جانشین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶۸: خط ۲۶۸:
اگر در ولايت على ديگرى را شريک قرار دهى... .<ref>الكافى: ج ۱ ص ۴۲۷ ح ۷۶.</ref>
اگر در ولايت على ديگرى را شريک قرار دهى... .<ref>الكافى: ج ۱ ص ۴۲۷ ح ۷۶.</ref>


جمع ‏بندى اين سه عبارت اين معنى را مى ‏رساند كه خليفه بلافصل پيامبر صلى الله عليه وآله يک نفر بيشتر نمى‏ تواند باشد و او امیرالمؤمنین ‏عليه السلام است. شركت در خلافت او به هر معنى كه تصور شود باطل و مردود است و از سوى خدا پذيرفته نيست.
جمع ‏بندى اين سه عبارت اين معنى را مى ‏رساند كه خليفه بلافصل پيامبر صلى الله عليه و آله يک نفر بيشتر نمى‏ تواند باشد و او امیرالمؤمنین ‏عليه السلام است. شركت در خلافت او به هر معنى كه تصور شود باطل و مردود است و از سوى خدا پذيرفته نيست.


اگر كسى شركت را چنين معنى كند كه خلافت يک مسئوليت است نه منصب و مقام، و بنابراين فرقى نمى‏ كند كه آن را على‏ عليه السلام در دست بگيرد يا ابوبكر يا عمر چرا كه همه يک مسئوليت را به انجام مى ‏رسانند، اين نوعى از شرک در ولايت است.
اگر كسى شركت را چنين معنى كند كه خلافت يک مسئوليت است نه منصب و مقام، و بنابراين فرقى نمى‏ كند كه آن را على‏ عليه السلام در دست بگيرد يا ابوبكر يا عمر چرا كه همه يک مسئوليت را به انجام مى ‏رسانند، اين نوعى از [[شِرک|شرک]] در ولايت است.


اگر كسى بگويد: خلافت پس از پيامبرصلى الله عليه وآله بلافصل و غير آن ندارد و ما چه على ‏عليه السلام را خليفه اول بدانيم و چه خليفه چهارم، بالاخره همه در اين خلافت سهمى داشته‏ اند، اين نيز نوع ديگرى از شرک در ولايت است.
اگر كسى بگويد: [[خلافت ظاهری اميرالمؤمنين عليه السلام|خلافت]] پس از [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] بلافصل و غير آن ندارد و ما چه على ‏عليه السلام را خليفه اول بدانيم و چه خليفه چهارم، بالاخره همه در اين خلافت سهمى داشته‏ اند، اين نيز نوع ديگرى از شرک در ولايت است.


بنابراين منظور از شرک در ولايت فقط اين نيست كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله يک شوراى خلافت تشكيل شود كه در آن على ‏عليه السلام با ديگران شريک باشد. البته اين فرض اصلى بود كه در غدير توسط منافقين مطرح شد و به شدت ردّ شد. اينجاست كه مى‏ بينيم عده‏ اى ناخواسته همان گفته منافقين را در اعتقاد خود جامه عمل مى ‏پوشانند، و با دستكارى عنوان امامت و خلافت و تعميم معناى آن، شرک در خلافت را عملاً مرتكب مى‏ شوند.
بنابراين منظور از شرک در ولايت فقط اين نيست كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله يک شوراى خلافت تشكيل شود كه در آن على ‏عليه السلام با ديگران شريک باشد.


در اينجا توجه به اين نكته لازم است كه خطاب «لَئِنْ أَشْرَكْتَ ...» اگر چه با پيامبرصلى الله عليه وآله است، ولى همان گونه كه در حديث ذكر شد<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۷۰.</ref> آن حضرت نزد خدا بالاتر از آن است كه مورد چنين خطابى قرار گيرد. بلكه منظور كسانى هستند كه بعد از اين نهى پيامبرصلى الله عليه وآله و نزول آيه صريح قرآن باز مى ‏خواهند به گونه ‏اى اختصاص على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام به خلافت بلا فصل پيامبرصلى الله عليه وآله را خدشه ‏دار كنند، و پيداست كه منظورشان نجات ابوبكر و عمر از مُهر غاصبيتى است كه بر پيشانى آنان نشسته است.
البته اين فرض اصلى بود كه در غدير توسط منافقين مطرح شد و به شدت ردّ شد.
 
اينجاست كه مى‏ بينيم عده‏ اى ناخواسته همان گفته [[منافقین]] را در اعتقاد خود جامه عمل مى ‏پوشانند، و با دستكارى عنوان امامت و خلافت و تعميم معناى آن، شرک در خلافت را عملاً مرتكب مى‏ شوند.
 
در اينجا توجه به اين نكته لازم است كه خطاب «لَئِنْ أَشْرَكْتَ ...» اگر چه با پيامبر صلى الله عليه و آله است، ولى همان گونه كه در حديث ذكر شد<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۷۰.</ref> آن حضرت نزد خدا بالاتر از آن است كه مورد چنين خطابى قرار گيرد.
 
بلكه منظور كسانى هستند كه بعد از اين نهى پيامبر صلى الله عليه و آله و نزول آيه صريح قرآن باز مى ‏خواهند به گونه ‏اى اختصاص على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام به خلافت بلا فصل پيامبر صلى الله عليه و آله را خدشه ‏دار كنند، و پيداست كه منظورشان نجات ابوبكر و عمر از مُهر غاصبيتى است كه بر پيشانى آنان نشسته است.


اينان اهداف پيشنهاد كنندگان شركت در خلافت را كه در غدير مطرح كردند دنبال مى‏ نمايند كه مى‏ خواستند و لو به اندازه شركت در خلافت عنوان قانونى به كار غاصبين بدهند.
اينان اهداف پيشنهاد كنندگان شركت در خلافت را كه در غدير مطرح كردند دنبال مى‏ نمايند كه مى‏ خواستند و لو به اندازه شركت در خلافت عنوان قانونى به كار غاصبين بدهند.
خط ۲۸۲: خط ۲۸۸:
اينان با تغيير و دستبرد در معناى خلافت، آن شركت نفى شده را بار ديگر احيا مى‏ كنند؛ تا مارک غاصبيت را از غاصبين مقام على‏ عليه السلام بزدايند. مى‏ بينيم كه هدف يكى است و صورت مطرح كردن مسئله دو گونه است.
اينان با تغيير و دستبرد در معناى خلافت، آن شركت نفى شده را بار ديگر احيا مى‏ كنند؛ تا مارک غاصبيت را از غاصبين مقام على‏ عليه السلام بزدايند. مى‏ بينيم كه هدف يكى است و صورت مطرح كردن مسئله دو گونه است.


نكته ديگرى كه در ارتباط شرک به خدا و شرک در ولايت مى ‏توان در نظر گرفت آن است كه اگر كسى از سخن خداى يكتاى واحدِ احَد درباره خلافت اطاعت مى‏ كند و هيچ خداى ديگرى را در امور جهان دخيل نمى ‏داند بايد بداند كه امر او فقط خلافت على‏ عليه السلام است، ولى اگر كسى سقيفه و صحيفه را خداى دوم خود مى ‏داند و براى اوامر آن در كنار اوامر الهى ارزشى قائل است و در واقع سقيفه را به عنوان شريک خدا معتقد است. در اين صورت هر گونه شريک قائل شدن در خلافت در واقع پذيرفتن امر شريكى به نام سقيفه است كه براى خدا قائل شده است.
نكته ديگرى كه در ارتباط شرک به خدا و شرک در ولايت مى ‏توان در نظر گرفت آن است كه اگر كسى از سخن خداى يكتاى واحدِ احَد درباره خلافت اطاعت مى‏ كند و هيچ خداى ديگرى را در امور جهان دخيل نمى ‏داند بايد بداند كه امر او فقط خلافت على‏ عليه السلام است، ولى اگر كسى [[سقیفه]] و صحيفه را خداى دوم خود مى ‏داند و براى اوامر آن در كنار اوامر الهى ارزشى قائل است و در واقع سقيفه را به عنوان شريک خدا معتقد است. در اين صورت هر گونه شريک قائل شدن در خلافت در واقع پذيرفتن امر شريكى به نام سقيفه است كه براى خدا قائل شده است.


جالب‏ تر اينكه در ظاهر اين شريک اوامر الهى آن قدر پيش رفته كه به راحتى از شركت در خلافت عبور كرده و تبديل در خلافت را عملى كرده كه پيشنهاد اولش بوده است و توانسته ابوبكر و عمر را به جاى على‏ عليه السلام قرار دهد و حتى على‏ عليه السلام را به اجبار براى بيعت با آنان ببرد!!
جالب‏ تر اينكه در ظاهر اين شريک اوامر الهى آن قدر پيش رفته كه به راحتى از شركت در خلافت عبور كرده و تبديل در خلافت را عملى كرده كه پيشنهاد اولش بوده است و توانسته ابوبكر و عمر را به جاى على‏ عليه السلام قرار دهد و حتى على‏ عليه السلام را به اجبار براى بيعت با آنان ببرد!!


===== ب) حبط عمل و خسارت =====
===== ب) حبط عمل و خسارت =====
خداوند درباره غدير شديدترين تهديدها را مطرح فرموده كه حاكى از اهميت آن است، همان گونه كه در اصل ابلاغ آن مى‏ فرمايد: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» ، درباره شريک قرار دادن در خلافت هم مى فرمايد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» . يعنى سزاى بر هم زدن امر خدا درباره خلافت و لو به اندازه شريک قرار دادن، حبط عمل و خسارت است.
خداوند درباره غدير شديدترين تهديدها را مطرح فرموده كه حاكى از اهميت آن است، همان گونه كه در اصل ابلاغ آن مى‏ فرمايد: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»، درباره شريک قرار دادن در خلافت هم مى فرمايد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» . يعنى سزاى بر هم زدن امر خدا درباره خلافت و لو به اندازه شريک قرار دادن، حبط عمل و خسارت است.


حبط به معناى فساد و ابطال و بى‏ ارزش شدن و از بين رفتن است. اگر كسى به هر گونه‏ اى از تصور در خلافت اميرالمؤمنين و يازده امام‏ عليهم السلام كه خلافتشان در غدير اعلام شده، ديگرى را شريک بداند و به عبارت ديگر خلافت كسى را در كنار خلافت آنان مشروع و بر حق بداند، اين اعتقاد مانند شرک به خداوند موجب نابودى اعمال او و فاسد شدن آنهاست، و چنين كسى زندگى و حيات و عمر خود را باخته و بايد عنوان زيانكار به او داده شود.
حبط به معناى فساد و ابطال و بى‏ ارزش شدن و از بين رفتن است. اگر كسى به هر گونه‏ اى از تصور در خلافت اميرالمؤمنين و يازده امام‏ عليهم السلام كه خلافتشان در غدير اعلام شده، ديگرى را شريک بداند و به عبارت ديگر خلافت كسى را در كنار خلافت آنان مشروع و بر حق بداند، اين اعتقاد مانند شرک به خداوند موجب نابودى اعمال او و فاسد شدن آنهاست، و چنين كسى زندگى و حيات و عمر خود را باخته و بايد عنوان زيانكار به او داده شود.


== تبليغ غدير با موضوع خلافت<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۳۰.</ref>==
== تبليغ غدير با موضوع خلافت<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۳۰.</ref>==
يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت‏ هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد مسئله خلافت است.
يكى از موضوعاتى كه در [[تألیف]] يا ساير فعاليت‏ هاى فرهنگى غدير بسيار [[اهمیت]] دارد مسئله خلافت است.


از آنجا كه غدير مظهر خلافت و امامت است، اين دو موضوع در كتاب‏ هاى غدير بسيار به چشم مى ‏خورند؛ حتى امامت دوازده امام‏ عليهم السلام و به خصوص امام‏ زمان عجل اللَّه فرجه كه در خطبه غدير بارها اشاره به آن حضرت شده است.
از آنجا كه غدير مظهر [[خلافت ظاهری اميرالمؤمنين عليه السلام|خلافت]] و [[امامت]] است، اين دو موضوع در كتاب‏ هاى غدير بسيار به چشم مى ‏خورند؛ حتى امامت دوازده امام‏ عليهم السلام و به خصوص امام‏ زمان عجل الله فرجه كه در [[خطبه غدیر]] بارها اشاره به آن حضرت شده است.


== تشبيه غاصبين خلافت به مدعيان خدايى<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۷۴،۴۷۳.</ref>==
== تشبيه غاصبين خلافت به مدعيان خدايى<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۷۴،۴۷۳.</ref>==
پس از معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام توسط پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير و بيعت همگانى، همگان شاهد معجزه ‏اى بزرگ از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بودند. ابوبكر همراه ديگر سران منافقين -  كه از اين همه بزرگى و فضيلت به غيظ آمده بودند -  رسماً دست به كار شدند و به فكر عملى كردن نقشه‏ هايشان افتادند. خداوند هم در حديثى طولانى پيامبرصلى الله عليه وآله را از اين اقدامات آنان با خبر نمود.<ref>تفسير الامام العسكرى ‏عليه السلام: ص ۱۱۱ - ۱۲۳. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۴ - ۱۶۱. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۳ - ۲۲۶ و ج ۳۷ ص ۱۴۲ - ۱۴۸. مدينة المعاجز: ج ۱ ص ۴۳۸. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۴۰ ح ۱۱. تفسير البرهان: ج ۱ ص ۵۹ ح ۱. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۵۷۳ .</ref>
پس از معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام توسط پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير و بيعت همگانى، همگان شاهد معجزه ‏اى بزرگ از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بودند.
 
[[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] همراه ديگر سران [[منافقین]] -  كه از اين همه بزرگى و فضيلت به غيظ آمده بودند -  رسماً دست به كار شدند و به فكر عملى كردن نقشه‏ هايشان افتادند.
 
خداوند هم در حديثى طولانى پيامبر صلى الله عليه و آله را از اين اقدامات آنان با خبر نمود.<ref>تفسير الامام العسكرى ‏عليه السلام: ص ۱۱۱ - ۱۲۳. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۴ - ۱۶۱. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۳ - ۲۲۶ و ج ۳۷ ص ۱۴۲ - ۱۴۸. مدينة المعاجز: ج ۱ ص ۴۳۸. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۴۰ ح ۱۱. تفسير البرهان: ج ۱ ص ۵۹ ح ۱. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۵۷۳ .</ref>


آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه: در روزگار بلندى كه بر خلقت گذشته، سقيفه اولين سركشى در برابر خداوند نيست. آغاز خلقت انسان با سرپيچى [[شیطان|ابلیس]] از فرمان الهى مقارن شد، و بعد از او متمردانى همچون فرعون و نمرود در اين جهان در حد ادعاى خدايى اظهار وجود كردند.
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه: در روزگار بلندى كه بر خلقت گذشته، سقيفه اولين سركشى در برابر خداوند نيست. آغاز خلقت انسان با سرپيچى [[شیطان|ابلیس]] از فرمان الهى مقارن شد، و بعد از او متمردانى همچون فرعون و نمرود در اين جهان در حد ادعاى خدايى اظهار وجود كردند.


همان خدايى كه به ابليس و فرعون و نمرود و ساير طاغيان عالم مهلت داد، به ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد و بقيه هم دستانشان مهلت داد، در برابر ذات بى‏ نياز او عرض وجود كنند و در مقابل فرمانش اوامر صادر كنند و نماينده تام الاختيار او را مظلوم نمايند. عبارتى كه اين مطلب را در اين داستان بلند بيان مى‏ كند چنين است:
همان خدايى كه به ابليس و فرعون و نمرود و ساير طاغيان عالم مهلت داد، به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[عثمان بن عفّان|عثمان]] و [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] و يزيد و بقيه هم دستانشان مهلت داد، در برابر ذات بى‏ نياز او عرض وجود كنند و در مقابل فرمانش اوامر صادر كنند و نماينده تام الاختيار او را مظلوم نمايند. عبارتى كه اين مطلب را در اين داستان بلند بيان مى‏ كند چنين است:


يا عَلِىُّ، انَّ الَّذى امْهَلَهُمْ مَعَ كُفْرِهِمْ وَ فِسْقِهِمْ وَ تَمَرُّدِهِمْ مِنْ طاعَتِكَ هُوَ الَّذى امْهَلَ فِرْعَوْنَ ذَا الاوْتادِ وَ نُمْرُودَ بْنَ كَنْعانَ وَ مَنِ ادَّعَى الالهِيَّةَ مِنْ ذَوِى الطُّغْيانِ وَ اطْغَى الطُّغاةِ ابْليسَ رَأْسَ اهْلِ الضَّلالاتِ<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۸.</ref>:
يا عَلِىُّ، انَّ الَّذى امْهَلَهُمْ مَعَ كُفْرِهِمْ وَ فِسْقِهِمْ وَ تَمَرُّدِهِمْ مِنْ طاعَتِكَ هُوَ الَّذى امْهَلَ فِرْعَوْنَ ذَا الاوْتادِ وَ نُمْرُودَ بْنَ كَنْعانَ وَ مَنِ ادَّعَى الالهِيَّةَ مِنْ ذَوِى الطُّغْيانِ وَ اطْغَى الطُّغاةِ ابْليسَ رَأْسَ اهْلِ الضَّلالاتِ<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۸.</ref>:
خط ۳۰۷: خط ۳۱۷:
اى على، آن كس كه با اين كفر و فسق و تمرّدِ منافقين از اطاعت تو به آنان مهلت داده، آن خدايى است كه به فرعون صاحب ميخ ‏ها و نمرود و طاغيانى كه ادعاى خدايى كردند و طاغى‏ ترين طاغيان ابليس -  رئيس همه سردمداران گمراهى -  مهلت داده است.
اى على، آن كس كه با اين كفر و فسق و تمرّدِ منافقين از اطاعت تو به آنان مهلت داده، آن خدايى است كه به فرعون صاحب ميخ ‏ها و نمرود و طاغيانى كه ادعاى خدايى كردند و طاغى‏ ترين طاغيان ابليس -  رئيس همه سردمداران گمراهى -  مهلت داده است.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ...» .
== تصريح به خلافت در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۴۷ - ۱۵۵، ۲۴۶.</ref>==
يكى از معجزات غدير اين است كه اگر [[اکثریت]] اجتماع آن روزِ مسلمين، كلام پيامبرِ دلسوز خود را كنار گذاشتند و خلافتِ بلا فصل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را نپذيرفتند، ولى بسيارى از افراد نسل‏ هاى بعدى مسلمانان وصى واقعى پيامبرشان را شناختند، كه اين بالاترين هدف از «غدير» بود.


