ثقلین(حدیث): تفاوت میان نسخه‌ها

۵۴۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۱: خط ۹۱:


=== تحليل اعتقادى دوم ===
=== تحليل اعتقادى دوم ===
در شرايطى كه خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير به اواخر خود رسيده ، آن حضرت رابطه عاطفى مسلمانان را با قرآن از ديدگاه يادگار بودن آن از پيامبرشان مطرح مى ‏فرمايد. وديعه ‏اى كه در طول ۲۳ سال از لحظه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ ...»<ref>علق / ۱</ref> آغاز شد و نزول آن تا آخرين لحظه حيات پيامبر صلى الله عليه و آله ادامه يافت. اكنون صاحب اختيار آن با يک دنيا سفارش و با اميد به حفظ آن از سوى پروردگار چشم از جهان فرو مى ‏بندد.
در شرايطى كه خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير به اواخر خود رسيده ، آن حضرت رابطه عاطفى مسلمانان را با قرآن از ديدگاه يادگار بودن آن از پيامبرشان مطرح مى ‏فرمايد.


به تعبيرى قرآن را خليفه خود ياد مى‏ كند يعنى هر كس قرآن را مى ‏خواند، چنين انگارد كه آن را از دو لب من مى ‏شنود. در عبارتى ديگر قرآن را امانت خود در دست مسلمانان مى خواند كه همراه عترت به آنان سپرده شده است.
وديعه ‏اى كه در طول ۲۳ سال از لحظه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ ...»<ref>علق / ۱.</ref> آغاز شد و نزول آن تا آخرين لحظه حيات پيامبر صلى الله عليه و آله ادامه يافت. اكنون صاحب اختيار آن با يک دنيا سفارش و با اميد به حفظ آن از سوى پروردگار چشم از جهان فرو مى ‏بندد.
 
به تعبيرى قرآن را خليفه خود ياد مى‏ كند يعنى هر كس قرآن را مى ‏خواند، چنين انگارد كه آن را از دو لب من مى ‏شنود.
 
در عبارتى ديگر قرآن را امانت خود در دست مسلمانان مى خواند كه همراه عترت به آنان سپرده شده است.


نگاه پر عاطفه پيامبرى مهربان كه ۲۳ سال تمام وجودش را براى دين خداوند تقديم كرد، از ما مى‏ طلبد در حفظ و پرداختن به محتواى اين يادگار ذى قيمت به گونه‏ اى باشيم كه لبخند رضايت بر لبان مباركش جاى گيرد، و اين آن چيزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله از ما مى ‏خواهد.
نگاه پر عاطفه پيامبرى مهربان كه ۲۳ سال تمام وجودش را براى دين خداوند تقديم كرد، از ما مى‏ طلبد در حفظ و پرداختن به محتواى اين يادگار ذى قيمت به گونه‏ اى باشيم كه لبخند رضايت بر لبان مباركش جاى گيرد، و اين آن چيزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله از ما مى ‏خواهد.


همچنين پيامبر صلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دهم خطبه غدير تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم على‏ عليه السلام در متن قرآن است و آيه ۲۸ سوره زخرف آن جا كه خدا مى ‏فرمايد :«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِه»: «امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم»،را شاهد آن قرار داده  و سپس به حديث ثقلين اشاره كرد كه «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».«تا زمانی که به این دو چیز گرانبها تمسک کنید گمراه نخواهید شد».
همچنين پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش دهم خطبه غدير تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم على‏ عليه السلام در متن قرآن است و آيه ۲۸ سوره زخرف آن جا كه خدا مى ‏فرمايد:
 
«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِه»: «امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم»، را شاهد آن قرار داده  و سپس به حديث ثقلين اشاره كرد كه «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».
 
«تا زمانی که به این دو چیز گرانبها تمسک کنید گمراه نخواهید شد».


مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ اَنَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ فى كِتابِهِ: « وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»، و قُلْتُ: لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما<ref>احتجاج : ج ۱ ،ص ۶۵ .</ref> :اى مردم، قرآن به شما مى‏ شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آن جا كه خداوند در كتابش مى‏ فرمايد: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»:«آن امامت را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم: اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت)تمسک كنيد هرگز گمراه نمى ‏شويد.
مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ اَنَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ فى كِتابِهِ: « وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»، و قُلْتُ: لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما<ref>احتجاج : ج ۱ ،ص ۶۵ .</ref>:
 
اى مردم، قرآن به شما مى‏ شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند.
 
آن جا كه خداوند در كتابش مى‏ فرمايد: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»:«آن امامت را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم:
 
اگر به آن دو (قرآن و اهل بيت) تمسک كنيد هرگز گمراه نمى ‏شويد.


== حديث ثقلين در روزهاى آخر پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۴ . </ref>==
== حديث ثقلين در روزهاى آخر پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۴ . </ref>==
   در روزهاى آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله پس از مسموميت، عايشه كه از نزديک شاهد شدت بيمارى آن حضرت بود و مى‏ ديد كه هرگاه پيامبر صلى الله عليه و آله نمى‏ تواند براى نماز به مسجد برود على‏ عليه السلام را به جاى خود مى‏ فرستد، به «صهيب» -  كه غلام عمر بود -  دستور داد تا سراغ پدرش ابوبكر برود و از او بخواهد در اسرع وقت با همراهانش به مدينه بيايند و او صبح هنگام غافل گيرانه به جاى على‏ عليه السلام به محراب رود و براى مردم نماز بخواند!!
   در روزهاى آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله پس از مسموميت، عايشه كه از نزديک شاهد شدت بيمارى آن حضرت بود و مى‏ ديد كه هرگاه پيامبر صلى الله عليه و آله نمى‏ تواند براى نماز به [[مسجد]] برود على‏ عليه السلام را به جاى خود مى‏ فرستد، به «صهيب» -  كه غلام عمر بود -  دستور داد تا سراغ پدرش [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] برود و از او بخواهد در اسرع وقت با همراهانش به مدينه بيايند و او صبح هنگام غافل گيرانه به جاى على‏ عليه السلام به محراب رود و براى مردم [[نماز جماعت در صحرای غدیر|نماز]] بخواند!!


عايشه در اين پيام تأكيد كرده بود كه اين فرصت نبايد از دست برود چرا كه براى مراحل بعد مى‏ تواند دست آويز قرار بگيرد.
عايشه در اين پيام تأكيد كرده بود كه اين فرصت نبايد از دست برود چرا كه براى مراحل بعد مى‏ تواند دست آويز قرار بگيرد.


آن شب ابوبكر و عمر و عده‏ اى از سردمداران  نفاق به مدينه بازگشتند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حال بيمارى فرمود: «امشب شر عظيمى وارد مدينه شده است»  
آن شب ابوبكر و [[عمر بن خطاب|عمر]] و عده‏ اى از سردمداران  نفاق به مدينه بازگشتند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حال بيمارى فرمود: «امشب شر عظيمى وارد مدينه شده است»  


صبح هنگام در حالى كه مردم منتظر بودند على ‏عليه السلام به جاى پيامبر صلى الله عليه و آله براى نماز بيايد، ناگهان ابوبكر را ديدند كه وارد مسجد شد و به سوى محراب رفت و ادعا كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله به او چنين دستورى داده است. مردم اعتراض كردند كه چرا لشكر اسامه را رها كرده؛ و در آن حال بلال را فرستادند تا از پيامبر صلى الله عليه و آله خبر بگيرد.
صبح هنگام در حالى كه مردم منتظر بودند على ‏عليه السلام به جاى پيامبر صلى الله عليه و آله براى نماز بيايد، ناگهان ابوبكر را ديدند كه وارد مسجد شد و به سوى محراب رفت و ادعا كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله به او چنين دستورى داده است.


وقتى بلال خبر را به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش داد حضرت -  با شدت بيمارى كه در اثر خيانت عايشه و حفصه بود -  فرمود:
مردم اعتراض كردند كه چرا لشكر اسامه را رها كرده؛ و در آن حال [[بلال حبشی|بلال]] را فرستادند تا از پيامبر صلى الله عليه و آله خبر بگيرد.
 
وقتى بلال خبر را به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش داد حضرت -  با شدت بيمارى كه در اثر خيانت [[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] و [[حفصه بنت عمر|حفصه]] بود -  فرمود:


«مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد! قسم به آن كه جانم به دست اوست، فتنه و بلاى عظيمى بر اسلام نازل شده است»!
«مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد! قسم به آن كه جانم به دست اوست، فتنه و بلاى عظيمى بر اسلام نازل شده است»!


در حالى كه پاهاى حضرت به زمين كشيده مى شد و زير بغل‏ هاى حضرت را على ‏عليه السلام و فضل بن عباس گرفته بودند پيامبر صلى الله عليه و آله را وارد مسجد كردند. در آن لحظات ابوبكر در محراب ايستاده بود و عمر و ابوعبيده و سالم و صهيب و عده‏ اى ديگر كه شبانه وارد مدينه شده بودند اطراف ابوبكر را گرفته بودند تا نماز را شروع كنند، اگر چه اكثر مردم منتظر بلال بودند.
در حالى كه پاهاى حضرت به زمين كشيده مى شد و زير بغل‏ هاى حضرت را على ‏عليه السلام و فضل بن عباس گرفته بودند پيامبر صلى الله عليه و آله را وارد مسجد كردند.
 
در آن لحظات ابوبكر در محراب ايستاده بود و عمر و [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] و سالم و صهيب و عده‏ اى ديگر كه شبانه وارد مدينه شده بودند اطراف ابوبكر را گرفته بودند تا نماز را شروع كنند، اگر چه اكثر مردم منتظر بلال بودند.
 
