۲۳٬۲۳۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
حديث نزول آيات آغازين سوره معارج درباره حارث بن نعمان فِهرى و انكار او نسبت به حديث غدير از روشنترين ادلّه و براهينِ دلالت حديث غدير به امامت اميرالمؤمنين عليه السلام است. | حديث نزول آيات آغازين سوره معارج درباره حارث بن نعمان فِهرى و انكار او نسبت به حديث غدير از روشنترين ادلّه و براهينِ دلالت حديث غدير به امامت اميرالمؤمنين عليه السلام است. | ||
از اين رو، ابن تيميه در پاسخ به اين حديث چارهاى جز تكذيب نداشته است. اين وجه ديگرى است كه بر دلالت حديث به مطلوب تأكيد مى كند. ما نخست سخن ابن تيميه را مى آوريم و سپس مواضع بطلانش را ذكر مى كنيم: | از اين رو، ابن تيميه در پاسخ به اين حديث چارهاى جز تكذيب نداشته است. | ||
اين وجه ديگرى است كه بر دلالت حديث به مطلوب تأكيد مى كند. ما نخست سخن ابن تيميه را مى آوريم و سپس مواضع بطلانش را ذكر مى كنيم: | |||
=== الف) شبهه ابن تيميه === | === الف) شبهه ابن تيميه === | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۳: | ||
فرمود: آيا اشعار ابن صيفى را در اين باره نشنيده اى؟ گفتم: نه. فرمود: آنها را از او بشنو. | فرمود: آيا اشعار ابن صيفى را در اين باره نشنيده اى؟ گفتم: نه. فرمود: آنها را از او بشنو. | ||
من بيدار شدم و به سوى خانه حَيصَ بَيصَ شتافتم. او به نزد من آمد و من آن رؤيا را برايش گفتم. او فرياد زد و گريه كرد و به خدا سوگند ياد كرد كه اين شعر از دهان و قلم من براى كسى بازگو نشده و من آن را در همين امشب سروده ام. سپس آن اشعار را براى من بخواند: | من بيدار شدم و به سوى خانه حَيصَ بَيصَ شتافتم. او به نزد من آمد و من آن رؤيا را برايش گفتم. او فرياد زد و گريه كرد و به خدا سوگند ياد كرد كه اين شعر از دهان و قلم من براى كسى بازگو نشده و من آن را در همين امشب سروده ام. | ||
سپس آن اشعار را براى من بخواند: | |||
مَلَكنا فَكانَ العَفوُ مِنّا سَجِيَّةً | مَلَكنا فَكانَ العَفوُ مِنّا سَجِيَّةً | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۵: | ||
بارى، ابوالفوارس سعد بن محمد بن سعد بن صيفى تميمى، ملقّب به شِهاب الدين و معروف به حَيصَ بَيصَ (م ۵۷۴ ق)، شاعرى نامدار و فقيهى شافعى است. | بارى، ابوالفوارس سعد بن محمد بن سعد بن صيفى تميمى، ملقّب به شِهاب الدين و معروف به حَيصَ بَيصَ (م ۵۷۴ ق)، شاعرى نامدار و فقيهى شافعى است. | ||
ابن خَلِّكان شرح حال او را نوشته و وى را ستوده است. حافظ ابوسعد سمعانى نيز كتاب | ابن خَلِّكان شرح حال او را نوشته و وى را ستوده است. حافظ ابوسعد سمعانى نيز كتاب «الذيل» وى را ستوده است.<ref>وفيات الاعيان: ج ۲ ص ۱۰۶ - ۱۰۸.</ref> | ||
همچنين ابومحمد يافعى و شيخ احمد خَفاجى در شرح حال قطب الدين محمد بن احمد مكّى نهروانى و محبّى در شرح حال عبداللَّه بن قادر نيز از حيص بيص را ستوده و سپس حكايت مذكور را آورده اند.<ref>مرآة الجنان: حوادث سال ۵۷۴ . ريحانة الادب: ج ۱ ص ۴۱۵،۴۱۴. خلاصة الاثر فى اعيان قرن الحادى عشر.</ref> | همچنين ابومحمد يافعى و شيخ احمد خَفاجى در شرح حال قطب الدين محمد بن احمد مكّى نهروانى و محبّى در شرح حال عبداللَّه بن قادر نيز از حيص بيص را ستوده و سپس حكايت مذكور را آورده اند.<ref>مرآة الجنان: حوادث سال ۵۷۴ . ريحانة الادب: ج ۱ ص ۴۱۵،۴۱۴. خلاصة الاثر فى اعيان قرن الحادى عشر.</ref> | ||
خط ۱۸۹: | خط ۱۹۳: | ||
از اين رو شكى نيست كه آنچه در حديث مورد بحث آمده صحيح است و اشكال ابن تيميه از اين جهت باطل است، زيرا هيچ مانعى وجود ندارد كه اين اسم بر بعضى از درّه هاى مدينه منوره نيز اطلاق شود. | از اين رو شكى نيست كه آنچه در حديث مورد بحث آمده صحيح است و اشكال ابن تيميه از اين جهت باطل است، زيرا هيچ مانعى وجود ندارد كه اين اسم بر بعضى از درّه هاى مدينه منوره نيز اطلاق شود. | ||
پاسخ ديگر به شبهه ابن تيميه در مورد ابطح | پاسخ ديگر به شبهه ابن تيميه در مورد ابطح «بطحاءِ مدينه» است. در شهر مدينه مواضعى بوده كه به اين نام ناميده مىشده است. | ||
نورالدين سَمهودى در كتاب «خلاصة الوفاء بأخبار دار المصطفى صلى الله عليه و آله» در يادكرد بقعه ها و دژها و بعضى از توابع و نواحى و كوه هاى مدينه مى نويسد: | نورالدين سَمهودى در كتاب «خلاصة الوفاء بأخبار دار المصطفى صلى الله عليه و آله» در يادكرد بقعه ها و دژها و بعضى از توابع و نواحى و كوه هاى مدينه مى نويسد: |