== تصريح به خلافت در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۴۷ - ۱۵۵، ۲۴۶.</ref>==
پيامبر صلى الله عليه و آله در ابتداى بخش دوم خطبه غدير، در بيان علت نزول آيه شديد اللحن تبليغ اشاره داشت كه بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه على بن ابى‏ طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است:
يكى از معجزات غدير اين است كه اگر [[اکثریت]] اجتماع آن روزِ مسلمين، كلام پيامبرِ دلسوز خود را كنار گذاشتند و خلافتِ بلا فصل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را نپذيرفتند، ولى بسيارى از افراد نسل‏ هاى بعدى مسلمانان وصى واقعى پيامبرشان را شناختند، كه اين بالاترين هدف از «غدير» بود. پيامبرصلى الله عليه وآله در ابتداى بخش دوم خطبه غدير، در بيان علت نزول آيه شديد اللحن تبليغ اشاره داشت كه بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه على بن ابى‏طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است:


مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما اَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى اِلَىَّ، وَ اَنَا اُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: اِنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ اِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى وَ هُوَ السَّلامُ اَنْ اَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ: اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى اُمَّتى وَ اْلاِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ:
مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما اَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى اِلَىَّ، وَ اَنَا اُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: اِنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ اِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى وَ هُوَ السَّلامُ اَنْ اَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ: اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى اُمَّتى وَ اْلاِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ:


اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ‏ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى ‏كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى‏ طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است» .
اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ‏ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى ‏كنم:
 
[[جبرئیل]] سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر [[سفید پوست|سفید]] و [[سیاهپوست|سیاهی]] اعلام كنم كه «على بن ابى‏ طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است.


<br />همچنين مراجعه شود به عنوان: [[خلافت]] /  خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام.
نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است» .


== تعيين خليفه، يكى از اهداف خطبه غدير <ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۴ .</ref>==
== تعيين خليفه، يكى از اهداف خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۴ .</ref>==
يكى از اهداف و مقاصد مهم خطبه غدير، اقدام رسمى براى تعيين خليفه بود كه از نظر قوانين همه ملت ‏ها در هميشه [[تاریخ]] سنديت دارد.
يكى از اهداف و مقاصد مهم [[خطبه غدیر]]، اقدام رسمى براى تعيين خليفه بود كه از نظر قوانين همه ملت ‏ها در هميشه [[تاریخ]] سنديت دارد.


== جانشينى در امت‏ هاى گذشته<ref>مجموعه مقالات كنگره بين‏ المللى غدير و انسجام اسلامى: ص ۴۱۵  - ۳۹۶: عوامل جاودانگى غدير، دكتر سيده مژگان سخايى.</ref>==
== جانشينى در امت‏ هاى گذشته<ref>مجموعه مقالات كنگره بين‏ المللى غدير و انسجام اسلامى: ص ۴۱۵  - ۳۹۶: عوامل جاودانگى غدير، دكتر سيده مژگان سخايى.</ref>==
خط ۳۳۶: خط ۳۴۸:
براى روشن شدن اين حقيقت و پاسخ سه سؤال بالا مطالب زير ارائه مى‏ شود:
براى روشن شدن اين حقيقت و پاسخ سه سؤال بالا مطالب زير ارائه مى‏ شود:


'''غدير حقيقى است كه در تاريخ سريان دارد'''
=== غدير حقيقى است كه در تاريخ سريان دارد ===
براى شناخت حقيقت [[غدیر]] بايد به حركت انبياء عليهم السلام نگريست. حركت انبياء عليهم السلام در [[تاریخ]] جريان [[هدایت]] انسان است. خداوند كه هادى مطلق است، انسان را بى حجّت نمى گذارد<ref>و رسلاً قصصناهم عليك من قبل و رسلاً لم نقصصهم عليك و كلّم اللَّه موسى تكليماً . رسلاً مبشّرين و منذرين لئلاً يكون للناس على اللَّه حجة بعد الرسل و كان اللَّه عزيزاً حكيماً» : و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را پيش از اين براى تو باز گفته ‏ايم . پيامبرانى كه بشارت دهنده بودند تا بعد از اين پيامبران حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حكيم است. نساء /  ۱۶۵ ۱۶۴.</ref>  و تا حجت را تمام نفرمايد از او سؤال نخواهد كرد.
 
با اين مقدمه مى‏ گوييم: غدير جريانى نيست كه در يک مقطع زمانى اتفاق افتاده و در آنجا مدفون شده باشد و فقط يک واقعه ‏اى تاريخى نيست. غدير حقيقتى است كه تاريخ سريان دارد.
 
جريان غدير، جريان ولايت الله، و واقعه غدير بيانگر سريان ولايت در عالم است.