مردم با ديدن پيامبر صلى الله عليه و آله كه با آن حال وارد مسجد شد، مطلب را بسيار مهم شمردند. پيامبر صلى الله عليه و آله جلو رفت و ابوبكر را از پشت سر كشيد و او را از محراب دور كرد.
 
در يک لحظه در تاريكى صبح، ابوبكر و همراهانش متوارى شدند.
 
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله در محراب قرار گرفت و نماز جماعت خوانده شد. حضرت پس از نماز فرمود:
 
اى مردم، از پسر ابوقحافه و اصحابش تعجب نمى‏ كنيد كه آن ها را تحت فرمان اسامه قرار دادم، ولى مخالفت كردند و براى ايجاد فتنه به [[مدینه]] بازگشتند؟!
 
سپس فرمود: مرا بر فراز [[سخنرانی|منبر]] ببريد. حضرت در حالى كه دستمالى به سر بسته بود بر پايين ‏ترين پله منبر نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:


مردم با ديدن پيامبر صلى الله عليه و آله كه با آن حال وارد مسجد شد، مطلب را بسيار مهم شمردند. پيامبر صلى الله عليه و آله جلو رفت و ابوبكر را از پشت سر كشيد و او را از محراب دور كرد. در يک لحظه در تاريكى صبح، ابوبكر و همراهانش متوارى شدند.
اى مردم، از امر پروردگارم آن چه همه به سوى آن مى ‏روند (يعنى مرگ) بر من نازل شده است. من شما را با حجت واضحى كه شب آن مانند روز است ترک مى‏ گويم.


سپس پيامبر صلى الله عليه و آله در محراب قرار گرفت و نماز جماعت خوانده شد. حضرت پس از نماز فرمود: اى مردم، از پسر ابوقحافه و اصحابش تعجب نمى‏ كنيد كه آن ها را تحت فرمان اسامه قرار دادم، ولى مخالفت كردند و براى ايجاد فتنه به مدينه بازگشتند؟!
بعد از من اختلاف نكنيد آن گونه كه بنى ‏اسرائيل قبل از شما اختلاف كردند.


سپس فرمود: مرا بر فراز منبر ببريد. حضرت در حالى كه دستمالى به سر بسته بود بر پايين ‏ترين پله منبر نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
اى مردم، بر شما حلال نمى ‏كنم جز آن چه قرآن حلال كرده و حرام نمى‏ كنم جز آن چه قرآن حرام كرده است.


اى مردم، از امر پروردگارم آن چه همه به سوى آن مى ‏روند(يعنى مرگ)بر من نازل شده است. من شما را با حجت واضحى كه شب آن مانند روز است ترك مى‏ گويم. بعد از من اختلاف نكنيد آن گونه كه بنى ‏اسرائيل قبل از شما اختلاف كردند.
من در ميان شما دو چيز گران بها باقى مى‏ گذارم كه اگر به آن دو تمسک كنيد گمراه نمى‏ شويد و لغزش نمى ‏يابيد: كتاب خدا و عترت من اهل‏ بيتم.


اى مردم، بر شما حلال نمى ‏كنم جز آن چه قرآن حلال كرده و حرام نمى‏ كنم جز آن چه قرآن حرام كرده است. من در ميان شما دو چيز گران بها باقى مى‏ گذارم كه اگر به آن دو تمسک كنيد گمراه نمى‏ شويد و لغزش نمى ‏يابيد: كتاب خدا و عترت من اهل‏ بيتم.
اين دو جانشينان من در ميان شما هستند و از يك ديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند و من از شما سؤال كنم با آنان چگونه رفتار كرديد.


اين دو جانشينان من در ميان شما هستند و از يك ديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند و من از شما سؤال كنم با آنان چگونه رفتار كرديد. آن روز عده ‏اى از حوض من كنار زده مى ‏شوند همان گونه كه شتران غريبه از چشمه آب كنار زده مى ‏شوند. آنان مى‏ گويند:
آن روز عده ‏اى از حوض من كنار زده مى ‏شوند همان گونه كه شتران غريبه از چشمه آب كنار زده مى ‏شوند. آنان مى‏ گويند:


«من فلانى هستم»، و من پاسخ مى‏ دهم: نامتان را مى ‏دانم ولى شما بعد از من از دين بازگشتيد. خوار باشيد، خوار باشيد.
«من فلانى هستم»، و من پاسخ مى‏ دهم: نامتان را مى ‏دانم ولى شما بعد از من از دين بازگشتيد. خوار باشيد، خوار باشيد.


