شبهه اعراض صحابه از غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
آيا اينان امام حسين ‏عليه السلام را نمى شناختند؟ آيا [[صحابه]] در كربلا و كوفه در مجلس ابن‏زياد و در شام در مجلس يزيد و نيز در [[مدینه]] حاضر نبودند؟!
آيا اينان امام حسين ‏عليه السلام را نمى شناختند؟ آيا [[صحابه]] در كربلا و كوفه در مجلس ابن‏زياد و در شام در مجلس يزيد و نيز در [[مدینه]] حاضر نبودند؟!


آنها مگر اين كفريات را نشنيدند؟! پس چه كردند؟ مگر آنها با چشم خود نديده بودند كه [[پيامبر صلی الله علیه و آله]] با فرزندنش چگونه رفتارى داشت و چه سفارشاتى نموده بود؟!


آنها مگر اين كفريات را نشنيدند؟! پس چه كردند؟ مگر آنها با چشم خود نديده بودند كه پيامبرصلى الله عليه وآله با فرزندنش چگونه رفتارى داشت و چه سفارشاتى نموده بود؟! آيا قول و فعل پيامبرصلى الله عليه وآله سنت نيست، و آيا نبايد از آن متابعت كرد؟
آيا قول و فعل پيامبر صلى الله عليه و آله سنت نيست، و آيا نبايد از آن متابعت كرد؟


پس چگونه است كه اين همه ظلم و ستم به ذريه رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله روا داشتند و كسى هم اعتراض نكرد و مانع نشد؟!


پس چگونه است كه اين همه ظلم و ستم به ذريه رسول‏خداصلى الله عليه وآله روا داشتند و كسى هم اعتراض نكرد و مانع نشد؟!
با اين توضيحات، آيا جريان غدير خم كه يكبار رخ داده بود مشهورتر بود، يا محبت‏هاى پيامبر صلى الله عليه و آله به امام حسين‏ عليه السلام؟ ديديد با امام حسين‏ عليه السلام چه كردند، كه هنوز آن جنايت به عنوان لكه ننگى بر پيشانى [[تاریخ]] ظاهر است، و براى هميشه نيز خواهد ماند.


با اين همه تخلفات، آنچنانى از دستورات پيامبر صلى الله عليه و آله و ظلم بر اهل ‏بيت ‏عليهم السلام كه ذكر شد، ديگر اين اشكال و استبعاد كه چگونه ممكن است با وجود [[صحابه]] بر امام على‏ عليه السلام ظلم شده باشد محلى ندارد.


با اين توضيحات، آيا جريان غدير خم كه يكبار رخ داده بود مشهورتر بود، يا محبت‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله به امام حسين‏عليه السلام؟ ديديد با امام حسين‏عليه السلام چه كردند، كه هنوز آن جنايت به عنوان لكه ننگى بر پيشانى تاريخ ظاهر است، و براى هميشه نيز خواهد ماند.
شبهه اِعراض صحابه نسبت به حديث غدير را از اين گونه نيز مى‏ توان پاسخ داد:


بعد از بحث‏ هاى طولانى كه با برخى از [[اهل سنت|اهل‏ تسنن]] درباره شيعه و حقانيت و ولايت بلافصل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ شود، و بعد از آنكه ادله [[امامت]] و [[جانشین|خلافت]] آن حضرت از جمله حديث غدير ملاحظه مى ‏گردد و پى به صحت سند و قوت دلالت آن برده مى‏ شود، آخرين سؤال يا اشكالى كه از طرف اهل‏ سنت مطرح مى‏ شود اين است:


با اين همه تخلفات، آنچنانى از دستورات پيامبرصلى الله عليه وآله و ظلم بر اهل‏بيت‏عليهم السلام كه ذكر شد، ديگر اين اشكال و استبعاد كه چگونه ممكن است با وجود صحابه بر امام على‏عليه السلام ظلم شده باشد محلى ندارد.
چه شد كه با وجود اين هجم از آيات و روايات در شأن و امامت امام على‏ عليه السلام، صحابه به آنها بى ‏اعتنايى كرده و توجهى به آن نكردند؟


چرا على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را رها كرده و به سراغ ديگران رفتند و آنها را به خلافت برگزيدند؟ آيا اعراض مردم و به خصوص صحابه سبب سست شدن روايات نمى‏ شود؟


  شبهه اِعراض صحابه نسبت به حديث غدير را از اين گونه نيز مى‏توان پاسخ داد:
شيخ سليم البشرى بعد از بحث طولانى با مرحوم سيد شرف‏ الدين عاملى و تصديق احاديث ولايت و امامت بلافصل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ گويد: من چه بگويم؟!


از طرفى به اين ادله نگاه مى‏ كنم آنها را از حيث سند و دلالت تمام مى ‏يابم. ولى از طرف ديگر مى ‏بينيم كه اكثر صحابه از على‏ عليه السلام اعراض نمودند، و اين بدان معنى است كه به اين روايات عمل نكرده ‏اند. من با اين سياهى لشكر چه كنم؟<ref>المراجعات.</ref>


بعد از بحث‏هاى طولانى كه با برخى از اهل‏تسنن درباره شيعه و حقانيت و ولايت بلافصل اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏شود، و بعد از آنكه ادله امامت و خلافت آن حضرت از جمله حديث غدير ملاحظه مى‏گردد و پى به صحت سند و قوت دلالت آن برده مى‏شود، آخرين سؤال يا اشكالى كه از طرف اهل‏سنت مطرح مى‏شود اين است: چه شد كه با وجود اين هجم از آيات و روايات در شأن و امامت امام على‏عليه السلام، صحابه به آنها بى‏اعتنايى كرده و توجهى به آن نكردند؟ چرا على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را رها كرده و به سراغ ديگران رفتند و آنها را به خلافت برگزيدند؟ آيا اعراض مردم و به خصوص صحابه سبب سست شدن روايات نمى‏شود؟
لذا جا دارد به اين سؤال پرداخته و موضوع را به طور واضح بيان كنيم تا حق روشن شود. علت اين مخالفت و ترک حقيقت از سوى [[صحابه]] را در چند عامل مى‏ توانيم دنبال كنيم:


=== ۱. عامل اول: وجود دو خط فكرى در ميان صحابه ===
هر كس كه مطالعه ‏اى در رابطه با حيات صحابه در عصر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله و بعد از آن داشته باشد پى مى‏برد كه دو خط فكرى در ميان آنها حاكم بوده است:


شيخ سليم البشرى بعد از بحث طولانى با مرحوم سيد شرف‏الدين عاملى و تصديق احاديث ولايت و امامت بلافصل اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏گويد: من چه بگويم؟! از طرفى به اين ادله نگاه مى‏كنم آنها را از حيث سند و دلالت تمام مى‏يابم. ولى از طرف ديگر مى‏بينيم كه اكثر صحابه از على‏عليه السلام اعراض نمودند، و اين بدان معنى است كه به اين روايات عمل نكرده‏اند. من با اين سياهى لشكر چه كنم؟××× 1 المراجعات. ×××
'''اول:''' خط فكرى اجتهاد در مقابل نص: اين خط فكرى معتقد است كه لازم نيست به تمام آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله به آن خبر و دستور داده ايمان آورده و تعبداً آن را قبول كنيم، بلكه مى‏توان در نصوص دينى مطابق با مصالحى كه درك مى‏كنيم اجتهاد كرده و در آن تصرف نماييم. اين خط فكرى از مبانى اساسى مدرسه خلفا بود و پيامبر صلى الله عليه و آله مصائب فراوانى را از اين نوع خط فكرى تحمل نمود.


'''دوم:''' در مقابل اين اتّجاه و خط فكرى، خط فكرى ديگرى است كه معتقد است بايد در مقابل مجموعه دستورات دينى و شريعت تسليم بوده و تعبد كامل داشت. اين خط فكرى همان طريق و ممشاى اهل‏بيت‏عليهم السلام و به تعبير ديگر مدرسه اهل‏بيت‏عليهم السلام است. در مورد اين عامل لازم است به چند جهت اشاره شود:


لذا جا دارد به اين سؤال پرداخته و موضوع را به طور واضح بيان كنيم تا حق روشن شود. علت اين مخالفت و ترك حقيقت از سوى صحابه را در چند عامل مى‏توانيم دنبال كنيم:
1-  عامل اول: وجود دو خط فكرى در ميان صحابه
هر كس كه مطالعه‏اى در رابطه با حيات صحابه در عصر رسول‏خداصلى الله عليه وآله و بعد از آن داشته باشد پى مى‏برد كه دو خط فكرى در ميان آنها حاكم بوده است:
اول: خط فكرى اجتهاد در مقابل نص: اين خط فكرى معتقد است كه لازم نيست به تمام آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله به آن خبر و دستور داده ايمان آورده و تعبداً آن را قبول كنيم، بلكه مى‏توان در نصوص دينى مطابق با مصالحى كه درك مى‏كنيم اجتهاد كرده و در آن تصرف نماييم. اين خط فكرى از مبانى اساسى مدرسه خلفا بود و پيامبرصلى الله عليه وآله مصائب فراوانى را از اين نوع خط فكرى تحمل نمود.
دوم: در مقابل اين اتّجاه و خط فكرى، خط فكرى ديگرى است كه معتقد است بايد در مقابل مجموعه دستورات دينى و شريعت تسليم بوده و تعبد كامل داشت. اين خط فكرى همان طريق و ممشاى اهل‏بيت‏عليهم السلام و به تعبير ديگر مدرسه اهل‏بيت‏عليهم السلام است. در مورد اين عامل لازم است به چند جهت اشاره شود: