ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۹،۲۰۵،۲۰۳،۱۹۵،۱۹۴،۱۳۶،۱۳۴،۶۵،۶۰،۴۲. بحار الانوار  ج ۲۱ ص ۳۸۸،۳۸۷ و ج ۲۸ ص ۹۰ و ج ۳۷ ص ۱۲۷،۱۶۶. الغدير: ج ۱ ص ۲۷۴،۲۷۱،۵۸.</ref></big>


== اعلان مراسم بيعت غدير<big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۱ .</ref> </big> ==
== اعلان مراسم بيعت غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۱ .</ref><big> </big> ==
پيامبر صلى الله عليه و آله در [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] هجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى‏ هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:
[[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] هجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى‏ هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:


پس از پايان خطبه غدير پيامبرصلى الله عليه وآله دستور حركت ندادند و فرمودند كه بايد در [[غدیر]] بمانند، ولى هنوز مردم حاضر در غدير نمى‏ دانستند براى چه بايد سه روز در غدير بمانند! اگر منظور [[ابلاغ ولایت]] اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بود و در سخنرانى يک ساعته همه جوانب آن به خوبى تعيين مى‏ شد، جا داشت با پايان خطابه حركت كنند تا پس از سفر يک ماهه حج زودتر به شهر و ديار خود برسند.
پس از پايان خطبه غدير پيامبرصلى الله عليه وآله دستور حركت ندادند و فرمودند كه بايد در [[غدیر]] بمانند، ولى هنوز مردم حاضر در غدير نمى‏ دانستند براى چه بايد سه روز در غدير بمانند! اگر منظور [[ابلاغ ولایت]] اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بود و در سخنرانى يک ساعته همه جوانب آن به خوبى تعيين مى‏ شد، جا داشت با پايان خطابه حركت كنند تا پس از سفر يک ماهه حج زودتر به شهر و ديار خود برسند.


در لحظاتى كه سخنرانِ غدير مطالب مربوط به ولايت را كاملاً تبيين كرده بودند، اعلاميه خود را درباره توقف سه روزه با اعلان بيعت عمومى صادر كردند. به قدرى براى مردم عجيب و جالب بود آنگاه كه دانستند بايد تمام جمعيت صد و بيست هزار نفرى به صورت فرد فرد ابتدا با [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] و سپس با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت كنند.
در لحظاتى كه سخنرانِ غدير مطالب مربوط به ولايت را كاملاً تبيين كرده بودند، اعلاميه خود را درباره توقف سه روزه با اعلان بيعت عمومى صادر كردند. به قدرى براى مردم عجيب و جالب بود آنگاه كه دانستند بايد تمام جمعيت صد و بيست هزار نفرى به صورت فرد فرد ابتدا با پیامبر صلی الله علیه و آله و سپس با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت كنند.


چه مراسم زيبايى كه تا آن روز به اين صورت نه ديده و نه شنيده بودند. احساس مردم آن بود كه آن روز هر چه مى‏ شنوند از گونه‏ اى متفاوت همراه با برنامه‏ هاى بى‏ سابقه است.
چه مراسم زيبايى كه تا آن روز به اين صورت نه ديده و نه شنيده بودند. احساس مردم آن بود كه آن روز هر چه مى‏ شنوند از گونه‏ اى متفاوت همراه با برنامه‏ هاى بى‏ سابقه است.
خط ۳۷: خط ۴۱:
اَلا اِنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ اُحْصِيَهُما وَ اُعَرِّفَهُما؛ فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ اَنْهى عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِدٍ، فَاُمِرْتُ اَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّى وَ مِنْهُ اِمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِىُّ اِلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذى يُقَدِّرُ وَ يَقْضى:
اَلا اِنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ اُحْصِيَهُما وَ اُعَرِّفَهُما؛ فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ اَنْهى عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِدٍ، فَاُمِرْتُ اَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّى وَ مِنْهُ اِمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِىُّ اِلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذى يُقَدِّرُ وَ يَقْضى:


بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفى كنم و بتوانم در يک مجلس به همه حلال‏ ها دستور دهم و از همه حرام ‏ها نهى كنم. پس مأمورم كه از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف [[خداوند]] عز و جل درباره [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین]] على و جانشينان بعد از او آورده‏ ام كه آنان از نسل من و اويند، و آن موضوع امامتى است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدى است تا روزى كه خداى مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند.
بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفى كنم و بتوانم در يک مجلس به همه حلال‏ ها دستور دهم و از همه حرام ‏ها نهى كنم.
 
پس مأمورم كه از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف [[خداوند]] عز و جل درباره [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین]] على و جانشينان بعد از او آورده‏ ام كه آنان از نسل من و اويند، و آن موضوع امامتى است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدى است تا روزى كه خداى مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند.


== امر نبوى بر بيعت<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۸.</ref>==
== امر نبوى بر بيعت<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۰۸.</ref>==
در بخش يازدهم و پايانى [[خطبه غدیر]] و پس از بيعت گرفتن زبانى از حاضرين، پيامبر صلى الله عليه و آله ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام كردند. سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمودند: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمودند: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست» .
در بخش يازدهم و پايانى [[خطبه غدیر]] و پس از بيعت گرفتن زبانى از حاضرين، پيامبر صلى الله عليه و آله ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام كردند.
 
سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمودند: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد.
 
آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمودند: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم.
 
پروردگارا مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست».
 
آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه ۴۳ سوره اعراف «الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللهُ» را شاهد آورده فرمودند:


آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه ۴۳ سوره اعراف «الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ» را شاهد آورده فرمودند: «بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا [[هدایت]] نمى‏ كرد ما هدايت نمى‏ شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند» .
«بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا [[هدایت]] نمى‏ كرد ما هدايت نمى‏ شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند».


== بلال حبشى و بيعت نكردن با ابوبكر<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۵۲،۳۵۱. </ref>==
== بلال حبشى و بيعت نكردن با ابوبكر<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۵۲،۳۵۱. </ref>==
در كنار آيات غدير، مى‏ توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى [[اتمام حجت]] غديرى -  قرآنى به حساب آورد.
در كنار آيات غدير، مى‏ توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى [[اتمام حجت]] غديرى -  قرآنى به حساب آورد.


به خصوص استشهاد به آيات [[قرآن]] در بسيارى از مواضع خطابه غدير -  آن هم از لسان پيامبر معظم ‏صلى الله عليه وآله -  بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى ‏كند. آياتى كه در خطابه غدير به عنوان [[شاهد]] يا تفسير قرآن آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه ‏گر مى ‏سازد.
به خصوص استشهاد به آيات [[قرآن]] در بسيارى از مواضع خطابه غدير -  آن هم از لسان پيامبر معظم ‏صلى الله عليه و آله -  بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى ‏كند. آياتى كه در خطابه غدير به عنوان [[شاهد]] يا تفسير قرآن آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه ‏گر مى ‏سازد.


با توجه به همين استناد ريشه‏ اى غدير به قرآن، اتمام حجت‏ ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده قرن از سوى پيامبر و ائمه ‏عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آنها [[اتمام حجت]]‏ هاى قرآنىِ بلال است:
با توجه به همين استناد ريشه‏ اى غدير به قرآن، اتمام حجت‏ ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده قرن از سوى پيامبر و ائمه ‏عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آنها [[اتمام حجت]]‏ هاى قرآنىِ بلال است:
خط ۵۳: خط ۶۷:
«لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» اجازه بيعت با [[سقیفه]] را نمى‏ دهد<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۱۳۵،۱۳۴.</ref>:
«لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» اجازه بيعت با [[سقیفه]] را نمى‏ دهد<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۱۳۵،۱۳۴.</ref>:


[[بلال حبشی|بلال]] مؤذن پيامبر صلى الله عليه وآله از كسانى بود كه با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] بيعت نكرد. از سوى ديگر ابوبكر در زمان پيامبر صلى الله عليه وآله بلال را كه غلام بود خريد و آزاد كرد. عمر از اين بهانه استفاده كرد و روزى گريبان بلال را گرفت و گفت: اى بلال، اين جزاى ابوبكر است كه تو را آزاد كرده، و تو نمى ‏آيى با او بيعت كنى!
[[بلال حبشی|بلال]] مؤذن پيامبر صلى الله عليه وآله از كسانى بود كه با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] بيعت نكرد. از سوى ديگر ابوبكر در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله بلال را كه غلام بود خريد و آزاد كرد. عمر از اين بهانه استفاده كرد و روزى گريبان بلال را گرفت و گفت: اى بلال، اين جزاى ابوبكر است كه تو را آزاد كرده، و تو نمى ‏آيى با او بيعت كنى!


اكنون نوبت اتمام حجتى عظيم و جاودانى بود تا هم غاصب [[خلافت]] و هم نسل‏ هايى كه اين ماجرا را مى‏ شنوند، حجت و برهان مؤذن پيامبرشان را بدانند. او با استناد به يک آيه قرآن كه اجازه تقدم بر خدا و رسول را به مؤمنان نمى ‏دهد، اعتقاد خود را بيان كرد.
اكنون نوبت اتمام حجتى عظيم و جاودانى بود تا هم غاصب [[خلافت]] و هم نسل‏ هايى كه اين ماجرا را مى‏ شنوند، حجت و برهان مؤذن پيامبرشان را بدانند. او با استناد به يک آيه قرآن كه اجازه تقدم بر خدا و رسول را به مؤمنان نمى ‏دهد، اعتقاد خود را بيان كرد.
خط ۶۵: خط ۷۹:
عمر گفت: اگر بيعت نمى‏ كنى با ما زندگى مكن! نه طرفدار ما باش و نه مخالف ما ! [[بلال حبشی|بلال]] هم مجبور شد به خاطر ولايت [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] از مدينه بيرون رود و در جاى ديگرى زندگى كند!
عمر گفت: اگر بيعت نمى‏ كنى با ما زندگى مكن! نه طرفدار ما باش و نه مخالف ما ! [[بلال حبشی|بلال]] هم مجبور شد به خاطر ولايت [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] از مدينه بيرون رود و در جاى ديگرى زندگى كند!


== بيعت ابوبكر با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام<big><ref> اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۹.</ref></big> ==
== بيعت ابوبكر با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام<ref> اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۹.</ref>==
<big> </big> در ماجراى غصب [[خلافت]] و بردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى بيعت با ابوبكر، او تا چشمش به على ‏عليه السلام افتاد فرياد زد: او را رها كنيد! على‏ عليه السلام فرمودند: اى ابوبكر،چه زود جاى پيامبر را ظالمانه غصب كرديد!تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش دعوت مى‏ نمايى؟آيا ديروز به امر خدا و [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] با من بيعت نكردى؟<ref>كتاب سليم: حديث ۴.</ref>
<big> </big> در ماجراى غصب [[خلافت]] و بردن [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] براى بیعت با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، او تا چشمش به على ‏عليه السلام افتاد فرياد زد:
 
او را رها كنيد! على‏ عليه السلام فرمودند: اى ابوبکر،چه زود جاى پيامبر را ظالمانه غصب كرديد!تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش دعوت مى‏ نمايى؟
 
آيا ديروز به امر خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله با من بيعت نكردى؟<ref>كتاب سليم: حديث ۴.</ref>


== بيعت اجبارى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با ابوبكر<ref>ژرفاى غدير: ص ۲۰۱،۲۰۰،۱۸۱. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۵۴،۵۳،۹ . غدير از زبان مولى: ص ۳۶،۳۵،۳۴. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۸۳ و ج ۲ ص ۲۶۴،۲۶۲. چهارده قرن با غدير: ص ۴۲،۴۱. اسرار غدير: ۲۶۳-۲۷۲.</ref>==
== بيعت اجبارى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با ابوبكر<ref>ژرفاى غدير: ص ۲۰۱،۲۰۰،۱۸۱. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۵۴،۵۳،۹ . غدير از زبان مولى: ص ۳۶،۳۵،۳۴. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۸۳ و ج ۲ ص ۲۶۴،۲۶۲. چهارده قرن با غدير: ص ۴۲،۴۱. اسرار غدير: ۲۶۳-۲۷۲.</ref>==
فراموش كردن روز غدير و سپس غصب كردن [[خلافت]] و آنگاه تراشيدن بهانه ‏هاى واهى براى اين اقدام تعجب دارد، ولى از همه عجيب‏ تر آن است كه على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام را كه اميرمؤمنان است و همه بايد با او بيعت كنند براى بيعت با كسى ببرند كه قبلاً با او بيعت كرده و اكنون به او مى ‏گويد: «بايد با من بيعت كنى» ! آيا نبايد انگشت حيرت به دندان گزيد؟
فراموش كردن روز غدير و سپس غصب كردن [[خلافت]] و آنگاه تراشيدن بهانه ‏هاى واهى براى اين اقدام تعجب دارد، ولى از همه عجيب‏ تر آن است كه على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام را كه اميرمؤمنان است
 
و همه بايد با او بيعت كنند براى بيعت با كسى ببرند كه قبلاً با او بيعت كرده و اكنون به او مى ‏گويد: «بايد با من بيعت كنى»! آيا نبايد انگشت حيرت به دندان گزيد؟


آن حضرت اين منظره را چنين ترسيم فرموده اند:
آن حضرت اين منظره را چنين ترسيم فرموده اند:
خط ۷۵: خط ۹۵:
[[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند ... . من صاحب روز غديرم و درباره من سوره ‏اى از [[قرآن]] نازل شده است.<ref>الامالى: ج ۲ ص ۱۸۱. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref>
[[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند ... . من صاحب روز غديرم و درباره من سوره ‏اى از [[قرآن]] نازل شده است.<ref>الامالى: ج ۲ ص ۱۸۱. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref>


گاهى بحث بر سر آن است كه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام [[صاحب اختیار]] مردم است يا نه، و آيا در غدير چنين چيزى ثابت شد يا نه؟! اما خنده ‏آور آن است كه ابوبكر بگويد: «من صاحب اختيار مردم هستم» ! كسى نيست بپرسد در غدير و بعد از آن كسى سراغ دارد كه ابوبكر به چنين مقامى منصوب شده باشد؟
گاهى بحث بر سر آن است كه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام [[صاحب اختیار]] مردم است يا نه، و آيا در غدير چنين چيزى ثابت شد يا نه؟! اما خنده ‏آور آن است كه ابوبكر بگويد:
 
«من صاحب اختيار مردم هستم»! كسى نيست بپرسد در غدير و بعد از آن كسى سراغ دارد كه ابوبكر به چنين مقامى منصوب شده باشد؟


و يا بالاتر از آن مانند صاحب غدير از ابوبكر بپرسد:
و يا بالاتر از آن مانند صاحب غدير از ابوبكر بپرسد:


تو را به خدا قسم مى‏ دهم (اى ابوبكر) ، آيا من صاحب اختيار تو و هر مسلمانى طبق حديث پيامبر صلى الله عليه وآله در روز غدير هستم يا تو؟!<ref>الخصال: ص ۵۴۸ . بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸ . </ref>
تو را به خدا قسم مى‏ دهم (اى ابوبكر) ، آيا من صاحب اختيار تو و هر مسلمانى طبق حديث پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير هستم يا تو؟!<ref>الخصال: ص ۵۴۸ . بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸ . </ref>
 
چند روزى از ماجراى سقيفه و غصب [[خلافت]] نگذشته بود كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آوردند.


چند روزى از ماجراى سقيفه و غصب [[خلافت]] نگذشته بود كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آوردند. آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى‏ دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق او بيعت كند!!
آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى‏ دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق او بيعت كند!!


در لحظات بسيار حساسى كه آينه غدير در حال شكستن بود، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از زير شمشيرها ايام غدير را يادآور شد، كه آيا در آن روز با آن جمعيت بى‏ شمار خلافت براى من تعيين نشد؟
در لحظات بسيار حساسى كه آينه غدير در حال شكستن بود، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از زير شمشيرها ايام غدير را يادآور شد، كه آيا در آن روز با آن جمعيت بى‏ شمار خلافت براى من تعيين نشد؟


غاصبين خلافت پاسخ اين لحظه حساس را پيش ‏بينى كرده بودند، چرا كه هم رو در روى پيامبر صلى الله عليه وآله آن را گفتند و هم هنگام بيعت غدير آن را بر زبان آوردند، و هم در متن [[صحیفه ملعونه دوم]] آن را ثبت كردند. مى‏ بينيم كه غدير قابل انكار نبود، لذا عنوان منسوخ شدن غدير را با يک روايت جعلى كه به پيامبر صلى الله عليه وآله نسبت دادند به ميان آوردند. مردم بى‏ خبر از نقشه ‏هاى پنهان با مسئله‏ اى جديد روبرو شده بودند كه قدرت فكر كردن و نفى و اثبات را از آنان گرفته بود.
غاصبين خلافت پاسخ اين لحظه حساس را پيش ‏بينى كرده بودند، چرا كه هم رو در روى پيامبر صلى الله عليه و آله آن را گفتند و هم هنگام بيعت غدير آن را بر زبان آوردند، و هم در متن [[صحیفه ملعونه دوم]] آن را ثبت كردند. مى‏ بينيم كه غدير قابل انكار نبود، لذا عنوان منسوخ شدن غدير را با يک [[فرهنگ غدیر در تاریخ|روایت]] جعلى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت دادند به ميان آوردند.
 
مردم بى‏ خبر از نقشه ‏هاى پنهان با مسئله‏ اى جديد روبرو شده بودند كه قدرت فكر كردن و نفى و اثبات را از آنان گرفته بود.


مى‏ توان گفت: تماشايى ‏ترين سخن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام درباره غدير آنجا بود كه او را براى بيعت اجبارى آورده بودند و زير شمشيرهاى آخته‏ اى كه بر سر او گرفته بودند و از حلقومى كه در فشار طناب غاصبين بود، نام غدير را بر زبان جارى فرمود:
مى‏ توان گفت: تماشايى ‏ترين سخن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام درباره غدير آنجا بود كه او را براى بيعت اجبارى آورده بودند و زير شمشيرهاى آخته‏ اى كه بر سر او گرفته بودند و از حلقومى كه در فشار طناب غاصبين بود، نام غدير را بر زبان جارى فرمود:
خط ۹۱: خط ۱۱۷:
ابان بن ابى ‏عيّاش از [[سلیم بن قیس هلالی (ابوصادق)|سلیم بن قیس]] نقل مى‏ كند كه گفت: از سلمان فارسى شنيدم كه درباره ماجراهاى سقيفه مى‏ گفت:
ابان بن ابى ‏عيّاش از [[سلیم بن قیس هلالی (ابوصادق)|سلیم بن قیس]] نقل مى‏ كند كه گفت: از سلمان فارسى شنيدم كه درباره ماجراهاى سقيفه مى‏ گفت:


على‏ عليه السلام را براى بيعت بردند در حالى كه به شدت او را مى‏ كشيدند، تا آنكه نزد ابوبكر رسانيدند. اين در حالى بود كه عمر بالاى سر ابوبكر با شمشير ايستاده بود، و خالد بن وليد و ابوعبیدة بن جراح و سالم مولى ابى‏ حذيفه و [[معاذ بن جبل]] و مغيرة بن شعبة و اسيد بن حضير و بشير بن سعيد و ساير مردم اطراف [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] نشسته بودند و اسلحه همراهشان بود.
على‏ عليه السلام را براى بيعت بردند در حالى كه به شدت او را مى‏ كشيدند، تا آنكه نزد ابوبكر رسانيدند.
 
اين در حالى بود كه عمر بالاى سر ابوبكر با شمشير ايستاده بود، و [[خالد بن ولید]] و [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیدة بن جراح]] و [[سالم مولی ابى‏ حذیفه]] و [[معاذ بن جبل]] و [[مغیرة بن شعبه|مغیرة بن شعبة]] و [[اسید بن حضیر]] و [[بشیر بن سعید]] و ساير مردم اطراف [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] نشسته بودند و اسلحه همراهشان بود.


سلمان مى‏ گويد: على‏ عليه السلام را نزد ابوبكر رساندند در حالى كه مى‏ فرمود:
سلمان مى‏ گويد: على‏ عليه السلام را نزد ابوبكر رساندند در حالى كه مى‏ فرمود:
خط ۹۷: خط ۱۲۵:
به  خدا قسم، اگر شمشيرم در دستم قرار مى‏ گرفت مى‏ دانستيد كه هرگز به اين كار دست نمى‏ يابيد. به خدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمى‏ كنم، و اگر چهل نفر برايم ممكن مى‏ شد جمعيت شما را متفرق مى‏ ساختم، ولى خدا لعنت كند اقوامى را كه با من بيعت كردند و سپس مرا خوار نمودند.
به  خدا قسم، اگر شمشيرم در دستم قرار مى‏ گرفت مى‏ دانستيد كه هرگز به اين كار دست نمى‏ يابيد. به خدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمى‏ كنم، و اگر چهل نفر برايم ممكن مى‏ شد جمعيت شما را متفرق مى‏ ساختم، ولى خدا لعنت كند اقوامى را كه با من بيعت كردند و سپس مرا خوار نمودند.


ابوبكر تا چشمش به على‏ عليه السلام افتاد فرياد زد: او را رها كنيد! على‏ عليه السلام فرمود: اى ابوبكر، چه زود جاى پيامبر را ظالمانه غصب كرديد! تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش دعوت مى‏ نمايى؟ آيا ديروز به امر خدا و پيامبر با من بيعت نكردى؟
ابوبكر تا چشمش به على‏ عليه السلام افتاد فرياد زد: او را رها كنيد! على‏ عليه السلام فرمود:
 
اى ابوبكر، چه زود جاى پيامبر را ظالمانه غصب كرديد! تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش دعوت مى‏ نمايى؟ آيا ديروز به امر خدا و پيامبر با من بيعت نكردى؟


وقتى على ‏عليه السلام را نزد ابوبكر رسانيدند، عمر به صورت اهانت آميز گفت: بيعت كن و اين اباطيل را رها كن! على‏ عليه السلام فرمود: اگر انجام ندهم چه خواهيد كرد؟ گفتند: تو را با ذلت و خوارى مى‏ كشيم!
وقتى على ‏عليه السلام را نزد ابوبكر رسانيدند، عمر به صورت اهانت آميز گفت:


حضرت رو به آنان كردند و فرمودند: اى گروه مسلمانان، و اى مهاجرين و [[انصار]]، شما را به خدا قسم مى‏ دهم كه آيا در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه وآله نشنيديد كه آن مطالب را مى‏ فرمود، و در [[تبوک|جنگ تبوک]] آن مطالب را مى‏ فرمود؟<ref>منظور از سخن حضرت در روز غدير «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلىٌّ مَوْلاه» است، و مراد از كلام آن حضرت در جنگ تبوک «اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى» است.</ref>
بيعت كن و اين اباطيل را رها كن! على‏ عليه السلام فرمود: اگر انجام ندهم چه خواهيد كرد؟ گفتند: تو را با ذلت و خوارى مى‏ كشيم!


سپس على‏ عليه السلام از آنچه پيامبر صلى الله عليه وآله علنى براى عموم مردم درباره او فرموده بود چيزى باقى نگذاشت مگر آنكه براى آنان يادآور شد. و مردم درباره همه آنها اقرار كردند و گفتند: بلى، به خدا قسم.
حضرت رو به آنان كردند و فرمودند: اى گروه مسلمانان، و اى مهاجرين و [[انصار]]، شما را به خدا قسم مى‏ دهم كه آيا در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه آن مطالب را مى‏ فرمود، و در [[تبوک|جنگ تبوک]] آن مطالب را مى‏ فرمود؟<ref>منظور از سخن حضرت در روز غدير «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلىٌّ مَوْلاه» است، و مراد از كلام آن حضرت در جنگ تبوک «اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى» است.</ref>


ابوبكر ترسيد که مردم على‏ عليه السلام را يارى كنند و مانع او شوند. اين بود كه پيش ‏دستى كرد و (خطاب به حضرت) گفت: آنچه گفتى حق است كه با گوش خود شنيده ‏ايم و فهميده ‏ايم و قلب‏ هايمان آن را در خود جاى داده است، ولى بعد از آن من از پيامبر شنيدم كه مى‏ گفت: «إنَّ اللَّهَ لَا يَجمَعُ لَنا النّبوة وَ الخلافَة» : «ما اهل‏ بيتى هستيم كه خداوند ما را انتخاب كرده و ما را بزرگوار داشته و آخرت را براى ما بر دنيا ترجيح داده است. و خداوند براى ما [[اهل بیت علیهم السلام|اهل بیت]] نبوت و [[خلافت]] را جمع نخواهد كرد» .
سپس على‏ عليه السلام از آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله علنى براى عموم مردم درباره او فرموده بود چيزى باقى نگذاشت مگر آنكه براى آنان يادآور شد.
 
و مردم درباره همه آنها اقرار كردند و گفتند: بلى، به خدا قسم.
 
ابوبكر ترسيد که مردم على‏ عليه السلام را يارى كنند و مانع او شوند. اين بود كه پيش ‏دستى كرد و (خطاب به حضرت) گفت:
 
آنچه گفتى حق است كه با گوش خود شنيده ‏ايم و فهميده ‏ايم و قلب‏ هايمان آن را در خود جاى داده است، ولى بعد از آن من از پيامبر شنيدم كه مى‏ گفت:
 
«إنَّ اللهَ لَا يَجمَعُ لَنا النّبوة وَ الخلافَة»: «ما اهل‏ بيتى هستيم كه خداوند ما را انتخاب كرده و ما را بزرگوار داشته و آخرت را براى ما بر دنيا ترجيح داده است. و خداوند براى ما [[اهل بیت علیهم السلام|اهل بیت]] نبوت و [[خلافت]] را جمع نخواهد كرد» .


