زید بن ارقم انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== اتمام حجت زيد با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۵۴، ۹۶-۹۸. اسرار غدير: ص ۲۶۰-۲۶۲.</ref> ==
== اتمام حجت زيد با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۵۴، ۹۶-۹۸. اسرار غدير: ص ۲۶۰-۲۶۲.</ref> ==
از نمونه‏ هاى بارز [[اتمام حجت]] و [[استدلال]] و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين‏ عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال [[حدیث غدیر]] را [[روایت]] كرده ‏اند نيز به گونه ‏اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقيفه به نمايش گذاشته ‏اند.
از نمونه‏ هاى بارز [[اتمام حجت]] و [[استدلال]] و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود [[خداوند]] و [[معصومین‏ علیهم السلام]] و اصحابشان صورت گرفته است.


يكى از اصحاب معصومين ‏عليهم السلام كه با غدير اتمام ‏حجت نموده زيد بن ارقم است:
تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال [[حدیث غدیر]] را [[روایت]] كرده ‏اند نيز به گونه ‏اى جهاد خود را در مقابله با اهل [[سقیفه]] به نمايش گذاشته ‏اند.


۱. زيد بن ارقم كسى بود كه در روز غدير شاخه‏ هاى درختان را بالاى سر پيامبر صلى الله عليه و آله نگه داشته بود تا حضرت هنگام خطبه در سايه باشد. طبعاً هنگام معرفى و بلند كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام توسط پيامبر صلى الله عليه و آله از نزديک بلكه نزديک ‏تر از همه شاهد ماجرا بود.
يكى از [[اصحاب ائمه علیهم السلام|اصحاب معصومین ‏علیهم السلام]] كه با غدير اتمام ‏حجت نموده زيد بن ارقم است:


او كسى است كه متن كامل خطبه مفصل پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را به خاطر سپرد و آن را حفظ كرد و براى نسل‏هاى آينده بازگو نمود.<ref>العدد القوية: ص ۱۶۹. التحصين: ص ۵۷۸ . الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۳۰۱. بحار الانوار: ج  ۳۷ ص ۱۶۸.</ref>
۱. زيد بن ارقم كسى بود كه در روز غدير شاخه‏ هاى درختان را بالاى سر [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] نگه داشته بود تا حضرت هنگام خطبه در سايه باشد.


۲. خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام حساس‏ ترين روزهايى بود كه غدير میرفت تا جان تازه‏ اى به خود بگيرد و محتواى بلند آن از زبان صاحب غدير بيان شود. نسلى كه ۲۵ سال از غدير فاصله داشتند و خفقان علمى و اقدامات وحشيانه عليه غدير مى ‏رفت تا نسل جديد را كاملاً از آن بى‏ خبر نمايد و از صفحه اعتقادش پاک كند.
طبعاً هنگام معرفى و بلند كردن [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] توسط پيامبر صلى الله عليه و آله از نزديک بلكه نزديک ‏تر از همه شاهد ماجرا بود.


از سوى ديگر عده‏اى فتنه‏گر -  كه باقيماندگان سقيفه بودند -  دست به اقدامات مخرب میزدند و شايع میكردند كه على بن ابى‏ طالب درباره مقدم بودن خود در خلافت و فضيلتش بر ديگران دليلى ندارد.
او كسى است كه متن كامل خطبه مفصل پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را به خاطر سپرد و آن را حفظ كرد و براى نسل‏ هاى آينده بازگو نمود.<ref>العدد القوية: ص ۱۶۹. التحصين: ص ۵۷۸ . الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۳۰۱. بحار الانوار: ج  ۳۷ ص ۱۶۸.</ref>


در شرايطى كه صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، نياز به عده ‏اى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله از حاضرين در غدير بود كه مؤيد او باشند و به حضور خود در آن ماجرا شهادت دهند.
۲. خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام حساس‏ ترين روزهايى بود كه غدير میرفت تا جان تازه‏ اى به خود بگيرد و محتواى بلند آن از زبان صاحب غدير بيان شود.


در چنين شرايطى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مجلسى در ميدان بزرگ كوفه -  كه مقابل مسجد كوفه و دارالاماره قرار داشت -  تشكيل دادند و منبرى در آنجا نصب كردند و مردم جمع شدند. اين مجلس فقط براى شهادت دادن كسانى بود كه ۲۵ سال پيش در غدير حضور داشتند و اكنون مى ‏بايست در پيشگاه ملت به پا خيزند و آنچه به چشم خود ديده ‏اند بازگو كنند.
نسلى كه ۲۵ سال از غدير فاصله داشتند و خفقان علمى و اقدامات وحشيانه عليه غدير مى ‏رفت تا نسل جديد را كاملاً از آن بى‏ خبر نمايد و از صفحه اعتقادش پاک كند.


حضرت از فراز منبر فرمودند: به خدا قسم مى‏دهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده ‏اند، و در روز غدير خم در بازگشت از [[حجةالوداع]] از آن حضرت شنيده ‏اند كه درباره من -  در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود -  فرمود: «مَن كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و أحبَّ من أحبَّه». قسم مى‏دهم هركس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و بگوش خود شنيده برخيزد و شهادت دهد.
از سوى ديگر عده ‏اى فتنه‏ گر -  كه باقيماندگان [[سقیفه]] بودند -  دست به اقدامات مخرب میزدند و شايع میكردند كه على بن ابى‏ طالب درباره مقدم بودن خود در خلافت و فضيلتش بر ديگران دليلى ندارد.
 
در شرايطى كه صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، نياز به عده ‏اى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله از حاضرين در غدير بود كه مؤيد او باشند و به حضور خود در آن ماجرا شهادت دهند.
 
در چنين شرايطى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مجلسى در ميدان بزرگ [[کوفه]] -  كه مقابل [[مسجد کوفه]] و دارالاماره قرار داشت -  تشكيل دادند و منبرى در آنجا نصب كردند و مردم جمع شدند.
 
اين مجلس فقط براى شهادت دادن كسانى بود كه ۲۵ سال پيش در غدير حضور داشتند و اكنون مى ‏بايست در پيشگاه ملت به پا خيزند و آنچه به چشم خود ديده ‏اند بازگو كنند.
 
حضرت از فراز [[سخنرانی|منبر]] فرمودند: به خدا قسم مى‏ دهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده ‏اند، و در روز غدير خم در بازگشت از [[حجةالوداع]] از آن حضرت شنيده ‏اند كه درباره من -  در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود -  فرمود:
 
«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَحَبَّ مَنْ أَحَبَّهُ».
 
قسم مى‏ دهم هركس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و بگوش خود شنيده برخيزد و شهادت دهد.


پس از اين كلام حضرت، عده زيادى كه حداقل سى نفر ذكر شده ‏اند برخاستند و آنچه ديده بودند بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.
پس از اين كلام حضرت، عده زيادى كه حداقل سى نفر ذكر شده ‏اند برخاستند و آنچه ديده بودند بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ديدند چند نفر از اصحاب پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. لذا فرمودند: در جلوى اين منبر چهار نفراز اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن میرود) كه عبارتند از انس بن مالك و براء بن عازب و اشعث بن قيس و خالد بن يزيد.
[[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] ديدند چند نفر از اصحاب [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله]] براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود.
 
لذا فرمودند: در جلوى اين منبر چهار نفراز اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن می رود) كه عبارتند از [[انس بن مالک انصاری|انس بن مالک]] و براء بن عازب و اشعث بن قيس و خالد بن يزيد.


سپس رو به آنان كرده فرمودند: شما در غدير حاضر بوده ‏ايد چرا برنمى خيزيد و شهادت نمى‏ دهيد؟ گفتند: سنّ ما بالا رفته و فراموش كرده ‏ايم!!!
سپس رو به آنان كرده فرمودند: شما در غدير حاضر بوده ‏ايد چرا برنمى خيزيد و شهادت نمى‏ دهيد؟ گفتند: سنّ ما بالا رفته و فراموش كرده ‏ايم!!!


حضرت رو به انس بن مالک كرده فرمودند: اى انس، اگر از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده‏ اى كه فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه» و امروز بر نمى‏خيزى براى من به ولايت شهادت دهى، از دنيا نروى مگر آنكه به بَرَص (پيسى) مبتلا گردى كه نتوانى آن را پنهان كنى.
حضرت رو به انس بن مالک كرده فرمودند: اى انس، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده‏ اى كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِىٌّ مَوْلَاهُ» و امروز بر نمى‏ خيزى براى من به ولايت شهادت دهى، از دنيا نروى مگر آنكه به بَرَص (پيسى) مبتلا گردى كه نتوانى آن را پنهان كنى.
 
و تو اى اشعث، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى‏ فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»، و امروز براى من به [[ولایت]] شهادت نمیدهى، از دنيا نروى مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند.
 
و اما تو اى خالد بن يزيد، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اى كه مى‏ فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» و امروز به ولايت براى من شهادت نمى ‏دهى، خدا تو را به مرگ جاهلیت بميراند.


و تو اى اشعث، اگر از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيدى كه مى‏ فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه»، و امروز براى من به ولايت شهادت نمیدهى، از دنيا نروى مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند.
و اما تو اى براء بن عازب، اگر از [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] شنيده ‏اى كه مى‏ فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»، و امروز به ولايت من شهادت نمی‏دهى، خدا تو را در همانجايى كه از آن هجرت كرده ‏اى (يعنى يمن) بميراند.


و اما تو اى خالد بن يزيد، اگر از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيده ‏اى كه مى‏ فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه» و امروز به ولايت براى من شهادت نمى ‏دهى، خدا تو را به مرگ جاهلیت بميراند.
اين چهار نفر هر یک به [[نفرین]] امیرالمؤمنین‏ علیه السلام مبتلا شدند. [[انس بن مالک انصاری|انس بن مالک]] در پيشانيش لكّه پيسى پيدا شد كه هر قدر عمامه را پايين مى‏ آورد نمى‏ توانست آن را پنهان كند.


و اما تو اى براء بن عازب، اگر از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيده ‏اى كه مى‏ فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه»، و امروز به ولايت من شهادت نمی‏دهى، خدا تو را در همانجايى كه از آن هجرت كرده ‏اى (يعنى يمن) بميراند.
[[اشعث بن قیس]] هم كور شد. خالد بن يزيد هم طبق مراسم [[جاهلیت]] به خاک سپرده شد، و [[براء بن عازب انصاری|براء بن عازب]] از طرف معاويه حكومت [[یمن]] يافت و در همانجا -  كه وطن اصلى او بود و از آنجا به مدينه هجرت كرده بود -  از دنيا رفت.


اين چهار نفر هر يك به نفرين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مبتلا شدند. انس بن مالك در پيشانيش لكّه پيسى پيدا شد كه هر قدر عمامه را پايين مى‏آورد نمى‏توانست آن را پنهان كند. اشعث بن قيس هم كور شد. خالد بن يزيد هم طبق مراسم جاهليت به خاک سپرده شد، و براء بن عازب از طرف معاويه حكومت يمن يافت و در همانجا -  كه وطن اصلى او بود و از آنجا به مدينه هجرت كرده بود -  از دنيا رفت.
چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر يک از آنان را نيز نفرينى كرد كه مبتلا شدند: زيد بن ارقم، [[جریر بن عبدالله بجلی]]، [[یزید بن ودیعه]]، [[عبدالرحمن بن مدلج]].


چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر يك از آنان را نيز نفرينى كرد كه مبتلا شدند: زيد بن ارقم، جرير بن عبداللَّه بجلى، يزيد بن وديعه، عبدالرحمن بن مدلج.
شخصى مانند زيد بن ارقم كه در غدير بالاى سر پيامبر صلى الله عليه و آله شاخه‏ هاى درختان را بالا گرفته بود تا هنگام سخنرانى به آن حضرت برخورد نكند و اين مقدرا به پيامبر صلى الله عليه وآله نزديک بود در موقعيت حساسى نياز به شهادت او درباره غدير بود.


شخصى مانند زيد بن ارقم كه در غدير بالاى سر پيامبرصلى الله عليه وآله شاخه‏ هاى درختان را بالا گرفته بود تا هنگام سخنرانى به آن حضرت برخورد نكند و اين مقدرا به پيامبر صلى الله عليه وآله نزديك بود در موقعيت حساسى نياز به شهادت او درباره غدير بود. در كوفه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از او خواست تا برخيزد و درباره غدير در پيشگاه مردم شهادت دهد. ولى او برنخاست و شهادت نداد و ادعا كرد غدير را فراموش كرده است!!
در [[کوفه]] اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از او خواست تا برخيزد و درباره غدير در پيشگاه مردم شهادت دهد. ولى او برنخاست و شهادت نداد و ادعا كرد غدير را فراموش كرده است!!


اين هشت نفر دنباله ماجراى حارث فهرى بودند كه در روز غدير در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله رسماً عذاب الهى را درخواست كرد و آيه «سأل سائل بعذاب واقع» نازل شد و خداوند با فرستادن سنگ و صاعقه آسمانى و هلاک او بر همگان ثابت كرد كه غدير ريشه الهى دارد و خدا پشتيبان آن است.
اين هشت نفر دنباله ماجراى حارث فهری بودند كه در روز غدير در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسماً عذاب الهى را درخواست كرد و آيه «سأل سائل بعذاب واقع» نازل شد و خداوند با فرستادن سنگ و صاعقه آسمانى و هلاک او بر همگان ثابت كرد كه غدير ريشه الهى دارد و خدا پشتيبان آن است.


پس از ۲۵ سال همان ماجرا به گونه ‏اى ديگر تكرار شد و اينان با اينكه خود را در حضور صاحب غدير اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ ديدند و مى‏ دانستند دروغ مى‏ گويند و نيز مى‏ دانستند كه نفرين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام چوب الهى است و يقيناً بر سرشان خواهد خورد، ولى با اين همه كتمان كردند و لب به شهادت نگشودند.
پس از ۲۵ سال همان ماجرا به گونه ‏اى ديگر تكرار شد و اينان با اينكه خود را در حضور صاحب غدير اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ ديدند و مى‏ دانستند دروغ مى‏ گويند و نيز مى‏ دانستند كه نفرين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام چوب الهى است و يقيناً بر سرشان خواهد خورد، ولى با اين همه كتمان كردند و لب به شهادت نگشودند.