ابلاغ ولایت: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۹٬۶۸۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ ژوئن ۲۰۲۱
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۲۶: خط ۴۲۶:


<big>«امروز كافران از تخريب دين شما نااميد شدند ديگر از آنان نترسيد و از من بترسيد امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».</big>
<big>«امروز كافران از تخريب دين شما نااميد شدند ديگر از آنان نترسيد و از من بترسيد امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».</big>




خط ۴۳۵: خط ۴۳۶:


<big>اين آيه از نظر توضيح كلمه به كلمه آن، و نيز موقعيت تاريخى و تحليل اعتقادى مفصل توضيح داده شده است.</big>
<big>اين آيه از نظر توضيح كلمه به كلمه آن، و نيز موقعيت تاريخى و تحليل اعتقادى مفصل توضيح داده شده است.</big>


<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيۀ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيۀ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».</big>
خط ۴۵۰: خط ۴۵۰:
<big>آنگاه امام حسين‏ عليه السلام چيزى از آنچه خداوند درباره آنان از قرآن نازل كرده ترک نكرد مگر آنكه تلاوت نمود و تفسير كرد.</big>
<big>آنگاه امام حسين‏ عليه السلام چيزى از آنچه خداوند درباره آنان از قرآن نازل كرده ترک نكرد مگر آنكه تلاوت نمود و تفسير كرد.</big>


<big>سليم مى‏ گويد: از جمله آنچه حضرت آنان را قسم داد و آنان را متذكر شد اين بود كه فرمود: شما را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا مى‏ دانيد كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم او را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود: «بايد حاضر به غايب خبر دهد»؟ گفتند: آرى به خدا قسم.<ref>کتاب سلیم: حدیث 11.</ref></big> ص387
<big>سليم مى‏ گويد: از جمله آنچه حضرت آنان را قسم داد و آنان را متذكر شد اين بود كه فرمود: شما را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا مى‏ دانيد كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم او را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود: «بايد حاضر به غايب خبر دهد»؟ گفتند: آرى به خدا قسم.<ref>کتاب سلیم: حدیث 11.</ref></big>
 
== <big>امتثال آیۀ «بَلّغ»</big><ref>سخنرانی استثنائی غدیر: ص51.</ref> ==
<big>همۀ سخنرانى‏ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله براى ابلاغ دستورات پروردگار بود، اما در هيچ كدام خداوند دستور خاصى براى ابلاغ نداده بود.</big>
 
<big>وقتى حكمى مانند نماز و امثال آن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى‏ شد به معناى آن بود كه آن را به مردم برساند، و نياز نبود كه امر خاصى هم بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شود كه امر نماز را به مردم ابلاغ كن.</big>
 
<big>اما در مسئله ولايت، گذشته از اصل مسئله كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده بود، براى ابلاغ آن امر خاص ديگرى نازل شد و آن آيه 67 [[سوره مائده]] بود: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»:</big>
 
<big>«اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى ‏كند».</big>
 
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله با توجه به همين امر خاص، مراسم غدير را ترتيب داد تا ابلاغ اين حكم به شكل خاصى انجام پذيرد. اقدام بديعى كه در سخنرانى غدير انجام گرفت آن بود كه در همان آغاز سخن -  پس از حمد و ثنا -  پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت اعلام كرد كه اين سخنرانى به خاطر نزول آن دستور است، آنجا كه فرمود: اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ: من اكنون در حال اداى وظيفه نسبت به مطلبى هستم كه خدا بر من وحى فرموده است.</big>
 
<big>آنگاه به توضيح آن تبليغ پرداخت و در پايان فرمود: «فَاَوْحى اِلَىَّ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...»: «خدا بر من وحى كرده كه اى رسول ابلاغ كن آنچه از پروردگار بر تو نازل شده ...». و تصريح كرد كه موضوع اين ابلاغ ولايت على‏ عليه السلام است.</big>
 
<big>به همين خاطر در همان آغاز خطبه غدير -  در حالى كه پس از اعلان نزول آيه‏ مردم منتظر ورود به اصل مطلب بودند، با كمال تعجب متوجه شدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسئلۀ تعطيل اين سخنرانى را مطرح مى ‏كند!! حضرت به صراحت فرمود: «از [[جبرئيل]] خواستم كه از خدا بخواهد كه مرا از ابلاغ اين پيام معاف بدارد»!</big>
 
<big>اين مطلب در ذهن مخاطبان دو سؤال به ميان آورد: يكى آنكه بدانند چرا حضرت چنين درخواستى را نموده است، و ديگر اينكه اگر چنين خواسته‏اى در ميان بوده پس چگونه اكنون سخنرانى در حال انجام است؟</big>
 
<big>در دنباله سخن، پيامبرصلى الله عليه وآله پاسخ هر دو سؤال را داد. علت درخواست معاف شدن از ابلاغ پيام را حضور منافقين و فتنه‏ گران ذكر كرد، و علت تعطيل نشدن سخنرانى را حكم قاطع الهى در ابلاغ پيام اعلام كرد، و اينكه خداوند بدون اين ابلاغ از من راضى نمى‏ شود.</big>
 
== <big>امر پيامبر صلى الله عليه و آله به ابلاغ ولايت</big><ref>اولین میراث مکتوب دربارۀ غدیر: ص23.</ref> ==
<big>از جمله مطالبى كه [[اميرالمؤمنين ‏عليه السلام]] در مجلس احتجاج و مناشده خود در زمان [[عثمان]] و در مسجد بيان نمود، امر پيامبرصلى الله عليه وآله به ابلاغ غدير بود؛ آنجا كه پس از بيان غدير و [[صحيفۀ ملعونه]]، طلحه گفت: اين مطلب را از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيديم؛ ولى براى ما بيان كن كه چگونه احدى صلاحيت ندارد مطلبى را از پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ نمايد، در حالى كه آن حضرت به ما و به ساير مردم فرمود: «لِيَبْلُغَ الشّاهِدُ مِنْكُمْ الْغائِبَ» يعنى حاضران شما به غايبان اطلاع دهند؟ و در بيابان عَرَفه در حجةالوداع فرمود:</big>
 
<big>خدا رحمت كند كسى كه سخن مرا بشنود و آن را در قلب خود جاى دهد و سپس از قول من برساند. چه بسا كسى كه علمى را حمل مى‏كند ولى خود نمى‏ فهمد، و چه بسا كسى كه علمى را براى فهميده ‏تر از خود حمل مى‏ كند.</big>
 
<big>سه چيز است كه قلب فرد مسلمان در آنها خيانت نمى‏ كند: خالص كردن عمل براى خداوند، شنوا بودن و اطاعت و خير خواهى براى واليان امر، و همراهى با اجتماع مسلمانان، چرا كه دعوت واليان امر همه مسلمانان را در بر مى‏ گيرد.</big>
 
<big>و نيز پيامبرصلى الله عليه وآله در بيش از يك مورد بپا خاست و فرمود: حاضران به غايبان برسانند.</big>
 
<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره فرموده در روز غدير خم و در روز عرفه در حجةالوداع و در روز رحلتش بوده است! پيامبرصلى الله عليه وآله به عموم مردم دستور داده كه هر كس از مردم را ديدند واجب بودن اطاعت از امامان آل محمد عليهم السلام و واجب بودن حقشان را برسانند، و اين وظيفه ابلاغ را در هيچ مطلب غير از اين موضوع نفرموده است. در واقع پيامبرصلى الله عليه وآله به عموم مردم دستور داده كه به مردم برسانند حجت و دليل كسانى را كه همه آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله بدان مبعوث شده را از قول او كسى جز ايشان نمى ‏رساند.</big>
 
<big>طلحه گفت: مشكل مرا آسان نمودى. نمى دانستم پيامبرصلى الله عليه وآله از اين مطلب چه قصد كرده است تا اينكه آن را برايم بيان نمودى. اى اباالحسن، خدا به تو از همه امت جزاى خير دهد.<ref>كتاب سليم: حديث 11.</ref></big>
 
== <big>امر خدا به ابلاغ ولايت</big><ref>غدیر در قرآن: ج1 ص68-70.</ref> ==
<big>از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] پس از اتمام اعمال حج و در مسير مكه تا غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد اين آيات بود:</big>
 
<big>«فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ . عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ . فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ . إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ»<ref>حجر/92-95.</ref>:</big>
 
<big>«قسم به پروردگارت از همه آنان سؤال خواهيم كرد . درباره آنچه انجام مى‏ دهند . پس با صداى بلند آنچه بدان مأمورى ابلاغ كن و از مشركين اعراض نما . و ما تو را از شرّ مسخره كنندگان حفظ مى‏ كنيم».</big>
 
 
<big>اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:</big>
 
=== '''<big>موقعيت تاريخى</big>''' ===
<big>بلال در روز سيزدهم ذى الحجة، در مكه از طرف پيامبرصلى الله عليه وآله اعلان عمومى داد: فردا هيچ كس -  جز معلولان -  نبايد بماند، و همه بايد حركت كنند تا پس از طى مسافت چهار روزه، بتوانند روز پنجم را در غدير حاضر باشند.<ref>بحار الانوار: ج 37 ص 111.</ref></big>
 
<big>با اين اعلان همه مردم آماده شدند، و پس از يک روز توقف صبح روز چهاردهم قافلۀ عظيم حجاج كه عده ‏اى از اهل مكه و اهل يمن نيز آنان را همراهى مى‏ كردند به سوى غدير به حركت در آمد. در بين راه نيز وحى الهى همچنان نازل مى‏ شد و غدير را پشتيبانى مى ‏كرد.</big>
 
<big>حذيفۀ يمانى كه گزارش لحظه به لحظه از اين سفر تاريخى ارائه داده، مرحله بعدى نزول آيات را در روز سوم حركت چنين ترسيم مى‏ كند:</big>
 
<big>فَسارَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يَوْمَيْنِ وَ لَيْلَتَيْنِ. فَلَمّا كانَ فِى الْيَوْمِ الثالِثِ اتاهُ جِبْرَئيلُ بِآخِرِ سُورَةِ الْحِجْرِ فَقالَ: اقْرَءْ: «فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ، إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ». قالَ: وَ رَحِلَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله وَ اغَذَّ السَّيْرَ مُسْرِعاً لِيَنْصِبَ عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ.</big>
 
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله دو روز و دو شب راه پيمود. روز سوم كه شد جبرئيل آيات آخر سوره حجر را آورد و گفت: بخوان: «قسم به پروردگارت از همه آنان سؤال خواهيم كرد درباره آنچه انجام مى‏ دهند. پس با صداى بلند آنچه بدان مأمورى ابلاغ كن و از مشركين اعراض نما، و ما تو را از شرّ مسخره كنندگان حفظ مى‏ كنيم». اينجا بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله از آنجا حركت كرد و سرعت سير را زيادتر نمود تا على ‏عليه السلام را به عنوان عَلَم و علامتى براى مردم منصوب نمايد.<ref>بحارالانوار: ج28 ص98. ارشاد القلوب: ج2 ص112-135. کشف الیقین: ص137.</ref></big>
 
=== '''<big>تحلیل اعتقادی</big>''' ===
<big>نزول اين آيات در موقعيتى كه نيمى از مسير مكه تا غدير طى شده و كاروان به مقصد نزديک مى‏ شود، نشانه اشراف كامل پروردگار بر لحظه لحظۀ اين برنامه اعتقادى است.</big>
 
<big>سه نكته مهم درباره غدير در اين مقطع بيان شده است:</big>
 
==== <big>الف) سؤال از همه مردم درباره ولايت</big> ====
<big>«فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ». خداوند قسم ياد مى ‏كند و با لام تأكيد در اول فعل و نون تأكيد در آخر آن عنايت بيشترى نسبت به آن نشان مى ‏دهد و با آوردن كلمۀ «أَجْمَعِينَ» اين تأكيد را بيشتر مى‏ نمايد. همه اين تأكيدات درباره اين است كه از عملكرد مردم سؤال خواهد شد.</big>
 
<big>آنچه مهم است ارتباط اين عملكرد با مسئله ‏اى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در حال حركت به سوى آن است و آن چيزى جز ولايت على عليه السلام نيست. در حديث ديگرى كه از پيامبرصلى الله عليه وآله درباره اين آيه پرسيدند، فرمود: درباره ولايت على بن ابى‏ طالب سؤال مى‏ شود.<ref>مناقب اميرالمؤمنين ‏عليه السلام (محمد بن سليمان كوفى): ج 1 ص 156 ح 90. مناقب ابن‏ شهرآشوب: ج 2 ص 4. شواهد التنزيل: ج 1 ص 423 ح 452. بحار الانوار: ج 24 ص 271. </ref></big>
 
==== <big>ب) اعلان ولايت، مأموريتى الهى با صداى بلند</big> ====
<big>«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ». در اين آيه چهار نكته ظريف درباره ولايت به چشم مى‏ خورد:</big>
 
<big>نكته اول: كلمه «اصدع» دربارۀ ولايت به كار رفته در حالى كه در اكثر موارد از كلمۀ «بلِّغ» و نظاير آن استفاده شده است. «اصدع» به معناى اعلان با صداى بلند و ابلاغى است كه اطمينان از رسيدن خبر به مخاطبين در آن لحاظ شده باشد؛ و حقاً مراسم غدير اين گونه ابلاغ شد به طورى كه خبر آن تا دورترين نقاط جهان آن روز و امروز منتشر شد، و تا دوردست‏ هاى زمان و در همه اعصار تاكنون پخش شده است.</big>
 
 
<big>نكته دوم: كلمه «تُؤْمَرُ» حاكى از مأموريت الهى ولايت است و صراحتى در نزول امر ولايت از جانب خدا بر پيامبر صلى الله عليه و آله است.</big>
 
 
<big>نكته سوم: «مُشْرِكين» در چنين موقعيتى چه كسانى مى ‏توانند باشند؟ با توجه به اينكه پس از فتح مكه پيامبر صلى الله عليه و آله معارضى از مشركين نداشت، منظور از مشركين يا منافقينى هستند كه با ظاهر اسلام باطن شرک را حفظ كرده ‏اند و يا كسانى هستند كه مايلند در خلافت پيامبرصلى الله عليه وآله شركتى داشته باشند.</big>
 
<big>نكته چهارم: كلمۀ «أَعْرِضْ» حاكى از بى‏ توجهى و اعتنا نكردن است. يعنى اين امر پروردگار به قدرى مهم است كه در انجام آن به هيچ عكس العملى نبايد اعتنا كرد.</big>
 
==== <big>ج) وعده حفظ پيامبرصلى الله عليه و آله</big> ====
<big>«إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ». چنانكه در اوايل خطابۀ غدير آمده، يكى از عمده ‏ترين موانع بر سر راه ابلاغ ولايت در غدير حضور مسخره كنندگان اسلام از داخل مسلمين بود كه همان منافقين بودند. پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير فرمود:</big>
 
<big>«از جبرئيل خواستم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا ... از حيله‏ هاى مسخره كنندگان اسلام ([[المستهزئين بالاسلام]]) اطلاع دارم».<ref>در این باره مراجعه شود به کتاب: اسرار غدیر: ص139 بخش2.</ref></big>
 
 
<big>در اين آيه خداوند صريحاً به پيامبرش وعده خنثى سازى توطئه هاى آنان و دفع خطر آنان را مى‏ دهد؛ و عملاً هم برگزارى مراسم سه روزه در آرامش كامل و حفظ حضرت از خطر قتل در كوه هرشى<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج 1 ص108، 131، 217، 230، 235، 476 و ج2 ص101، 406 و ج3 ص77.</ref>، نشان داد كه وقتى ضمانت خداوند پشتوانه عمل باشد، هيچ قدرتى توان بر هم زدن آن را ندارد.</big>
 
<big>نكته ديگرى كه در متن حديث جلب توجه مى‏ كند عبارت: «اتاهُ جِبْرَئيلُ بِآخَرِ سُورَةِ الْحِجْرِ» است. از اين جمله مى ‏توان استفاده كرد كه آيات نازل شده در اين مورد همه آيات آخر سوره حجر است و اختصاص به چند آيه ذكر شده ندارد.</big>
 
<big>دنبالۀ آيات از آيه 96 تا 99 در توصيف استهزاكنندگان و آزار آنان نسبت به ساحت مقدس پيامبر صلى الله عليه وآله چنين است:</big>
 
<big>«الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّه إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ . وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ . فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ . وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ»: «كسانى كه خداى ديگرى در كنار خدا قرار مى‏ دهند كه به زودى خواهند دانست. ما خوب مى‏ دانيم كه از آنچه مى‏ گويند سينه‏ ات به تنگ مى ‏آيد. پس با حمد پروردگارت [[تسبيح]] بگو و از سجده كنندگان باش و پروردگارت را عبادت كن تا برايت يقين حاصل شود».</big>
 
== <big>احياء شعائر با نشر غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص 93. </ref></big> ==
<big>مراسمى كه به عنوان احياى [[شعائر]] برگزار مى ‏شود با مراسمى كه با اهداف بلند مدت اجرا مى‏ شود، اين تفاوت را دارد كه در نوع اول آنچه بر جاى مى‏ ماند انتشار خبر آن است، ولى در نوع دوم گذشته از گزارش خبرى بايد اسناد تثبيت شده ‏اى از آن براى نسل ‏هاى آينده باقى بماند، تا اهداف دقيق آن را منتقل نمايد.</big>
 
== <big>بزرگ‏ترين امر به معروف ابلاغ ولايت</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص223-231.</ref> ==
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دهم خطبه غدير ضمن دستور به امر به معروف و نهى از منكر، دو نكته بسيار مهم درباره امر به معروف و نهى از منكر يادآور شد كه اگر آن حضرت نفرموده بود به ذهن كسى خطور نمى ‏كرد.</big>
 
<big>يكى اينكه بالاترين امر به معروف رساندن مسئلۀ امامت امامان و نهى از مخالفت با ايشان است. ديگر اينكه امر به معروف و نهى از منكر بايد طبق دستور مقام عصمت باشد، و گرنه معروف و منكر شناخته نمى ‏شود تا كسى بخواهد امر و نهى كند.</big>
 
<big>اَلا وَ اِنّى اُجَدِّدُ الْقَوْلَ: اَلا فَاَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ.</big>
 
<big>اَلا وَ اِنَّ رَأْسَ الاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ اَنْ تَنْتَهُوا اِلى قَوْلى وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ يَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّى وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ، فَإِنَّهُ اَمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَ مِنّى. وَ لا اَمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْىَ عَنْ مُنْكَرٍ اِلاَّ مَعَ اِمامٍ مَعْصُومٍ:</big>
 
<big>من سخن خود را تكرار مى‏ كنم: نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به كار نيک امر كنيد و از منكرات نهى نماييد.</big>
 
 
<big>بدانيد كه بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانى كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نماييد، چرا كه اين دستورى از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است، و هيچ امر به معروف و نهى از منكرى نمى‏ شود مگر با امام معصوم.</big>
 
== <big>بيعت براى ابلاغ غدير به نسل های آينده</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص 62 . ژرفاى غدير: ص 110.</ref> ==
<big>به همان اندازه كه بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از فراز منبر غدير، مهم‏ترين اقدام عملى در خطابۀ غدير به شمار مى‏آيد، بيعت گرفتن يكجا از صد و بيست هزار نفر نيز از شگرف ‏ترين اقداماتى بود كه مردم تا آن روز نظيرش را نديده بودند و احتمال هم نمى ‏دادند كه چگونه به انجام خواهد رسيد.</big>
 
<big>ناگهان شنيدند كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: چون من يک دست دارم و از فراز اين منبر نمى‏ توانم با صد و بيست هزار دست بيعت كنم، راه ديگر آن است كه من مطالبى را با نيت بيعت به شما بگويم و شما عين آن جملات را با من تكرار كنيد.</big>
 
<big>مضمون آن جملات بيعت بر سر اطاعت از دوازده امام ‏عليهم السلام با قلب و جان و زبان و دست بود، و پيمان بر سر پايدارى و تغيير ندادن تا روز قيامت بسته مى شد. نكته جالب اين بيعت لسانى ميثاق بستن بر سر ابلاغ پيام غدير به همه نسل ‏ها در طول زمان‏ ها و همه مردم در گستره مكان‏ ها بود.</big>
 
<big>در يك لحظه همۀ گوش‏ها متوجه جمله جمله سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله شد تا بتوانند آن را دقيقاً تكرار كنند. صداى يكپارچه صد و بيست هزار نفر كه يكصدا پس از شنيدن جملات از پيامبرصلى الله عليه وآله آن را تكرار مى‏ كردند، هيبت عجيبى بر سرزمين غدير حاكم كرده بود.</big>
 
<big>جمله‏ اى كه مردم در غدير پيرامون موضوع ولايت بر سر آنها بيعت كردند اين بود: از قول تو، به نزديكان و دوردستان از فرزندان و فاميل خود مى‏ رسانيم.</big>
 
<big>تصور كنيد كه يک جمله تكرار نمى‏ شد، بلكه متن بلندى بود كه به خاطر ياد گرفتن مردم بايد در فرازهاى كوتاه به مردم گفته مى ‏شد. چه منظره بديعى بود كه در كمال نظم چهل قطعه پشت سر هم به مردم گفته شد و آنان تكرار كردند، و صداى درهم آميخته مردم تا اوج آسمان‏ها رسيد.</big>
 
<big>به راستى كه اين بيعت از بيعت با دست فراتر بود، و كدام سياستى بالاتر از اينكه قبل از بيعت با دست‏ ها محتواى اين بيعت روشن شود. اين روشنگرى هم براى مخاطبين غدير و هم براى همه نسل‏ هايى كه در حد خود به گونه ‏اى در اين بيعت شركت داشتند، شفافيت اسلام و گونه‏ هاى تبليغى آن را به همه نشان داد؛ و تا قيامت مايه افتخار مكتب اسلام شد.</big>
 
== <big>تبليغ ولايت توسط پيامبرصلى الله عليه وآله</big><ref>اسرار غدیر: ص203.</ref> ==
<big>از جمله معارفى كه در خطبه غدير به آن اشاره شده مسئلۀ تبليغ پيامبرصلى الله عليه وآله است، كه در اين باره سه نكته فرمودند:</big>
 
<big>الف) در رسانيدن آنچه خداوند بر او نازل كرده كوتاهى نكرده است.</big>
 
<big>ب) مطالب را براى مردم روشن كرده و فهمانيده است. عين عبارت چنين است: «بدانيد كه ادا كردم و رساندم و شنواندم و واضح نمودم».</big>
 
<big>ج) خدا را بر رساندن و تبليغ خود شاهد گرفتند.</big>
 
== <big>تشكر خداوند از ابلاغ ولايت توسط پيامبرصلى الله عليه وآله</big><ref>غدير در قرآن: ج 1 ص 309.</ref> ==
<big>در لحظاتى كه خطابۀ پيامبرصلى الله عليه وآله به اوج خود رسيد و حضرت جمله معروف «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» را بر زبان جارى فرمود، منافقين و به خصوص اصحاب صحيفه طاقتشان تمام شد و از همان مقابل منبر سخنانى توهين ‏آميز بين خود رد و بدل كردند. خداوند در پاسخ به اين اهانت ‏ها آيات اول تا هشتم [[سوره قلم]] را نازل كرد.</big>
 
<big>از جمله اين آيه بود: «وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ»<ref><big>قلم/3.</big></ref> كه دقيقاً در مقابل آيه «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» است. يعنى: اى پيامبر، همان گونه كه اگر ولايت على را ابلاغ نكرده بودى رسالت خدا را نرسانده بودى، اكنون كه اين مهم را به انجام رساندى نزد خداوند اجر و پاداشى بى ‏منت خواهى داشت.</big>
 
== <big> خطر ابلاغ ولايت</big><ref>غدير در قرآن: ج 2 ص95، 96.</ref> ==
<big>با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.</big>
 
<big>اين موارد در تفسير 18 آيه از قرآن است، كه از جمله اين آيات، آيه 11 سوره فتح و آيه 15 سوره نور است:</big>
 
<big>«سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا، يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ، قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّه شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّه بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً»<ref>فتح/11. </ref>:</big>
 
<big>«به زودى بر جاى ماندگان از اعراب خواهند گفت: اموال و خانواده ما مشغولمان كرده است. آنان در زبانشان چيزى را مى‏ گويند كه در قلبشان نيست. بگو پس چه كسى در برابر خدا به نفع شما اختيارى دارد اگر او نفعى را براى شما بخواهد؛ بلكه خداوند به آنچه انجام مى‏ دهيد آگاه است».</big>
 
 
<big>«إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّه عَظِيمٌ»<ref>نور/15.</ref></big>:


<big>«آن هنگام كه با زبانتان با او ملاقات مى ‏كنيد و با دهانتان مى ‏گوييد آنچه بدان آگاهى نداريد، و اين كار را سهل مى ‏انگاريد در حالى كه نزد خداوند عظيم است».</big>


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==
<span dir="RTL"></span>
<span dir="RTL"></span>