۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
«اللهم... ، العن من غصب وليک حقه و انكر عهده و جحده بعد اليقين و الاقرار بالولاية له يوم اكملت له الدين». | «اللهم... ، العن من غصب وليک حقه و انكر عهده و جحده بعد اليقين و الاقرار بالولاية له يوم اكملت له الدين». | ||
اين فقره از فقرات اواخر دعاست، كه امام | اين فقره از فقرات اواخر دعاست، كه [[امام هادی علیه السلام]] دشمنان خاندان نور را [[لعن]] مى كند: | ||
امام هادى عليه السلام جملات آخر دعا را به لعن ظلمت پرستان و قاتلان خاندان نور اختصاص داده است. در اين جمله پيمان شكنانى را لعن مى كند كه روز غدير حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را به ولايت [[تبریک|تهنیت]] گفتند، و چند ماه بعد همانان | خدايا... ، لعن كن كسانى را كه حق وليّت را غصب كردند، عهد و پيمانش را منكر شدند، بعد از يقين و اقرار به [[ولایت]] حضرتش در روزى كه دين را برايش كامل فرمودى... . | ||
امام هادى عليه السلام جملات آخر دعا را به لعن ظلمت پرستان و قاتلان خاندان نور اختصاص داده است. | |||
در اين جمله پيمان شكنانى را لعن مى كند كه روز غدير حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را به ولايت [[تبریک|تهنیت]] گفتند، و چند ماه بعد همانان [[سقیفه]] را تشكيل دادند! | |||
=== ۲. سوره مائده، آيات ۵۴ - ۵۶ === | === ۲. سوره مائده، آيات ۵۴ - ۵۶ === | ||
امام هادى عليه السلام به واقعه غدير اشاره نموده و مى فرمايد: | امام هادى عليه السلام به واقعه غدير اشاره نموده و مى فرمايد: | ||
و لقد انزل اللَّه تعالى فيک من قبل و هم كارهون: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ ...هُمُ الْغَالِبُونَ»: و حقاً كه خداى تعالى پيش از آن نيز درباره تو نازل فرموده بود در حالى كه آنان | و لقد انزل اللَّه تعالى فيک من قبل و هم كارهون: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ ...هُمُ الْغَالِبُونَ»: و حقاً كه خداى تعالى پيش از آن نيز درباره تو نازل فرموده بود در حالى كه آنان [[کراهت]] داشتند. | ||
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ...» در سه آيه سوره مائده كه امام هادى عليه السلام به آن ها اشاره دارد، مطالبى در شأن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام ذكر شده است، از جمله: | «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ...» در سه آيه سوره مائده كه امام هادى عليه السلام به آن ها اشاره دارد، مطالبى در شأن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام ذكر شده است، از جمله: | ||
على عليه السلام سردسته گروهى است كه خدا را دوست دارند و خدا آنان را دوست دارد. در برابر مؤمنان فروتن و نسبت به كافران سخت گيرند، در راه خدا جهاد مى كنند و از ملامت سرزنش كنندگان نمى هراسند. | على عليه السلام سردسته گروهى است كه خدا را دوست دارند و خدا آنان را دوست دارد. | ||
در برابر مؤمنان فروتن و نسبت به كافران سخت گيرند، در راه خدا جهاد مى كنند و از ملامت سرزنش كنندگان نمى هراسند. | |||
على عليه السلام پس از خدا و رسول، ولىّ مومنان است. | على عليه السلام پس از خدا و رسول، ولىّ مومنان است. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۸: | ||
پيروان حضرتش «حزب الله» اند كه پيروزمندان اند. | پيروان حضرتش «حزب الله» اند كه پيروزمندان اند. | ||
كراهت ديگران از نزول اين آيات در شأن اميرالمؤمنين عليه السلام هنوز هم بارز و آشكار است. جنگ هاى صدر اسلام را «جنگ ردّه» و طرف هاى جنگ را «مرتدّين» ناميدند. تا آيه اول « مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ » را درباره دوستان خود بدانند.<ref>در اين مورد مراجعه شود به كتاب: نصوص الردة فى تاريخ الطبرى (محمدحسن آل ياسين)، و نيز كتب علامه سيد مرتضى عسكرى.</ref> | كراهت ديگران از نزول اين آيات در شأن اميرالمؤمنين عليه السلام هنوز هم بارز و آشكار است. جنگ هاى صدر [[اسلام]] را «جنگ ردّه» و طرف هاى جنگ را «مرتدّين» ناميدند. | ||
تا آيه اول « مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ » را درباره دوستان خود بدانند.<ref>در اين مورد مراجعه شود به كتاب: نصوص الردة فى تاريخ الطبرى (محمدحسن آل ياسين)، و نيز كتب علامه سيد مرتضى عسكرى.</ref> | |||
بسيار دست و پا زدند تا آيه ولايت را - كه در حين تصدّق على عليه السلام به سائل در حال ركوع نازل شد - در شأن حضرتش ندانند، كه كتب تفسيرى آن ها گواه اين مدّعاست. | بسيار دست و پا زدند تا آيه ولايت را - كه در حين تصدّق على عليه السلام به سائل در حال ركوع نازل شد - در شأن حضرتش ندانند، كه كتب تفسيرى آن ها گواه اين مدّعاست. | ||
و براى «حزب الله» معانى مختلفى پيش آوردند كه در همان كتب و تفاسير موجود است و همه آن معانى جزئى از مصداق حزب الله هستند، اما هيچ كدام جامعيت و شمول ندارد. تنها معنى جامع و مانع همان است كه امام هادى عليه السلام بيان نموده است. | و براى «حزب الله» معانى مختلفى پيش آوردند كه در همان كتب و تفاسير موجود است و همه آن معانى جزئى از مصداق [[حزب الله]] هستند، اما هيچ كدام جامعيت و شمول ندارد. | ||
تنها معنى جامع و مانع همان است كه امام هادى عليه السلام بيان نموده است. | |||
=== ۳. سوره مائده، آيه ۶۷ (آيه تبليغ) === | === ۳. سوره مائده، آيه ۶۷ (آيه تبليغ) === | ||
اين آيه مشهور غدير را امام هادى عليه السلام با تفصيلى گويا بيان نموده است، كه ما به نقل مضمون آن به اختصار بسنده مى كنيم: | اين آيه مشهور غدير را امام هادى عليه السلام با تفصيلى گويا بيان نموده است، كه ما به نقل مضمون آن به اختصار بسنده مى كنيم: | ||
[[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] درباره على عليه السلام دعاهايى مى فرمود. خداى تعالى اين دعاها را مستجاب فرمود و بيان داشت كه به ولايت او پس از حضرتت رضايت دارم.<ref>مانند احاديثى كه ذيل آيات ۲۵ تا ۳۴ سوره طه روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه وآله دعا كرد تا خداوند على عليه السلام را وزير و برادر او قرار دهد، و خداوند مستجاب فرمود.</ref> | |||
پس به حضرتش امر فرمود به جهت اعلاء شأن اميرالمؤمنين عليه السلام و باطل كردن سخنان بيهوده و قطع عذرها، اين نعمت را اظهار كند. | |||
پيامبر صلى الله عليه وآله مى خواست از فتنه فاسقان و [[منافقین|منافقان]] - كه دشمن على عليه السلام بودند - بر حذر باشد. در اين هنگام آيه غدير نازل شد و پيامبر صلى الله عليه و آله را امان داد. | |||
در اين جا بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله زحمت آن مسير طولانى را به خود پذيرفت، و در گرماى ظهر به پا خاست و خطبه خواند. | |||
پس آن گاه كسانى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله [[ایمان]] آورند كم بودند و شمار زيادى از مردم جز در مسير زيان كارى پيش نرفتند. | |||
تا اين جا كلام امام هادى عليه السلام بود كه مضمون آن به اختصار آورده شد. در اين جا جاى اين سؤال باقى است كه چرا مردم با وجود آن [[بیعت]] تاريخى، اين همه به ولايت پشت كردند؟ | تا اين جا كلام امام هادى عليه السلام بود كه مضمون آن به اختصار آورده شد. در اين جا جاى اين سؤال باقى است كه چرا مردم با وجود آن [[بیعت]] تاريخى، اين همه به ولايت پشت كردند؟ | ||
بازگويى اين پرسش و پاسخ نيز مفيد است: محمود بن لبيد گويد: پس از شهادت رسول خدا صلى الله عليه و آله، حضرت فاطمه عليها السلام بر سر قبور شهدا مى رفت و بر سر قبر حمزه سيدالشهداء مى گريست. روزى در آن محل به خدمت حضرتش رسيدم... ، و پرسيدم: اى بانوى من، از شما مسئله اى مى پرسم كه در سينه ام موج مى زند. | بازگويى اين پرسش و پاسخ نيز مفيد است: محمود بن لبيد گويد: | ||
پس از شهادت رسول خدا صلى الله عليه و آله، حضرت فاطمه عليها السلام بر سر قبور شهدا مى رفت و بر سر قبر حمزه سيدالشهداء مى گريست. | |||
روزى در آن محل به خدمت حضرتش رسيدم... ، و پرسيدم: اى بانوى من، از شما مسئله اى مى پرسم كه در سينه ام موج مى زند. | |||
فرمود: بپرس. گفتم: آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله قبل از وفاتش بر [[امامت]] على عليه السلام تصريح فرمود؟ فرمود: شگفتا ! آيا روز غدير خم را فراموش كرديد؟ | فرمود: بپرس. گفتم: آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله قبل از وفاتش بر [[امامت]] على عليه السلام تصريح فرمود؟ فرمود: شگفتا ! آيا روز غدير خم را فراموش كرديد؟ | ||
پس از بيانات ديگر فرمود: به خدا قسم اگر حق را نزد اهلش وا مى گذاردند و عترت پيامبرشان را پيروى مى كردند، هيچ گاه دو نفر درباره خداى تعالى اختلاف نمى كردند، و (حق را) آيندگان از گذشتگان به ارث مى بردند، تا آنگاه كه قائم ما - نهمين از نسل | پس از بيانات ديگر فرمود: | ||
به خدا قسم اگر حق را نزد اهلش وا مى گذاردند و عترت پيامبرشان را پيروى مى كردند، هيچ گاه دو نفر درباره خداى تعالى اختلاف نمى كردند، و (حق را) آيندگان از گذشتگان به ارث مى بردند، تا آنگاه كه قائم ما - نهمين از نسل [[امام حسین علیه السلام|حسین علیه السلام]]- قيام كند. | |||
اما آن را كه خدا مؤخّر قرار دهد مقدّم داشتند، و آن را كه خدا مقدّم داشته پشت سر گذاردند... .<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳۵۲-۳۵۴. كفاية الاثر: ص ۱۹۹.</ref> | |||
اين پرسش و پاسخ زمانى انجام مى گيرد كه از اين واقعه تاريخى و شكوهمند، با آن همه مقدمه و مؤخّره بياد ماندنى، هنوز يک سال نگذشته است. | |||
آيا بانوى بانوان حق ندارد از اين گونه سؤال ها اظهار شگفتى كند؟! | |||
جملات بعدى دخت پيامبر عليها السلام نيز [[تفسیر]] آيه اى است كه قبل از آيه غدير بيان شده است: | |||
و اگر آنان تورات و انجيل و آن چه را كه از جانب پروردگارشان به آنان فرستاده شده را به پا مى داشتند، همانا از بالاى سر و از زير پاهاى خود (بركات الهى را) مى خوردند... .<ref>مائده / ۶۶ .</ref> | |||
آيا اين آيه كريمه تعريض و كنايتى به امت اسلام نيست؟ مگر پيامبر صلى الله عليه و آله بارها نفرموده بود كه تمام حركات امت هاى گذشته به دست اين امت تكرار خواهد شد؟ | |||
رفتار بنى اسرائيل با تورات و هارون، و رفتار نصارى با انجيل و حواريون چگونه بود؟<ref>تفصيل اين كلام در كتاب كفاية الخصام: ج ۶ و ۷ آمده است. كفاية الخصام، ترجمه غاية المرام، شرح و تحقيق و تعليقات: محمدحسين صفاخواه، چاپ انتشارات آمه، تهران. و نيز مراجعه شود به: مقاله مرحوم سيد عبدالعزيز طباطبائى كه در آن كتاب آمده است.</ref> | |||
=== ۴. سوره انعام، آيه ۱۵۳ === | === ۴. سوره انعام، آيه ۱۵۳ === | ||
امام هادى عليه السلام مى فرمايد: و شهادت مى دهم كه تويى معناى كلام خداى عزيز رحيم: «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ». به خدا قسم گمراه شد و گمراه كرد هر كس كه جز تو را پيروى كرد، و از حق منحرف شد هر كس با تو دشمنى ورزيد. | امام هادى عليه السلام مى فرمايد: و شهادت مى دهم كه تويى معناى كلام خداى عزيز رحيم: | ||
«وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ». به خدا قسم گمراه شد و گمراه كرد هر كس كه جز تو را پيروى كرد، و از حق منحرف شد هر كس با تو دشمنى ورزيد. | |||
صراط مستقيم الهى اميرالمؤمنين عليه السلام است، و راه روشن به سوى قرب الهى اطاعت و ولايت او است. او نور است و جز او هر چه هست ظلمت. اين بيان عقل و نقل قطعى است و اغراق و مبالغه و تعصّب در آن راه ندارد، و تفصيل را در كتب فراوان امامت بايد يافت. | صراط مستقيم الهى اميرالمؤمنين عليه السلام است، و راه روشن به سوى قرب الهى اطاعت و ولايت او است. او نور است و جز او هر چه هست ظلمت. اين بيان عقل و نقل قطعى است و اغراق و مبالغه و تعصّب در آن راه ندارد، و تفصيل را در كتب فراوان امامت بايد يافت. | ||
خط ۵۶: | خط ۸۸: | ||
يک سؤال باقى می ماند و آن اين كه: با اين بيان، روايات ديگر را كه صراط مستقيم را به معنى توحيد، قرآن، دين، نبوت و غيره گرفته اند چگونه بپذيريم؟ | يک سؤال باقى می ماند و آن اين كه: با اين بيان، روايات ديگر را كه صراط مستقيم را به معنى توحيد، قرآن، دين، نبوت و غيره گرفته اند چگونه بپذيريم؟ | ||
جواب اين سؤال در بيان امام صادق عليه السلام است كه فرمود: قرآن را ظاهرى است و باطنى. تمام آن چه در قرآن حرام اعلام شده ظاهر، و باطن آن ائمه جور است. و تمام آنچه خداى تعالى در كتابش حلال دانسته ظاهر، و مراد از آن ها در باطن ائمه حق مى باشد.<ref>نور الثقلين: ج ۲ ص ۲۵ ح ۸۹ . بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۰۱، همين مضمون را با تفصيل بيشتر از امام كاظم عليه السلام روايت كرده است.</ref> | جواب اين سؤال در بيان امام صادق عليه السلام است كه فرمود: قرآن را ظاهرى است و باطنى. تمام آن چه در قرآن حرام اعلام شده ظاهر، و باطن آن ائمه جور است. | ||