پس از آن پيامبر صلى الله عليه و آله از منبر پايين آمد و به منزل رفت، ولى ابوبكر و همراهانش ديگر به چشم مردم ديده نشدند تا در ساعات آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر عمر و هم دستانش در خانه عايشه كنار بستر پيامبر صلى الله عليه و آله خود را حاضر ساختند. در آن لحظات فتنه ديگرى از منافقين به وقوع پيوست و خير عظيمى را از دست همه مسلمانان گرفت، و آن ماجراى حديث [[قرطاس]] است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ، ص۱۰۷ ،۱۱۲ . </ref>
پس از آن پيامبر صلى الله عليه و آله از [[سخنرانی|منبر]] پايين آمد و به منزل رفت، ولى ابوبكر و همراهانش ديگر به چشم مردم ديده نشدند تا در ساعات آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر عمر و هم دستانش در خانه عايشه كنار بستر پيامبر صلى الله عليه و آله خود را حاضر ساختند.
 
در آن لحظات فتنه ديگرى از منافقين به وقوع پيوست و خير عظيمى را از دست همه مسلمانان گرفت، و آن ماجراى حديث [[قرطاس]] است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص۱۰۷، ۱۱۲. </ref>


== حديث ثقلين در كلام امام هادى‏ عليه السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ، ص ۳۴۰ ، ۳۴۱.  تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۴۵، ۴۶.</ref>==
== حديث ثقلين در كلام امام هادى‏ عليه السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ، ص ۳۴۰ ، ۳۴۱.  تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۴۵، ۴۶.</ref>==
در كنار آيات غدير، مى‏ توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى ، قرآنى به حساب آورد. از جمله آن ها اتمام حجت ‏هاى قرآنىِ امام هادى‏ عليه السلام از حديث «ثقلين»تا «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»تا «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ»است:
در كنار آيات غدير، مى‏ توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى ، قرآنى به حساب آورد.


نامه ‏اى از ايران براى امام هادى‏ عليه السلام ارسال شد و آن حضرت در پاسخ با بيانى زيبا، پيوند غدير را با حديث ثقلين در يك ارتباط قرآنى ترسيم فرمود.
از جمله آن ها اتمام حجت ‏هاى قرآنىِ [[امام هادی علیه السلام]] از [[احاديث مرتبط با غدير|حدیث]] «ثقلين» تا «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ» تا «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ» است:


آن حضرت آيه«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»را مرحله آغازين«انّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى»معرفى كرد و اين وجه تمايز على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را تا غدير پيش برد، كه از فراز آن منبر به عنوان اولين مصداق عترت به جهانيان معرفى شد.
نامه ‏اى از ايران براى امام هادى‏ عليه السلام ارسال شد و آن حضرت در پاسخ با بيانى زيبا، پيوند غدير را با حديث ثقلين در يک ارتباط قرآنى ترسيم فرمود.


امام هادى ‏عليه السلام اين اتمام حجت را با كنار هم قرار داشتن ثقلين و توافق كامل آنها در كامل‏ ترين وجه بيان فرمود. ماجرا هنگامى بود كه اهل اهواز خدمت امام هادى‏ عليه السلام نامه ‏اى نوشتند و طى آن سؤالاتى مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه‏ اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد و از جمله فرمود:
آن حضرت آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» را مرحله آغازين «انّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى» معرفى كرد و اين وجه تمايز على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را تا غدير پيش برد، كه از فراز آن [[سخنرانی|منبر]] به عنوان اولين مصداق عترت به جهانيان معرفى شد.


صحيح‏ ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده حديث ثقلين است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مورد اتفاق است. آن گاه اين آيه را به صراحت در قرآن مى ‏يابيم كه مى ‏فرمايد:«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ...»<ref>مائده /  ۵۵ . </ref>
امام هادى ‏عليه السلام اين [[اتمام حجت]] را با كنار هم قرار داشتن ثقلين و توافق كامل آنها در كامل‏ ترين وجه بيان فرمود.
 
ماجرا هنگامى بود كه اهل اهواز خدمت امام هادى‏ عليه السلام نامه ‏اى نوشتند و طى آن سؤالاتى مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه‏ اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد و از جمله فرمود:
 
صحيح‏ ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده حديث ثقلين است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مورد اتفاق است.
 
آن گاه اين آيه را به صراحت در قرآن مى ‏يابيم كه مى ‏فرمايد:«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ...»<ref>مائده /  ۵۵ . </ref>


و روايات متفق است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه انگشتر خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى نمود و اين آيه را درباره آن حضرت نازل فرمود.
و روايات متفق است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه انگشتر خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى نمود و اين آيه را درباره آن حضرت نازل فرمود.
خط ۱۴۹: خط ۱۸۵:
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ». از اين ارتباط مى ‏فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و حقانيت اين شواهد گواهى مى‏ دهد. لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه اين ها با قرآن موافق است و قرآن با آن ها موافق است. اين جاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى ‏شود و جز اهل عناد و فساد نمى ‏توانند از آن سرپيچى كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.</ref>
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ». از اين ارتباط مى ‏فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و حقانيت اين شواهد گواهى مى‏ دهد. لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه اين ها با قرآن موافق است و قرآن با آن ها موافق است. اين جاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى ‏شود و جز اهل عناد و فساد نمى ‏توانند از آن سرپيچى كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.</ref>


== حديث ثقلين در مسجد خيف (منى)<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۵۹ . واقعه قرآنى غدير: ص ۲۹. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۶.</ref> ==
== حديث ثقلين در مسجد خيف (مِنَى)<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۵۹ . واقعه قرآنى غدير: ص ۲۹. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۶.</ref> ==
پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از غدير، در دو موقعيت حساس در مراسم [[حجةالوداع]] براى مردم خطابه ايراد كردند كه در واقع زمينه‏ سازى براى خطبه غدير بود و در آن اشاره به حديث ثقلين داشتند.
[[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] قبل از غدير، در دو موقعيت حساس در مراسم [[حجةالوداع]] براى مردم خطابه ايراد كردند كه در واقع زمينه‏ سازى براى خطبه غدير بود و در آن اشاره به حديث ثقلين داشتند.


پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله در سفر حجةالوداع و پيش از غدير، در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج مردم را در مسجد خيف در مِنا جمع كند و براى آينده خلافت پيش بينى‏ هاى اساسى بنمايد.
پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله در سفر حجةالوداع و پيش از غدير، در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج مردم را در مسجد خيف در مِنا جمع كند و براى آينده خلافت پيش بينى‏ هاى اساسى بنمايد.


با توجه به امامت ابدى دوازده امام‏ عليهم السلام كه برنامه خلافت اسلام بود و مردم بايد دلسوزانه و از عمق جان از آنان حمايت مى ‏نمودند و با حضور آنان از هر اختلافى پرهيز مى‏ كردند، پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر جمعيت عظيم حاجيان بر فراز منبر مسجد خيف چنين خطابه خواند.
با توجه به امامت ابدى دوازده امام‏ عليهم السلام كه برنامه خلافت اسلام بود و مردم بايد دلسوزانه و از عمق جان از آنان حمايت مى ‏نمودند و با حضور آنان از هر اختلافى پرهيز مى‏ كردند، پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر جمعيت عظيم حاجيان بر فراز [[سخنرانی|منبر]] [[مسجد خیف]] چنين خطابه خواند.


در واقع دومين خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از نماز ظهر و عصر در مسجد خيف -  كه يادگار حضرت ابراهيم‏ عليه السلام است -  ايراد شد كه ضمن آن حضرت به حديث ثقلين اشاره كرد و قرآن و اهل ‏بيت را قرين قرار داد، كه اين خطابه نيز آماده ‏سازى فكرى براى غدير بود. آن حضرت چنين فرمود:
در واقع دومين خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از نماز ظهر و عصر در مسجد خيف -  كه يادگار حضرت ابراهیم‏ علیه السلام است -  ايراد شد كه ضمن آن حضرت به حديث ثقلين اشاره كرد و قرآن و اهل ‏بيت را قرين قرار داد، كه اين خطابه نيز آماده ‏سازى فكرى براى غدير بود. آن حضرت چنين فرمود:


خدا آباد كند زندگى كسى را كه به گفتار من گوش فرا دهد و آن را در قلب خود جاى دهد و حفظ نمايد و به كسانى كه نشنيده ‏اند برساند. اى مردم، حاضران به غايبان برسانند. چه بسيار كسانى كه عِلم را منتقل مى‏ كنند ولى خود معناى آن را نمى‏ دانند، و چه بسيار كسانى كه علم را به كسانى كه از خودشان عالم ‏ترند منتقل مى‏ كنند. اى مردم، من دو چيز گران بها  (ثقلين) را بين شما مى‏ گذارم.
خدا آباد كند زندگى كسى را كه به گفتار من گوش فرا دهد و آن را در قلب خود جاى دهد و حفظ نمايد و به كسانى كه نشنيده ‏اند برساند. اى مردم، حاضران به غايبان برسانند. چه بسيار كسانى كه عِلم را منتقل مى‏ كنند ولى خود معناى آن را نمى‏ دانند، و چه بسيار كسانى كه علم را به كسانى كه از خودشان عالم ‏ترند منتقل مى‏ كنند. اى مردم، من دو چيز گران بها  (ثقلين) را بين شما مى‏ گذارم.
خط ۱۶۲: خط ۱۹۸:
پرسيدند: يا رسول ‏اللَّه، ثقلين چيست؟
پرسيدند: يا رسول ‏اللَّه، ثقلين چيست؟


فرمود: كتاب خدا و عترتم اهل‏ بيتم. خداى لطيف خبير به من خبر داده كه اين دو از يك ديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند، مانند اين دو انگشتم -  و حضرت دو انگشت سبابه را كنار هم قرار داد -  و نمى‏ گويم: مانند اين دو -  و حضرت انگشت سبابه و وسط را كنار يكديگر قرار داد -  يعنى يكى بر ديگرى مقدم نيست و فضيلت ندارد.
فرمود: كتاب خدا و عترتم اهل‏ بيتم. خداى لطيف خبير به من خبر داده كه اين دو از يک ديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند، مانند اين دو انگشتم -  و حضرت دو انگشت سبابه را كنار هم قرار داد -  و نمى‏ گويم:
 
مانند اين دو -  و حضرت انگشت سبابه و وسط را كنار يكديگر قرار داد -  يعنى يكى بر ديگرى مقدم نيست و فضيلت ندارد.


