۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
فرمود: آيا مى دانيد كه من مولى و [[صاحب اختیار]] شما هستم؟ | فرمود: آيا مى دانيد كه من مولى و [[صاحب اختیار]] شما هستم؟ | ||
گفتند: آرى به خدا قسم. در اين جا حضرت بازوى على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و آن را بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بازوى حضرت ظاهر شد و در آن حال فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ»، و سپس فرمود: «اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» . | گفتند: آرى به خدا قسم. در اين جا حضرت بازوى على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و آن را بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بازوى حضرت ظاهر شد و در آن حال فرمود: | ||
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ»، و سپس فرمود: «اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» . | |||
همه اين گفتگوها طبق دستور حضرت در آن ورقه ثبت شد، تا سندى مكتوب از غدير براى آينده ها و آيندگان تاريخ باشد. | همه اين گفتگوها طبق دستور حضرت در آن ورقه ثبت شد، تا سندى مكتوب از غدير براى آينده ها و آيندگان تاريخ باشد. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۹: | ||
هم زمان آيات ۱ تا ۴ سوره نجم نازل شد تا از يک سو تأييد ديگرى بر وَحْيانى بودن غدير باشد و از سوى ديگر مشتى محكم بر دهان ياوه گويانى باشد كه نسبت گمراهى و اغوا و هواى نفس به مبلغ اعظم غدير مى دادند. آيات چنين بود: | هم زمان آيات ۱ تا ۴ سوره نجم نازل شد تا از يک سو تأييد ديگرى بر وَحْيانى بودن غدير باشد و از سوى ديگر مشتى محكم بر دهان ياوه گويانى باشد كه نسبت گمراهى و اغوا و هواى نفس به مبلغ اعظم غدير مى دادند. آيات چنين بود: | ||
«وَ النَّجْمِ اِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ يُوحى» : «قسم به ستاره هنگامى كه سقوط كرد، صاحب شما (پيامبر صلى الله عليه و آله) گمراه نشده و اِغوا نشده و از روى هواى نفس سخن نمى گويد. آن چه مى گويد وحيى است كه بر او نازل مى شود». | «وَ النَّجْمِ اِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ يُوحى»: | ||
«قسم به ستاره هنگامى كه سقوط كرد، صاحب شما (پيامبر صلى الله عليه و آله) گمراه نشده و اِغوا نشده و از روى هواى نفس سخن نمى گويد. آن چه مى گويد وحيى است كه بر او نازل مى شود». | |||
به بيان ديگر: تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه (ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ) ، و منظور آن است كه آن چه نوشته شود ماندگار مى گردد و آن چه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاک مى شود. | به بيان ديگر: تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه (ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ) ، و منظور آن است كه آن چه نوشته شود ماندگار مى گردد و آن چه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاک مى شود. | ||
خط ۴۷: | خط ۵۱: | ||
اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند. | اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند. | ||
اين همان نكته بى سابقه اى بود كه مردم براى اولين بار در يک سخنرانى [[حضرت محمّد صلی الله علیه | اين همان نكته بى سابقه اى بود كه مردم براى اولين بار در يک سخنرانى [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] از آن حضرت مى شنيدند كه [[خطبه غدیر]] را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل [[سخنرانی|منبر]] غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامده اند. | ||
آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آن چه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده اند يا نيامده اند. | آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آن چه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده اند يا نيامده اند. | ||
خط ۷۷: | خط ۸۱: | ||
آن گاه دستور داد دوات و كاغذى آوردند، و سپس به كاتب امر كرد كه آن چه حضرت مى فرمايد و مردم اقرار مى كنند به صورت مكتوب در آورد و در آن ورقه ثبت نمايد. | آن گاه دستور داد دوات و كاغذى آوردند، و سپس به كاتب امر كرد كه آن چه حضرت مى فرمايد و مردم اقرار مى كنند به صورت مكتوب در آورد و در آن ورقه ثبت نمايد. | ||
منظره بديعى بود كه صف هاى منظم مردم و چشمان دوخته شده آنان به لبان پيامبر صلى الله عليه و آله و دستان نويسنده اى كه مى نوشت، در انتظار ادامه برنامه بود. پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام كرد جملاتى را خواهد گفت و از آنان اقرار خواهد گرفت و سپس آن جملات و اقرارها مكتوب خواهد شد. | منظره بديعى بود كه صف هاى منظم مردم و چشمان دوخته شده آنان به لبان پيامبر صلى الله عليه و آله و دستان نويسنده اى كه مى نوشت، در انتظار ادامه برنامه بود. | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام كرد جملاتى را خواهد گفت و از آنان اقرار خواهد گرفت و سپس آن جملات و اقرارها مكتوب خواهد شد. | |||
سخنان حضرت در برابر مردم چنين آغاز شد: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم، لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه». | سخنان حضرت در برابر مردم چنين آغاز شد: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم، لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه». | ||
خط ۸۹: | خط ۹۵: | ||
در اين جا پيامبر صلى الله عليه و آله كارى را كه بر فراز منبر غدير انجام داده بود تكرار كرد و بازوى على عليه السلام را گرفت و بلند كرد و در آن حال فرمود: | در اين جا پيامبر صلى الله عليه و آله كارى را كه بر فراز منبر غدير انجام داده بود تكرار كرد و بازوى على عليه السلام را گرفت و بلند كرد و در آن حال فرمود: | ||
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».اين فراز هم در آن ورقه ثبت گرديد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۵۱ | «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».اين فراز هم در آن ورقه ثبت گرديد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۵۱.</ref> | ||
همه اين گفتگوها طبق دستور حضرت در آن ورقه ثبت شد؛ و اين جا بود كه خداوند اين آيات را نازل كرد: «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى»<ref>نجم / ۱ - ۴ .</ref>: | |||
«قسم به ستاره هنگامى كه پايين مى آيد، صاحب شما (يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله) گمراه نشده و راه نايافته نيست و از روى هواى نفس سخن نمى گويد. آن چه مى گويد نيست مگر وحيى كه نازل مى شود».<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. تفسير فرات: ص ۴۵۰ ح ۵۹۰ .</ref> | |||
سخنرانى يک ساعته اول شخص عالم بر چه محورى ايراد شده است. | بدين صورت پيامبر صلى الله عليه و آله در سند ابدى غدير [[ولایت]] على عليه السلام را متصل به ولايت خود، و ولايت خود را متصل به ولايت خدا اعلام كرد و همه بدان اقرار كردند؛ و اين اقرارنامه به عنوان يادگارى ماندگار از غدير به پرونده اسلام افزوده شد، تا در آينده هاى بلند مدت تا قيامت بدانند در غدير سخن از چه بوده و سخنرانى يک ساعته اول شخص عالم بر چه محورى ايراد شده است. | ||
در اين جا لازم است چند تحليل اعتقادى بيان شود: | در اين جا لازم است چند تحليل اعتقادى بيان شود: | ||
=== | === تحليل اول === | ||
در اين ماجرا شش نكته مهم جلب توجه مى كند كه به آن ها مى پردازيم: | در اين ماجرا شش نكته مهم جلب توجه مى كند كه به آن ها مى پردازيم: | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
پس از اعلام ولايت - به جز عده اى كه كاملاً در برابر امر ولايت سر تسليم فرود آوردند - بقيه مردم استنكاف و نپذيرفتن ولايت را در دل خود با يكى از سه جهت عنوان كردند: عده اى مى گفتند كه به تشخيص ما پيامبر صلى الله عليه و آله از راه حق منحرف شده است!! عده اى ديگر برنامه غدير را سخنان جالبى براى اغواى مردم تلقى كردند! عده اى ديگر هم به صراحت گفتند: او خواسته دل خود را مى گويد. | پس از اعلام ولايت - به جز عده اى كه كاملاً در برابر امر ولايت سر تسليم فرود آوردند - بقيه مردم استنكاف و نپذيرفتن ولايت را در دل خود با يكى از سه جهت عنوان كردند: عده اى مى گفتند كه به تشخيص ما پيامبر صلى الله عليه و آله از راه حق منحرف شده است!! عده اى ديگر برنامه غدير را سخنان جالبى براى اغواى مردم تلقى كردند! عده اى ديگر هم به صراحت گفتند: او خواسته دل خود را مى گويد. | ||
اگر چه اين سه ديدگاه قابل جمع در يک عنوان است ولى با ديده دقت كه بنگريم حاكى از فساد اعتقادى آنان در گونه هاى متفاوت است. يعنى عده اى كار حضرت را | اگر چه اين سه ديدگاه قابل جمع در يک عنوان است ولى با ديده دقت كه بنگريم حاكى از فساد اعتقادى آنان در گونه هاى متفاوت است. يعنى عده اى كار حضرت را اشتباه تلقى مى كردند و عده اى ديگر آن را حيله و تزوير به شمار مى آوردند و عده اى حمل بر نفس پرستى و پيروى از خواهش دل مى كردند. | ||
خداوند همه اين برخوردهاى كفرآميز را كه برخاسته از ضعف ايمان يا عدم اعتقاد بود با اين آيات پاسخ داد، و بار ديگر مقام عظيم پيامبر صلى الله عليه و آله را به همه كوردلانى كه بر سر مسئله ولايت چنين جسارتى به آن حضرت روا داشتند، خاطر نشان ساخت. [[امام صادق علیه السلام]] اين مرحله غدير را چنين بيان فرموده است: | |||
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] را معرفى كرد، مردم سه دسته شدند: عده اى گفتند: محمد گمراه شده است. عده اى ديگر گفتند: اغوا شده است. | |||
گروه ديگرى گفتند: درباره اهلبيتش و پسر عمويش از روى هواى نفس سخن مى گويد.اين جا بود كه خداوند سبحان چنين نازل كرد: | |||
«وَ النَّجْمِ إِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى»: «قسم به ستاره هنگامى كه فرودآمد، صاحب شما (يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله) گمراه نشده و اغوا نشده و از روى هواى نفس سخن نمى گويد. آن چه مى گويد وحيى است كه بر او نازل مى شود».<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۵۱ ح ۲۲۸. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۶۲۳ .</ref> | |||
در حديث ديگرى اين مرحله از غدير با تفسير آيات مزبور چنين ترسيم شده است: | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: يا على، قسم به آن كه مرا به پيامبرى مبعوث فرموده، وصايت و خلافت و امامت بعد از من براى تو واجب گرديد. منافقين گفتند: محمد در محبت پسر عمويش گمراه شده و منحرف گرديده و درباره شأن او از روى هواى نفس سخن مى گويد. | |||
«وَ النَّجْمِ إِذا | خداوند تبارک و تعالى هم اين آيات را نازل كرد: «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى» ، خداوند عزوجل مى گويد: «قسم به خالق ستاره هنگامى كه پايين آمد» . «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ» يعنى محمد صلى الله عليه و آله در محبت على بن ابى طالب عليه السلام گمراه نشده، «وَ ما غَوى وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» يعنى درباره مقام على عليه السلام از روى اغوا و هواى نفس سخن نمى گويد. «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى» : «آن چه مى گويد وحيى است كه بر او نازل مى شود» .<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۷۲. امالى الصدوق: ص ۶۶۰ </ref> | ||
=== تحليل دوم === | |||
آن چه به عنوان تفسير از اين آيه در ارتباط با غدير بايد استفاده كرد ارتباط مستقيم مراسم اعلام [[ولایت]] در غدير با منبع وحى است. | |||
[[خداوند|خداوند متعال]] در غدير به گونه هاى مختلف در صدد اثبات اين ارتباط براى مردم بود تا بدانند هر گونه مخالفتى با ولايت در واقع مخالفت با خداوند است و هر گونه بهانه اى در اين رابطه ناپذيرفته است. | |||
يك بار با [[سنگ آسمانی]] بر سر [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]] اين مطلب بر همگان ثابت شد، و بار ديگر با ظهور [[جبرئیل]] براى مردم اين مهم به اثبات رسيد. چند مورد هم آيات قرآن نازل شد كه اين مورد يكى از آن هاست. | |||
در اين جا خداوند از دو سوى نفى و اثبات وَحْيانى بودن غدير را مطرح مى نمايد كه به توضيح آن مى پردازيم: | |||
==== الف | ==== الف) نفى هواى نفس درباره غدير: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» ==== | ||
خداوند براى اثبات اين مطلب كه غدير هيچ رنگ و بويى از هواهاى نفسانى در خود ندارد، مسئله را به صورت ريشه اى مطرح مى نمايد؛ و آن اين كه پيامبر مكرم صلى الله عليه و آله در هيچ موردى از روى هواى نفس سخن نمى گويد تا نوبت به غدير برسد. | خداوند براى اثبات اين مطلب كه غدير هيچ رنگ و بويى از هواهاى نفسانى در خود ندارد، مسئله را به صورت ريشه اى مطرح مى نمايد؛ و آن اين كه پيامبر مكرم صلى الله عليه و آله در هيچ موردى از روى هواى نفس سخن نمى گويد تا نوبت به غدير برسد. | ||
آن حضرت حتى در گفته هاى مربوط به زندگى شخصى خويش هم پيرو هواى نفس نيست و هيچ امرى و نهيى و سخنى كه برخاسته از هواى نفس باشد بر لسان مبارک آن حضرت جارى نمى شود؛ و اين معناى مقام عصمت است كه «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» . | آن حضرت حتى در گفته هاى مربوط به زندگى شخصى خويش هم پيرو هواى نفس نيست و هيچ امرى و نهيى و سخنى كه برخاسته از هواى نفس باشد بر لسان مبارک آن حضرت جارى نمى شود؛ و اين معناى مقام عصمت است كه «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى». | ||
وقتى اين ريشه اعتقادى را پذيرفته باشيم، چگونه ممكن است در مسئله غدير با آن برنامه عظيم و مفصل و با آن خطابه اى كه حضرتش بيش از ۱۰۰ مورد به آيات قرآن كريم استناد فرموده، بتوان خدشه وارد كرد كه از روى هواى نفس سخن فرموده باشد؟! | وقتى اين ريشه اعتقادى را پذيرفته باشيم، چگونه ممكن است در مسئله غدير با آن برنامه عظيم و مفصل و با آن خطابه اى كه حضرتش بيش از ۱۰۰ مورد به آيات قرآن كريم استناد فرموده، بتوان خدشه وارد كرد كه از روى هواى نفس سخن فرموده باشد؟! | ||
==== ب | ==== ب) اثبات وَحْيانيت غدير: «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى» ==== | ||
جلوه اثباتى در ارزش غدير - پس از نفى هواى نفس درباره آن - نزول دستور مستقيم آن از طرف خداست. | جلوه اثباتى در ارزش غدير - پس از نفى هواى نفس درباره آن - نزول دستور مستقيم آن از طرف خداست. | ||
اين مسئله در آيه شريفه با استفاده از تركيب مفيد انحصار آمده است؛ كه ابتدا حرف نفى (اِنْ) به كار رفته و سپس با كلمه استثناء (الاّ) اين انحصار به اثبات رسيده است. آن جا كه مى فرمايد: «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى»: (نيست آن مگر وحيى كه نازل مى شود) . | اين مسئله در آيه شريفه با استفاده از تركيب مفيد انحصار آمده است؛ كه ابتدا حرف نفى (اِنْ) به كار رفته و سپس با كلمه استثناء (الاّ) اين انحصار به اثبات رسيده است. | ||
آن جا كه مى فرمايد: «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى»: (نيست آن مگر وحيى كه نازل مى شود) . | |||
با اين تركيب خاص، خداوند قاطعيت فوق العاده اى درباره غدير نشان داده و در صدد بيان اين مطلب است كه «غدير» و «ولايت» و تركيب اين دو، يعنى «اعلام ولايت در غدير» همه به دستور خاص الهى در «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» بوده و پشتيبان آن خداست، چرا كه او آن را فرستاده است. | با اين تركيب خاص، خداوند قاطعيت فوق العاده اى درباره غدير نشان داده و در صدد بيان اين مطلب است كه «غدير» و «ولايت» و تركيب اين دو، يعنى «اعلام ولايت در غدير» همه به دستور خاص الهى در «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» بوده و پشتيبان آن خداست، چرا كه او آن را فرستاده است. | ||
== پانویس == | == پانویس == |