اشكال فخر رازی در سند حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷۶: خط ۴۷۶:


=== پنجم :عدم روايت حديث غدير توسط ابن‏ ابی ‏داوود سِجِستانى ===
=== پنجم :عدم روايت حديث غدير توسط ابن‏ ابی ‏داوود سِجِستانى ===
فخر رازى همچنين عدم نقل حديث غدير توسط ابن ‏ابى ‏داوود را دليل بر عدم اعتبار آن مى‏داند. واما پاسخ اين شبهه:
فخر رازى همچنين عدم نقل حديث غدير توسط ابن ‏ابى ‏داوود را دليل بر عدم اعتبار آن مى‏ داند. واما پاسخ اين شبهه:


1. هيچ دليلى بر قدح ابن‏ابى‏داوود در حديث غدير وجود ندارد
==== پاسخ اول: هيچ دليلى بر قدح ابن‏ ابى‏ داوود در حديث غدير وجود ندارد ====
 
گفته ‏اند ابن ‏ابى‏ داوود سِجِستانى هم حديث غدير و هم برخى مسائل پيرامونى خارج از اصل حديث را انكار كرده است. ولى اين ادعاى قدح ابن‏ ابى‏ داوود بر حديث غدير هيچ دليل و شاهدى ندارد و برهانى بر آن اقامه نشده است، و هر مدعايى كه دليلى براى آن اقامه نشود غير قابل قبول است.
گفته‏اند ابن‏ابى‏داوود سِجِستانى هم حديث غدير و هم برخى مسائل پيرامونى خارج از اصل حديث را انكار كرده است. ولى اين ادعاى قدح ابن‏ابى‏داوود بر حديث غدير هيچ دليل و شاهدى ندارد و برهانى بر آن اقامه نشده است، و هر مدعايى كه دليلى براى آن اقامه نشود غير قابل قبول است.


شريف مرتضى اين شبهه را مفصل جواب داده است؛ از جمله گفته است:
شريف مرتضى اين شبهه را مفصل جواب داده است؛ از جمله گفته است:


1. اگر وقوع رخدادى اجماعى باشد انكار چند تن انگشت‏شمار اعتبارى ندارد.
۱. اگر وقوع رخدادى اجماعى باشد انكار چند تن انگشت‏ شمار اعتبارى ندارد.
 
2. اگر كسى كه از اجماع بيرون مى‏رود از كسانى است كه سخنش در نفى و اثبات اجماع معتبر نيست، خللى در اجماع ايجاد نمى‏كند.
 
3. اگر اجماع پيش از مخالفت آن مخالفِ اجماع وجود داشته باز هم تأثيرى در اجماع ندارد.
 
4. ابن‏ابى‏داوود خبر غدير را انكار نكرده، بلكه وجود مسجدى در غدير خم را آن هم پيش از رخداد حجةالوداع انكار كرده است.
 
5 . نقل كرده‏اند كه او از قدح در خبر غدير خوددارى مى‏كرده و حتى از سخنى كه طبرى درباره اين حديث مى‏گفته تبرّى مى‏كرده است. 6 . حتى جاحظ نيز جرأت نكرده خبر غدير را به صراحت رد كند، بلكه تنها شمارى از راويان آن را نامعتبر خوانده و مدّعى شده كه در الفاظ اين حديث اختلاف هست.××× 1 الشافى فى الامامة: ص 132. ×××
 
2. استدلال رازى با قواعد مناظره ناسازگار است
 
اگر بپذيريم آنچه از ابن‏ابى‏داوود در قدح حديث غدير نقل شده صحيح است، فخر رازى نمى‏تواند آن را دستاويز خود قرار دهد. چرا كه چنين كارى به معناى خروج از قواعد بحث و آداب مناظره است، زيرا در دانش مناظره آمده كه هر يك از دو طرف مناظره بايد با استناد به اقوال طرف ديگر و تصريحات هم‏اعتقادان سخنش را رد كند. نه اينكه براى غلبه بر طرف روبرو از اقوال و اعتقادات همكيشان خود مدد گيرد.


حتى خود دهلوى هم در مقدمه »تحفه اثنى‏عشريه« و پيش از او پدرش در »قرّة العينين« ملتزم شده‏اند كه در محاجّه با اماميه به روايات اهل‏سنت -  حتى روايات صحيح بخارى و ديگر كتب صحاح -  احتجاج نكنند.
۲. اگر كسى كه از اجماع بيرون مى‏ رود از كسانى است كه سخنش در نفى و اثبات اجماع معتبر نيست، خللى در اجماع ايجاد نمى‏ كند.


3. قدح ابن‏ابى‏داوود با تصحيح پيشوايان سنّى معارض است
۳. اگر اجماع پيش از مخالفت آن مخالفِ اجماع وجود داشته باز هم تأثيرى در اجماع ندارد.


نكته ديگر اينكه -  چنانچه در كلام شريف رضى هم اشاره شد -  اگر هم ابن‏ابى‏داود حديث غدير را رد كرده باشد، با نقل حديث غدير به دست بزرگ پيشوايان اهل‏سنت و تصريحشان به صحت آن و تأكيدشان بر ثبوت و تواتر صدورش از جانب رسول‏خداصلى الله عليه وآله معارض است. اين حديثى است كه همگان در درستى‏اش همداستان‏اند، و سخن شاذّ كسى كه از اين اجماع بيرون رفته معتبر نيست.
۴. ابن‏ ابى‏ داوود خبر غدير را انكار نكرده، بلكه وجود مسجدى در غدير خم را آن هم پيش از رخداد حجةالوداع انكار كرده است.


4. قدح ابن‏ابى‏داوود با روايت ابوداوود معارض است
۵. نقل كرده ‏اند كه او از قدح در خبر غدير خوددارى مى‏ كرده و حتى از سخنى كه طبرى درباره اين حديث مى‏ گفته تبرّى مى‏ كرده است.


طبق نقل نسائى يكى از راويان حديث غدير ابوداوود سِجِستانى پدر ابوبكر بن ابى‏داوود است.××× 1 خصائص اميرالمؤمنين على‏عليه السلام: ص 94. ××× بنابراين اگر آنچه از ابن‏ابى‏داوود نقل شده درست باشد، با نقل حديث غدير از سوى پدرش معارض است، و مسلّم است كه پدرش در علم و حفظ و وثاقت از او برتر و پيشتر است.
۶.حتى جاحظ نيز جرأت نكرده خبر غدير را به صراحت رد كند، بلكه تنها شمارى از راويان آن را نامعتبر خوانده و مدّعى شده كه در الفاظ اين حديث اختلاف هست.<ref>الشافى فى الامامة: ص ۱۳۲.</ref>


با اين همه، عجيب اينجاست كه ابن‏حجر مكّى در »الصواعق« و كمال‏الدين جهرمى در »البراهين القاطعة« و نورالدين حلبى در »السيرة« و عبدالحق دهلوى در »شرح المشكاة« و سهارنپورى در »المرافض« به ابوداوود نسبت داده‏اند كه حديث غدير را رد كرده است!!
==== پاسخ دوم:استدلال رازى با قواعد مناظره ناسازگار است ====
اگر بپذيريم آنچه از ابن ‏ابى ‏داوود در قدح حديث غدير نقل شده صحيح است، فخر رازى نمى ‏تواند آن را دستاويز خود قرار دهد. چرا كه چنين كارى به معناى خروج از قواعد بحث و آداب مناظره است، زيرا در دانش مناظره آمده كه هر يک از دو طرف مناظره بايد با استناد به اقوال طرف ديگر و تصريحات هم‏ اعتقادان سخنش را رد كند. نه اينكه براى غلبه بر طرف روبرو از اقوال و اعتقادات هم كيشان خود مدد گيرد.


5 . قدح بزرگان اهل‏سنت نسبت به ابن‏ابى‏داوود
حتى خود دهلوى هم در مقدمه :«تحفه اثنى ‏عشريه»و پيش از او پدرش در:«قرّة العينين»ملتزم شده‏ اند كه در محاجّه با اماميه به روايات اهل‏ سنت -  حتى روايات صحيح بخارى و ديگر كتب صحاح -  احتجاج نكنند.


گروهى از نامداران بزرگ اهل‏سنت ابوبكر بن ابى‏داوود را راوى نامعتبرى دانسته‏اند. كسانى مانند: ابن‏صاعد، ابراهيم اصفهانى، بَغَوى، ابن‏ابى‏عاصم، ابن‏مَندِه، اخرم، ابن‏جارود، قطّان، طبرى، ابن‏فرات و على بن عيساى وزير.
==== پاسخ سوم: قدح ابن ‏ابى‏ داوود با تصحيح پيشوايان سنّى معارض است ====
نكته ديگر اينكه -  چنانچه در كلام شريف رضى هم اشاره شد -  اگر هم ابن ‏ابى‏ داود حديث غدير را رد كرده باشد، با نقل حديث غدير به دست بزرگ پيشوايان اهل ‏سنت و تصريحشان به صحت آن و تأكيدشان بر ثبوت و تواتر صدورش از جانب رسول‏ خداصلى الله عليه وآله معارض است. اين حديثى است كه همگان در درستى ‏آن هم داستان‏ اند، و سخن شاذّ كسى كه از اين اجماع بيرون رفته معتبر نيست.


مهم‏تر از همه اينكه پدرش -  يعنى ابوداوود -  نيز گفته است: پسرم، عبداللَّه كذّاب است!!
==== پاسخ چهارم: قدح ابن ‏ابى ‏داوود با روايت ابوداوود معارض است ====
طبق نقل نسائى يكى از راويان حديث غدير ابوداوود سِجِستانى پدر ابوبكر بن ابى ‏داوود است.<ref>خصائص اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام: ص ۹۴. </ref> بنابراين اگر آنچه از ابن ‏ابى‏ داوود نقل شده درست باشد، با نقل حديث غدير از سوى پدرش معارض است، و مسلّم است كه پدرش در علم و حفظ و وثاقت از او برتر و پيش تر است.


ذهبى شرح حال او و جرح و تعديل بزرگان در مورد او را مفصل آورده كه بسيارى بر او طعن وارد كرده‏اند××× 2 سير اعلام النبلاء: ج 13 ص 229  - 221. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال 318. دول الاسلام: حوادث سال 318. ×××: از جمله:
با اين همه، عجيب اين جاست كه ابن‏ حجر مكّى در«الصواعق»و كمال ‏الدين جهرمى در«البراهين القاطعة»و نورالدين حلبى در «السيرة»و عبدالحق دهلوى در «شرح المشكاة»و سهارنپورى در «المرافض»به ابوداوود نسبت داده ‏اند كه حديث غدير را رد كرده است!!!


1. ابن‏ابى‏داوود خودستا و متكبر و شيخى خودپسند بوده است.
==== پاسخ پنجم: قدح بزرگان اهل‏ سنت نسبت به ابن‏ ابى ‏داوود ====
گروهى از نامداران بزرگ اهل ‏سنت ابوبكر بن ابى ‏داوود را راوى نامعتبرى دانسته ‏اند. كسانى مانند: ابن‏ صاعد، ابراهيم اصفهانى، بَغَوى، ابن ‏ابى ‏عاصم، ابن ‏مَندِه، اخرم، ابن‏ جارود، قطّان، طبرى، ابن ‏فرات و على بن عيساى وزير.


2. او ناصبى و دشمن اميرالمؤمنين‏عليه السلام بوده و حديثى روايت كرده كه جز ناصبى چنين حديثى نقل نمى‏كند.
مهم‏تر از همه اينكه پدرش -  يعنى ابوداوود -  نيز گفته است: پسرم، عبداللَّه كذّاب است!!!


3. ابن‏ابى‏داوود در سخن پيرامون حديث بسيار خطا مى‏كرده است.
ذهبى شرح حال او و جرح و تعديل بزرگان در مورد او را مفصل آورده كه بسيارى بر او طعن وارد كرده ‏اند<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۳ ص ۲۲۹  - ۲۲۱. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۳۱۸. دول الاسلام: حوادث سال ۳۱۸. </ref>: از جمله:


4. گروهى از پيشوايان بزرگ از جمله پدرش بر او خرده گرفته‏اند.
۱.ابن‏ ابى ‏داوود خودستا و متكبر و شيخى خودپسند بوده است.


5 . همانگونه كه پدرش و ابراهيم اصفهانى گفته‏اند او كذّاب بوده است.
۲. او ناصبى و دشمن اميرالمؤمنين عليه السلام بوده و حديثى روايت كرده كه جز ناصبى چنين حديثى نقل نمى ‏كند.


6 . آنطور كه بَغَوى گفته، وى از دانش به دور بوده است.
۳. ابن‏ ابى‏ داوود در سخن پيرامون حديث بسيار خطا مى‏ كرده است.


گذشته از اين، سه تن از حافظان بزرگ شهادت داده‏اند كه ابن‏ابى‏داوود حديث ساختگى روايت كرده است: محمد بن يحيى بن مَنده، ابوجعفر محمد بن عباس اخرم و احمد بن على بن جارود.
۴. گروهى از پيشوايان بزرگ از جمله پدرش بر او خرده گرفته‏ اند.


البته ذهبى سعى كرده با حرف‏هاى بى‏اساس و از سر تعصب، ابن‏ابى‏داود را بزرگ و ثقه جلوه دهد××× 1 ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج 2 ص 433. ××× ! در حالى كه خود در »سير اعلام النبلاء« اقرار كرده كه او و ابن‏جرير طبرى دشمن يكديگر بوده‏اند! و نيز مخالفت ابن‏ابى‏داود با حديث طير را نقل كرده است.××× 2 البداية و النهاية: ج 4 ص 119. ×××
۵.همانگونه كه پدرش و ابراهيم اصفهانى گفته ‏اند او كذّاب بوده است.


6 . نقل حديث جعلى توسط ابن‏ابى‏داوود
۶. آنطور كه بَغَوى گفته، وى از دانش به دور بوده است.


ابن‏ابى‏داوود حديثى ساختگى در فضائل سوره‏هاى قرآن روايت كرده، در حالى كه خود مى‏دانسته اين حديث ساختگى است. اين كار او حتى ابن‏جوزى را هم به ستوه آورده و گفته است: از ابوبكر بن ابى‏داوود تعجب مى‏كنم كه چگونه اين حديث را با علم به ساختگى بودنش، آن را بخش بخش كرده و در كتابى كه درباره فضائل قرآن نوشته آن را آورده است... .××× 3 الموضوعات: ج 1 ص 240. ××× جلال‏الدين سيوطى هم اشاره به همين مطلب نموده است.××× 4 اللئالى المصنوعة: ج 1 ص 227. ×××
گذشته از اين، سه تن از حافظان بزرگ شهادت داده ‏اند كه ابن‏ ابى‏ داوود حديث ساختگى روايت كرده است: محمد بن يحيى بن مَنده، ابوجعفر محمد بن عباس اخرم و احمد بن على بن جارود.


===    ششم :عدم روايت حديث غدير توسط ابوحاتم رازى ===
البته ذهبى سعى كرده با حرف‏هاى بى ‏اساس و از سر تعصب، ابن ‏ابى ‏داود را بزرگ و ثقه جلوه دهد!<ref>  ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج ۲ ص ۴۳۳. </ref>در حالى كه خود در «سير اعلام النبلاء»اقرار كرده كه او و ابن‏ جرير طبرى دشمن يكديگر بوده‏ اند! و نيز مخالفت ابن‏ ابى‏ داود با حديث طير را نقل كرده است.<ref>  البداية و النهاية: ج ۴ ص ۱۱۹. </ref>


==== پاسخ ششم: نقل حديث جعلى توسط ابن ‏ابى ‏داوود ====
ابن ‏ابى داوود حديثى ساختگى در فضائل سوره ‏هاى قرآن روايت كرده، در حالى كه خود مى‏ دانسته اين حديث ساختگى است. اين كار او حتى ابن‏ جوزى را هم به ستوه آورده و گفته است: از ابوبكر بن ابى‏ داوود تعجب مى‏ كنم كه چگونه اين حديث را با علم به ساختگى بودنش، آن را بخش بخش كرده و در كتابى كه درباره فضائل قرآن نوشته آن را آورده است... .<ref>الموضوعات: ج ۱ ص ۲۴۰. </ref>جلال ‏الدين سيوطى هم اشاره به همين مطلب نموده است.<ref>اللئالى المصنوعة: ج ۱ ص ۲۲۷.</ref>


از ديگر اشكالات فخر رازى بر حديث غدير اين است كه ابوحاتِم حديث غدير را روايت نكرده، يا اينكه بر آن خرده گرفته است. در پاسخ وى مى‏گوييم:
=== ششم :عدم روايت حديث غدير توسط ابوحاتم رازى ===
از ديگر اشكالات فخر رازى بر حديث غدير اين است كه ابوحاتِم حديث غدير را روايت نكرده، يا اينكه بر آن خرده گرفته است. در پاسخ وى مى‏ گوييم:


 
* ۱. ابوحاتم فردى عيب‏جو است
1. ابوحاتم فردى عيب‏جو است


همه دانشمندان رجال و جرح و تعديل تصريح كرده‏اند كه ابوحاتم فردى عيب‏جو است، و بى‏هيچ تقوى و دليلى بسيارى از راويان را جرح كرده و نامتعبر مى‏انگارد! از جمله افراد ذهبى است كه در چند مورد به اين مسئله تصريح دارد.××× 1 سير اعلام النبلاء: ج 13 ص 260  81. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج 1 ص 29. ×××
همه دانشمندان رجال و جرح و تعديل تصريح كرده‏اند كه ابوحاتم فردى عيب‏جو است، و بى‏هيچ تقوى و دليلى بسيارى از راويان را جرح كرده و نامتعبر مى‏انگارد! از جمله افراد ذهبى است كه در چند مورد به اين مسئله تصريح دارد.××× 1 سير اعلام النبلاء: ج 13 ص 260  81. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج 1 ص 29. ×××


 
* ۲. ابوحاتم از خرده‏گيران بخارى است
2. ابوحاتم از خرده‏گيران بخارى است


پيشتر گذشت كه ابوحاتم رازى از محدثانى است كه بر بخارى و كتابش خرده گرفته و طعن زده‏اند. با اين وصف، شگفت است كه رازى نام او را در شمار خرده‏گيران بر حديث غدير آورده است!
پيشتر گذشت كه ابوحاتم رازى از محدثانى است كه بر بخارى و كتابش خرده گرفته و طعن زده‏اند. با اين وصف، شگفت است كه رازى نام او را در شمار خرده‏گيران بر حديث غدير آورده است!


در جايى كه جمهور اهل‏تسنن به خرده‏گيرى او از بخارى وقعى نمى‏نهند، آيا بايد شيعيان و دانشمندان منصف به اينكه او حديث غدير را قدح كرده اعتنا كنند؟! ضمن اينكه برخى از اهل‏تسنن گفته‏اند كه هر كس بر بخارى خرده بگيرد ملعون است! از جمله سُبكى از قول ابوعمرو احمد بن نصر خفاف.××× 2 طبقات الشافعية: ج 2 ص 225، شرح حال بخارى. ×××
در جايى كه جمهور اهل‏تسنن به خرده‏گيرى او از بخارى وقعى نمى‏نهند، آيا بايد شيعيان و دانشمندان منصف به اينكه او حديث غدير را قدح كرده اعتنا كنند؟! ضمن اينكه برخى از اهل‏تسنن گفته‏اند كه هر كس بر بخارى خرده بگيرد ملعون است! از جمله سُبكى از قول ابوعمرو احمد بن نصر خفاف.××× 2 طبقات الشافعية: ج 2 ص 225، شرح حال بخارى. ×××


 
* ۳. ابوحاتم كتاب بخارى را به خود نسبت داده است
3. ابوحاتم كتاب بخارى را به خود نسبت داده است


چنانچه سُبكى و شيخ سالم سنهورى نقل كرده‏اند، ابوحاتم صحيح بخارى را به خود نسبت داده است!××× 3 طبقات السُّبكى: ج 1 ص 226  - 225. تيسير الملك الجليل لجمع الشروح و حواشى الشيخ خليل: ج 3، خطبه كتاب. ××× آيا به رد چنين شخص خيانتكارى نسبت به حديث غدير مى‏توان اعتنا كرد؟!
چنانچه سُبكى و شيخ سالم سنهورى نقل كرده‏اند، ابوحاتم صحيح بخارى را به خود نسبت داده است!××× 3 طبقات السُّبكى: ج 1 ص 226  - 225. تيسير الملك الجليل لجمع الشروح و حواشى الشيخ خليل: ج 3، خطبه كتاب. ××× آيا به رد چنين شخص خيانتكارى نسبت به حديث غدير مى‏توان اعتنا كرد؟!


4. تعارض با روايت پسر ابوحاتم
* ۴. تعارض با روايت پسر ابوحاتم


آنچه فخر رازى در رد حديث غدير به ابوحاتم نسبت داده، با روايتى كه از پسرش حافظ عبدالرحمن بن ابى‏حاتم نقل كرده معارض است، چرا كه سيوطى از وى نقل كرده كه آيه تبليغ در روز غدير و درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام نازل شده است.××× 1 الدرّ المنثور فى التفسير بالمأثور: ج 2 ص 298. ×××
آنچه فخر رازى در رد حديث غدير به ابوحاتم نسبت داده، با روايتى كه از پسرش حافظ عبدالرحمن بن ابى‏حاتم نقل كرده معارض است، چرا كه سيوطى از وى نقل كرده كه آيه تبليغ در روز غدير و درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام نازل شده است.××× 1 الدرّ المنثور فى التفسير بالمأثور: ج 2 ص 298. ×××


 
==== خلاصه بحث ====
خلاصه بحث
 
پس از آگاهى از پاسخ‏هايى كه گذشت، شكى نمى‏ماند كه تمسك فخر رازى به عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم و واقدى و ابن‏اسحاق و جاحظ و ابن‏ابى‏داوود سِجِستانى و ابوحاتم رازى چه اندازه بى‏اساس و غيرمنطقى است، و به حديث غدير كه فوق حد تواتر و در نهايت صحّت است هيچ ضررى نمى‏زند. چرا كه تواتر شروطى دارد، و هر گاه آن شروط در حديثى فراهم آيد قطعاً متواتر ناميده مى‏شود، و هرگز نقل حديث به دست افرادى چون اينان يا نظير ايشان جزء اين شروط نيست.
پس از آگاهى از پاسخ‏هايى كه گذشت، شكى نمى‏ماند كه تمسك فخر رازى به عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم و واقدى و ابن‏اسحاق و جاحظ و ابن‏ابى‏داوود سِجِستانى و ابوحاتم رازى چه اندازه بى‏اساس و غيرمنطقى است، و به حديث غدير كه فوق حد تواتر و در نهايت صحّت است هيچ ضررى نمى‏زند. چرا كه تواتر شروطى دارد، و هر گاه آن شروط در حديثى فراهم آيد قطعاً متواتر ناميده مى‏شود، و هرگز نقل حديث به دست افرادى چون اينان يا نظير ايشان جزء اين شروط نيست.


 
=== هفتم :فخر رازى، خودش را رد كرده است! ===
   هفتم
 
   فخر رازى، خودش را رد كرده است!
 
 
فخر رازى خود اعتراف كرده كه مخالفان شيعه اين حديث را براى نشان دادن فضيلت على‏عليه السلام روايت مى‏كنند. حتى بعضاً گفته كه »امّت« اين حديث را نقل كرده‏اند! و حتى در تفسيرش حديث غدير را از ابن‏عباس و براء بن عازب و محمد بن على نقل كرده است.××× 2 نِهاية العقول )مخطوط( . الاربعين: ص 462. تفسير كبير: ج 12 ص 49. ×××
فخر رازى خود اعتراف كرده كه مخالفان شيعه اين حديث را براى نشان دادن فضيلت على‏عليه السلام روايت مى‏كنند. حتى بعضاً گفته كه »امّت« اين حديث را نقل كرده‏اند! و حتى در تفسيرش حديث غدير را از ابن‏عباس و براء بن عازب و محمد بن على نقل كرده است.××× 2 نِهاية العقول )مخطوط( . الاربعين: ص 462. تفسير كبير: ج 12 ص 49. ×××


بنابراين، به اعتراف خود رازى حديث غدير از روايات اهل‏سنت است و در صحتش شكى نيست، بلكه اختلاف تنها در معناى آن و استدلال به آن است. آيا شايسته نبود كه فخر رازى حداقل سخنان خود را در نظر مى‏گرفت و براى رد آن صحت و تواترش را زير سؤال نمى برد؟
بنابراين، به اعتراف خود رازى حديث غدير از روايات اهل‏سنت است و در صحتش شكى نيست، بلكه اختلاف تنها در معناى آن و استدلال به آن است. آيا شايسته نبود كه فخر رازى حداقل سخنان خود را در نظر مى‏گرفت و براى رد آن صحت و تواترش را زير سؤال نمى برد؟


   هشتم
=== هشتم :ردّ معارضه با حديث «قريش و انصار و... مولاى ديگر مردم‏ اند ===
 
   ردّ معارضه با حديث »قريش و انصار و... مولاى ديگر مردم‏اند«
 
 
فخر رازى با حديثى به جنگ با حديث غدير رفته و اين دو را معارض يكديگر مى‏داند، و در نتيجه حديث غدير را مردود مى‏شمارد: »قريش و الأنصار و جُهَينَة و مُزَينَة و أسلَم و غِفار موالى دون الناس كلهم، ليس لهم موالى دون اللَّه و رسوله« : قريش و انصار و جهينه و مزينه و اسلم و غفار -  و نه ديگر مردم -  مولايند، و جز خدا و فرستاده‏اش مولاى ديگرى ندارند. ولى اين تعارض به چند دليل باطل است:
فخر رازى با حديثى به جنگ با حديث غدير رفته و اين دو را معارض يكديگر مى‏داند، و در نتيجه حديث غدير را مردود مى‏شمارد: »قريش و الأنصار و جُهَينَة و مُزَينَة و أسلَم و غِفار موالى دون الناس كلهم، ليس لهم موالى دون اللَّه و رسوله« : قريش و انصار و جهينه و مزينه و اسلم و غفار -  و نه ديگر مردم -  مولايند، و جز خدا و فرستاده‏اش مولاى ديگرى ندارند. ولى اين تعارض به چند دليل باطل است:


1-  اين حديث از اخبار مخالفان شيعه است
1-  اين حديث از اخبار مخالفان شيعه است


اين حديث از اخبار اهل‏سنت است و تنها ايشان روايتش كرده‏اند. از اين رو نزد شيعيان حجيتى ندارد تا به وسيله‏اش با حديث غدير مقابله كنند، و مُناظر تنها مى‏تواند طرف مقابلش را بر پايه رواياتى به پذيرش سخنى وا دارد كه هم‏مذهبان او در كتاب‏هاى معتبر و با اسانيد معتمد خود نقل كرده‏اند.
اين حديث از اخبار اهل‏سنت است و تنها ايشان روايتش كرده‏اند. از اين رو نزد شيعيان حجيتى ندارد تا به وسيله‏اش با حديث غدير مقابله كنند، و مُناظر تنها مى‏تواند طرف مقابلش را بر پايه رواياتى به پذيرش سخنى وا دارد كه هم‏مذهبان او در كتاب‏هاى معتبر و با اسانيد معتمد خود نقل كرده‏اند.


2-  اين حديث از احاديث مشهور نيست
2-  اين حديث از احاديث مشهور نيست
۸۴۹

ویرایش