آگاه باشيد كه هر كس به آن دو متمسک شود نجات يافته و هر كس با آن دو مخالفت كند هلاک شده است.
آگاه باشيد كه هر كس به آن دو متمسک شود نجات يافته و هر كس با آن دو مخالفت كند هلاک شده است.


آگاه باشيد! به زودى مردانى از شما بر سر حوض كوثر نزد من وارد مى‏ شوند ولى آنان را از من دور مى‏ كنند. من مى ‏گويم: پروردگارا اصحابم! به من گفته مى‏ شود: يا محمد، اينان بعد از تو [[بدعت]] گذاشتند و سنت تو را تغيير دادند. من هم گويم: دور باشند، دور!
آگاه باشيد! به زودى مردانى از شما بر سر حوض كوثر نزد من وارد مى‏ شوند ولى آنان را از من دور مى‏ كنند. من مى ‏گويم:
 
پروردگارا اصحابم! به من گفته مى‏ شود: يا محمد، اينان بعد از تو [[بدعت]] گذاشتند و سنت تو را تغيير دادند. من هم گويم: دور باشند، دور!


در بيان جهتى ديگر از ثقلين، پيامبر صلى الله عليه و آله، قرآن و اهل‏ بيت را هر يک جداگانه مورد تأكيد قرار داده فرمود:
در بيان جهتى ديگر از ثقلين، پيامبر صلى الله عليه و آله، قرآن و اهل‏ بيت را هر يک جداگانه مورد تأكيد قرار داده فرمود:
خط ۱۷۲: خط ۲۱۲:
اى مردم، من در بين شما دو چيز باقى گذارده ‏ام كه هرگز گمراه نشويد:
اى مردم، من در بين شما دو چيز باقى گذارده ‏ام كه هرگز گمراه نشويد:


كتاب خدا و عترتم اهل بيتم. حلال آن را حلال بدانيد و حرام آن را حرام بدانيد و به محكمات آن عمل كنيد و به متشابهات آن ايمان داشته باشيد و بگوييد:«به آن چه خدا در قرآن نازل كرده ايمان آورديم». اهل‏ بيت و عترت من را دوست بداريد و هر كس كه آنان را دوست بدارد دوست بداريد و آنان را يارى كنيد در برابر كسانى كه با آنان دشمنى مى‏ كنند.
كتاب خدا و عترتم اهل بيتم. حلال آن را حلال بدانيد و حرام آن را حرام بدانيد و به محكمات آن عمل كنيد و به متشابهات آن ايمان داشته باشيد و بگوييد:
 
«به آن چه خدا در قرآن نازل كرده ايمان آورديم». اهل‏ بيت و عترت من را دوست بداريد و هر كس كه آنان را دوست بدارد دوست بداريد و آنان را يارى كنيد در برابر كسانى كه با آنان دشمنى مى‏ كنند.


قرآن و عترت هم چنان در بين شما خواهند بود تا روز قيامت بر سر حوض بر من وارد شوند ... . خدايا، هر كس با على‏ عليه السلام دشمنى كند در زمين براى او جايگاهى قرار مده و در آسمان براى او جاى صعودى مگذار و او را در پايين‏ ترين درجه آتش قرار ده.<ref>الكافى: ج ۲ ص ۴۰۳. تفسير القمى: ج ۱ ص ۳ و ج ۲ ص ۴۴۷. امالى المفيد: ص ۱۸۶. بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۴۸ و ج ۲۷ ص ۶۸ ح ۵ و ج ۳۷ ص ۱۱۴ و ج ۴۷ ص ۳۶۵. امالى الصدوق: ص ۴۳۱. الخصال: ص ۱۴۹. جمهرة خطب العرب: ج ۱ ص ۱۵۱. سِفر السعادة: ص ۱۸۱. سنن ابن ماجة: ج ۱ ص ۸۴ و ج ۲ ص ۱۰۱۵. صحيح الترمذى: ج ۵ ص ۶۶۲ . صحيح ابن خزيمة: ج ۴ ص ۲۵۰. مسند الشاميين: ج ۱ ص ۲۹۱. الاحتجاج: ج ۱ ص ۴۰۶..</ref>
قرآن و عترت هم چنان در بين شما خواهند بود تا روز قيامت بر سر حوض بر من وارد شوند ... . خدايا، هر كس با على‏ عليه السلام دشمنى كند در زمين براى او جايگاهى قرار مده و در آسمان براى او جاى صعودى مگذار و او را در پايين‏ ترين درجه آتش قرار ده.<ref>الكافى: ج ۲ ص ۴۰۳. تفسير القمى: ج ۱ ص ۳ و ج ۲ ص ۴۴۷. امالى المفيد: ص ۱۸۶. بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۴۸ و ج ۲۷ ص ۶۸ ح ۵ و ج ۳۷ ص ۱۱۴ و ج ۴۷ ص ۳۶۵. امالى الصدوق: ص ۴۳۱. الخصال: ص ۱۴۹. جمهرة خطب العرب: ج ۱ ص ۱۵۱. سِفر السعادة: ص ۱۸۱. سنن ابن ماجة: ج ۱ ص ۸۴ و ج ۲ ص ۱۰۱۵. صحيح الترمذى: ج ۵ ص ۶۶۲ . صحيح ابن خزيمة: ج ۴ ص ۲۵۰. مسند الشاميين: ج ۱ ص ۲۹۱. الاحتجاج: ج ۱ ص ۴۰۶..</ref>