على ‏عليه السلام فرمود: آيا كسى از اصحاب پيامبر هست كه با تو در اين مطلب حضور داشته؟ عمر گفت: خليفه پيامبر راست مى‏ گويد. من هم از پيامبر شنيدم همانطور كه ابوبكر گفت. ابوعبيده و سالم مولى ابى‏ حذيفه و معاذ بن جبل هم گفتند: راست مى‏ گويد، ما اين مطلب را از پيامبر شنيديم.
على ‏عليه السلام فرمود: آيا كسى از اصحاب پيامبر هست كه با تو در اين مطلب حضور داشته؟ عمر گفت: خليفه پيامبر راست مى‏ گويد. من هم از پيامبر شنيدم همانطور كه ابوبكر گفت. ابوعبيده و سالم مولى ابى‏ حذيفه و معاذ بن جبل هم گفتند: راست مى‏ گويد، ما اين مطلب را از پيامبر شنيديم.
خط ۱۱۱: خط ۱۴۹:
على‏ عليه السلام به آنان فرمود: وفا كرديد به [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه ملعونه‏]] اى كه در كعبه بر آن هم پيمان شديد كه: «اگر [[خداوند]] محمد را بكشد يا بميرد امر [[خلافت]] را از ما اهل‏ بيت بگيريد» .
على‏ عليه السلام به آنان فرمود: وفا كرديد به [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه ملعونه‏]] اى كه در كعبه بر آن هم پيمان شديد كه: «اگر [[خداوند]] محمد را بكشد يا بميرد امر [[خلافت]] را از ما اهل‏ بيت بگيريد» .


ابوبكر گفت: از كجا اين مطلب را دانستى؟ ما تو را از آن مطلع نكرده بوديم! حضرت فرمود: اى زبیر و تو اى سلمان و تو اى اباذر و تو اى [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]]، شما را به خدا و به اسلام قسم مى‏ دهم، آيا از [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] نشنيديد كه در حضور شما مى‏ فرمود: «فلانى و فلانى -  تا آنكه حضرت همين پنج نفر را نام برد -  بين خود نوشته ‏اى نوشته ‏اند و در آن هم پيمان شده ‏اند و بر كارى كه كرده ‏اند قسم ‏ها خورده ‏اند كه اگر من كشته شوم يا بميرم ...» ؟
ابوبكر گفت: از كجا اين مطلب را دانستى؟ ما تو را از آن مطلع نكرده بوديم! حضرت فرمود: اى زبیر و تو اى سلمان و تو اى اباذر و تو اى [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]]، شما را به خدا و به اسلام قسم مى‏ دهم، آيا از پیامبر صلی الله علیه و آله نشنيديد كه در حضور شما مى‏ فرمود:
 
«فلانى و فلانى -  تا آنكه حضرت همين پنج نفر را نام برد -  بين خود نوشته ‏اى نوشته ‏اند و در آن هم پيمان شده ‏اند و بر كارى كه كرده ‏اند قسم ‏ها خورده ‏اند كه اگر من كشته شوم يا بميرم ...» ؟


آنان گفتند: آرى ما از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيديم كه اين مطلب را به تو مى‏ فرمود كه «آنان بر آنچه انجام دادند معاهده كرده و هم پيمان شده ‏اند، و در بين خود قراردادى نوشته‏ اند كه اگر من كشته شدم يا مُردَم، بر عليه تو اى على متحد شوند و اين خلافت را از تو بگيرند» .
آنان گفتند: آرى ما از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيديم كه اين مطلب را به تو مى‏ فرمود كه «آنان بر آنچه انجام دادند معاهده كرده و هم پيمان شده ‏اند، و در بين خود قراردادى نوشته‏ اند كه اگر من كشته شدم يا مُردَم، بر عليه تو اى على متحد شوند و اين [[جانشین|خلافت]] را از تو بگيرند».


تو گفتى: پدر و مادرم فدايت يا رسول‏ اللَّه، هر گاه چنين شد دستور مى ‏دهى چه كنم؟ فرمود: اگر يارانى بر عليه آنان يافتى با آنها جهاد كن و اعلام جنگ نما، و اگر يارانى نيافتى بيعت كن و خون خود را حفظ نما.
تو گفتى: پدر و مادرم فدايت يا رسول‏ الله، هر گاه چنين شد دستور مى ‏دهى چه كنم؟ فرمود: اگر يارانى بر عليه آنان يافتى با آنها جهاد كن و اعلام جنگ نما، و اگر يارانى نيافتى بيعت كن و خون خود را حفظ نما.


على ‏عليه السلام فرمود: به خدا قسم، اگر آن چهل نفر كه با من بيعت كردند وفا مى‏ نمودند در راه خدا با شما جهاد مى‏ كردم. ولى به خدا قسم بدانيد كه احدى از نسل شما تا روز قيامت به [[خلافت]] دست پيدا نخواهد كرد.<ref>كتاب سليم: ص ۱۵۳ ح ۴. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.</ref>
على ‏عليه السلام فرمود: به خدا قسم، اگر آن چهل نفر كه با من بيعت كردند وفا مى‏ نمودند در راه خدا با شما جهاد مى‏ كردم. ولى به خدا قسم بدانيد كه احدى از نسل شما تا روز قيامت به [[خلافت]] دست پيدا نخواهد كرد.<ref>كتاب سليم: ص ۱۵۳ ح ۴. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.</ref>
خط ۱۲۳: خط ۱۶۳:
درباره قساوتى كه در بردن [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] به مسجد براى بيعت به كار گرفته مى‏ گويد:
درباره قساوتى كه در بردن [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] به مسجد براى بيعت به كار گرفته مى‏ گويد:


عده زيادى را جمع كردم، نه براى آنكه در مقابل على زياد باشيم، بلكه براى آنكه قلب خود را محكم نمايم. آمديم در حالى كه على در محاصره قرار گرفته بود. او را به اجبار از خانه ‏اش بيرون آوردم و كشان كشان براى بيعت بردم، در حالى كه يقين داشتم بدون شک كه اگر من و همه مردم زمين بخواهيم او را به زور حركت دهيم و او نخواهد ما نيز قادر نخواهيم بود، ولى مطالبى در دل او بود كه من مى‏ دانستم ولى به زبان نمى‏ آوردم!!
عده زيادى را جمع كردم، نه براى آنكه در مقابل على زياد باشيم، بلكه براى آنكه قلب خود را محكم نمايم. آمديم در حالى كه على در محاصره قرار گرفته بود.
 
