عثمان بن عفّان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱: خط ۲۱:
اتمام حجت‏ هاى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با غدير و در رابطه با عثمان چند مورد است:
اتمام حجت‏ هاى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با غدير و در رابطه با عثمان چند مورد است:


=== '''۱. در ماجراى شورى و بيعت با عثمان''' ===
=== ۱. در ماجراى شورى و بيعت با عثمان ===
پس از ماجراى شورا، وقتى شورا تصميم خود را گرفت و عثمان انتخاب شد و قرار شد مردم با عثمان [[بیعت]] كنند، بار ديگر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به پاخاست و خطبه ‏اى ايراد كرد و ضمن آن فرمود:
پس از ماجراى شورا، وقتى شورا تصميم خود را گرفت و عثمان انتخاب شد و قرار شد مردم با عثمان [[بیعت]] كنند، بار ديگر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به پاخاست و خطبه ‏اى ايراد كرد و ضمن آن فرمود:


خط ۳۶: خط ۳۶:
یک نفر برخاست و به نيابت از بقيه گفت: هيچ كس را سراغ نداريم كه صحيح‏ تر از گفتار تو گفته باشد... .<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۶۱.</ref>
یک نفر برخاست و به نيابت از بقيه گفت: هيچ كس را سراغ نداريم كه صحيح‏ تر از گفتار تو گفته باشد... .<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۶۱.</ref>


=== '''۲. در زمان عثمان''' ===
=== ۲. در زمان عثمان ===
حدود بيست سال از غدير گذشته و هر روز [[سقیفه]] زهرى از كينه ‏اش را بر آن مى‏ ريزد، اما صاحب غدير فرصت ‏ها را براى احياى آن از دست نمى ‏دهد.  
حدود بيست سال از غدير گذشته و هر روز [[سقیفه]] زهرى از كينه ‏اش را بر آن مى‏ ريزد، اما صاحب غدير فرصت ‏ها را براى احياى آن از دست نمى ‏دهد.  


خط ۲۲۲: خط ۲۲۲:
طلحه گفت: مشكل مرا آسان نمودى. نمى ‏دانستم پيامبرصلى الله عليه وآله از اين مطلب چه قصد كرده است تا اينكه آن را برايم بيان نمودى. اى اباالحسن، خدا به تو از همه امت جزاى خير دهد.<ref>كتاب سليم: حديث ۱۱.</ref>
طلحه گفت: مشكل مرا آسان نمودى. نمى ‏دانستم پيامبرصلى الله عليه وآله از اين مطلب چه قصد كرده است تا اينكه آن را برايم بيان نمودى. اى اباالحسن، خدا به تو از همه امت جزاى خير دهد.<ref>كتاب سليم: حديث ۱۱.</ref>


=== '''۳. در تبعيد ابوذر به ربذه''' ===
=== ۳. در تبعيد ابوذر به ربذه ===
سليم بن قيس مى‏ گويد: هنگامى كه عثمان ابوذر را به ربذه تبعيد كرده بود<ref>در بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۳۰۵ روايت كرده كه عثمان به ابوذر گفت: «اذيت تو به من و اصحابم زياد شده است، بايد به شام بروى»، و او را از مدينه به شام اخراج كرد. ابوذر در شام به كارهاى معاويه اعتراض مى ‏كرد، و لذا معاويه به عثمان در مورد ابوذر نامه ‏اى نوشت. عثمان در جواب نوشت: «ابوذر را بر چهار پايى سخت و خشن سوار كن و بفرست». معاويه هم ابوذر را همراه كسى فرستاد كه شب و روز راه مى‏ پيمود و او را بر شتر پيرى كه غير از جهازى روى آن نبود سوار كرد، تا به مدينه آورد در حالى كه گوشت ران ‏هايش از رنج و تعب ريخته بود.وقتى ابوذر به مدينه رسيد عثمان كسى را فرستاد كه هر جا مى‏ خواهى برو. ابوذر گفت: به مكه؟ عثمان گفت: نه! گفت: پس بيت المقدس؟ گفت: نه! گفت: پس به يكى از دو شهر كوفه يا بصره؟ گفت: نه! ولى تو را به «رَبَذه» خواهم فرستاد. عثمان ابوذر را به آنجا فرستاد و در آنجا بود تا از دنيا رفت.</ref> در آنجا نزد ابوذر حاضر شدم. او به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مورد خانواده و اموالش وصيت كرد. كسى به ابوذر گفت: كاش به اميرالمؤمنين عثمان وصيت كرده بودى!!
سليم بن قيس مى‏ گويد: هنگامى كه عثمان ابوذر را به ربذه تبعيد كرده بود<ref>در بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۳۰۵ روايت كرده كه عثمان به ابوذر گفت: «اذيت تو به من و اصحابم زياد شده است، بايد به شام بروى»، و او را از مدينه به شام اخراج كرد. ابوذر در شام به كارهاى معاويه اعتراض مى ‏كرد، و لذا معاويه به عثمان در مورد ابوذر نامه ‏اى نوشت. عثمان در جواب نوشت: «ابوذر را بر چهار پايى سخت و خشن سوار كن و بفرست». معاويه هم ابوذر را همراه كسى فرستاد كه شب و روز راه مى‏ پيمود و او را بر شتر پيرى كه غير از جهازى روى آن نبود سوار كرد، تا به مدينه آورد در حالى كه گوشت ران ‏هايش از رنج و تعب ريخته بود.وقتى ابوذر به مدينه رسيد عثمان كسى را فرستاد كه هر جا مى‏ خواهى برو. ابوذر گفت: به مكه؟ عثمان گفت: نه! گفت: پس بيت المقدس؟ گفت: نه! گفت: پس به يكى از دو شهر كوفه يا بصره؟ گفت: نه! ولى تو را به «رَبَذه» خواهم فرستاد. عثمان ابوذر را به آنجا فرستاد و در آنجا بود تا از دنيا رفت.</ref> در آنجا نزد ابوذر حاضر شدم. او به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مورد خانواده و اموالش وصيت كرد. كسى به ابوذر گفت: كاش به اميرالمؤمنين عثمان وصيت كرده بودى!!