براى شناخت حقيقت غدير بايد به حركت انبياء عليهم السلام نگريست. حركت انبياء عليهم السلام در تاريخ جريان هدايت انسان است. خداوند كه هادى مطلق است، انسان را بى حجّت نمى گذارد<ref>و رسلاً قصصناهم عليك من قبل و رسلاً لم نقصصهم عليك و كلّم اللَّه موسى تكليماً . رسلاً مبشّرين و منذرين لئلاً يكون للناس على اللَّه حجة بعد الرسل و كان اللَّه عزيزاً حكيماً» : و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را پيش از اين براى تو باز گفته ‏ايم . پيامبرانى كه بشارت دهنده بودند تا بعد از اين پيامبران حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حكيم است. نساء ۱۶۵ ۱۶۴.</ref> و تا حجت را تمام نفرمايد از او سؤال نخواهد كرد.
ولايت قدمتش به اندازه «فاللَّه هو الولى»<ref>شورى ۲۸.</ref> است و به قدمت آفرينش باز مى‏ گردد.


با اين مقدمه مى‏ گوييم: غدير جريانى نيست كه در يک مقطع زمانى اتفاق افتاده و در آنجا مدفون شده باشد و فقط يک واقعه ‏اى تاريخى نيست. غدير حقيقتى است كه تاريخ سريان دارد. جريان غدير، جريان ولايت اللَّه، و واقعه غدير بيانگر سريان ولايت در عالم است.
مادامى كه خداوند بوده [[ولایت]] نيز بوده، و چون خدا هميشه بوده <ref>«هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» . حديد /  ۳.</ref> پس ولايت نيز هميشه بوده و هميشه خواهد بود.


ولايت قدمتش به اندازه «فاللَّه هو الولى»<ref>شورى /  ۲۸.</ref> است و به قدمت آفرينش باز مى‏ گردد. مادامى كه خداوند بوده ولايت نيز بوده، و چون خدا هميشه بوده <ref>«هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» . حديد /  ۳.</ref>  پس ولايت نيز هميشه بوده و هميشه خواهد بود. تا آفرينش بوده، او كه ولى مطلق است سرپرست عالم بوده و ميان او و مخلوقاتش فاصله نبوده است.
تا آفرينش بوده، او كه ولى مطلق است سرپرست عالم بوده و ميان او و مخلوقاتش فاصله نبوده است.


خداوند از همان ابتدا براى هدايت امور انسان ‏ها ميان خودشان كسى را برگزيده است، تا انسان‏ ها را با حقيقت آشنا سازد و ولايت عالم را معنى كند.<ref>«لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم» : به يقين رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنج‏ هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است. توبه /  ۱۲۸.</ref>  
خداوند از همان ابتدا براى هدايت امور انسان ‏ها ميان خودشان كسى را برگزيده است، تا انسان‏ ها را با حقيقت آشنا سازد و ولايت عالم را معنى كند.<ref>«لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم» : به يقين رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنج‏ هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است. توبه /  ۱۲۸.</ref>  


در حقيقت ولىّ خدا، يعنى پيامبران و اوصياء ايشان هستند كه ولايت پروردگار را در عالم معنى مى‏ كنند. اگر انسانى با اسم ولىّ پروردگار آشنا نباشد، چگونه مى ‏تواند تربيت كننده انسان‏ هاى ديگر باشد؟! چگونه مى‏ تواند هادى باشد؟! هادى امت بايد با اسم «ولى» آشنا باشد.
در حقيقت ولىّ خدا، يعنى پيامبران و اوصياء ايشان هستند كه ولايت پروردگار را در عالم معنى مى‏ كنند. اگر انسانى با اسم ولىّ پروردگار آشنا نباشد، چگونه مى ‏تواند تربيت كننده انسان‏ هاى ديگر باشد؟!


خداوند كه «هو الولىّ» است، در هيچ لحظه ‏اى آفريدگانش را بدون سرپرست نگذارده، و بنا بر حكمت و تدبيرش از نوع انسان، بهترين و كامل‏ترين آنان را برگزيده <ref>«و لقد بعثنا فى كل امة رسولاً ان اعبدوا اللَّه و اجتنبوا الطاغوت» : ما در هر امتى رسولى برانگيختيم كه خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد. نحل /  ۳۶.</ref> ، تا امر هدايت عالميان را بر عهده گيرد.
چگونه مى‏ تواند هادى باشد؟! هادى امت بايد با اسم «ولى» آشنا باشد.