== حديث ثقلين در منى<ref>اسرار غدير: ص ۳۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۳۳. </ref> ==
== حديث ثقلين در مِنَى<ref>اسرار غدير: ص ۳۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۳۳. </ref> ==
   پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از غدير، در دو موقعيت حساس در مراسم حجة الوداع براى مردم خطابه ايراد كردند كه در واقع زمينه ‏سازى براى خطبه غدير بود و در آن اشاره به حديث ثقلين داشتند.  
   پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از غدير، در دو موقعيت حساس در مراسم حجة الوداع براى مردم خطابه ايراد كردند كه در واقع زمينه ‏سازى براى خطبه غدير بود و در آن اشاره به حديث ثقلين داشتند.  


اولين خطابه آن حضرت در روز يازدهم ذى ‏الحجة در مِنا و پس از رمى جمرات بود.حضرت فرمود:«من دو چيز گران بها در ميان شما باقى مى‏ گذارم كه اگر به اين دو تمسک كنيد هرگز گمراه نمى‏ شويد: كتاب خدا و عترتم يعنى اهل‏ بيتم»اشاره‏ اى هم داشتند به اين كه عده ‏اى از همين اصحاب من روز قيامت به جهنم برده مى‏ شوند.
اولين خطابه آن حضرت در روز يازدهم ذى ‏الحجة در مِنا و پس از رمى جمرات بود.حضرت فرمود:
 
«من دو چيز گران بها در ميان شما باقى مى‏ گذارم كه اگر به اين دو تمسک كنيد هرگز گمراه نمى‏ شويد: كتاب خدا و عترتم يعنى اهل‏ بيتم»اشاره‏ اى هم داشتند به اين كه عده ‏اى از همين اصحاب من روز قيامت به جهنم برده مى‏ شوند.


نكته جالب توجه اين كه: در اين خطابه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام سخنان حضرت را براى مردم تكرار مى‏ كردند تا آنان كه دورتر بودند بشنوند.<ref>اسرار غدیر : ص۳۹ به نقل از بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ و ج ۲۱ ص ۳۸۰. </ref>
نكته جالب توجه اين كه: در اين خطابه [[امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن|امیرالمؤمنین ‏علیه السلام]] سخنان حضرت را براى مردم تكرار مى‏ كردند تا آنان كه دورتر بودند بشنوند.<ref>اسرار غدیر : ص۳۹ به نقل از بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ و ج ۲۱ ص ۳۸۰. </ref>


پس از نزول سوره نصر در منى در سفر حجةالوداع و اِخبار پيامبر صلى الله عليه و آله از رحلت خود، اولين مسئله‏ اى كه به ذهن همه خطور كرد جانشينى حضرت بود، كه صريح ‏ترين زمينه فكرى براى غدير بود. اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ سلمان فارسى رفتند و از او -  كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديک ‏تر بود -  خواستند تا از حضرت بپرسد:
پس از نزول سوره نصر در منى در سفر [[حجةالوداع]] و اِخبار پيامبر صلى الله عليه و آله از رحلت خود، اولين مسئله‏ اى كه به ذهن همه خطور كرد جانشينى حضرت بود، كه صريح ‏ترين زمينه فكرى براى غدير بود. اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ سلمان فارسى رفتند و از او -  كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديک ‏تر بود -  خواستند تا از حضرت بپرسد:


«امور ما را به كه مى ‏سپارى و محل رجوع ما چه كسى خواهد بود و محبوب ‏ترين افراد نزد تو كيست»؟
«امور ما را به كه مى ‏سپارى و محل رجوع ما چه كسى خواهد بود و محبوب ‏ترين افراد نزد تو كيست»؟
خط ۱۹۲: خط ۲۳۶:


