۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۳۸: | خط ۷۳۸: | ||
اكنون وعده نيک خداوند بر صابران عملى شده و خداوند آنچه فرعون و هامان و قارون و لشكر او ايجاد كردند و آنچه را بنا كردند در هم كوبيد، و فقط عده بى ارزشى از اهل ضلالت مانده اند كه در افساد كار مردم هيچ كوتاهى نمى كنند و خداوند در ديار آنان به سراغشان مى رود و آثارشان را محو مى كند و پايه هاى آنان را نابود مى نمايد و به زودى حسرت برايشان باقى مى گذارد، و آنان را به كسانى ملحق مى كند كه دست خود را باز كردند و گردن كشيدند و دين خدا در دستشان قرار گرفت و آن را تغيير دادند و حكم خدا در اختيارشان قرار گرفت و آن را تحريف نمودند، و به زودى در هنگام خود يارى خدا بر ضد دشمنش مى آيد و خداوند لطف كننده و آگاه است ... . <ref>بحار الانوار: ج ۹۴ ص ۱۱۵.</ref> | اكنون وعده نيک خداوند بر صابران عملى شده و خداوند آنچه فرعون و هامان و قارون و لشكر او ايجاد كردند و آنچه را بنا كردند در هم كوبيد، و فقط عده بى ارزشى از اهل ضلالت مانده اند كه در افساد كار مردم هيچ كوتاهى نمى كنند و خداوند در ديار آنان به سراغشان مى رود و آثارشان را محو مى كند و پايه هاى آنان را نابود مى نمايد و به زودى حسرت برايشان باقى مى گذارد، و آنان را به كسانى ملحق مى كند كه دست خود را باز كردند و گردن كشيدند و دين خدا در دستشان قرار گرفت و آن را تغيير دادند و حكم خدا در اختيارشان قرار گرفت و آن را تحريف نمودند، و به زودى در هنگام خود يارى خدا بر ضد دشمنش مى آيد و خداوند لطف كننده و آگاه است ... . <ref>بحار الانوار: ج ۹۴ ص ۱۱۵.</ref> | ||
در اين كلام حضرت در جشن غدير، «صابران» كسانى اند كه در طول ۲۵ سال غصب خلافت صبر كردند و خداوند پاداش اين صبر را به دست گرفتن خلافت توسط صاحب حقيقى آن اميرالمؤمنين عليه السلام قرار داد، همان گونه كه با حضور آن حضرت همه دست بافته هاى سقيفه كه به دست اولى و دومى و سومى ساخته و بنا شده بود در هم كوبيده شد. پس «فرعون» كنايه از اولى، و «هامان» كنايه از دومى، و «قارون» كنايه از سومى است؛ چنانكه در روايات بسيارى هم وارد شده است. <ref>درباره كنايه بودن اين سه لفظ از آن سه نفر به موارد زير مراجعه شود: بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۶۹ ۱۶۷ ۱۵۶ و ج ۳۷ ص ۳۴۳ و ج ۴۷ ص ۳۹۱ و ج ۵۳ ص ۲۵.</ref> | در اين كلام حضرت در جشن غدير، «صابران» كسانى اند كه در طول ۲۵ سال [[غصب خلافت]] صبر كردند و خداوند پاداش اين صبر را به دست گرفتن خلافت توسط صاحب حقيقى آن اميرالمؤمنين عليه السلام قرار داد، همان گونه كه با حضور آن حضرت همه دست بافته هاى سقيفه كه به دست اولى و دومى و سومى ساخته و بنا شده بود در هم كوبيده شد. پس «فرعون» كنايه از اولى، و «هامان» كنايه از دومى، و «قارون» كنايه از سومى است؛ چنانكه در روايات بسيارى هم وارد شده است. <ref>درباره كنايه بودن اين سه لفظ از آن سه نفر به موارد زير مراجعه شود: بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۶۹ ۱۶۷ ۱۵۶ و ج ۳۷ ص ۳۴۳ و ج ۴۷ ص ۳۹۱ و ج ۵۳ ص ۲۵.</ref> | ||
براى آنكه در اين كنايه ابلَغ از تصريح شكى باقى نماند حضرت به صراحت بدعت گذارى و تحريف آنان در دين خدا را يادآور مى شود، و باقيماندگان | براى آنكه در اين كنايه ابلَغ از تصريح شكى باقى نماند حضرت به صراحت بدعت گذارى و تحريف آنان در دين خدا را يادآور مى شود، و باقيماندگان [[سقیفه]] را ملحق به آنان مى داند. | ||
بنابراين معناى «تَمِّتْ كَلِمَةُ اللَّه الْحُسْنى» تحقق عملى و عينى غدير است كه زير آسمانِ جهان مردم طعم آن را در پنج سال حكومت | بنابراين معناى «تَمِّتْ كَلِمَةُ اللَّه الْحُسْنى» تحقق عملى و عينى غدير است كه زير آسمانِ جهان مردم طعم آن را در پنج سال حكومت [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] چشيدند؛ كه آن هم با زهر دشمنان و جنگ هاى پى در پى همراه بود؛ و ماند تا روزى كه حضرت بقية الله الاعظم ارواحنا فداه ظهور كند و طعم حقيقى آن را به مردم بچشاند، كه آن روزگار تحقق كامل عيار غدير خواهد بود. | ||
== ضرورت خلافت <ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۶.</ref>== | == ضرورت خلافت<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۶.</ref>== | ||
اعلان نزديكى شهادت | اعلان نزديكى شهادت پيامبر صلى الله عليه وآله اولين و قوى ترين ضربه اى بود كه بر قلوب مردم فرود آمد، و همه را متوجه روزهاى فقدان نماينده پروردگار و نياز به جانشين او نمود. | ||
اين احساس به قدرى شديد بود كه عده اى - بى محابا و با معذرت خواهى از به زبان آوردن مسئله شهادت | اين احساس به قدرى شديد بود كه عده اى - بى محابا و با معذرت خواهى از به زبان آوردن مسئله شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله - درباره جانشين آن حضرت سؤال مى كردند. اين بدان معنى بود كه هنگام تعيين جانشين پيامبرصلى الله عليه وآله فرا رسيده، و مردم با اين آمادگى فكرى به استقبال مسئله اعلان ولايت مى رفتند. | ||
== عللِ عدمِ پيگيرى مداومِ اميرالمؤمنين عليه السلام براى خلافت<ref>از غدير تا الغدير: ص | == عللِ عدمِ پيگيرى مداومِ اميرالمؤمنين عليه السلام براى خلافت<ref>از غدير تا الغدير: ص ۱۴۵ - ۱۴۹.</ref>== | ||
در حاشيه استدلال و استشهاد به ماجرا و | در حاشيه استدلال و استشهاد به ماجرا و [[حدیث غدیر]] است، ممكن است اين سؤال براى برخى پيش آيد كه در روز [[سقیفه]] كه جريان به خلافت رسيدن غاصب اول ابوبکر بن ابی قحافه پيش آمد، چرا اميرالمؤمنين عليه السلام به حديث غدير استشهاد نكرد؟ | ||
اين پرسشى است كه شيخ سليم بشرى مصرى در نامه ۱۰۱ از مرحوم شرف الدين داشته و در كتاب «المراجعات» آمده، و خوب است اين پرسش و پاسخ آن را از زبان دو عالم بزرگ سنى و شيعه بشنويم. اين دو عالم، يكى شيخ سليم بشرى مالكى مصرى شبر خيتى (ت ۱۲۴۸ - م ۱۳۳۵ ه ق) از عالمان بزرگ مصر در سده اخير است، كه دو بار به رياست الازهر رسيد.<ref> براى شرح حال وى، از جمله: الاعلام (زركلى) : ج ۳ ص ۱۸۰. </ref> | اين پرسشى است كه شيخ سليم بشرى مصرى در نامه ۱۰۱ از مرحوم شرف الدين داشته و در كتاب «المراجعات» آمده، و خوب است اين پرسش و پاسخ آن را از زبان دو عالم بزرگ سنى و شيعه بشنويم. | ||
اين دو عالم، يكى شيخ سليم بشرى مالكى مصرى شبر خيتى (ت ۱۲۴۸ - م ۱۳۳۵ ه ق) از عالمان بزرگ مصر در سده اخير است، كه دو بار به رياست الازهر رسيد.<ref> براى شرح حال وى، از جمله: الاعلام (زركلى) : ج ۳ ص ۱۸۰. </ref> | |||
يگرى علامه سيد عبدالحسين شرف الدين موسوى عاملى لبنانى (ت ۱۲۹۰ - م ۱۳۷۷ ق) است. | |||
شيخ سليم بشرى در نامه ۱۰۱، با اشاره به پذيرفتن حقايقى كه شرف الدين در نامه هاى پيشين بر او عرضه داشته است چنين مى گويد: | شيخ سليم بشرى در نامه ۱۰۱، با اشاره به پذيرفتن حقايقى كه شرف الدين در نامه هاى پيشين بر او عرضه داشته است چنين مى گويد: | ||
حقيقت محض آشكارا شد، خدا را شكر. تنها يک چيز مانده كه ناشناخته است و من از آن تصور روشنى ندارم. آن را با تو در ميان مى گذارم تا پرده از آن برگيرى و علتش را بازگويى. چرا امام عليه السلام در روز سقيفه ابوبكر و بيعت كنندگان با او را به نصوصى (احاديث صريحى) كه درباره خلافت او بود و شما شيعه همواره تكيه تان بر اين نصوص است استدلال نكرد؟ آيا شما شيعه از خود على عليه السلام بهتر از اين امور خبر داريد؟ | حقيقت محض آشكارا شد، خدا را شكر. تنها يک چيز مانده كه ناشناخته است و من از آن تصور روشنى ندارم. آن را با تو در ميان مى گذارم تا پرده از آن برگيرى و علتش را بازگويى. | ||
چرا امام عليه السلام در روز سقيفه ابوبكر و بيعت كنندگان با او را به نصوصى (احاديث صريحى) كه درباره خلافت او بود و شما شيعه همواره تكيه تان بر اين نصوص است استدلال نكرد؟ | |||
آيا شما شيعه از خود على عليه السلام بهتر از اين امور خبر داريد؟ | |||
مرحوم شرف الدين در نامه ۱۰۲ پاسخ وى داده است: | مرحوم شرف الدين در نامه ۱۰۲ پاسخ وى داده است: |