اين مسئله عين ولايت مطلقه پرورگار است، زيرا كسى را كه برگزيده است مخلوق او است، و مخلوق هر آنچه دارد از خالقش است. پس اگر اين انسان برتر و كامل عهده ‏دار مقام ولايت در عالم است، از آن رو است كه پروردگارش چنين است، و براى او نيز چنين خواسته است.
خداوند كه «هو الولىّ» است، در هيچ لحظه ‏اى آفريدگانش را بدون سرپرست نگذارده، و بنا بر حكمت و تدبيرش از نوع انسان، بهترين و كامل‏ترين آنان را برگزيده<ref>«و لقد بعثنا فى كل امة رسولاً ان اعبدوا اللَّه و اجتنبوا الطاغوت» : ما در هر امتى رسولى برانگيختيم كه خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد. نحل /  ۳۶.</ref>، تا امر هدايت عالميان را بر عهده گيرد.
 
اين مسئله عين ولايت مطلقه پرورگار است، زيرا كسى را كه برگزيده است مخلوق او است، و مخلوق هر آنچه دارد از خالقش است.
 
پس اگر اين انسان برتر و كامل عهده ‏دار مقام ولايت در عالم است، از آن رو است كه پروردگارش چنين است، و براى او نيز چنين خواسته است.


حتى اين مسئله تنها در غدير خم اتفاق نيفتاد. تا پيش از اين واقعه نيز خداوند از ميان انسان‏ ها انبياء عليهم السلام را برانگيخت، و ايشان ريسمان نبوت خود را به وصى پس از خود سپردند تا عهده ‏دار هدايت آدميان باشند.
حتى اين مسئله تنها در غدير خم اتفاق نيفتاد. تا پيش از اين واقعه نيز خداوند از ميان انسان‏ ها انبياء عليهم السلام را برانگيخت، و ايشان ريسمان نبوت خود را به وصى پس از خود سپردند تا عهده ‏دار هدايت آدميان باشند.


اين سنت پروردگار بوده است كه هميشه براى هدايت آدميان، انبياء عليهم السلام را فرستاده و ايشان هميشه هادى امت و در اوج قرب و ولايت به پروردگار بوده ‏اند. <ref>اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در يكى از مناظرات و احتجاجات خود فرمودند: من از همه مناقب و فضائلى كه خداوند در قرآن و رسول‏خداصلى الله عليه وآله در قرآن بيان فرموده‏ اند تنها به يكى اكتفا مى‏ كنم. آيا مى ‏دانيد كه خداوند در كتاب خود سابقون (پيشگامان) را بر ديگران برترى داد و فرمود: «السابقون السابقون اولئك المقربون» ؟ و آيا مى ‏دانيد در ميان امت هيچ كس به سوى خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله بر من سبقت نگرفته است؟ مردم گفتند: آرى مى ‏دانيم. فرمود: شما را به خدا سوگند آيا نه اين است كه مردم از رسول‏خداصلى الله عليه وآله درباره اين آيه پرسيدند و آن حضرت فرمود: خداوند مرا در شأن پيامبران و جانشينان آنان‏ عليهم السلام نازل كرده، و افضل پيامبران و رسولان خدا عليهم السلام منم، و جانشين من على بن ابى‏طالب افضل اوصياء و جانشيان‏ عليهم السلام است (آيا چنين نيست) ؟ حدود هفتاد نفر از اهل بدر برخاسته و گفتند: ما شهادت مى‏ دهيم كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله چنين فرمود. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۵.</ref> و انبياء عليهم السلام هم پس از خود مردم را به اوصيايشان خوانده ‏اند.
اين سنت پروردگار بوده است كه هميشه براى هدايت آدميان، انبياء عليهم السلام را فرستاده و ايشان هميشه هادى امت و در اوج قرب و ولايت به پروردگار بوده ‏اند.<ref>اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در يكى از مناظرات و احتجاجات خود فرمودند: من از همه مناقب و فضائلى كه خداوند در قرآن و رسول‏خداصلى الله عليه وآله در قرآن بيان فرموده‏ اند تنها به يكى اكتفا مى‏ كنم. آيا مى ‏دانيد كه خداوند در كتاب خود سابقون (پيشگامان) را بر ديگران برترى داد و فرمود: «السابقون السابقون اولئك المقربون» ؟ و آيا مى ‏دانيد در ميان امت هيچ كس به سوى خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله بر من سبقت نگرفته است؟ مردم گفتند: آرى مى ‏دانيم. فرمود: شما را به خدا سوگند آيا نه اين است كه مردم از رسول‏خداصلى الله عليه وآله درباره اين آيه پرسيدند و آن حضرت فرمود: خداوند مرا در شأن پيامبران و جانشينان آنان‏ عليهم السلام نازل كرده، و افضل پيامبران و رسولان خدا عليهم السلام منم، و جانشين من على بن ابى‏طالب افضل اوصياء و جانشيان‏ عليهم السلام است (آيا چنين نيست) ؟ حدود هفتاد نفر از اهل بدر برخاسته و گفتند: ما شهادت مى‏ دهيم كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله چنين فرمود. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۵.</ref>
 
و انبياء عليهم السلام هم پس از خود مردم را به اوصيايشان خوانده ‏اند.
 
اين سنت پروردگار است كه هيچ گاه ريسمان هدايت گسسته نشود. يک سرِ اين ريسمان هميشه به دست هادى و ولىّ مطلق آن زمان است، و سرِ ديگرش به دست پروردگار.


اين سنت پروردگار است كه هيچ گاه ريسمان هدايت گسسته نشود. يک سرِ اين ريسمان هميشه به دست هادى و ولىّ مطلق آن زمان است، و سرِ ديگرش به دست پروردگار. اين خداوند است كه هدايت مى‏ كند، و اين ولىّ مطلق در هر زمان است كه هدايت پروردگار را در عالم نقش مى‏ زند.
اين خداوند است كه هدايت مى‏ كند، و اين ولىّ مطلق در هر زمان است كه هدايت پروردگار را در عالم نقش مى‏ زند.


حال چگونه است كه اين سنت مسلّم و قطعى الهى از نظر برخى ناديده انگاشته مى‏ شود؟!
حال چگونه است كه اين سنت مسلّم و قطعى الهى از نظر برخى ناديده انگاشته مى‏ شود؟!


آنچه در غدير خم اتفاق افتاد تنها بروز و ظهور و نمايش اين حقيقت است. همچنان كه در برهه ‏اى از تاريخ اين حقيقت به صورت ديگر جلوه‏ گر شد؛ آن هنگام كه آدم ‏عليه السلام به نبوت برگزيده شد، او نيز ولايت پروردگار را نشان داد.
آنچه در غدير خم اتفاق افتاد تنها بروز و ظهور و نمايش اين حقيقت است. همچنان كه در برهه ‏اى از تاريخ اين حقيقت به صورت ديگر جلوه‏ گر شد؛ آن هنگام كه [[آدم ‏علیه السلام]] به [[رسالت|نبوّت]] برگزيده شد، او نيز ولايت پروردگار را نشان داد.


البته به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه انبياء عليهم السلام در نمايش ولايت پروردگار گوى سبقت را از ديگران ربوده ‏اند، و در ميان انبياء عليهم السلام هم، انبياء الوالعزم به رتبه بالاترى در بروز و ظهور اين حقيقت دست يافته ‏اند.
البته به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه انبياء عليهم السلام در نمايش ولايت پروردگار گوى سبقت را از ديگران ربوده ‏اند، و در ميان انبياء عليهم السلام هم، انبياء الوالعزم به رتبه بالاترى در بروز و ظهور اين حقيقت دست يافته ‏اند.


پس تا زمينه بوده و زمينيان بوده ‏اند و تا تكليف بوده و انسان مخاطب تكليف الهى قرار گرفته است، ولايت پروردگار هدايتگر انسان‏ ها بوده، و انبياء عليهم السلام به واسطه اين ولايت والايى كه داشتند انسان‏ ها را در مسير هدايت رهنمون شدند.
پس تا زمينه بوده و زمينيان بوده ‏اند و تا تكليف بوده و انسان مخاطب تكليف الهى قرار گرفته است، ولايت پروردگار هدايتگر انسان‏ ها بوده، و [[پیامبران علیهم السلام|انبیاء علیهم السلام]] به واسطه اين ولايت والايى كه داشتند انسان‏ ها را در مسير هدايت رهنمون شدند.


از اين منظر، پس در غدير مسئله جديدى اتفاق نيفتاد. بلكه هادى مطلقِ عالم يعنى ذات اقدس اله به نبى خود پيامبر ختمى مرتبت حضرت محمد مصطفى ‏صلى الله عليه وآله سفارش كرد كه پس از خود سرِ ديگر ريسمان هدايت را به دست على‏ عليه السلام بسپارد.<ref>«يا ايها الرسول بلّغ ما أنزل اليك من ربك و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته...» . مائده /  ۶۷ .</ref> چرا كه اين ريسمان نبايد قطع شود، زيرا بر خلاف سنت هدايت است.
از اين منظر، پس در غدير مسئله جديدى اتفاق نيفتاد. بلكه هادى مطلقِ عالم يعنى ذات اقدس اله به نبى خود پيامبر ختمى مرتبت حضرت محمد مصطفى ‏صلى الله عليه وآله سفارش كرد كه پس از خود سرِ ديگر ريسمان هدايت را به دست على‏ عليه السلام بسپارد.<ref>«يا ايها الرسول بلّغ ما أنزل اليك من ربك و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته...» . مائده /  ۶۷ .</ref> چرا كه اين ريسمان نبايد قطع شود، زيرا بر خلاف سنت هدايت است.