ابوبکر بن ابی قحافه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Modir صفحهٔ ابوبكر بن ابى قحافه را به ابوبکر بن ابی قحافه منتقل کرد)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


<big>«يا مى‏ گوييد ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگانِ او يهودى يا نصرانى بوده‏ اند. بگو: شما آگاه ‏تريد يا خداوند؟ و چه كسى ظالم‏تر است از كسى كه شهادتى از خداوند نزد او كتمان شود؟! خداوند از آنچه انجام مى ‏دهيد غافل نيست».</big>
<big>«يا مى‏ گوييد ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگانِ او يهودى يا نصرانى بوده‏ اند. بگو: شما آگاه ‏تريد يا خداوند؟ و چه كسى ظالم‏تر است از كسى كه شهادتى از خداوند نزد او كتمان شود؟! خداوند از آنچه انجام مى ‏دهيد غافل نيست».</big>


<big>«نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ»<ref>لقمان/۲۴.</ref>: «آنان را زمان اندكى از نعمت‏ ها برخوردار مى‏ سازيم و سپس به عذاب غليظى دچار مى ‏نماييم».</big>
<big>«نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ»<ref>لقمان/۲۴.</ref>: «آنان را زمان اندكى از نعمت‏ ها برخوردار مى‏ سازيم و سپس به عذاب غليظى دچار مى ‏نماييم».</big>
خط ۱۴: خط ۱۲:
<big>آنچه در اينجا قابل ذكر است، اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:</big>
<big>آنچه در اينجا قابل ذكر است، اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:</big>


=== <big>'''موقعيت تاريخى'''</big> ===
<big>'''موقعيت تاريخى'''</big>
<big>برنامه سه روزه غدير پايان يافته و غروب بيستم ذى ‏الحجة كاروان پيامبرصلى الله عليه وآله از غدير خم راهى مدينه شده است. گروه چهارده نفرى از منافقين نقشه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله را براى اجراى آن در عقبه هرشى در پيش دارند.</big>
 
<big>برنامه سه روزه غدير پايان يافته و غروب بيستم ذى ‏الحجة كاروان پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير خم راهى مدينه شده است. گروه چهارده نفرى از منافقين نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را براى اجراى آن در عقبه هرشى در پيش دارند.</big>


<big>قبل از رسيدن قافله به [[كوه هرشى]]، ۱۴ نفر خود را به قُلّه رساندند و در دو سوى آن كمين كردند. با رسيدن شتر پيامبرصلى الله عليه وآله -  كه پيشاپيش قافله در حركت بود و حذيفه و عمار راهنماى آن بودند -  منافقين حمله كردند و پس از درگيرى‏ هاى مفصل، منافقين فرارى شدند.</big>
<big>قبل از رسيدن قافله به [[کوه هرشی]]، ۱۴ نفر خود را به قُلّه رساندند و در دو سوى آن كمين كردند. با رسيدن شتر پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه پيشاپيش قافله در حركت بود و حذيفه و عمار راهنماى آن بودند -  منافقين حمله كردند و پس از درگيرى‏ هاى مفصل، منافقين فرارى شدند.</big>


<big>در آنجا حذيفه پيشنهاد پيگيرىِ آنان را به پيامبرصلى الله عليه وآله داد، ولى حضرت با اقتباس از دو آيه قرآن به او فهماند كه فعلاً مأمور به صبر هستم. اين دو آيه يكى در سوره ملك است كه در قرآن «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» است، ولى در كلام حضرت به اين صورت اقتباس شده آمده است: «انَّ اللَّه لَهُمْ بِالْمِرْصادِ». آيه دوم در [[سوره لقمان]] است كه در كلام حضرت از صيغه متكلم به غايب تغيير يافته و به جاى «نمتعهم» كلمه «سَيُمْهِلُهُمُ» به كار رفته و حضرت فرموده است:</big>
<big>در آنجا حذيفه پيشنهاد پيگيرىِ آنان را به پيامبر صلى الله عليه و آله داد، ولى حضرت با اقتباس از دو آيه قرآن به او فهماند كه فعلاً مأمور به صبر هستم. اين دو آيه يكى در سوره ملك است كه در قرآن «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» است، ولى در كلام حضرت به اين صورت اقتباس شده آمده است: «انَّ اللَّه لَهُمْ بِالْمِرْصادِ». آيه دوم در [[سوره لقمان]] است كه در كلام حضرت از صيغه متكلم به غايب تغيير يافته و به جاى «نمتعهم» كلمه «سَيُمْهِلُهُمُ» به كار رفته و حضرت فرموده است:</big>


<big>«وَ سَيُمْهِلُهُمْ قَليلاً ثُمَّ يَضْطَرُّهُمْ الى عَذابٍ غَليظٍ».</big>
<big>«وَ سَيُمْهِلُهُمْ قَليلاً ثُمَّ يَضْطَرُّهُمْ الى عَذابٍ غَليظٍ».</big>
خط ۲۹: خط ۲۸:
<big>«أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه، وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».</big>
<big>«أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه، وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».</big>


=== '''<big>تحلیل اعتقادی</big>''' ===
'''<big>تحلیل اعتقادی</big>'''
<big>آنچه به عنوان تفسير اين آيات از تطبيق آنها بر صحيفه و توطئه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله استفاده مى‏ شود دو نكته است:</big>
 
<big>آنچه به عنوان تفسير اين آيات از تطبيق آنها بر صحيفه و توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله استفاده مى‏ شود دو نكته است:</big>




خط ۴۱: خط ۴۱:
<big>بعد هم كه به حال احتضار افتادند خبر از ورود به آتش و داخل شدن در تابوت دادند و در توصيف آن چنين گفتند: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده و در آن دوازده نفرند. آن تابوت در چاهى در قعر جهنم است، كه هر گاه خدا بخواهد جهنم را شعله ‏ور نمايد صخره را از در آن چاه بر مى ‏دارد.<ref>کتاب سلیم: ص۳۴۹.</ref></big>
<big>بعد هم كه به حال احتضار افتادند خبر از ورود به آتش و داخل شدن در تابوت دادند و در توصيف آن چنين گفتند: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده و در آن دوازده نفرند. آن تابوت در چاهى در قعر جهنم است، كه هر گاه خدا بخواهد جهنم را شعله ‏ور نمايد صخره را از در آن چاه بر مى ‏دارد.<ref>کتاب سلیم: ص۳۴۹.</ref></big>


<big>در عالم برزخ هم هر از چند گاهى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام يا يكى از ائمه ‏عليهم السلام خود را به آنان نشان مى ‏دهند، و آنان از قعر آتش التماس مى ‏كنند، ولى جز پاسخ رد نمى‏ شنوند. در اين باره ماجرايى از زندگى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نقل شده در روزى با حارث همدانى بودند. حضرت فرمود: آيا آنچه من مى ‏بينم تو هم مى ‏بينى؟</big>
<big>در عالم برزخ هم هر از چند گاهى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام يا يكى از [[ائمه اثنی عشر|ائمه ‏علیهم السلام]] خود را به آنان نشان مى ‏دهند، و آنان از قعر آتش التماس مى ‏كنند، ولى جز پاسخ رد نمى‏ شنوند. در اين باره ماجرايى از زندگى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نقل شده در روزى با حارث همدانى بودند. حضرت فرمود: آيا آنچه من مى ‏بينم تو هم مى ‏بينى؟</big>


<big>عرض كرد: چگونه مى ‏توانم آنچه شما مى ‏بينى ببينم، در حالى كه خدا چشم شما را نورانيت داده و به شما عطا كرده آنچه به احدى عطا نكرده است.</big>
<big>عرض كرد: چگونه مى ‏توانم آنچه شما مى ‏بينى ببينم، در حالى كه خدا چشم شما را نورانيت داده و به شما عطا كرده آنچه به احدى عطا نكرده است.</big>
خط ۴۸: خط ۴۸:


<big>سپس حضرت لحظاتى مكث كرد و دوباره فرمود: اى حارث، آنچه من مى ‏بينم تو هم مى‏ بينى؟ آنگاه فرمود: اين ظالمِ دومى است كه بر دروازه‏ اى از دروازه‏ هاى آتش مى‏ گويد: اى اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نيامرزد.<ref>بحارالانوار: ج۴۰ ص۱۸۵ ح۶۸.</ref></big>
<big>سپس حضرت لحظاتى مكث كرد و دوباره فرمود: اى حارث، آنچه من مى ‏بينم تو هم مى‏ بينى؟ آنگاه فرمود: اين ظالمِ دومى است كه بر دروازه‏ اى از دروازه‏ هاى آتش مى‏ گويد: اى اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نيامرزد.<ref>بحارالانوار: ج۴۰ ص۱۸۵ ح۶۸.</ref></big>


<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيه «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى...».</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيه «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى...».</big>
خط ۷۱: خط ۷۰:


<big>«منافقين در درجه پايين‏تر آتش هستند و براى آنان يارى نخواهى يافت».</big>
<big>«منافقين در درجه پايين‏تر آتش هستند و براى آنان يارى نخواهى يافت».</big>




<big>اين آيه از سه بُعد قابل بررسى است:</big>
<big>اين آيه از سه بُعد قابل بررسى است:</big>


=== '''<big>متن خطبه غدير</big>''' ===
'''<big>متن خطبه غدير</big>'''
 
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلبئس مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ... . الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:</big>
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلبئس مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ... . الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:</big>


<big>اى مردم، امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‏ كنند، و ياران و تابعين و پيروانشان در پايين‏ ترين درجه آتش جهنم جاى دارند و چه بد است اقامتگاه متكبرين ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه ‏اند.<ref>مراجعه شود به کتاب: اسرار غدیر: ص۱۴۹ بخش۶.</ref></big>
<big>اى مردم، امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‏ كنند، و ياران و تابعين و پيروانشان در پايين‏ ترين درجه آتش جهنم جاى دارند و چه بد است اقامتگاه متكبرين ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه ‏اند.<ref>مراجعه شود به کتاب: اسرار غدیر: ص۱۴۹ بخش۶.</ref></big>


=== '''<big>موقعيت تاريخى</big>''' ===
'''<big>موقعيت تاريخى</big>'''
 
<big>خطابه غدير وارد مرحله معرفى دشمنان شده و اين شناسايى را از رهبران ضلالت آغاز كرده است. پس از آنكه امامان دعوت كننده به آتش را معرفى نموده، اينک نوبت آن است كه شدت عذاب خداوند را درباره آنان گوشزد فرمايد و اتباع آنان را نيز نشانه رود تا خود را آسوده از سزاى الهى ندانند. در چنين موقعيتى با اقتباس از دو آيه قرآن و تركيب هر دو در يك جمله جايگاه جهنمى آنان و اتباعشان را بيان فرموده است.</big>
<big>خطابه غدير وارد مرحله معرفى دشمنان شده و اين شناسايى را از رهبران ضلالت آغاز كرده است. پس از آنكه امامان دعوت كننده به آتش را معرفى نموده، اينک نوبت آن است كه شدت عذاب خداوند را درباره آنان گوشزد فرمايد و اتباع آنان را نيز نشانه رود تا خود را آسوده از سزاى الهى ندانند. در چنين موقعيتى با اقتباس از دو آيه قرآن و تركيب هر دو در يك جمله جايگاه جهنمى آنان و اتباعشان را بيان فرموده است.</big>


=== <big>'''تحليل اعتقادى'''</big> ===
<big>'''تحليل اعتقادى'''</big>
 
<big>آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه در جمله «انهم و انصارهم و اتباعهم و اشياعهم فى الدرك الاسفل من النار»، «درك اسفل» است. كلمه «دَرْك» -  كه «دَرَك» هم در قرائت آن صحيح است -  به معناى آخرين نقطه در عمق چيزى مثل درياست.</big>
<big>آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه در جمله «انهم و انصارهم و اتباعهم و اشياعهم فى الدرك الاسفل من النار»، «درك اسفل» است. كلمه «دَرْك» -  كه «دَرَك» هم در قرائت آن صحيح است -  به معناى آخرين نقطه در عمق چيزى مثل درياست.</big>


خط ۹۰: خط ۹۳:
<big>اگر چه به نظر مى‏ رسد با ذكر كلمه اول نيازى به «اسفَل» نيست، ولى آنگاه كه جايگاه بنيانگذاران ظلم را در جهنم بدانيم درخواهيم يافت كه اين تركيب كلمات براى ترسيم آن عذاب وحشتناک لازم است.</big>
<big>اگر چه به نظر مى‏ رسد با ذكر كلمه اول نيازى به «اسفَل» نيست، ولى آنگاه كه جايگاه بنيانگذاران ظلم را در جهنم بدانيم درخواهيم يافت كه اين تركيب كلمات براى ترسيم آن عذاب وحشتناک لازم است.</big>


==== '''<big>الف) درک اسفل چاهى در قعر جهنم</big>''' ====
'''<big>الف) درک اسفل چاهى در قعر جهنم</big>'''
 
<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در توصيف اين «درك اسفل» مى ‏فرمايد: در قعر جهنم چاهى است و بر سر آن چاه صخره ‏اى است كه هر گاه خداوند بخواهد جهنم را شعله ‏ور كند آن صخره را از در آن چاه برمى ‏دارد و جهنم از شعله‏ هاى آن چاه شعله مى‏ گيرد.</big>
<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در توصيف اين «درك اسفل» مى ‏فرمايد: در قعر جهنم چاهى است و بر سر آن چاه صخره ‏اى است كه هر گاه خداوند بخواهد جهنم را شعله ‏ور كند آن صخره را از در آن چاه برمى ‏دارد و جهنم از شعله‏ هاى آن چاه شعله مى‏ گيرد.</big>


خط ۹۷: خط ۱۰۱:
<big>آن قدر پايين ‏تر است كه قبل از آن طبقه هفتم جهنم پايان مى‏ يابد. آن قدر پايين است كه وقتى درب آن باز مى‏ شود تازه جهنم شعله مى ‏گيرد. آنگاه حضرت معذبين در اين چاه را نام برد كه بدترين آنان اولى و دومى ‏اند؛ و جالب است كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اين مطلب را رو در روى آنان به خودشان فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص۴۰۵-۴۱۰. کتاب سلیم: ص۱۶۱.</ref></big>
<big>آن قدر پايين ‏تر است كه قبل از آن طبقه هفتم جهنم پايان مى‏ يابد. آن قدر پايين است كه وقتى درب آن باز مى‏ شود تازه جهنم شعله مى ‏گيرد. آنگاه حضرت معذبين در اين چاه را نام برد كه بدترين آنان اولى و دومى ‏اند؛ و جالب است كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اين مطلب را رو در روى آنان به خودشان فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص۴۰۵-۴۱۰. کتاب سلیم: ص۱۶۱.</ref></big>


==== <big>'''ب) ابليس و ابوبكر و عمر'''</big> ====
<big>'''ب) ابليس و ابوبكر و عمر'''</big>
 
<big>در حديث ديگر خداوند تعالى مى ‏فرمايد: «دومى و اصحابش را در قعرى از جهنم مى ‏آويزم كه ابليس در درجه ‏اى بالاتر بر او كه پايين تر است مى ‏نگرد و او را لعنت مى‏ كند»!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۱۲۴.</ref></big>
<big>در حديث ديگر خداوند تعالى مى ‏فرمايد: «دومى و اصحابش را در قعرى از جهنم مى ‏آويزم كه ابليس در درجه ‏اى بالاتر بر او كه پايين تر است مى ‏نگرد و او را لعنت مى‏ كند»!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۱۲۴.</ref></big>


خط ۱۱۳: خط ۱۱۸:


<big>در طبقه هفتم آتشى بيرون آمد كه گمان كردم مرا و مالک را و همه آنچه خداوند عز و جل خلق كرده را در خود فرو برد. دست بر چشمانم گذاردم و گفتم: اى مالک، دستور ده تا خاموش شود وگرنه من خاموش مى ‏شوم. مالک گفت: تو تا روز معين خاموش نخواهى شد. سپس دستور داد و آن آتش خاموش شد. دو مرد را ديدم كه بر گردنشان زنجيرهاى آتشين بود و آنان را از بالا آويزان كرده بودند و بالاى سرشان عده ‏اى با تازيانه‏ هاى آتش آنان را مى‏ زدند.</big>
<big>در طبقه هفتم آتشى بيرون آمد كه گمان كردم مرا و مالک را و همه آنچه خداوند عز و جل خلق كرده را در خود فرو برد. دست بر چشمانم گذاردم و گفتم: اى مالک، دستور ده تا خاموش شود وگرنه من خاموش مى ‏شوم. مالک گفت: تو تا روز معين خاموش نخواهى شد. سپس دستور داد و آن آتش خاموش شد. دو مرد را ديدم كه بر گردنشان زنجيرهاى آتشين بود و آنان را از بالا آويزان كرده بودند و بالاى سرشان عده ‏اى با تازيانه‏ هاى آتش آنان را مى‏ زدند.</big>




<big>پرسيدم: اى مالک، اين دو نفر كيانند؟ گفت: آيا آنچه بر ساق عرش بود نخوانده ‏اى -  و من قبلاً يعنى دو هزار سال قبل از آنكه خداوند دنيا را خلق كند خوانده بودم - «لا الهَ الاّ اللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه، ايَّدْتُهُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِىٍّ (يعنى محمد را به على مؤيد نموده و يارى كردم)». مالک گفت: اين دو نفر دشمنان آنان و ظالمين بر ايشان هستند.<ref>بحارالانوار: ج۸ ص۳۱۵.</ref></big>
<big>پرسيدم: اى مالک، اين دو نفر كيانند؟ گفت: آيا آنچه بر ساق عرش بود نخوانده ‏اى -  و من قبلاً يعنى دو هزار سال قبل از آنكه خداوند دنيا را خلق كند خوانده بودم - «لا الهَ الاّ اللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه، ايَّدْتُهُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِىٍّ (يعنى محمد را به على مؤيد نموده و يارى كردم)». مالک گفت: اين دو نفر دشمنان آنان و ظالمين بر ايشان هستند.<ref>بحارالانوار: ج۸ ص۳۱۵.</ref></big>


==== '''<big>ج) حكايت اولى و دومى از قعر جهنم</big>''' ====
'''<big>ج) حكايت اولى و دومى از قعر جهنم</big>'''
 
<big>جالب است كه آن دو هنگام مرگ اين قعر جهنم را مشاهده كردند. محمد بن ابى ‏بكر مى ‏گويد: پدرم ابوبكر هنگام مرگ صداى واى و ويلش بلند شد. عمر به او گفت: اى خليفه پيامبر! چرا صداى واى و ويل بلند كرده ‏اى؟ گفت: اينان محمد و على هستند كه مرا به آتش بشارت مى ‏دهند، و در دست محمد صحيفه ‏اى است كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديم.</big>
<big>جالب است كه آن دو هنگام مرگ اين قعر جهنم را مشاهده كردند. محمد بن ابى ‏بكر مى ‏گويد: پدرم ابوبكر هنگام مرگ صداى واى و ويلش بلند شد. عمر به او گفت: اى خليفه پيامبر! چرا صداى واى و ويل بلند كرده ‏اى؟ گفت: اينان محمد و على هستند كه مرا به آتش بشارت مى ‏دهند، و در دست محمد صحيفه ‏اى است كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديم.</big>


خط ۱۲۵: خط ۱۳۲:


<big>گفت: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده است. در آن دوازده نفرند، از جمله من و اين رفيقم.</big>
<big>گفت: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده است. در آن دوازده نفرند، از جمله من و اين رفيقم.</big>


<big>گفتم: عمر؟ گفت: آرى، پس مقصودم كيست؟ و نيز ده نفر ديگر كه در چاهى در جهنم هستيم. بر در آن چاه صخره ‏اى است كه هرگاه خدا بخواهد جهنم را شعله ‏ور كند آن صخره را بلند مى ‏كند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص۱۲۹، ۱۳۰. کتاب سلیم: ص۳۴۹-۳۵۱.</ref></big>
<big>گفتم: عمر؟ گفت: آرى، پس مقصودم كيست؟ و نيز ده نفر ديگر كه در چاهى در جهنم هستيم. بر در آن چاه صخره ‏اى است كه هرگاه خدا بخواهد جهنم را شعله ‏ور كند آن صخره را بلند مى ‏كند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص۱۲۹، ۱۳۰. کتاب سلیم: ص۳۴۹-۳۵۱.</ref></big>
خط ۱۳۵: خط ۱۴۱:


<big>«آن نازل شده از طرف پروردگار جهان است. اگر گفته‏ هايى به ما افترا زده بود ما دست راست او را مى‏ گرفتيم و سپس رگ گردن او را قطع مى‏ كرديم و هيچ كس نمى‏ توانست مانع ما باشد، و آن يادآورى براى مؤمنين است. ما مى‏ دانيم كه در ميان شما تكذيب كنندگان هستند، و آن حسرتى براى كافران است، و آن يقين حقيقى است. پس به نام پروردگار عظيمت تسبيح بگو».</big>
<big>«آن نازل شده از طرف پروردگار جهان است. اگر گفته‏ هايى به ما افترا زده بود ما دست راست او را مى‏ گرفتيم و سپس رگ گردن او را قطع مى‏ كرديم و هيچ كس نمى‏ توانست مانع ما باشد، و آن يادآورى براى مؤمنين است. ما مى‏ دانيم كه در ميان شما تكذيب كنندگان هستند، و آن حسرتى براى كافران است، و آن يقين حقيقى است. پس به نام پروردگار عظيمت تسبيح بگو».</big>




<big>این آیات از دو بُعد قابل بررسی است:</big>
<big>این آیات از دو بُعد قابل بررسی است:</big>


=== <big>'''موقعیّت تاریخی'''</big> ===
<big>'''موقعیّت تاریخی'''</big>
 
<big>يكى از شايعه ‏هايى كه پس از اعلان ولايت در غدير مى‏رفت تا ذهن مردم را تخريب كند مسئله «ساختگى بودن» اين مراسم از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله و نسبت دادن آن به خدا بود. اين مطلب را منافقين رسماً دامن زدند و علناً بر زبان آوردند، و اگر در اذهان مردم جاى مى ‏گرفت راه ديگرى براى مقابله با برنامه عظيم غدير باز مى‏شد و به اساس بعثت نيز سرايت مى ‏كرد.</big>
<big>يكى از شايعه ‏هايى كه پس از اعلان ولايت در غدير مى‏رفت تا ذهن مردم را تخريب كند مسئله «ساختگى بودن» اين مراسم از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله و نسبت دادن آن به خدا بود. اين مطلب را منافقين رسماً دامن زدند و علناً بر زبان آوردند، و اگر در اذهان مردم جاى مى ‏گرفت راه ديگرى براى مقابله با برنامه عظيم غدير باز مى‏شد و به اساس بعثت نيز سرايت مى ‏كرد.</big>


خط ۱۴۸: خط ۱۵۶:
<big>سپس كلمه «كذّاب» را هم به آن افزودند، و براى توجيه علت اين «تقوُّل» هدف شرافت دادن به پسر عمويش را مطرح كردند. درباره نزول اين آيات در اين موقعيت خاص غدير شش حديث وارد شده كه ذيلاً متن آن ها را مى‏ آوريم تا مطالب فوق از مضامين آن ملاحظه شود:</big>
<big>سپس كلمه «كذّاب» را هم به آن افزودند، و براى توجيه علت اين «تقوُّل» هدف شرافت دادن به پسر عمويش را مطرح كردند. درباره نزول اين آيات در اين موقعيت خاص غدير شش حديث وارد شده كه ذيلاً متن آن ها را مى‏ آوريم تا مطالب فوق از مضامين آن ملاحظه شود:</big>


==== '''<big>حدیث اول</big>''' ====
'''<big>حدیث اول</big>'''
 
<big>امام صادق‏ عليه السلام با تصريح به مسئله ولايت در غدير درباره اين آيات مى‏ فرمايد:</big>
<big>امام صادق‏ عليه السلام با تصريح به مسئله ولايت در غدير درباره اين آيات مى‏ فرمايد:</big>


<big>منظور ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه در روز غدير نازل شد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۹۶. تفسير القمى: ج ۲ ص ۱۲۴. بحار الانوار: ج ۹ ص ۲۲۸ ح ۱۱۶ و ج ۳۷ ص ۱۲۰ ح ۱۰. </ref></big>
<big>منظور ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه در روز غدير نازل شد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۹۶. تفسير القمى: ج ۲ ص ۱۲۴. بحار الانوار: ج ۹ ص ۲۲۸ ح ۱۱۶ و ج ۳۷ ص ۱۲۰ ح ۱۰. </ref></big>


==== '''<big>حدیث دوم</big>''' ====
'''<big>حدیث دوم</big>'''
 
<big>امام صادق‏ عليه السلام با تصريح بر موقعيت «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» مى ‏فرمايد:</big>
<big>امام صادق‏ عليه السلام با تصريح بر موقعيت «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» مى ‏فرمايد:</big>


خط ۱۶۲: خط ۱۷۲:
<big>«و آن حسرت براى كافران است، و آن حق اليقين است»، كه منظور على ‏عليه السلام است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۱ ح ۲۰۷. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۸ ح ۴۰. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰. </ref></big>
<big>«و آن حسرت براى كافران است، و آن حق اليقين است»، كه منظور على ‏عليه السلام است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۱ ح ۲۰۷. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۸ ح ۴۰. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰. </ref></big>


==== '''<big>حدیث سوم</big>''' ====
'''<big>حدیث سوم</big>'''
 
<big>در روايت ديگرى فقط جمله «انَّما هُوَ شَىْ‏ءٌ يَتَقَوَّلُهُ» از سوى عمر در غدير ذكر شده، كه امام صادق ‏عليه السلام با كنايه از عمر مى ‏فرمايد: مردى در غدير گفت: اين چيزى است كه به خدا افترا مى‏ بندد! خداوند تعالى هم اين آيات را نازل كرد:</big>
<big>در روايت ديگرى فقط جمله «انَّما هُوَ شَىْ‏ءٌ يَتَقَوَّلُهُ» از سوى عمر در غدير ذكر شده، كه امام صادق ‏عليه السلام با كنايه از عمر مى ‏فرمايد: مردى در غدير گفت: اين چيزى است كه به خدا افترا مى‏ بندد! خداوند تعالى هم اين آيات را نازل كرد:</big>


<big>«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ ...».<ref>المحتضر: ص ۶۵ . بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۹. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۲۶۹. </ref></big>
<big>«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ ...».<ref>المحتضر: ص ۶۵ . بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۹. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۲۶۹. </ref></big>


==== <big>'''حديث چهارم'''</big> ====
<big>'''حديث چهارم'''</big>
 
<big>در روايتى امام صادق ‏عليه السلام جزئيات بيشترى از گفتگوى ابوبكر و عمر در اين باره را ذكر نموده و فرازهايى از آيات را هم تفسير فرموده است:</big>
<big>در روايتى امام صادق ‏عليه السلام جزئيات بيشترى از گفتگوى ابوبكر و عمر در اين باره را ذكر نموده و فرازهايى از آيات را هم تفسير فرموده است:</big>


خط ۱۸۱: خط ۱۹۳:
<big>«فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»: «پس به نام پروردگار عظيمت تسبيح بگو».<ref>المحتضر: ص ۶۵ . بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۹. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۲۶۹.</ref></big>
<big>«فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»: «پس به نام پروردگار عظيمت تسبيح بگو».<ref>المحتضر: ص ۶۵ . بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۹. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۲۶۹.</ref></big>


==== '''<big>حديث پنجم</big>''' ====
'''<big>حديث پنجم</big>'''
 
<big>در روايتى از امام صادق ‏عليه السلام فرازهاى ديگرى از آيات تفسير شده است. آن حضرت مى ‏فرمايد:</big>
<big>در روايتى از امام صادق ‏عليه السلام فرازهاى ديگرى از آيات تفسير شده است. آن حضرت مى ‏فرمايد:</big>


خط ۱۸۸: خط ۲۰۱:
<big>خداوند تعالى اين چنين نازل كرد: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ . لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ . فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ . وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ» كه منظور على‏عليه السلام است، «وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ»، منظور تكذيب كنندگان ولايت اوست، «وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ . وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ. فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ».<ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۱ ح ۲۵۹. </ref></big>
<big>خداوند تعالى اين چنين نازل كرد: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ . لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ . فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ . وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ» كه منظور على‏عليه السلام است، «وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ»، منظور تكذيب كنندگان ولايت اوست، «وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ . وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ. فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ».<ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۱ ح ۲۵۹. </ref></big>


==== <big>'''حديث ششم'''</big> ====
<big>'''حديث ششم'''</big>
 
<big>امام موسى بن جعفرعليه السلام گوشه ‏اى ديگر از گفته‏ هاى آنان را ذكر نموده و در كنار آن فرازهاى ديگرى از اين آيات را تفسير فرموده است:</big>
<big>امام موسى بن جعفرعليه السلام گوشه ‏اى ديگر از گفته‏ هاى آنان را ذكر نموده و در كنار آن فرازهاى ديگرى از اين آيات را تفسير فرموده است:</big>


خط ۱۹۹: خط ۲۱۳:
<big>«وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ. وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ»، يعنى على‏ عليه السلام حسرت بر كافران است. «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ»، يعنى ولايت على‏ عليه السلام يقين حقيقى است. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»، يعنى: اى محمد! پروردگار عظيمت را كه اين فضيلت را به تو عنايت فرموده شكر گزار باش.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۳۷ و ج ۳۶ ص ۱۰۱ ح ۴۵. الكافى: ج ۱ ص۴۳۲، ۴۳۵. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۷۲۰ ح ۴۷. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۱ ص۵۷۵-۵۸۱.</ref></big>
<big>«وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ. وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ»، يعنى على‏ عليه السلام حسرت بر كافران است. «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ»، يعنى ولايت على‏ عليه السلام يقين حقيقى است. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»، يعنى: اى محمد! پروردگار عظيمت را كه اين فضيلت را به تو عنايت فرموده شكر گزار باش.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۳۷ و ج ۳۶ ص ۱۰۱ ح ۴۵. الكافى: ج ۱ ص۴۳۲، ۴۳۵. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۷۲۰ ح ۴۷. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۱ ص۵۷۵-۵۸۱.</ref></big>


=== <big>'''تحليل اعتقادى'''</big> ===
<big>'''تحليل اعتقادى'''</big>
 
<big>قبل از آنكه به تحليل اين آيات بپردازيم يک جمع ‏بندى از احاديث پنجگانه مذكور لازم است. در اين جمع‏ بندى سه جهت را توضيح مى‏ دهيم:.</big>
<big>قبل از آنكه به تحليل اين آيات بپردازيم يک جمع ‏بندى از احاديث پنجگانه مذكور لازم است. در اين جمع‏ بندى سه جهت را توضيح مى‏ دهيم:.</big>


==== <big>'''الف) گوينده سخن ناروا'''</big> ====
<big>'''الف) گوينده سخن ناروا'''</big>
 
<big>گوينده سخن ناروا كه گفت: «انَّما هُوَ شَىْ‏ءٌ يَتَقَوَّلُهُ» عمر است؛ زيرا در روايت اول كلمه «عَدْوى» ذكر شده كه منظور نسبت عمر به قبيله بنى‏عدى بن كعب است.</big>
<big>گوينده سخن ناروا كه گفت: «انَّما هُوَ شَىْ‏ءٌ يَتَقَوَّلُهُ» عمر است؛ زيرا در روايت اول كلمه «عَدْوى» ذكر شده كه منظور نسبت عمر به قبيله بنى‏عدى بن كعب است.</big>


<big>در روايت دوم از روى تقيه كلمه «رجلاً» به كار رفته كه با توجه به روايت اول منظور از اين »مرد« معلوم مى‏شود. در روايت سوم نيز به همين جهت «رجلان من الناس» ذكر شده كه به قرينه تثنيه بودن منظور از آن ابوبكر و عمر است، به خصوص آنكه در روايت چهارم اين صراحت بيشتر شده و جمله «قالَ احَدُ الرَّجُلَيْنِ لِصاحِبِهِ» به كار گرفته شده است. به هر حال گوينده عمر بوده و شنونده ابوبكر كه به طور سرّى با يكديگر اين سخن را مطرح كرده ‏اند.</big>
<big>در روايت دوم از روى تقيه كلمه «رجلاً» به كار رفته كه با توجه به روايت اول منظور از اين »مرد« معلوم مى‏شود. در روايت سوم نيز به همين جهت «رجلان من الناس» ذكر شده كه به قرينه تثنيه بودن منظور از آن ابوبكر و عمر است، به خصوص آنكه در روايت چهارم اين صراحت بيشتر شده و جمله «قالَ احَدُ الرَّجُلَيْنِ لِصاحِبِهِ» به كار گرفته شده است. به هر حال گوينده عمر بوده و شنونده ابوبكر كه به طور سرّى با يكديگر اين سخن را مطرح كرده ‏اند.</big>


==== <big>'''ب) تكيه ‏گاه سخن منافقين'''</big> ====
<big>'''ب) تكيه ‏گاه سخن منافقين'''</big>
 
<big>سخنى كه عمر به ابوبكر گفته چند جمله در يك موضوع است كه نقطه حساس آن «انَّما هُوَ شَىْ‏ءٌ يَتَقَوَّلُهُ» است.</big>
<big>سخنى كه عمر به ابوبكر گفته چند جمله در يك موضوع است كه نقطه حساس آن «انَّما هُوَ شَىْ‏ءٌ يَتَقَوَّلُهُ» است.</big>


خط ۲۱۶: خط ۲۳۳:
<big>نه به خدا قسم! خدا او را به اين مطلب امر نكرده است، و اين نيست مگر چيزى كه به ناحق به خدا نسبت مى ‏دهد! محمد بر پروردگارش دروغ مى‏ بندد و خداوند چنين دستورى درباره على به او نداده است! به خدا قسم اين مطلب از جانب خدا نيست، و او قصد دارد پسر عمويش را شرافت دهد.</big>
<big>نه به خدا قسم! خدا او را به اين مطلب امر نكرده است، و اين نيست مگر چيزى كه به ناحق به خدا نسبت مى ‏دهد! محمد بر پروردگارش دروغ مى‏ بندد و خداوند چنين دستورى درباره على به او نداده است! به خدا قسم اين مطلب از جانب خدا نيست، و او قصد دارد پسر عمويش را شرافت دهد.</big>


==== '''<big>ج) جمع ‏بندى تفسير آيات</big>''' ====
'''<big>ج) جمع ‏بندى تفسير آيات</big>'''
 
<big>تفسير و بيان فرازهاى آيات در روايات پنجگانه در يك جمع ‏بندى از آيه «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ» تا «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» چنين مى ‏شود:</big>
<big>تفسير و بيان فرازهاى آيات در روايات پنجگانه در يك جمع ‏بندى از آيه «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ» تا «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» چنين مى ‏شود:</big>


خط ۲۲۶: خط ۲۴۴:


<big>على حسرت بر كافران است و ولايت او يقين حقيقى است. پس اى محمد! با نام پروردگار عظيمت تسبيح بگو و او را شكر كن بر اين فضيلتى كه به تو عنايت كرده است.</big>
<big>على حسرت بر كافران است و ولايت او يقين حقيقى است. پس اى محمد! با نام پروردگار عظيمت تسبيح بگو و او را شكر كن بر اين فضيلتى كه به تو عنايت كرده است.</big>


<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[منافقين]] /  آيه «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ...»</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[منافقين]] /  آيه «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ...»</big>
خط ۲۳۸: خط ۲۵۵:


<big>اميرالمؤمنين ‏عليه السلام عرض كرد: پدرم فدايت يا رسول‏ اللَّه، اگر اينان به تصميمات خود جامه عمل پوشاندند دستور مى ‏دهى چه عكس ‏العملى نشان دهم؟ فرمود: اگر يارانى در برابرشان يافتى با آنان جهاد و مقابله نما، و اگر يارى نيافتى بيعت اجبارى آنان را بپذير و خون خود را حفظ كن.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۴. </ref></big>
<big>اميرالمؤمنين ‏عليه السلام عرض كرد: پدرم فدايت يا رسول‏ اللَّه، اگر اينان به تصميمات خود جامه عمل پوشاندند دستور مى ‏دهى چه عكس ‏العملى نشان دهم؟ فرمود: اگر يارانى در برابرشان يافتى با آنان جهاد و مقابله نما، و اگر يارى نيافتى بيعت اجبارى آنان را بپذير و خون خود را حفظ كن.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۴. </ref></big>


<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[صحيفه ملعونه اول]]، و عنوان: [[صحيفه ملعونه دوم]].</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[صحيفه ملعونه اول]]، و عنوان: [[صحيفه ملعونه دوم]].</big>
خط ۲۴۵: خط ۲۶۱:
<big>در چند مورد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به طور خصوصى بر ابوبكر با غدير اتمام حجت كردند:</big>
<big>در چند مورد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به طور خصوصى بر ابوبكر با غدير اتمام حجت كردند:</big>


=== <big>'''در ملاقات ابوبكر و عمر'''</big> ===
<big>'''در ملاقات ابوبكر و عمر'''</big>
 
<big>از جمله اتمام حجت‏ هاى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله با غدير، احتجاج حضرت در برابر ابوبكر، و جايى است كه غدير در عكس‏ العمل به رفتار مُزوِّرانه ابوبكر و عمر مطرح شد؛ و آن هنگامى بود كه در روزهاى آغاز غصب خلافت به خانه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمدند و خواستند اين ملاقات را مصالحه جلوه دهند.</big>
<big>از جمله اتمام حجت‏ هاى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله با غدير، احتجاج حضرت در برابر ابوبكر، و جايى است كه غدير در عكس‏ العمل به رفتار مُزوِّرانه ابوبكر و عمر مطرح شد؛ و آن هنگامى بود كه در روزهاى آغاز غصب خلافت به خانه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمدند و خواستند اين ملاقات را مصالحه جلوه دهند.</big>


خط ۴۰۶: خط ۴۲۳:




<big>[[بريده اسلمى]] به عنوان اعتراض به ابوبكر در غصب خلافت گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى‏ طالب «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده ‏اى؟</big>
 
<big>[[بریده اسلمی]] به عنوان اعتراض به ابوبكر در غصب خلافت گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى‏ طالب «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده ‏اى؟</big>


<big>ابوبكر گفت: بياد دارم. بريده گفت: آيا براى احدى از مسلمين سزاوار است بر اميرالمؤمنين امارت داشته باشد؟! عمر گفت: نبوت و امامت در يك خاندان جمع نمى‏ شود!</big>
<big>ابوبكر گفت: بياد دارم. بريده گفت: آيا براى احدى از مسلمين سزاوار است بر اميرالمؤمنين امارت داشته باشد؟! عمر گفت: نبوت و امامت در يك خاندان جمع نمى‏ شود!</big>
خط ۴۱۵: خط ۴۳۳:


<big>پس از غصب خلافت، عمران بن حصين به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على به عنوان اميرالمؤمنين، سلام دادى! آيا آن روز را به ياد مى‏آورى يا فراموش كرده ‏اى؟ ابوبكر گفت: يادم هست!<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج۲ ص۲۵۲.</ref></big>
<big>پس از غصب خلافت، عمران بن حصين به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على به عنوان اميرالمؤمنين، سلام دادى! آيا آن روز را به ياد مى‏آورى يا فراموش كرده ‏اى؟ ابوبكر گفت: يادم هست!<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج۲ ص۲۵۲.</ref></big>


<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: ابوبكر بن ابى‏ قحافه / [[بى ‏تقوايى در غصب خلافت و در مقابل غدير]].</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: ابوبكر بن ابى‏ قحافه / [[بى ‏تقوايى در غصب خلافت و در مقابل غدير]].</big>
خط ۴۲۷: خط ۴۴۴:
<big>يكى از موارد استهزاء ابوبكر و عمر نسبت به پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در قُدَيْد و پيش از رسيدن به غدير بود. اين ماجرا از دو بُعد قابل بررسى است:</big>
<big>يكى از موارد استهزاء ابوبكر و عمر نسبت به پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در قُدَيْد و پيش از رسيدن به غدير بود. اين ماجرا از دو بُعد قابل بررسى است:</big>


=== '''<big>موقعيت تاريخى</big>''' ===
'''<big>موقعيت تاريخى</big>'''
 
<big>روز هفدهم ماه ذى ‏الحجه كاروان غدير وارد «وادى قُدَيْد» شد و براى استراحت در آبادى «قديد» توقف كرد و مردم پياده شدند.</big><ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص۳۹، ۵۱. در اين دو روايت تصريح شده كه نزول امر ولايت در موسم حج بود و پيامبرصلى الله عليه وآله شش روز بعد از آن صبر كرد، كه آيه «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى» نازل شد، و بعد از آن حضرت تا غدير صبر كرد.</ref>
<big>روز هفدهم ماه ذى ‏الحجه كاروان غدير وارد «وادى قُدَيْد» شد و براى استراحت در آبادى «قديد» توقف كرد و مردم پياده شدند.</big><ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص۳۹، ۵۱. در اين دو روايت تصريح شده كه نزول امر ولايت در موسم حج بود و پيامبرصلى الله عليه وآله شش روز بعد از آن صبر كرد، كه آيه «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى» نازل شد، و بعد از آن حضرت تا غدير صبر كرد.</ref>


خط ۴۳۶: خط ۴۵۴:
<big>در آنجا و پس از دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مورد محبت على‏ عليه السلام در دل مردم و نزول آيه ۹۶ و ۹۷ سوره مريم، منافقين بى‏ كار ننشستند و فوراً عكس‏ العمل نشان دادند و خداوند هم آيات ۱۲-۲۴ سوره هود را نازل كرد:</big>
<big>در آنجا و پس از دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مورد محبت على‏ عليه السلام در دل مردم و نزول آيه ۹۶ و ۹۷ سوره مريم، منافقين بى‏ كار ننشستند و فوراً عكس‏ العمل نشان دادند و خداوند هم آيات ۱۲-۲۴ سوره هود را نازل كرد:</big>


==== '''<big>الف) استهزاء ابوبكر و عمر به دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله</big>''' ====
'''<big>الف) استهزاء ابوبكر و عمر به دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله</big>'''
 
<big>اين مراسم دعا و آمين و استجابت فورى الهى با نزول آيه در حضور مردم و تفاصيلى كه ذكر شد، يک مقطع استثنايى در زندگانى پيامبرصلى الله عليه وآله به شمار مى ‏آمد كه همه را مبهوت و متعجب كرد، و در آستانه غدير مقام عظيم على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را در پيشگاه خداوند روشن ساخت.</big>
<big>اين مراسم دعا و آمين و استجابت فورى الهى با نزول آيه در حضور مردم و تفاصيلى كه ذكر شد، يک مقطع استثنايى در زندگانى پيامبرصلى الله عليه وآله به شمار مى ‏آمد كه همه را مبهوت و متعجب كرد، و در آستانه غدير مقام عظيم على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را در پيشگاه خداوند روشن ساخت.</big>


<big>براى شكستن اين عظمت دهان بى ‏پروايى لازم بود كه خسَّت و ذلت و حسادت خود را به نمايش بگذارد. از ميان آن جمعيت عظيم كه ناظر ماجرا بودند، ابوبكر و عمر به كنايه گفتند: به خدا قسم! يک پيمانه خرما در مشكى پوسيده نزد ما محبوب‏تر است از آنچه محمد از پروردگارش خواسته است. چه مى‏شد اگر از پروردگارش درخواست ملائكه ‏اى مى ‏كرد كه او را در برابر دشمنانش كمک كنند، يا گنجى كه فقر او را جبران كند! به خدا قسم، على را به هر كارى دعوت مى‏ كند او هم مى ‏پذيرد!!<ref>تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۲. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۷ ح ۱۱۹. </ref></big>
<big>براى شكستن اين عظمت دهان بى ‏پروايى لازم بود كه خسَّت و ذلت و حسادت خود را به نمايش بگذارد. از ميان آن جمعيت عظيم كه ناظر ماجرا بودند، ابوبكر و عمر به كنايه گفتند: به خدا قسم! يک پيمانه خرما در مشكى پوسيده نزد ما محبوب‏تر است از آنچه محمد از پروردگارش خواسته است. چه مى‏شد اگر از پروردگارش درخواست ملائكه ‏اى مى ‏كرد كه او را در برابر دشمنانش كمک كنند، يا گنجى كه فقر او را جبران كند! به خدا قسم، على را به هر كارى دعوت مى‏ كند او هم مى ‏پذيرد!!<ref>تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۲. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۷ ح ۱۱۹. </ref></big>


==== '''<big>ب) عكس العمل وحى و نزول آيات درباره گفته ابوبكر و عمر</big>''' ====
'''<big>ب) عكس العمل وحى و نزول آيات درباره گفته ابوبكر و عمر</big>'''
 
<big>اين حركت تخريب كننده كه با هدف كاستن از اهميت غدير و ولايت انجام مى ‏شد و فرهنگ دنياپرستى را در دل مردم زنده مى‏كرد و ارزش‏ هاى معنوى را از قلوب مردم ساقط مى‏ نمود، بر قلب مبارک پيامبرصلى الله عليه وآله سنگينى مى ‏كرد، و حقاً از كسانى كه به عنوان اصحابش گِرد او را گرفته بودند چنين انتظارى نداشت.<ref>تفسير فرات: ص ۱۸۶ ح ۲۳۶. شواهدالتنزيل: ج ۱ ص ۳۵۸. </ref></big>
<big>اين حركت تخريب كننده كه با هدف كاستن از اهميت غدير و ولايت انجام مى ‏شد و فرهنگ دنياپرستى را در دل مردم زنده مى‏كرد و ارزش‏ هاى معنوى را از قلوب مردم ساقط مى‏ نمود، بر قلب مبارک پيامبرصلى الله عليه وآله سنگينى مى ‏كرد، و حقاً از كسانى كه به عنوان اصحابش گِرد او را گرفته بودند چنين انتظارى نداشت.<ref>تفسير فرات: ص ۱۸۶ ح ۲۳۶. شواهدالتنزيل: ج ۱ ص ۳۵۸. </ref></big>


<big>در حضور مردمى كه تازه از جاهليت رها شده و هنوز تعصبات بى‏ اساس آن در دل هايشان ريشه داشت، اين گونه جسورانه سخن گفتن و رسول الهى را به مسخره گرفتن، همه مسايلى بودند كه چون كوهى بر سر راه غدير خود نمايى مى‏ كردند و ظاهر قضايا اجراى برنامه آن را محال مى‏ نمود.</big>
<big>در حضور مردمى كه تازه از جاهليت رها شده و هنوز تعصبات بى‏ اساس آن در دل هايشان ريشه داشت، اين گونه جسورانه سخن گفتن و رسول الهى را به مسخره گرفتن، همه مسايلى بودند كه چون كوهى بر سر راه غدير خود نمايى مى‏ كردند و ظاهر قضايا اجراى برنامه آن را محال مى‏ نمود.</big>




<big>لذا پيامبرصلى الله عليه وآله به جبرئيل فرمود: «خدايم مى‏ داند كه من از قريش چه كشيده‏ ام، آن هنگام كه نبوت مرا نپذيرفتند تا به من دستور جهاد با آنان را داد، و لشكريانى از آسمان به كمک من فرستاد كه مرا يارى كردند. پس چگونه بعد از من اقرار خواهند كرد؟»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۱ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹  </ref></big>
<big>لذا پيامبرصلى الله عليه وآله به جبرئيل فرمود: «خدايم مى‏ داند كه من از قريش چه كشيده‏ ام، آن هنگام كه نبوت مرا نپذيرفتند تا به من دستور جهاد با آنان را داد، و لشكريانى از آسمان به كمک من فرستاد كه مرا يارى كردند. پس چگونه بعد از من اقرار خواهند كرد؟»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۱ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹  </ref></big>


<big>اينجا بود كه آيه ۱۲.-24 از سوره هود نازل شد. اين آيات از يك سو دلگرمى براى پيامبرصلى الله عليه وآله بود كه به خاطر حركات منافقين رنجيده خاطر نشود و مسئله اعلان ولايت ترک نشود، و از سوى ديگر عين گفتار مسخره ‏آميز ابوبكر و عمر در آيه آمده بود! امام صادق ‏عليه السلام نزول اين آيات را با تفسير برخى فرازهاى آن چنين بيان فرموده است<ref>بحار الانوار: ج ۹ ص ۱۰۴ و ج ۳۶ ص ۱۴۷ و ج ۴۰ ص ۷۲. تفسير فرات: ص ۱۸۶ ح ۲۳۶. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۱ ح ۱۱. شواهد التنزيل: ج ۱ ص۲۵۷، ۳۵۸. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۱۵۸. امالى المفيد: ص ۲۷۹. البرهان: ج ۲ ص ۲۱۰. امالى الصدوق: ۲۹۰ ح ۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۹.</ref>:</big>
<big>اينجا بود كه آيه ۱۲-۲۴ از سوره هود نازل شد. اين آيات از يك سو دلگرمى براى پيامبرصلى الله عليه وآله بود كه به خاطر حركات منافقين رنجيده خاطر نشود و مسئله اعلان ولايت ترک نشود، و از سوى ديگر عين گفتار مسخره ‏آميز ابوبكر و عمر در آيه آمده بود! امام صادق ‏عليه السلام نزول اين آيات را با تفسير برخى فرازهاى آن چنين بيان فرموده است<ref>بحار الانوار: ج ۹ ص ۱۰۴ و ج ۳۶ ص ۱۴۷ و ج ۴۰ ص ۷۲. تفسير فرات: ص ۱۸۶ ح ۲۳۶. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۱ ح ۱۱. شواهد التنزيل: ج ۱ ص۲۵۷، ۳۵۸. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۱۵۸. امالى المفيد: ص ۲۷۹. البرهان: ج ۲ ص ۲۱۰. امالى الصدوق: ۲۹۰ ح ۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۹.</ref>:</big>
 




<big>«فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ، إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ وَ اللَّه عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكِيلٌ»: «شايد تو ترك كنى بعضى از آنچه به تو وحى شده و سينه‏ ات را به خاطر آن به تنگ اندازى، از اين جهت كه بگويند: اى كاش گنجى بر او نازل شود يا ملائكه ‏اى همراه او بيايد! تو فقط ترساننده مردم هستى، و خداوند عهده ‏دار همه چيز است».</big>
<big>«فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ، إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ وَ اللَّه عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكِيلٌ»: «شايد تو ترك كنى بعضى از آنچه به تو وحى شده و سينه‏ ات را به خاطر آن به تنگ اندازى، از اين جهت كه بگويند: اى كاش گنجى بر او نازل شود يا ملائكه ‏اى همراه او بيايد! تو فقط ترساننده مردم هستى، و خداوند عهده ‏دار همه چيز است».</big>




<big>«أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ، قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّه إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»: «يا مى‏گويند -  ولايت على‏ عليه السلام را -  به دروغ به خدا نسبت مى‏ دهد! بگو: ده سوره مانند آن را -  اگرچه افترا بسته شده باشد -  بياوريد و هر كس را غير از خدا مى ‏خواهيد بخوانيد اگر راست مى‏ گوييد».</big>
<big>«أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ، قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّه إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»: «يا مى‏گويند -  ولايت على‏ عليه السلام را -  به دروغ به خدا نسبت مى‏ دهد! بگو: ده سوره مانند آن را -  اگرچه افترا بسته شده باشد -  بياوريد و هر كس را غير از خدا مى ‏خواهيد بخوانيد اگر راست مى‏ گوييد».</big>




<big>«فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّه وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»: «اگر اين پيشنهاد را -  درباره ولايت على -  از شما نپذيرفتند بدانيد كه به علم خدا نازل شده و خدايى جز او نيست، پس آيا شما -  ولايت را براى على -  تسليم مى‏ شويد و مى‏ پذيريد؟».</big>
<big>«فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّه وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»: «اگر اين پيشنهاد را -  درباره ولايت على -  از شما نپذيرفتند بدانيد كه به علم خدا نازل شده و خدايى جز او نيست، پس آيا شما -  ولايت را براى على -  تسليم مى‏ شويد و مى‏ پذيريد؟».</big>




خط ۴۸۷: خط ۵۱۲:
<big>و اين گونه بود كه يک منزل قبل از غدير، سيل آيات الهى جارى شد و بيدار باش عظيم را براى مردم اعلام كرد، تا فرداى آن روز با چشم و گوش باز به استقبال غدير بروند، همان گونه كه تسلاى قلب پيامبرصلى الله عليه وآله در برابر حركات فتنه‏ انگيز منافقين بود<ref>تفسير فرات: ص ۱۸۶ ح ۲۳۶. </ref>، كه عزم راسخ آن حضرت را براى اعلان ولايت در آينده ‏اى به فاصله كمتر از ۲۴ ساعت به همه نشان مى‏ داد.</big>
<big>و اين گونه بود كه يک منزل قبل از غدير، سيل آيات الهى جارى شد و بيدار باش عظيم را براى مردم اعلام كرد، تا فرداى آن روز با چشم و گوش باز به استقبال غدير بروند، همان گونه كه تسلاى قلب پيامبرصلى الله عليه وآله در برابر حركات فتنه‏ انگيز منافقين بود<ref>تفسير فرات: ص ۱۸۶ ح ۲۳۶. </ref>، كه عزم راسخ آن حضرت را براى اعلان ولايت در آينده ‏اى به فاصله كمتر از ۲۴ ساعت به همه نشان مى‏ داد.</big>


=== '''<big>تحليل اعتقادى</big>''' ===
'''<big>تحليل اعتقادى</big>'''
 
<big>با در نظر گرفتن شأن نزول اين آيات و روشن شدن مرجع ضميرها از فرمايش امام صادق‏ عليه السلام، تفسير گونه ‏اى بر چهره اين آيات مى‏توان نوشت كه عمق آنها را روشن مى‏ سازد.</big>
<big>با در نظر گرفتن شأن نزول اين آيات و روشن شدن مرجع ضميرها از فرمايش امام صادق‏ عليه السلام، تفسير گونه ‏اى بر چهره اين آيات مى‏توان نوشت كه عمق آنها را روشن مى‏ سازد.</big>


خط ۵۱۷: خط ۵۴۳:


<big>با در نظر گرفتن دو گروه دشمنان و پذيرندگان ولايت على‏ عليه السلام، نسبت و مقايسه اين دو دسته به يكديگر همانند كور در برابر بينا و كر در برابر شنواست. آيا ممكن است اين دو گروه مساوى باشند؟ با اين فاصله ‏اى كه بين دو گروه ذكر شد آيا هنوز بيدار نمى ‏شويد؟!</big>
<big>با در نظر گرفتن دو گروه دشمنان و پذيرندگان ولايت على‏ عليه السلام، نسبت و مقايسه اين دو دسته به يكديگر همانند كور در برابر بينا و كر در برابر شنواست. آيا ممكن است اين دو گروه مساوى باشند؟ با اين فاصله ‏اى كه بين دو گروه ذكر شد آيا هنوز بيدار نمى ‏شويد؟!</big>




خط ۵۴۲: خط ۵۶۹:
<big>«به پيمان خدا وفادار باشيد آنگاه كه پيمان مى‏ بنديد، و قسم‏هاى خود را بعد از مؤكد كردنِ آن نشكنيد در حالى كه خدا را بر خود شاهد و ضامن گرفته‏ايد، خدا مى ‏داند شما چه مى‏ كنيد. مانند كسى نباشيد كه رشته‏ هاى خود را بعد از تابيدنِ محكم باز مى ‏كرد، كه قسم‏ هايتان را براى فريب يكديگر به كار بريد، تا گروهى بر گروه ديگر برترى يابد. خدا شما را بدين وسيله امتحان مى كند و براى آن كه در روز قيامت برايتان روشن كند آنچه در آن اختلاف مى‏ كنيد. اگر خدا بخواهد شما را امت واحد قرار مى ‏دهد، ولى گروهى را گمراه و گروهى را هدايت مى ‏كند و حتماً مورد سؤال قرار خواهيد گرفت. درباره آنچه انجام مى ‏داديد. قسم ‏هاى خود را براى فريب بين خود بكار نبريد كه در نتيجه قدمى پس از ثابت بودن بلغزد و سختى را بچشيد به خاطر آنچه در برابر راه خدا مانع ايجاد كرديد و براى شما عذاب دردناكى است».</big>
<big>«به پيمان خدا وفادار باشيد آنگاه كه پيمان مى‏ بنديد، و قسم‏هاى خود را بعد از مؤكد كردنِ آن نشكنيد در حالى كه خدا را بر خود شاهد و ضامن گرفته‏ايد، خدا مى ‏داند شما چه مى‏ كنيد. مانند كسى نباشيد كه رشته‏ هاى خود را بعد از تابيدنِ محكم باز مى ‏كرد، كه قسم‏ هايتان را براى فريب يكديگر به كار بريد، تا گروهى بر گروه ديگر برترى يابد. خدا شما را بدين وسيله امتحان مى كند و براى آن كه در روز قيامت برايتان روشن كند آنچه در آن اختلاف مى‏ كنيد. اگر خدا بخواهد شما را امت واحد قرار مى ‏دهد، ولى گروهى را گمراه و گروهى را هدايت مى ‏كند و حتماً مورد سؤال قرار خواهيد گرفت. درباره آنچه انجام مى ‏داديد. قسم ‏هاى خود را براى فريب بين خود بكار نبريد كه در نتيجه قدمى پس از ثابت بودن بلغزد و سختى را بچشيد به خاطر آنچه در برابر راه خدا مانع ايجاد كرديد و براى شما عذاب دردناكى است».</big>


=== '''<big>موقعيت تاريخى</big>''' ===
'''<big>موقعيت تاريخى</big>'''
 
<big>خطابه غدير پايان يافته و مراسم بيعت آغاز گشته است. دو خيمه در كنار هم بر پا شده و مردم براى بيعت صف بسته ‏اند. صفى كه يكصد و بيست هزار نفر طى سه روز به نوبت وارد آن خواهند شد و با حضور در خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله ابتدا با آن حضرت پيمان خواهند بست و سپس به خيمه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏آيند و با اقرار به صاحب اختيارى او بر خود، با او دست بيعت داده «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرالمؤمنين» خواهند گفت.</big>
<big>خطابه غدير پايان يافته و مراسم بيعت آغاز گشته است. دو خيمه در كنار هم بر پا شده و مردم براى بيعت صف بسته ‏اند. صفى كه يكصد و بيست هزار نفر طى سه روز به نوبت وارد آن خواهند شد و با حضور در خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله ابتدا با آن حضرت پيمان خواهند بست و سپس به خيمه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏آيند و با اقرار به صاحب اختيارى او بر خود، با او دست بيعت داده «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرالمؤمنين» خواهند گفت.</big>


خط ۵۴۸: خط ۵۷۶:


<big>سپس سلمان آمد و پيامبرصلى الله عليه وآله به او هم فرمود: برخيز و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. او هم اين كار را انجام داد. سپس به ابوذر فرمود: برخيز و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. او هم بدون هيچ گفتگويى اين كار را انجام داد. سپس به حذيفه و ابن‏ مسعود و عمار و بُرَيده اسلمى همين دستور را داد و آنان برخاستند و بدون هيچ گفتگويى امر آن حضرت را امتثال نمودند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص۱۲۶، ۱۴۸ و ج۳۷ ص۳۱۱ ح۴۳. الیقین: ص۲۸۵. التحصین (ابن طاووس): ص۵۳۷.</ref></big>
<big>سپس سلمان آمد و پيامبرصلى الله عليه وآله به او هم فرمود: برخيز و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. او هم اين كار را انجام داد. سپس به ابوذر فرمود: برخيز و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. او هم بدون هيچ گفتگويى اين كار را انجام داد. سپس به حذيفه و ابن‏ مسعود و عمار و بُرَيده اسلمى همين دستور را داد و آنان برخاستند و بدون هيچ گفتگويى امر آن حضرت را امتثال نمودند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص۱۲۶، ۱۴۸ و ج۳۷ ص۳۱۱ ح۴۳. الیقین: ص۲۸۵. التحصین (ابن طاووس): ص۵۳۷.</ref></big>




خط ۵۵۳: خط ۵۸۲:


<big>حضرت در پاسخ آنان فرمود: نَعَمْ، حَقّاً مِنَ اللَّه وَ رَسُولِهِ انَّهُ اميرُالْمُؤْمِنينَ وَ امامُ الْمُتَّقينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ. يَقْعُدُهُ اللَّه يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلَى الصِّراطِ فَيُدْخِلُ اوْلِياءَهُ الْجَنَّةَ وَ يُدْخِلُ اعْدائَهُ النّارَ: آرى، حقى از جانب خدا و رسولش است كه او اميرالمؤمنين و امام متقين و رهبر سفيد پيشانيان نشانه‏ دار است. روز قيامت خدا او را بر سر پل صراط مى ‏نشاند و او دوستانش را داخل بهشت مى ‏نمايد و دشمنانش را به آتش جهنم مى ‏فرستد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۶۹ ح ۱۵۷ و ج ۳۷ ص ۱۲۰ ح ۱۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۶. تفسير القمى: ص ۳۶۴. </ref></big>
<big>حضرت در پاسخ آنان فرمود: نَعَمْ، حَقّاً مِنَ اللَّه وَ رَسُولِهِ انَّهُ اميرُالْمُؤْمِنينَ وَ امامُ الْمُتَّقينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ. يَقْعُدُهُ اللَّه يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلَى الصِّراطِ فَيُدْخِلُ اوْلِياءَهُ الْجَنَّةَ وَ يُدْخِلُ اعْدائَهُ النّارَ: آرى، حقى از جانب خدا و رسولش است كه او اميرالمؤمنين و امام متقين و رهبر سفيد پيشانيان نشانه‏ دار است. روز قيامت خدا او را بر سر پل صراط مى ‏نشاند و او دوستانش را داخل بهشت مى ‏نمايد و دشمنانش را به آتش جهنم مى ‏فرستد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۶۹ ح ۱۵۷ و ج ۳۷ ص ۱۲۰ ح ۱۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۶. تفسير القمى: ص ۳۶۴. </ref></big>




خط ۵۶۰: خط ۵۹۰:


<big>منظور از اين شاهد و ضامن گرفتن خداوند همان سؤالى بود كه پرسيدند: مِنَ اللَّه وَ رَسُولِهِ؟ و پاسخى كه پيامبرصلى الله عليه وآله داد و از سوى خدا بودن آن را مؤكد فرمود.</big>
<big>منظور از اين شاهد و ضامن گرفتن خداوند همان سؤالى بود كه پرسيدند: مِنَ اللَّه وَ رَسُولِهِ؟ و پاسخى كه پيامبرصلى الله عليه وآله داد و از سوى خدا بودن آن را مؤكد فرمود.</big>




<big>اينجا بود كه خدا مَثَلى براى آنان زد و فرمود: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ»: «مانند كسى نباشيد كه رشته‏ هاى خود را بعد از تابيدنِ محكم باز مى‏كرد، كه قسم‏ ها را براى فريب يكديگر به كار بريد».<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۶۹ ح ۱۵۷ و ج ۳۷ ص ۱۲۰ ح ۱۱. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۶. </ref></big>
<big>اينجا بود كه خدا مَثَلى براى آنان زد و فرمود: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ»: «مانند كسى نباشيد كه رشته‏ هاى خود را بعد از تابيدنِ محكم باز مى‏كرد، كه قسم‏ ها را براى فريب يكديگر به كار بريد».<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۶۹ ح ۱۵۷ و ج ۳۷ ص ۱۲۰ ح ۱۱. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۶. </ref></big>


=== <big>'''تحليل اعتقادى'''</big> ===
<big>'''تحليل اعتقادى'''</big>
 
<big>درباره نزول اين آيه چهار نكته بايد مورد توجه باشد:</big>
<big>درباره نزول اين آيه چهار نكته بايد مورد توجه باشد:</big>


==== <big>'''نكته اول: نزول آيه در غدير'''</big> ====
<big>'''نكته اول: نزول آيه در غدير'''</big>
 
<big>تصريح به نزول آيه در غدير، كه سند آن حديث امام صادق‏ عليه السلام است آنجا كه مى ‏فرمايد:</big>
<big>تصريح به نزول آيه در غدير، كه سند آن حديث امام صادق‏ عليه السلام است آنجا كه مى ‏فرمايد:</big>


<big>لَمّا نَزَلَتِ الْوِلايَةِ وَ كانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بِغَديرِ خُمٍّ: سَلِّمُوا عَلى عَلِىٍّ بِامْرَةِ الْمُؤْمِنينَ ... . فَأَنْزَلَ اللَّه ...: هنگامى كه دستور ولايت نازل شد و از جمله اوامر پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير خم اين بود كه: بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كنيد ... . آنجا بود كه خدا اين آيه را نازل كرد ... .<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۰ ح ۱۱. </ref></big>
<big>لَمّا نَزَلَتِ الْوِلايَةِ وَ كانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بِغَديرِ خُمٍّ: سَلِّمُوا عَلى عَلِىٍّ بِامْرَةِ الْمُؤْمِنينَ ... . فَأَنْزَلَ اللَّه ...: هنگامى كه دستور ولايت نازل شد و از جمله اوامر پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير خم اين بود كه: بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كنيد ... . آنجا بود كه خدا اين آيه را نازل كرد ... .<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۰ ح ۱۱. </ref></big>


==== <big>'''نكته دوم: نزول آيه درباره ابوبكر و عمر'''</big> ====
<big>'''نكته دوم: نزول آيه درباره ابوبكر و عمر'''</big>
 
<big>تصريح به نزول آيه درباره ابوبكر و عمر، كه در روايت تصريح شده تنها كسانى كه لب به اعتراض گشودند اين دو نفر بودند، و با اين سخنرانى مفصل پيامبرصلى الله عليه وآله گويى واضحات را دوباره مى ‏پرسيدند كه آيا اين دستور از طرف خداست يا از جانب خود مى‏ گويى؟</big>
<big>تصريح به نزول آيه درباره ابوبكر و عمر، كه در روايت تصريح شده تنها كسانى كه لب به اعتراض گشودند اين دو نفر بودند، و با اين سخنرانى مفصل پيامبرصلى الله عليه وآله گويى واضحات را دوباره مى ‏پرسيدند كه آيا اين دستور از طرف خداست يا از جانب خود مى‏ گويى؟</big>


خط ۵۷۹: خط ۶۱۳:
<big>لذا در روايتى آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در پاسخ آنان فرمود: آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خدا مى‏ شود؟ اشاره به اينكه اين سؤال استهزاء آميز است و براى تخريب اذهان به ميان آورده شده است؛ و به همين جهت پيامبرصلى الله عليه وآله فوراً جواب قاطعانه آنان را داد تا شبهه ‏اى به ميان نيايد.</big>
<big>لذا در روايتى آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در پاسخ آنان فرمود: آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خدا مى‏ شود؟ اشاره به اينكه اين سؤال استهزاء آميز است و براى تخريب اذهان به ميان آورده شده است؛ و به همين جهت پيامبرصلى الله عليه وآله فوراً جواب قاطعانه آنان را داد تا شبهه ‏اى به ميان نيايد.</big>


==== <big>'''نكته سوم: پيمان شكنان كيانند؟'''</big> ====
<big>'''نكته سوم: پيمان شكنان كيانند؟'''</big>
 
<big>خداوند متعال با نزول اين آيه در موقعيتى كه ابوبكر و عمر صريحاً گفتند: «لا نُسَلِّمُ لَهُ ما قالَ ابَداً»، به ما مى‏ فهماند كه اينان پيمان شكنند و براى آينده اسلام و مسلمين نقشه ‏هايى در سر دارند، و از سوى ديگر با اين پيمان شكنى و قسم‏ هاى دروغى كه بر نشكستن پيمان خود ياد مى‏ كنند مانند كسى‏ اند كه رشته‏ هاى خود را پنبه مى ‏كند.</big>
<big>خداوند متعال با نزول اين آيه در موقعيتى كه ابوبكر و عمر صريحاً گفتند: «لا نُسَلِّمُ لَهُ ما قالَ ابَداً»، به ما مى‏ فهماند كه اينان پيمان شكنند و براى آينده اسلام و مسلمين نقشه ‏هايى در سر دارند، و از سوى ديگر با اين پيمان شكنى و قسم‏ هاى دروغى كه بر نشكستن پيمان خود ياد مى‏ كنند مانند كسى‏ اند كه رشته‏ هاى خود را پنبه مى ‏كند.</big>


==== <big>نكته چهارم: جمع ‏بندى آيات درباره غدير</big> ====
<big>'''نكته چهارم: جمع ‏بندى آيات درباره غدير'''</big>
 
<big>در بعضى روايات مربوط به نزول اين آيات، فقط دو آيه اول ذكر شده و در برخى ديگر تا آخر آيه ۹۴ آمده است. از سوى ديگر در بعضى از روايات نام غدير نيامده ولى در برخى ديگر همين ماجرا عيناً درباره غدير ذكر شده است. آنچه ذكر شد جمع ‏بندى همه روايات مربوطه است.</big>
<big>در بعضى روايات مربوط به نزول اين آيات، فقط دو آيه اول ذكر شده و در برخى ديگر تا آخر آيه ۹۴ آمده است. از سوى ديگر در بعضى از روايات نام غدير نيامده ولى در برخى ديگر همين ماجرا عيناً درباره غدير ذكر شده است. آنچه ذكر شد جمع ‏بندى همه روايات مربوطه است.</big>


خط ۵۹۴: خط ۶۳۰:
<big>اهانت ‏هاى ابوبكر و عمر و ساير منافقين به پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير متعدد است. ولى در چند جا به خصوص نام ابوبكر و عمر و اهانتشان برده شده است:</big>
<big>اهانت ‏هاى ابوبكر و عمر و ساير منافقين به پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير متعدد است. ولى در چند جا به خصوص نام ابوبكر و عمر و اهانتشان برده شده است:</big>


==== '''<big>مورد اول</big>''' ====
'''<big>مورد اول</big>'''
 
<big>امام صادق‏ عليه السلام در حديثى سخن سِرّى ابوبكر و عمر در برابر منبر غدير را چنين بيان مى ‏فرمايد:</big>
<big>امام صادق‏ عليه السلام در حديثى سخن سِرّى ابوبكر و عمر در برابر منبر غدير را چنين بيان مى ‏فرمايد:</big>


خط ۶۱۳: خط ۶۵۰:
<big>نكته ‏اى كه در اين موارد جلب توجه مى ‏كند كلام امام صادق ‏عليه السلام است كه در سه مورد قسم ياد نمودند كه ابوبكر و عمر پس از اين گفتار خيانتكارانه، در مقابل دو راهى كه خدا در آيه پيش روى آنان قرار داد كه يا توبه كنند كه به نفع آنان است و يا رويگردان و منتظر عذاب الهى باشند، راه دوم را انتخاب كردند: «تَوَلَّيا»، و راه اول را انتخاب نكردند: «وَ ما تابا»!</big>
<big>نكته ‏اى كه در اين موارد جلب توجه مى ‏كند كلام امام صادق ‏عليه السلام است كه در سه مورد قسم ياد نمودند كه ابوبكر و عمر پس از اين گفتار خيانتكارانه، در مقابل دو راهى كه خدا در آيه پيش روى آنان قرار داد كه يا توبه كنند كه به نفع آنان است و يا رويگردان و منتظر عذاب الهى باشند، راه دوم را انتخاب كردند: «تَوَلَّيا»، و راه اول را انتخاب نكردند: «وَ ما تابا»!</big>


==== '''<big>مورد دوم</big>''' ====
'''<big>مورد دوم</big>'''
 
<big>امام باقرعليه السلام سخن مخفيانه ديگرى از ابوبكر و عمر در برابر منبر غدير را چنين بيان فرموده است:</big>
<big>امام باقرعليه السلام سخن مخفيانه ديگرى از ابوبكر و عمر در برابر منبر غدير را چنين بيان فرموده است:</big>


خط ۶۳۲: خط ۶۷۰:
<big><br />در همين حال جبرئيل نازل شد - در ساعتى كه معمولاً در آن ساعت نازل نمى ‏شد -  و اين آيه را بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ...»<ref>توبه/۷۴.</ref>-  تا آخر آيه - : «به خدا قسم ياد مى ‏كنند كه نگفته ‏اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان جارى ساخته ‏اند و تصميم بر كارى گرفتند كه به آن نرسيدند، و از چيزى ناراحت نبودند جز آنكه خدا و رسولش او را از فضل خويش مستغنى سازند. پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر خواهد بود و اگر اعراض كنند خداوند آنان را به عذاب دردناكى در دنيا و آخرت معذب مى ‏نمايد، و آنان در زمين دوست و ياورى نخواهند داشت».<ref>الاصول الستة عشر (كتاب سلام بن ابى‏ عمرة): ص ۱۱۸. </ref></big>
<big><br />در همين حال جبرئيل نازل شد - در ساعتى كه معمولاً در آن ساعت نازل نمى ‏شد -  و اين آيه را بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ...»<ref>توبه/۷۴.</ref>-  تا آخر آيه - : «به خدا قسم ياد مى ‏كنند كه نگفته ‏اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان جارى ساخته ‏اند و تصميم بر كارى گرفتند كه به آن نرسيدند، و از چيزى ناراحت نبودند جز آنكه خدا و رسولش او را از فضل خويش مستغنى سازند. پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر خواهد بود و اگر اعراض كنند خداوند آنان را به عذاب دردناكى در دنيا و آخرت معذب مى ‏نمايد، و آنان در زمين دوست و ياورى نخواهند داشت».<ref>الاصول الستة عشر (كتاب سلام بن ابى‏ عمرة): ص ۱۱۸. </ref></big>


==== '''<big>مورد سوم</big>''' ====
'''<big>مورد سوم</big>'''
 
<big>پس از خطبه غدير همه مردم براى بيعت غدير وارد خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله مى ‏شدند و پس از بيعت با آن حضرت به خيمه على‏ عليه السلام مى‏ رفتند و در حالى كه «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» مى‏ گفتند با آن حضرت دست مى‏ دادند و بيعت مى‏ كردند.</big>
<big>پس از خطبه غدير همه مردم براى بيعت غدير وارد خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله مى ‏شدند و پس از بيعت با آن حضرت به خيمه على‏ عليه السلام مى‏ رفتند و در حالى كه «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» مى‏ گفتند با آن حضرت دست مى‏ دادند و بيعت مى‏ كردند.</big>


خط ۶۵۱: خط ۶۹۰:
<big>«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ...»<ref>توبه/۷۴. التحصين (ابن طاووس): ص ۵۳۷. </ref> نكته جالبى است كه خداوند همه اقدامات منافقين را به پيامبرش خبر داده بود، و حضرت از كوچک ‏ترين حركات آنان آگاه بود. از آن جالب ‏تر اينكه حضرت به خود آنان اين مطلب را فرمود، و آنان به قدرى جَرىّ بودند كه با علم به خبر داشتن پيامبرصلى الله عليه وآله باز هم دست از اقدامات خود بر نمى ‏داشتند، حتى در پشت خيمه‏ اى كه حضرت در آن است و مراسم بيعت در آن انجام مى ‏شود!</big>
<big>«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ...»<ref>توبه/۷۴. التحصين (ابن طاووس): ص ۵۳۷. </ref> نكته جالبى است كه خداوند همه اقدامات منافقين را به پيامبرش خبر داده بود، و حضرت از كوچک ‏ترين حركات آنان آگاه بود. از آن جالب ‏تر اينكه حضرت به خود آنان اين مطلب را فرمود، و آنان به قدرى جَرىّ بودند كه با علم به خبر داشتن پيامبرصلى الله عليه وآله باز هم دست از اقدامات خود بر نمى ‏داشتند، حتى در پشت خيمه‏ اى كه حضرت در آن است و مراسم بيعت در آن انجام مى ‏شود!</big>


==== <big>'''مورد چهارم'''</big> ====
<big>'''مورد چهارم'''</big>
 
<big>هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير هنگام ظهر به پا خاست و دستور داد تا خيمه ‏اى نصب كردند و به على‏ عليه السلام دستور داد تا داخل آن شود، اولين كسانى كه پيامبر صلى الله عليه وآله به آنان دستور بيعت داد ابوبكر و عمر بودند.</big>
<big>هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير هنگام ظهر به پا خاست و دستور داد تا خيمه ‏اى نصب كردند و به على‏ عليه السلام دستور داد تا داخل آن شود، اولين كسانى كه پيامبر صلى الله عليه وآله به آنان دستور بيعت داد ابوبكر و عمر بودند.</big>


خط ۶۶۲: خط ۷۰۲:
<big>البته موارد اهانت ‏هاى منافقين و در رأس آن ها ابوبكر و عمر به پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير بسيار است.</big>
<big>البته موارد اهانت ‏هاى منافقين و در رأس آن ها ابوبكر و عمر به پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير بسيار است.</big>


==== <big>'''مورد پنجم'''</big> ====
<big>'''مورد پنجم'''</big>
 
<big>در زمان عمر، در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله مجلسى از بنى ‏هاشم تشكيل شد و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بدعت‏هاى ابوبكر و عمر را شمردند. ابان مى‏ گويد: سليم گفت: در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله به عده ‏اى كه گِرد هم نشسته بودند برخوردم كه در ميان آنان -  جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابى‏ بكر و عمر بن ابى‏سلمه و قيس بن سعد بن عباده -  كسى غير از بنى‏ هاشم نبود.</big>
<big>در زمان عمر، در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله مجلسى از بنى ‏هاشم تشكيل شد و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بدعت‏هاى ابوبكر و عمر را شمردند. ابان مى‏ گويد: سليم گفت: در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله به عده ‏اى كه گِرد هم نشسته بودند برخوردم كه در ميان آنان -  جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابى‏ بكر و عمر بن ابى‏سلمه و قيس بن سعد بن عباده -  كسى غير از بنى‏ هاشم نبود.</big>


خط ۶۷۰: خط ۷۱۱:


<big>همچنين در حالى كه من منصوب شده بودم به رفيقش (ابوبكر) گفت: «اين واقعاً كرامت و بزرگى است». رفيقش با تندى به او نگاه كرد و گفت: «نه به خدا قسم، ابداً اين سخن او را گوش نمى‏ دهم و از او اطاعت نمى‏ كنم».</big>
<big>همچنين در حالى كه من منصوب شده بودم به رفيقش (ابوبكر) گفت: «اين واقعاً كرامت و بزرگى است». رفيقش با تندى به او نگاه كرد و گفت: «نه به خدا قسم، ابداً اين سخن او را گوش نمى‏ دهم و از او اطاعت نمى‏ كنم».</big>




خط ۶۷۵: خط ۷۱۷:


<big>«نه تصديق كرد و نه نماز خواند بلكه تكذيب كرد و پشت نمود. سپس با حال تبختر نزد اهل خود رفت. دورى از خير دنيا براى تو باد! دورى از خير آخرت براى تو باد»!<ref>كتاب سليم: حديث ۱۴. </ref></big>
<big>«نه تصديق كرد و نه نماز خواند بلكه تكذيب كرد و پشت نمود. سپس با حال تبختر نزد اهل خود رفت. دورى از خير دنيا براى تو باد! دورى از خير آخرت براى تو باد»!<ref>كتاب سليم: حديث ۱۴. </ref></big>


<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[منافقين]].</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[منافقين]].</big>
خط ۶۸۳: خط ۷۲۴:


<big>اين حركت تخريب كننده بر قلب مبارک پيامبرصلى الله عليه وآله سنگينى كرد، و حقاً از كسانى كه به عنوان اصحابش گِرد او را گرفته بودند چنين انتظارى نداشت. لذا به جبرئيل فرمود: «خدايم مى ‏داند كه من از قريش چه كشيده ‏ام، آن هنگام كه نبوت مرا نپذيرفتند تا به من دستور جهاد با آنان را داد، و لشكريانى از آسمان به كمک من فرستاد كه مرا يارى كردند. پس چگونه بعد از من اقرار خواهند كرد»؟</big>
<big>اين حركت تخريب كننده بر قلب مبارک پيامبرصلى الله عليه وآله سنگينى كرد، و حقاً از كسانى كه به عنوان اصحابش گِرد او را گرفته بودند چنين انتظارى نداشت. لذا به جبرئيل فرمود: «خدايم مى ‏داند كه من از قريش چه كشيده ‏ام، آن هنگام كه نبوت مرا نپذيرفتند تا به من دستور جهاد با آنان را داد، و لشكريانى از آسمان به كمک من فرستاد كه مرا يارى كردند. پس چگونه بعد از من اقرار خواهند كرد»؟</big>




خط ۶۹۳: خط ۷۳۵:


<big>به خصوص ابوبكر و عمر و بقيه نُه نفرى كه سرشناس ‏تر در نفاق بودند، گاهى كه در راه با سلمان و اصحابش رو به رو مى ‏شدند از آنان احساس انزجار مى‏ كردند و مى‏ گفتند: «اينان اصحاب ساحر و احمق هستند»، كه منظورشان پيامبر و على‏ عليهما السلام بود. سپس به يكديگر مى‏ گفتند: «از اينان بپرهيزيد كه مبادا از گوشه‏ هاى سخنانتان درباره كفر محمد و آنچه درباره على گفته با اطلاع شوند و خبر آن را براى او ببرند و باعث هلاکت شما شود».</big>
<big>به خصوص ابوبكر و عمر و بقيه نُه نفرى كه سرشناس ‏تر در نفاق بودند، گاهى كه در راه با سلمان و اصحابش رو به رو مى ‏شدند از آنان احساس انزجار مى‏ كردند و مى‏ گفتند: «اينان اصحاب ساحر و احمق هستند»، كه منظورشان پيامبر و على‏ عليهما السلام بود. سپس به يكديگر مى‏ گفتند: «از اينان بپرهيزيد كه مبادا از گوشه‏ هاى سخنانتان درباره كفر محمد و آنچه درباره على گفته با اطلاع شوند و خبر آن را براى او ببرند و باعث هلاکت شما شود».</big>




خط ۷۰۰: خط ۷۴۳:


<big>و مرحبا به تو كه درباره ‏ات گفته: «سَلْمانُ مِنّا اَهْلَ الْبَيْتِ»: «سلمان از ما اهل‏ بيت است»، و با اين سخن تو را با جبرئيل قرين ساخته كه در روز كساء از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيد: آيا من هم از شمايم؟ او گفت: «تو هم از مايى»، و سپس جبرئيل به ملكوت اعلى رفت و به ملائكه ديگر افتخار كرد و گفت: «چه كسى مثل من است؟ افتخار برايم باد كه از اهل‏ بيت محمد هستم»!</big>
<big>و مرحبا به تو كه درباره ‏ات گفته: «سَلْمانُ مِنّا اَهْلَ الْبَيْتِ»: «سلمان از ما اهل‏ بيت است»، و با اين سخن تو را با جبرئيل قرين ساخته كه در روز كساء از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيد: آيا من هم از شمايم؟ او گفت: «تو هم از مايى»، و سپس جبرئيل به ملكوت اعلى رفت و به ملائكه ديگر افتخار كرد و گفت: «چه كسى مثل من است؟ افتخار برايم باد كه از اهل‏ بيت محمد هستم»!</big>




خط ۷۳۰: خط ۷۷۴:


<big>«همه مردم متوقف شوند، و آنان كه پيشتر رفته‏اند باز گردند، و آنان كه پشت سر هستند خود را برسانند» تا آهسته آهسته همه جمعيت در محل از پيش تعيين شده جمع گردند.</big>
<big>«همه مردم متوقف شوند، و آنان كه پيشتر رفته‏اند باز گردند، و آنان كه پشت سر هستند خود را برسانند» تا آهسته آهسته همه جمعيت در محل از پيش تعيين شده جمع گردند.</big>




خط ۷۴۰: خط ۷۸۵:


<big>«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ . ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ»<ref>حجر/۴۵، ۴۶.</ref>: «متقين در بهشت‏ ها و چشمه سارها هستند . با سلام و امنيت داخل آن شويد».</big>
<big>«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ . ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ»<ref>حجر/۴۵، ۴۶.</ref>: «متقين در بهشت‏ ها و چشمه سارها هستند . با سلام و امنيت داخل آن شويد».</big>




<big>«وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ»<ref>زمر/۷۳.</ref>: «كسانى كه تقوا پيشه كردند گروه گروه به سوى بهشت برده مى‏شوند تا هنگامى كه به آن مى‏رسند و درهاى آن باز مى‏شود خزانه دارانش به آنها مى ‏گويند: سلام بر شما پاكيزه شديد پس براى هميشه داخل آن شويد».</big>
<big>«وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ»<ref>زمر/۷۳.</ref>: «كسانى كه تقوا پيشه كردند گروه گروه به سوى بهشت برده مى‏شوند تا هنگامى كه به آن مى‏رسند و درهاى آن باز مى‏شود خزانه دارانش به آنها مى ‏گويند: سلام بر شما پاكيزه شديد پس براى هميشه داخل آن شويد».</big>




خط ۷۵۰: خط ۷۹۷:


<big>«الا انَّ اوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنِينَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ، يَقُولُونَ »سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ» : «بدانيد اولياء و دوستان امامان كسانى هستند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت مى‏شوند و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى‏آيند و مى‏ گويند: «سلام بر شما، پاكيزه شديد. پس براى هميشه داخل بهشت شويد».<ref>اسرار غدیر: ص۱۵۲ بخش۷.</ref></big>
<big>«الا انَّ اوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنِينَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ، يَقُولُونَ »سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ» : «بدانيد اولياء و دوستان امامان كسانى هستند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت مى‏شوند و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى‏آيند و مى‏ گويند: «سلام بر شما، پاكيزه شديد. پس براى هميشه داخل بهشت شويد».<ref>اسرار غدیر: ص۱۵۲ بخش۷.</ref></big>




خط ۷۵۷: خط ۸۰۵:


<big>نكته بسيار مهم ارتباط تقوى و ولايت است كه طبعاً نقطه مقابل آن تلازم بى‏ تقوايى با نپذيرفتن ولايت خواهد بود.</big>
<big>نكته بسيار مهم ارتباط تقوى و ولايت است كه طبعاً نقطه مقابل آن تلازم بى‏ تقوايى با نپذيرفتن ولايت خواهد بود.</big>




خط ۷۶۲: خط ۸۱۱:


<big>جا دارد در اينجا به سخنان چند نفر از معترضين بر ابوبكر در روزهاى اول غصب خلافت اشاره مى ‏شود كه وقتى او را در چنين اقدام عظيمى بر ضد ولايت توبيخ مى‏ كردند از واژه «تقوى» استفاده كردند و او را در حضور مردم بى ‏تقوى معرفى مى ‏نمودند.</big>
<big>جا دارد در اينجا به سخنان چند نفر از معترضين بر ابوبكر در روزهاى اول غصب خلافت اشاره مى ‏شود كه وقتى او را در چنين اقدام عظيمى بر ضد ولايت توبيخ مى‏ كردند از واژه «تقوى» استفاده كردند و او را در حضور مردم بى ‏تقوى معرفى مى ‏نمودند.</big>




خط ۷۶۷: خط ۸۱۷:


<big>اى ابوبكر، تقوى پيشه كن و از اين جايى كه نشسته ‏اى برخيز و آن را به اهلش واگذار كن كه تا روز قيامت با خوشى آن را به كار گيرند و دو شمشير از اين امت با يكديگر اختلاف پيدا نكنند ... ، و اگر نپذيريد از آن خون خواهيد دوشيد و آزاد شدگان و مطرود شدگان و منافقان در خلافت طمع خواهند كرد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۳۰۱. </ref></big>
<big>اى ابوبكر، تقوى پيشه كن و از اين جايى كه نشسته ‏اى برخيز و آن را به اهلش واگذار كن كه تا روز قيامت با خوشى آن را به كار گيرند و دو شمشير از اين امت با يكديگر اختلاف پيدا نكنند ... ، و اگر نپذيريد از آن خون خواهيد دوشيد و آزاد شدگان و مطرود شدگان و منافقان در خلافت طمع خواهند كرد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۳۰۱. </ref></big>




خط ۷۷۶: خط ۸۲۷:


<big>اى ابوبكر، از ظلم خود باز گرد و نزد پروردگارت توبه كن و در خانه ‏ات بنشين و بر گناهت گريه كن، و امر خلافت را به صاحب آن كه از تو بدان سزاوارترست تسليم نما ... . تقوى پيشه كن و هر چه زودتر آنچه تصرف كرده ‏اى بازگردان قبل از آنكه وقت آن بگذرد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۹۶. </ref></big>
<big>اى ابوبكر، از ظلم خود باز گرد و نزد پروردگارت توبه كن و در خانه ‏ات بنشين و بر گناهت گريه كن، و امر خلافت را به صاحب آن كه از تو بدان سزاوارترست تسليم نما ... . تقوى پيشه كن و هر چه زودتر آنچه تصرف كرده ‏اى بازگردان قبل از آنكه وقت آن بگذرد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۹۶. </ref></big>




خط ۷۸۵: خط ۸۳۷:


<big>اى بندگان خدا، درباره اهل‏ بيت پيامبرتان از خدا بترسيد و تقوى پيشه كنيد، و حق آنان را كه خدا برايشان قرار داده به آنان باز گردانيد ... . در پيشگاه خدا توبه كنيد، كه خداوند توبه پذير و مهربان است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص۲۰۱، ۲۱۳، ۲۱۹.</ref></big>
<big>اى بندگان خدا، درباره اهل‏ بيت پيامبرتان از خدا بترسيد و تقوى پيشه كنيد، و حق آنان را كه خدا برايشان قرار داده به آنان باز گردانيد ... . در پيشگاه خدا توبه كنيد، كه خداوند توبه پذير و مهربان است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص۲۰۱، ۲۱۳، ۲۱۹.</ref></big>


<big>با توجه به سخن فوق معلوم مى ‏شود موضوعيت تقوى درباره اهل‏ بيت و حقوقشان معناى دقيقِ ارتباط بين تقوى و ولايت است، همان گونه كه باز گرداندن حقشان توبه از اين گناه و نشانه ترس از خداست.</big>
<big>با توجه به سخن فوق معلوم مى ‏شود موضوعيت تقوى درباره اهل‏ بيت و حقوقشان معناى دقيقِ ارتباط بين تقوى و ولايت است، همان گونه كه باز گرداندن حقشان توبه از اين گناه و نشانه ترس از خداست.</big>
<big>همچنين مراجعه شود به عنوان: ابوبكر بن ابى‏ قحافه /  [[اتمام حجت صحابه بر ابوبكر با غدير]].</big>
== <big>بيعت ابوبكر با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير</big><ref>ژرفاى غدير: ص ۱۵۰. واقعه قرآنى غدير: ص۱۲۰، ۱۲۱. اولین میراث مکتوب درباره غدیر: ص۹.</ref> ==
== <big>بيعت ابوبكر با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير</big><ref>ژرفاى غدير: ص ۱۵۰. واقعه قرآنى غدير: ص۱۲۰، ۱۲۱. اولین میراث مکتوب درباره غدیر: ص۹.</ref> ==
<big>پس اتمام خطبه غدير و دستور پيامبرصلى الله عليه وآله براى بيعت همگانى با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، بعد از بيعت [[مقداد]] و [[سلمان]] و [[ابوذر]] و حذيفه و ابن مسعود و عمار و بريده اسلمى، از اولين افرادى كه هنگام بيعت بايد براى بيعت حضور مى ‏يافتند ابوبكر و [[عمر]] و عثمان و طلحه و زبير و معاويه و مغيره و ابوموسى اشعرى بودند كه پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى بر بيعت آنان داشت.</big>
<big>پس اتمام خطبه غدير و دستور پيامبرصلى الله عليه وآله براى بيعت همگانى با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، بعد از بيعت [[مقداد]] و [[سلمان]] و [[ابوذر]] و حذيفه و ابن مسعود و عمار و بريده اسلمى، از اولين افرادى كه هنگام بيعت بايد براى بيعت حضور مى ‏يافتند ابوبكر و [[عمر]] و عثمان و طلحه و زبير و معاويه و مغيره و ابوموسى اشعرى بودند كه پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى بر بيعت آنان داشت.</big>
خط ۷۹۸: خط ۸۴۵:


<big>«آيا اين بيعت از طرف خداست يا از طرف رسولش» ؟! كه اشاره به همان ساختگى بودن برنامه غدير بود. حضرت فوراً اين حركت را پاسخى قاطع داد و فرمود: «بلى امرى است كه هم از طرف خدا و هم از طرف رسولش است».</big>
<big>«آيا اين بيعت از طرف خداست يا از طرف رسولش» ؟! كه اشاره به همان ساختگى بودن برنامه غدير بود. حضرت فوراً اين حركت را پاسخى قاطع داد و فرمود: «بلى امرى است كه هم از طرف خدا و هم از طرف رسولش است».</big>




خط ۸۱۰: خط ۸۵۸:
<big>على‏ عليه السلام فرمود: اى ابوبكر، چه زود جاى پيامبر را ظالمانه غصب كرديد! تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش دعوت مى‏ نمايى؟ آيا ديروز به امر خدا و پيامبر با من بيعت نكردى؟<ref>كتاب سليم: حديث ۴.</ref></big>
<big>على‏ عليه السلام فرمود: اى ابوبكر، چه زود جاى پيامبر را ظالمانه غصب كرديد! تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش دعوت مى‏ نمايى؟ آيا ديروز به امر خدا و پيامبر با من بيعت نكردى؟<ref>كتاب سليم: حديث ۴.</ref></big>


 
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[بیعت]]، و عنوان: [[منافقین]] /  بيعت منافقين با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير.</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: بيعت، و عنوان: [[منافقين]] /  بيعت منافقين با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير.</big>


== <big>پيشنهادِ جايگزينىِ فردى به جاى على ‏عليه السلام</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۴۱. ژرفاى غدير: ص ۱۵۲.</ref> ==
== <big>پيشنهادِ جايگزينىِ فردى به جاى على ‏عليه السلام</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۴۱. ژرفاى غدير: ص ۱۵۲.</ref> ==
<big>پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، چهارمين روشى كه منافقين براى شبهه اندازى در پيش گرفتند و به عنوان شگردى تازه آن را به ميان آوردند مسئله تبديل على‏ عليه السلام به شخص ديگرى بود. آنان ابتدا اين مطلب را در بين خود مطرح كردند و گفتند: «اى كاش امام ديگرى غير از على براى ما قرار مى‏داد و به جاى او ديگرى را جايگزين مى‏ كرد. قلب‏هاى ما هرگز طاقت ولايت على همراه با اطاعت او را ندارد. از پيامبرصلى الله عليه وآله بخواهيم كه او را براى ما به ديگرى تبديل كند. اى كاش على را امام قرار نمى‏داد و ما را امام قرار مى‏داد، يا اكنون كه او را امام قرار داده تغيير مى‏ داد و ما را به جاى او قرار مى‏ داد».</big>
<big>پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، چهارمين روشى كه منافقين براى شبهه اندازى در پيش گرفتند و به عنوان شگردى تازه آن را به ميان آوردند مسئله تبديل على‏ عليه السلام به شخص ديگرى بود. آنان ابتدا اين مطلب را در بين خود مطرح كردند و گفتند: «اى كاش امام ديگرى غير از على براى ما قرار مى‏ داد و به جاى او ديگرى را جايگزين مى‏ كرد. قلب‏هاى ما هرگز طاقت ولايت على همراه با اطاعت او را ندارد. از پيامبرصلى الله عليه وآله بخواهيم كه او را براى ما به ديگرى تبديل كند. اى كاش على را امام قرار نمى‏داد و ما را امام قرار مى‏داد، يا اكنون كه او را امام قرار داده تغيير مى‏ داد و ما را به جاى او قرار مى‏ داد».</big>


<big>آنگاه نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و با گستاخى تمام اين درخواست را نزد آن حضرت مطرح كردند و سخنگوى آنان معاذ بن جبل يكى از امضا كنندگان صحيفه بود. جالب‏تر اينكه ابوبكر و عمر را به عنوان كسى كه جايگزين على ‏عليه السلام شود نام بردند!! و اين گونه پرده از منشأ توطئه‏ ها برداشته شد.</big>
<big>آنگاه نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و با گستاخى تمام اين درخواست را نزد آن حضرت مطرح كردند و سخنگوى آنان معاذ بن جبل يكى از امضا كنندگان صحيفه بود. جالب‏تر اينكه ابوبكر و عمر را به عنوان كسى كه جايگزين على ‏عليه السلام شود نام بردند!! و اين گونه پرده از منشأ توطئه‏ ها برداشته شد.</big>
خط ۸۲۱: خط ۸۶۸:


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «من اين كار را با رأى خود انجام نداده ‏ام كه درباره آن اختيارى داشته باشم. اين خداوند است كه به من دستور داده و آن را بر من واجب كرده است».</big>
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «من اين كار را با رأى خود انجام نداده ‏ام كه درباره آن اختيارى داشته باشم. اين خداوند است كه به من دستور داده و آن را بر من واجب كرده است».</big>




خط ۸۲۸: خط ۸۷۶:


<big>«هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان تلاوت مى ‏شود، كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند مى‏ گويند: قرآنى غير از اين براى ما بياور يا آن را تبديل كن. بگو: براى من چنين حقى نيست كه آن را از پيش خود تبديل نمايم. جز آنچه بر من وحى مى ‏شود تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر عصيان پروردگارم را نمايم از عذاب روزى عظيم مى‏ ترسم».</big>
<big>«هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان تلاوت مى ‏شود، كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند مى‏ گويند: قرآنى غير از اين براى ما بياور يا آن را تبديل كن. بگو: براى من چنين حقى نيست كه آن را از پيش خود تبديل نمايم. جز آنچه بر من وحى مى ‏شود تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر عصيان پروردگارم را نمايم از عذاب روزى عظيم مى‏ ترسم».</big>


<big>بدين گونه پيامبرصلى الله عليه وآله به آنان اعلان كرد كه من حق چنين تغييرى را ندارم، چرا كه از پيش خود انجام نداده ‏ام بلكه كاملاً پيرو وحى هستم، و در كوچک ‏ترين سرپيچى در اعلان ولايت على‏ عليه السلام از عذاب الهى ترس دارم.<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۱۰ و ج ۳۶ ص ۱۴۸ و ج ۳۷ ص۱۶۰، ۱۶۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷. تفسير فرات: ص ۱۷۷. الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۳۱۴.</ref></big>
<big>بدين گونه پيامبرصلى الله عليه وآله به آنان اعلان كرد كه من حق چنين تغييرى را ندارم، چرا كه از پيش خود انجام نداده ‏ام بلكه كاملاً پيرو وحى هستم، و در كوچک ‏ترين سرپيچى در اعلان ولايت على‏ عليه السلام از عذاب الهى ترس دارم.<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۱۰ و ج ۳۶ ص ۱۴۸ و ج ۳۷ ص۱۶۰، ۱۶۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷. تفسير فرات: ص ۱۷۷. الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۳۱۴.</ref></big>


<big>اين كارشكنى منافقين در غدير را از اين منظر نيز مى توان بيان كرد:</big>
<big>اين كارشكنى منافقين در غدير را از اين منظر نيز مى توان بيان كرد:</big>


<big>يكى از راه‏ هايى كه منافقين و در رأس آنان پنج نفر اصحاب صحيفه براى كارشكنى پس از خطبه غدير انديشيدند تا شايد با پذيرش آن از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله غدير خنثى شود، مطرح كردن نسخ ولايت على ‏عليه السلام و انتخاب ديگرى به جاى او بود. ابتدا شايع كردند كه اى كاش غير از على را خليفه قرار مى‏ داد، يا اكنون كه كار تمام شده ديگرى را به جاى او قرار دهد!!<ref>تفسير فرات: ص ۷۷. </ref></big>
<big>يكى از راه‏ هايى كه منافقين و در رأس آنان پنج نفر اصحاب صحيفه براى كارشكنى پس از خطبه غدير انديشيدند تا شايد با پذيرش آن از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله غدير خنثى شود، مطرح كردن نسخ ولايت على ‏عليه السلام و انتخاب ديگرى به جاى او بود. ابتدا شايع كردند كه اى كاش غير از على را خليفه قرار مى‏ داد، يا اكنون كه كار تمام شده ديگرى را به جاى او قرار دهد!!<ref>تفسير فرات: ص ۷۷. </ref></big>


<big>كم كم سخن را عوض كردند و گفتند: «اى كاش ما را به جاى على امام قرار مى ‏داد»!!</big>
<big>كم كم سخن را عوض كردند و گفتند: «اى كاش ما را به جاى على امام قرار مى ‏داد»!!</big>
خط ۸۴۸: خط ۸۹۳:


<big>اجراى اين توطئه را به صورت حساب شده ‏ترى آغاز كردند. ابتدا گروهى از منافقينِ قريش به عنوان درخواست مشاركت قريش اين پيشنهاد را به صورت دلسوزى مطرح كردند و گفتند:«اگر از ترس مخالفت با پروردگارت نمى‏ توانى ديگرى را جايگزين على ‏عليه السلام نمايى، پس مردى از قريش را با او در خلافت شريک نما تا مردم با حضور او آرام گيرند و اين كار شما به نتيجه برسد و مردم با شما مخالفت نكنند».</big>
<big>اجراى اين توطئه را به صورت حساب شده ‏ترى آغاز كردند. ابتدا گروهى از منافقينِ قريش به عنوان درخواست مشاركت قريش اين پيشنهاد را به صورت دلسوزى مطرح كردند و گفتند:«اگر از ترس مخالفت با پروردگارت نمى‏ توانى ديگرى را جايگزين على ‏عليه السلام نمايى، پس مردى از قريش را با او در خلافت شريک نما تا مردم با حضور او آرام گيرند و اين كار شما به نتيجه برسد و مردم با شما مخالفت نكنند».</big>




خط ۸۵۵: خط ۹۰۱:


<big>بعد از اين مرحله عده ‏اى از منافقين قريش به همراه خود عمر نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و اين بار عمر به عنوان سخنگوى آنان گفت:«يا رسول اللَّه، ما پرستش بت‏ها را رها كرديم و پيرو تو شديم! پس ما را در ولايت او شركت ده تا شريک او باشيم»!!</big>
<big>بعد از اين مرحله عده ‏اى از منافقين قريش به همراه خود عمر نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و اين بار عمر به عنوان سخنگوى آنان گفت:«يا رسول اللَّه، ما پرستش بت‏ها را رها كرديم و پيرو تو شديم! پس ما را در ولايت او شركت ده تا شريک او باشيم»!!</big>




خط ۸۶۰: خط ۹۰۷:




<big>با آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله پاسخ آنان را داد و فرمود كه اين يک امر الهى است و من اختيارى ندارم، ولى همان گونه كه در همه مراحل غدير پاسخ مستقيم الهى با نزول پيك وحى به هر توطئه‏ گرى داده مى‏ شد، در اينجا هم فوراً آيات۶۵-۶۶ سوره زمر نازل شد كه خطاب آن به پيامبرصلى الله عليه وآله بود، ولى در واقع پيشنهاد كنندگان را هدف گرفته بود:</big>
 
<big>با آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله پاسخ آنان را داد و فرمود كه اين يک امر الهى است و من اختيارى ندارم، ولى همان گونه كه در همه مراحل غدير پاسخ مستقيم الهى با نزول پیک وحى به هر توطئه‏ گرى داده مى‏ شد، در اينجا هم فوراً آيات۶۵-۶۶ سوره زمر نازل شد كه خطاب آن به پيامبرصلى الله عليه وآله بود، ولى در واقع پيشنهاد كنندگان را هدف گرفته بود:</big>


<big>«وَ لَقَدْ اُوحِىَ اِلَيْكَ وَ اِلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ اَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ . بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشّاكِرينَ»:</big>
<big>«وَ لَقَدْ اُوحِىَ اِلَيْكَ وَ اِلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ اَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ . بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشّاكِرينَ»:</big>


<big>«به تو و به آنان كه قبل از تو بودند وحى شده كه اگر شريک نمايى عمل تو ساقط مى ‏شود و از زيانكاران خواهى بود. بلكه خدا را عبادت كن و از شكرگزاران باش».</big>
<big>«به تو و به آنان كه قبل از تو بودند وحى شده كه اگر شريک نمايى عمل تو ساقط مى ‏شود و از زيانكاران خواهى بود. بلكه خدا را عبادت كن و از شكرگزاران باش».</big>




خط ۸۷۵: خط ۹۲۴:




<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در صدد اين بود كه به آنان بفهماند هم از نفاق آنان آگاه است و هم از نقشه‏ هاى آنان خبر دارد و هم قادر بر خنثى كردن تمام توطئه‏ هاى آنان در چشم بر هم زدنى است و در برابر آنان عاجز نيست.</big>
 
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله در صدد اين بود كه به آنان بفهماند هم از نفاق آنان آگاه است و هم از نقشه‏ هاى آنان خبر دارد و هم قادر بر خنثى كردن تمام توطئه‏ هاى آنان در چشم بر هم زدنى است و در برابر آنان عاجز نيست.</big>


<big>همچنين مى‏ خواست به آنان بفهماند آنچه از مدارا و آزاد گذاشتن آنان به چشم مى‏ خورد فقط براى امتحان مردم و مقدرى است كه پروردگار امر فرموده است.</big>
<big>همچنين مى‏ خواست به آنان بفهماند آنچه از مدارا و آزاد گذاشتن آنان به چشم مى‏ خورد فقط براى امتحان مردم و مقدرى است كه پروردگار امر فرموده است.</big>
خط ۸۸۴: خط ۹۳۴:


<big>«تو محبوب‏ ترين خلق خدا نزد خدا و خود و نزد ما را بر ما منصوب نمودى، و بدين وسيله ما را از شر ظالمين بر ما و متجاوزين در سياستمان آسوده ساختى».</big>
<big>«تو محبوب‏ ترين خلق خدا نزد خدا و خود و نزد ما را بر ما منصوب نمودى، و بدين وسيله ما را از شر ظالمين بر ما و متجاوزين در سياستمان آسوده ساختى».</big>




خط ۸۹۱: خط ۹۴۲:


<big>ابوبكر گفت: «يا رسول اللَّه، به خدا قسم، به هيچ چيز اهميت نداده ‏ام به اندازه‏ اى كه به اين بيعت اهميت مى ‏دهم! من اميدوارم كه خداوند با اين بيعت در قصرهاى بهشت براى من جاى وسيعى در نظر بگيرد، و مرا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد»!!</big>
<big>ابوبكر گفت: «يا رسول اللَّه، به خدا قسم، به هيچ چيز اهميت نداده ‏ام به اندازه‏ اى كه به اين بيعت اهميت مى ‏دهم! من اميدوارم كه خداوند با اين بيعت در قصرهاى بهشت براى من جاى وسيعى در نظر بگيرد، و مرا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد»!!</big>




خط ۸۹۷: خط ۹۴۹:
<big>بعد از اين دو نفر، عده‏ اى ديگر از همان سركشان متمرّد نظير اين عذرها را آوردند، ولى خداوى عزوجل با آياتى نفاقشان را بر ملا ساخت و پيامبرصلى الله عليه وآله هم كلماتى در فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود و معجزه بزرگى از حضرت به همگان نشان داد.<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص۲۳۳-۲۶۶ و ج۳۷ ص۱۴۲-۱۴۸. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۵۴-۱۶۱.</ref></big>
<big>بعد از اين دو نفر، عده‏ اى ديگر از همان سركشان متمرّد نظير اين عذرها را آوردند، ولى خداوى عزوجل با آياتى نفاقشان را بر ملا ساخت و پيامبرصلى الله عليه وآله هم كلماتى در فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود و معجزه بزرگى از حضرت به همگان نشان داد.<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص۲۳۳-۲۶۶ و ج۳۷ ص۱۴۲-۱۴۸. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۵۴-۱۶۱.</ref></big>


 
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[منافقین]] / تحركات منافقين پس از بازگشت از غدير به مدينه.</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[منافقين]] / تحركات منافقين پس از بازگشت از غدير به مدينه.</big>


== <big>ترور پيامبرصلى الله عليه وآله</big><ref>ژرفای غدیر: ص۱۵۵.</ref> ==
== <big>ترور پيامبرصلى الله عليه وآله</big><ref>ژرفای غدیر: ص۱۵۵.</ref> ==
<big>يكى از چهارده نفرى كه براى ترور پيامبرصلى الله عليه وآله پس از غدير و در عقبه هرشى اقدام كردند ابوبكر است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۰ و ج ۳۷ ص۱۱۵، ۱۳۵.</ref></big>
<big>يكى از چهارده نفرى كه براى ترور پيامبرصلى الله عليه وآله پس از غدير و در عقبه هرشى اقدام كردند ابوبكر است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۰ و ج ۳۷ ص۱۱۵، ۱۳۵.</ref></big>


 
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[ترور پیامبر صلی الله علیه و آله]].</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[ترور پيامبرصلى الله عليه وآله]].</big>


== <big>تشبيه ابوبكر به مدعيان خدايى</big><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۴۷۳، ۴۷۴.</ref> ==
== <big>تشبيه ابوبكر به مدعيان خدايى</big><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۴۷۳، ۴۷۴.</ref> ==
خط ۹۱۰: خط ۹۶۰:


<big>ابوبكر همراه ديگر سران منافقين -كه از اين همه بزرگى و فضيلت به غيظ آمده بودند- رسماً دست به كار شدند و به فكر عملى كردن نقشه‏ هايشان افتادند. خداوند هم در حديثى طولانى پيامبرصلى الله عليه وآله را از اين اقدامات آنان با خبر نمود.</big><ref>تفسير الامام العسكرى‏عليه السلام: ص۱۱۱-۱۲۳. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۵۴-۱۶۱. بحارالانوار: ج۳۰ ص۲۲۳-۲۲۶ و ج۳۷ ص۱۴۲-۱۴۸. مدینة المعاجز: ج۱ ص۴۳۸. تأویل الآیات: ج۱ ص۴۰ ح۱۱. تفسیر البرهان: ج۱ ص۵۹ ح۱. اثبات الهداة: ج۳ ص۵۷۳.</ref>
<big>ابوبكر همراه ديگر سران منافقين -كه از اين همه بزرگى و فضيلت به غيظ آمده بودند- رسماً دست به كار شدند و به فكر عملى كردن نقشه‏ هايشان افتادند. خداوند هم در حديثى طولانى پيامبرصلى الله عليه وآله را از اين اقدامات آنان با خبر نمود.</big><ref>تفسير الامام العسكرى‏عليه السلام: ص۱۱۱-۱۲۳. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۵۴-۱۶۱. بحارالانوار: ج۳۰ ص۲۲۳-۲۲۶ و ج۳۷ ص۱۴۲-۱۴۸. مدینة المعاجز: ج۱ ص۴۳۸. تأویل الآیات: ج۱ ص۴۰ ح۱۱. تفسیر البرهان: ج۱ ص۵۹ ح۱. اثبات الهداة: ج۳ ص۵۷۳.</ref>




خط ۹۲۰: خط ۹۷۱:
<big>اى على، آن كه با اين كفر و فسق و تمرّدِ منافقين از اطاعت تو، به آنان مهلت داده، همان خدايى است كه به فرعون صاحب ميخ ‏ها و نمرود و طاغيانى كه ادعاى خدايى كردند و طاغى‏ترين طاغيان ابليس -رئيس همه سردمداران گمراهى- مهلت داده است.</big>
<big>اى على، آن كه با اين كفر و فسق و تمرّدِ منافقين از اطاعت تو، به آنان مهلت داده، همان خدايى است كه به فرعون صاحب ميخ ‏ها و نمرود و طاغيانى كه ادعاى خدايى كردند و طاغى‏ترين طاغيان ابليس -رئيس همه سردمداران گمراهى- مهلت داده است.</big>


 
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ...».</big>  
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيه «[[وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ]]...».</big>  


== <big>تمام گناهان بر گردن ابوبكر و عمر</big><ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص۶۳-۶۵.</ref> ==
== <big>تمام گناهان بر گردن ابوبكر و عمر</big><ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص۶۳-۶۵.</ref> ==
خط ۹۳۱: خط ۹۸۱:


<big>پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند، پس عذاب چند برابرى از آتش به آنان بده. خداوند در پاسخ مى ‏فرمايد: براى همه عذاب چند برابر است ولى شما نمى ‏دانيد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۲ بخش ۷. </ref></big>
<big>پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند، پس عذاب چند برابرى از آتش به آنان بده. خداوند در پاسخ مى ‏فرمايد: براى همه عذاب چند برابر است ولى شما نمى ‏دانيد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۲ بخش ۷. </ref></big>




خط ۹۶۵: خط ۱٬۰۱۶:
<big>آنگاه من مى‏ گويم: به سمت چپ برويد. آنان از نزد من تشنه و جگر سوخته و روسياه باز گردانده مى‏ شوند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده ‏اند.</big>
<big>آنگاه من مى‏ گويم: به سمت چپ برويد. آنان از نزد من تشنه و جگر سوخته و روسياه باز گردانده مى‏ شوند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده ‏اند.</big>


 
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: روایات (حدیث) /  اشاره به حديث رايات در خطبه غدير.</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[رايات]] (حديث) /  اشاره به حديث رايات در خطبه غدير.</big>


== <big>خبرچينى عايشه براى ابوبكر پيش از غدير</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۴۷. </ref> ==
== <big>خبرچينى عايشه براى ابوبكر پيش از غدير</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۴۷. </ref> ==


<big>پس از اتمام اعمال [[حجةالوداع]] و در راه بازگشت از مكه به سوى غدير خم در روز چهاردهم ذى ‏الحجة، از بين همسران پيامبرصلى الله عليه وآله نوبت عايشه بود كه حضرت طبق قاعده نزد او مى‏ ماند. اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل ودايع مانع از اين مسئله شد.</big>
<big>پس از اتمام اعمال [[حجةالوداع]] و در راه بازگشت از مكه به سوى غدير خم در روز چهاردهم ذى ‏الحجة، از بين همسران پيامبر صلى الله عليه و آله نوبت عایشه بود كه حضرت طبق قاعده نزد او مى‏ ماند. اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل ودايع مانع از اين مسئله شد.</big>


<big>عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏ گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گفت: اى پسر ابى ‏طالب، امروز پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده ‏اى!!</big>
<big>عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏ گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گفت: اى پسر ابى ‏طالب، امروز پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده ‏اى!!</big>




خط ۹۹۰: خط ۱٬۰۴۱:


<big>عايشه بار ديگر قول داد اين راز را به كسى نگويد؛ اما خداوند به پيامبرش خبر داد كه او و رفيقش حفصه و پدرانشان در اين باره چه خواهند كرد.</big>
<big>عايشه بار ديگر قول داد اين راز را به كسى نگويد؛ اما خداوند به پيامبرش خبر داد كه او و رفيقش حفصه و پدرانشان در اين باره چه خواهند كرد.</big>




خط ۱٬۰۰۵: خط ۱٬۰۵۷:


<big>«اگر شما دو نفر نزد خدا توبه كنيد اما قلب‏ هايتان از حق منحرف شده است، و اگر بر ضد او اقدم نماييد بدانيد كه خدا صاحب اختيار اوست و جبرئيل و صالح مؤمنين و ملائكه بعد از خدا كمک اويند».</big>
<big>«اگر شما دو نفر نزد خدا توبه كنيد اما قلب‏ هايتان از حق منحرف شده است، و اگر بر ضد او اقدم نماييد بدانيد كه خدا صاحب اختيار اوست و جبرئيل و صالح مؤمنين و ملائكه بعد از خدا كمک اويند».</big>




<big>وقتى خداوند اين خبر را به پيامبرش داد حضرت آنان را احضار كرد و مسئله افشاى سِرّ خود را از آنان پرسيد و به توطئه منافقين اشاره ‏اى نكرد. آنان قسم ياد كردند كه چنين كارى نكرده ‏اند و راز حضرت را فاش ننموده‏ اند.</big>
<big>وقتى خداوند اين خبر را به پيامبرش داد حضرت آنان را احضار كرد و مسئله افشاى سِرّ خود را از آنان پرسيد و به توطئه منافقين اشاره ‏اى نكرد. آنان قسم ياد كردند كه چنين كارى نكرده ‏اند و راز حضرت را فاش ننموده‏ اند.</big>


<big>اينجا بود كه آيه هفتم سوره تحريم در تكذيب آنان نازل شد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ اِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»: «اى كسانى كه كافر شديد، امروز عذر نياوريد كه طبق آنچه عمل كرديد جزا داده مى ‏شويد».<ref>ارشاد القلوب: ج ۲ ص۱۱۲-۱۳۵. تفسير فرات: ص ۱۸۵. مجمع البيان: ج ۱ ص ۵۶ . نور الثقلين: ج ۵ ص ۳۷۰ ح ۸ . مناقب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ج ۲ ص ۳۴۶. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۶۹۷ . الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۶۸. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۷۶. امالى الطوسى: ص ۳۰۲. بحار الانوار: ج ۲۲ ص۲۳۲، ۲۳۹ ح۴، ص۲۴۳ ح۹، ص۲۴۶ ح۱۷ و ج۲۷ ص۲۴۶ ح۱۷ و ج۲۸ ص۹۵-۹۷، ۱۰۶-۱۰۷ و ج۳۰ ص۳۸۳ و ج۳۱ ص۶۴۰ ح۱۵۷. صحیح البخاری: ج۷ ص۱۷ و ج۸ ص۴۴۹. صحیح مسلم: ج۷ ص۲۴. السیرة النبویة (ابن کثیر): ج۴ ص۴۴۹. فتح القدیر شوکانی: ج۵ ص۲۵۰. مجمع الزوائد (هیثمی): ج۷ ص۱۲۶. تفسیر قرطبی: ج۱۸ ص۱۸۷. زاد المسیر (ابن جوزی): ج۸ ص۵۱. مسند احمد: ج۱ ص۳۳ و ج۶ ص۵۲. اينجا</ref></big>
<big>اينجا بود كه آيه هفتم سوره تحريم در تكذيب آنان نازل شد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ اِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»: «اى كسانى كه كافر شديد، امروز عذر نياوريد كه طبق آنچه عمل كرديد جزا داده مى ‏شويد».<ref>ارشاد القلوب: ج ۲ ص۱۱۲-۱۳۵. تفسير فرات: ص ۱۸۵. مجمع البيان: ج ۱ ص ۵۶ . نور الثقلين: ج ۵ ص ۳۷۰ ح ۸ . مناقب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ج ۲ ص ۳۴۶. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۶۹۷ . الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۶۸. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۷۶. امالى الطوسى: ص ۳۰۲. بحار الانوار: ج ۲۲ ص۲۳۲، ۲۳۹ ح۴، ص۲۴۳ ح۹، ص۲۴۶ ح۱۷ و ج۲۷ ص۲۴۶ ح۱۷ و ج۲۸ ص۹۵-۹۷، ۱۰۶-۱۰۷ و ج۳۰ ص۳۸۳ و ج۳۱ ص۶۴۰ ح۱۵۷. صحیح البخاری: ج۷ ص۱۷ و ج۸ ص۴۴۹. صحیح مسلم: ج۷ ص۲۴. السیرة النبویة (ابن کثیر): ج۴ ص۴۴۹. فتح القدیر شوکانی: ج۵ ص۲۵۰. مجمع الزوائد (هیثمی): ج۷ ص۱۲۶. تفسیر قرطبی: ج۱۸ ص۱۸۷. زاد المسیر (ابن جوزی): ج۸ ص۵۱. مسند احمد: ج۱ ص۳۳ و ج۶ ص۵۲. اينجا</ref></big>