۲۵٬۹۰۴
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «جايگاه صحابه و غدير××× 3 ستيز با آفتاب: 98 - 95. ××× يكى از جوانب مهم غدير، برر...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
جايگاه صحابه و | == جايگاه صحابه و غدير<ref>ستيز با آفتاب: ۹۵ - ۹۸.</ref> == | ||
يكى از جوانب مهم غدير، بررسى مواجهه صحابه با غدير و نيز پيشگيرى هاى [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] از اقدامات خصمانه آنان است: | |||
=== ۱. فرو افتادن نقابها === | |||
چه بسا دست آورد مهم ماجراى غدير اين باشد كه پيامبر صلى الله عليه و آله توانست با اين اقدام سكه هاى بدل آن تقلب پيشگان و خدعه و نيرنگ آن مكاران را بر ملا كرده و آنان را رسوا كند، تا يكايک افراد آنان را بشناسد. | |||
آن هم به شيوه اى همگانى، تا به رغم تفاوت مرتبه و سطح فكر و با اختلاف سن و موقعيتشان بفهمند و درک كنند. | |||
و اين گونه بود كه همه مردم ديدند: آنان كه ادعا داشتند رسول خدا صلى الله عليه و آله را گرامى مى دارند و به زياده آب [[وضو]] و آب دهان او [[تبرّک]] مىجويند، چه كوتاهى و جفاها كه نكردند. | |||
كسانى كه مدعى بودند به اين فرمان هاى الهى عمل مى كنند: | |||
«در مقابل خدا و پيامبرش پيش نيافتيد».<ref>حجرات / ۱.</ref> | |||
و | «صداى خود را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد و آنگونه كه بعضى از شما ديگرى را ندا مى دهد او را خطاب نكنيد».<ref>حجرات / ۲.</ref> | ||
«آنچه پيامبر براى شما آورده است بپذيريد و از آن چه نهى مى كند بپرهيزيد».<ref>حشر / ۷.</ref> | |||
«خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد».<ref>نساء / ۵۹.</ref> | |||
همچنين ادعا مى كردند كه با ديگر آيات قرآن كردارشان را تطبيق داده و شاخص هاى رفتار خود را با اعمال آن حضرت ترسيم مى نمايند. | |||
به گونه اى كه كوتاهى در آنها را گذشتن از حدّ فسق و سهل انگارى در دين مى شمردند، و البته در كنار اين ظاهر سازى ها به برترى و فضل آن حضرت نيز اقرار داشتند، زيرا او كسى بود كه آنان را با عنايت پروردگار از ظلمت به نور و از [[ضلالت]] و گمراهى به [[هدایت]] آورده، و ذلت و پستى آنان را به عزت و بزرگى و شقاوت و بدبختى آنان را به سعادت و [[جهنم]] را برايشان به [[بهشت]] بدل نموده بود. | |||
علاوه بر همه اينها آنان ادعا مى كردند كه در اين ايام شريف به اين مكان مقدس - يعنى [[روز عرفه|عرفات]] - آمده اند تا خداوند را عبادت كرده، خشنودى او را طلب كنند و به درگاهش تضرع نمايند، و هيچ در پى دنيا و زيورهاى آن نيستند. | |||
اما با وجود اين ادعاها و تظاهرها به دين و ديندارى، همگان به چشم خود ديدند كه چگونه حركتى ساده از جانب [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] سبب شد تا آنان باطن خود را هويدا كرده، نيرنگ هاى پنهان و ترفندهاى خائنانه خويش را آشكار نمايند! | |||
تا جايى كه همگى ديدند كه چگونه آنها صداى خود را از صداى رسول خدا صلى الله عليه و آله بلندتر كردند! | |||
حتى تندتر و بلندتر از آنچه با يكديگر سخن مى گفتند او را خطاب كرده و از دستوراتش سرباز زدند، و تمام اينها جز به خاطر اشتياق به دنيا و ترک آخرت و تمايل به خواسته هاى شيطانى و چشمپوشى از لطف و رضايت ربانى نبود. | |||
=== ۲. به همين ترتيب با ديگران نيز... === | |||
هنگامى كه اينان در معامله با پيامبرشان از چنين شيوه هايى زشت و قبيح اجتناب نورزند، آيا با كسى كه موقعيت و شرايط پيامبر صلى الله عليه و آله را در ميان آنان ندارد و به آن نزديک نيست چگونه خواهند بود؟ آيا به او احترام خواهند گذاشت؟ | |||
آيا آنان در قبال شخصى كه دل هايشان از كينه او لبريز است و به خاطر او تنها خون ريخته پدرانشان بر شرک ايشان به ارث رسيده - يعنى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام - چگونه موضعى خواهند داشت؟ | |||
اما پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را محروم نموده، از هر چاره و راهكارى بىبهره ساخت و هر عذر و بهانه اى را به جز سركشى و اصرار بر باطل و انكار حق از آنها باز ستاند. | |||
پس آنچه پنهان بود آشكار گشته و صبح بر هر صاحب چشمى هويدا شد، و جاى آن باقى نماند كه كسى خود را به نادانى زده و ادعا كند كه ممكن است براى [[صحابه]] پيامبر صلى الله عليه و آله مسائلى آشكار بوده كه براى ما پنهان مانده است! و يا ادعا كند كه صحابه همگى متقى و نيكوكار بوده اند و ممكن نيست با رسول خدا صلى الله عليه و آله مخالفت كرده باشند و رأى و تدبيرش را زير پا گذاشته پيش از آنكه بدن شريفش دفن شود به عهد و پيمانش خيانت كنند. | |||
و يا ادعاهاى نامعقول ديگر مثل اينكه امكان ندارد خيانتى از بيشتر صحابه سر بزند، و يا اينكه محال است همگى بر خيانتى سكوت كرده باشند. | |||
و سخنانى از اين قبيل، كه عدهاى براى فريب ساده لوحان و افراد بى اطلاع از حقايق به كار مى برند. | |||
چرا كه اقدامات پيامبر صلى الله عليه و آله تمام اين ادعاها را از هم فرو پاشيده، پوچى و بطلان تمام اين عذر و بهانه ها را آشكار ساخت. | |||
=== ۳. حكم ثابت الهى === | |||
علاوه بر اين، آنچه در قطع هر عذر و بهانه و ناكام ماندن هر استدلالى در اينجا كاربرد دارد اينكه اين قضايا در روزهاى آخر عمر شريف پيامبر صلى الله عليه و آله از آن جماعت سرزده، و تا شهادت آن حضرت چندان زمانى فاصله نبود تا كسى ادعا كند آنان از كرده خود توبه نموده و اظهار پشيمانى كرده اند، و يا آنكه اوضاع و شرايط و موقعيت تغيير يافته و يا حكم الهى نبوى تغيير كرده است. | |||
=== ۴. تهديد و توطئه === | |||
چنانچه گفتيم اينان هنگامى كه تهديد الهى را جدى ديدند، در مراحل بعد - يعنى آن هنگام كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در غدير خم [[امامت]] على عليه السلام را اعلام فرمود - سكوت اختيار كردند، و ما در اين زمان هيچ اقدامى از آنان در مخالفت با پيامبر صلى الله عليه و آله نمى يابيم، به جز زمزمه هايى ناچيز كه به گوش كسى نمى رسيد. | |||
حتى آنان شخصاً به [[بیعت]] با حضرت على عليه السلام نيز مبادرت ورزيدند! گر چه كه نيت و نقشه اى كه مورد رضايت خدا و پيامبرش صلى الله عليه و آله نبود در دل نهان داشتند، و البته ميوه اين نيتها و نقشه هاى شوم اندكى پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و قبل از آنكه جسم پاک او به خاک سپرده شود بلكه پيش از شهادت آن بزرگوار خودنمايى كرد؛ و آن روزى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در بستر بيمارى آرميده بود و عده اى مانع شدند تا نبى اكرم صلى الله عليه وآله و صايت اميرالمؤمنين على عليه السلام را بر رساله اى بنگارد. | |||
اين روز كه بعدها به فاجعه پنجشنبه مشهور شد، همان روزى بود كه آن شخص در حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت: | |||
«پيامبر هذيان مى گويد»!! يا طبق روايت ديگر: «درد بر او غالب شده»!<ref>صحيح بخارى: ج ۱ ص ۲۱ و ج ۲ ص ۱۱۵ و ج ۳ ص ۶۰ و ج ۴ ص ۵ و ج ۵ ص ۱۷۳. مسند احمد بن حنبل: ج ۱ ص ۳۵۵،۳۲۴. تذكرة الخواص: ص ۶۲ . المصنف (صنعانى): ج ۶ ص ۵۷ و ج ۱۰ ص ۳۵۶. عمدة القارى: ج ۱۴ ص ۲۹۸. فتح البارى: ج ۸ ص ۱۰۲،۱۰۱. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۳۲۷. تاريخ الامم و الملوك: ج ۳ ص ۱۹۲. الكامل فى التاريخ: ج ۲ ص ۳۲۰.</ref> | |||
سخن آخر: | |||
در نهايت، آنچه در عرفه و منى و پس از آن در غدير واقع شد و حقايقى كه مردم از درون خود بر ملا كردند و فوايد و ثمراتى كه به آن اشاره كرديم، همه و همه براى حفظ و صيانت از آينده اين دعوت و رسالت الهى و بقاى آن لازم و ضرورى بود. چرا كه افراد اين امت از توطئه چينان و مؤمنان خالص و غيرخالص شناخته شدند، كه در اين امر نفع بسيار و خير عام نهفته است. | |||
«فعسى أن تكرهوا شيئاً و يجعل الله فيه خيراً كثيراً»<ref>نساء / ۱۹.</ref>: چه بسا امرى ناخوشايند شماست در حالى كه خداوند در آن خير بسيار قرار داده است. | |||
== پانویس == |