او را به اجبار از خانه ‏اش بيرون آوردم و كشان كشان براى بيعت بردم، در حالى كه يقين داشتم بدون شک كه اگر من و همه مردم زمين بخواهيم او را به زور حركت دهيم و او نخواهد ما نيز قادر نخواهيم بود، ولى مطالبى در دل او بود كه من مى‏ دانستم ولى به زبان نمى‏ آوردم!!
 
من مايل نبودم او را وادار به بيعت كنم چرا كه مى‏ ترسيدم در بلايى كه از من به تأخير انداخته تعجيل كند، و ابوبكر هم آرزو كرد كه ‏اى كاش على علیه السلام را در آن مكان نمى‏ ديد به خاطر وحشت و ترسى كه از او بر دلش افتاده بود!!
 
اى معاویه، چه كسى توانسته كارى مثل من انجام دهد و چه كسى توانسته انتقام كينه‏ هاى گذشته‏ اش را مثل من بگيرد؟!!


من مايل نبودم او را وادار به بيعت كنم چرا كه مى‏ ترسيدم در بلايى كه از من به تأخير انداخته تعجيل كند، و ابوبكر هم آرزو كرد كه ‏اى كاش على علیه السلام را در آن مكان نمى‏ ديد به خاطر وحشت و ترسى كه از او بر دلش افتاده بود!! اى معاویه، چه كسى توانسته كارى مثل من انجام دهد و چه كسى توانسته انتقام كينه‏ هاى گذشته‏ اش را مثل من بگيرد؟!!
[[ابان بن ابی عیاش]] از [[سلیم بن قیس هلالی (ابوصادق)|سلیم بن قیس]] نقل مى‏ كند كه گفت: نزد ابن‏ عباس در خانه ‏اش بودم و عده ‏اى از شيعيان [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] همراه ما بودند.


  ابان بن ابى‏ عياش از سليم بن قيس نقل مى‏ كند كه گفت: نزد ابن‏ عباس در خانه ‏اش بودم و عده ‏اى از شيعيان [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] همراه ما بودند. ابن‏ عباس براى ما صحبت كرد و از جمله سخنانش چنين گفت:
ابن‏ عباس براى ما صحبت كرد و از جمله سخنانش چنين گفت:


آنگاه كه مردم دچار فتنه آن دو نفر (ابوبكر و عمر) شدند، و جز على و بنی‏ هاشم و ابوذر و مقداد و سلمان و عده ‏اى كم كسى باقى نماند، عمر به ابوبكر گفت: همه مردم با تو بيعت كردند به جز اين مرد و اهل‏ بيتش و اين چند نفر، اكنون سراغ او بفرست.
آنگاه كه مردم دچار فتنه آن دو نفر (ابوبكر و عمر) شدند، و جز على و بنی‏ هاشم و [[ابوذر غفاری|ابوذر]] و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و عده ‏اى كم كسى باقى نماند، [[عمر بن خطاب|عمر]] به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] گفت:


تا آنجا كه حمله كردند و على‏ عليه السلام را بيرون بردند و مردم هم پشت سر او آمدند. سلمان و ابوذر و مقداد و [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] و بريده اسلمى رحمهم اللَّه به دنبال آن حضرت به راه افتادند در حالى كه مى‏ گفتند: چه زود به [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] خيانت كرديد و كينه ‏هايى كه در سينه ‏ها داشتيد بيرون آورديد.
همه مردم با تو بيعت كردند به جز اين مرد و اهل‏ بيتش و اين چند نفر، اكنون سراغ او بفرست.
 
تا آنجا كه حمله كردند و على‏ عليه السلام را بيرون بردند و مردم هم پشت سر او آمدند. سلمان و ابوذر و مقداد و [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] و بريده اسلمى رحمهم الله به دنبال آن حضرت به راه افتادند در حالى كه مى‏ گفتند:
 
چه زود به پیامبر صلی الله علیه و آله خيانت كرديد و كينه ‏هايى كه در سينه ‏ها داشتيد بيرون آورديد.


بريدة بن خصيب اسلمى گفت: اى عمر، آيا بر برادر پيامبر و وصيش و بر دخترش حمله مى ‏كنى و او را مى ‏زنى، در حالى كه قريش سوابق تو را خوب مى‏ دانند!
بريدة بن خصيب اسلمى گفت: اى عمر، آيا بر برادر پيامبر و وصيش و بر دخترش حمله مى ‏كنى و او را مى ‏زنى، در حالى كه قريش سوابق تو را خوب مى‏ دانند!
خط ۱۳۹: خط ۱۸۹:
سپس اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را -  در حالى كه گريبان او را گرفته و مى‏ كشيدند -  نزد ابوبكر رسانيدند. همين كه چشم ابوبكر به حضرت افتاد فرياد زد: او را رها كنيد!
سپس اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را -  در حالى كه گريبان او را گرفته و مى‏ كشيدند -  نزد ابوبكر رسانيدند. همين كه چشم ابوبكر به حضرت افتاد فرياد زد: او را رها كنيد!


حضرت فرمود: چه زود بر [[اهل بیت علیهم السلام|اهل‏ بیت]] پيامبرتان حمله كرديد! اى ابوبكر، به چه حقى و به چه ميراثى و به چه سابقه‏ اى مردم را بر بيعت خود ترغيب مى‏ كنى؟! آيا تو ديروز به امر پيامبرصلى الله عليه وآله با من بيعت نكردى؟
حضرت فرمود: چه زود بر [[اهل بیت علیهم السلام|اهل‏ بیت]] پيامبرتان حمله كرديد! اى ابوبكر، به چه حقى و به چه ميراثى و به چه سابقه‏ اى مردم را بر بيعت خود ترغيب مى‏ كنى؟!
 
آيا تو ديروز به امر پيامبر صلى الله عليه و آله با من بيعت نكردى؟
 
بريده برخاست و گفت: اى عمر، آيا شما آن دو نفر نيستيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله به شما گفت:


بريده برخاست وگفت: اى عمر، آيا شما آن دو نفر نيستيد كه پيامبر صلى الله عليه وآله به شما گفت: نزد على برويد و به عنوان اميرالمؤمنين بر او سلام كنيد؟ و شما دو نفر گفتيد: آيا اين از دستور خدا و دستور پيامبرش است؟ و آن حضرت فرمود: آرى.
نزد على برويد و به عنوان اميرالمؤمنين بر او سلام كنيد؟ و شما دو نفر گفتيد: آيا اين از دستور خدا و دستور پيامبرش است؟ و آن حضرت فرمود: آرى.


ابوبكر گفت: اى بريده، اين جريان درست است، ولى تو غايب بودى و ما حاضر بوديم، و بعد از هر مسئله ‏اى مسئله ديگرى پيش مى‏ آيد!
ابوبكر گفت: اى بريده، اين جريان درست است، ولى تو غايب بودى و ما حاضر بوديم، و بعد از هر مسئله ‏اى مسئله ديگرى پيش مى‏ آيد!


عمر گفت: اى بريده، تو را به اين موضوع چه كار است؟ و چرا در اين مسئله دخالت مى‏ كنى؟! بريده گفت: به خدا قسم در شهرى كه شما در آن حكمران باشيد سكونت نخواهم كرد. عمر دستور داد او را زدند و بيرون كردند!<ref>كتاب سليم: حديث ۴۸.</ref>
عمر گفت: اى بريده، تو را به اين موضوع چه كار است؟ و چرا در اين مسئله دخالت مى‏ كنى؟! بريده گفت: به خدا قسم در شهرى كه شما در آن حكمران باشيد سكونت نخواهم كرد.
 
عمر دستور داد او را زدند و بيرون كردند!<ref>كتاب سليم: حديث ۴۸.</ref>
 
ابوبكر و عمر براى بيعت گرفتن از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به خانه آن حضرت آمدند و پس از صحبت‏ هايى در اين باره بيرون آمدند.
 
بلافاصله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به مسجد آمد و پس از حمد و ثنا و مطالبى ديگر، فرمود: [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند... .
 
من صاحب روز غديرم و درباره من سوره‏ اى از قرآن نازل شده است. منم وصى بر رفتگان اهل ‏بيتش، منم يادگار و باقيمانده او بر زندگان از امتش.


ابوبكر و عمر براى بيعت گرفتن از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به خانه آن حضرت آمدند و پس از صحبت‏ هايى در اين باره بيرون آمدند. بلافاصله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به مسجد آمد و پس از حمد و ثنا و مطالبى ديگر، فرمود: [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند ... . من صاحب روز غديرم و درباره من سوره‏ اى از قرآن نازل شده است. منم وصى بر رفتگان اهل ‏بيتش، منم يادگار و باقيمانده او بر زندگان از امتش. تقوا پيشه كنيد تا شما را ثابت قدم بدارد و نعمتش را بر شما تمام كند. سپس حضرت به خانه بازگشتند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref>
تقوا پيشه كنيد تا شما را ثابت قدم بدارد و نعمتش را بر شما تمام كند. سپس حضرت به خانه بازگشتند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref>


بار اول كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را به اجبار براى بيعت با ابوبكر آوردند و آن حضرت امتناع فرمود و احتجاجاتى نمود، بشير بن سعيد و عده ‏اى از [[انصار]] كه طرفدار ابوبكر بودند گفتند: اى اباالحسن، اگر انصار اين سخنان را قبل از بيعت با ابوبكر از تو مى‏ شنيدند، حتى دو نفر در [[امامت]] تو اختلاف نمى‏ كردند.
بار اول كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را به اجبار براى بيعت با ابوبكر آوردند و آن حضرت امتناع فرمود و احتجاجاتى نمود، بشير بن سعيد و عده ‏اى از [[انصار]] كه طرفدار ابوبكر بودند گفتند: اى اباالحسن، اگر انصار اين سخنان را قبل از بيعت با ابوبكر از تو مى‏ شنيدند، حتى دو نفر در [[امامت]] تو اختلاف نمى‏ كردند.