۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== تبليغ غدير با حديث ثقلين<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۳۲ ،۳۳. </ref> == | == تبليغ غدير با حديث ثقلين<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۳۲ ،۳۳. </ref> == | ||
يكى از موضوعاتى كه در رابطه با | يكى از موضوعاتى كه در رابطه با [[غدیر]] بايد مورد توجه قرار گيرد و در تحقيق و [[تألیف]] درباره غدير نبايد از آن غفلت شود - اگر چه از نظر تحقيقى از موضوعات غدير نيست - حديث ثقلين است. | ||
هم چنان كه در روزگار امام | هم چنان كه در روزگار [[امام هادی علیه السلام]] گروهى از اهل [[اهواز]] نامه اى خدمت حضرت نوشتند و طى آن سؤالاتى را مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد، كه در آن حديث ثقلين را بيان نمود. | ||
== حديث ثقلين پس از خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۶۲ - ۶۵ . </ref> == | == حديث ثقلين پس از خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۶۲ - ۶۵ . </ref> == | ||
پس از خطبه | پس از [[خطبه غدیر]] و در طول سه روز كه مراسم بيعت ادامه داشت، قشرهاى مختلف مردم گروه گروه در پيشگاه پيامبر صلى الله عليه و آله حضور مى يافتند. | ||
در اين اجتماعات كوچک - با توجه به [[اهمیت]] خطبه و مسئله [[بيعت]] - سؤالاتى درباره آن مطرح مى كردند و توضيح بيشترى مى خواستند. | |||
پس از چند سؤال و جواب و اقرار مردم به [[رسالت]] و ولايت و اشاره هاى مكرر به مسئله امامت و [[حدیث غدیر]]، پيامبر صلى الله عليه و آله در ادامه فرمود: | پس از چند سؤال و جواب و اقرار مردم به [[رسالت]] و ولايت و اشاره هاى مكرر به مسئله امامت و [[حدیث غدیر]]، پيامبر صلى الله عليه و آله در ادامه فرمود: | ||
بدانيد كه فرداى قيامت وقتى كنار حوض نزد من مى آييد از شما سؤال خواهم كرد كه درباره آن چه امروز شما را شاهد گرفتم و نسبت به | بدانيد كه فرداى قيامت وقتى كنار حوض نزد من مى آييد از شما سؤال خواهم كرد كه درباره آن چه امروز شما را شاهد گرفتم و نسبت به ثقلین پس از من چه كرديد؟ | ||
ببينيد براى روزى كه مرا ملاقات مى كنيد در غيبت من با آنان چگونه رفتار مى كنيد. | |||
پرسيدند: يا رسول اللَّه، ثقلين كدامند؟ فرمود: [[ثقل اكبر]] كتاب خداوند عزوجل است، كه واسطه اى متصل از خدا و از من در دست شماست. يک سوى آن به دست خدا و طرف ديگر آن در دست شماست. | |||
در آن علوم گذشته و آينده است تا روزى كه قيامت به پا شود. ثقل اصغر همتاى قرآن است و آن على بن ابى طالب و عترت اوست، و اين دو از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من بيايند. | |||
از آنان سؤال كنيد و از غير آنان نپرسيد كه گمراه مى شويد. من براى اين دو از خداوند لطيف خبير درخواست هايى كرده ام و خداوند به من عطا فرموده است. يار آن دو، ياور من و خوار كننده آن دو، خوار كننده من است. ولىِّ آن دو ولىِّ من و دشمن آنان دشمن من است. | از آنان سؤال كنيد و از غير آنان نپرسيد كه گمراه مى شويد. من براى اين دو از خداوند لطيف خبير درخواست هايى كرده ام و خداوند به من عطا فرموده است. | ||
يار آن دو، ياور من و خوار كننده آن دو، خوار كننده من است. ولىِّ آن دو ولىِّ من و دشمن آنان دشمن من است. | |||
هيچ امتى قبل از شما هلاک نشده مگر زمانى كه دينش را طبق هوا و هوس خود قرار داده و بر ضد پيامبرش هم دست شده و قيام كنندگان به عدالتشان را كشته است. | هيچ امتى قبل از شما هلاک نشده مگر زمانى كه دينش را طبق هوا و هوس خود قرار داده و بر ضد پيامبرش هم دست شده و قيام كنندگان به عدالتشان را كشته است. | ||
بدانيد كه من عده اى را از آتش نجات خواهم داد ولى عده اى را از دست من مى گيرند. من خواهم گفت: خدايا اصحابم؟! به من گفته مى شود: تو نمى دانى اينان پس از تو چه كردند.<ref>عوالم العلوم: | بدانيد كه من عده اى را از آتش نجات خواهم داد ولى عده اى را از دست من مى گيرند. من خواهم گفت: خدايا اصحابم؟! به من گفته مى شود: تو نمى دانى اينان پس از تو چه كردند.<ref>عوالم العلوم: ج3/15 ص۴۴،۴۳ ،۲۶۱،۲۳۹،۱۹۹،۱۹۶،۹۷،۷۵،۵۴،۴۹،۴۶. </ref> | ||
== حديث ثقلين در خطبه غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۵۵-۱۵۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۶-۱۰۶ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۷ ،۱۷۰ ،۲۳۱،۲۲۳ .اسرار غدير: ص ۲۱۹. </ref> == | == حديث ثقلين در خطبه غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۵۵-۱۵۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۶-۱۰۶ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۷ ،۱۷۰ ،۲۳۱،۲۲۳ .اسرار غدير: ص ۲۱۹. </ref> == | ||
خط ۴۲: | خط ۵۰: | ||
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الاَصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الاَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ»: | مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الاَصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الاَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ»: | ||
اى مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن آن را براى شما بيان نمى كند و تفسيرش را برايتان روشن نمى كند مگر اين شخصى كه دست او را مى گيرم و او را به سوى خود بالا مى برم و بازوى او را مى گيرم و با دستم او را بلند مى كنم و به شما مى فهمانم كه:«هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست»، و او على بن ابى طالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است. | اى مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن آن را براى شما بيان نمى كند و تفسيرش را برايتان روشن نمى كند مگر اين شخصى كه دست او را مى گيرم و او را به سوى خود بالا مى برم و بازوى او را مى گيرم و با دستم او را بلند مى كنم و به شما مى فهمانم كه: | ||
«هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست»، و او على بن ابى طالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است. | |||
اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى دهد و با آن موافق است. آن ها از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند. | اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى دهد و با آن موافق است. آن ها از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند. | ||
مطرح شدن ثقلين در قالب حديث ثقلين در [[خطبه غدیر]] را به بيانى ديگر نيز مى توان گفت، و آن اين كه: | مطرح شدن ثقلين در قالب حديث ثقلين در [[خطبه غدیر]] را به بيانى ديگر نيز مى توان گفت، و آن اين كه: | ||
در اين باره دوازده امام عليهم السلام را ثقل اصغر معرفى كردند و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از | در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير، ثقل اكبر و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و اهل بيت عليهم السلام را در كنار يك ديگر قرار دادند. | ||
در اين باره دوازده امام عليهم السلام را ثقل اصغر معرفى كردند و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از يک ديگر اعلام كردند كه هيچ اختلافى بين آن ها نيست، و ادامه اين توافق و تقارن را تا روز [[قيامت]] اعلام كردند. سپس امامان را به عنوان امين پروردگار و حاكمان از طرف خدا در زمين معرفى كردند: | |||
... الاكْبَرُ مِنْهُما كِتابُ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ<ref>مناقب ابن المغازلى: ص ۱۶ ح ۲۳. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . الطرائف: ص ۴۳ ح ۲۱۸. </ref>: ثقل اكبر از ميان ثقلين كتاب خداى عزوجل است. | ... الاكْبَرُ مِنْهُما كِتابُ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ<ref>مناقب ابن المغازلى: ص ۱۶ ح ۲۳. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . الطرائف: ص ۴۳ ح ۲۱۸. </ref>: ثقل اكبر از ميان ثقلين كتاب خداى عزوجل است. | ||
... الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الاكْبَرُ | ... الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الاكْبَرُ<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۴ بخش ۳. </ref>: قرآن يادگار گرانسنگ بزرگ تر است. | ||
امَّا الثِّقْلُ الاكْبَرُ فَكِتابُ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ | امَّا الثِّقْلُ الاكْبَرُ فَكِتابُ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ<ref>الخصال: ص ۶۵ ح ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۱. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۹۷. </ref>: اما ثقل اكبر كتاب خداوند عزوجل است. | ||
=== موقعيت تاريخى === | === موقعيت تاريخى === | ||
لحظاتى است كه | لحظاتى است كه [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در اثناء خطبه غدير مى خواهد على عليه السلام را بر سر دست بلند كند. قبل از اين اقدام، با صداى بلند على عليه السلام را با قرآن و با سِمَت مفسر آن معرفى مى كند، و آن گاه او را به عنوان ثقل اصغر در كنار ثقل اكبر - كه قرآن است - قرار مى دهد. | ||
=== تحليل اعتقادى اول === | === تحليل اعتقادى اول === | ||
قرآن به عنوان پشتوانه عترت و دژ مستحكم و دائمى اسلام كه مستقيماً از جانب خداوند حمايت مى شود،«[[ثقل اكبر]]»لقب گرفته است. | قرآن به عنوان پشتوانه عترت و دژ مستحكم و دائمى [[اسلام]] كه مستقيماً از جانب خداوند حمايت مى شود،«[[ثقل اکبر|ثقل اكبر]]»لقب گرفته است. | ||
اين بدان معناست كه در برابر دشمنان خارجى و داخلى اسلام مراجعه به قرآن و استناد به آن پاسخ قاطعى به كارشكنان و [[منافقین|منافقان]] است، و در واقع قرآن تابلوى بلند و هميشگى اسلام است كه با تكيه بر آن ابديت اسلام تضمين شده است. | |||
حتى در روزگارانى كه دشمنان داخلى دين دست به تحريف معارف از يک سو و سركوب طرفداران دين از سوى ديگر زده اند، اين سند زنده اسلام مصون مانده و قابل استناد بوده است. | |||
البته اين به معناى بی نیازی از مفسر آن يعنى اهل بيت عليهم السلام نيست، بلكه منظور ثقل اكبر بودن قرآن به عنوان تاج سر مسلمين و افتخار ابدى آنان است. | البته اين به معناى بی نیازی از مفسر آن يعنى اهل بيت عليهم السلام نيست، بلكه منظور ثقل اكبر بودن قرآن به عنوان تاج سر مسلمين و افتخار ابدى آنان است. | ||
خط ۷۲: | خط ۸۶: | ||
«إِنِّي أُخَلِّفُ فِيكُمُ الْقُرْآنَ» <ref>همان : ص ۳۵۹.</ref>: من قرآن را به يادگار در بين شما مى گذارم. | «إِنِّي أُخَلِّفُ فِيكُمُ الْقُرْآنَ» <ref>همان : ص ۳۵۹.</ref>: من قرآن را به يادگار در بين شما مى گذارم. | ||
«إنّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ،كِتابَ اللَّه وَ عِتْرَتى» | «إنّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ،كِتابَ اللَّه وَ عِتْرَتى»<ref>احتجاج : ج ۱ ، ص۱۴۹ . عوالم العلوم : ج ۳ / ۱۵ ، ص ۲۳۹. </ref>: من دو يادگار گران قدر در ميان شما مى گذارم: كتاب خداوند و عترتم. | ||
«الْقُرآنُ فيكُمْ»: قرآن در ميان شماست.<ref>العدد القوية لدفع المخاوف اليومية: ص۱۸۰ . </ref> | «الْقُرآنُ فيكُمْ»: قرآن در ميان شماست.<ref>العدد القوية لدفع المخاوف اليومية: ص۱۸۰ . </ref> | ||
=== تحليل اعتقادى دوم === | === تحليل اعتقادى دوم === | ||
در شرايطى كه خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير به اواخر خود رسيده ، آن حضرت رابطه عاطفى مسلمانان را با قرآن از ديدگاه يادگار بودن آن از پيامبرشان مطرح مى فرمايد. وديعه اى كه در طول ۲۳ سال از لحظه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ ...»<ref>علق / ۱</ref> آغاز شد و نزول آن تا آخرين لحظه حيات پيامبر صلى الله عليه و آله ادامه يافت. اكنون صاحب اختيار آن با | در شرايطى كه خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير به اواخر خود رسيده ، آن حضرت رابطه عاطفى مسلمانان را با قرآن از ديدگاه يادگار بودن آن از پيامبرشان مطرح مى فرمايد. وديعه اى كه در طول ۲۳ سال از لحظه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ ...»<ref>علق / ۱</ref> آغاز شد و نزول آن تا آخرين لحظه حيات پيامبر صلى الله عليه و آله ادامه يافت. اكنون صاحب اختيار آن با يک دنيا سفارش و با اميد به حفظ آن از سوى پروردگار چشم از جهان فرو مى بندد. | ||
به تعبيرى قرآن را خليفه خود ياد مى كند يعنى هر كس قرآن را مى خواند، چنين انگارد كه آن را از دو لب من مى شنود. در عبارتى ديگر قرآن را امانت خود در دست مسلمانان مى خواند كه همراه عترت به آنان سپرده شده است. | به تعبيرى قرآن را خليفه خود ياد مى كند يعنى هر كس قرآن را مى خواند، چنين انگارد كه آن را از دو لب من مى شنود. در عبارتى ديگر قرآن را امانت خود در دست مسلمانان مى خواند كه همراه عترت به آنان سپرده شده است. |