و تمام آنچه خداى تعالى در كتابش حلال دانسته ظاهر، و مراد از آن ها در باطن ائمه حق مى باشد.<ref>نور الثقلين: ج ۲ ص ۲۵ ح ۸۹ . بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۰۱، همين مضمون را با تفصيل بيشتر از امام كاظم عليه السلام روايت كرده است.</ref> | |||
روح دين و جهت دهنده به تمام معالم و معارف دينى، به ويژه توحيد و نبوت و معاد، امر امامت و ولايت و پيروى ائمه حق است. | روح دين و جهت دهنده به تمام معالم و معارف دينى، به ويژه توحيد و نبوت و معاد، امر امامت و ولايت و پيروى ائمه حق است. | ||
خط ۶۲: | خط ۹۶: | ||
بررسى صحاح ستّه و آنچه كه در آن ها آمده و مقايسه آن ها با كتب گران قدر شيعه گوياى همين نكته است. كتاب «سيرى در صحيحين»<ref>تأليف: هاشم هريسى - محمد صادق نجمى.</ref> و بخش هايى از كتاب «شب هاى پيشاور»<ref>تأليف مرحوم سيد محمد سلطان الواعظين شيرازى.</ref> و كتاب «نقش ائمه در احياء دين»<ref>تأليف محقق سيد مرتضى عسكرى، از جمله جلد دوازدهم.</ref>، تا حدى به اين مهم پرداخته اند. البته در اين مقام ناگفته هاى فراوانى باقى است. | بررسى صحاح ستّه و آنچه كه در آن ها آمده و مقايسه آن ها با كتب گران قدر شيعه گوياى همين نكته است. كتاب «سيرى در صحيحين»<ref>تأليف: هاشم هريسى - محمد صادق نجمى.</ref> و بخش هايى از كتاب «شب هاى پيشاور»<ref>تأليف مرحوم سيد محمد سلطان الواعظين شيرازى.</ref> و كتاب «نقش ائمه در احياء دين»<ref>تأليف محقق سيد مرتضى عسكرى، از جمله جلد دوازدهم.</ref>، تا حدى به اين مهم پرداخته اند. البته در اين مقام ناگفته هاى فراوانى باقى است. | ||
خلاصه اين كه صراط مستقيم يكى است؛ همان كه در هر نماز واجب و مستحب سلوک آن را از خداى تعالى طلب مى كنيم. غير از اين صراط مستقيم، هر چه هست «سَبيل» هاى ديگر و راه هاى ضلالت اند. | خلاصه اين كه صراط مستقيم يكى است؛ همان كه در هر نماز واجب و مستحب سلوک آن را از خداى تعالى طلب مى كنيم. | ||
غير از اين صراط مستقيم، هر چه هست «سَبيل» هاى ديگر و راه هاى ضلالت اند. | |||
=== ۵. سوره انفال، آيه ۷ === | === ۵. سوره انفال، آيه ۷ === | ||
[[امام هادی علیه السلام]] در ضمن بيان مواقف مشهور و روزهاى زبان زد زندگى پرافتخار على عليه السلام به روز | [[امام هادی علیه السلام]] در ضمن بيان مواقف مشهور و روزهاى زبان زد زندگى پرافتخار على عليه السلام به روز [[خیبر]] مى رسد: | ||
«و يوم خيبر اذ اظهر الله خور المنافقين و قطع دابر الكافرين و الحمد لله رب العالمين»: | |||
«و روز خيبر، كه خداوند سستى منافقين را ظاهر ساخت وريشه كافران را قطع كرد. سپاس خداى راست، پروردگار جهانيان». | |||
فتح خيبر رویدادى مهم بود؛ از جهت رشادت و دلاورى مولى الموالى عليه السلام از يک سو، و جبن و فرار مدعيان از سوى ديگر. | |||
اما مهم تر از آن، ظهور و بروز حديث نبوى بود كه حضرتش در جنگ خيبر فرمود: فردا رايت را به دست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش هم او را دوست دارند. | |||
پيشروى است كه فرّار نيست. باز نمى گردد تا آن گاه كه خدا فتح را به دست او عملى سازد.<ref>الغدير: ج ۷ ص ۲۰۰-۲۰۶ و ج ۱ ص ۳۸-۴۲.</ref> | |||
فردايش افرادى خود را نامزد كردند، غافل از اين كه اين امر امر الهى است و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز مجرى فرمان. | |||
معناى اين حديث آن است كه تنها كسى كه به تمام و كمال محبّ و محبوب خدا و رسول صلى الله عليه و آله است هجوم برنده و غير فرّار است، و او جز حضرت اسدالله الغالب عليه السلام كسى نيست. | |||
به تعبير علامه شيخ محمد حسن مظفر: «أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا ...»؟ | |||
به روايت مفسران، روزى وليد بن عقبه بر على عليه السلام افتخار مى كرد و مى گفت: من خوش زبان تر از تو هستم، و شمشيرم از تو برنده تر است. | |||
حضرت فرمود: ساكت باش كه فاسقى. آيه شريفه نازل شد، و اميرالمؤمنين عليه السلام را مؤمن و وليد را فاسق معرفى كرد.<ref>الغدير: ج ۲ ص ۴۶ و ج ۸ ص ۲۷۴ - ۲۷۶.</ref> | |||
درباره اين آيه شريفه و اين مقايسه، هيچ نمى گوئيم، مگر اشاره اى به مظلوميت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام. آن هم از زبان وحى كه در كام حضرتش بود، كه در دردنامه | درباره اين آيه شريفه و اين مقايسه، هيچ نمى گوئيم، مگر اشاره اى به مظلوميت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام. آن هم از زبان وحى كه در كام حضرتش بود، كه در دردنامه [[خطبه شقشقیّه|شقشقیّه]] مى فرمايد: | ||
حتى صرت اقرن الى هذه النظائر<ref>نهج البلاغه: ص ۴۹، خطبه سوم.</ref>: كار به آن جا رسيد كه با اين اشخاص هم رديف شده ام! | |||
=== ۶. سوره احزاب، آيه ۶ === | === ۶. سوره احزاب، آيه ۶ === | ||
امام هادى عليه السلام مى فرمايد: جعلکَ اولى بالمؤمنين من انفسهم كما جعله الله كذلکَ. و در موضعى ديگر به [[حدیث غدیر]] اشاره مى فرمايد كه: ثم قال: الست اولى بالمؤمنين من انفسهم؟ فقالوا: بلى. فأخذ بيدکَ و قال: | امام هادى عليه السلام مى فرمايد: جعلکَ اولى بالمؤمنين من انفسهم كما جعله الله كذلکَ. | ||
و در موضعى ديگر به [[حدیث غدیر]] اشاره مى فرمايد كه: ثم قال: الست اولى بالمؤمنين من انفسهم؟ فقالوا: بلى. فأخذ بيدکَ و قال: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِىٌّ مَوْلَاهُ... . | |||
درباره اين آيه شريفه و ارتباط آن با حديث غدير توضيحى كوتاه لازم است: | درباره اين آيه شريفه و ارتباط آن با حديث غدير توضيحى كوتاه لازم است: | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۵۴: | ||
تأويل معناى حديث. | تأويل معناى حديث. | ||
در مورد حديث غدير، تواتر خبر چنان بود كه هيچ راهى براى انكار نبود.<ref>حديث غدير در كتاب الغدير علامه امينى: ج ۱ ص ۱۴-۱۶، از صد و ده صحابى، و در تعليقه صحيفة الامام الرضا عليه السلام، چاپ مدرسة الامام المهدى عليه السلام: ص ۱۷۲-۲۲۵، از صد و شصت و هفت صحابى روايت شده است. چنين تواترى در مورد كمتر حديثى ديده مىشود، چرا كه اين راويان از بلاد مختلف و قبايل گوناگون هستند، و به هيچ وجه احتمال توطئه آنها بر جعل حديث نمىرود. علاوه بر قرائن تاريخى ديگر كه در كتب مفصل مربوط مورد بحث قرار گرفته است.</ref> تنها راهى كه براى انكار باقى مانده بود، تأويل معناى حديث بود، كه اين تأويل هم با استفاده از معانى مختلف كلمه «مولى» انجام شد. براى لفظ «مولى» در كتب لغت، تا بيست و شش معنى ثبت شده كه به دليل قرائن عديده، هيچ كدام جز «سرپرست و اولى به مؤمنين از نفس آن ها» در اين حديث نمى تواند مورد قبول باشد.<ref>اين بحث را در منابع مختلف مى تواند دنبال كرد. از جمله: الغدير: ج ۱ ص ۳۴۰-۴۰۰. عبقات الانوار: مجلد حديث غدير. معنى حديث الغدير (سيد مرتضى خسروشاهى، چاپ ۱۳۹۸، قم) . رسالة فى معنى المولى (شيخ مفيد) كه در ضمن مجموعه «عدة رسائل» او چاپ شده است. فيض القدير (محدث قمى) خلاصه مجلد غدير از عبقات الانوار. غاية المرام: باب ۱۶ و ۱۷. كفاية الخصام: ج ۶ و ۷. كشف المهم (محدث بحرانى).</ref> اين تحريف معنوى، از همان زمان صدر اسلام آغاز شد. به شهادت احاديثى كه موجود است، از امام | در مورد حديث غدير، تواتر خبر چنان بود كه هيچ راهى براى انكار نبود.<ref>حديث غدير در كتاب الغدير علامه امينى: ج ۱ ص ۱۴-۱۶، از صد و ده صحابى، و در تعليقه صحيفة الامام الرضا عليه السلام، چاپ مدرسة الامام المهدى عليه السلام: ص ۱۷۲-۲۲۵، از صد و شصت و هفت صحابى روايت شده است. چنين تواترى در مورد كمتر حديثى ديده مىشود، چرا كه اين راويان از بلاد مختلف و قبايل گوناگون هستند، و به هيچ وجه احتمال توطئه آنها بر جعل حديث نمىرود. علاوه بر قرائن تاريخى ديگر كه در كتب مفصل مربوط مورد بحث قرار گرفته است.</ref> | ||
تنها راهى كه براى انكار باقى مانده بود، تأويل معناى حديث بود، كه اين تأويل هم با استفاده از معانى مختلف كلمه «مولى» انجام شد. | |||
براى لفظ «مولى» در كتب لغت، تا بيست و شش معنى ثبت شده كه به دليل قرائن عديده، هيچ كدام جز «سرپرست و اولى به مؤمنين از نفس آن ها» در اين حديث نمى تواند مورد قبول باشد.<ref>اين بحث را در منابع مختلف مى تواند دنبال كرد. از جمله: الغدير: ج ۱ ص ۳۴۰-۴۰۰. عبقات الانوار: مجلد حديث غدير. معنى حديث الغدير (سيد مرتضى خسروشاهى، چاپ ۱۳۹۸، قم) . رسالة فى معنى المولى (شيخ مفيد) كه در ضمن مجموعه «عدة رسائل» او چاپ شده است. فيض القدير (محدث قمى) خلاصه مجلد غدير از عبقات الانوار. غاية المرام: باب ۱۶ و ۱۷. كفاية الخصام: ج ۶ و ۷. كشف المهم (محدث بحرانى).</ref> | |||
اين تحريف معنوى، از همان زمان صدر اسلام آغاز شد. به شهادت احاديثى كه موجود است، از [[امام سجّاد علیه السلام|امام سجاد]]، [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] و [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکری علیهم السلام]] اين سؤال مطرح شد. | |||
== آيه «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»<ref>آل عمران / ۸ . غدير در قرآن: ج ۳ ص ۴۰۱-۴۰۳.</ref> == | == آيه «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»<ref>آل عمران / ۸ . غدير در قرآن: ج ۳ ص ۴۰۱-۴۰۳.</ref> == | ||
يكى از جلوه هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آنها به تبيين و [[تفسیر]] آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است. در بسيارى از دعاها و زيارات - به خصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است - ناگفته هايى از مسئله غدير به چشم مى خورد، كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى شود. در مواردى شأن نزول آيات، و در مواردى استشهاد به آيه هاى [[قرآن]]، و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. | يكى از جلوه هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آنها به تبيين و [[تفسیر]] آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است. | ||
در بسيارى از دعاها و زيارات - به خصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است - ناگفته هايى از مسئله غدير به چشم مى خورد، كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى شود. | |||
در مواردى شأن نزول آيات، و در مواردى استشهاد به آيه هاى [[قرآن]]، و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. | |||
از جمله اين موارد است: | از جمله اين موارد است: | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۷۳: | ||
«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»: | «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»: | ||
«پرودگارا، قلبهاى ما را دچار تاريكى مفرما بعد از آن كه ما را | «پرودگارا، قلبهاى ما را دچار تاريكى مفرما بعد از آن كه ما را [[هدایت]] كرده اى، و از پيشگاه خود رحمتى بر ما فرودآور، كه تو بخشاينده هستى». | ||
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»<ref>مائده / ۳.</ref>: | «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»<ref>مائده / ۳.</ref>: | ||
«امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم». | «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و [[اسلام]] را به عنوان دين شما راضى شدم». | ||
اين آيه و زيارت مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است: | اين آيه و زيارت مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است: | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۸۴: | ||
در فرازى از زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير مى خوانيم:اللَّهُمَّ انّى اسأَلُكَ ... ، انْ تَجْعَلَنى فى هذَا الْيَوْمِ الَّذى عَقَّدْتَ فيهِ لِوَلِيِّکَ الْعَهْدَ فى اعْناقِ خَلْقِکَ وَ اكْمَلْتَ لَهُمُ الدّينَ، مِنَ الْعارِفينَ بِحُرْمَتِهِ وَ الْمُقِرّينَ بِفَضْلِهِ ... . اللَّهُمَّ فَكَما جَعَلْتَهُ عيدَکَ الاكْبَرَ وَ سَمَّيْتَهَ فِى السَّماءِ يَوْمَ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ فِى الارْضِ يَوْمَ الْميثاقَ الْمأخُوذَ وَ الْجَمْعِ الْمَسْؤُولِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْرِرْ بِهِ عُيُونَنا وَ اجْمِعْ بِهِ شَمْلَنا وَ لا تُضِلَّنا بَعْدَ اذْ هَدَيْتَنا وَ اجْعَلْنا لِانْعُمِکَ مِنَ الشّاكِرينَ يا ارْحَمَ الرّاحِمينَ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰-۳۶۸.</ref>: | در فرازى از زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير مى خوانيم:اللَّهُمَّ انّى اسأَلُكَ ... ، انْ تَجْعَلَنى فى هذَا الْيَوْمِ الَّذى عَقَّدْتَ فيهِ لِوَلِيِّکَ الْعَهْدَ فى اعْناقِ خَلْقِکَ وَ اكْمَلْتَ لَهُمُ الدّينَ، مِنَ الْعارِفينَ بِحُرْمَتِهِ وَ الْمُقِرّينَ بِفَضْلِهِ ... . اللَّهُمَّ فَكَما جَعَلْتَهُ عيدَکَ الاكْبَرَ وَ سَمَّيْتَهَ فِى السَّماءِ يَوْمَ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ فِى الارْضِ يَوْمَ الْميثاقَ الْمأخُوذَ وَ الْجَمْعِ الْمَسْؤُولِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْرِرْ بِهِ عُيُونَنا وَ اجْمِعْ بِهِ شَمْلَنا وَ لا تُضِلَّنا بَعْدَ اذْ هَدَيْتَنا وَ اجْعَلْنا لِانْعُمِکَ مِنَ الشّاكِرينَ يا ارْحَمَ الرّاحِمينَ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰-۳۶۸.</ref>: | ||
خدايا از تو مى خواهم مرا در اين روزى كه براى وليت عهدى بر گردن خلقت بسته اى و دين را برايشان كامل كرده اى، مرا از عارفين به حرمت آن و اقرار كنندگان به فضيلت آن قرار دهى ... . خدايا همان گونه كه آن را عيد بزرگ خود قرار | خدايا از تو مى خواهم مرا در اين روزى كه براى وليت عهدى بر گردن خلقت بسته اى و دين را برايشان كامل كرده اى، مرا از عارفين به حرمت آن و اقرار كنندگان به فضيلت آن قرار دهى ... . | ||
خدايا همان گونه كه آن را عيد بزرگ خود قرار داده اى و در آسمان روز عهد معهود و در زمين روز پيمان گرفته شده و اجتماع سؤال شونده نام گذارى كرده اى، بر محمد و آل محمد درود فرست و چشم ما را بدان روشن فرما و كارهاى ما را به بركت آن منظم فرما و بعد از هدايت ما را گمراه مفرما و ما را نسبت به نعمت هايت از شاكران قرار ده، اى رحم كننده ترين رحم كنندگان. | |||
=== نتيجه اعتقادى === | === نتيجه اعتقادى === | ||
در اين فراز از زيارت غديريه دو آيه به اشاره آمده است: يكى | در اين فراز از زيارت غديريه دو آيه به اشاره آمده است: | ||
يكى [[آیه اکمال و شبهات ابن کثیر|آیه اکمال]] است كه فراز اول آن به صورت خطاب و آوردن الف و لام بر سر كلمه «دين» به جاى ضمير آخر آن ذكر شده است، و با عبارت «اكْمَلْتَ لَهُمُ الدّينَ» آمده است. | |||
ديگرى آيه هشتم سوره آل عمران است كه با تغيير كلمه «لا تُزِغْ» به «لا تُضِلَّنا» ذكر شده و به صورت «لا تُضِلَّنا بَعْدَ اذْ هَدَيْتَنا» آمده است. | |||
آن چه از اين قسمت زيارت استفاده مىشود دو نكته است: | آن چه از اين قسمت زيارت استفاده مىشود دو نكته است: | ||
==== الف) عقد و پيمان در غدير ==== | ==== الف) عقد و پيمان در غدير ==== | ||
تأكيد بر اين كه در روز [[غدیر]] به عنوان | تأكيد بر اين كه در روز [[غدیر]] به عنوان «[[کمال دین]]» از مردم پيمان گرفته شد نقطه حساس اين فراز است. | ||
دو سوى اين پيمان از يک سو مردم و از سوى ديگر ولى خداست، كه در اين فراز با تعبير ظريفى بيان شده است. در يک نگاه مى فرمايد: | |||
«عَقَّدْتَ فيهِ لِوَلِيِّکَ الْعَهْدَ»، يعنى در چنين روزى براى وليت عهد و پيمان بستى، و در نگاه ديگر مى فرمايد: «فى اعْناقِ خَلْقِکَ»، يعنى اين عهد و پيمان را بر گردن مخلوقات قرار دادى. | |||
از همين جا نتيجه می گيرد كه نام روز غدير در آسمان ها «روز عهد معود»، و در زمين «روز ميثاق گرفته شده» و «روز جمع مسئول» است. | |||
==== ب) درخواست كمک و مواظبت ==== | ==== ب) درخواست كمک و مواظبت ==== | ||
خط ۱۳۸: | خط ۲۱۰: | ||
== آيه «ما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِيلٌ»<ref>هود / ۴۰. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۴۰۷-۴۱۳.</ref> == | == آيه «ما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِيلٌ»<ref>هود / ۴۰. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۴۰۷-۴۱۳.</ref> == | ||
يكى از جلوه هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آن ها به تبيين و [[تفسیر]] آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است. در بسيارى از دعاها و زيارات - به خصوص آن چه مربوط به شب و روز غدير است - ناگفته هايى از مسئله غدير به چشم مى خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى شود. در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه هاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. از جمله اين موارد است: | يكى از جلوه هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آن ها به تبيين و [[تفسیر]] آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است. | ||
در بسيارى از دعاها و زيارات - به خصوص آن چه مربوط به شب و روز غدير است - ناگفته هايى از مسئله غدير به چشم مى خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى شود. | |||
در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه هاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. از جمله اين موارد است: | |||
«ما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِيلٌ»: «همراه او جز گروه اندكى | «ما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِيلٌ»: «همراه او جز گروه اندكى [[ایمان]] نياوردند». | ||
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»<ref>مائده / ۶۷ .</ref>: | «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»<ref>مائده / ۶۷ .</ref>: | ||
خط ۱۵۷: | خط ۲۳۳: | ||
=== متن زيارت === | === متن زيارت === | ||
امام | [[امام هادی علیه السلام]] در فرازى از زيارت [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] كه شخصاً در نجف در حرم شريف آن حضرت انشا نموده، چنين فرموده است: | ||
انَّ اللهَ تَعالَى اسْتَجابَ لِنَبِيِّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله فيکَ دَعْوَتَهُ، ثُمَّ امَرَهُ بِاظْهارِ ما اوْلاکَ لِامَّتِهِ اعْلاءً لِشَأْنِکَ وَ اعْلاناً لِبُرْهانِکَ وَ دَحْضاً لِلاباطيلِ وَ قَطْعاً لِلْمَعاذيرِ. فَلَمّا اشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفاسِقينَ وَ اتَّقى فيکَ الْمُنافِقينَ اوْحى الَيْهِ رَبُّ الْعالَمينَ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ». | انَّ اللهَ تَعالَى اسْتَجابَ لِنَبِيِّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله فيکَ دَعْوَتَهُ، ثُمَّ امَرَهُ بِاظْهارِ ما اوْلاکَ لِامَّتِهِ اعْلاءً لِشَأْنِکَ وَ اعْلاناً لِبُرْهانِکَ وَ دَحْضاً لِلاباطيلِ وَ قَطْعاً لِلْمَعاذيرِ. فَلَمّا اشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفاسِقينَ وَ اتَّقى فيکَ الْمُنافِقينَ اوْحى الَيْهِ رَبُّ الْعالَمينَ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ». | ||
فَوَضَعَ عَلى نَفْسِهِ اوْزارَ الْمَسيرِ وَ نَهَضَ فى رَمْضاءِ الْهَجيرِ فَخَطَبَ وَ اسْمَعَ وَ نادى فَابْلَغَ، ثُمَّ سَأَلَهُمْ اجْمَعَ فَقالَ: هَلْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللّهُمَّ بَلى فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ. ثُمَّ قالَ: الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ فَقالُوا: بَلى فَأَخَذَ بِيَدِکَ وَ قالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». فَما آمَنَ بِما انْزَلَ اللَّهُ فيکَ عَلى نَبِيِّهِ الاّ قَليلٌ وَ لا زادَ اكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ<ref>عوالم العلوم: ج | فَوَضَعَ عَلى نَفْسِهِ اوْزارَ الْمَسيرِ وَ نَهَضَ فى رَمْضاءِ الْهَجيرِ فَخَطَبَ وَ اسْمَعَ وَ نادى فَابْلَغَ، ثُمَّ سَأَلَهُمْ اجْمَعَ فَقالَ: هَلْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللّهُمَّ بَلى فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ. ثُمَّ قالَ: الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ فَقالُوا: بَلى فَأَخَذَ بِيَدِکَ وَ قالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». فَما آمَنَ بِما انْزَلَ اللَّهُ فيکَ عَلى نَبِيِّهِ الاّ قَليلٌ وَ لا زادَ اكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۷. الاقبال: ص ۴۷۵.</ref>: | ||
خداوند تعالى دعاى پيامبرش صلى الله عليه و آله را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلند مرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد، و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بي جا را ريشه كن كرده باشد. | خداوند تعالى دعاى پيامبرش صلى الله عليه و آله را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلند مرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد، و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بي جا را ريشه كن كرده باشد. | ||
آن گاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از | آن گاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از [[منافقین]] درباره تو ترسيد، پروردگار جهان به او چنين وحى كرد: | ||
«اى پيامبر، برسان آن چه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ می كند». | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله سختىِ سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپاخاست و خطبه اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. | |||
سپس از همه آن ها پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. | |||
سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ام؟ گفتند: آرى. پس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: | |||
هر كس من صاحب اختيار او بوده ام اين على صاحب اختيار اوست. | |||
خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند. | |||
ولى به آن چه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيان كارى براى خود زياد نكردند. | ولى به آن چه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيان كارى براى خود زياد نكردند. | ||
خط ۱۷۶: | خط ۲۶۰: | ||
در اين فراز از زيارت غدير چهار آيه قرآن مطرح شده است: | در اين فراز از زيارت غدير چهار آيه قرآن مطرح شده است: | ||
يک آيه عيناً آورده شده كه همان آيه تبليغ است. آيه ديگر «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ» است كه در قالب كلام پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به مردم ذكر شده و كلمه اول آن از لسان حضرت به صورت «الَسْتُ اوْلى...» آمده است. آيه سوم «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَليلٌ» است كه به صورت [[تفسیر]] شده مورد ايمان مطرح شده، و آخرين آيه از سوره هود است كه قسمت آخر آن از جمله «فَما تَزِيدُونَنِى غَيْرَ تَخْسِيرٍ» به صورت «وَ لا زادَ اكْثَرُهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ» ذكر شده است. | يک آيه عيناً آورده شده كه همان آيه تبليغ است. آيه ديگر «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ» است كه در قالب كلام پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به مردم ذكر شده و كلمه اول آن از لسان حضرت به صورت «الَسْتُ اوْلى...» آمده است. | ||
آيه سوم «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَليلٌ» است كه به صورت [[تفسیر]] شده مورد ايمان مطرح شده، و آخرين آيه از سوره هود است كه قسمت آخر آن از جمله «فَما تَزِيدُونَنِى غَيْرَ تَخْسِيرٍ» به صورت «وَ لا زادَ اكْثَرُهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ» ذكر شده است. | |||
اين فراز از زيارت غديريه هشت جهت بسيار مهم از واقعه غدير را موشكافى كرده است كه در منابع ديگر به چشم نمى خورد: | اين فراز از زيارت غديريه هشت جهت بسيار مهم از واقعه غدير را موشكافى كرده است كه در منابع ديگر به چشم نمى خورد: | ||
==== الف) غدير استجابت دعاى رسول صلى الله عليه و آله ==== | ==== الف) غدير استجابت دعاى رسول صلى الله عليه و آله ==== | ||
يكى از نكاتى كه در هيچ منبع ديگرى به چشم نمى خورد و به بركت كلام امام | يكى از نكاتى كه در هيچ منبع ديگرى به چشم نمى خورد و به بركت كلام [[امام هادی علیه السلام]] در زيارت غدير از آن اطلاع يافته ايم اين است كه مراسم غدير تكليفى سخت از جانب خداوند بر پيامبر صلى الله عليه و آله نبوده، بلكه اين دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله و درخواست آن حضرت از درگاه الهى بوده كه چنين برنامه اى انجام شود؛ و در واقع خداوند دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله را اجابت فرمود. | ||
در فراز اولِ آن چه نقل شد اين عبارت صريح را در اين باره مى بينيم: خداوند دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله را درباره تو اجابت كرد و در نتيجه به او امر كرد كه مقام تو را براى امتش اظهار كند. | در فراز اولِ آن چه نقل شد اين عبارت صريح را در اين باره مى بينيم: خداوند دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله را درباره تو اجابت كرد و در نتيجه به او امر كرد كه مقام تو را براى امتش اظهار كند. | ||
خط ۱۸۹: | خط ۲۷۵: | ||
* هدف اول: نشان دادن عظمت مقام على عليه السلام تا ديگران هر گونه فكرى درباره خلافت را از سر بيرون كنند. | * هدف اول: نشان دادن عظمت مقام على عليه السلام تا ديگران هر گونه فكرى درباره خلافت را از سر بيرون كنند. | ||
* هدف دوم: اعلان عمومى امامت على عليه السلام از سوى مقام نبوت، كه بزرگ ترين برهان و دليل بر اين مقام است. | * هدف دوم: اعلان عمومى [[امامت]] على عليه السلام از سوى مقام نبوت، كه بزرگ ترين برهان و دليل بر اين مقام است. | ||
* هدف سوم: درهم شكستن هرگونه اباطيلى كه در برابر خلافت على عليه السلام بخواهد دليلى شمرده شود. | * هدف سوم: درهم شكستن هرگونه اباطيلى كه در برابر خلافت على عليه السلام بخواهد دليلى شمرده شود. | ||
* هدف چهارم: اتمام حجت بر مردم به گونه اى كه هيچ عذرى از هيچ كسى درباره ولايت على عليه السلام پذيرفته نشود. | * هدف چهارم: اتمام حجت بر مردم به گونه اى كه هيچ عذرى از هيچ كسى درباره ولايت على عليه السلام پذيرفته نشود. | ||
جمع بندى اين چهار هدف نشان گر يک سياست گذارى الهى است كه اگر كسى واقعاً در جستجوى صراط مستقيم باشد و خود را به هر سخن واهى قانع نكند، منحرف نخواهد شد. آيا تعجب ندارد كه در برابر دليل محكمى چون غدير - با آن پشتوانه هاى قرآنى - عده اى بخواهند با آوردن نام شورا آن هم در شكل دروغينش، و اعلان آن از سوى | جمع بندى اين چهار هدف نشان گر يک سياست گذارى الهى است كه اگر كسى واقعاً در جستجوى صراط مستقيم باشد و خود را به هر سخن واهى قانع نكند، منحرف نخواهد شد. | ||
آيا تعجب ندارد كه در برابر دليل محكمى چون غدير - با آن پشتوانه هاى قرآنى - عده اى بخواهند با آوردن نام شورا آن هم در شكل دروغينش، و اعلان آن از سوى [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] براى [[عمر بن خطاب|عمر]] بدون اينكه كم ترين عنوان شرعى يا عقلى در آن باشد، و با جعل فرازهايى چون «لا يجتمع النبوة و الخلافة فى اهل بيت واحد»، خلافت را به غاصبين بسپارند و از آن دفاع هم بنمايند؟! | |||
==== ج) علت نزول آيه تبليغ ==== | ==== ج) علت نزول آيه تبليغ ==== | ||
با توجه به اين كه دستور اعلام | با توجه به اين كه دستور اعلام [[ولایت]] از [[مدینه]] تعيين شده بود، و پيامبر صلى الله عليه و آله اين سفر را با دو دستور و دو نيت آغاز كرد: | ||
يكى حج و ديگرى [[ولایت]]؛ نزول آيه تبليغ در نزديكى غدير به ما می فهماند كه مسئله خاصى پيش آمده كه لازمه اش نزول اين آيه بوده است. | |||
در اين فرازِ زيارت علت نزول آيه را دو جهت بيان كرده است: يكى ترس از فتنه فاسقين كه بخواهند چنان مراسم عظيمى را بر هم زنند و نتيجه آن شود كه اگر آن مجلس برگزار نمى شد بهتر بود. ديگرى ترس جانى از شر منافقين كه بخواهند قبل از مراسم يا هم زمان با آن و يا بعد از آن به مقام نبوت آسيبى برسانند كه باعث آشفتگى در جامعه مسلمين شود. | در اين فرازِ زيارت علت نزول آيه را دو جهت بيان كرده است: يكى ترس از فتنه فاسقين كه بخواهند چنان مراسم عظيمى را بر هم زنند و نتيجه آن شود كه اگر آن مجلس برگزار نمى شد بهتر بود. | ||
ديگرى ترس جانى از شر منافقين كه بخواهند قبل از مراسم يا هم زمان با آن و يا بعد از آن به مقام نبوت آسيبى برسانند كه باعث آشفتگى در جامعه مسلمين شود. | |||
اين جا بود كه خداوند با آيه تبليغ انجام منظم چنان مراسمى و نيز حفظ جان پيامبر صلى الله عليه و آله را ضمانت نمود، و اكنون با فكرى آسوده مى توانست برنامه اى سه روزه تدارک شود و برنامه هاى مختلف آن طراحى گردد. | اين جا بود كه خداوند با آيه تبليغ انجام منظم چنان مراسمى و نيز حفظ جان پيامبر صلى الله عليه و آله را ضمانت نمود، و اكنون با فكرى آسوده مى توانست برنامه اى سه روزه تدارک شود و برنامه هاى مختلف آن طراحى گردد. | ||
با مطالعه در تركيب جمعيتى كه در غدير حاضر بودند و درصد منافقينى كه در آنجا حضور داشتند، | با مطالعه در تركيب جمعيتى كه در غدير حاضر بودند و درصد منافقينى كه در آنجا حضور داشتند، مى توان به علت نزول اين آيه پى برد. | ||
به عبارت ديگر بايد از انجام منظم چنان مراسم مفصلى كه صد و بيست هزار نفر در جاى جاى آن مشاركت داشتند تعجب كرد، كه پاسخ اين تعجب همان ضمانت الهى در «وَ اللهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» است. | |||
==== د) حرارت غدير ==== | ==== د) حرارت غدير ==== | ||
روايات بسيارى دلالت دارد كه مراسم غدير در شرايط سخت گرما انجام شده و حرارت هوا به حدى بوده كه مردم قسمتى از لباس خود را زير پايشان و قسمتى ديگر را روى سرشان مى گذاشتند تا هم از آفتاب و هم از داغى ريگ ها در امان باشند. اين فراز از زيارت غدير نيز به دو جهت اين مراسم عظيم اشاره می كند: | روايات بسيارى دلالت دارد كه مراسم غدير در شرايط سخت گرما انجام شده و حرارت هوا به حدى بوده كه مردم قسمتى از لباس خود را زير پايشان و قسمتى ديگر را روى سرشان مى گذاشتند تا هم از آفتاب و هم از داغى ريگ ها در امان باشند. | ||
اين فراز از زيارت غدير نيز به دو جهت اين مراسم عظيم اشاره می كند: | |||
===== جهت اول: رنج سفر ===== | ===== جهت اول: رنج سفر ===== | ||
با توجه به اين كه اعلان ولایت مى توانست در | با توجه به اين كه اعلان ولایت مى توانست در [[مدینه]] يا [[مکّه]] انجام شود، اما مصالح بسيارى اقتضا می كرد در بين راه و با تحمل خستگى سفر به انجام رسد؛ در فرازى از زيارت به اين مطلب اشاره كرده می فرمايد: «فَوَضَعَ عَلى نَفْسِهِ اوْزارَ الْمَسيرِ»: «سنگينى سفر را بر جان خود خريد». | ||
===== جهت دوم: گرماى هوا ===== | ===== جهت دوم: گرماى هوا ===== | ||
اجراى مراسم غدير در هواى گرم، و در هنگام ظهر كه خورشيد در وسط آسمان است و تيزترين حرارت خود را بر زمين می فرستد، نشان ديگرى از | اجراى مراسم غدير در هواى گرم، و در هنگام ظهر كه خورشيد در وسط آسمان است و تيزترين حرارت خود را بر زمين می فرستد، نشان ديگرى از [[اهمیت]] آن ماجراى به ياد ماندنى است؛ كه در فرازى از زيارت غدير به آن اشاره شده است: «نَهَضَ فى رَمْضاءِ الْهَجيرِ»: «در گرماى ظهر بپاخاست». | ||
===== هـ) اقرار مردم به گذشته ===== | ===== هـ) اقرار مردم به گذشته ===== | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از ابلاغ هر پيام جديدى، از مردم پرسيد كه تا امروز چگونه پيامبرى براى شما بوده ام؟ آيا ساير اوامر الهى را چگونه به شما ابلاغ كرده ام؟ آيا از من در تبليغم كوتاهى ديده ايد؟ | پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از ابلاغ هر پيام جديدى، از مردم پرسيد كه تا امروز چگونه پيامبرى براى شما بوده ام؟ آيا ساير اوامر الهى را چگونه به شما ابلاغ كرده ام؟ آيا از من در تبليغم كوتاهى ديده ايد؟ | ||
اين سؤالات پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از اعلام ولايت در غدير، در يک جمله دو كلمه اى گنجانده شد كه از مرد پرسيد: «هَلْ بَلَّغْتُ؟»، و اين بدان معناست كه «آيا حق تبليغ را ادا كرده ام»؟! و وقتى مردم تصديق كردند، خدا را بر اين اقرار شاهد گرفت. اين بدان معنى بود كه اگر تاكنون در مبلّغ بودن حق آن را ادا كرده ام در اعلان ولايت نيز همان گونه ام، و اين ابلاغ را نمی توان از ابلاغ هاى ديگر جدا كرد. | اين سؤالات پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از اعلام ولايت در غدير، در يک جمله دو كلمه اى گنجانده شد كه از مرد پرسيد: | ||
«هَلْ بَلَّغْتُ؟»، و اين بدان معناست كه «آيا حق تبليغ را ادا كرده ام»؟! و وقتى مردم تصديق كردند، خدا را بر اين اقرار شاهد گرفت. | |||
اين بدان معنى بود كه اگر تاكنون در مبلّغ بودن حق آن را ادا كرده ام در اعلان ولايت نيز همان گونه ام، و اين ابلاغ را نمی توان از ابلاغ هاى ديگر جدا كرد. | |||
===== و) اولى به نفس ===== | ===== و) اولى به نفس ===== | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله براى اعلان ولايت على عليه السلام در واضح ترين و همه فهم ترين شكل آن، ولايت خود را مطرح فرمود و درباره آن از مردم اقرار گرفت كه بر فرد فرد مردم از خود آنان صاحب اختيارترم. با اين اقرار بدون نياز به هيچ توضيحى فرمود: على نيز مانند من است و هيچ فرقى بين صاحب اختيارى او و من نيست، و آن چه درباره من پذيرفته ايد بايد درباره او بپذيريد، و براى زود فهم تر شدن مطلب دستان على عليه السلام را گرفت و بالا برد. | پيامبر صلى الله عليه و آله براى اعلان ولايت على عليه السلام در واضح ترين و همه فهم ترين شكل آن، ولايت خود را مطرح فرمود و درباره آن از مردم اقرار گرفت كه بر فرد فرد مردم از خود آنان صاحب اختيارترم. با اين اقرار بدون نياز به هيچ توضيحى فرمود: | ||
على نيز مانند من است و هيچ فرقى بين صاحب اختيارى او و من نيست، و آن چه درباره من پذيرفته ايد بايد درباره او بپذيريد، و براى زود فهم تر شدن مطلب دستان على عليه السلام را گرفت و بالا برد. | |||
===== ز) زيباترين تبليغ ===== | ===== ز) زيباترين تبليغ ===== | ||
از فاصله چهارده قرن اين سؤال در اذهان ما جاى مى گيرد كه آيا همه صد و بيست هزار نفر صداى پيامبر صلى الله عليه و آله را شنيدند و فهميدند و آيا حقيقتاً به همه ابلاغ شد؟ برنامه حساب شده غدير چنان بود كه در متن تاريخ آمده است: «ما فِى الدَّوْحاتِ احَدٌ الاّ وَ رَآهُ بِعَيْنِهِ وَ سَمِعَهُ بِاذُنِهِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۷.</ref>: | از فاصله چهارده قرن اين سؤال در اذهان ما جاى مى گيرد كه آيا همه صد و بيست هزار نفر صداى پيامبر صلى الله عليه و آله را شنيدند و فهميدند و آيا حقيقتاً به همه ابلاغ شد؟ | ||
برنامه حساب شده غدير چنان بود كه در متن تاريخ آمده است: «ما فِى الدَّوْحاتِ احَدٌ الاّ وَ رَآهُ بِعَيْنِهِ وَ سَمِعَهُ بِاذُنِهِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۷.</ref>: | |||
اين مطلب در زيارت غدير در عبارت زيبايى ترسيم شده است: «فَخَطَبَ وَ اسْمَعَ وَ نادى فَأَبْلَغَ»: «پيامبر صلى الله عليه و آله خطابه اى ايراد كرد و شنوانيد، و با صداى بلند فرمود و به همه رسانيد». | «در منطقه غدير كسى از حاضرين نماند مگر آن كه با چشم خود پيامبر صلى الله عليه و آله را بر فراز منبر ديد و سخن آن حضرت را شنيد». | ||
اين مطلب در زيارت غدير در عبارت زيبايى ترسيم شده است: «فَخَطَبَ وَ اسْمَعَ وَ نادى فَأَبْلَغَ»: | |||
«پيامبر صلى الله عليه و آله خطابه اى ايراد كرد و شنوانيد، و با صداى بلند فرمود و به همه رسانيد». | |||
===== ح) چرا مؤمنين كم اند؟ ===== | ===== ح) چرا مؤمنين كم اند؟ ===== | ||
با آن تبليغ عظيم در غدير، آيا احتمال می رفت حتى يک نفر مؤمن نباشد؟ پس چرا چنين شد كه فقط عده كمى ايمان آوردند؟ اين تعجبى ندارد كه زحمات همه انبياء عليهم السلام با چنين برخوردى رو به رو مى شد و اين مردم بودند كه در پى هواهاى خود حق را عمداً كنار مى گذاشتند و با باطل همراه مى شدند! با اشار به دو آيه قرآن اين گذشته مكرر امت ها درباره مسلمانان نيز بيان شده است. در يک آيه سخن از قِلّت مؤمنان و در آيه ديگر زيان كارى [[اکثریت]] به ميان آمده است: | با آن تبليغ عظيم در غدير، آيا احتمال می رفت حتى يک نفر مؤمن نباشد؟ پس چرا چنين شد كه فقط عده كمى ايمان آوردند؟ | ||
اين تعجبى ندارد كه زحمات همه انبياء عليهم السلام با چنين برخوردى رو به رو مى شد و اين مردم بودند كه در پى هواهاى خود حق را عمداً كنار مى گذاشتند و با باطل همراه مى شدند! | |||
با اشار به دو آيه قرآن اين گذشته مكرر امت ها درباره مسلمانان نيز بيان شده است. در يک آيه سخن از قِلّت مؤمنان و در آيه ديگر زيان كارى [[اکثریت]] به ميان آمده است: | |||
قِلّت مؤمنان: «فَما آمَنَ بِما انْزَلَ اللَّهُ فيکَ عَلى نَبِيِّهِ الاّ قَليلٌ»: «به آن چه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد، جز عده كمى ايمان نياوردند». | قِلّت مؤمنان: «فَما آمَنَ بِما انْزَلَ اللَّهُ فيکَ عَلى نَبِيِّهِ الاّ قَليلٌ»: «به آن چه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد، جز عده كمى ايمان نياوردند». |