پرش به محتوا

محتوای زیارت غدیریه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱٬۲۶۴: خط ۱٬۲۶۴:


== سند زيارت غديريه<ref>نگاهى بر زيارت غديريّه (صفاخواه، طالعى): ص ۲۶-۳۰. شرح زيارة الغدير (خرسان): ص ۲۹-۳۲.</ref> ==
== سند زيارت غديريه<ref>نگاهى بر زيارت غديريّه (صفاخواه، طالعى): ص ۲۶-۳۰. شرح زيارة الغدير (خرسان): ص ۲۹-۳۲.</ref> ==
بررسى زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز و عيد غدير از نظر اسناد و مدارک از اين قرار است:
بررسى زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز و [[عید غدیر]] از نظر اسناد و مدارک از اين قرار است:


شيخ جليل محمد بن المشهدى در «المزار الكبير» و مؤلف «مزار قديم» در كتاب خود -  كه هر دو از بزرگان علماء در قرن ششم بوده ‏اند -  زيارت غديريه را به روايت از شيخ مفيد آورده ‏اند.<ref>هدية الزائرين (محدث قمى): ص ۱۸۳، ۱۸۴.</ref>
شيخ جليل محمد بن المشهدى در «المزار الكبير» و مؤلف «مزار قديم» در كتاب خود -  كه هر دو از بزرگان [[علما|علماء]] در قرن ششم بوده ‏اند -  [[زیارت غدیریه و صراط مستقیم|زیارت غدیریه]] را به روايت از [[شیخ مفید]] آورده ‏اند.<ref>هدية الزائرين (محدث قمى): ص ۱۸۳، ۱۸۴.</ref>


سيد عبدالكريم بن طاووس در «فرحة الغرى» به اين زيارت اشاره كرده و سند آن را چنين نوشته است:
سيد عبدالكريم بن طاووس در «فرحة الغرى» به اين زيارت اشاره كرده و سند آن را چنين نوشته است:
خط ۱٬۲۷۲: خط ۱٬۲۷۲:
اخبرنى والدى و عمّى -  رضى الله عنهما -  عن محمد بن نما، عن محمد جعفر، عن شاذان بن جبرئيل القمى، عن الفقيه العماد محمد بن القاسم<ref>در بعضى نسخه ‏ها: محمد بن ابى ‏القاسم.</ref> الطبرى، عن ابى على، عن والده محمد بن الحسن الطوسى، عن الشيخ المفيد محمد بن محمد بن النعمان، عن ابى ‏القاسم جعفر بن قولويه، عن محمد بن يعقوب الكينى، عن على بن ابراهيم، عن ابيه، عن ابى ‏القاسم بن روح و عثمان بن سعيد العمرى، عن ابى‏ محمد الحسن بن على العسكرى، عن ابيه صلوات الله عليهما... .<ref>فرحة الغرى: ص ۱۱۲.</ref>
اخبرنى والدى و عمّى -  رضى الله عنهما -  عن محمد بن نما، عن محمد جعفر، عن شاذان بن جبرئيل القمى، عن الفقيه العماد محمد بن القاسم<ref>در بعضى نسخه ‏ها: محمد بن ابى ‏القاسم.</ref> الطبرى، عن ابى على، عن والده محمد بن الحسن الطوسى، عن الشيخ المفيد محمد بن محمد بن النعمان، عن ابى ‏القاسم جعفر بن قولويه، عن محمد بن يعقوب الكينى، عن على بن ابراهيم، عن ابيه، عن ابى ‏القاسم بن روح و عثمان بن سعيد العمرى، عن ابى‏ محمد الحسن بن على العسكرى، عن ابيه صلوات الله عليهما... .<ref>فرحة الغرى: ص ۱۱۲.</ref>


شهيد اول نيز در كتاب مزار خود<ref>مزار شهيد (نسخه خطى دانشگاه تهران، ش ۷۶) : فصل سوم.</ref>، علامه مجلسى در بحار الانوار<ref>بحار الانوار: ج ۱۰۰ ص ۳۵۹-۳۶۸، همراه با شرح و بيان بعضى فقرات از علامه مجلسى.</ref> و تحفة الزائر<ref>تحفة الزائر: باب زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام. البته در اين كتاب زيارت را به امام حسن عسكرى‏ عليه السلام نسبت داده است. محدث قمى در هدية الزائرين (ص ۱۷۴-۱۷۵) در اين مورد مى‏ نويسد: نسبت اين زيارت شريفه به امام حسن عسكرى‏ عليه السلام چنانكه در كتاب مستطاب تحفه واقع شده، از قلم مبارک مؤلفش سهوى شده و صحيح همان است كه در بحار است و در نسخه مزار مفيد و شهيد فعلاً نيز در حقير موجود است، و عبارت متن ترجمه عبارات ايشان است. به علاوه آنكه معتصم قبل از ولادت حضرت عسكرى‏ عليه السلام هلاک شده است.</ref>، و محدث قمى در مفاتيح الجنان<ref>مفاتيح الجنان: باب ۳ فصل ۴، فصل زيارات مخصوصه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام.</ref> و هدية الزائرين<ref>هدية الزائرين: ص ۱۷۴-۱۸۴.</ref> این زيارت را آورده اند.
شهيد اول نيز در كتاب مزار خود<ref>مزار شهيد (نسخه خطى دانشگاه تهران، ش ۷۶) : فصل سوم.</ref>، [[علامه مجلسی]] در [[بحار الانوار (كتاب)|بحار الانوار]]<ref>بحار الانوار: ج ۱۰۰ ص ۳۵۹-۳۶۸، همراه با شرح و بيان بعضى فقرات از علامه مجلسى.</ref> و تحفة الزائر<ref>تحفة الزائر: باب زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام. البته در اين كتاب زيارت را به امام حسن عسكرى‏ عليه السلام نسبت داده است. محدث قمى در هدية الزائرين (ص ۱۷۴-۱۷۵) در اين مورد مى‏ نويسد: نسبت اين زيارت شريفه به امام حسن عسكرى‏ عليه السلام چنانكه در كتاب مستطاب تحفه واقع شده، از قلم مبارک مؤلفش سهوى شده و صحيح همان است كه در بحار است و در نسخه مزار مفيد و شهيد فعلاً نيز در حقير موجود است، و عبارت متن ترجمه عبارات ايشان است. به علاوه آنكه معتصم قبل از ولادت حضرت عسكرى‏ عليه السلام هلاک شده است.</ref>، و [[شیخ عباس قمی|محدث قمی]] در [[مفاتیح الجنان (کتاب)|مفاتیح الجنان]]<ref>مفاتيح الجنان: باب ۳ فصل ۴، فصل زيارات مخصوصه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام.</ref> و هدية الزائرين<ref>هدية الزائرين: ص ۱۷۴-۱۸۴.</ref> این زيارت را آورده اند.


محدث قمى در مفتايح الجنان مى ‏نويسد: ما در كتاب هدية الزائرين اشاره كرديم به سند اين زيارت، و آن كه اين زيارت را در هر روز از نزديک و دور می‏ شود خواند. و اين فائده جليله ‏اى است كه البته راغبين در عبادت و شائقين به زيارت حضرت شاه ولايت ‏عليه السلام آن را غنيمت خواهند شمرد.
محدث قمى در مفتايح الجنان مى ‏نويسد: ما در كتاب هدية الزائرين اشاره كرديم به سند اين زيارت، و آن كه اين زيارت را در هر روز از نزديک و دور می‏ شود خواند.
 
و اين فائده جليله ‏اى است كه البته راغبين در عبادت و شائقين به زيارت حضرت شاه ولايت ‏عليه السلام آن را غنيمت خواهند شمرد.


در كتاب «هدية الزائرين» مى ‏نويسد: مناسب ديدم در اين جا ذكر كنم دو فائده عظيمه:
در كتاب «هدية الزائرين» مى ‏نويسد: مناسب ديدم در اين جا ذكر كنم دو فائده عظيمه:


'''اول:''' آن كه شيخ جليل محمد بن المشهدى رضوان الله عليه -  كه از بزرگان علماست -  در مزار كبير براى اين زيارت شريفه سند بسيار معتبرى ذكر نموده، كه كم تر خبرى به قوّت سند او می‏  رسد. و عبارت او در اين مقام چنين است:
'''اول:''' آن كه شيخ جليل محمد بن المشهدى رضوان الله عليه -  كه از بزرگان علماست -  در مزار كبير براى اين زيارت شريفه سند بسيار معتبرى ذكر نموده، كه كم تر خبرى به قوّت سند او می‏  رسد.
 
و عبارت او در اين مقام چنين است:


و اخبرنى الفقيه الاجل ابوالفضل شاذان بن جبرئيل القمى رضى اللَّه عنه... ، تا آخر سند كه قبلاً ذكر شد.
و اخبرنى الفقيه الاجل ابوالفضل شاذان بن جبرئيل القمى رضى اللَّه عنه... ، تا آخر سند كه قبلاً ذكر شد.


و اين سلسله شريفه، همه از اعيان علما و شيوخ طايفه و رؤساء مذهب اند. جناب ابوالقاسم بن روح و عثمان بن سعيد، هر دو از سفراء امام عصر عليه السلام هستند. پس از دقت معلوم مى‏ شود در تمام زيارات مأثوره، زيارتى به اين درجه از صحت و اعتبار و قوت سند پيدا نمى‏ شود.
و اين سلسله شريفه، همه از اعيان علما و شيوخ طايفه و رؤساء مذهب اند. جناب ابوالقاسم بن روح و عثمان بن سعيد، هر دو از سفراء امام عصر عليه السلام هستند.
 
پس از دقت معلوم مى‏ شود در تمام زيارات مأثوره، زيارتى به اين درجه از صحت و اعتبار و قوت سند پيدا نمى‏ شود.
 
و در مزار قديم -  كه مؤلفش معاصر محمد بن المشهدى است -  نيز اين زيارت به همين سند مذكور است، به اختلاف جزئى؛ به اين قسم كه تا شيخ كلينى موافقت كرده، پس از آن گفته:


و در مزار قديم -  كه مؤلفش معاصر محمد بن المشهدى است -  نيز اين زيارت به همين سند مذكور است، به اختلاف جزئى؛ به اين قسم كه تا شيخ كلينى موافقت كرده، پس از آن گفته: عن على بن ابراهيم، عن الشيخ ابى ‏القاسم بن روح، عن الشيخ الجليل عثمان بن سعيد. و به ملاحظه طبقات روات اين سند، اقرب است به صواب.
عن على بن ابراهيم، عن الشيخ ابى ‏القاسم بن روح، عن الشيخ الجليل عثمان بن سعيد. و به ملاحظه طبقات روات اين سند، اقرب است به صواب.


'''دوم:''' آن كه در مزار قديم بعد از ذكر سند اين زيارت چنين فرموده: ... فتقف على ضريح مولانا اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب صلوات اللَّه عليه. و كلما حضرت مشهده الشريف و اين حللت من البلاد، فزره بهذه الزيارة. و خصوصاً يوم الغدير... .
'''دوم:''' آن كه در مزار قديم بعد از ذكر سند اين زيارت چنين فرموده: ... فتقف على ضريح مولانا اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب صلوات اللَّه عليه. و كلما حضرت مشهده الشريف و اين حللت من البلاد، فزره بهذه الزيارة. و خصوصاً يوم الغدير... .
خط ۱٬۲۹۲: خط ۱٬۳۰۰:
از مجموع اين بحث نتيجه مى ‏گيريم، اين زيارت به دليل سند بسيار معتبر و بى‏ نظير، و متن بسيار بليغ و قوى و جامع، گنجينه ‏اى است گهربار، كه بايد هر چه بيش تر از آن بهره برد، و آن را با تأمل در معانى ژرف و مضامين قوى همواره خواند و مدّ نظر قرار داد.
از مجموع اين بحث نتيجه مى ‏گيريم، اين زيارت به دليل سند بسيار معتبر و بى‏ نظير، و متن بسيار بليغ و قوى و جامع، گنجينه ‏اى است گهربار، كه بايد هر چه بيش تر از آن بهره برد، و آن را با تأمل در معانى ژرف و مضامين قوى همواره خواند و مدّ نظر قرار داد.


متن زيارت غديريه مفصل در كتاب «مفاتيح الجنان» آمده است. زيارتى كه در مفاتيح نقل شده با روايت «بحار الانوار» منطبق است، جز در يک مورد. هم چنين اين روايت با روايت كتاب «المزار الكبير» شيخ محمد بن مشهدى و روايت «المزار» شهيد ثانى تطبيق شده، كه اختلافات اندكى ميان اين دو روايت اخير با آن دو روايت پيش گفته -  يعنى روايت مفاتيح و بحار -  وجود دارد.
متن زيارت غديريه مفصل در كتاب «مفاتيح الجنان» آمده است. زيارتى كه در مفاتيح نقل شده با روايت «بحار الانوار» منطبق است، جز در يک مورد.
 
هم چنين اين روايت با روايت كتاب «المزار الكبير» شيخ محمد بن مشهدى و روايت «المزار» شهيد ثانى تطبيق شده، كه اختلافات اندكى ميان اين دو روايت اخير با آن دو روايت پيش گفته -  يعنى روايت مفاتيح و بحار -  وجود دارد.


و اما تحقيق در سند زيارت غديريه معروف:
و اما تحقيق در سند زيارت غديريه معروف:


شيخ محمد بن مشهدى سند زيارت غدير را در كتاب خود «المزار الكبير» آورده است. اما منابع ديگرى كه به آن اشاره كرديم. يعنى «مفاتيح» و «بحار» و «المزار» شهيد ثانى صرفاً زيارت را نقل كرده ‏اند و سند آن را ذكر ننموده ‏اند. لذا ما سند مذكور را همان طور كه در كتاب «المزار الكبير» آمده نقل مى‏ كنيم<ref>المزار الكبير: ص ۲۶۳.</ref>:
شيخ محمد بن مشهدى سند زيارت غدير را در كتاب خود «المزار الكبير» آورده است. اما منابع ديگرى كه به آن اشاره كرديم.


فقيه جليل‏ القدر ابو الفضل شاذان بن جبرئيل قمى برايم روايت كرد: از فقيه عماد جناب محمد بن ابو القاسم طبرى، از ابوعلى، از پدرش، از محمد بن محمد بن نعمان، از ابو القاسم جعفر بن قولويه، از محمد بن يعقوب كلينى، از على بن ابراهيم، از پدرش، از ابو القاسم بن روح، و عثمان بن سعيد عمرى، از ابو محمد حسن بن على عسكرى، از پدرش ‏عليهما السلام، گفت: آن حضرت در روز غدير -  همان سالى كه توسط معتصم تبعيد شد -  اين زيارت را قرائت فرمود.
يعنى «مفاتيح» و «بحار» و «المزار» شهيد ثانى صرفاً زيارت را نقل كرده ‏اند و سند آن را ذكر ننموده ‏اند. لذا ما سند مذكور را همان طور كه در كتاب «المزار الكبير» آمده نقل مى‏ كنيم<ref>المزار الكبير: ص ۲۶۳.</ref>:


همچنين  سيد عبد الكريم بن طاووس سند اين زيارت را در كتاب خود «فرحة الغرى» به نقل از محمد بن جعفر مشهدى آورده است، و زيارت را به صورت كامل روايت نكرده است. نص سخن وى چنين است<ref>فرحة الغرى: ص ۱۱۲.</ref>:
فقيه جليل‏ القدر ابو الفضل شاذان بن جبرئيل قمى برايم روايت كرد: از فقيه عماد جناب محمد بن ابو القاسم طبرى، از ابوعلى، از پدرش، از محمد بن محمد بن نعمان، از ابو القاسم جعفر بن قولويه، از محمد بن يعقوب كلينى، از على بن ابراهيم، از پدرش، از ابو القاسم بن روح، و عثمان بن سعيد عمرى، از ابو محمد حسن بن على عسكرى، از پدرش ‏عليهما السلام، گفت:


پدرم و عمويم -  كه خداوند از هر دوى آن ها راضى باد -  برايم روايت كردند: از محمد بن نما، از محمد بن جعفر<ref>مقصود محمد بن جعفر مشهدى صاحب كتاب «المزار الكبير» است.</ref>... . اين همان سند سابق است، تا آن جا كه مى‏ گويد: و گويد وى در روز غدير همين زيارت را قرائت نمود، در همان سالى كه معتصم حضرت را تبعيد نمود. آن حضرت سر پا ايستاد و فرمود: سلام بر رسول‏ الله خاتم پيامبران... . انتهاى زيارت اين گونه بود: الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون، انک حميد مجيد. تقريباً يک كتابچه بود، و ما به ذكر روايت نپرداختيم تا اين كتاب از مقصود اصلى ‏اش -  كه ذكر زيارات است -  باز نماند.
آن حضرت در روز غدير -  همان سالى كه توسط معتصم تبعيد شد -  اين زيارت را قرائت فرمود.
 
همچنين [[سید بن طاووس|سيد عبد الكريم بن طاووس]] سند اين زيارت را در كتاب خود «فرحة الغرى» به نقل از محمد بن جعفر مشهدى آورده است، و زيارت را به صورت كامل روايت نكرده است.
 
نص سخن وى چنين است<ref>فرحة الغرى: ص ۱۱۲.</ref>:
 
پدرم و عمويم -  كه خداوند از هر دوى آن ها راضى باد -  برايم روايت كردند: از محمد بن نما، از محمد بن جعفر<ref>مقصود محمد بن جعفر مشهدى صاحب كتاب «المزار الكبير» است.</ref>... . اين همان سند سابق است، تا آن جا كه مى‏ گويد:
 
و گويد وى در روز غدير همين زيارت را قرائت نمود، در همان سالى كه معتصم حضرت را تبعيد نمود. آن حضرت سر پا ايستاد و فرمود: سلام بر رسول‏ الله خاتم پيامبران... .
 
انتهاى زيارت اين گونه بود: الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون، انک حميد مجيد. تقريباً يک كتابچه بود، و ما به ذكر روايت نپرداختيم تا اين كتاب از مقصود اصلى ‏اش -  كه ذكر زيارات است -  باز نماند.


و اما توضيح در مورد تک تک افرادى كه نامشان در سند زيارت آمده است:
و اما توضيح در مورد تک تک افرادى كه نامشان در سند زيارت آمده است:


۱. شيخ محمد بن جعفر مشهدى: شيخ حرّ عاملى گويد: وى فردى فاضل و محدث و صدوق بود، و كتاب‏ هايى داشت كه در آن از شاذان بن جبرئيل نقل روايت مى ‏نمود.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۲۵۳ ش ۷۴۷. معجم رجال الحديث: ج ۱۶ ص ۱۸۸ ش ۱۰۴۳۴.</ref>
'''۱. شيخ محمد بن جعفر مشهدى: شيخ حرّ عاملى گويد:'''
 
وى فردى فاضل و محدث و صدوق بود، و كتاب‏ هايى داشت كه در آن از شاذان بن جبرئيل نقل روايت مى ‏نمود.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۲۵۳ ش ۷۴۷. معجم رجال الحديث: ج ۱۶ ص ۱۸۸ ش ۱۰۴۳۴.</ref>
 
'''۲. شيخ جليل و ثقه جناب ابو الفضل شاذان بن جبرئيل بن اسماعيل قمى:'''
 
شيخ حرّ عاملى در مورد وى مى‏ گويد: عالمى فاضل و فقيهى عظيم‏ الشان و جليل‏ القدر بوده است.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۳۰ ش ۳۴۶. معجم رجال الحديث: ج ۱۰ ص ۹ ش ۵۶۷۹ .</ref>
 
'''۳. شيخ امام جناب عمادالدين ابو جعفر محمد بن ابو القاسم بن محمد بن على طبرى آملى:'''
 
شيخ حرّ عاملى در مورد وى گويد: ايشان فقيه و ثقه بوده، و نزد شيخ ابو على بن شيخ ابوجعفر طوسى به قرائت حديث پرداخته است.<ref>امل الآمل:، ج ۲ ص ۲۳۴ ش ۶۹۸ . معجم رجال الحديث: ج ۱۵ ص ۳۰۷ ش ۱۰۰۴۹.</ref>
 
'''۴. شيخ ابو على حسن بن محمد بن حسن بن على طوسى:'''
 
شيخ حرّ عاملى گويد: وى فردى عالم، فاضل، فقيه، محدث، ثقه و جليل‏ القدر بود. شيخ منتجب ‏الدين نيز هنگام ذكر نام وى گويد: فقيه، ثقه و گرانقدرى بوده، كه همه مؤلفات پدر بزرگوارش را در محضر وى تلمّذ كرده است.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۷۶ ش ۲۰۸. معجم رجال الحديث: ج ۶ ص ۱۲۲ ش ۳۱۰۳.</ref>
 
'''۵. شيخ ‏الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن بن على طوسى (ت ۳۵۸ -  م ۴۶۰ ق):'''
 
نجاشى در مورد وى گويد: وى فردى جليل در ميان علماى شيعه است، و ثقه و عين می باشد.
 
توضيح اين كه: كلمه «عين» نيز مانند ثقه از الفاظ تعديل و مدح مى ‏باشد، و چون اصطلاح تخصصى است نبايد ترجمه شود، بلكه عيناً به متن مقصد منتقل گردد.<ref>رجال النجاشى: ص ۴۰۳ ش ۱۰۶۸. معجم رجال الحديث: ج ۱۶ ص ۲۵۷ ش ۱۰۵۲۶.</ref>
 
'''۶. محمد بن محمد بن نعمان:'''
 
نجاشى گويد: محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان بن سعيد بن جبير... .
 
شيخ ما و استاد ما -  كه خدا از وى خشنود باد -  فضيلتش در فقه و كلام و روايت و ثقه بودن و دانش او مشهورتر از آن است كه به وصف در آيد.
 
شيخ حرّ عاملى نيز گفته است: محمد بن محمد بن نعمان، كنيه ‏اش اباعبدالله و ملقب به «مفيد» و معروف به «ابن ‏المعلّم»، از بزرگان مشايخ و اساتيد و علماى شيعه و رئيس و استاد ايشان است، و فضلش فزون‏ تر از آن است كه قابل وصف و بيان باشد. مورد اعتمادترين فرد در زمان خود بوده است.<ref>رجال النجاشى: ص ۳۹۹ ش ۱۰۶۷. امل الآمل: ج ۲ ص ۳۰۴ ش ۹۲۱. معجم رجال الحديث: ج ۱۸ ص ۲۱۳ ش ۱۶۷۴۴.</ref>
 
'''۷. ابو القاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن قولويه:'''
 
نجاشى گويد: ابو القاسم از افراد ثقه در ميان اصحاب ما بود، و از برترين علماى شيعه در حديث و فقه مى ‏باشد.
 
نجاشى مى‏ افزايد: هر صفت نيكى همچون ثقه و جميل و مانند آن كه مردم بدان متصف مى‏ گردند، وى -  يعنى ابو القاسم -  از همه اين صفات بالاتر بود.
 
شيخ حرّ عاملى نيز بدين مطلب تصريح كرده است.<ref>رجال النجاشى: ص ۱۲۳ ش ۳۱۸. امل الآمل: ج ۲ ص ۵۵ ش ۱۴۳. معجم رجال الحديث: ج ۵ ص ۷۶ ش ۳۲۶۳.</ref>
 
'''۸. محمد بن يعقوب بن اسحاق ابو جعفر كلينى:'''
 
نجاشى گويد: شيخ و عالم بزرگ اصحاب ما (يعنى علماى شيعه) در زمان خود در رى بوده است، و وجه ايشان بوده است.<ref>رجال النجاشى: ص ۳۷۷ ش ۱۰۲۶. معجم رجال الحديث: ج ۱۹ ص ۵۴ ش ۶۲۰۶۷ . توضيح اينكه: وجه نيز از الفاظ توثيق و تعديل است، و در زمان خود از نظر ثقه و ثبت بودن از همه برتر بوده است. ثبت نيز از الفاظ تعديل است.</ref>
 
'''۹. على بن ابراهيم بن هاشم ابوالحسن قمى:'''
 
نجاشى گويد: در حديث فردى ثقه و ثبت و مورد اعتماد بوده است. وى صحيح المذهب بوده است.<ref>رجال النجاشى: ص ۲۶۰ ش ۶۸۰ . معجم رجال الحديث: ج ۱۲ ص ۳۱۲ ش ۷۸۳۰.</ref>
 
'''۱۰. ابراهيم بن هاشم ابو الحسن قمى:'''
 
نجاشى گويد: اصالتاً كوفى بوده كه به قم عزيمت نموده است.
 
مرحوم خويى گويد: نظر من اين است كه شک كردن در وثاقت و مورد اعتماد بودن ابراهيم بن هاشم سزاوار نيست. وى سپس برخى دلائل وثاقت او را متذكر مى ‏شود.<ref>رجال النجاشى: ص ۱۶ ش ۱۸. معجم رجال الحديث: ج ۱ ص ۲۸۹ ش ۳۳۲.</ref>
 
'''۱۱. ابو القاسم حسين بن روح نوبختى:'''


۲. شيخ جليل و ثقه جناب ابو الفضل شاذان بن جبرئيل بن اسماعيل قمى: شيخ حرّ عاملى در مورد وى مى‏ گويد: عالمى فاضل و فقيهى عظيم‏ الشان و جليل‏ القدر بوده است.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۳۰ ش ۳۴۶. معجم رجال الحديث: ج ۱۰ ص ۹ ش ۵۶۷۹ .</ref>
مرحوم خويى مى ‏گويد:


۳. شيخ امام جناب عمادالدين ابو جعفر محمد بن ابو القاسم بن محمد بن على طبرى آملى: شيخ حرّ عاملى در مورد وى گويد: ايشان فقيه و ثقه بوده، و نزد شيخ ابو على بن شيخ ابوجعفر طوسى به قرائت حديث پرداخته است.<ref>امل الآمل:، ج ۲ ص ۲۳۴ ش ۶۹۸ . معجم رجال الحديث: ج ۱۵ ص ۳۰۷ ش ۱۰۰۴۹.</ref>
يكى از سفيران و نائبان خاص امام دوازدهم‏ عليه السلام مى ‏باشد، و شهرت بزرگوارى و عظمت وى ما را بى‏ نياز ساخته از اين كه در شأن وى (و در توثيق وى) اطاله كلام دهيم.


۴. شيخ ابو على حسن بن محمد بن حسن بن على طوسى: شيخ حرّ عاملى گويد: وى فردى عالم، فاضل، فقيه، محدث، ثقه و جليل‏ القدر بود. شيخ منتجب ‏الدين نيز هنگام ذكر نام وى گويد: فقيه، ثقه و گرانقدرى بوده، كه همه مؤلفات پدر بزرگوارش را در محضر وى تلمّذ كرده است.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۷۶ ش ۲۰۸. معجم رجال الحديث: ج ۶ ص ۱۲۲ ش ۳۱۰۳.</ref>
وى در شعبان سال ۳۲۶ بدرود حيات گفت.<ref>معجم رجال الحديث: ج ۶ ص ۲۵۷ ش ۳۴۰۶.</ref>


۵. شيخ ‏الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن بن على طوسى (ت ۳۵۸ -  م ۴۶۰ ق): نجاشى در مورد وى گويد: وى فردى جليل در ميان علماى شيعه است، و ثقه و عين می باشد. توضيح اين كه: كلمه «عين» نيز مانند ثقه از الفاظ تعديل و مدح مى ‏باشد، و چون اصطلاح تخصصى است نبايد ترجمه شود، بلكه عيناً به متن مقصد منتقل گردد.<ref>رجال النجاشى: ص ۴۰۳ ش ۱۰۶۸. معجم رجال الحديث: ج ۱۶ ص ۲۵۷ ش ۱۰۵۲۶.</ref>
'''۱۲. عثمان بن سعيد عَمرى:'''


۶. محمد بن محمد بن نعمان: نجاشى گويد: محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان بن سعيد بن جبير... . شيخ ما و استاد ما -  كه خدا از وى خشنود باد -  فضيلتش در فقه و كلام و روايت و ثقه بودن و دانش او مشهورتر از آن است كه به وصف در آيد. شيخ حرّ عاملى نيز گفته است: محمد بن محمد بن نعمان، كنيه ‏اش اباعبدالله و ملقب به «مفيد» و معروف به «ابن ‏المعلّم»، از بزرگان مشايخ و اساتيد و علماى شيعه و رئيس و استاد ايشان است، و فضلش فزون‏ تر از آن است كه قابل وصف و بيان باشد. مورد اعتمادترين فرد در زمان خود بوده است.<ref>رجال النجاشى: ص ۳۹۹ ش ۱۰۶۷. امل الآمل: ج ۲ ص ۳۰۴ ش ۹۲۱. معجم رجال الحديث: ج ۱۸ ص ۲۱۳ ش ۱۶۷۴۴.</ref>
مرحوم خويى گويد: شيخ در كتاب رجال خود گاهى او را از اصحاب [[امام هادی‏ علیه السلام]] برشمرده، و در جاى ديگر وى را از اصحاب [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکری ‏علیه السلام]] دانسته و گفته است:


۷. ابو القاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن قولويه: نجاشى گويد: ابو القاسم از افراد ثقه در ميان اصحاب ما بود، و از برترين علماى شيعه در حديث و فقه مى ‏باشد. نجاشى مى‏ افزايد: هر صفت نيكى همچون ثقه و جميل و مانند آن كه مردم بدان متصف مى‏ گردند، وى -  يعنى ابو القاسم -  از همه اين صفات بالاتر بود. شيخ حرّ عاملى نيز بدين مطلب تصريح كرده است.<ref>رجال النجاشى: ص ۱۲۳ ش ۳۱۸. امل الآمل: ج ۲ ص ۵۵ ش ۱۴۳. معجم رجال الحديث: ج ۵ ص ۷۶ ش ۳۲۶۳.</ref>
عثمان بن سعيد عمرى روغن فروش بوده و وى را سمّان خطاب مى ‏كرده ‏اند. كنيه ‏اش ابو عمرو بوده است. فردى جليل‏ القدر و ثقه و وكيل امام عسكرى‏ عليه السلام بوده است.


۸. محمد بن يعقوب بن اسحاق ابو جعفر كلينى: نجاشى گويد: شيخ و عالم بزرگ اصحاب ما (يعنى علماى شيعه) در زمان خود در رى بوده است، و وجه ايشان بوده است.<ref>رجال النجاشى: ص ۳۷۷ ش ۱۰۲۶. معجم رجال الحديث: ج ۱۹ ص ۵۴ ش ۶۲۰۶۷ . توضيح اينكه: وجه نيز از الفاظ توثيق و تعديل است، و در زمان خود از نظر ثقه و ثبت بودن از همه برتر بوده است. ثبت نيز از الفاظ تعديل است.</ref>
شيخ در شرح حال فرزند وى (محمد بن عثمان بن سعيد) گفته كه عثمان بن سعيد از جانب [[امام ‏زمان‏ علیه السلام]] وكيل بوده است، و وى در نزد شيعه منزلتى بس عظيم دارد.<ref>معجم رجال الحديث: ج ۱۲ ص ۲۳۰ ش ۷۶۰۴.</ref>


۹. على بن ابراهيم بن هاشم ابوالحسن قمى: نجاشى گويد: در حديث فردى ثقه و ثبت و مورد اعتماد بوده است. وى صحيح المذهب بوده است.<ref>رجال النجاشى: ص ۲۶۰ ش ۶۸۰ . معجم رجال الحديث: ج ۱۲ ص ۳۱۲ ش ۷۸۳۰.</ref>
'''۱۳. عبدالكريم بن طاووس:'''


۱۰. ابراهيم بن هاشم ابو الحسن قمى: نجاشى گويد: اصالتاً كوفى بوده كه به قم عزيمت نموده است. مرحوم خويى گويد: نظر من اين است كه شک كردن در وثاقت و مورد اعتماد بودن ابراهيم بن هاشم سزاوار نيست. وى سپس برخى دلائل وثاقت او را متذكر مى ‏شود.<ref>رجال النجاشى: ص ۱۶ ش ۱۸. معجم رجال الحديث: ج ۱ ص ۲۸۹ ش ۳۳۲.</ref>
مرحوم خويى مى‏ گويد:


۱۱. ابو القاسم حسين بن روح نوبختى: مرحوم خويى مى ‏گويد: يكى از سفيران و نائبان خاص امام دوازدهم‏ عليه السلام مى ‏باشد، و شهرت بزرگوارى و عظمت وى ما را بى‏ نياز ساخته از اين كه در شأن وى (و در توثيق وى) اطاله كلام دهيم. وى در شعبان سال ۳۲۶ بدرود حيات گفت.<ref>معجم رجال الحديث: ج ۶ ص ۲۵۷ ش ۳۴۰۶.</ref>
ابن‏ داود گويد (م ۹۴۷ ق) گفته است: عبد الكريم بن احمد بن موسى بن جعفر... بن طاووس حسنى علوى، سرور ما و پيشواى معظم غياث ‏الدين و فقيه و عالم علم انساب و نحوى و عروضى و زاهد و عابد بوده است، قدس الله روحه. رياست و نقابت سادات با وى پايان گرفت. وى يكتاى زمان خويش بود. در كربلا به دنيا آمد، و در حله رشد و نمو يافت، و در بغداد به تحصيل پرداخت، و در انتهاى عمر در كاظمين اقامت داشت. در شعبان ۶۴۸ ق به دنيا آمد و در شوال سال ۶۹۳ ق رحلت كرد.<ref>معجم رجال الحديث: ج ۱۱ ص ۶۶ ش ۶۶۲۰ . امل الآمل: ج ۲ ص ۱۵۸ ش ۴۵۹.</ref>


۱۲. عثمان بن سعيد عَمرى: مرحوم خويى گويد: شيخ در كتاب رجال خود گاهى او را از اصحاب امام هادى‏ عليه السلام برشمرده، و در جاى ديگر وى را از اصحاب امام عسكرى ‏عليه السلام دانسته و گفته است: عثمان بن سعيد عمرى روغن فروش بوده و وى را سمّان خطاب مى ‏كرده ‏اند. كنيه ‏اش ابو عمرو بوده است. فردى جليل‏ القدر و ثقه و وكيل امام عسكرى‏ عليه السلام بوده است.
'''۱۴. تعبير «والدى» در روايت سيد بن طاووس: سيد جمال ‏الدين احمد بن موسى بن جعفر:'''


شيخ در شرح حال فرزند وى (محمد بن عثمان بن سعيد) گفته كه عثمان بن سعيد از جانب امام ‏زمان‏ عليه السلام وكيل بوده است، و وى در نزد شيعه منزلتى بس عظيم دارد.<ref>معجم رجال الحديث: ج ۱۲ ص ۲۳۰ ش ۷۶۰۴.</ref>
شيخ حرّ عاملى گويد: سيد جمال ‏الدين احمد بن موسى بن جعفر... بن طاووس علوى حسنى، عالمى فاضل و صالح و زاهد و عابد و پرهيزكار و فقيه بوده است. وى محدثى نكته سنج و ثقه بوده است.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۲۹ ش ۷۹. معجم رجال الحديث: ج ۲ ص ۱۳۸ ش ۹۸۴.</ref>


۱۳. عبدالكريم بن طاووس: مرحوم خويى مى‏ گويد: ابن‏ داود گويد (م ۹۴۷ ق) گفته است: عبد الكريم بن احمد بن موسى بن جعفر... بن طاووس حسنى علوى، سرور ما و پيشواى معظم غياث ‏الدين و فقيه و عالم علم انساب و نحوى و عروضى و زاهد و عابد بوده است، قدس الله روحه. رياست و نقابت سادات با وى پايان گرفت. وى يكتاى زمان خويش بود. در كربلا به دنيا آمد، و در حله رشد و نمو يافت، و در بغداد به تحصيل پرداخت، و در انتهاى عمر در كاظمين اقامت داشت. در شعبان ۶۴۸ ق به دنيا آمد و در شوال سال ۶۹۳ ق رحلت كرد.<ref>معجم رجال الحديث: ج ۱۱ ص ۶۶ ش ۶۶۲۰ . امل الآمل: ج ۲ ص ۱۵۸ ش ۴۵۹.</ref>
'''۱۵. تعبير «عمّى» در روايت سيد بن طاووس: سيد رضى‏ الدين ابوالقاسم على بن موسى بن جعفر:'''


۱۴. تعبير «والدى» در روايت سيد بن طاووس: سيد جمال ‏الدين احمد بن موسى بن جعفر: شيخ حرّ عاملى گويد: سيد جمال ‏الدين احمد بن موسى بن جعفر... بن طاووس علوى حسنى، عالمى فاضل و صالح و زاهد و عابد و پرهيزكار و فقيه بوده است. وى محدثى نكته سنج و ثقه بوده است.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۲۹ ش ۷۹. معجم رجال الحديث: ج ۲ ص ۱۳۸ ش ۹۸۴.</ref>
شيخ حرّ عاملى گويد: سيد رضى ‏الدين ابو القاسم على بن موسى بن جعفر... بن طاووس حسنى، سطح علمى و فضل و زهد و عبادت و تفقّه و مورد وثوق بودن وى مشهورتر از آن است كه نياز به ذكر و كنكاش داشته باشد.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۲۰۵ ش ۶۲۲ . معجم رجال الحديث: ج ۱۳ ص ۲۰۲ ش ۸۵۴۶ .</ref>


۱۵. تعبير «عمّى» در روايت سيد بن طاووس: سيد رضى‏ الدين ابوالقاسم على بن موسى بن جعفر: شيخ حرّ عاملى گويد: سيد رضى ‏الدين ابو القاسم على بن موسى بن جعفر... بن طاووس حسنى، سطح علمى و فضل و زهد و عبادت و تفقّه و مورد وثوق بودن وى مشهورتر از آن است كه نياز به ذكر و كنكاش داشته باشد.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۲۰۵ ش ۶۲۲ . معجم رجال الحديث: ج ۱۳ ص ۲۰۲ ش ۸۵۴۶ .</ref>
'''۱۶. محمد بن نما:'''


۱۶. محمد بن نما: شيخ حرّ عاملى گويد: شيخ نجيب‏ الدين ابو ابراهيم محمد بن نما حلى، از فضلا و علماى عصر خود بوده است. وى كتبى دارد كه در آن از ابن ‏ادریس نقل [[حدیث]] مى‏ كند، و جناب محقق جعفر بن حسن حلى نيز از وى نقل حديث مى ‏نمايد.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۳۱۰ ش ۹۴۵. معجم رجال الحديث: ج ۱۸ ص ۳۲۳ ش ۱۱۹۴۶.</ref>
شيخ حرّ عاملى گويد: شيخ نجيب‏ الدين ابو ابراهيم محمد بن نما حلى، از فضلا و علماى عصر خود بوده است. وى كتبى دارد كه در آن از ابن ‏ادریس نقل [[حدیث]] مى‏ كند، و جناب محقق جعفر بن حسن حلى نيز از وى نقل حديث مى ‏نمايد.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۳۱۰ ش ۹۴۵. معجم رجال الحديث: ج ۱۸ ص ۳۲۳ ش ۱۱۹۴۶.</ref>


== عقائد در زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۷۷، ۱۵۳-۱۵۷، ۲۰۱-۲۰۹. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۳۸-۳۴۰. اسرار غدير: ص ۲۵۲، ۲۵۳، ۲۸۱، ۳۵۳-۳۶۳.</ref> ==
== عقائد در زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۷۷، ۱۵۳-۱۵۷، ۲۰۱-۲۰۹. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۳۸-۳۴۰. اسرار غدير: ص ۲۵۲، ۲۵۳، ۲۸۱، ۳۵۳-۳۶۳.</ref> ==
خط ۱٬۳۴۶: خط ۱٬۴۱۸:
السَّلامُ عَلَيْکَ يا مَوْلاىَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ. السَّلامُ عَلَيْکَ يا دينَ اللَّهِ الْقَويمَ وَ صِراطَهُ الْمُسْتَقيمَ. أَشْهَدُ أَنَّکَ أَخُو رَسُولِ‏ اللَّه صلى اللَّه عليه و آله ... ، وَأَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما أَنْزَلَهُ فيکَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَأَوْجَبَ عَلى أُمَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِکَ وَ وِلايَتِکَ وَعَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَکَ وَجَعَلَکَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِکَ. ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: أَلَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَكَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِکَ بَعْدَ الإِقْرارِ وَناكِثَ عَهْدِکَ بَعْدَ الْميثاقِ:
السَّلامُ عَلَيْکَ يا مَوْلاىَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ. السَّلامُ عَلَيْکَ يا دينَ اللَّهِ الْقَويمَ وَ صِراطَهُ الْمُسْتَقيمَ. أَشْهَدُ أَنَّکَ أَخُو رَسُولِ‏ اللَّه صلى اللَّه عليه و آله ... ، وَأَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما أَنْزَلَهُ فيکَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَأَوْجَبَ عَلى أُمَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِکَ وَ وِلايَتِکَ وَعَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَکَ وَجَعَلَکَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِکَ. ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: أَلَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَكَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِکَ بَعْدَ الإِقْرارِ وَناكِثَ عَهْدِکَ بَعْدَ الْميثاقِ:


سلام بر تو اى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين. سلام بر تو اى دين محكم خداوند و راه مستقيم او. شهادت مى ‏دهم كه تو برادر پيامبر صلى الله عليه و آله هستى... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همان طور كه خداوند به آن حضرت چنين مقامى داده بود. سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى بخدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى‏ كنى. خداوند منكر ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.
سلام بر تو اى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين. سلام بر تو اى دين محكم خداوند و راه مستقيم او. شهادت مى ‏دهم كه تو برادر پيامبر صلى الله عليه و آله هستى... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همان طور كه خداوند به آن حضرت چنين مقامى داده بود.
 
سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى بخدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى‏ كنى.
 
خداوند منكر ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.


=== ب) قرآن به ولايت تو گوياست ===
=== ب) قرآن به ولايت تو گوياست ===
أَشْهَدُ أَنَّکَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ الْحَقُّ الَّذى نَطَقَ بِوِلايَتِکَ التَّنْزيلُ وَأَخَذَ لَکَ الْعَهْدَ عَلَى الاُمَّةِ بِذلِکَ الرَّسُولُ. أَشْهَدُ يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ أَنَّ الشَّاكکَ فيکَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمينِ وَأَنَّ الْعادِلَ بِکَ غَيْرَکَ عانَدَ عَنِ الدّينِ الْقَويمِ الَّذى  ارْتَضاهُ لَنا رَبُّ الْعالَمينَ وَأَكْمَلَهُ بِوِلايَتِکَ يَوْمَ الْغَديرِ. ضَلَّ وَاللَّه وَأَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِواکَ وَ عَنَدَ عَنِ الْحَقِّ مَنْ عاداکَ:
أَشْهَدُ أَنَّکَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ الْحَقُّ الَّذى نَطَقَ بِوِلايَتِکَ التَّنْزيلُ وَأَخَذَ لَکَ الْعَهْدَ عَلَى الاُمَّةِ بِذلِکَ الرَّسُولُ. أَشْهَدُ يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ أَنَّ الشَّاكکَ فيکَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمينِ وَأَنَّ الْعادِلَ بِکَ غَيْرَکَ عانَدَ عَنِ الدّينِ الْقَويمِ الَّذى  ارْتَضاهُ لَنا رَبُّ الْعالَمينَ وَأَكْمَلَهُ بِوِلايَتِکَ يَوْمَ الْغَديرِ. ضَلَّ وَاللَّه وَأَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِواکَ وَ عَنَدَ عَنِ الْحَقِّ مَنْ عاداکَ:


شهادت می دهم تو اميرالمؤمنينِ بر حقى هستى كه قرآن به [[ولایت]] تو گوياست و پيامبر صلى الله عليه و آله بر سر آن از امت عهد و پيمان گرفته است. يا اميرالمؤمنين، شهادت می دهم كه شک كننده درباره تو به پيامبر امين‏ صلى الله عليه و آله ايمان نياورده است، و كسى  كه تو را با غير تو مساوى قرار دهد از دين محكمى كه رب العالمين براى ما پسنديده و با ولايت تو در روز غدير آن را كامل كرده، ضديت و دشمنى كرده است. بخدا قسم كسى كه تابع غير تو شد گمراه شده و هر كس با تو دشمنى كند با حق عناد ورزيده است.
شهادت می دهم تو اميرالمؤمنينِ بر حقى هستى كه قرآن به [[ولایت]] تو گوياست و پيامبر صلى الله عليه و آله بر سر آن از امت عهد و پيمان گرفته است.
 
يا اميرالمؤمنين، شهادت می دهم كه شک كننده درباره تو به پيامبر امين‏ صلى الله عليه و آله ايمان نياورده است، و كسى  كه تو را با غير تو مساوى قرار دهد از دين محكمى كه رب العالمين براى ما پسنديده و با ولايت تو در روز غدير آن را كامل كرده، ضديت و دشمنى كرده است.
 
بخدا قسم كسى كه تابع غير تو شد گمراه شده و هر كس با تو دشمنى كند با حق عناد ورزيده است.


=== ج) به خاطر ترس حق خود را رها نكردى ===
=== ج) به خاطر ترس حق خود را رها نكردى ===
أَشْهَدُ أَنَّکَ مَا اتَّقَيْتَ ضارِعاً وَلا أَمْسَكْتَ عَنْ حَقِّكَ جازِعاً وَلا أَحْجَمْتَ عَنْ مُجاهَدَةِ غاصِبيکَ ناكِلاً وَلا أَظْهَرْتَ الرِّضا بِخِلافِ ما يُرْضِى اللَّه مُداهِناً وَلا وَهَنْتَ لِما أَصابَکَ فى سَبيلِ اللَّه وَلا ضَعُفْتَ وَلاَ اسْتَكَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّکَ مُراقِباً. مَعاذَ اللَّه أَنْ تَكُونَ كَذلِکَ، بَلْ إِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّكَ وَفَوَّضْتَ إِلَيْهِ أَمْرَکَ وَذَكَّرْتَهُمْ فَمَا ادَّكَرُوا وَوَعَظْتَهُمْ فَمَا اتَّعَظُوا وَخَوَّفْتَهُمْ فَما تَخَوَّفُوا:
أَشْهَدُ أَنَّکَ مَا اتَّقَيْتَ ضارِعاً وَلا أَمْسَكْتَ عَنْ حَقِّكَ جازِعاً وَلا أَحْجَمْتَ عَنْ مُجاهَدَةِ غاصِبيکَ ناكِلاً وَلا أَظْهَرْتَ الرِّضا بِخِلافِ ما يُرْضِى اللَّه مُداهِناً وَلا وَهَنْتَ لِما أَصابَکَ فى سَبيلِ اللَّه وَلا ضَعُفْتَ وَلاَ اسْتَكَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّکَ مُراقِباً. مَعاذَ اللَّه أَنْ تَكُونَ كَذلِکَ، بَلْ إِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّكَ وَفَوَّضْتَ إِلَيْهِ أَمْرَکَ وَذَكَّرْتَهُمْ فَمَا ادَّكَرُوا وَوَعَظْتَهُمْ فَمَا اتَّعَظُوا وَخَوَّفْتَهُمْ فَما تَخَوَّفُوا:


شهادت می دهم كه تو از روى ذلت [[تقیه]] نكردى، و به خاطر ترس از حق خود امساک نكردى، و به عنوان عقب‏ نشينى از جهاد با غاصبين حقت خوددارى نكردى، و به عنوان سازش كارى مطلبى بر خلاف رضاى خدا اظهار نكردى، و در مقابل آن چه در راه خدا به تو رسيد سستى نكردى و ضعف نشان ندادى و به عنوان انتظار از طلب حق خود ناتوانى نشان ندادى. معاذ الله كه تو چنين باشى! بلكه وقتى مظلوم شدى براى خدا صبر كردى و كار خود را به او سپردى، و ظالمان را متذكر شدى ولى نخواستند بياد بياورند، و آنان را موعظه كردى ولى در آنان اثر نكرد، و آنان را از خدا ترسانيدى ولى نترسيدند!
شهادت می دهم كه تو از روى ذلت [[تقیه]] نكردى، و به خاطر ترس از حق خود امساک نكردى، و به عنوان عقب‏ نشينى از جهاد با غاصبين حقت خوددارى نكردى، و به عنوان سازش كارى مطلبى بر خلاف رضاى خدا اظهار نكردى، و در مقابل آن چه در راه خدا به تو رسيد سستى نكردى و ضعف نشان ندادى و به عنوان انتظار از طلب حق خود ناتوانى نشان ندادى.
 
معاذ الله كه تو چنين باشى! بلكه وقتى مظلوم شدى براى خدا صبر كردى و كار خود را به او سپردى، و ظالمان را متذكر شدى ولى نخواستند بياد بياورند، و آنان را موعظه كردى ولى در آنان اثر نكرد، و آنان را از خدا ترسانيدى ولى نترسيدند!


=== د) خدا لعنت كند آنان كه حرمتت شكستند ===
=== د) خدا لعنت كند آنان كه حرمتت شكستند ===
لَعَنَ اللَّه مُسْتَحِلِّى الْحُرْمَةِ مِنْکَ وَ ذائِدِى الْحَقِّ عَنْکَ، وَأَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ الَّذينَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فيها كالِحُونَ. لَعَنَ اللَّه مَنْ ساواکَ بِمَنْ ناواکَ. لَعَنَ اللَّه مَنْ عَدَلَ بِکَ مَنْ فَرَضَ اللَّه عَلَيْهِ وِلايَتَکَ:
لَعَنَ اللَّه مُسْتَحِلِّى الْحُرْمَةِ مِنْکَ وَ ذائِدِى الْحَقِّ عَنْکَ، وَأَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ الَّذينَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فيها كالِحُونَ. لَعَنَ اللَّه مَنْ ساواکَ بِمَنْ ناواکَ. لَعَنَ اللَّه مَنْ عَدَلَ بِکَ مَنْ فَرَضَ اللَّه عَلَيْهِ وِلايَتَکَ:


خدا لعنت كند آنان كه حرمت تو را شكستند و حقت را از تو دور كردند. شهادت می ‏دهم كه آنان از همه زيان‏ كارترند، آنان كه حرارت آتش به صورت هايشان مى‏ خورد و در آن با روى گرفته و عبوس هستند. خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه در مقابل تو ايستاد مساوى بداند. خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه خداوند ولايتت را بر او واجب كرده مساوى بداند.
خدا لعنت كند آنان كه حرمت تو را شكستند و حقت را از تو دور كردند. شهادت می ‏دهم كه آنان از همه زيان‏ كارترند، آنان كه حرارت آتش به صورت هايشان مى‏ خورد و در آن با روى گرفته و عبوس هستند.
 
خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه در مقابل تو ايستاد مساوى بداند. خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه خداوند ولايتت را بر او واجب كرده مساوى بداند.


=== هـ) جز عده كمى ايمان نياوردند ===
=== هـ) جز عده كمى ايمان نياوردند ===
إِنَّ اللَّه تَعالى اسْتَجابَ لِنَبِيِّهِ‏ صلى الله عليه و آله فيکَ دَعْوَتَهُ، ثُمَّ أَمَرَهُ بِإِظْهارِ ما أَوْلاکَ لِأُمَّتِهِ إِعْلاءً لِشَأْنِکَ وَإِعْلاناً لِبُرْهانِکَ وَ دَحْضاً لِلْأَباطِيلِ وَ قَطْعاً لِلْمَعاذِيرِ. فَلَمَّا أَشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفاسِقينَ وَاتَّقى فيکَ الْمُنافِقينَ أَوْحى إِلَيْهِ رَبُّ الْعالَمينَ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّه يَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ». فَوَضَعَ عَلى نَفْسِهِ أَوْزارَ الْمَسيرِ وَ نَهَضَ فى رَمْضاءِ الْهَجيرِ فَخَطَبَ وَأَسْمَعَ وَ نادى فَأَبْلَغَ، ثُمَّ سَأَلَهُمْ أَجْمَعَ فَقالَ: هَلْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللّهُمَّ اشْهَدْ. ثُمَّ قالَ: أَلَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ فَقالُوا: بَلى. فَأَخَذَ بِيَدِکَ وَ قالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. فَما آمَنَ بِما أَنْزَلَ اللَّه فيکَ عَلى نَبِيِّهِ إِلاَّ قَليلٌ وَلا زادَ أَكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ:
إِنَّ اللَّه تَعالى اسْتَجابَ لِنَبِيِّهِ‏ صلى الله عليه و آله فيکَ دَعْوَتَهُ، ثُمَّ أَمَرَهُ بِإِظْهارِ ما أَوْلاکَ لِأُمَّتِهِ إِعْلاءً لِشَأْنِکَ وَإِعْلاناً لِبُرْهانِکَ وَ دَحْضاً لِلْأَباطِيلِ وَ قَطْعاً لِلْمَعاذِيرِ. فَلَمَّا أَشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفاسِقينَ وَاتَّقى فيکَ الْمُنافِقينَ أَوْحى إِلَيْهِ رَبُّ الْعالَمينَ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّه يَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ». فَوَضَعَ عَلى نَفْسِهِ أَوْزارَ الْمَسيرِ وَ نَهَضَ فى رَمْضاءِ الْهَجيرِ فَخَطَبَ وَأَسْمَعَ وَ نادى فَأَبْلَغَ، ثُمَّ سَأَلَهُمْ أَجْمَعَ فَقالَ: هَلْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللّهُمَّ اشْهَدْ. ثُمَّ قالَ: أَلَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ فَقالُوا: بَلى. فَأَخَذَ بِيَدِکَ وَ قالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. فَما آمَنَ بِما أَنْزَلَ اللَّه فيکَ عَلى نَبِيِّهِ إِلاَّ قَليلٌ وَلا زادَ أَكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ:


خداوند تعالى دعاى پيامبرش ‏صلى الله عليه و آله را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلند مرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بي جا را ريشه كن كرده باشد.
خداوند تعالى دعاى پيامبرش ‏صلى الله عليه و آله را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلند مرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بی جا را ريشه كن كرده باشد.


آن گاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از منافقين درباره تو ترسيد، پروردگار جهان به او چنين وحى كرد: «اى پيامبر، برسان آن چه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ می كند». پيامبر صلى الله عليه و آله سختىِ سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپا خاست و خطبه ‏اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آن ها پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى بخدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ‏ام؟ گفتند: آرى. پس دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند. ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيان‏ كارى براى خود زياد نكردند.
آن گاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از [[منافقین]] درباره تو ترسيد، پروردگار جهان به او چنين وحى كرد:
 
«اى پيامبر، برسان آن چه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ می كند».
 
پيامبر صلى الله عليه و آله سختىِ سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپا خاست و خطبه ‏اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد.
 
سپس از همه آن ها پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى بخدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ‏ام؟
 
گفتند: آرى. پس دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام اين على صاحب اختيار اوست.
 
خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند.
 
ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيان‏ كارى براى خود زياد نكردند.


=== و) معتقديم كه اين حقى از جانب خداست ===
=== و) معتقديم كه اين حقى از جانب خداست ===
اللّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِکَ، فَالْعَنْ مَنْ عارَضَهُ وَاسْتَكْبَرَ وَكَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. لَعْنَةُ اللَّه وَ لَعْنَةُ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ أَجْمَعينَ عَلى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْکَ وَ سَلَلْتَ سَيْفَکَ عَلَيْهِ -  يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ -  مِنَ الْمُشْرِكينَ وَالْمُنافِقينَ إِلى يَوْمِ الدّينِ، وَعَلى مَنْ رَضِىَ بِما ساءَکَ وَ لَمْ‏يُكْرِهْهُ وَ أَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَوْ أَعانَ عَلَيْکَ بِيَدٍ أَوْ لِسانٍ أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِکَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَکَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَکَ وَ جَحَدَ حَقَّکَ أَوْ عَدَلَ بِکَ مَنْ جَعَلَکَ اللَّه أَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ:
اللّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِکَ، فَالْعَنْ مَنْ عارَضَهُ وَاسْتَكْبَرَ وَكَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. لَعْنَةُ اللَّه وَ لَعْنَةُ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ أَجْمَعينَ عَلى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْکَ وَ سَلَلْتَ سَيْفَکَ عَلَيْهِ -  يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ -  مِنَ الْمُشْرِكينَ وَالْمُنافِقينَ إِلى يَوْمِ الدّينِ، وَعَلى مَنْ رَضِىَ بِما ساءَکَ وَ لَمْ‏يُكْرِهْهُ وَ أَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَوْ أَعانَ عَلَيْکَ بِيَدٍ أَوْ لِسانٍ أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِکَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَکَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَکَ وَ جَحَدَ حَقَّکَ أَوْ عَدَلَ بِکَ مَنْ جَعَلَکَ اللَّه أَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ:


خدايا، ما مى ‏دانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظيم فرود نياورد و آن را تكذيب كند و كافر شود. و بزودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت. يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه ملائكه و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركين و منافقين تا روز قيامت. و بر كسى كه به آن چه تو را ناراحت می‏ كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى‏ كه چشم خود را بسته و انكار نمى كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمک كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از جهاد همراه تو ديگران را منع كرده يا فضيلت تو را كوچک شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختيار بر او قرار داده با تو برابر بداند.
خدايا، ما مى ‏دانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظيم فرود نياورد و آن را [[تکذیب]] كند و كافر شود.
 
و بزودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت. يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه [[ملائکه]] و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركين و منافقين تا روز قيامت. و بر كسى كه به آن چه تو را ناراحت می‏ كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى‏ كه چشم خود را بسته و انكار نمى كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمک كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از جهاد همراه تو ديگران را منع كرده يا فضيلت تو را كوچک شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختيار بر او قرار داده با تو برابر بداند.


=== ز) مسئله عجيب بعد از انكار حق تو ===
=== ز) مسئله عجيب بعد از انكار حق تو ===
وَ الْأَمْرُ الْأَعْجَبُ وَ الْخَطْبُ الْأَفْزَعُ بَعْدَ جَحْدِکَ حَقِّکَ غَصْبُ الصِّدّيقَةِ الطَّاهِرَةِ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ النِّسأءِ فَدَكاً وَ رَدُّ شَهادَتِکَ وَشَهادَةُ السَّيِّدَيْنِ سُلالَتِکَ وَ عِتْرَةِ الْمُصْطَفى صَلَّى  اللَّه عَلَيْكُمْ، وَ قَدْ أَعْلَى اللَّه تَعالى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَكُمْ وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَكُمْ وَ أَبانَ فَضْلَكُمْ وَ شَرَّفَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ:
وَ الْأَمْرُ الْأَعْجَبُ وَ الْخَطْبُ الْأَفْزَعُ بَعْدَ جَحْدِکَ حَقِّکَ غَصْبُ الصِّدّيقَةِ الطَّاهِرَةِ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ النِّسأءِ فَدَكاً وَ رَدُّ شَهادَتِکَ وَشَهادَةُ السَّيِّدَيْنِ سُلالَتِکَ وَ عِتْرَةِ الْمُصْطَفى صَلَّى  اللَّه عَلَيْكُمْ، وَ قَدْ أَعْلَى اللَّه تَعالى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَكُمْ وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَكُمْ وَ أَبانَ فَضْلَكُمْ وَ شَرَّفَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ:


مسئله عجيب و كار سوزناک بعد از انكار حق تو، غصب فدک از صديقه طاهره سيدة النساء حضرت زهرا عليها السلام و رد شهادت تو و دو آقا از نسل و عترت تو امام حسن و امام حسين‏ عليهما السلام است كه صلوات خدا بر شما باد، و اين در حالى بود كه خداوند تعالى درجه شما را بر امت بالا برده و منزلت شما را بلند قرار داده و فضل شما را روشن كرده و شما را بر عالميان شرافت داده است.
مسئله عجيب و كار سوزناک بعد از انكار حق تو، غصب فدک از [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|صديقه طاهره سيدة النساء حضرت زهرا عليها السلام]] و رد شهادت تو و دو آقا از نسل و عترت تو [[امام حسن مجتبی علیه السلام|امام حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|امام حسین‏ علیهما السلام]] است كه صلوات خدا بر شما باد، و اين در حالى بود كه خداوند تعالى درجه شما را بر امت بالا برده و منزلت شما را بلند قرار داده و فضل شما را روشن كرده و شما را بر عالميان شرافت داده است.


=== ح) متحير است كسى كه به تو ظلم كرده ===
=== ح) متحير است كسى كه به تو ظلم كرده ===
ما أَعْمَهَ مَنْ ظَلَمَکَ عَنِ الْحَقِّ. فَأَشْبَهَتْ مِحْنَتُكَ بِهِما مِحَنَ الْأَنْبِياءِ عِنْدَ الْوَحْدَةِ وَعَدَمِ الْأَنْصارِ. ما يُحيطُ الْمادِحُ وَصْفَکَ وَلا يُحْبِطُ الْطاعِنُ فَضْلَکَ. تُخْمِدُ لَهَبَ الْحُرُوبِ بِبَنانِکَ وَتَهْتِکُ سُتُورَ الشُّبَهِ بِبَيانِکَ وَتَكْشِفُ لَبْسَ الْباطِلِ عَنْ صَريحِ الْحَقِّ:
ما أَعْمَهَ مَنْ ظَلَمَکَ عَنِ الْحَقِّ. فَأَشْبَهَتْ مِحْنَتُكَ بِهِما مِحَنَ الْأَنْبِياءِ عِنْدَ الْوَحْدَةِ وَعَدَمِ الْأَنْصارِ. ما يُحيطُ الْمادِحُ وَصْفَکَ وَلا يُحْبِطُ الْطاعِنُ فَضْلَکَ. تُخْمِدُ لَهَبَ الْحُرُوبِ بِبَنانِکَ وَتَهْتِکُ سُتُورَ الشُّبَهِ بِبَيانِکَ وَتَكْشِفُ لَبْسَ الْباطِلِ عَنْ صَريحِ الْحَقِّ:


چقدر متحير است از حق كسى كه به تو ظلم كرده است. محنت تو به آن دو ([[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر)، به گرفتارى‏ هاى انبياء عليهم السلام هنگام تنهايى و كمک نداشتن شباهت پيدا كرد. مَدح كننده تو به اوصافت احاطه پيدا نمى‏ كند، و طعن زننده بر تو فضيلتت را پائين نمى‏ آورد. آتش جنگ‏ ها را با انگشتانت خاموش مى‏ كردى، و پرده‏ هاى شبهه را با بيانت پاره مى ‏نمودى، و پوشش باطل را با حق صريح منكشف می كردى.
چقدر متحير است از حق كسى كه به تو ظلم كرده است. محنت تو به آن دو ([[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]])، به گرفتارى‏ هاى انبياء عليهم السلام هنگام تنهايى و كمک نداشتن شباهت پيدا كرد.
 
مَدح كننده تو به اوصافت احاطه پيدا نمى‏ كند، و طعن زننده بر تو فضيلتت را پائين نمى‏ آورد. آتش جنگ‏ ها را با انگشتانت خاموش مى‏ كردى، و پرده‏ هاى شبهه را با بيانت پاره مى ‏نمودى، و پوشش باطل را با حق صريح منكشف می كردى.


=== ط) خدايا منكرين حق وليّت را لعنت كن ===
=== ط) خدايا منكرين حق وليّت را لعنت كن ===
خط ۱٬۳۹۰: خط ۱٬۴۹۰:
خدايا، قاتلين انبياء و جانشينان انبيائت را با همه لعنت‏ هايت لعنت كن، و گرمى آتش را به آنان بچشان. و لعنت كن كسانى  را كه حق وليّت را غصب كردند و پيمان او را انكار نمودند و بعد از يقين و اقرار به ولايت او در روزى كه دين را برايش كامل كردى، آن را انكار كردند.
خدايا، قاتلين انبياء و جانشينان انبيائت را با همه لعنت‏ هايت لعنت كن، و گرمى آتش را به آنان بچشان. و لعنت كن كسانى  را كه حق وليّت را غصب كردند و پيمان او را انكار نمودند و بعد از يقين و اقرار به ولايت او در روزى كه دين را برايش كامل كردى، آن را انكار كردند.


خدايا قاتلين اميرالمؤمنين و كسانى كه به او ظلم كردند و پيروان و يارانشان را لعنت فرما. خدايا، ظالمين حسين ‏عليه السلام و قاتلين او و تابعين دشمنِ او و يارى كننده دشمنش را و راضيان به قتل او و خوار كنندگان او را لعنتى  فرما كه عاقبتى بد دنبال آن باشد.
خدايا قاتلين اميرالمؤمنين و كسانى كه به او ظلم كردند و پيروان و يارانشان را لعنت فرما.
 
خدايا، ظالمين حسين ‏عليه السلام و قاتلين او و [[تابعین]] دشمنِ او و يارى كننده دشمنش را و راضيان به قتل او و خوار كنندگان او را لعنتى  فرما كه عاقبتى بد دنبال آن باشد.


=== ى) خدايا اولين ظالم به آل محمد را لعنت فرما ===
=== ى) خدايا اولين ظالم به آل محمد را لعنت فرما ===
اللّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مانِعيهِمْ حُقُوقَهُمْ. اللّهُمَّ خُصَّ أَوَّلَ ظالِمٍ وَ غاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ وَ كُلِّ مُسْتَنٍّ بِما سَنَّ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِييّنَ وَ عَلى عَلِىٍّ سَيِّدِ الْوَصِييّنَ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ وَاجْعَلْنا بِهِمْ مُتَمَسِّكينَ وَ بِوِلايَتِهِمْ مِنَ الْفائِزيْنَ الْآمِنينَ الَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ:
اللّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مانِعيهِمْ حُقُوقَهُمْ. اللّهُمَّ خُصَّ أَوَّلَ ظالِمٍ وَ غاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ وَ كُلِّ مُسْتَنٍّ بِما سَنَّ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِييّنَ وَ عَلى عَلِىٍّ سَيِّدِ الْوَصِييّنَ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ وَاجْعَلْنا بِهِمْ مُتَمَسِّكينَ وَ بِوِلايَتِهِمْ مِنَ الْفائِزيْنَ الْآمِنينَ الَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ:


خدايا اولين ظالمى كه به آل محمد ظلم كرد و مانعين حقوق ايشان را لعنت فرما. خدايا اولين ظالم و غاصب حق آل محمد و هر كس كه بدعت‏هاى او را تا روز قيامت عمل میكند لعنت مخصوص فرما. خدايا، بر محمد خاتم پيامبران و بر على آقاى اوصياء و آل طاهرينش صلوات فرست، و ما را متمسک به آنان قرار داده و با ولايتشان ما را از رستگاران و از صاحبان امان كه بر آنان ترسى نيست و محزون نمى‏ شوند قرار ده.
خدايا اولين ظالمى كه به آل محمد ظلم كرد و مانعين حقوق ايشان را لعنت فرما. خدايا اولين ظالم و غاصب حق آل محمد و هر كس كه بدعت‏هاى او را تا روز قيامت عمل میكند لعنت مخصوص فرما.
 
خدايا، بر محمد خاتم پيامبران و بر على آقاى اوصياء و آل طاهرينش صلوات فرست، و ما را متمسک به آنان قرار داده و با ولايتشان ما را از رستگاران و از صاحبان امان كه بر آنان ترسى نيست و محزون نمى‏ شوند قرار ده.


== فرهنگ ‏سازى غدير در زيارت غدير<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۱۳۸-۱۴۶.</ref> ==
== فرهنگ ‏سازى غدير در زيارت غدير<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۱۳۸-۱۴۶.</ref> ==
زيارات در كنار دعاها جايگاه ويژه ‏اى براى فرهنگ ‏سازى دارند. غدير در زيارات با جملات بسيار پر محتوايى آمده، كه برخى از آن ها كمک به مستندات تاريخى مى ‏نمايد. شش فراز از اين زيارات را كه تجديد عهدى با عقايد ريشه دارمان است، ذكر مى ‏كنيم:
زيارات در كنار دعاها جايگاه ويژه ‏اى براى فرهنگ ‏سازى دارند. غدير در زيارات با جملات بسيار پر محتوايى آمده، كه برخى از آن ها كمک به مستندات تاريخى مى ‏نمايد.
 
شش فراز از اين زيارات را كه تجديد عهدى با عقايد ريشه دارمان است، ذكر مى ‏كنيم:


=== ۱. فرهنگ ‏سازى «معانى غدير» در زيارت غدير ===
=== ۱. فرهنگ ‏سازى «معانى غدير» در زيارت غدير ===
فرازى از زيارت غدير آموزش لغت نامه مخصوص آن است، كه بايد تک تک كارهاى آسمانى پيامبر صلى الله عليه و آله را بيان كند. معناى صراط مستقيم براى ولايت، معناى صاحب اختيارى براى مولى؛ كه پيامبر صلى الله عليه و آله فقط به آموختن اين مفاهيم اكتفا نكرد، بلكه با شهادت خدا از مردم درباره آن اقرار گرفت.
فرازى از زيارت غدير آموزش لغت نامه مخصوص آن است، كه بايد تک تک كارهاى آسمانى پيامبر صلى الله عليه و آله را بيان كند.


پس از اين اعترافات است كه هر كس عمداً يا تعمداً به بي راهه بايد مورد لعن و نفرين قرار گيرد. چند فراز از زيارت غدير كه با سلام بر «صراط مستقيم» آغاز می ‏شود چنين است:
معناى صراط مستقيم براى ولايت، معناى صاحب اختيارى براى مولى؛ كه پيامبر صلى الله عليه و آله فقط به آموختن اين مفاهيم اكتفا نكرد، بلكه با شهادت خدا از مردم درباره آن اقرار گرفت.
 
پس از اين اعترافات است كه هر كس عمداً يا تعمداً به بي راهه بايد مورد لعن و نفرين قرار گيرد. چند فراز از زيارت غدير كه با سلام بر «[[صراط مستقیم و خطبه غدیر|صراط مستقیم]]» آغاز می ‏شود چنين است:


السَّلامُ عَلَيکَ يا مَولاىَ وَ مَولَى المُؤمِنينَ. السَّلامُ عَلَيکَ يا دينَ اللَّهِ القَويمَ وَ صِراطَهُ المُستَقيمَ. اَشهَدُ اَنَّکَ اَخُو رَسولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ... ، وَ اَنَّهُ قَد بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما اَنزَلَهُ فيکَ، فَصَدَعَ بِاَمرِهِ وَ اَوجَبَ عَلى اُمَّتِهِ فَرضَ طاعَتِکَ وَ وِلايَتِکَ وَ عَقَدَ عَلَيهِمُ البَيعَةَ لَکَ وَ جَعَلَکَ اَولى بِالمُؤمِنينَ مِن اَنفُسِهِم كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِکَ. ثُمَّ اَشهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيهِم فَقالَ: اَلَستُ قَد بَلَّغتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشهَد وَ كَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَينَ العِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِکَ بَعدَ الاِقرارِ وَ ناكِثَ عَهدِکَ بَعدَ الميثاقِ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref>:
السَّلامُ عَلَيکَ يا مَولاىَ وَ مَولَى المُؤمِنينَ. السَّلامُ عَلَيکَ يا دينَ اللَّهِ القَويمَ وَ صِراطَهُ المُستَقيمَ. اَشهَدُ اَنَّکَ اَخُو رَسولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ... ، وَ اَنَّهُ قَد بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما اَنزَلَهُ فيکَ، فَصَدَعَ بِاَمرِهِ وَ اَوجَبَ عَلى اُمَّتِهِ فَرضَ طاعَتِکَ وَ وِلايَتِکَ وَ عَقَدَ عَلَيهِمُ البَيعَةَ لَکَ وَ جَعَلَکَ اَولى بِالمُؤمِنينَ مِن اَنفُسِهِم كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِکَ. ثُمَّ اَشهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيهِم فَقالَ: اَلَستُ قَد بَلَّغتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشهَد وَ كَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَينَ العِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِکَ بَعدَ الاِقرارِ وَ ناكِثَ عَهدِکَ بَعدَ الميثاقِ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref>:


سلام بر تو اى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين. سلام بر تو اى دين محكم خداوند و راه مستقيم او. شهادت می‏ دهم كه تو برادر پيامبر صلى الله عليه و آله هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آن چه درباره تو بر او نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان [[بیعت]] گرفت و تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد، همان طور كه خداوند به آن حضرت چنين مقامى داده بود. سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا به شما رساندم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى‏ كنى. خداوند منكر ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.
سلام بر تو اى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين. سلام بر تو اى دين محكم خداوند و راه مستقيم او. شهادت می‏ دهم كه تو برادر [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آن چه درباره تو بر او نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان [[بیعت]] گرفت و تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد، همان طور كه خداوند به آن حضرت چنين مقامى داده بود.
 
سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا به شما رساندم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى‏ كنى. خداوند منكر ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.


=== ۲. فرهنگ‏ سازى «ارتباط قرآن، نبوت، غدير» ===
=== ۲. فرهنگ‏ سازى «ارتباط قرآن، نبوت، غدير» ===
هر كس غدير را مى‏ آموزد بايد بداند كه ولايت از كتاب الله و رسالت نبوى جدايى ناپذير است. طبعاً هر گونه شكى در اختصاص امامت حتى اگر كسى را با صاحب ولايت يكسان بدانيم، مساوى با انكار كتاب خدا و نبوت رسول خداست. در اين فقره از زيارت غدير فرهنگ‏ سازىِ ريشه دارى بر اين اساس صورت گرفته است، كه مى‏ فرمايد:
هر كس غدير را مى‏ آموزد بايد بداند كه ولايت از كتاب الله و رسالت نبوى جدايى ناپذير است.
 
طبعاً هر گونه شكى در اختصاص امامت حتى اگر كسى را با صاحب ولايت يكسان بدانيم، مساوى با انكار كتاب خدا و نبوت رسول خداست.
 
در اين فقره از زيارت غدير فرهنگ‏ سازىِ ريشه دارى بر اين اساس صورت گرفته است، كه مى‏ فرمايد:


اَشهَدُ اَنَّکَ اَميرُالمُؤمِنينَ الحَقُّ الَّذى نَطَقَ بِوِلايَتِکَ التَّنزيلُ وَ اَخَذَ لَكَ العَهدَ عَلَى الاُمَّةِ بِذلِكَ الرَّسُولُ. اَشهَدُ يا اَميرَالمُؤمِنينَ اَنَّ الشّاکَ فيکَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الاَمينِ وَ اَنَّ العادِلَ بِكَ غَيرَکَ عانَدَ عَنِ الدّينِ القَويمِ الَّذِى ارتَضاهُ لَنا رَبُّ العالَمينَ وَ اَكمَلَهُ بِوِلايَتِكَ يَومَ الغَديرِ. ضَلَّ وَ اللَّهِ وَ اَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِواكَ وَ عَنَدَ عَنِ الحَقِّ مَن عاداكَ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref>:
اَشهَدُ اَنَّکَ اَميرُالمُؤمِنينَ الحَقُّ الَّذى نَطَقَ بِوِلايَتِکَ التَّنزيلُ وَ اَخَذَ لَكَ العَهدَ عَلَى الاُمَّةِ بِذلِكَ الرَّسُولُ. اَشهَدُ يا اَميرَالمُؤمِنينَ اَنَّ الشّاکَ فيکَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الاَمينِ وَ اَنَّ العادِلَ بِكَ غَيرَکَ عانَدَ عَنِ الدّينِ القَويمِ الَّذِى ارتَضاهُ لَنا رَبُّ العالَمينَ وَ اَكمَلَهُ بِوِلايَتِكَ يَومَ الغَديرِ. ضَلَّ وَ اللَّهِ وَ اَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِواكَ وَ عَنَدَ عَنِ الحَقِّ مَن عاداكَ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref>:


شهادت مى ‏دهم تو اميرالمؤمنينِ بر حقى هستى كه قرآن به ولايت تو گوياست و پيامبر صلى الله عليه و آله بر سر آن از امت عهد و پيمان گرفته است. يا اميرالمؤمنين، شهادت می دهم كه شک كننده درباره تو به پيامبر امين‏ صلى الله عليه و آله ايمان نياورده است، و كسى كه تو را با غير تو مساوى قرار دهد دين محكمى كه رب العالمين براى ما پسنديده و با ولايت تو در روز غدير آن را كامل كرده، ضديت و دشمنى كرده است. به خدا قسم كسى كه تابع غير تو شد گمراه شده و هر كس با تو دشمنى كند با حق عناد ورزيده است.
شهادت مى ‏دهم تو اميرالمؤمنينِ بر حقى هستى كه قرآن به ولايت تو گوياست و [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] بر سر آن از امت عهد و پيمان گرفته است.
 
يا اميرالمؤمنين، شهادت می دهم كه شک كننده درباره تو به پيامبر امين‏ صلى الله عليه و آله ايمان نياورده است، و كسى كه تو را با غير تو مساوى قرار دهد دين محكمى كه رب العالمين براى ما پسنديده و با ولايت تو در روز غدير آن را كامل كرده، ضديت و دشمنى كرده است. به خدا قسم كسى كه تابع غير تو شد گمراه شده و هر كس با تو دشمنى كند با حق عناد ورزيده است.


=== ۳. فرهنگ ‏سازىِ «علل عدم اجراى غدير» ===
=== ۳. فرهنگ ‏سازىِ «علل عدم اجراى غدير» ===
يک غديرى بايد بداند كه چرا «مَن كُنتُ مَولاهُ...» پس از پيامبرصلى الله عليه و آله عملى نشد:
يک غديرى بايد بداند كه چرا «مَن كُنتُ مَولاهُ...» پس از پيامبر صلى الله عليه و آله عملى نشد:


آيا على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام ترسيد؟
آيا على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام ترسيد؟
خط ۱٬۴۲۷: خط ۱٬۵۴۳:
سستى و ضعف از خود نشان مى ‏داد؟!
سستى و ضعف از خود نشان مى ‏داد؟!


هرگز!! على‏ عليه السلام بالاتر از آن است كه چنين نسبت‏ هايى به او داده شود! او خدا را در نظر داشت و اين همه صبر دستور برادرش رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله بود. اما بدانيد كه در كنار صبرش [[اتمام حجت]] را به اعلى درجه رسانده، لحظه ‏اى از بزرگ ‏ترين امر به معروف الهى يعنى غدير دست برنمى ‏داشت و درباره آن هيچ كوتاهى نكرد. اين فراز زيارت غدير برگ ديگرى از اعتقاد ماست كه می ‏گويد:
هرگز!! على‏ عليه السلام بالاتر از آن است كه چنين نسبت‏ هايى به او داده شود! او خدا را در نظر داشت و اين همه صبر دستور برادرش رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله بود.
 
اما بدانيد كه در كنار صبرش [[اتمام حجت]] را به اعلى درجه رسانده، لحظه ‏اى از بزرگ ‏ترين امر به معروف الهى يعنى غدير دست برنمى ‏داشت و درباره آن هيچ كوتاهى نكرد. اين فراز زيارت غدير برگ ديگرى از اعتقاد ماست كه می ‏گويد:


اَشهَدُ اَنَّكَ مَا اتَّقَيتَ ضارِعاً وَ لا اَمسَكتَ عَن حَقِّكَ جازِعاً وَ لا اَحجَمتَ عَن مُجاهَدَةِ غاصِبيكَ ناكِلاً وَ لا اَظهَرتَ الرِّضا بِخِلافِ ما يُرضِى اللَّهَ مُداهِناً وَ لا وَهَنتَ لِما اَصابَكَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ لا ضَعُفتَ وَ لاَ استَكَنتَ عَن طَلَبِ حَقِّكَ مُراقِباً. مَعاذَ اللَّهِ اَن تَكونَ كَذلِكَ، بَل اِذ ظُلِمتَ احتَسَبتَ رَبَّكَ وَ فَوَّضتَ اِلَيهِ اَمرَكَ وَ ذَكَّرتَهُم فَمَا ادَّكَروا وَ وَعَظتَهُم فَمَا اتَّعَظوا وَ خَوَّفتَهُم فَما تَخَوَّفوا<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۱.</ref>:
اَشهَدُ اَنَّكَ مَا اتَّقَيتَ ضارِعاً وَ لا اَمسَكتَ عَن حَقِّكَ جازِعاً وَ لا اَحجَمتَ عَن مُجاهَدَةِ غاصِبيكَ ناكِلاً وَ لا اَظهَرتَ الرِّضا بِخِلافِ ما يُرضِى اللَّهَ مُداهِناً وَ لا وَهَنتَ لِما اَصابَكَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ لا ضَعُفتَ وَ لاَ استَكَنتَ عَن طَلَبِ حَقِّكَ مُراقِباً. مَعاذَ اللَّهِ اَن تَكونَ كَذلِكَ، بَل اِذ ظُلِمتَ احتَسَبتَ رَبَّكَ وَ فَوَّضتَ اِلَيهِ اَمرَكَ وَ ذَكَّرتَهُم فَمَا ادَّكَروا وَ وَعَظتَهُم فَمَا اتَّعَظوا وَ خَوَّفتَهُم فَما تَخَوَّفوا<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۱.</ref>:


شهادت می‏ دهم كه تو از روى ذلت [[تقیه]] نكردى، و به خاطر ترس از حق خود امساک نكردى، و به عنوان عقب‏ نشينى از جهاد با غاصبين حقت خود دارى نكردى، و به عنوان سازش كارى مطلبى بر خلاف رضاى خدا اظهار نكردى، و در مقابل آن چه در راه خدا به تو رسيد سستى نكردى و ضعف نشان ندادى و به عنوان انتظار از طلب حق خود ناتوانى نشان ندادى. معاذ الله كه تو چنين باشى! بلكه وقتى مظلوم شدى براى خدا صبر كردى و كار خود را به او سپردى، و ظالمان را متذكر شدى ولى نخواستند بياد بياورند، و آنان را موعظه كردى ولى در آنان اثر نكرد، و آنان را از خدا ترسانيدى ولى نترسيدند!
شهادت می‏ دهم كه تو از روى ذلت [[تقیه]] نكردى، و به خاطر ترس از حق خود امساک نكردى، و به عنوان عقب‏ نشينى از جهاد با غاصبين حقت خود دارى نكردى، و به عنوان سازش كارى مطلبى بر خلاف رضاى خدا اظهار نكردى، و در مقابل آن چه در راه خدا به تو رسيد سستى نكردى و ضعف نشان ندادى و به عنوان انتظار از طلب حق خود ناتوانى نشان ندادى.
 
معاذ الله كه تو چنين باشى! بلكه وقتى مظلوم شدى براى خدا صبر كردى و كار خود را به او سپردى، و ظالمان را متذكر شدى ولى نخواستند بياد بياورند، و آنان را موعظه كردى ولى در آنان اثر نكرد، و آنان را از خدا ترسانيدى ولى نترسيدند!


=== ۴. فرهنگ ‏سازى «لعنت بر دشمن غدير» ===
=== ۴. فرهنگ ‏سازى «لعنت بر دشمن غدير» ===
در روزهايى كه ما نبوديم صاحب غدير چه مصيبت‏ هايى به پاى آن كشيد؟ امروز نوبت ماست كه برايش بسوزيم و غديرش را روى چشمان مان نگه داريم. اين است كه با ياد على‏ عليه السلام و غدير، از فراسوى چهارده قرن با تمام وجود لعنت مى ‏كنيم شكنندگان حرمتش را و جدايى اندازان بين على‏ عليه السلام و حقش را !
در روزهايى كه ما نبوديم صاحب غدير چه مصيبت‏ هايى به پاى آن كشيد؟ امروز نوبت ماست كه برايش بسوزيم و غديرش را روى چشمان مان نگه داريم.


براى غديريان امروز يک دنيا تعجب است كه نه تنها حق او را غصب كنند، بلكه او را با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر كه غاصب حقش بودند يكسان بدانند! اين نكته ‏هاى زيباى فرهنگى را در فقرات زير از زيارت غدير مى ‏آموزيم:
اين است كه با ياد على‏ عليه السلام و غدير، از فراسوى چهارده قرن با تمام وجود لعنت مى ‏كنيم شكنندگان حرمتش را و جدايى اندازان بين على‏ عليه السلام و حقش را !
 
براى غديريان امروز يک دنيا تعجب است كه نه تنها حق او را غصب كنند، بلكه او را با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] كه غاصب حقش بودند يكسان بدانند!
 
اين نكته ‏هاى زيباى فرهنگى را در فقرات زير از زيارت غدير مى ‏آموزيم:


لَعَنَ اللَّهُ مُستَحِلِّى الحُرمَةِ مِنكَ وَ ذائِدِى الحَقِّ عَنكَ، وَ اَشهَدُ اَنَّهُمُ الاَخسَرُونَ الَّذينَ تَلفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ وَ هُم فيها كالِحُونَ. لَعَنَ اللَّهُ مَن ساواكَ بِمَن ناواكَ. لَعَنَ اللَّهُ مَن عَدَلَ بِكَ مَن فَرَضَ اللَّهُ عَلَيهِ وِلايَتَكَ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۳.</ref>:
لَعَنَ اللَّهُ مُستَحِلِّى الحُرمَةِ مِنكَ وَ ذائِدِى الحَقِّ عَنكَ، وَ اَشهَدُ اَنَّهُمُ الاَخسَرُونَ الَّذينَ تَلفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ وَ هُم فيها كالِحُونَ. لَعَنَ اللَّهُ مَن ساواكَ بِمَن ناواكَ. لَعَنَ اللَّهُ مَن عَدَلَ بِكَ مَن فَرَضَ اللَّهُ عَلَيهِ وِلايَتَكَ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۳.</ref>:


خدا لعنت كند آنان كه حرمت تو را شكستند و حقت را از تو دور كردند. شهادت مى‏ دهم كه آنان از همه زيان كار ترند، آنان كه حرارت آتش به صورت‏ هايشان مى ‏خورد و در آن با چهره گرفته و عبوس هستند. خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كسى كه در مقابل تو ايستاد مساوى بداند! خدا لعنت كند كسى كه تو را با آن كه خداوند ولايتت را بر او واجب كرده مساوى بداند!
خدا لعنت كند آنان كه حرمت تو را شكستند و حقت را از تو دور كردند.


در فقرات ديگرى از زيارت غدير می‏خوانيم:
شهادت مى‏ دهم كه آنان از همه زيان كار ترند، آنان كه حرارت آتش به صورت‏ هايشان مى ‏خورد و در آن با چهره گرفته و عبوس هستند.
 
خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كسى كه در مقابل تو ايستاد مساوى بداند! خدا لعنت كند كسى كه تو را با آن كه خداوند ولايتت را بر او واجب كرده مساوى بداند!
 
در فقرات ديگرى از زيارت غدير می خوانيم:


اللّهُمَّ ... ، العَن مَن غَصَبَ وَلِيِّكَ حَقَّهُ وَ اَنكَرَ عَهدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعدَ اليَقينِ وَ الاِقرارِ بِالوِلايَةِ لَهُ يَومَ اَكمَلتَ لَهُ الدّينَ:
اللّهُمَّ ... ، العَن مَن غَصَبَ وَلِيِّكَ حَقَّهُ وَ اَنكَرَ عَهدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعدَ اليَقينِ وَ الاِقرارِ بِالوِلايَةِ لَهُ يَومَ اَكمَلتَ لَهُ الدّينَ:


خدايا لعنت كن كسانى را كه حق وليّت را غصب كردند و پيمان او را انكار نمودند و بعد از يقين و اقرار به ولايت او در روزى كه دين را برايش كامل كردى، آن را انكار كردند.
خدايا لعنت كن كسانى را كه حق وليّت را غصب كردند و پيمان او را [[انکار]] نمودند و بعد از يقين و اقرار به ولايت او در روزى كه دين را برايش كامل كردى، آن را انکار كردند.


=== ۵. فرهنگ ‏سازى «غلبه غدير بر باطل» ===
=== ۵. فرهنگ ‏سازى «غلبه غدير بر باطل» ===
هر كس پيامبر صلى الله عليه و آله را دوست دارد بداند كه غدير حاجت پيامبر صلى الله عليه و آله به درگاه الهى بود كه خدايش به او عنايت فرمود؛ و بداند كه با غدير بر همه اباطيل قلم بطلان كشيده شد و براى هيچ كس عذرى نماند. منافقين نقشه‏ اى بسيارى داشتند كه غدير همه آن ها را باطل كرد و بر همه آن ها غالب شد.
هر كس پيامبر صلى الله عليه و آله را دوست دارد بداند كه غدير حاجت پيامبر صلى الله عليه و آله به درگاه الهى بود كه خدايش به او عنايت فرمود؛ و بداند كه با غدير بر همه اباطيل قلم بطلان كشيده شد و براى هيچ كس عذرى نماند.


اگر چه آن روز عده كمى واقعاً به غدير ايمان آوردند، اما اتمام حجتى شد كه در آينده ‏هاى هزاران ساله تاريخ خط مشى بسيارى از مردم را روشن ساخت و ميليون ها انسان را هدايت كرد. فقرات زير از زيارت غدير گوياى اين حقايق است:
[[منافقین]] نقشه‏ اى بسيارى داشتند كه غدير همه آن ها را باطل كرد و بر همه آن ها غالب شد.
 
اگر چه آن روز عده كمى واقعاً به غدير [[ایمان]] آوردند، اما اتمام حجتى شد كه در آينده ‏هاى هزاران ساله تاريخ خط مشى بسيارى از مردم را روشن ساخت و ميليون ها انسان را [[هدایت]] كرد.
 
فقرات زير از زيارت غدير گوياى اين حقايق است:


اِنَّ اللَّهَ تَعالَى استَجابَ لِنَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ فيكَ دَعوَتَهُ، ثُمَّ اَمَرَهُ بِاِظهارِ ما اَولاكَ لاُمَّتِهِ اِعلاءً لِشَأنِكَ وَ اِعلاناً لِبُرهانِكَ وَ دَحضاً لِلاَباطيلِ وَ قَطعاً لِلمَعاذيرِ. فَلَمّا اَشفَقَ مِن فِتنَةِ الفاسِقينَ وَ اتَّقى فيكَ المُنافِقينَ اَوحى اِلَيهِ رَبُّ العالَمينَ: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ».
اِنَّ اللَّهَ تَعالَى استَجابَ لِنَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ فيكَ دَعوَتَهُ، ثُمَّ اَمَرَهُ بِاِظهارِ ما اَولاكَ لاُمَّتِهِ اِعلاءً لِشَأنِكَ وَ اِعلاناً لِبُرهانِكَ وَ دَحضاً لِلاَباطيلِ وَ قَطعاً لِلمَعاذيرِ. فَلَمّا اَشفَقَ مِن فِتنَةِ الفاسِقينَ وَ اتَّقى فيكَ المُنافِقينَ اَوحى اِلَيهِ رَبُّ العالَمينَ: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ».
خط ۱٬۴۵۹: خط ۱٬۵۹۱:
فَاَخَذَ بِيَدِكَ وَ قالَ: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ». فَما آمَنَ بِما اَنزَلَ اللَّهُ فيكَ عَلى نَبِيِّهِ اِلاّ قَليلٌ وَ لا زادَ اَكثَرَهُم غَيرَ تَخسيرٍ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۳.</ref>:
فَاَخَذَ بِيَدِكَ وَ قالَ: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ». فَما آمَنَ بِما اَنزَلَ اللَّهُ فيكَ عَلى نَبِيِّهِ اِلاّ قَليلٌ وَ لا زادَ اَكثَرَهُم غَيرَ تَخسيرٍ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۳.</ref>:


خداوند تعالى دعاى پيامبرش را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلند مرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بى‏ جا را ريشه كن كرده باشد. آن گاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از منافقين درباره تو ترسيد، پروردگار جهان به او چنين وحى كرد: «اى پيامبر، برسان آن چه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ می كند».
خداوند تعالى دعاى پيامبرش را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلند مرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بى‏ جا را ريشه كن كرده باشد.


پيامبر صلى الله عليه و آله سختىِ سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپاخاست و خطبه‏ اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آن ها پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ‏ام؟ گفتند: آرى.
آن گاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از [[منافقین]] درباره تو ترسيد، پروردگار جهان به او چنين وحى كرد:


پس دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: «هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند». ولى به آن چه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيان كارى براى خود زياد نكردند.
«اى پيامبر، برسان آن چه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ می كند».
 
پيامبر صلى الله عليه و آله سختىِ سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپاخاست و خطبه‏ اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد.
 
سپس از همه آن ها پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ‏ام؟ گفتند: آرى.
 
پس دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: «هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام اين على صاحب اختيار اوست.
 
خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند».
 
ولى به آن چه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيان كارى براى خود زياد نكردند.


=== ۶. فرهنگ ‏سازى «شناخت انواع دشمنان غدير» ===
=== ۶. فرهنگ ‏سازى «شناخت انواع دشمنان غدير» ===
وقتى «حق» -  يعنى «غدير» -  ثابت شد، كسى كه رو در روى آن بايستد با كسى كه آن را قبول نكند يكسان است؛ زيرا به گونه‏ اى از اقرار به حق سر باز می‏زند.
وقتى «حق» -  يعنى «غدير» -  ثابت شد، كسى كه رو در روى آن بايستد با كسى كه آن را قبول نكند يكسان است؛ زيرا به گونه‏ اى از اقرار به حق سر باز می‏زند.


كه «عَلِىٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلِىّ‏ عليه السلام»، هر كس با على‏ عليه السلام جنگيده يا على ‏عليه السلام با او جنگيده در «ضد غدير» بودن يكسان است. هر كسى به هر شكلى به جاى اين كه «مَعَ الحق» باشد در موضع «عَلَى الحق» يعنى ضد غدير قرار گيرد مورد انزجار و بيزارى ماست. در اين باره فرقى نيست بين كسانى كه با سكوت خود در مقام دفاع از حق غدير، و يا با رضايت به آن چه ضد غدير است، و يا با جنگ بر عليه غدير مخالفت خود را با آن نشان داده‏ اند؛ و يا حتى با مقايسه صاحب غدير با كسانى كه چنين حقى ندارند حق غدير را ضايع كرده‏ اند.
كه «عَلِىٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلِىّ‏ عليه السلام»، هر كس با على‏ عليه السلام جنگيده يا على ‏عليه السلام با او جنگيده در «ضد غدير» بودن يكسان است.


اگر ما درباره حق غدير اين گروه‏ ها را لعن نكنيم بايد بدانيم كه در اعتقاد خودمان مشكل وجود دارد، و بايد چاره‏اى براى مشكل اعتقادى خود بينديشيم تا مفهوم «مَعَ الحق» يعنى با حق بودن و «مَعَ على‏ عليه السلام» يعنى با على بودن را در دقيق ‏ترين معنى در وجود خود پياده كنيم. اين آموزش اعتقادى در فرازهاى زير از زيارت غدير آمده است:
هر كسى به هر شكلى به جاى اين كه «مَعَ الحق» باشد در موضع «عَلَى الحق» يعنى ضد غدير قرار گيرد مورد انزجار و بيزارى ماست.
 
در اين باره فرقى نيست بين كسانى كه با سكوت خود در مقام دفاع از حق غدير، و يا با رضايت به آن چه ضد غدير است، و يا با جنگ بر عليه غدير مخالفت خود را با آن نشان داده‏ اند؛ و يا حتى با مقايسه صاحب غدير با كسانى كه چنين حقى ندارند حق غدير را ضايع كرده‏ اند.
 
اگر ما درباره حق غدير اين گروه‏ ها را لعن نكنيم بايد بدانيم كه در اعتقاد خودمان مشكل وجود دارد، و بايد چاره‏اى براى مشكل اعتقادى خود بينديشيم تا مفهوم «مَعَ الحق» يعنى با حق بودن و «مَعَ على‏ عليه السلام» يعنى با على بودن را در دقيق ‏ترين معنى در وجود خود پياده كنيم.
 
اين آموزش اعتقادى در فرازهاى زير از زيارت غدير آمده است:


اللَّهُمَّ اِنّا نَعلَمُ اَنَّ هذا هُوَ الحَقُّ مِن عِندِكَ، فَالعَن مَن عارَضَهُ وَ استَكبَرَ وَ كَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ «وَ سَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا اَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبونَ». لَعنَةُ اللَّهِ وَ لَعنَةُ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ اَجمَعينَ عَلى مَن سَلَّ سَيفَهُ عَلَيكَ وَ سَلَلتَ سَيفَكَ عَلَيهِ -  يا اَميرَالمُؤمِنينَ -  مِنَ المُشرِكينَ وَ المُنافِقينَ اِلى يَومِ الدّينِ، وَ عَلى مَن رَضِىَ بِما ساءَكَ وَ لَم يُكرِههُ وَ اَغمَضَ عَينَهُ وَ لَم يُنكِر اَو اَعانَ عَلَيكَ بِيَدٍ اَو لِسانٍ اَو قَعَدَ عَن نَصرِكَ اَو خَذَلَ عَنِ الجِهادِ مَعَكَ اَو غَمَطَ فَضلَكَ وَ جَحَدَ حَقَّكَ اَو عَدَلَ بِكَ مَن جَعَلَكَ اللَّهُ اَولى بِهِ مِن نَفسِهِ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۴.</ref>:
اللَّهُمَّ اِنّا نَعلَمُ اَنَّ هذا هُوَ الحَقُّ مِن عِندِكَ، فَالعَن مَن عارَضَهُ وَ استَكبَرَ وَ كَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ «وَ سَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا اَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبونَ». لَعنَةُ اللَّهِ وَ لَعنَةُ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ اَجمَعينَ عَلى مَن سَلَّ سَيفَهُ عَلَيكَ وَ سَلَلتَ سَيفَكَ عَلَيهِ -  يا اَميرَالمُؤمِنينَ -  مِنَ المُشرِكينَ وَ المُنافِقينَ اِلى يَومِ الدّينِ، وَ عَلى مَن رَضِىَ بِما ساءَكَ وَ لَم يُكرِههُ وَ اَغمَضَ عَينَهُ وَ لَم يُنكِر اَو اَعانَ عَلَيكَ بِيَدٍ اَو لِسانٍ اَو قَعَدَ عَن نَصرِكَ اَو خَذَلَ عَنِ الجِهادِ مَعَكَ اَو غَمَطَ فَضلَكَ وَ جَحَدَ حَقَّكَ اَو عَدَلَ بِكَ مَن جَعَلَكَ اللَّهُ اَولى بِهِ مِن نَفسِهِ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۴.</ref>:


خدايا، ما مى‏ دانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر [[تعظیم]] فرود نياورد و آن را [[تکذیب]] كند و كافر شود. به زودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت. يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه ملائكه و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركين و منافقين تا روز قيامت. و بر كسى كه به آن چه تو را ناراحت می كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه در برابر آن چه تو را ناراحت می كند چشم پوشى مى‏ نمايد و نهى از منكر نمى ‏كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمک كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از [[جهاد]] همراه تو ديگران را منع كرده يا [[فضیلت]] تو را كوچک شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختيار بر او قرار داده با تو برابر بداند.
خدايا، ما مى‏ دانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر [[تعظیم]] فرود نياورد و آن را [[تکذیب]] كند و [[کفّار|کافر]] شود.
 
به زودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت.
 
يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه [[ملائکه]] و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از [[مشرکین]] و [[منافقین]] تا روز [[قیامت]].
 
و بر كسى كه به آن چه تو را ناراحت می كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه در برابر آن چه تو را ناراحت می كند چشم پوشى مى‏ نمايد و نهى از منكر نمى ‏كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمک كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از [[جهاد]] همراه تو ديگران را منع كرده يا [[فضیلت]] تو را كوچک شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختيار بر او قرار داده با تو برابر بداند.


== كتابنامه زيارت غدير<ref>غدير در آئينه كتاب.</ref> ==
== كتابنامه زيارت غدير<ref>غدير در آئينه كتاب.</ref> ==
يكى از شاخه ‏هاى موضوعى غدير، زيارت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز غدير است. در همين راستا، محققين و مؤلفين كتبى را به رشته تحرير درآورده ‏اند. البته كتاب ‏هاى بسيارى چاپ شده كه زيارت غدير را با [[ترجمه]] فارسى آورده‏ اند، و گاهى نيز با مقدمه‏ اى كوتاه است. در اين جا به فهرستى از كتاب‏ هايى درباره زيارت غدير اشاره مى‏ كنيم:
يكى از شاخه ‏هاى موضوعى غدير، زيارت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز غدير است. در همين راستا، محققين و مؤلفين كتبى را به رشته تحرير درآورده ‏اند.


- در پيشگاه امام پارسايان، محمدرضا بحرينى، فارسى، چاپى، دليل ما، قم، چاپ اول، سال ۱۳۸۸ ش، وزيرى، ۶۱۶ ص. در اين كتاب، با محوريت زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير، هر فراز از زيارت را آورده و در مورد آن به طور بسيار مفصل و عميق سخن گفته است. مباحثى در مورد پيامبر صلى الله عليه و آله و ابعاد وجودى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، فتنه‏ ها و رنج ‏ها و برائت از دشمنان و... ، و در هر كدام از اين بخش‏ ها به طور مفصل و گسترده مطالبى را بيان داشته است. عناوين اين كتاب از اين قرار است:'''پيشگفتار:''' ارزيابى سند زيارت غديريّه: ۱. ابو عبدالله ابن المشهدى ۲. ابو الفضل شاذان بن جبرئيل قمى ۳. محمد بن ابى‏ القاسم الطبرى ۴. جناب «ابو على» ۵. شيخ الطائفه محمد بن حسن طوسى ۶ . محمد بن محمد بن نعمان ۷. ابو القاسم جعفر بن قولويه ۸ . محمد بن يعقوب الكلينى ۹. على بن ابراهيم ۱۰. ابراهيم بن هاشم القمى ۱۱. ابو القاسم حسين بن روح بن ابى‏ بحر نوبختى، ۱۲. حضرت هادى و حضرت عسكرى‏ عليهما السلام .'''بخش اول:''' آن چه را يک زائر بايد بداند:  
البته كتاب ‏هاى بسيارى چاپ شده كه زيارت غدير را با [[ترجمه]] فارسى آورده‏ اند، و گاهى نيز با مقدمه‏ اى كوتاه است. در اين جا به فهرستى از كتاب‏ هايى درباره زيارت غدير اشاره مى‏ كنيم:
 
- در پيشگاه امام پارسايان، محمدرضا بحرينى، فارسى، چاپى، دليل ما، قم، چاپ اول، سال ۱۳۸۸ ش، وزيرى، ۶۱۶ ص.  
 
در اين كتاب، با محوريت زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير، هر فراز از زيارت را آورده و در مورد آن به طور بسيار مفصل و عميق سخن گفته است.  
 
مباحثى در مورد پيامبر صلى الله عليه و آله و ابعاد وجودى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، فتنه‏ ها و رنج ‏ها و برائت از دشمنان و... ، و در هر كدام از اين بخش‏ ها به طور مفصل و گسترده مطالبى را بيان داشته است. عناوين اين كتاب از اين قرار است:  
 
'''پيشگفتار:''' ارزيابى سند زيارت غديريّه:  
 
۱. ابو عبدالله ابن المشهدى ۲. ابو الفضل شاذان بن جبرئيل قمى ۳. محمد بن ابى‏ القاسم الطبرى ۴. جناب «ابو على» ۵. شيخ الطائفه محمد بن حسن طوسى ۶ . محمد بن محمد بن نعمان ۷. ابو القاسم جعفر بن قولويه ۸ . محمد بن يعقوب الكلينى ۹. على بن ابراهيم ۱۰. ابراهيم بن هاشم القمى ۱۱. ابو القاسم حسين بن روح بن ابى‏ بحر نوبختى، ۱۲. حضرت هادى و حضرت عسكرى‏ عليهما السلام.  
 
'''بخش اول:''' آن چه را يک زائر بايد بداند:  


زيارت مأثوره، ولايت اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام باب ايمان، اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام همانند كعبه، توجه به حق مسلّم حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و حفظ وحدت اسلامى، نياز به رهبر، سفر به كوى يار و اعراض از اغيار، اثر زيارت، ريشه ‏هاى ايمان نزد شيعه، معرفت به نبى اكرم ‏صلى الله عليه و آله، نبوت منصبى ايهابى است، معناى وحى و چگونگى آن، نياز انسان به وحى، نياز انسان به علم و تربيت، راه معرفت و شناخت سفيران الهى، نمونه‏ هايى از معجزات انبيا عليهم السلام، اجابت دعاى پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله، زندگى پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله ‏سراسر اعجاز است، آيين پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله قبل از نبوت، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله رحمة للعالمين.
زيارت مأثوره، ولايت اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام باب ايمان، اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام همانند كعبه، توجه به حق مسلّم حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و حفظ وحدت اسلامى، نياز به رهبر، سفر به كوى يار و اعراض از اغيار، اثر زيارت، ريشه ‏هاى ايمان نزد شيعه، معرفت به نبى اكرم ‏صلى الله عليه و آله، نبوت منصبى ايهابى است، معناى وحى و چگونگى آن، نياز انسان به وحى، نياز انسان به علم و تربيت، راه معرفت و شناخت سفيران الهى، نمونه‏ هايى از معجزات انبيا عليهم السلام، اجابت دعاى پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله، زندگى پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله ‏سراسر اعجاز است، آيين پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله قبل از نبوت، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله رحمة للعالمين.


معرفت مقام و منزلت ائمه ‏عليهم السلام، ائمه هدى‏ عليهم السلام تافته جدا بافته، چرا اميرمؤمنان‏ عليه السلام برتر از انبياى الهى است؟ اطاعت و معصيت امام معصوم، اطاعت و معصيت حق تعالى است، كسب سعادت و معرفت به فضل ائمه ‏عليهم السلام، دوست دار اهل ‏بيت‏ عليهم السلام كيست و نشانه محبت به آنان چيست؟ اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام برهان نبوت، چگونگى شهادت خداوند و گواهى دارنده «علم الكتاب» بر رسالت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله، آنان كه در قرآن مورد صلوات الهى قرار گرفته ‏اند، مفهوم سلام، سلام بر آل‏ ياسين، تحيّت فرشتگان، نظارت بر اعمال، ورود به زيارت، احساس حضور.
معرفت مقام و منزلت ائمه ‏عليهم السلام، ائمه هدى‏ عليهم السلام تافته جدا بافته، چرا اميرمؤمنان‏ عليه السلام برتر از انبياى الهى است؟ [[اطاعت]] و معصيت امام معصوم، اطاعت و معصيت حق تعالى است، كسب سعادت و معرفت به فضل ائمه ‏عليهم السلام، دوست دار اهل ‏بيت‏ عليهم السلام كيست و نشانه محبت به آنان چيست؟ اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام برهان نبوت، چگونگى شهادت خداوند و گواهى دارنده «علم الكتاب» بر رسالت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله، آنان كه در قرآن مورد صلوات الهى قرار گرفته ‏اند، مفهوم سلام، سلام بر آل‏ ياسين، تحيّت فرشتگان، نظارت بر اعمال، ورود به زيارت، احساس حضور.


'''بخش دوم:''' رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله پيامبر اُمّى: خاتميت پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله، قرآن و بيان سرنوشت انسان، قرآن كتاب عمل، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه  كانون اعجاز، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله آغازگر ولايت مطلقه، ولايت نبوى.
'''بخش دوم:''' رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله پيامبر اُمّى:


'''بخش سوم:''' ابعاد وجودى حضرت اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام: امارت اميرمؤمنان‏ عليه السلام، اعطاى مقام امارت به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، سيادت اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام، اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام سيّد الاولياء، اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام سيّد المؤمنين، اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام سيّد الصادقين، امامت و ولايت تداوم نبوت و رسالت، آيا پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله براى خود جانشينى نصب نفرموده است؟ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ‏وارث علوم انبياء، ولايت اميرمؤمنان ‏عليه السلام، عبادت بدون ولايت!
خاتميت پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله، قرآن و بيان سرنوشت انسان، قرآن كتاب عمل، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه  كانون اعجاز، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله آغازگر ولايت مطلقه، ولايت نبوى.
 
'''بخش سوم:''' ابعاد وجودى حضرت اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام:
 
امارت اميرمؤمنان‏ عليه السلام، اعطاى مقام امارت به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، سيادت اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام، اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام سيّد الاولياء، اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام سيّد المؤمنين، اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام سيّد الصادقين، امامت و ولايت تداوم نبوت و رسالت، آيا پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله براى خود جانشينى نصب نفرموده است؟ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ‏وارث علوم انبياء، ولايت اميرمؤمنان ‏عليه السلام، عبادت بدون ولايت!


امامت هم اصل است و هم فرع، توحيد بدون ولايت! اميرالمؤمنين ‏عليه السلام امين اسرار خداوند، اميرمؤمنان‏ عليه السلام دين استوار الهى، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام صراط مستقيم الهى، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام خبر عظيم، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام سابق در ايمان، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام برادر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله، يگانگى و همانندى نبىّ و وصىّ، پيمان بر ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، جان پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در خطر است!
امامت هم اصل است و هم فرع، توحيد بدون ولايت! اميرالمؤمنين ‏عليه السلام امين اسرار خداوند، اميرمؤمنان‏ عليه السلام دين استوار الهى، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام صراط مستقيم الهى، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام خبر عظيم، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام سابق در ايمان، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام برادر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله، يگانگى و همانندى نبىّ و وصىّ، پيمان بر ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، جان پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در خطر است!
خط ۱٬۴۹۷: خط ۱٬۶۶۷:
خوددارى از پذيرش حق و افزايش خسران، چرا نام اميرالمؤمنين ‏عليه  قرآن نيامده است؟ آنان كه پس از رحلت پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله به راه ارتداد رفتند، آيه ولايت، همراهى با «شاهدان»، استوارى در راه حق، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ‏نخستين عابد و برترين زاهد، فضيلت ايثار، برترين ايثار، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مصداق بارز محسنين، مومن و فاسق برابر نيستند، ائمه هدى‏ عليهم السلام دانايان به كتاب خدا، فضايل حيدر كرّار عليه السلام در مصاف با خصم، حيدر كرّار عليه السلام در جنگ خندق، فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در احد، فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در جنگ حنين، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در [[خیبر|جنگ خیبر]]، سياست اميرمؤمنان ‏عليه السلام.
خوددارى از پذيرش حق و افزايش خسران، چرا نام اميرالمؤمنين ‏عليه  قرآن نيامده است؟ آنان كه پس از رحلت پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله به راه ارتداد رفتند، آيه ولايت، همراهى با «شاهدان»، استوارى در راه حق، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ‏نخستين عابد و برترين زاهد، فضيلت ايثار، برترين ايثار، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مصداق بارز محسنين، مومن و فاسق برابر نيستند، ائمه هدى‏ عليهم السلام دانايان به كتاب خدا، فضايل حيدر كرّار عليه السلام در مصاف با خصم، حيدر كرّار عليه السلام در جنگ خندق، فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در احد، فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در جنگ حنين، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در [[خیبر|جنگ خیبر]]، سياست اميرمؤمنان ‏عليه السلام.


'''بخش چهارم:''' فتنه‏ ها و رنج ‏ها: پيمان ‏شكنان، پيمان‏ شكنان، محصول سياست سقيفه، همراهى با اميرمؤمنان‏ عليه السلام، دشمن على‏ عليه السلام دشمن خداست، ارزش يار باوفا، غصب فدک، آيه تطهير، اهل‏ بيت‏ عليهم السلام چه كسانى هستند؟ فدک چيست؟ آيا حضرت صديقه طاهره‏ عليها السلام در احتجاج با ابوبكر و احقاق حق خويش پيروز گرديد يا شكست خورد؟ چرا اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فدک را در زمان حكومت خود متصرّف نگرديد؟
'''بخش چهارم:''' فتنه‏ ها و رنج ‏ها:
 
پيمان ‏شكنان، پيمان‏ شكنان، محصول سياست سقيفه، همراهى با اميرمؤمنان‏ عليه السلام، دشمن على‏ عليه السلام دشمن خداست، ارزش يار باوفا، غصب فدک، آيه تطهير، اهل‏ بيت‏ عليهم السلام چه كسانى هستند؟ فدک چيست؟ آيا حضرت صديقه طاهره‏ عليها السلام در احتجاج با ابوبكر و احقاق حق خويش پيروز گرديد يا شكست خورد؟ چرا اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فدک را در زمان حكومت خود متصرّف نگرديد؟


حكم اختصاصى، تأسّى به پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله، دادگاه عدل الهى، صبر امام‏ عليه السلام در سقيفه و قيام در دوران خلافت:
حكم اختصاصى، تأسّى به پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله، دادگاه عدل الهى، صبر امام‏ عليه السلام در سقيفه و قيام در دوران خلافت:
خط ۱٬۵۰۹: خط ۱٬۶۸۱:
د) مردم بايد سوى امام ‏عليه السلام بروند. اتمام حجّت و دعوت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله نسبت به امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، واقعه صفين، چرا ابو موسى؟ مارقين يا از دين بيرون روندگان، شبهات فكرى خوارج، نبردهاى داخلى، مدح ما و مقام امام ‏عليه السلام! مدح اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در قرآن كريم، نبرد براى تأويل قرآن، در انتظار شهادت.
د) مردم بايد سوى امام ‏عليه السلام بروند. اتمام حجّت و دعوت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله نسبت به امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، واقعه صفين، چرا ابو موسى؟ مارقين يا از دين بيرون روندگان، شبهات فكرى خوارج، نبردهاى داخلى، مدح ما و مقام امام ‏عليه السلام! مدح اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در قرآن كريم، نبرد براى تأويل قرآن، در انتظار شهادت.


'''بخش پنجم:''' برائت از دشمنان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: لعن و نفرين، لعن در قرآن، دشمنان اميرمؤمنان‏ عليه السلام مصاديق ملعونين در قرآن! لعن در بيان پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله، منكر ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كافر است، دشمنى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام موجب لعن است، كفر دشمنان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روايات شيعه، كفر يعنى چه؟ فرجام كلام، نمايه ‏ها، نمايه آيات كريمه قرآن، نمايه اشخاص، نمايه كتاب‏ ها، منابع و مآخذ.
'''بخش پنجم:''' برائت از دشمنان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام:
 
لعن و نفرين، لعن در قرآن، دشمنان اميرمؤمنان‏ عليه السلام مصاديق ملعونين در قرآن! لعن در بيان پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله، منكر ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كافر است، دشمنى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام موجب لعن است، كفر دشمنان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روايات شيعه، كفر يعنى چه؟ فرجام كلام، نمايه ‏ها، نمايه آيات كريمه قرآن، نمايه اشخاص، نمايه كتاب‏ ها، منابع و مآخذ.


۲. زيارت خورشيد، محققين، فارسى، چاپى، خشتى، ۵۴ ص. در اين كتاب چند مقاله درباره زيارت غديريه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام  آمده است.
۲. زيارت خورشيد، محققين، فارسى، چاپى، خشتى، ۵۴ ص. در اين كتاب چند مقاله درباره زيارت غديريه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام  آمده است.