== فراز حساس خطبه غدير: حديث ثقلين<ref>غدير در گذر زمان(مهدى ‏پور) : ص ۱۲۷  - ۱۳۱.</ref> ==
== فراز حساس خطبه غدير: حديث ثقلين<ref>غدير در گذر زمان(مهدى ‏پور) : ص ۱۲۷  - ۱۳۱.</ref> ==
يكى از حساس ‏ترين فرازهاى خطبه غدير به بيان حديث شريف ثقلين اختصاص دارد. خطبه رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله در روز غدير بسيار طولانى است، و در حدود ۳۰ صفحه مى‏ باشد.<ref>مدينة البلاغه (موسى زنجانى) : ج ۱ ص ۲۱۳  - ۲۴۱.  در كتاب«حديث الولايه» -  كه باز آفرينى كتاب «الموالاة» ابن ‏عقده مى‏ باشد -  تعداد ۱۴۲ مورد از طرق حديث غدير از صحابه به نقل ابن‏ عقده بازيابى شده است. حديث الولايه (ابن ‏عقده)، تحقيق: امير تقدمى : ص  ۳۹ -۱۴۷. </ref> هم چنين ابن‏ مغازلى در كتاب مناقب خود پس از نقل خطبه غدير از طرق مختلف مى ‏نويسد: در حدود يك صد تن از صحابه حديث غدير را از رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله روايت كرده ‏اند، كه ده تن (عشره مبشّره) نيز در ميان آن هاست. اين حديثى صحيح و ثابت است كه هيچ ضعفى در آن من سراغ ندارم، و اين از فضائل ويژه على‏ عليه السلام است كه احدى در اين فضيلت با او شريک نمى‏ باشد.<ref>مناقب اهل‏ البيت‏ عليهم السلام( ابن‏ مغازلى، تحقيق: محمد كاظم محمودى): ص ۸۴ .</ref>در طول تاريخ رسالت، رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله فقط دو سخنرانى داشتند كه بيش از يك صد هزار مستمع داشتند؛ يكى در روز عرفه در [[عرفات]] در حجة الوداع (نهم ذي حجة الحرام) سال ۱۰ ق. ديگرى در سرزمين غدير خم روز عيد غدير (۱۸ ذيحجة الحرام) سال ۱۰ق. در هر دو مورد خطبه بسيار حساس و با عظمتى ايراد كرده، و در هر دو «حديث ثقلين» را بيان فرمودند.
يكى از حساس ‏ترين فرازهاى [[خطبه غدیر]] به بيان حديث شريف ثقلين اختصاص دارد. خطبه رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله در روز غدير بسيار طولانى است، و در حدود ۳۰ صفحه مى‏ باشد.<ref>مدينة البلاغه (موسى زنجانى) : ج ۱ ص ۲۱۳  - ۲۴۱.  در كتاب«حديث الولايه» -  كه باز آفرينى كتاب «الموالاة» ابن ‏عقده مى‏ باشد -  تعداد ۱۴۲ مورد از طرق حديث غدير از صحابه به نقل ابن‏ عقده بازيابى شده است. حديث الولايه (ابن ‏عقده)، تحقيق: امير تقدمى : ص  ۳۹ -۱۴۷. </ref> هم چنين ابن‏ مغازلى در كتاب مناقب خود پس از نقل خطبه غدير از طرق مختلف مى ‏نويسد: در حدود يك صد تن از صحابه حديث غدير را از رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله روايت كرده ‏اند، كه ده تن (عشره مبشّره) نيز در ميان آن هاست. اين حديثى صحيح و ثابت است كه هيچ ضعفى در آن من سراغ ندارم، و اين از فضائل ويژه على‏ عليه السلام است كه احدى در اين فضيلت با او شريک نمى‏ باشد.<ref>مناقب اهل‏ البيت‏ عليهم السلام( ابن‏ مغازلى، تحقيق: محمد كاظم محمودى): ص ۸۴ .</ref>در طول تاريخ رسالت، رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله فقط دو سخنرانى داشتند كه بيش از يك صد هزار مستمع داشتند؛ يكى در روز عرفه در [[عرفات]] در حجة الوداع (نهم ذي حجة الحرام) سال ۱۰ ق. ديگرى در سرزمين غدير خم روز عيد غدير (۱۸ ذيحجة الحرام) سال ۱۰ق. در هر دو مورد خطبه بسيار حساس و با عظمتى ايراد كرده، و در هر دو «حديث ثقلين» را بيان فرمودند.


بد نيست در اين جا ياد آور شويم كه صدور حديث ثقلين از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله به دو مورد ياد شده اختصاص ندارد، بلكه حداقل در شش مورد اين حديث از بيان آن حضرت ثبت شده است:
بد نيست در اين جا ياد آور شويم كه صدور حديث ثقلين از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله به دو مورد ياد شده اختصاص ندارد، بلكه حداقل در شش مورد اين حديث از بيان آن حضرت ثبت شده است: