۲۱٬۹۷۲
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «اشكال فخر رازى در سند حديث غدير حال كه سخن از تواتر حديث غدير و اشكال بىپا...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
اشكال فخر رازى در سند حديث غدير | == اشكال فخر رازى در سند حديث غدير == | ||
حال كه سخن از تواتر حديث غدير و اشكال بىپايه سندى بر آن شد، جا دارد اشكال فخر رازى(ت ۵۳۳ - م ۶۰۶ ق) را هم مطرح كنيم: | |||
با كمال تعجب فخر رازى هم مدّعى عدم صحت حديث غدير شده و تواتر آن را در كتابش «نِهاية العقول» انكار مى كند! و عجيب تر اينكه براى اثبات ادعايش، به امور سست و نادرست تمسك جسته است! | |||
متن كلام او چنين است: | |||
ما صحت اين حديث را نمى پذيريم، چرا كه ادعاى شيعيان مبنى بر علم ضرورى به درستى اين حديث مكابره (حرفِ زور) است، زيرا ما مى دانيم كه علم به صحت اين حديث همانند علم به وجود محمدصلى الله عليه وآله و جنگهايش با كافران و فتح مكه و ديگر اخبار متواتر نيست. | |||
افزون بر اين، علم به درستى احاديث وارد شده در فضائل صحابه، از علم به درستى اين حديث قوىتر است. با اين همه، شيعيان به اين روايات خرده مى گيرند. حال كه چنين است، چگونه روا باشد كه اينان به صحت اين حديث يقين داشته باشند؟ | |||
ضمن اينكه شمار بسيارى از اصحاب حديث اين حديث را نقل نكرده اند؛ كسانى مانند: بخارى، مسلم، واقدى و ابناسحاق. | |||
حتى كسانى مثل جاحظ و ابنابىداوود سِجِستانى و ابوحاتِم رازى و ديگر پيشوايان حديث به آن خرده گرفته، و براى نشان دادن نادرستى و سستىاش به اين سخن پيامبرصلى الله عليه وآله استدلال كرده اند: «قريش، انصار، جُهَينَه، مُزَينَه، اَسْلَم و غِفار و نه ديگر مردم، موالى اند و جز خدا و فرستاده اش مولاى ديگرى ندارند». | |||
دومين دليل ما اين است كه شيعيان مى پندارند پيامبرصلى الله عليه وآله اين سخن را در غدير خم و هنگام بازگشت از حج بر زبان آورد، حال آنكه در آن زمان على عليه السلام همراه نبى صلى الله عليه وآله نبود، زيرا وى در يمن بود.<ref>نِهاية العقول (فخر رازى) . </ref> | |||
اين بود سخن فخر رازى در ردّ حديث غدير. | |||
كسى كه نزد اهل تسنن امام ناميده مى شود! هر چند در صفحات گذشته مشخص شد كه حديث غدير از ضروريات است، ولى باز هم اشاراتى به نادرستى هاى سخن فخر رازى و انكار حقايق توسط او خواهيم داشت. | |||
به عنوان مقدمه مىگوييم: فخر رازى به اشكال بر اين حديث صحيح كه به تواتر و با طرقِ پر شمار از بيش از صد صحابى روايت شده بسنده نكرده، و حتى پنداشته است كه احاديثِ فضائل صحابه - با وجودِ علم به ساختگى بودن بيشتر آنها به اعتراف اهل دانش و انصاف - از حديث غدير قوى تر اند! | |||
سخن فخر رازى مى رساند كه در نظر وى، همه احاديث فضائل صحابه از حديث غدير قوىتر اند! چرا كه واژه احاديث در كلام وى با «ال» معرفه شده و به صورت «الأحاديث» آمده است. اگر از اين هم كوتاه بياييم، دستِ كم حملِ لفظ «الأحاديث» بر«بيشتر» چنين نتيجه مىدهد كه قطعاً علم به صحت بيشتر احاديث منقول در فضائل صحابه از علم به صحت حديث غدير - كه در فضل على عليه السلام وارد شده - قوى تر است. | |||
در حالى كه اين كلام با اين اطلاق! باطل است، زيرا با چشم پوشى از خرافات واهى و ساختگىِ بى شمار در ميان احاديث فضائل صحابه، در ميان اين احاديث حتى يك حديث يافت نمى شود كه در سند و دلالت مانند حديث غدير باشد. | |||
در حالى كه اين كلام با اين اطلاق! باطل است، زيرا با | |||
افزون بر اين، بر كسى كه چنين ادعاى بزرگى دارد، واجب است كه نخست برخى از اين احاديث غير يقينى را بياورد و صحيح بودن زنجيره اتصال آنها را تا جماعتى از صحابه از زبان پيشوايان بزرگ حديث و دانشمندان جرح و تعديل باز گويد - همان چيزى كه در حديث غدير محقّق شده است - و سپس نتيجه علم به صحت اين احاديث را روشن سازد و ميزان دلالت آنها را به مطلوبش نشان دهد. | افزون بر اين، بر كسى كه چنين ادعاى بزرگى دارد، واجب است كه نخست برخى از اين احاديث غير يقينى را بياورد و صحيح بودن زنجيره اتصال آنها را تا جماعتى از صحابه از زبان پيشوايان بزرگ حديث و دانشمندان جرح و تعديل باز گويد - همان چيزى كه در حديث غدير محقّق شده است - و سپس نتيجه علم به صحت اين احاديث را روشن سازد و ميزان دلالت آنها را به مطلوبش نشان دهد. | ||
ضمن اينكه اين استدلال آنگاه به فرجام مىرسد كه اين احاديث، همگى يا بعضى از طرق شيعه به گونه متواتر يا قوى با اسانيدِ بسيار آمده باشد، همانگونه كه حديث غدير نزد فريقين چنين وضعيتى دارد. | ضمن اينكه اين استدلال آنگاه به فرجام مىرسد كه اين احاديث، همگى يا بعضى از طرق شيعه به گونه متواتر يا قوى با اسانيدِ بسيار آمده باشد، همانگونه كه حديث غدير نزد فريقين چنين وضعيتى دارد. | ||
از اين هم چشم مى پوشيم و از فخر رازى و پيروانش مىخواهيم تا فقط اثبات كنند كه شمارى از احاديث فضائل صحابه در يقين به صحت با حديث غدير برابرى مىكنند، اثبات قوىتر بودن اين احاديث از حديث غدير پيشكش! | |||
خلاصه آنكه سخن رازى كه مى گويد: | |||
«ادعاى شيعيان مبنى بر علم ضرورى به درستى اين حديث ياوه است» اين كلام خود ياوه است، زيرا هيچ حديثى نيست كه اهلسنت مدّعى تواتر و علم ضرورى به صحّتش باشند، جز آنكه حديث غدير از آن قوىتر و بزرگتر است. | |||
صِرفِ نپذيرفتن و لانُسَلِّم گفتن در چنين امورى راه به جايى نمىبرد، زيرا در اين صورت فرد منكر مىتواند حتى وجود مكه و مدينه و محمد نبىصلى الله عليه وآله را هم نپذيرد! مگر اينكه كسانى همچون فخر رازى، ميان حديث غدير و ديگر متواترات و ضروريّات تفاوتى را بيان كنند. | |||
علامه ملا سيد محمدقلى <ref>پدر مرحوم مير حامدحسين (مترجم) .</ref>در اين باره سخن بسيار نيكويى دارد. | |||
وى مىگويد: | |||
شكى نيست كه هر كس انصاف دهد و در كثرت طرق حديث غدير و بلندآوازگىاش ميان خاصه و عامه، با وجود انگيزههاى بسيار براى پنهان داشتن آن و فراوانى موانع نقلش نيك بياندشيد، به صحّت اين حديث علم ضرورى پيدا مىكند. چگونه چنين نباشد؟ | |||
حال آنكه معمولاً براى مسلمانان در امور دينى بسيارى كه از حيث تواتر به مراتب پايينتر از حديث غدير جاى مىگيرند قطع و يقين به دست مىآيد؛ مانند آيات تحدّى و مبارزطلبى با آنها در پيش چشم كافران و دينستيزان، با اينكه در اين موارد انگيزههاى معارضه فراوان بوده و مانعى هم بر سر راه نبوده است. | |||
صدور معجزات نيز همين گونه است. با اينكه كفّار همگى تمام اينها را انكار مىكنند و مدّعىاند كه مسلمانان همه در دروغ گفتن و ساختن اين گزارشها همداستان شدهاند، زيرا مسلمين براى ساختن اين گزارشها انگيزه دارند و هدفى را مىجويند. | صدور معجزات نيز همين گونه است. با اينكه كفّار همگى تمام اينها را انكار مىكنند و مدّعىاند كه مسلمانان همه در دروغ گفتن و ساختن اين گزارشها همداستان شدهاند، زيرا مسلمين براى ساختن اين گزارشها انگيزه دارند و هدفى را مىجويند. | ||
اهل اسلام نيز درباره گزارشهاى ويژه صاحبان مذاهب باطل، همچون جهودان و ترسايان و صابئان و گبران و بتپرستان و ديگر مشركان چنين ادعايى دارند. پس چگونه روا باشد كه مسلمان منصفى تفاوت ميان دو بديهى را انكار كند؟ چرا كه گاهى يكى از آن دو از ديگرى روشنتر و آشكارتر است. چگونه چنين نباشد؟ در حالى كه اگر چنين نبود رها كردن بسيارى از متواترات لازم مىآمد.××× 1 عماد الاسلام فى الامامة: ج 4 ص 217. ××× | اهل اسلام نيز درباره گزارشهاى ويژه صاحبان مذاهب باطل، همچون جهودان و ترسايان و صابئان و گبران و بتپرستان و ديگر مشركان چنين ادعايى دارند. پس چگونه روا باشد كه مسلمان منصفى تفاوت ميان دو بديهى را انكار كند؟ چرا كه گاهى يكى از آن دو از ديگرى روشنتر و آشكارتر است. چگونه چنين نباشد؟ در حالى كه اگر چنين نبود رها كردن بسيارى از متواترات لازم مىآمد.××× 1 عماد الاسلام فى الامامة: ج 4 ص 217. ××× | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
بارى، مهمترين دستاويز انكار فخر رازى عدم نقل حديث غدير از سوى بخارى و مسلم و واقدى و ابناسحاق است. اينك بررسى اين اشكال: | |||
بارى، مهمترين دستاويز انكار فخر رازى عدم نقل حديث غدير از سوى بخارى و مسلم و واقدى و ابناسحاق است. | |||
اينك بررسى اين اشكال: | |||