پرش به محتوا

شبهات آیه «سئل سائل»: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
حديث نزول آيات آغازين سوره معارج درباره حارث بن نعمان فِهرى و انكار او نسبت به حديث غدير از روشن‏ترين ادلّه و براهينِ دلالت حديث غدير به امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.
حديث نزول آيات آغازين سوره معارج درباره حارث بن نعمان فِهرى و انكار او نسبت به حديث غدير از روشن‏ترين ادلّه و براهينِ دلالت حديث غدير به امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.


از اين رو، ابن ‏تيميه در پاسخ به اين حديث چاره‏اى جز تكذيب نداشته است. اين وجه ديگرى است كه بر دلالت حديث به مطلوب تأكيد مى‏ كند. ما نخست سخن ابن‏ تيميه را مى ‏آوريم و سپس مواضع بطلانش را ذكر مى ‏كنيم:
از اين رو، ابن ‏تيميه در پاسخ به اين حديث چاره‏اى جز تكذيب نداشته است.  
 
اين وجه ديگرى است كه بر دلالت حديث به مطلوب تأكيد مى‏ كند. ما نخست سخن ابن‏ تيميه را مى ‏آوريم و سپس مواضع بطلانش را ذكر مى ‏كنيم:


=== الف) شبهه ابن‏ تيميه ===
=== الف) شبهه ابن‏ تيميه ===
خط ۱۶۱: خط ۱۶۳:
فرمود: آيا اشعار ابن ‏صيفى را در اين باره نشنيده ‏اى؟ گفتم: نه. فرمود: آنها را از او بشنو.
فرمود: آيا اشعار ابن ‏صيفى را در اين باره نشنيده ‏اى؟ گفتم: نه. فرمود: آنها را از او بشنو.


من بيدار شدم و به سوى خانه حَيصَ بَيصَ شتافتم. او به نزد من آمد و من آن رؤيا را برايش گفتم. او فرياد زد و گريه كرد و به خدا سوگند ياد كرد كه اين شعر از دهان و قلم من براى كسى بازگو نشده و من آن را در همين امشب سروده ‏ام. سپس آن اشعار را براى من بخواند:
من بيدار شدم و به سوى خانه حَيصَ بَيصَ شتافتم. او به نزد من آمد و من آن رؤيا را برايش گفتم. او فرياد زد و گريه كرد و به خدا سوگند ياد كرد كه اين شعر از دهان و قلم من براى كسى بازگو نشده و من آن را در همين امشب سروده ‏ام.
 
سپس آن اشعار را براى من بخواند:


مَلَكنا فَكانَ العَفوُ مِنّا سَجِيَّةً
مَلَكنا فَكانَ العَفوُ مِنّا سَجِيَّةً
خط ۱۸۱: خط ۱۸۵:
بارى، ابوالفوارس سعد بن محمد بن سعد بن صيفى تميمى، ملقّب به شِهاب‏ الدين و معروف به حَيصَ بَيصَ (م ۵۷۴ ق)، شاعرى نامدار و فقيهى شافعى است.
بارى، ابوالفوارس سعد بن محمد بن سعد بن صيفى تميمى، ملقّب به شِهاب‏ الدين و معروف به حَيصَ بَيصَ (م ۵۷۴ ق)، شاعرى نامدار و فقيهى شافعى است.


ابن‏ خَلِّكان شرح حال او را نوشته و وى را ستوده است. حافظ ابوسعد سمعانى نيز كتاب »الذيل« وى را ستوده است.<ref>وفيات الاعيان: ج ۲ ص ۱۰۶ - ۱۰۸.</ref>
ابن‏ خَلِّكان شرح حال او را نوشته و وى را ستوده است. حافظ ابوسعد سمعانى نيز كتاب «الذيل» وى را ستوده است.<ref>وفيات الاعيان: ج ۲ ص ۱۰۶ - ۱۰۸.</ref>


همچنين ابومحمد يافعى و شيخ احمد خَفاجى در شرح حال قطب ‏الدين محمد بن احمد مكّى نهروانى و محبّى در شرح حال عبداللَّه بن قادر نيز از حيص بيص را ستوده و سپس حكايت مذكور را آورده ‏اند.<ref>مرآة الجنان: حوادث سال ۵۷۴ . ريحانة الادب: ج ۱ ص ۴۱۵،۴۱۴. خلاصة الاثر فى اعيان قرن الحادى ‏عشر.</ref>
همچنين ابومحمد يافعى و شيخ احمد خَفاجى در شرح حال قطب ‏الدين محمد بن احمد مكّى نهروانى و محبّى در شرح حال عبداللَّه بن قادر نيز از حيص بيص را ستوده و سپس حكايت مذكور را آورده ‏اند.<ref>مرآة الجنان: حوادث سال ۵۷۴ . ريحانة الادب: ج ۱ ص ۴۱۵،۴۱۴. خلاصة الاثر فى اعيان قرن الحادى ‏عشر.</ref>
خط ۱۸۹: خط ۱۹۳:
از اين رو شكى نيست كه آنچه در حديث مورد بحث آمده صحيح است و اشكال ابن ‏تيميه از اين جهت باطل است، زيرا هيچ مانعى وجود ندارد كه اين اسم بر بعضى از درّه‏ هاى مدينه منوره نيز اطلاق شود.
از اين رو شكى نيست كه آنچه در حديث مورد بحث آمده صحيح است و اشكال ابن ‏تيميه از اين جهت باطل است، زيرا هيچ مانعى وجود ندارد كه اين اسم بر بعضى از درّه‏ هاى مدينه منوره نيز اطلاق شود.


پاسخ ديگر به شبهه ابن ‏تيميه در مورد ابطح »بطحاءِ مدينه« است. در شهر مدينه مواضعى بوده كه به اين نام ناميده مى‏شده است.
پاسخ ديگر به شبهه ابن ‏تيميه در مورد ابطح «بطحاءِ مدينه» است. در شهر مدينه مواضعى بوده كه به اين نام ناميده مى‏شده است.


نورالدين سَمهودى در كتاب «خلاصة الوفاء بأخبار دار المصطفى ‏صلى الله عليه و آله» در يادكرد بقعه‏ ها و دژها و بعضى از توابع و نواحى و كوه ‏هاى مدينه مى‏ نويسد:
نورالدين سَمهودى در كتاب «خلاصة الوفاء بأخبار دار المصطفى ‏صلى الله عليه و آله» در يادكرد بقعه‏ ها و دژها و بعضى از توابع و نواحى و كوه ‏هاى مدينه مى‏ نويسد: