۲۲٬۹۷۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳۸: | خط ۳۳۸: | ||
البته بعيد و محال نيست كه داستان آمدن عرب صحرايى از جمله اتفاقاتى باشد كه پيرامون نص غدير و نزول آيه به وجود آمده باشد و راويان ساده لوح بدون توجه و دقت در جهات لازم پنداشته باشند كه اين آيه به خاطر موضوع اعرابى - كه يك موضوع فرعى و اتفاقى بوده - نازل شده است. | البته بعيد و محال نيست كه داستان آمدن عرب صحرايى از جمله اتفاقاتى باشد كه پيرامون نص غدير و نزول آيه به وجود آمده باشد و راويان ساده لوح بدون توجه و دقت در جهات لازم پنداشته باشند كه اين آيه به خاطر موضوع اعرابى - كه يك موضوع فرعى و اتفاقى بوده - نازل شده است. | ||
در حالى كه سبب بزرگتر و مهم ترى براى نزول آيه وجود داشته و آن امر ولايت كبرى بوده است. و گرنه اين حادثه به فرض وقوع، حادثه مهمى نبوده كه به خاطر آن آيه اى نازل شود، و چه بسيار نظاير اين امر اتفاق افتاده كه مورد اهميت و توجه قرار نگرفته است. منتهى چنين اتفاقى به فرض وقوع و صحت، چون مقارن با نص ولايت حضرت امیر عليه السلام اتفاق افتاده، اشخاص بسيط و ساده لوح را به چنين وهم و پندارى افكنده است. | در حالى كه سبب بزرگتر و مهم ترى براى نزول آيه وجود داشته و آن امر ولايت كبرى بوده است. | ||
و گرنه اين حادثه به فرض وقوع، حادثه مهمى نبوده كه به خاطر آن آيه اى نازل شود، و چه بسيار نظاير اين امر اتفاق افتاده كه مورد اهميت و توجه قرار نگرفته است. | |||
منتهى چنين اتفاقى به فرض وقوع و صحت، چون مقارن با نص ولايت حضرت امیر عليه السلام اتفاق افتاده، اشخاص بسيط و ساده لوح را به چنين وهم و پندارى افكنده است. | |||
طبرى از ابن جريح روايت كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله از قريش انديشناک بود. وقتى آيه «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» نازل شد، آن حضرت دراز كشيد و دو يا سه بار فرمود: | طبرى از ابن جريح روايت كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله از قريش انديشناک بود. وقتى آيه «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» نازل شد، آن حضرت دراز كشيد و دو يا سه بار فرمود: | ||
هر كس مى خواهد مرا خوار گرداند بيايد. البته چه مانعى دارد كه آن امرى رسول خدا صلى الله عليه و آله به خاطر آن از قريش انديشناک بود همان نص خلافت باشد؟ چنانكه احاديث و روايات مذكور به تفصيل بدان تصريح دارد. بنابراين، اين روايت هم با آنچه ما مى گوييم ضديت و منافاتى نخواهد داشت. | هر كس مى خواهد مرا خوار گرداند بيايد. البته چه مانعى دارد كه آن امرى رسول خدا صلى الله عليه و آله به خاطر آن از قريش انديشناک بود همان نص خلافت باشد؟ | ||
چنانكه احاديث و روايات مذكور به تفصيل بدان تصريح دارد. بنابراين، اين روايت هم با آنچه ما مى گوييم ضديت و منافاتى نخواهد داشت. | |||
طبرى به چهار سند از عايشه روايت كرده كه گفت: هر كس گمان كند كه محمد صلى الله عليه و آله امرى از كتاب خدا را كتمان نموده، هر آينه مرتكب بهتان و افتراى بزرگى به خداى متعال گشته است. | |||
در حالى كه خداى متعال مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...». | |||
عايشه با گفتار اين مطلب در صدد بيان سبب نزول نبوده، بلكه به فرموده اين آيه كريمه حضرتش هيچ آيه اى از كتاب خدا را فرو گذار ننموده مگر آنكه آن را ابلاغ و بيان كرده است. | عايشه با گفتار اين مطلب در صدد بيان سبب نزول نبوده، بلكه به فرموده اين آيه كريمه حضرتش هيچ آيه اى از كتاب خدا را فرو گذار ننموده مگر آنكه آن را ابلاغ و بيان كرده است. |